سلالهي سليل (به مناسبت ولادت امام حسن عسكري عليهالسلام )
عباس كوثري
ترا در اين سخن انكارِ كار ما نرسد
كسي به حُسن و ملاحت به يار ما نرسد
به يارِ يكجهت حقگزار ما نرسد
يكي به سكّهي صاحب عيار ما نرسد
به دلپذيري نقش نگار ما نرسد
بسوخت حافظ و ترسم كه شرح قصّهي او
به سمعِ پادشه كامكار ما نرسد1
به حسن خُلق و وفا، كس به يار ما نرسد
اگر چه حُسن فروشان به جلوه آمدهاند
به حقّ صحبت ديرين كه هيچ محرم راز
هزار نقد ببازار كائنات آرند
هزار نقش برآيد ز كِلك صنع و يكي
به سمعِ پادشه كامكار ما نرسد1
به سمعِ پادشه كامكار ما نرسد1
مسلولةٌ من الآفات و الارجاس والانجاس؛ اين بانو كه نامش سليل است، از هر گونه آفات و پليديها و ناپاكيها پيراسته است.1 پس راه را گم نكرده است، به مقصد رسيده است. همه چيز آماده است به خانهي اهل بيت رسالت عليهمالسلام همان كه خداوند رخصت به رفعت آن داده، خانهاي كه در آن ذكر نام خدا ميشود و صبح و شام تسبيح ذات پاك او كنند.2 اين چنين است كه ميتواند تجلّي بخش نور امامت يازدهمين پيشواي معصوم عليهالسلام گردد زيرا دامنهاي پاك است كه ميتواند محل رشد امامي معصوم باشد. «والبلد الطيّب يَخْرُجُ نباتُه باذن ربّه»3
اينك سليل و در نامي ديگر سوسن حُدَيثه ـ حُريبه خانه امام هادي عليهالسلام را روشن نموده4 و در پيوندي مبارك زندگي آن حضرت را صفايي ديگر بخشيده است.هشتم ربيع الثاني سال 232 فرا ميرسد و شهر مدينه به ميلاد نور عسكري عليهالسلام روشن ميگردد5. در اين
زمان سليل پس از همسري امام هادي عليهالسلام به فضيلتي ديگر دست يافته و آن مادري امام معصوم عليهالسلام است.اين نيز از معجزات تربيتي اديان الهي است كه اين چنين فضا را براي پرواز روحهاي آماده باز ميكند. آن را وسعتي درخور ميبخشد و در اين راه زن و مرد نميشناسد، بلكه مخاطبش فطرتهاي پاك انسانهاست. بدين جهت است كه تعدادي از زنان به مرحلهاي دست يافتهاند كه كمتر مرداني غير از معصومين بدان نائل شدهاند. ساره، همسر ابراهيم، مخاطب ملائكه قرار ميگيرد و مژدگاني اسحاق و يعقوب عليهماالسلام ، دو پيامبر بزرگ الهي، را دريافت ميكند. «فبشرناها باسحق و من وراء اسحق يعقوب»6 و زماني كه از پيري خويش و كهنسالي همسرش دچار شگفتي ميشود، ملائكه پاسخ ميدهند: ««اَتَعْجبين من امر اللّه رحمت الله و بركاته عليكم اهل البيت»؛ آيا از كار خدا عجب داري اين رحمت و بركات خدا بر شما خانواده است.»7
مريم قدّيسه كه قرآن دربارهاش
ميفرمايد: «خداوند او را به نيكويي پذيرفت و به طرز شايستهاي «نهال وجود» او را رويانيد ( و پرورش داد) و كفالت او را به زكريا سپرد»1 آن چنان در پرواز معنويش اوج ميگيرد كه زكريّاي پيامبر عليهالسلام را به اعجاب و شگفتي وا ميدارد. «كلّما دخل عليها زكريّا المحراب وجد عندها رزقا قال يا مريم اَنّي لكِ هذا قالت هو من عنداللّه انّ اللّه يرزق من يشاء بغير حساب هنالك دعا زكريّا ربّه قال ربّ هب لي من لدنك ذريّةً طيّبَة»؛ هرگاه زكريّا وارد محراب او ميشد غذاي مخصوصي نزد او ميديد. گفت: اي مريم اين غذا را از كجا آوردهاي؟
او پاسخ ميدهد كه: «از سوي خداست، خداوند به هركس بخواهد بيحساب روزي ميدهد. در آنجا زكريّا رو به پروردگار خويش ميگويد «خداوندا از طرف خود فرزند پاكيزهاي (نيز) به من عطا فرما.»2
كدامين واژه ميتواند تفسير حقيقت عروج معنوي مادر موسي را بنمايد كه قرآن دربارهاش ميفرمايد: «و لَقَد منَنّا عليك مرّةً اخري اِذْ اوحينا اِلي امِّك ما يُوحي»: ما بار ديگر بر تو منت نهاديم آن زمان كه به مادرت آنچه الهام شده [و لازم بود] الهام كرديم،3
و سليل مادر امام حسن عسكري عليهالسلام در استمرار همين سنّت الهي است.فضيلت او به همين جا ختم نميشود. در استمرار اين مادري بعدها به جدّه لقب مييابد. مادر بزرگ حضرت بقيّة اللّه تا براي هميشهي تاريخ اين افتخار را با خويش به همراه داشته باشد. بعدها و پس از وفات فرزندش امام عسكري عليهالسلام پناهگاه شيعيان ميشود. امام هادي عليهالسلام به او اين بشارت را داده بود كه خداوند حجّت خود را بتو عطا خواهد كرد. همان كه زمين را پر از عدل و داد كند همان گونه كه از ستم و بيدادگري پر شده است.4
مرحوم صدوق از احمد ابن ابراهيم نقل ميكند كه گفت: «سال 262 به خدمت حكيمه عمّهي امام عسكري عليهالسلام وارد شدم. از پشت پرده با او سخن گفتم. از اعتقادات او پرسيدم. پيشوايان معصوم و بحقّ را برايم برشمرد تا به
حضرت حجة ابن الحسن عليهالسلام رسيد، پرسيدم. در كجا ميتوان سراغش را گرفت؟ گفت: در سرا پردهي غيب است گفتم: پس شيعه به كجا پناه ميبرد؟ گفت: به جدّه؛ مادر ابي محمد «عسكري عليهالسلام ».گفتم: به كسي كه وصيّ او از زنان است، اقتدا كنم. پاسخ داد: به امام حسين عليهالسلام اقتدا كن كه به ظاهر به خواهرش زينب عليهاالسلام وصيّت نمود امّا در واقع دانش نزد امام زين العابدين عليهالسلام بود كه بر زبان زينب جاري ميگشت و نسبت به زينب داده ميشد تا امام زين العابدين از ديد دشمن محفوظ بماند.1
و جدّه نيز اين چنين بود و جهت حفظ و نگاهباني از حضرت بقيّة اللّه الاعظم به نام خود ولي در واقع پيام حضرت بقيّة الله را به شيعيان ابلاغ مينمود.
سيماي امام حسن عسكري عليهالسلام
مولود پاكيزهاي كه خانهي امام هادي عليهالسلام را روشن نموده است، داراي چهرهاي زيبا و جاذبهاي فوق العاده است. احمد ابن خاقان ـ كه مدّتي در سامرا زندگي كرده است ـ امام را اين چنين توصيف ميكند: «رجُلٌ اَسْمر، اَعْين، حَسَنُ القامه، جَميلُ الوجه، حَيِّدُ البدن، حَدِيث السنّ لَهُ جلالَةٌ وَ هَيْبَة؛ مردي گندمگون گشاده چشم، نيكو قامت، زيبا رو، نيكو بدن، نوجوان و برخوردار از بزرگي و شكوهمندي بود.»2 امام عسكري به صفت «هيبَت»، «رُواء» و «خوش سيمايي» مشهور شده و مردم آن حضرت را به هيبت و جلال ميشناختند زيرا آن حضرت به شكل عجيبي افراد را تحت سيطره و جذبهي خويش قرار ميداد كه موارد زير از آن جمله است:1 ـ مرحوم كليني مينويسد: امام عسكري عليهالسلام را نزد عليّ ابن «نارْمَش» زنداني كردند. او ناصبي بود و بر آل عليّ عليهالسلام سخت ميگرفت. درباريان به وي سفارش كردند كه بر حضرت سخت بگيرد ولي هنوز يك روز از زنداني شدن امام عليهالسلام نگذشته بود كه ابن نارمش تحوّل يافت و چنان شد كه از عظمت و جلالت امام چشم از زمين برنميداشت و در رديف شيعيان آن حضرت قرار گرفت.3
امام عسكري به صفت «هيبَت»، «رُواء» و «خوش سيمايي» مشهور شده و مردم آن حضرت را به هيبت و جلال ميشناختند زيرا آن حضرت به شكل عجيبي افراد را تحت سيطره و جذبهي خويش قرار ميداد
2 ـ زماني كه امام عسكري عليهالسلام زنداني صالح ابن وصيف بود، بني عباس پيش او آمدند و از او خواستند كه بر آن حضرت سخت بگيرد. صالح گفت: «چه كاري ميتوانم انجام بدهم. دو نفر از بدترين انسانها را بر او گماشتم. اينك آن دو نفر اهل نماز و روزه گشتهاند و در عبادت و نماز به مرتبهاي والا رسيدهاند. سپس دستور داد آن دو را احضار كنند و از آنها پرسيد. واي بر شما! چه شده است شما را با اين زنداني؟ گفتند: و چه بگوييم دربارهي كسي كه روزها را روزه ميگيرد و شبها تا به صبح به عبادت مشغول است. سخني نميگويد و كاري جز عبادت ندارد. نگاهش آن چنان نافذ است كه بدن ما ميلرزد و چنادن ميشويم كه مسلّط بر خويشتن نيستيم، بني عبّاس چون اين را شنيدند، نوميدانه و با خواري برگشتند.»1
3 ـ احمد ابن عبيداللّه ابن خاقان ـ كه والي اوقاف و صدقات قم بود ـ عليرغم عداوتي كه نسبت به اهل بيت پيامبر صلياللهعليهوآله داشت دربارهي امام عسكري عليهالسلام ميگويد: «زماني كه در سامرا بودم، كسي را در دانش، زهد، وقار، مهابت، عفّت، حيا، شرف و قدر و منزلت همانند حسن ابن علي عسكري نيافتم.نزد خلفا و كارگزاران حكومتي جايگاه ويژهاي داشت. همگي او را تعظيم و تكريم مينمودند.روزي بالاي سر پدرم ايستاده بودم. چون نگاه پدرم به او افتاد، از جاي خويش حركت نمود و به استقبالش شتافت. دست در گردن او در آورد و دستهاي او را بوسيد و در جاي خود نشاند و با ادب در خدمت او نشست و با او سخن ميگفت و از جهت تعظيم او را با كُنْيه خطاب مينمود. تعجّب كردم. در اين حال گفتند: موّفق برادر خليفهي عباسي (معتمد) ميآيد، با اين وجود باز پدرم روي به او داشت و با او سخن ميگفت. تا آن كه غلامان مخصوص او نزديك شدند، پدرم برخاست و او را با تعظيم و تكريم بدرقه نمود و سپس به استقبال موّفق رفت. دربارهي او از خدمتكاران پدرم جويا شدم. گفتند: مردي است از بزرگان عرب، «حسن ابن علي» معروف بابن الرّضا عليهالسلام ، تمام آن روز در فكر فرو رفته بودم. شبانگاهان نزد پدرم آمدم. دربارهي امام عسكري عليهالسلام از او سئوال كردم. گفت: او امام رافضيان است، سپس گفت: اي فرزند! اگر خلافت از بني عباس بيرون رود، كسي از بنيهاشم غير او شايستگي آن را ندارد زيرا كه صفات زهد، عبادت، فضل، كمال، علم، عفّت نفس، شرافت، نسب و برتري حسب از او شخصيّتي شايسته ساخته است، پس از آن از مردم نيز دربارهي او پرسيدم. دوست و دشمن به بزرگواري، فضل و جلالت او معترف بودند.»1
اينها همه بيانگر جلالت و مهابت آن امام همام است كه دلها را در مقابل نورانيّت و چهرهي ملكوتي خويش خاضع و انسانها را به تكريم و نكو داشت او وا ميداشت.
القاب امام حسن عسكري عليهالسلام
امام جام جهان بين است و وجودش آئينهي تمامي زيبائيها و جلالتهاست. القاب ائمه اطهار عليهمالسلام هر يك بيانگر بعدي از ابعاد وجودي آنان و هر يك از اين زيبائيهاست.امام عسكري عليهالسلام همچون ديگر ائمّه عليهمالسلام القابي دارد كه ميتواند پرتوي از گسترهي وجودي آن حضرت را نشان دهد. از جمله:الف ـ عسكري2 در عصر امام عليهالسلام انقلابها و حركتهاي زيادي به صورت مسلّحانه عليه خلافت بنيعباس انجام ميشد. بعضي از آنها شيعي بود. مثل نهضت يحيي ابن عمر طالبي ـ كه بر كوفه تسلّط يافت و زندانيان را آزاد نمود ـ اين گونه قيامها خلافت عباسي را هراسان ساخته بود3. به ويژه اگر رهبري آن را شخصيّت بينظيري مثل امام عسكري عليهالسلام عهدهدار ميشد. از سويي ديگر طبق احاديث منقول از پيامبر اكرم صلياللهعليهوآله ، خلفاي بنيعباس ميدانستند كه حضرت مهدي عليهالسلام از خاندان علي و
فاطمه است و اوست كه بساط ستمگري را بر ميچيند و عدالت و قسط را برقرار ميكند. بدين جهت هر چه تاريخ ولادتش نزديكتر ميشد، سختگيري هاي آنان بيشتر ميشد. امام هادي عليهالسلام را به همراه فرزند بزرگوارش حضرت عسكري عليهالسلام به سامرا احضار كردند تا كاملاً آن حضرت را زير نظر داشته باشند. به آن هم اكتفا نكردند. بلكه آنان را در سامرا، در محلّهاي به نام «عسكر» سكونت دادند تا از ديد نظاميان پنهان نمانند و رفت و آمدها را كنترل كنند. بر اين اساس هر دو امام به «عسكريَّين» لقب يافتند.ب ـ زكيّ1
پاكي امامان معصوم عليهمالسلام عاملي بود كه دلهاي مردم را بدان سوي هدايت ميكرد. آنان خورشيدهايي فروزان بودند كه تقوا و عدالت را به جانهاي مستعدّ هديه ميكردند. دشمنان غافل از مقام عصمت با ديد باطل و ظاهربين خويش ميخواستند اين حقيقت ممتاز را در ميان مردم خدشهدار كنند و اين توطئهاي بود كه پيشتر در زمان امام جواد عليهالسلام شروع شده بود.خليفه عباسي به «مُخارق» ـ يكي از
دلقكها و آوازه خوانهاي دربار ـ گفت: «ميخواهم كاري كني كه او به لهو و لعب مشغول شود.» اما توطئه آنان با ناكامي مواجه ميشد چنان كه در همان مجلس امام جواد عليهالسلام آن چنان به او نهيب زد كه تمامي نقشههاي او به هم ريخت و با جمله «يا ذاالعُثنون اتّق اللّه» جلوههائي ديگر از تقواي خويش را فرا راه عبّاسيان قرار داد.2
در زمان امام عسكري عليهالسلام نيز توطئههايي از اين دست تدارك ديدند. جعفر برادر آن حضرت را بسوي لهو ولعب كشاندند امّا در مقابل عصمت امام عسكري عليهالسلام ناتوان ماندند و جذبههاي عبادت و بندگي و تقواي آن حضرت بگونهاي بود كه نه تنها نتوانستند نقطه ضعفي پيدا كنند بلكه همان گونه كه گذشت، مأموران دژخيم آنان را به سوي عبوديّت و بندگي رهنمون ميشد. در اين زمان بود كه صفت «زكيّ» (پاك و آراسته) زيبنده وجود او شد و او را يادگاري صالح و تجسّمي زيبا از آيهي «انّما يريد الله ليذهب عنكم الرّجس اهل البيت و يطهّركم تطهيرا»3 قلمداد ميكردند.ج ـ صامت1
يكي از صفات ارزشمند و متعالي انساني سكوت و لب فروبستن از سخنان بيفايده و غير اخلاقي است.در جهت اهتمام به اين صفت در اديان گذشته نيز دستورالعملهايي براي آن مقرّر شد كه از آن جمله روزهي سكوت بود. در تفسير آيهي شريفهي «اِنّي نَذَرْتُ لِلرّحمانِ صَوما»2 گفتهاند: منظور روزهي سكوت است3 و اين بالاتر از ترك محرّمات مثل غيبت و تهمت ميباشد.همين صفت حضرت بود كه گاه موجب هدايت انسانها ميگشت. در توضيح صفت مهابت و شكوه حضرت خوانديم كه يكي از ويژگيهائي كه موجب شيفتگي زندانبانان حضرت شد، اين بود كه ميگفتند: «او جز به ذكر خدا سخني نميگويد» بدين خاطر حضرت به صامت لقب يافت. ممكن است اين صفت اشارهاي به شرايط اجتماعي ـ سياسي دوران آن حضرت نيز داشته باشد كه ظلم و خفقان آن چنان در زمان آن بزرگوار حاكم بود كه حضرت سكوت را به عنوان شيوه رفتاري با آنان برگزيده بود.زندانهاي متعدد از سويي و
پاكي امامان معصوم عليهمالسلام عاملي بود كه دلهاي مردم را بدان سوي هدايت ميكرد. آنان خورشيدهايي فروزان بودند كه تقوا و عدالت را به جانهاي مستعدّهديه ميكردند
محاصرهي آن بزرگوار در محلّهي «عسكر» از سوي ديگر موجب ميشد كه آن حضرت نتواند مسائل ديني و الهي را بازگو كند. شيعه كه آن حضرت را منزوي
استكبار و استبداد ميديد، با صفت «صامت» از آن حضرت ياد ميكرد تا خود حكايت درد و هجران شيعه و باطل بودن خلافت بنيعباس بوده باشد.صفات ديگري نيز براي آن حضرت از قبيل خالص (منزّه از هر عيب)، هادي (هدايت كننده) و سراج (چراغ فروزنده)، تقيّ1 (پرهيزكار و تقواپيشه) شمرده شده است كه هر كدام به سهم خود ميتواند پرتوي از نور پرفروغ آن حضرت باشد.ميلادش بر همگان مبارك باد
1 ـ ديوان حافظ.1 ـ الانوار البهيّة، ص 152.1 ـ حياة الامام العسكري، ص 20.1 ـ آل عمران / 37.1 ـ بحار، ج 50، ص 236.1 ـ اثبات الوصيّة، ص 207.1 ـ مناقب، ج 4، ص 421؛ بحارالانوار، ج 50، ص 236.1 ـ همان.1 ـ همان، ص 326.2 ـ آل عمران / 37 و 38.2 ـ بحار الانوار، ج 50، ص 326.2 ـ نور / 36.2 ـ همان، ص 62.2 ـ مريم / 26.2 ـ همان، ص 237.3 ـ مجمع البيان، مريم / 26.3 ـ طه / 37 و 38.3 ـ بحار الانوار، ج 50، ص 307 و 308.3 ـ حياة الامام العسكري، ص 216.3 ـ احزاب / 33.3 ـ اعراف / 58.4 ـ حياة الامام الحسن العسكري، ص 17.4 ـ اثبات الوصيّة، ص 207.5 ـ بحار الانوار، ج 50، ص 236.6 ـ هود / 71.7 ـ هود / 73.