دفاع از حدیث (06) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

دفاع از حدیث (06) - نسخه متنی

مهدی حسینیان قمی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

دفاع از حديث(6)

مهدى حسينيان قمى

سخنى گفتنى

مقاله «دفاع از حديث»، مورد توجّه محقّقان بوده و چند نوبت، در همين مجلّه، مورد نقد قرار گرفته و ما هم با توجّه به نقدها، يادداشت هايى در پاسخ نگاشته ايم كه منتشر شده است. تنها نقد مقاله چهارم1 تا كنون پاسخ داده نشده است، ظاهرا به اين دليل كه شماره هفتم مجله، ويژه نامه غدير بود و در شماره هشتم نيز مقاله اى در دفاع از حديث نداشتيم؛ و در اين شماره هم، چون فاصله زمانى زياد شده است، درج تمامى آن را لازم نديده اند و لذا در ابتداى اين شماره از «دفاع از حديث»، فقط چند سطر از پاسخ به آن نقد را مى آورم (ناقد محترم مى توانند جوابيّه كامل را در دفتر مجلّه ملاحظه فرمايند):

يك.

مقاله «دفاع از حديث(4)»، شايد براى كسانى كه اصل مصاحبه خانم منيره گرجى (در نقد حديث «حسن التبعّل»)2 را نديده اند، تند و خارج از نزاكت به نظر رسد؛ ولى هر كس آن مصاحبه را ديده باشد، مى يابد كه نويسنده مقاله «دفاع از حديث» در پاسخ به آن مصاحبه، بيش از حد، خويشتن دار بوده و حرمت حريم بحث را نگاه داشته است.

دو.

سهل بن زياد و روايات وى در كتب اربعه، از سوى محققان ارجمندى چون وحيد بهبهانى و سيد بحرالعلوم و ديگران توثيق شده است و عالمان برجسته اى از معاصران، چون علاّمه شوشترى (صاحب قاموس الرجال) و آية اللّه وحيد خراسانى و آية اللّه موسى شبيرى زنجانى و ديگران، به اعتبار وى در رواياتش تصريح كرده اند و اين نظريّه بر مبناى ادّله استوارى است كه در جاى خود ذكر شده است؛ گرچه ناقد محترم گويا از آن بى خبرند.

سه.

حسين بن علوان و سعد بن طريف و موسى بن بكر نيز توثيقشان مبناى وثيقى دارد كه توضيح آن در جوابيه كامل ما آمده است.

چهار.

حديث «حسن التبعّل» تنها به روايت «كافى»، از نظر ما در آن مقاله معتبر شناخته شده است و نيز تنها حديثى كه در معاضدت ذكر شده، از اعتبار و استوارى برخوردار است و افراد سند اين دو حديث، همان گونه كه اشاره شد، بر مبناى مورد پذيرش ما موثّق شناخته شده اند. گفتنى است: حديث «حسن التبعّل» به نقل هاى ديگرى كه در مقاله آمده است، هرگز از ديدگاه ما معتبر معرّفى نشده است.

پنج.

در اكثر مقاله هاى «دفاع از حديث»، بر اين تأكيد كرده ايم كه در توثيق روايات، ما بر مبناى عالمانى چون محقّق (در معتبر) و مرحوم همدانى (در مصباح الفقيه) و فرزانگانى چون آية اللّه العظمى بروجردى و شاگردان وى (همچون حضرت امام ـ قدس سره ـ) هستيم؛ يعنى خبر موثوق به را حجّت مى دانيم، نه تنها خصوص خبر ثقه را؛ و ناقد محترم به اين مبنا در پذيرش اخبار توجهى نفرموده اند.

گفتنى است كه حضرت آية اللّه سبحانى نيز بر همين مبنا هستند؛ گرچه ناقد محترم، در نوشته خود، ايشان را به گونه اى ديگر معرّفى كرده اند.

اميد است اين پنج نكته كه به اجمال در پاسخ به نقد آقاى على آبادى آمد، مورد توجه آن سرور قرار گيرد.

دفاع از حديثى ديگر

اينك، سلسله مقالات دفاع از حديث را، با دفاع از حديث حضرت زهرا(س) درباره «بهترين چيز براى زن» پى مى گيريم.

14ـ دفاع از حديث

«بهترين چيز براى زن»

اين حديث، از سوى مؤلف كتاب «كلّ الحلول عند آل الرسول(ع)»، دكتر محمد تيجانى سماوى (تونسى) نقد شده است. ما متن گفته اين نويسنده محترم را از ترجمه فارسى اين كتاب (با نام «اهل بيت، كليد مشكل ها») در اينجا مى آوريم. آنگاه به دفاع از اين حديث شريف مى پردازيم.

مؤلّف، در صفحه 356، در بحث مظلوميّت زن در جامعه اسلامى، مى نويسد:

و برخى ديگر، احاديث دروغين يا ضعيفى را در پيش روى جوانان و روشنفكران مطرح مى كنند، مانند اين كه پيامبر(ص) گفته است: «بهترين چيز براى زن، اين است كه هيچ مردى را نبيند و هيچ مردى او را نبيند».

اين چه ايده اى است كه با قرآن صريحا مخالفت دارد؛ زيرا قرآن به زن آزادى داده و همان حقوق مرد را به او بخشيده است؛ وگرنه چه معنى دارد سخن حق تعالى كه مى فرمايد: قل للمؤمنين يغضّوا من أبصارهم وقل للمؤمنات يغضضن من أبصارهنّ ؟

دفاع ما

در ارتباط با دفاع از اين حديث شريف، نه نكته مورد توجّه قرار مى گيرد:

يك. اين روايت، از حضرت زهرا(س) نقل شده است.

فاطمه صديقه(س) در پاسخ به سؤال پيامبر(ص) كه «بهترين چيز براى زن چيست؟»، گفتند: «بهترين چيز براى زنان اين است كه مردى را نبينند و مردان نيز آنان را نبينند».

و تا آنجا كه ما در كتابهاى شيعى بررسى كرديم، اين سخن از پيامبر(ص) نقل نشده است. آرى؛ پيامبر(ص) پاسخ حضرت زهرا(س) را تأييد فرموده اند (البته ما به كتابهاى اهل سنّت مراجعه كامل نداشتيم. شايد در آن كتابها اين سخن، از پيامبر(ص) نقل شده باشد).

دو. اين حديث شريف، در كتابهاى شيعى آمده و اهل سنّت نيز آن را نقل كرده اند.

در «بحارالأنوار» (ج43، ص84) به نقل از كتاب «مناقب»، از طريق اهل سنّت آمده است:

وقال النبىّ(ص) لها: أىّ شىء خير للمرأة؟ قالت: «أن لا ترى رجلا ولايراها رجل». فضمّها إليه و قال: ذرّية بعضها من بعض.

پيامبر(ص) از حضرت زهرا(س) پرسيدند: چه چيزى براى زن بهتر است؟ حضرت زهرا(س) در پاسخ گفتند: «اينكه زن، مردى را نبيند و نيز مردى وى را نبيند».پيامبر(ص) فاطمه را در آغوش كشيدند و فرمودند: «نسلى كه همانند هم اند» (بخشى از آيه 34، سوره آل عمران).

و باز در «بحارالأنوار» (ج103، ص238؛ ج43، ص54؛ ج104، ص36) به ترتيب، از كتابهاى «مصباح الأنوار» و «كشف الغمّة» و «مكارم الأخلاق»، اين روايت آمده است.

و نيز در «وسائل الشيعة» (چاپ آل البيت، ج20، ص67 و ص232)، اين روايت از كتابهاى «كشف الغمّة» و «مكارم الأخلاق» آمده است.

بنگريد:

روي عن أميرالمؤمنين(ع) أنّ رسول اللّه(ص) قال: أخبروني أيّ شي خير للنّساء؟ فقالت فاطمة ـ عليها السلام ـ: «أن لايرين الرجال ولايراهنّ الرجال». فأعجب النبيّ(ص) وقال: إنّ فاطمة بضعة منّي.

اميرالمؤمنين على(ع) نقل مى كند كه پيامبر پرسيدند: بهترين چيز براى زنان چيست؟ حضرت فاطمه(س) در پاسخ گفتند: «اينكه مردان را نبينند و مردان نيز آنان را نبينند». پيامبر، از پاسخ زهرا شگفت زده شد و فرمود: فاطمه، پاره تن من است.

سه.

اين روايت، با توجّه به محتواى صحيح ـ آن گونه كه در نكته چهارم خواهد آمد ـ و با معاضدت روايات بسيارى ـ آن گونه كه در نكته پنجم مى آوريم ـ شرائط حجّيت را به دست مى آورد و از نظر حجّيت، مشكلى نخواهد داشت. بگذريم كه ما هم اكنون به بحث سندى نمى پردازيم و تنها دفاع دلالى از حديث، منظور ماست؛ چرا كه ناقد محترم، از همين ناحيه، حديث را مخدوش جلوه داده است.

چهار.

مفاد اين حديث شريف، روشن است و هيچ ابهام و ايرادى بدان راه نمى يابد. ارتباط زنان با نامحرمان، هرچه كمتر، بهتر. اين به عنوان يك اصل در ارتباط زن و مرد شناخته شده است. البته در شرايط ويژه و به هنگام تزاحم و در ضرورت ها ممكن است اين اصل، تخصيص بخورد؛ ولى در شرايط عادى و عمومى، اصل، همان است كه در اين حديث شريف، زهراى مرضيه(س) از آن سخن گفته است. به اين شكل كه زن سعى كند ارتباطى با نامحرم نداشته باشد؛ نه او نامحرمى را ببيند و نه نامحرمى او را.

آية اللّه جوادى آملى در تفسير اين حديث شريف فرمودند: از اين حديث شريف، الهام مى گيريم كه بايد جامعه اسلامى به گونه اى برنامه ريزى كند كه زن، هيچ زمان، ناچار به برخورد با نامحرمان نباشد و اين تفسير، در اين حد، شايسته است.

پنج.

ما روايات بسيارى داريم كه مضمون و مفاد اين حديث شريف را تأييد مى كنند.

همه رواياتى كه زن را از مرد مى پوشانند و مستور مى سازند، در اين راستا قرار دارند. رواياتى كه ميدان حضور فعّال زن را خانه مى دانند، باز همين محتوا را تأكيد مى كنند. رواياتى كه حتّى حضور اجتماعى زن براى نماز را مكروه مى شناسند و آنان را از جمعه و جماعت معاف مى دارند، باز مؤيّد محتواى حديث مورد بحث ما هستند.

در «بحارالأنوار» (ج14، ص199) به نقل از تفسير على بن ابراهيم قمى، با سندى صحيح و استوار مى خوانيم:

هنگامى كه حضرت مريم بالغ شد، به محراب درآمد و پرده اى آويخت و ديگر هيچ كس وى را نمى ديد.

حدثنى أبي، عن الحسن بن محبوب، عن عليّ بن رئاب، عن أبي بصير، عن أبي عبداللّه(ع)، قال: فلمّا بلغت مريم صارت فى المحراب وأرخت على نفسها سترا و كان لايراها أحد

و باز د ر «بحارالأنوار» (ج43، ص91) به نقل از «النوادر» راوندى آمده است:

پيامبر پرسيدند: «چه هنگام زن به خدا نزديكتر است؟». اصحاب در جواب ماندند. فاطمه(س) در پاسخ گفت: زن، آن هنگام كه ملازم خانه باشد، به خداوند نزديكتر است.

آن گاه پيامبر(ص) فرمود: فاطمه پاره تن من است.

سأل رسول اللّه(ص) أصحابه عن المرأة ماهى؟ قالوا: عورة. قال: فمتى تكون أدنى من ربّها؟ فلم يدروا. فلمّا سمعت فاطمة(س) ذلك، قالت: «أدنى ما تكون من ربّها أن تلزم قعر بيتها». فقال رسول اللّه(ص): إنّ فاطمة بضعة منّي.

مشابه همين روايت، باز در «بحار الأنوار» (ج103، ص250) آمده است.

و نيز در «بحارالأنوار» (ج83، ص371) به نقل از «مكارم الأخلاق» از پيامبر(ص) نقل شده است كه:

نماز فراداى زن در خانه اش، همسان نمازى است كه با جماعت بخواند؛ يعنى بيست و پنج درجه ثواب به او داده خواهد شد.

قال النبى(ص): صلاة المرأة وحدها فى بيتها كفضل صلاتها فى الجمع خمسا و عشرين درجة.

گفتنى است كه روايات بسيارى ميدان فعاليت و حضور زنان را خانه مى داند و از نقش فعّال آنان در خانه سخن مى گويد.

و همه اين روايات، مؤيّد اين نكته است كه ارتباط زن با مرد نامحرم، نامطلوب است؛ چيزى كه در حديث شريف مورد بحث، از آن سخن رفته است.

هم اكنون به برخى ديگر از روايات كه هماهنگ با حديث شريف مورد بحث است، مى نگريم:

در «بحارالأنوار» (ج43، ص91) به نقل از «النوادر» راوندى آمده است:

اميرالمؤمنين(ع) فرمود: مرد نابينايى بر حضرت زهرا(س) وارد شد. حضرت از وى حجاب گرفت (حجاب در اينجا ظاهرا به اين معناست كه حضرت در پشت پرده و يا ديوارى قرار گرفتند).3 پيامبر از حضرت زهرا(س) پرسيدند: براى چه حجاب مى گيرى؟ او كه تو را نمى بيند؟ حضرت زهرا(س) گفتند: اوّلا اگر او مرا نمى بيند، من كه او را مى بينم و ثانيا، او بوى مرا استشمام خواهد كرد.

پيامبر(ص) در تأييد سخن زهرا(س) فرمودند: گواهى مى دهم كه تو پاره تن منى.

قال على(ع) استأذن أعمى على فاطمة(س) فحجبته؛ فقال رسول اللّه(ص) لها: لم حجبته وهو لايراك؟ فقالت(س): إن لم يكن يرانى فإنّى أراه وهو يشمّ الريح. فقال رسول اللّه(ص): أشهد أنّك بضعة منّي.

در «بحارالأنوار» (ج104، ص37) به نقل از «مكارم الأخلاق»، در روايت ديگرى مى خوانيم:

امّ سلمه نقل مى كند: خدمت پيامبر بودم؛ همسر ديگر حضرت، ميمونه، نيز حضور داشت. ابن مكتوم (مؤذّن نابيناى پيامبر) وارد شد و اين البتّه پس از آن بود كه دستور حجاب براى زنان پيامبر آمده بود.4 پيامبر(ص) به ما فرمود: حجاب بگيريد. گفتيم: يا رسول اللّه(ص)، مگر او نابينا نيست و مگر ما را مى بيند؟ حضرت فرمود: آيا شما دو نفر هم نابينا هستيد و آيا شما او را نمى بينيد؟!

عن امّ سلمة، قالت كنت عند النبي(ص) وعنده ميمونة، فأقبل ابن مكتوم وذلك بعد أن أمر بالحجاب فقال: احتجبا. فقلنا: يا رسول اللّه، أليس أعمى لايبصرنا؟ قال: أفعمياوان أنتما؟ ألستما تبصرانه؟

اين روايت، در «وسائل الشيعة» (ج20، ص234) نيز آمده است.

اين روايت، به روشنى از اين حقيقت پرده بر مى گيرد كه ارتباط مستقيم زن و مرد نامحرم، نامطلوب است. در اينجا اضافه كنيم: دستور حجابى كه براى زنان پيامبر آمده، ويژه آنان نيست؛ به گونه اى كه در حق ديگران نامطلوب باشد. بلكه، نشانگر اين است كه اين عمل، بسيار پسنديده است و پايبندى عمومى زنان به آن، مطلوب است.

محققانى كه در اين رشته كار كرده اند، مى دانند كه معاضدت هاى اين حديث از ميان روايات، كم نيست و با تتبّع بيشتر، به روايات ديگرى در اين زمينه خواهيم رسيد؛ به گونه اى كه مستورى زنان، يك ارزش ثابت شدهه دينى است. با اين حال، چگونه است كه ناقد محترم، روايتى را كه اين حقيقت ثابت را بازگو مى كند، دروغ و مخالف قرآن دانسته و اين گونه آن را مردود شناخته است؟

شش.

ارتباط زنان و مردان نامحرم با هم، اصولا زمينه ساز فساد و تحريك كننده است و در صورتى كه ضرورت و لزومى در كار نيست، حذف اين ارتباط، شايسته و بايسته تر است و اين حقيقتى است كه روايت بدان اشاره دارد و نيازمند توضيح بيشتر نيست. البته در مواردى، براساس ضرورت و لزوم، اين اصل ممكن است شكسته شود؛ ولى در هر صورت، مطلوب بودن اين اصل در شرايط عادى و عمومى، جاى حرف نيست.

هفت.

ناقد محترم نوشته است كه با توجه به اين حديث، آيه قرآنى كه دستور مى دهد مردان و زنان چشم بازگيرند و يا چشم فرونهند و يا خيره نگاه نكنند، بى معنا مى شود. به ايشان بايد گفت: اگر در يك جا بگويند «براى زنان شايسته است هيچ ارتباط و برخوردى با نامحرمان نداشته باشند» و در جاى ديگر گفته شود «به هنگام ارتباط زن و مرد نامحرم با هم چشم فرونهند»، آيا اين دو جمله با هم تنافى دارند؟

اصل اوّل، يك اصل مطلوب استحبابى است و اصل دوم، يك اصل مطلوب استحبابى و يا يك اصل وجوبى (براساس نوع تفسيرى كه از آيه صورت گيرد). در هر حال، هيچ گونه ناسازگارى ميان اين دو مطلب احساس نمى شود. از يك سو لازم است برخورد مستقيم كاهش يابد و از ديگر سو در برخورد مستقيم، [بايد يا بهتر است] رعايت غضّ بصر (به معناى آن) بشود. توهّم ناسازگارى حديث با آيه، از عجائب است.

هشت.

ممكن است گفته شود: رعايت اين حديث، دشوار است.

در پاسخ مى گوييم: اين اصل، يك اصل استحبابى است و حكايت از ارزشمندى عدم ارتباط مستقيم زن و مرد با هم دارد. به اضافه، جمله «أن لاترى رجلا ولايراها رجل» ممكن است كنايه از حضور زن در خانه و لزوم بيت باشد؛ آن گونه كه در روايت مشابه آمده است: أدنى ما تكون من ربّها أن تلزم قعر بيتها.

حضور زن در خانه، بهترين چيز براى زن است تا نه وى مردى را ببيند و نه مردى او را. و با اين تفسير از حديث ، ديگر هيچ مشكلى بر سر راه نيست.

نه.

ناقد محترم نوشته اند كه اين حديث، با قرآن مخالف است؛ چرا كه قرآن به زن، آزادى داده و همان حقوق مرد را به وى بخشيده است.

گفتنى است كه آزادى قرآنى و يكسانى حقوق زن و مرد، به اين معنا كه تفاوتى بين زن و مرد نباشد و دقيقا هر دو در همه موارد يك نوع تكليف داشته باشند، پذيرفته نيست. (ر.ك: فصلنامه علوم حديث، ش5، ص93ـ95)

بنابراين، قرآن و آزادى يى كه به زن داده شده و رعايت حقوق زن و مرد، هيچ تنافى با رعايت اين اصل از سوى زنان ندارد.

نتيجه.

به اين شكل، حديث شريف، هرگز جزء احاديث دروغين و يا احاديث ضعيف نيست؛ محتوايى معقول در آن نهفته است و مفادى مقبول دارد. اين حديث شريف، مورد اعتناى عالمان دينى است؛ به گونه اى كه تنها ايشان به نقد حديث پرداخته و ظاهرا هيچ كس ديگر در اين حديث خدشه نكرده است.

روايات بسيارى اين حديث را تأييد مى كنند. مخالفت حديث با قرآن و ناسازگارى آن با آيه «قل للمؤمنين يغضّوا من أبصارهم و قل للمؤمنات يغضن من أبصارهنّ » نيز سخنى است بدون كوچكترين دليل و شاهد.

آزادى زن و همتايى حقوق زن با مرد، به معناى مقبول و اسلامى اش، نيز با اين اصل استحبابى هماهنگ است. در نتيجه، اين حديث، شايسته چنين بى مهرى عميقى نيست كه از سوى نويسنده محترم كتاب «كلّ الحلول عند آل الرسول» اعمال گرديده است و ناقد بزرگوار بايد در اين بخش از كتاب خويش، تجديد نظر كند تا مبادا حديثى بى جهت مردود شناخته شود.

در مورد حديث ديگرى نيز با اين نويسنده محترم، در آينده سخن خواهيم داشت، إن شاء اللّه تعالى!

1. اين نقد، به قلم جناب روحانى على آبادى است و در صفحه 118، از شماره ششم فصلنامه «علوم حديث» منتشر شده است.

2. مندرج در: هفته نامه «زن روز»/26 مهر76

3. حجاب در اين روايت به دو دليل به معناى پرده گيرى از نابيناست:يكم. جمله «فإنّى أراه وهو يشمّ الريح من او را مى بينم و وى بويم را استشمام مى كند» شاهد اين معناست؛ چرا كه تنها در صورت پرده گيرى و يا پشت ديوار رفتن، ديگر حضرت آن مرد نابينا را نمى بيند و آن مرد نيز بوى آن حضرت را استشمام نمى كند.

4. دستور حجابى كه براى زنان پيامبر در (آيه 53) سوره احزاب آمده است، مى گويد: «وإذا سألتموهنّ متاعا، فاسألوهنّ من وراء حجاب»؛ يعنى تماس مردان با زنان پيامبر بايد از پشت پرده و يا پشت در و ديوار باشد.


/ 1