بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
8 ـ برخى مصنّفان مآخذ، صحّت و سقم احاديث را بررسى و ارزيابى خود را بيان كرده اند، و از آنجا كه عين صفحه كتابشان بريده و گزيده شده است، اظهارات مصنّف مأخذ هم در اين اثر منعكس شده است. معمولا اين نظرها، با داورى مؤلّف كتاب ناسازگار است و همين، مايه وهن اثر، يا داورى ها مى شود.به عنوان نمونه، در العلل، ج1، ص390 (حديث 1168) آمده است:سألت أبي عن حديث رواه بهلول بن عبيد عن أبي اسحاق السبيعى عن الحارث بن عليّ، قال سئل رسول اللّه (ص) أيّ الأعمال أزكى؟ قال: «كسب المرء بيده وكلّ بيع مبرور». ابن ابى حاتم مى نويسد: از پدرم درباره صحّت اين حديث با اين اسناد سؤال كردم؛ پاسخ داد: اين حديث، با اين اسناد، باطل است؛ زيرا بهلول، ذاهب الحديث است.با وجود اين تصريح، مؤلّف مسند، اين حديث را «صحيح» معرفى نموده است.نمونه اى ديگر، در صفحه728 (حديث4093):ابن جوزى در العلل (ص548) آورده است: ابن مسعود قال: «مارأيت رسول الله يفطر يوم جمعة». قال المؤلّف: وهذا لايصحّ طريقه.اين روايت، «حسن» شناخته شده است.نمونه هاى ديگر: ص2910، ح16825؛ ص2914، ح16852 و… 9 ـ گويا مؤلف محترم بناداشته از راويان و مصنّفاتى كه مشخصا مربوط به شيعه هستند، پرهيزكند. چنانكه از شيعه، حتى يك متن هم ديده نشد. اين، در حالى است كه حدود هزاروپانصد راوى، بين فريقين مشترك اند؛ مثل جابربن عبدالله انصارى، ابن عباس، حارث اعور و…؛ ولى از مؤلّفانى كه تشيّعشان مسلّم نيست، مثل راغب و ابونعيم اصفهانى، مواردى نقل شده است.10 ـ گويا شتاب پديد آورندگان اين اثر، باعث چاپ و نشر عجولانه آن شده است و از اين رو، از مزاياى فنّى (مثل صفحه آرايى، حروفچينى، تنظيم انواع فهرستها و…) بى بهره است. تنها چيزى كه دارد، مقدمه اى است بسيار كوتاه و نارسا كه صدالبته، ـ گرچه براى همين اثر است، ولى ـ قباى بى قوّاره اى است كه به قدوقامت چاپ حاضر، گشاد مى نمايد؛ زيرا هنگام برشمارى امتيازات اين مسند، مى نويسد: «…2ـ اين مجموعه، از فهرست احاديث و آثار ـ به حسب كد آنها ـ بهره مند است». درحالى كه در چاپ حاضر، نشانى از اين فهرست نيست. همچنين در مقدّمه، به احاديثى با شماره هاى28، 154، 160، 185و280، ارجاع داده شده، كه هيچكدام با چاپ حاضر منطبق نيست.در مقدمه، از 900مأخذ خبرداده كه اين تعداد مأخذ، در مجموعه حاضر، مورد استفاده نبوده است.11 ـ از كاستى هاى ديگر مقدمه، آن است كه به جاى تبيين حدّومرز كار مؤلّف و مصحّح و اين كه در اين كتاب، هركدام چه نقشى داشته اند و چه سهمى مى برند، بر ابهامها افزوده است؛ زيرا در عنوان صفحه سوّم مى خوانيم: «مقدمةالمحقّق» و در پايانش (در صفحه هفتم)، هم امضاى مؤلّف است و هم مصحّح، بدين صورت: «كتبه علي رضابن عبدالله، يوسف أوزبك. المدينةالمنوّرة». بدين ترتيب، حتى واضح نيست در تنظيم همين مقدّمه، آيا مؤلّف هم نقشى دارد يا نه؟ از طرفى ديگر، آقاى على رضا، همه جا به عنوان مخرّج معرفى شده و در صدر مقدمه، به عنوان محقّق. جاى سؤال است كه اگر مؤلف، اين احاديث را گزينش كرده و گرد آورده است، كار مخرّج چه بوده؟ آيا نقش داورى (در صحت و سقم احاديث) را اجراكرده؟ آيا سوژه هاى موردنظر را ابتدائا پيدا كرده است؟ آيا بر كار تهيه و تنظيم اين اثر نظارت داشته؟ و آيا …؟ [تنها مى توان با كمك قرائن، از جمله بند پنجم از صفحه پنجم مقدّمه، حدس زد كه مقدّمه به قلم فحرّج است و فحرّج، كار رفع تحريفات و اصلاح تصحيفات اثر را نيز به عهده داشته؛ همچنين مى توان دانست كه استاد يوسف اوزبك (گردآورنده مسند) با امضاى مقدّمه، سهم بسزاى محقّق (آقاى على رضا بن عبداللّه) را در تدوين اين اثر، تصديق نموده است.]