سیاست و انتظار بشر از دین نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

سیاست و انتظار بشر از دین - نسخه متنی

عبدالحسین خسرو پناه‏

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

سياست و انتظار بشر از دين‏

عبدالحسين خسروپناه‏

«سياست» از حيث گستره و رهيافت بسيار متنوع است. با توجّه به اين توسعه موضوعى و تكثر رهيافت، اين پرسش مطرح است: آيا دانش سياست با دين پيوند دارد و آيا مى‏توان از دين در عرصه سياست انتظارى معقول داشت؟ براى پاسخ به اين پرسش مهم، نخست علوم سياسى و مجموعه رشته‏هاى پيرامون آن تعريف مى‏شود و آنگاه چگونگى پيوند دين و علم سياست بررسى مى‏گردد.

براى آشنايى با انتظار بشر از دين در گستره علوم سياسى، ناگزير بايد نخست علم سياست و شاخه‏هاى پراكنده آن در عرصه‏هايى چون جامعه‏شناسى، اقتصادى، حقوقى توضيح داده شود.

علم سياست‏

نظريه پردازان تعاريف گوناگون از سنخ توصيفى، تجويزى يا مختلط درباره سياست ارائه داده‏اند؛ براى نمونه توجّه به تعريف‏هاى زير سودمند مى‏نمايد:

1. سياست، علم فرمانروايى بر كشورها است.1

2. سياست، يعنى فن و عمل فرمانروايى در جوامع انسانى.2

3. سياست عبارت است از مطالعه قدرت و نفوذ.3

4. علم سياست به تحليل و بررسى جنبه‏هاى سياسى پديده‏هاى اجتماعى نظر دارد.4

5. سياست هنر استفاده از امكانات، حكومت كردن بر انسان‏ها، مبارزه براى قدرت، دانستن اين‏كه چه كسى مى‏بَرد، چه مى‏بَرد، چه موقع مى‏بَرد، چگونه مى‏بَرد و چرا مى‏بَرد و توزيع آمرانه ارزش‏ها است.5

6. علم سياست دانشى است كه پديده‏ها و روندهاى سياسى موجود و سازمان‏ها و گروه‏هاى جوياى قدرت و روابط شهروندان و گروه‏هاى گوناگون با دولت و روابط دولت با ديگر دولت‏ها و سازمان‏هاى بين المللى را مطالعه مى‏كند.6

امروزه علم سياست دانشى تجربى شمرده مى‏شود و در پى كشف روابط بين پديده‏ها و رفتارهاى سياسى با روش تجربى و طبيعى است. بريتانيايى‏ها اغلب به استفاده از اصطلاح علوم سياسى تمايل ندارند. مدرسه اقتصاد لندن (LSE) در سال 1895 با عنوان مدرسه اقتصاد و علوم سياسى گشايش يافت؛ امّا دانشگاه‏هاى بريتانيايى در سراسر قرن بيستم از به كار بردن چنين عنوانى اجتناب ورزيده و عناوينى چون حكومت، سياست، انديشه و نهادهاى سياسى يا سياست و روابط بين الملل را ترجيح داده‏اند. انگلستان، به جاى انجمن علوم سياسى امريكا (APSA)، انجمن مطالعات سياسى (PSA) دارد. بى‏ترديد عدم استفاده از واژه «علم» نشان دهنده موقعيت ويژه‏اى است كه دانشمندان علوم طبيعى براى ديسيپلين خود قائل هستند.7

فلسفه سياسى‏

تفكر منظم درباره غرض و غايت حكومت و يا تنقيح مناط تحليل مفاهيم سياسى كه به صورت انتزاعى ارائه مى‏گردد، فلسفه سياسى نام دارد.8 در گذشته فلسفه سياسى غالباً به دو مسأله مى‏پرداخت:

1. توضيح چگونگى عملكرد حكومت‏ها، خاستگاه و كيفيت تحقق آن‏ها و ضرورت اطاعت از آن‏ها.

2. اظهار نظر درباره هدف حكومت و روش سازمان يافتن آن و نيل به اين هدف.9

برخى از نويسندگان بر اين باورند كه فلسفه سياسى از دو بخش توصيفى و تجويزى پديد مى‏آيد. در مباحث توصيفى، پرسش‏هايى چون حكم حاكم بر چه اساس است؟ چرا بايد از حكومت اطاعت كرد؟ ماهيّت دولت چيست؟ پاسخ داده مى‏شود و در مباحث تجويزى كه ناب‏ترين بخش فلسفه سياسى است، مسائلى مانند غايت اصلى زندگى سياسى و روش تأمين آن، مصلحت و خير عامه و چگونگى تأمين آن، رابطه عدالت و برابرى و رابطه آزادى و خير تبيين مى‏گردد.10 بنابراين، فلسفه سياسى كه در گذشته با علم سياست يكسان تلقى مى‏شد، از ويژگى‏هاى زير بهره مى‏برد:

1. به شيوه انتزاعى وعقلى دنبال مى‏شود.

2. به مباحث بنيادين و فكرى حكومت مانند مشروعيت حاكم و حكومت، غايات حكومت و ابزار آن‏ها مى‏پردازد.

3. به زمان و مكانى خاص محدود نمى‏شود.

4. توسط متفكران حرفه‏اى و متخصص پى‏گيرى مى‏شود.

كلام سياسى‏

تعليمات سياسى كه از وحى الاهى ناشى مى‏شود، كلام سياسى نام دارد؛ به عبارت ديگر اگر پرسش‏هاى مربوط به فلسفه سياسى كه به روش انتزاعى و عقلى پاسخ داده مى‏شوند، از طريق وحى الاهى و متون دينى پاسخ داده شود، كلام سياسى تحقق مى‏يابد.

فقه و حقوق سياسى‏

مجموعه مباحث حقوقى و فقهى كه به رفتار سياسى دولت‏ها و مردم ارتباط پيدا مى‏كند، مانند حقوق اساسى و حقوق بين الملل، فقه و حقوق سياسى خوانده مى‏شود.

نظام سياسى‏

مجموعه نظريه‏ها و آراى هماهنگ به شكل يك كل (نظام و سيستم) كه خطوط اصلى ارزش‏هاى مورد نظر مكتب در زمينه مباحث سياسى مثل فرد، دولت و عدالت را بيان مى‏كند و ميان حقوق سياسى (بايدهاى جزيى) و جهان بينى (بينش‏هاى كلى) ارتباط منسجم برقرار مى‏سازد، نظام سياسى نام دارد.

نظريه يا تئورى سياسى‏

در گذشته به معناى مجموعه تفكرات فيلسوفان سياسى همچون افلاطون، ارسطو به كار مى‏رفت؛ ولى در اصطلاح جديد به معناى مجموعه منسجمى است كه در آن متغيرهايى معين در شرايط مشخص با يكديگر ارتباط دارند. بنابراين، نظريه سياسى بايد به ظاهر از گرايش‏هاى ايدئولوژيكى و فلسفى فارغ و از عنصر تجويز و عمل تهى بوده، جنبه اثباتى داشته باشد. تا نيمه دوم قرن 20، تئورى سياسى در معناى علوم سياسى و فلسفه سياسى به كار برده مى‏شد.

انديشه سياسى‏

انديشه سياسى، مجموعه منسجم فلسفى و غير فلسفى در ارتباط با سياست و حكومت است كه همواره حالت توصيفى و تفسيرى دارد. انديشه سياسى در روش عقلى و تركيبى با فلسفه سياسى تفاوت دارد؛ چنان كه تفاوت آن با نظام سياسى در جنبه توصيفى و تركيبى از توصيفى و تجويزى است.

جامعه‏شناسى سياسى‏

دانشى كه به بررسى محيط اجتماعى سياست مى‏پردازد، جامعه‏شناسى سياسى نام دارد؛ به عبارت ديگر، بررسى تأثيرات جامعه به طور كلى اعم از حوزه روابط توليد و اقتصاد و لايه بندى‏هاى اجتماعى و فرهنگ بر ساخت و فرآيند و رفتار سياسى جوهر جامعه‏شناسى سياسى را پديد مى‏آورد؛ به عبارت ساده‏تر، در جامعه‏شناسى سياسى، زندگى سياسى به وسيله متغيرهاى اجتماعى توضيح داده مى‏شود. بى‏شك همواره ميان دولت و جامعه تعامل و تأثير متقابل وجود دارد؛ ولى جامعه‏شناسى سياسى به آن وجه از اين روابط كه محيط اجتماعى سياست و حكومت مى‏سازد، نظر دارد.11

رابطه ميان دولت با جامعه و احزاب و تشكل‏ها و طبقات اجتماعى مانند ارتش، روشنفكران، روحانيان، زنان و دانشجويان موضوع اصلى جامعه‏شناسى سياسى است.

تحليل سياسى‏

تبيين و تفسير پديده‏هاى سياسى و بررسى علل و عوامل آن‏ها كه از سوى افراد يا گروه‏هاى سياسى ارائه مى‏گردد، تحليل سياسى خوانده مى‏شود. تحليل سياسى، انسان را در شناخت بهتر جهانى كه در آن زندگى مى‏كند يارى مى‏دهد تا از ميان گزينه‏هاى گوناگون پيش روى خويش بهترين را برگزيند و موفق شود تأثير، تغييرات كوچك و بزرگ را كه جنبه‏هاى لاينفك زندگى به شمار مى‏آيند، فزون‏تر سازد.12

شكل سياسى‏

نوع و فرم حكومت، مانند سلطنتى و جمهورى، را شكل سياسى مى‏خوانند.

جريان سياسى‏


مجموعه پديده‏هاى منظم و پى در پى سياسى، جريان سياسى خوانده مى‏شود.

رفتار سياسى‏

مجموعه اعمال سياسى فرد يا گروه، رفتار سياسى نام دارد.

موضوع علوم سياسى‏

درباره عرصه و مرزهاى علوم سياسى نمى‏توان به آسانى نظر داد. شايد بتوان تمام جنبه‏هاى زندگى اجتماعى با سياست را موضوع علوم سياسى دانست. گروهى مطالعه قدرت و نفوذ و عده‏اى مطالعه دولت يا علم دولت يا فن حكومت كردن را موضوع علم سياست دانسته‏اند.13 موضوعاتى كه در علم سياست مطالعه مى‏شود، عبارت است از:

1. نظريه سياسى و تاريخ انديشه‏هاى سياسى‏

2. حكومت‏

3. احزاب و گروه‏ها و افكار عمومى‏

4. روابط بين الملل و سازمان‏ها و حقوق بين الملل‏14

آنچه گذشت، نشان مى‏دهد علوم سياسى تنها به مطالعه دولت محدود نمى‏شود. سياست فعاليتى بسيار گسترده است كه در همه عرصه‏هاى حيات انسان دخالت دارد. سياست مى‏تواند شامل منازعه و همكارى باشد و به ايجاد و حلّ مشكلات از طريق تصميم‏گيرى جمعى انجامد.15 سياست، علاوه بر مطالعه فعاليت‏هاى متمركز در نهادهاى دولت، به ساير عرصه‏هاى زندگى اجتماعى مانند جنسيت، نژاد، طبقه، جوان، زنان نيز مى‏پردازد.16

علوم سياسى نه تنها از حيث موضوع و گستره، از جهت رهيافت و رويكرد نيز بسيار متنوع است. همين امر به تكثر مكاتب علوم سياسى مى‏انجامد. رهيافت‏هايى چون نظريه هنجارى، مطالعات نهادى، تحليل رفتارى، نظريه انتخاب عقلايى، ديدگاه فمينيستى و تحليل گفتمانى از يك زاويه و رهيافت‏هايى چون حقوقى، اقتصادى، روان‏شناسى، تجربى و علمى و هنجارى از زاويه ديگر كه از روش‏هاى مختلفى چون كمّى، مقايسه‏اى، ساختارگرايى، تحليل كيفى تاريخى، مشاهده‏اى، تطبيقى استفاده مى‏كنند. بر اين اساس، درباره دولت نظريه‏هاى مختلف مانند كثرت گرايى، نخبه گرايى و نظريه متقارب ارائه مى‏گردد.17

آيا علوم سياسى با دين پيوند دارد؟

با توجّه به توسعه موضوعى و تكثر رهيافت روش و نظريه در علوم سياسى، پيوند اين دانش‏ها با رشته‏هاى مختلف مانند جامعه‏شناسى، روان‏شناسى اجتماعى، اخلاق، حقوق، اقتصاد، جغرافى آمار و غيره آشكار مى‏گردد. آيا علوم سياسى با دين نيز پيوند دارد و آيا مى‏توان از دين در عرصه وسيع سياست انتظارى معقول داشت.

پاسخ بدين پرسش به نگاه دين به مقولاتى محورى كه امروز در گستره علوم و مكاتب سياسى وجود دارد، وابسته است. بدين معنا كه برخى از اين مقولات با مبانى دينى تعارض ندارند و حتّى از متن دين بر مى‏آيند. بررسى اجمالى مرزهاى پيوند دين با برخى از مبانى علوم سياسى، خود به خود مرز «سياست دينى» را از «سياست غير دينى» آشكار مى‏سازد.

1. بايد دانست، دين جامع و كامل اسلام با عقل و تجربه عناد ندارد و وقتى از سياست دينى سخن به ميان مى‏آيد، هرگز به معناى نفى بهره بردارى از عقل و تجربه نيست. براين اساس، بايد سياستمداران و عالمان مسلمان به مطالعه تجربى و آمارى پديده‏ها، رفتارها و تصميم‏هاى سياسى در جوامع اسلامى و غير اسلامى روى آورند و علم تجربى سياست و جامعه‏شناسى سياسى را جهت كشف روابط بين دولت و گروه‏ها و طبقات و احزاب و رفتارهاى سياسى مردم توسعه دهند تا راه براى تصميم‏گيرى‏هاى مناسب بر اساس اصول و ارزش‏هاى اسلامى هموار گردد. همچنين مطالعه نظريه‏هاى سياسى و ديدگاه فيلسوفان سياست در زمينه قدرت، دولت، آزادى، حاكميت، حكومت و غيره بسيار ضرورت دارد. غفلت متفكران و عالمان سياسى جهان اسلام از مطالب و نظريه‏ها و روش‏ها و رهيافت‏هاى مختلف و استفاده از روش عقل و تجربه در عرصه موضوعات سياسى، خسارتى جبران ناپذير به همراه خواهد داشت. البتّه بايد توجّه كرد:

الف) علم سياست اثباتى و تجربى محض نيست. چنان كه گذشت، متافيزيك و آكسيوم ها و پاردايم‏هاى غير تجربى بر تمام علوم تجربى از جمله علم سياست اثر مى‏گذارند. از اين جهت، علم تجربى سياست مى‏تواند از متافيزيك دينى تأثير پذيرد.

ب) مسائل فلسفه سياست با روش عقلى دنبال مى‏شود؛ ولى امروزه روش‏هاى مختلف عقلانى پديد آمده و انواع مكاتب رئاليسم و ايدئاليسم را در پى داشته است. فيلسوفان اسلامى با توجّه به روش معرفت‏شناختى رئاليستى يعنى با پذيرش نظريه مطابقت (در تئورى‏هاى صدق) و نظريه مبناگرايى و بداهت (در تئورى‏هاى توجيه) و امكان شناخت و معيار معرفت و نفى شكاكيت و نسبى گرايى، مباحث عقلى را دنبال مى‏كنند و ديدگاه فلسفى خود درباره قدرت، دولت، حكومت، حاكميت، آزادى و غيره را ارائه مى‏دهند. از آن‏جا كه اين رويكرد از تأييد اسلام و آموزه‏هاى آن بهره مى‏برد، مى‏توان فلسفه سياست را به اسلام نسبت داد. افزون بر اين، بايد دستاوردهاى فلسفى را به متون دين اسلام عرضه كرد تا از انحراف عقلايى پيشگيرى شود.

2 - قرآن و سنّت پيشوايان دين اسلام، به صورت موجبه جزئيه، برخى روابط علت و معلولى ميان رويدادهاى سياسى را بيان كرده‏اند؛ براى نمونه مى‏توان به رابطه رهبرى شايسته و آزمايش‏هاى توانفرسا،18 نسبت مستقيم تحولات سياسى و اجتماعى و اراده مردم،19 رابطه امر به معروف و نهى از منكر و نظارت عمومى و كنترل جامعه سياسى،20 عملكرد حاكمان فاسق و فاجر و متكبر در تفرقه افكنى و نفاق انگيزى‏21 و گزارش خداوند متعال و امامان معصوم از تحولات سياسى دنياى آينده مانند حاكميت مستضعفان بر زمين‏22 اشاره كرد.

3 - كلام سياسى، به معناى تعليمات سياسى برگرفته از كتاب و سنّت، براى هر انسان آگاه به دين اسلام انكارناپذير است. در اسلام آشكارا از مقولاتى مانند امامت، امّت، قبايل و گروه‏ها و احزاب، حكومت‏هاى طاغوت، مستكبر، مستضعف، راهكارهاى نظارت درونى (تقوا) و بيرونى (امر به معروف و نهى از منكر) و اهداف حكومت (مسؤوليت پذيرى، ظلم ستيزى و پاسدارى از حقوق عمومى مردم به ويژه امنيت جانى، مالى، حريم حقوق اشخاص و عدالت و مشاركت) سخن به ميان آمده است. تفسير اسلام از قدرت، مسؤوليت پذيرى و توجّه حاكم به خير و رحمت مردم و عدالت اجتماعى و احترام به افكار عمومى است.

اگر عناصر بنيادين دولت را مردم (جمعيت)، سرزمين، حكومت (سازمان) و حاكميت بدانيم، اسلام به تمام اركان چهارگانه دولت توجّه كرده است، براى مثال اسلام درباره خاستگاه دولت نظريه‏هايى مانند زور، ژنتيك (پدر سالارى و مادر سالارى)، طبيعى، قرارداد اجتماعى و مدل‏ها و تفسيرهاى گوناگون آن‏ها را طرد مى‏كند و نظريه خاستگاه الاهى با تفسير مردم سالارى دينى را مطرح مى‏سازد. حاكميت تكوينى و تشريعى و سياسى و اجتماعى را از آنِ خداوند و كسانى كه از سوى وى اجازه دارند، مى‏داند؛ به مردم بسيار اهميّت مى‏دهد و بر اين اساس، بر نظارت عمومى و مسؤوليت همگانى و آمادگى مردم براى دفاع از سرزمين و شرافت و كرامت و حقوق انسان‏ها (حق داد خواهى، آموزش و پرورش و برخوردارى از تأمين اجتماعى و امنيت عمومى و آزادى‏هاى مشروع و...) تأكيد مى‏ورزد.23

اسلام وجود احزاب و كثرت گرايى گروه‏هاى سياسى در چارچوب قوانين و اصول الاهى و تشكيل پارلمان و تفكيك قوا را ردّ نمى‏كند؛ ولى بر تمركز و اقتدار حكومت نيز تأكيد مى‏ورزد.24 قرآن، پيامبران را دعوت كنندگان بشر به اجتماع و رفع اختلافات مى‏خواند25 و ملّت‏ها و قبيله‏ها را منشأ اختلاف و تشتت مى‏داند.26 سرزمين‏هاى جغرافيايى كه جمعيت‏ها در آن‏جا استقرار مى‏يابند و ركن مهم حكومت‏ها است، در اسلام مورد احترام قرار مى‏گيرد. اسلام درباره سازمان دولت و نوع حكومت با هر گونه حكومت و سلطنت مطلقه فردى، سلطنت مشروطه، اشرافى، زرمدارى، استبداد مطلقه فردى، استبداد فراگير، استبداد كارگرى و دموكراسى - به اصطلاح غربى - مخالفت مى‏كند و جمهورى اسلامى را جايگزين آن‏ها مى‏سازد. حكومتى كه مبناى قانونش، خواست خداوند است، مشاركت سياسى اكثريت و تساوى افراد در برابر قانون را مى‏پذيرد و آزادى‏هاى مشروع اقتصادى، اجتماعى، سياسى و فرهنگى را مجاز مى‏شمارد.27

متون دينى اسلام درباره حاكميت و مشروعيت حاكم، موازينى خاص ارائه مى‏كند و ويژگى‏هايى براى مديران و حاكمان بر مى‏شمارد؛ چنان كه كارآمدى و صلاحيت و توان بالفعل حاكم و حكومت را نيز مورد توجّه قرار مى‏دهد.28

4 - در عرصه نظام سياسى، چهار نظريه سياسى از سوى مسلمانان مطرح گرديده است. نظريه خلافت كه سقيفه را راه انداخت؛ نظريه امامت كه نظام سياسى تشيع است؛ نظريه خوارج كه به آنارشيسم و نفى حاكميت روى آوردند و نظريه سلطنت كه از سوى بنى اميّه و بنى عبّاس تعقيب شد. آموزه‏هاى اسلام و تفسير صحيح آن‏ها از نظريه امامت و ولايت دفاع مى‏كنند.

5 - كتاب و سنّت نيز بر پذيرش حقوق و فقه سياسى و مباحث حقوقى مربوط به رفتار سياسى دولت‏ها و مردم يعنى حقوق اساسى و حقوق بين الملل در اسلام گواهى مى‏دهند.

6 - با نگاه بيرون دينى نيز مى‏توان انتظار منطقى بشر از دين در عرصه سياست را تأييد كرد؛ زيرا پرسش‏هاى اساسى سياست بر محور حكومت و قدرت مى‏چرخد؛ مانند حكومت چيست؟ چگونه بايد باشد؟ چه هدفى را دنبال مى‏كند و در برابر مردم چه وظايفى به دارد؟29 اگر پژوهشگر سياسى نگرشى خاص به جهان و انسان داشته باشد و در هستى‏شناسى در خالقيت، مالكيت و ربوبيت تكوينى و تشريعى خداوند اعتقاد داشته باشد و ازنظر معرفت‏شناسى، به حجيت و اعتبار عقل و تجربه از يك سو و محدوديت و ناتوانى آن‏ها در درك تمام مصالح و مفاسد انسان‏ها از سوى ديگر اعتراف كند، ناگزير به اطاعت از پيامبر اكرم(ص) و امامان معصوم تن در مى‏دهد و دستورها و بينش‏هاى سياسى آن‏ها را سر مشق خويش مى‏سازد. در اين موقعيت، پژوهشگر اصولاً حق خود مى‏داند كه كيستى حاكم و چيستى و اهداف حكومت را از خداوند متعال كه هدايتگر دنيا و آخرت است، بپرسد. البتّه - همان‏گونه كه گذشت - اين مطلب تحقيقات تجربى در عرصه علم سياست و جامعه‏شناسى سياسى يا تحقيقات عقلانى در عرصه فلسفه سياسى و تحليل سياسى را نفى نمى‏كند و بدان معنانيست كه حكومت اسلامى كارگزار منفرد و تك ذهنى در سطح دولت را مى‏پذيرد.

7 - با توجّه به حقوق و فقه سياسى و كلام سياسى در اسلام و فلسفه سياسى با گرايش معرفت‏شناسى و فلسفه اسلامى و علم سياست با رويكرد متافيزيك اسلامى، مى‏توان از نظام سياسى و انديشه سياسى اسلام نيز سخن گفت و با روش بيرون و درون دينى، انتظار عقلايى بشر از دين در عرصه سياسى را تثبيت كرد.

بر اين اساس، شخصيت‏هاى علمى و متفكران سياسى از جمله ماوردى، غزالى، ابن جماعه، ابن تيميه، فارابى، ابن سينا، على عبدالرزاق، ابن رشد، خواجه طوسى، ابن خلدون، سيد جمال، محمد عبده، كواكبى، رشيد رضا، نائينى، شيخ فضل اللّه، سيد جعفر كشفى، سيد عبدالحسين لارى، امام خمينى، در كتاب‏هاى ادب الدنيا والدين، ميزان الملوك و الطوائف و صراط المستقيم فى سلوك الخلائف انديشه‏هاى اهل مدينه فاضله اوصاف الاشراف، عروة الوثقى، طبيعت استبداد، الاسلام و اصول الحكم، تنبيه الامة و تنزيه الملة و ولايت فقيه به بيان انديشه يا نظام سياسى اسلام پرداختند. البتّه فقهاى مسلمان از دوران آغازين اسلام به تدوين مسائل حقوق سياسى اسلام اشتغال داشتند.

1. اصول علم سياست، موريس دوورژه، ترجمه ابوالفضل قاضى شريعت پناهى، ص 11.

2. همان.

3. مبانى علم سياست، عبدالحميد ابوالمحمد، ج 1، ص 27.

4. بنيادهاى علم سياست، عبدالرحمن عالم، ص 26.

5. همان، ص 30 - 29.

6. همان، ص 33.

7. روش و نظريه در علوم سياسى، ديويدمارش و جرى استركر، ترجمه امير محمد حاجى يوسفى، ص 24.

8. فلسفه سياسى، آنتونى كوئيس، مرتضى اسعدى، ص 44 و 48.

9. همان، ص 45.

10. دولتِ عقل، حسين بشيريه، ص 32.

11. جامعه‏شناسى سياسى، حسين بشيريه، ص 19.

12. بنيادهاى علم سياسيت، ص 26.

13. قدرت، برتراند راسل، ترجمه نجف دريابندرى، ص 12 و اصول علم سياست، ص 4 و علم سياست، ص 34؛

و مقدمه‏اى بر سياست، هارولدج. لاسكى، تجرمه منوچهر صفا، ص 10.

14. بنيادهاى علم سياسيت، ص 35 - 34.

15. روش و نظريه در علوم سياسى، ص 30.

16. همان، ص 270.

17. همان، ص 220 - 47.

18. (وَ إِذِ ابْتَلى‏ إِبْراهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ) (بقره(2): 124)

19. (إِنَّ اللَّهَ لا يُغَيِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ). (رعد(13): 11)

20. (كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ) (آل عمران(3): 110)

21. (إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلا فِي الْأَرْضِ وَ جَعَلَ أَهْلَها شِيَعاً يَسْتَضْعِفُ طائِفَةً مِنْهُمْ يُذَبِّحُ أَبْناءَهُمْ وَ يَسْتَحْيِي نِساءَهُمْ إِنَّهُ كانَ مِنَ الْمُفْسِدِينَ) (قصص(28): 4)

22. (وَ نُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِينَ) (قصص(28): 5)

23. مبانى انديشه سياسى اسلام، عباسعلى عميد زنجانى، ص 371 - 215.

24. ر. ك: جامعه مدنى و حاكميت دينى، عبدالحسين خسروپناه، فصل جايگاه احزاب در حكومت ولايى.

25. بقره(2): 213.

26. حجرات(49): 12.

27. ر. ك: اصول سياست و حكومت، احمد جهان بزرگى، ص 171.

28. جامعه مدنى و حاكميت دينى، عبدالحسين خسروپناه، ص 21 - 20.

29. مسائل اساسى علم سياست، محمدباقر حشمت زاده، ص 25.

info@porseman.net


/ 1