جستاري در مديريّت منبر
حجتالاسلام والمسلمين محمد تقي فلسفي آنچه در پيش رو داريد، بخشي از سخنراني استاد سخن مرحوم حجتالاسلام والمسلمين محمدتقي فلسفي است و در موضوع مديريت منبر ايراد شده است كه با اندكي تلخيص و تغيير از زبان گفتاري به نوشتاري به خوانندگان عزيز تقديم ميگردد.
شرايط مديريّت منبر
شرايط مديريت منبر را ميتوان به دو دسته تقسيم كرد: 1 ـ شرايط طبيعي 2 ـ شرايط اكتسابي شرايط طبيعي
يك سلسله از شرايط منبر مربوط به ساختمان طبيعي انسان است. قيافه، آهنگ گفتار، حافظه، تسلسل خاطر، سرعت انتقال و ذوق به هم پيوستن مطالب، همهي اينها مربوط به ساختمان طبيعي است. بعضي آهنگ گرم خدا ساخته دارند كه به اصطلاح راديو فونيك است و همين كه بسم الله ميگويد،جاذبهاش گوش را به طرف
خود ميكشاند.بعضيها متوسطند، نه جاذبه دارند و نه دافعه و بعضي نيز آهنگشان جز دافعه چيزي نيست. كسي كه ميخواهد سخنران موفقي باشد، بايد ساختمان گلويش براي اين كار مناسب باشد صرف علاقه كافي نيست بلكه بايد هماهنگي بين ويژگيهاي طبيعي بدن و سخنوري و منبر وجود داشته باشد.
شرايط اكتسابي
براي مديريت منبر شرايطي را نيز بايد كسب كرد. بحث از شرايط اكتسابي نيازمند مطالعهي عميقتر و شرح و بسط فراوان است. در اينجا فقط چند نكته را متذكّر ميشويم:1 ـ تحصيل:فكر نميكنم يك روحاني بتواند تمام مسائل و پرسشهاي مردم و گروههاي مختلف را به صورت عميق و ريشهدار پاسخ گويد. چون مسائلي كه امروز مطرح است و با دين كم و بيش ارتباط پيدا ميكند، به قدري است كه براي يك نفر تخصص در همهي آنها امكان ندارد.يك عمامه به سر بايد مطالعه كند و در چندين رشته تخصص يابد تا بتواند به همهي سؤالهاي علمي، در همهي رشتهها پاسخ گويد.البته راهي براي پاسخگويي به شكل تخصصي وجود دارد و آن اين كه دانشكدههاي تخصصي در حوزههاي علميه داير شود و در رشتههاي تفسير، حديث، كلام، احكام و ساير رشتهها طلاب را پرورش دهند.1 آنچه همهي مبلّغان به صورت عمومي بايد با آن آشنا باشند، مسائل مربوط به هدايت، ارشاد، انسانسازي، تربيت اخلاقي و امثال آن است. طلاب و فضلاي ارجمند با قدري تلاش در اين زمينه ميتوانند پاسخگو باشند، البته هيچ عمامه به سري ادعا نميكند كه از هرچه بپرسند، جواب خواهد گفت.2 ـ انتخاب موضوع مناسب:انتخاب موضوعِ مناسب مجلس، كار سادهاي نيست. گاهي انتخاب يك موضوع با عنوان نامناسب، منبر را خراب ميكند. گاهي يك شعر واعظ را ميفريبد و به خيال اين كه جاي طرح اين شعر همين مجلس است آن را مطرح كرده و مجلس و منبرش ضايع ميشود.يك خاطره:فردي در حدود 30 سال قبل ساختماني ساخته بود. عدّهاي از علما را دعوت كرد و از آقايي خواست در آن جمع سخنراني كند. آن آقا شعر زير را به خيال اين كه خيلي با جلسه مناسب است، خواند:رفت منزل به ديگري پرداخت1 هر كه آمد عمارت نو ساخت
عبارت «عمارت نو» در اين بيت از شعر كه با ساختمان نو مناسبت داشت او را فريب داد و با بيان اين شعر، در مجلس شادي حرف مردن صاحبخانه را مطرح كرد. اين انتخاب بسيار نامناسب است.نمونهي ديگر
چهل سال قبل در يك جلسهي عروسي حضور داشتم، واعظ محترمي را دعوت كرده بودند تا سخنراني كند. صاحب خانه گفت: «آقا شام كه حاضر شد من دم در ميآيم و به شما اشاره ميكنم. آن وقت منبر را خاتمه
دهيد و پايين بياييد.» عدهي زيادي از علما و محترمين در جلسه حاضر بودند. آقاي واعظ روي منبر جريان عروسي خديجه عليهاالسلام را تعريف ميكرد تا رسيد به ساعت دست به دست دادن ـ حساسترين لحظهي عروسي ـ صاحبخانه آمد و گفت: «شام حاضر است.» واعظ هم گفت بسيار خوب:
اين زمان بگذار تا وقت دگر
شرح اين هجران و اين خون جگر
شرح اين هجران و اين خون جگر
شرح اين هجران و اين خون جگر
در امور انتقادي حتي المقدور كلي و سربسته سخن بگوييد. اين از دقايق منبر است. به پيامبر اكرم صلياللهعليهوآله خبر ميدادند كه كاسبي كم فروش است. پيامبر اكرم صلياللهعليهوآله بالاي منبر نميفرمود كربلايي محمد پسر مشهدي علي چرا ترازويت كم است؟ بلكه ميفرمود: «ما بال اقوام يفعلون كذا» چرا بعضيها مراعات ترازو را نميكنند؟
خاطره
آقايي روي منبر دربارهي ابن اشعث صحبت ميكرد كه: او آمده بود، مسلم بن عقيل را دستگير كند و نزد ابن زياد ببرد. مسلِم حمله كرده و عدهاي از سربازهاي محمد بن اشعث را كشته و مجروح كرد. عبيدالله خبردار شد و گفت: «عجب! رفته يك نفر را دستگير كند، آن همه سرباز را به كشتن داده است.» محمد بن اشعث در جواب گفت: «امير خيال ميكني ما را به جنگ يكي از بقالهاي كوفه فرستادي؟» وقتي سخن منبري به اينجا رسيد، رئيس بقالها كه پاي منبر بود گفت: «آقاي شيخ بقالها چه هيزم تري به شما فروختهاند؟» گفت: چطور؟ گفت: چرا نميگوئي عطارها، بزّازها، ميگويي بقالها؟واعظ گفت: آقا در روايت دارد كه محمد بن اشعث چنين گفته است. گفت: محمد بن اشعث غلط كرده كه چنين گفته. چرا توهين به بقالها ميكني؟
ببينيد نقل يك روايت چه ميكند. حال سؤال اساسي اينجاست كه در نقل اين گونه روايات چه بايد كرد؟
در اين جا ميتوان طوري مطلب را بيان كرد كه هم نام بقال نيايد و هم دروغ گفته نشود؛ مثلاً، ميتوان گفت: آيا خيال كردهاي ما را به جنگ يك آدم عادي يا معمولي فرستادهاي؟ در اين صورت دروغ نگفتهايد و مستمعان را نيز تحقير نكردهايد.4 ـ مديريت منبر و روان شناسي
مديريت در همه جا روان شناسي ميخواهد. البته بسته به نوع و مكان مديريت بايد به مسائل روان شناختي در همان مورد توجّه كرد. مديريت كودكستان و دبستان روان شناسي كودك ميخواهد، مديريت دبيرستان روان شناسي نوجوان و مديريت دانشگاه روان شناسي جوان ميخواهند. مديريت زندان روان شناسي زندانيِ عصبانيِ خشمگين ميخواهد و... مديريت منبر نيز روان شناسي ميخواهد، و اين كار بسيار مشكل است. گاهي گوينده سطح فكر مردم را ميداند و در آن سطح صحبت ميكند. گاهي سطح فكر و فهم آنها را نميداند و اين را بايد روي منبر
تست كند. بدين صورت كه مثلاً در لابلاي سخنان خود جملهاي بگويد كه به قدر يك ذره تبسم و خنده دارد. گاهي ميبيند اينها نميخندند و تبسم نميكنند، از اين جا معلوم ميشود كه هيچ حاليشان نيست. اين تست كار دقيق و مشكلي است، به خصوص كه گوينده بايد همان طور كه مشغول گفتن يك جمله است، مخاطب را نيز تست كند.تست ديگر اين است كه جملهاي تعجبآميز بگويد و ببيند شنونده چقدر نگاه ميكند. آيا لبش به اندازهي چشمش باز شده يا معتدل و به اندازهي همان تعجب است؟ اصلاً تعجب كرده يا تعجب حاليش نيست؟ يا سه برابر مورد انتظار تعجب كرده است؟ البته اين آزمايشها روي منبر كار مشكلي است و با تجربهي زياد اين روان شناسي براي منبري به دست ميآيد.5 ـ احترام به شخصيت مردم
يكي از بزرگترين اركان مديريّت در همه جا و از جمله در منبر، احترام به شخصيّت مردم است. مبادا مستمعان را ناراحت كنيد. اگر جملاتي مثل شعور نداريد، نميفهميد و شما كي هستيد را منبري به كار برد، اكثر مردم از شركت در آن جلسه خوداري ميكنند. اگر براي مرتبه دوم تكرار شود ديگر جمعيّت نميآيد و بزرگ و كدخداي محل ميگويد: آقاي شيخ تشريف ببرند.به مردم اهانت نكنيد، بلكه احترام كنيد. من گاهي ديدهام يك تكريم به شخصيّت، مشكل بزرگي را حل كرده است. مثلاً شما به شهري رفتهايد. رانندهها يا كسبه را ديديد
كه كم فروشي ميكنند و يا رعايت چراغ قرمز را در رانندگي نميكنند. شما اين طور سخن بگوييد:«اي آقايان عزيز، شماهايي كه در انقلاب اين قدر خدمت كردهايد، زنها، مردها، جوانان، ميان سالان، پيران، راه رفتيد، شعار داديد، كشته داديد، زجر ديديد، بلا كشيديد، شما بسيار ارزندهايد.عزيزان با هم همكاري كنيد؛ فداكاري خودتان را تكميل كنيد؛ مبادا ترازو كم باشد؛ كمبود ترازو تيشه به ريشهي انقلاب زدن است؛ احتكار غذاهاي مردم، تيشه به ريشهي انقلاب زدن است؛ به چراغ قرمز اعتنا نكردن و رفتن، هرج و مرج بوجود آوردن و نابود كردن انقلاب است.»
با احترام به شخصيّت مردم مشكلات را حل كنيد. احترام، شاهكار تمام مديريّت
است.
1 ـ گلستان سعدي.1 ـ بحمدالله هم اكنون در حوزهي علميهي قم رشتههاي تخصصي تبليغ، تفسير، كلام و قضاء داير شده است. سخنراني استاد فلسفي در زماني ايراد شده است كه هنوز اين رشتهها به صورت منسجم داير نشده بود.