سلاله ی سلیل نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

سلاله ی سلیل - نسخه متنی

عباس کوثری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید










سلاله‏ي سليل (به مناسبت ولادت امام حسن عسكري عليه‏السلام )

عباس كوثري




  • ترا در اين سخن انكارِ كار ما نرسد
    كسي به حُسن و ملاحت به يار ما نرسد
    به يارِ يكجهت حقگزار ما نرسد
    يكي به سكّه‏ي صاحب عيار ما نرسد
    به دلپذيري نقش نگار ما نرسد
    بسوخت حافظ و ترسم كه شرح قصّه‏ي او
    به سمعِ پادشه كامكار ما نرسد1



  • به حسن خُلق و وفا، كس به يار ما نرسد
    اگر چه حُسن فروشان به جلوه آمده‏اند
    به حقّ صحبت ديرين كه هيچ محرم راز
    هزار نقد ببازار كائنات آرند
    هزار نقش برآيد ز كِلك صنع و يكي
    به سمعِ پادشه كامكار ما نرسد1
    به سمعِ پادشه كامكار ما نرسد1



پاكيزه‏اي در راه است و شكوفه‏ي عشق و نسيم بهاران را به همراه دارد! از راه‏هاي دور مي‏رسد! از سرزمين نُوبه در جنوب مصر، تقدير الهي او را به ساحل زيبايي هدايت مي‏كند! اكنون مي‏تواند، نگاهي عميق بر دريا كند و مرواريدهاي حقيقت و دانش را به حضور طلبد! جلوه‏ي عفّت و متانت و پاكي‏اش آن چنان رخشنده است كه در نخستين ديدار، امام هادي عليه‏السلام به او فرمود: «سليل
مسلولةٌ من الآفات و الارجاس والانجاس؛ اين بانو كه نامش سليل است، از هر گونه آفات و پليدي‏ها و ناپاكي‏ها پيراسته است.1 پس راه را گم نكرده است، به مقصد رسيده است. همه چيز آماده است به خانه‏ي اهل بيت رسالت عليهم‏السلام همان كه خداوند رخصت به رفعت آن داده، خانه‏اي كه در آن ذكر نام خدا مي‏شود و صبح و شام تسبيح ذات پاك او كنند.2 اين چنين است كه مي‏تواند تجلّي بخش نور امامت يازدهمين پيشواي معصوم عليه‏السلام گردد زيرا دامن‏هاي پاك است كه مي‏تواند محل رشد امامي معصوم باشد. «والبلد الطيّب يَخْرُجُ نباتُه باذن ربّه»3
اينك سليل و در نامي ديگر سوسن حُدَيثه ـ حُريبه خانه امام هادي عليه‏السلام را روشن نموده4 و در پيوندي مبارك زندگي آن حضرت را صفايي ديگر بخشيده است.

هشتم ربيع الثاني سال 232 فرا مي‏رسد و شهر مدينه به ميلاد نور عسكري عليه‏السلام روشن مي‏گردد5. در اين
زمان سليل پس از همسري امام هادي عليه‏السلام به فضيلتي ديگر دست يافته و آن مادري امام معصوم عليه‏السلام است.

اين نيز از معجزات تربيتي اديان الهي است كه اين چنين فضا را براي پرواز روح‏هاي آماده باز مي‏كند. آن را وسعتي درخور مي‏بخشد و در اين راه زن و مرد نمي‏شناسد، بلكه مخاطبش فطرت‏هاي پاك انسان‏هاست. بدين جهت است كه تعدادي از زنان به مرحله‏اي دست يافته‏اند كه كمتر مرداني غير از معصومين بدان نائل شده‏اند. ساره، همسر ابراهيم، مخاطب ملائكه قرار مي‏گيرد و مژدگاني اسحاق و يعقوب عليهما‏السلام ، دو پيامبر بزرگ الهي، را دريافت مي‏كند. «فبشرناها باسحق و من وراء اسحق يعقوب»6 و زماني كه از پيري خويش و كهن‏سالي همسرش دچار شگفتي مي‏شود، ملائكه پاسخ مي‏دهند: ««اَتَعْجبين من امر اللّه رحمت الله و بركاته عليكم اهل البيت»؛ آيا از كار خدا عجب داري اين رحمت و بركات خدا بر شما خانواده است.»7
مريم قدّيسه كه قرآن درباره‏اش
مي‏فرمايد: «خداوند او را به نيكويي پذيرفت و به طرز شايسته‏اي «نهال وجود» او را رويانيد ( و پرورش داد) و كفالت او را به زكريا سپرد»1 آن چنان در پرواز معنويش اوج مي‏گيرد كه زكريّاي پيامبر عليه‏السلام را به اعجاب و شگفتي وا مي‏دارد. «كلّما دخل عليها زكريّا المحراب وجد عندها رزقا قال يا مريم اَنّي لكِ هذا قالت هو من عنداللّه انّ اللّه يرزق من يشاء بغير حساب هنالك دعا زكريّا ربّه قال ربّ هب لي من لدنك ذريّةً طيّبَة»؛ هرگاه زكريّا وارد محراب او مي‏شد غذاي مخصوصي نزد او مي‏ديد. گفت: اي مريم اين غذا را از كجا آورده‏اي؟
او پاسخ مي‏دهد كه: «از سوي خداست، خداوند به هركس بخواهد بي‏حساب روزي مي‏دهد. در آن‏جا زكريّا رو به پروردگار خويش مي‏گويد «خداوندا از طرف خود فرزند پاكيزه‏اي (نيز) به من عطا فرما.»2
كدامين واژه مي‏تواند تفسير حقيقت عروج معنوي مادر موسي را بنمايد كه قرآن درباره‏اش مي‏فرمايد: «و لَقَد منَنّا عليك مرّةً اخري اِذْ اوحينا اِلي امِّك ما يُوحي»: ما بار ديگر بر تو منت نهاديم آن زمان كه به مادرت آنچه الهام شده [و لازم بود] الهام كرديم،3
و سليل مادر امام حسن عسكري عليه‏السلام در استمرار همين سنّت الهي است.

فضيلت او به همين جا ختم نمي‏شود. در استمرار اين مادري بعدها به جدّه لقب مي‏يابد. مادر بزرگ حضرت بقيّة اللّه تا براي هميشه‏ي تاريخ اين افتخار را با خويش به همراه داشته باشد. بعدها و پس از وفات فرزندش امام عسكري عليه‏السلام پناهگاه شيعيان مي‏شود. امام هادي عليه‏السلام به او اين بشارت را داده بود كه خداوند حجّت خود را بتو عطا خواهد كرد. همان كه زمين را پر از عدل و داد كند همان گونه كه از ستم و بيدادگري پر شده است.4
مرحوم صدوق از احمد ابن ابراهيم نقل مي‏كند كه گفت: «سال 262 به خدمت حكيمه عمّه‏ي امام عسكري عليه‏السلام وارد شدم. از پشت پرده با او سخن گفتم. از اعتقادات او پرسيدم. پيشوايان معصوم و بحقّ را برايم برشمرد تا به
حضرت حجة ابن الحسن عليه‏السلام رسيد، پرسيدم. در كجا مي‏توان سراغش را گرفت؟ گفت: در سرا پرده‏ي غيب است گفتم: پس شيعه به كجا پناه مي‏برد؟ گفت: به جدّه؛ مادر ابي محمد «عسكري عليه‏السلام ».

گفتم: به كسي كه وصيّ او از زنان است، اقتدا كنم. پاسخ داد: به امام حسين عليه‏السلام اقتدا كن كه به ظاهر به خواهرش زينب عليها‏السلام وصيّت نمود امّا در واقع دانش نزد امام زين العابدين عليه‏السلام بود كه بر زبان زينب جاري مي‏گشت و نسبت به زينب داده مي‏شد تا امام زين العابدين از ديد دشمن محفوظ بماند.1
و جدّه نيز اين چنين بود و جهت حفظ و نگاهباني از حضرت بقيّة اللّه الاعظم به نام خود ولي در واقع پيام حضرت بقيّة الله را به شيعيان ابلاغ مي‏نمود.

سيماي امام حسن عسكري عليه‏السلام

مولود پاكيزه‏اي كه خانه‏ي امام هادي عليه‏السلام را روشن نموده است، داراي چهره‏اي زيبا و جاذبه‏اي فوق العاده است. احمد ابن خاقان ـ كه مدّتي در سامرا زندگي كرده است ـ امام را اين چنين توصيف مي‏كند: «رجُلٌ اَسْمر، اَعْين، حَسَنُ القامه، جَميلُ الوجه، حَيِّدُ البدن، حَدِيث السنّ لَهُ جلالَةٌ وَ هَيْبَة؛ مردي گندمگون گشاده چشم، نيكو قامت، زيبا رو، نيكو بدن، نوجوان و برخوردار از بزرگي و شكوهمندي بود.»2
امام عسكري به صفت «هيبَت»، «رُواء» و «خوش سيمايي» مشهور شده و مردم آن حضرت را به هيبت و جلال مي‏شناختند زيرا آن حضرت به شكل عجيبي افراد را تحت سيطره و جذبه‏ي خويش قرار مي‏داد كه موارد زير از آن جمله است:

1 ـ مرحوم كليني مي‏نويسد: امام عسكري عليه‏السلام را نزد عليّ ابن «نارْمَش» زنداني كردند. او ناصبي بود و بر آل عليّ عليه‏السلام سخت مي‏گرفت. درباريان به وي سفارش كردند كه بر حضرت سخت بگيرد ولي هنوز يك روز از زنداني شدن امام عليه‏السلام نگذشته بود كه ابن نارمش تحوّل يافت و چنان شد كه از عظمت و جلالت امام چشم از زمين برنمي‏داشت و در رديف شيعيان آن حضرت قرار گرفت.3
امام عسكري به صفت «هيبَت»، «رُواء» و «خوش سيمايي» مشهور شده و مردم آن حضرت را به هيبت و جلال مي‏شناختند زيرا آن حضرت به شكل عجيبي افراد را تحت سيطره و جذبه‏ي خويش قرار مي‏داد
2 ـ زماني كه امام عسكري عليه‏السلام زنداني صالح ابن وصيف بود، بني عباس پيش او آمدند و از او خواستند كه بر آن حضرت سخت بگيرد. صالح گفت: «چه كاري مي‏توانم انجام بدهم. دو نفر از بدترين انسان‏ها را بر او گماشتم. اينك آن دو نفر اهل نماز و روزه گشته‏اند و در عبادت و نماز به مرتبه‏اي والا رسيده‏اند. سپس دستور داد آن دو را احضار كنند و از آن‏ها پرسيد. واي بر شما! چه شده است شما را با اين زنداني؟ گفتند: و چه بگوييم درباره‏ي كسي كه روزها را روزه مي‏گيرد و شب‏ها تا به صبح به عبادت مشغول است. سخني نمي‏گويد و كاري جز عبادت ندارد. نگاهش آن چنان نافذ است كه بدن ما مي‏لرزد و چنادن مي‏شويم كه مسلّط بر خويشتن نيستيم، بني عبّاس چون اين را شنيدند، نوميدانه و با خواري برگشتند.»1
3 ـ احمد ابن عبيداللّه ابن خاقان ـ كه والي اوقاف و صدقات قم بود ـ علي‏رغم عداوتي كه نسبت به اهل بيت پيامبر صلي‏الله‏عليه‏و‏آله داشت درباره‏ي امام عسكري عليه‏السلام مي‏گويد: «زماني كه در سامرا بودم، كسي را در دانش، زهد، وقار، مهابت، عفّت، حيا، شرف و قدر و منزلت همانند حسن ابن علي عسكري نيافتم.

نزد خلفا و كارگزاران حكومتي جايگاه ويژه‏اي داشت. همگي او را تعظيم و تكريم مي‏نمودند.

روزي بالاي سر پدرم ايستاده بودم. چون نگاه پدرم به او افتاد، از جاي خويش حركت نمود و به استقبالش شتافت. دست در گردن او در آورد و دست‏هاي او را بوسيد و در جاي خود نشاند و با ادب در خدمت او نشست و با او سخن مي‏گفت و از جهت تعظيم او را با كُنْيه خطاب مي‏نمود. تعجّب كردم. در اين حال گفتند: موّفق برادر خليفه‏ي عباسي (معتمد) مي‏آيد، با اين وجود باز پدرم روي به او داشت و با او سخن مي‏گفت. تا آن كه غلامان مخصوص او نزديك شدند، پدرم برخاست و او را با تعظيم و تكريم بدرقه نمود و سپس به استقبال موّفق رفت. درباره‏ي او از خدمتكاران پدرم جويا شدم. گفتند: مردي است از بزرگان عرب، «حسن ابن علي» معروف بابن الرّضا عليه‏السلام ، تمام آن روز در فكر فرو رفته بودم. شبانگاهان نزد پدرم آمدم. درباره‏ي امام عسكري عليه‏السلام از او سئوال كردم. گفت: او امام رافضيان است، سپس گفت: اي فرزند! اگر خلافت از بني عباس بيرون رود، كسي از بني‏هاشم غير او شايستگي آن را ندارد زيرا كه صفات زهد، عبادت، فضل، كمال، علم، عفّت نفس، شرافت، نسب و برتري حسب از او شخصيّتي شايسته ساخته است، پس از آن از مردم نيز درباره‏ي او پرسيدم. دوست و دشمن به بزرگواري، فضل و جلالت او معترف بودند.»1
اين‏ها همه بيانگر جلالت و مهابت آن امام همام است كه دل‏ها را در مقابل نورانيّت و چهره‏ي ملكوتي خويش خاضع و انسان‏ها را به تكريم و نكو داشت او وا مي‏داشت.

القاب امام حسن عسكري عليه‏السلام

امام جام جهان بين است و وجودش آئينه‏ي تمامي زيبائي‏ها و جلالت‏هاست. القاب ائمه اطهار عليهم‏السلام هر يك بيانگر بعدي از ابعاد وجودي آنان و هر يك از اين زيبائي‏هاست.

امام عسكري عليه‏السلام همچون ديگر ائمّه عليهم‏السلام القابي دارد كه مي‏تواند پرتوي از گستره‏ي وجودي آن حضرت را نشان دهد. از جمله:

الف ـ عسكري2
در عصر امام عليه‏السلام انقلاب‏ها و حركت‏هاي زيادي به صورت مسلّحانه عليه خلافت بني‏عباس انجام مي‏شد. بعضي از آن‏ها شيعي بود. مثل نهضت يحيي ابن عمر طالبي ـ كه بر كوفه تسلّط يافت و زندانيان را آزاد نمود ـ اين گونه قيام‏ها خلافت عباسي را هراسان ساخته بود3. به ويژه اگر رهبري آن را شخصيّت بي‏نظيري مثل امام عسكري عليه‏السلام عهده‏دار مي‏شد. از سويي ديگر طبق احاديث منقول از پيامبر اكرم صلي‏الله‏عليه‏و‏آله ، خلفاي بني‏عباس مي‏دانستند كه حضرت مهدي عليه‏السلام از خاندان علي و
فاطمه است و اوست كه بساط ستمگري را بر مي‏چيند و عدالت و قسط را برقرار مي‏كند. بدين جهت هر چه تاريخ ولادتش نزديكتر مي‏شد، سختگيري هاي آنان بيشتر مي‏شد. امام هادي عليه‏السلام را به همراه فرزند بزرگوارش حضرت عسكري عليه‏السلام به سامرا احضار كردند تا كاملاً آن حضرت را زير نظر داشته باشند. به آن هم اكتفا نكردند. بلكه آنان را در سامرا، در محلّه‏اي به نام «عسكر» سكونت دادند تا از ديد نظاميان پنهان نمانند و رفت و آمدها را كنترل كنند. بر اين اساس هر دو امام به «عسكريَّين» لقب يافتند.

ب ـ زكيّ1
پاكي امامان معصوم عليهم‏السلام عاملي بود كه دل‏هاي مردم را بدان سوي هدايت مي‏كرد. آنان خورشيدهايي فروزان بودند كه تقوا و عدالت را به جان‏هاي مستعدّ هديه مي‏كردند. دشمنان غافل از مقام عصمت با ديد باطل و ظاهربين خويش مي‏خواستند اين حقيقت ممتاز را در ميان مردم خدشه‏دار كنند و اين توطئه‏اي بود كه پيشتر در زمان امام جواد عليه‏السلام شروع شده بود.

خليفه عباسي به «مُخارق» ـ يكي از
دلقك‏ها و آوازه خوان‏هاي دربار ـ گفت: «مي‏خواهم كاري كني كه او به لهو و لعب مشغول شود.» اما توطئه آنان با ناكامي مواجه مي‏شد چنان كه در همان مجلس امام جواد عليه‏السلام آن چنان به او نهيب زد كه تمامي نقشه‏هاي او به هم ريخت و با جمله «يا ذاالعُثنون اتّق اللّه» جلوه‏هائي ديگر از تقواي خويش را فرا راه عبّاسيان قرار داد.2
در زمان امام عسكري عليه‏السلام نيز توطئه‏هايي از اين دست تدارك ديدند. جعفر برادر آن حضرت را بسوي لهو ولعب كشاندند امّا در مقابل عصمت امام عسكري عليه‏السلام ناتوان ماندند و جذبه‏هاي عبادت و بندگي و تقواي آن حضرت بگونه‏اي بود كه نه تنها نتوانستند نقطه ضعفي پيدا كنند بلكه همان گونه كه گذشت، مأموران دژخيم آنان را به سوي عبوديّت و بندگي رهنمون مي‏شد. در اين زمان بود كه صفت «زكيّ» (پاك و آراسته) زيبنده وجود او شد و او را يادگاري صالح و تجسّمي زيبا از آيه‏ي «انّما يريد الله ليذهب عنكم الرّجس اهل البيت و يطهّركم تطهيرا»3 قلمداد مي‏كردند.

ج ـ صامت1
يكي از صفات ارزشمند و متعالي انساني سكوت و لب فروبستن از سخنان بي‏فايده و غير اخلاقي است.

در جهت اهتمام به اين صفت در اديان گذشته نيز دستورالعمل‏هايي براي آن مقرّر شد كه از آن جمله روزه‏ي سكوت بود. در تفسير آيه‏ي شريفه‏ي «اِنّي نَذَرْتُ لِلرّحمانِ صَوما»2 گفته‏اند: منظور روزه‏ي سكوت است3 و اين بالاتر از ترك محرّمات مثل غيبت و تهمت مي‏باشد.

همين صفت حضرت بود كه گاه موجب هدايت انسان‏ها مي‏گشت. در توضيح صفت مهابت و شكوه حضرت خوانديم كه يكي از ويژگي‏هائي كه موجب شيفتگي زندانبانان حضرت شد، اين بود كه مي‏گفتند: «او جز به ذكر خدا سخني نمي‏گويد» بدين خاطر حضرت به صامت لقب يافت. ممكن است اين صفت اشاره‏اي به شرايط اجتماعي ـ سياسي دوران آن حضرت نيز داشته باشد كه ظلم و خفقان آن چنان در زمان آن بزرگوار حاكم بود كه حضرت سكوت را به عنوان شيوه رفتاري با آنان برگزيده بود.

زندانهاي متعدد از سويي و
پاكي امامان معصوم عليهم‏السلام عاملي بود كه دل‏هاي مردم را بدان سوي هدايت مي‏كرد. آنان خورشيدهايي فروزان بودند كه تقوا و عدالت را به جان‏هاي مستعدّهديه مي‏كردند
محاصره‏ي آن بزرگوار در محلّه‏ي «عسكر» از سوي ديگر موجب مي‏شد كه آن حضرت نتواند مسائل ديني و الهي را بازگو كند. شيعه كه آن حضرت را منزوي
استكبار و استبداد مي‏ديد، با صفت «صامت» از آن حضرت ياد مي‏كرد تا خود حكايت درد و هجران شيعه و باطل بودن خلافت بني‏عباس بوده باشد.

صفات ديگري نيز براي آن حضرت از قبيل خالص (منزّه از هر عيب)، هادي (هدايت كننده) و سراج (چراغ فروزنده)، تقيّ1 (پرهيزكار و تقواپيشه) شمرده شده است كه هر كدام به سهم خود مي‏تواند پرتوي از نور پرفروغ آن حضرت باشد.

ميلادش بر همگان مبارك باد









1 ـ ديوان حافظ.

1 ـ الانوار البهيّة، ص 152.

1 ـ حياة الامام العسكري، ص 20.

1 ـ آل عمران / 37.

1 ـ بحار، ج 50، ص 236.

1 ـ اثبات الوصيّة، ص 207.

1 ـ مناقب، ج 4، ص 421؛ بحارالانوار، ج 50، ص 236.

1 ـ همان.

1 ـ همان، ص 326.

2 ـ آل عمران / 37 و 38.

2 ـ بحار الانوار، ج 50، ص 326.

2 ـ نور / 36.

2 ـ همان، ص 62.

2 ـ مريم / 26.

2 ـ همان، ص 237.

3 ـ مجمع البيان، مريم / 26.

3 ـ طه / 37 و 38.

3 ـ بحار الانوار، ج 50، ص 307 و 308.

3 ـ حياة الامام العسكري، ص 216.

3 ـ احزاب / 33.

3 ـ اعراف / 58.

4 ـ حياة الامام الحسن العسكري، ص 17.

4 ـ اثبات الوصيّة، ص 207.

5 ـ بحار الانوار، ج 50، ص 236.

6 ـ هود / 71.

7 ـ هود / 73.

/ 1