حمله ابرهه به مكه - پژوهشی تاریخی در ماجرای اصحاب فیل نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

پژوهشی تاریخی در ماجرای اصحاب فیل - نسخه متنی

حسن فراهانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید


كارهاى انجام شده و هزينه بازسازى و مقدار غذاى كارگران و سربازان شركت كننده دربازسازى، در متن سنگ نوشته آمده است. (سطر67ـ75) سپس اميران سركش دژ«كدار»به همراه سپاه گسيل شده آمدند و وفادارى خود را به ابرهه اعلام داشتند.(سطر75ـ80)
در اين سنگ نوشته، هم چنين از ورود سفيران نجاشى حبشه، امپراتورى روم، ايران، فرستادگان حارث بن جبله، فرستادگان ابكرب بن جبله و فرستادگان منذر سخن به ميان آمده است. (سطر 87 ـ 92)
از ابرهه سنگ نوشته ديگرى به شماره Ry506 به تاريخ ذى الثبت 662 حميرى / 547 م. (يا 535 م.) در صخره اى نزديك چاه مُرَيغان پيدا شده است. بر اساس مطالب اين سنگ نوشته، قبيله هاى شمالى و بزرگ مَعَد و بنى عامر در فصل بهار ماه ذوالثبات شوريدند. ابرهه جنگجويان قبايل «كنده» و «سعد» را به جنگ بنى عامر فرستاد و خود به «حُلُبان» حمله كرد. قبيله «مَعَد» شكست خورد و ابرهه پس از گرفتن گروگان هايى، عمر بن منذر را مجدداً به رياست قبيله منصوب كرد و در سال 662 حميرى / 547 م. بازگشت. برخى از پژوهشگران بر اين اعتقادند كه اين متن مربوط به حمله ابرهه به مكه در عام الفيل بوده است. گروهى ديگر معتقدند كه هدف از اين حمله، زمينه سازى براى حمله به بخش هاى شبه جزيره عربستان بوده است، ولى ادامه اين حركت در مكه متوقف شد.
گروهى ديگر نيز بر اين باورند كه مضمون اين متن اشاره اى به «فيل» نكرده و حمله فيل در سال 563 م. رخ داده، ولى تاريخ سنگ نوشته «مُرَيْغان»، سال 547 م. است. اما بيستن (Beeston)با آوردن دلايلى ثابت كرده كه متن اين سنگ نوشته از دو نبرد سخن به ميان آورده است.
نبردى نيز به فرمان دهى ابرهه در «حلبان» و نبرد ديگرى ميان قبايل «كنده» و «سعد» از يك سو و قبيله بنى عامر از سوى ديگر، در «تربن» (الترب، تربه) رخ داد. از اين حادثه، در شعرهاى آن دوره اشاراتى وجود دارد و احتمالاً منطقه «تربن» همان «تربه» از مناطق مكه در نجد در حدود 80 مايلى جنوب شرقى «طائف» در منطقه بنى عامر است.
منابع عربى در زمينه مرگ ابرهه آورده اند كه وى پس از بازگشت از مكه بر اثر وبا، هلاك شد. ولى در منابع رومى و يونانى، به سال وفات او هيچ اشاره اى نشده است. در كتاب خانه سلطنتى وين، نسخه اصلى مجموعه قوانين به زبان يونانى موجود است كه گريگنسيوس، اُسقف منطقه ظفار به فرمان ابرهه نوشته. بر اساس نوشته هاى تاريخ نگاران عرب، از جمله مسعودى، پس از ابرهه، پسر او «يكسوم» به مدت بيست سال فرمان راند. اما دينورى فرمان روايى ابرهه را چهل سال و فرمان روايى پسر او، يكسوم، را نوزده سال آورده است. حمزه اصفهانى مدت فرمان روايى ابرهه را 23 سال و يكسوم را هفده سال و پسر ديگر ابرهه، به نام مسروق، دوازده سال ذكر كرده است. مؤلف تاريخ طبرى فرمان روايى آن ها را مجموعاً 72 سال دانسته است.
با اين وجود، بر اساس نوتشه تئوفانس، ايرانى ها در حدود سال 570 ميلادى يكى از شاهان حمير را به اسارت گرفتند. تئوفانس نام اين شاه را سنطرق يا سنطرقس (Sanadurces)دانسته است.


به اعتقاد گلاسر اين نام تحريف شده «شناتر» و در اصل، «ذوشناتر» بوده كه همان مسروق بن ابرهه است; زيرا ابرهه حكومت اين منطقه را به او واگذار كرده بود.
با مرگ مسروق، دوران اقتدار و فرمان روايى حبشه بر منطقه يمن پايان يافت.



حمله ابرهه به مكه

ابرهه پس از شكست رقباى خود و تسلط بر يمن و جلب حمايت پادشاه حبشه و امپراتورى روم، به فكر ساختن كليساى بزرگ و باشكوهى افتاد. بر اساس گزارش منابع عربى، ابرهه اين كليساى بى نظير را به نام «قليّس» (از واژه يونانى Ekklessia) در شهر صنعا ساخت و قصد داشت آن را زيارتگاه عرب كند. به همين دليل، عرب ها به خشم آمدند و يكى از نسأة بنى فُقَيْم، «قليس» را آلوده كرد و ابرهه نيز به قصد انتقامجويى و ويران كردن كعبه، سپاهى را كه فيل به همراه آن بود، به مكه روانه نمود و در ميان راه، تمام قبايلى را كه در مقابل او مقاومت كردند، شكست داد. زمانى كه به مكّه رسيد، گويا حُناطه و خُويلد، رؤساى قبايل «بكر» و «هذيل» يك سوم دارايى تهامه را به شرط چشم پوشى از ويران كردن كعبه، به وى پيشنهاد دادند، ولى ابرهه نپذيرفت. همچنين پيش از حمله، ملاقاتى بين ابرهه و عبدالمطلّب صورت گرفت و عبدالمطلّب ابرهه را از حمله به خانه خدا با اين جمله تاريخى تحذير كرد: «اِنّ للبيتِ ربّاً ان شاءَ سيمنعه.» اگرچه به تعبير يعقوبى، اين جمله خوفى در دل ابرهه ايجاد كرد، ولى با غرورى كه داشت، در عزم استوار او خللى ايجاد نكرد. سپس عبدالمطّلب مردم را به خالى كردن شهر و پناه بردن به كوه سفارش نمود و خود به مناجات با خداى كعبه نشست و به نيايش پرداخت، و سپس به كوه رفت و خداوند سپاه ابرهه را با فرو باراندن سنگ هاى «سجّيل» از ميان برداشت و ابرهه ناكام به يمن بازگشت.
يكى از پژوهش گران به نام روسينى (Rossini)، نگاهى خاص به اين ماجرا دارد. او گزارش هاى عربى درباره حمله ابرهه و سپاه فيل را نپذيرفته و آن را تحريفى از حمله افئيل (افيلاس)، شاه حبشى، دانسته است; زيرا به اعتقاد او، استفاده از فيل در مناطق ناهموار و راه هاى بيابانى تقريباً غيرممكن است و از آن جا كه اين فيل در گزارش هاى عربى، نامى انسانى (محمود) گرفته، مى توان گفت كه نام شاه افئيل در گذرِ زمان، به «فيل» تبديل شده است. ولى نزديك بودن دو كلمه از نظر آهنگ و حروف نسبت به يكديگر، موجب گم راه شدن وسينى گرديده است; زيرا گزارش هاى مستقل جاى هيچ ترديدى در اين باره باقى نمى گذارد.


در گزارش هاى تاريخ نگاران عرب، گاهى انگيزه هايى غيرقابل قبول براى لشكركشى ابرهه آمده است.
اما انگيزه فتح مكه بايد بزرگ تر از ويران كردن آن بوده باشد. شايد بتوان پذيرفت كه يكى از اهداف اين لشكركشى، گسترش نفوذ آيين مسيحيت در بخش هاى غربى و جنوبى شبه جزيره در زمينه منافع رومى ها و حبشى ها بوده است. گروهى از پژوهش گران، كشته شدن محمد بن خزاعى بن حزابه الذكوانى از قبيله «سليم» را مؤيّد صحت اين گزارش مى دانند. در اين گزارش آمده است كه ابرهه، محمد بن خزاعى را بر قبيله «مضر» رياست بخشيد و او را فرمان داد تا مردم را به زيارت «قليّس» بخواند، اما مردى از قبيله «هذيل» او را كشت. به همين دليل، ابرهه، كه طرح ها و اهداف آينده خود را در خطر مى ديد، به سركوب متجاسران و مخالفان كمر بست.
به نظر مى رسد كه پادشاهان يمن نيز قصد داشتند با استفاده از اميران بانفوذ و قدرتمند محلى، قدرتى هم سان با رومى ها و ايرانى ها در شمال شبه جزيره داشته باشند. شايد شركت قبيله «كنده» در لشكركشى ابرهه، كه در منابع مستقل آمده، مؤيد ادعاى مزبور باشد، ضمن آن كه نبايد نقش امپراتورى روم را نيز در اين ميان ناديده گرفت.

/ 8