بنابراين، چنين نتيجه گرفته مى شود كه على رغم اشاره مسعودى و حمزه اصفهانى به فرمان روايى بيست ساله و ابن هشام و ازرقى به فرمان روايى دوساله ارياط بر يمن، اين نظر كاملاً نادرست است.
فرمان بردارى سميفع اشوع از شاه حبشه از سنگ نوشته osma.mus.no281 موزه استانبول كه ريكمانس Ryckmansمتن آن را خوانده و منتشر كرده است، برمى آيد كه اگر سنگ نوشته CIH621 نيز نوشته سميفع اشوع باشد، پس از سرنگونى ذونواس، وى از سوى شاه حبشه به فرمان روايى يمن گمارده شده، ولى پس از مدتى، شورشى به وجود آمده و حبشيان فرد ديگرى را به جاى او منصوب كرده اند.
بر اساس اسناد تاريخى، فرمان روايى اسيميفايوس مدت زيادى طول نكشيد و شورش نظاميان حبشى به رهبرى ابرهه Abramusدر فاصله كوتاهى پس از فرمان روايى اسيميفايوس آغاز شد.
همچنين يوستى نين (527 ـ 565 م; Justinian) يوليانوس (Julian...) را به عنوان سفير نزد اسيميفايوش، شاه حبشه، فرستاد و از آن ها خواست كه روابط بازرگانى خود را با ايران قطع كنند و به ايران اعلان جنگ دهند. سفر مذكور پس از ديدار با اسيميفايوس در سال 531 م.، به بندر ادوليس (Adulis)، كه در منابع عربى از آن به «عدول» نام برده شده است، رسيد تا نزد (هلستئايوس Hellestheaeus) كالب الاصبحه برود، ولى در همين زمان، شورش ابرهه به وجود آمد. شورش ابرهه در دوران پادشاهى قباد ساسانى ـ كه تا 531 م. ادامه داشت ـ روى داده. بر همين اساس، آغاز شورش و فرمان روايى ابرهه را بايد بين سال هاى 530 ـ 531 م. دانست.
فرمان روايى ابرهه
طبرى، ابرهه را جاه طلب و سركش معرفى كرده است. او همين كه به قدرت رسيد، نافرمانى كرد و از دادن خراج خوددارى نمود. به همين دليل، نجاشى سپاهى به فرمان دهى ارياط براى سركوب وى فرستاد ولى ابرهه فرمانده سپاه نجاشى را در جنگى تن به تن به كمك غلام خود، عَتْوَده (عَتُوده يا اَرَنْجَده) كُشت.گزارش طبرى با گزارش ابوالفرج اصفهانى مغايرت دارد. از نظر او، ابرهه در برابر ستمى كه ارياط بر حبشيان تُهى دست و فقير روا مى داشت، شوريد. از همين رو، هلستئايوس (كالب الاصبحه) سپاهى براى سركوبى وى روانه كرد. ولى سپاهيان فرمانده خود را كشتند و به ابرهه پيوستند. سپاه دوم هلستئايوس نيز با شكست كامل و سنگين به كشور بازگشت. اما وقتى هلستئايوس درگذشت، جانشين وى فرمانبردار او بود و همه ساله خراجى به وى مى داد. اگر گزارش پروكوپيوس پذيرفته شود، مى توان به رسميت شناختن ابرهه را پس از 535 م. و پيش از 540 م. دانست.
بنابراين، نتيجه گرفته مى شود آنچه در تمام گزارش آورده اند مبنى بر اين كه ابرهه پس از فتح يمن، بدون هيچ حادثه اى به عنوان يك مسيحى از طرف شاه حبشه به فرمان روايى يمن منصوب شد، كاملاً نادرست است; زيرا با گزارش هاى مستقل تضاد پيدا مى كنند. ضمن آن كه شيوه فرمان روايى و به قدرت رسيدن و سياست وى از داده هاى تاريخى بر روى سنگ نوشته ها، تا حدى روشن است.
در سنگ نوشته CIH541 يا Glaser618 كه با عبارت «به قدرت و عنايت و رحمت ]خداى[ رحمان و مسيح و روح القدس او» آغاز شده است، ابرهه خود را جانشين شاه جعزى ها با عنوان رمحيس زبيمن ـ لقب فرمانروايان حميرى ـ و شاه سبا و «ذوريدان» و «حضرموت» و «يمنات» و اعراب آن ها در بلندى و پستى ها خوانده است. (سطر 1 ـ 9) در متن اين سنگ نوشته، اگرچه ابرهه خود را جانشين شاه «اكسوم» دانسته، اما فرمان رواى مطلق يمن و هم پيمان نجاشى حبشه بوده و نجاشى را در اين نوشته فقط «شاه جعز» خوانده است. حال اين موضوع، كه نام نجاشى رمحيس (رماحس) است يا رمحيس زبيمن، به درستى روشن نيست; زيرا «زبيمن» را مى توان «آن كه در يمن است» معنا كرد و در اين صورت، منظور خود ابرهه مى باشد.
هم چنين در اين سنگ نوشته، از سركشى و پيمان شكنى يزيد بن كبشه (يزد بن كبشت)، رئيس قبيله كنده و گروهى از اميران كه در دژ «كدا» (كدر) سنگر گرفته بودند، سخن به ميان آورده است. از همين رو، ابرهه در ماه ذى القيض 657 حميرى / 542 م. سپاهى به فرمان دهى جراح ذوز بنور (جره ذزبنز) به سركوبى يزيد به منطقه «كبشه» روانه كرد، اما يزيد پيش از حركت اين سپاه، فرمانبردار و مطيع شد. (سطر 37 ـ 47) با اين وجود، برخى از شورشيان سپاه يزيد تسليم شدن را نپذيرفتند و ابرهه با يارى قبايل يمن، كه در سنگ نوشته آمده است، موفق به فرونشاندن شورش گرديد.
در همان زمان، خبر شكست سدّ مأرب در ماه ذمذران 657 حميرى / 542 م. به ابرهه رسيد و هم چنين عرب هاى باديه نشين به همران يزيد وفادارى خود را اعلام داشتند و گروگان سپردند و سپاه اعزام شده به «كدار» نيز بر بازمانده اميران سركش و شورشى پيروز شد.
سپس ابرهه به حبشيان فرمان داد كه در بازسازى سد مأرب شركت كنند. متن سنگ نوشته تمام آن كارها را آورده است. اعراب ابتدا به كليساى شهر مأرب رهسپار شدند و آن را تقديس كردند و سپس به كار سد پرداختند. چون پايه سد كار گذاشته شد، بيمارى در ميان قبايل و مردم شهر شيوع يافت. به همين دليل، ابرهه قبايل حبشى و حميرى را مرخص كرد و مدتى بعد كار ادامه يافت. بازسازى سد مأرب در ماه ذومعن 658 حميرى / 543 م. پايان يافت.