چهره درخشان حسین بن علی(علیه السلام) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

چهره درخشان حسین بن علی(علیه السلام) - نسخه متنی

علی ربانی خلخالی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

اندكى آهسته تر! آيا كلام خداى تعالى را فراموش كرده اى كه فرمود: گمان نكنند آنان كه به راه كفر
رفتند مهلتى كه به آنان دهيم به حال آنان بهتر خواهد بود، بلكه مهلت براى امتحان مى دهيم تا بر سركشى
بيفزايند و آنان را عذابى است خوار و ذليل كننده
اى پسر آزد شده جد بزرگ ما! آيا از عدل است كه تو زنان و كنيزان خود را در پرده بنشانى و پردگيان رسول
خدا صلى الله عليه و آله را اسير كرده و از شهرى به شهر ديگر ببرى ؟ پرده آبروى آنها را بدرى و صورت
آنان را بگشايى كه مردم چشم بدانها دوزند، و نزديك و دور و فرومايه و شريف ، چهره آنها را بنگرند، از
مردان آنان كسى به همراهشان نيست ، نه ياور و نه نگهدارنده و نه مددكارى . چگونه مى توان اميد بست به
دلسوزى و غمگسارى كسى كه مادرش جگر پاكان را جويده و گوشتش از خون شهيدان روييده ؟ واين رفتار از آن
كس كه پيوسته چشم دشمنى به ما دوخته است بعيد نباشد، و اين گناه بزرگ را چيزى نشمارى ، و خود را بر اين
كردار ناپسند و زشت بزهكار نپندارى ، و به اجداد كافر خويش مباهات وتمناى حضورشان را كنى تا كشتار بى
رحمانه تو را ببينند و شاد شوند و از تو تشكر كنند! و با چوب بر لب و دندان ابى عبدالله سيد جوانان
بهشت مى زنى ! و چرا چنين نكنى و نگويى كه اين جراحت را ناسور كردى و ريشه اش را ريشه كن ساختى و سوختى
و خون فرزندان پيامبر صلى الله عليه و آله را كه از آل عبدالمطلب و ستارگان روى زمين بودند - ريختى و
اكنون گذشتگان خويش را مى خوانى .
شكيبايى بايد كرد كه ديرى نگذرد كه تو هم به آنان ملحق شوى و آرزو كنى كه اى كاش دستت خشك شده بود و
زبانت لال و آن سخت را بر زبان نمى آوردى و آن كار زشت را انجام نمى دادى !
بار الها! حق ما را بستان و انتقام ما را از اينان بگير و بر اين ستمكاران كه خون ما ريخته اند چشم و
عذاب خود را فرو فرست .
به خدا سوگند اى يزيد! كه پوست خود را شكافتى و گوشت بدن خود را پاره پاره كردى ، و رسول خدا را ملاقات
خواهى كرد با آن بار سنگينى كه بر دوش دارى ، خون دودمان آن حضرت را ريختى و پرده حرمت او را دريدى و
فرزندان او را به اسيرى بردى ، در جايى كه خداوند پريشانى آنان را به جمعيت مبدل كرده و داد آنها را
بستاند، و مپندار آنان كه در راه خدا كشته شده اند مرده اند بلكه زنده و نزد خدا روزى مى خورند همين
بس كه خداوند حاكم و محمد صلى الله عليه و آله خصم اوست و جبرئيل پشتيبان اوست و همان كس كه راه را
براى تو هموار ساخت و تو را بر مسلمين مسلط كرد بزودى خواهد يافت كه پاداش ستمكاران چه بد پاداشى است
، و خواهد دانست كه كدام يك از شما بدتر و سپاه كدام يك ناتوانتر است . اگر مصائب روزگار با من چنين
كرد كه با تو سخن گويم ، اما من ارزش تو را ناچيز و سرزنش تو را بزرگ مى دانم و تو را بسيار نكوهش مى
كنم ، چه كنم ؟ ديده ها گريان و دلها سوزان است ، بسى جاى شگفتى است كه حزب خدا به دست حزب شيطان كشته
شوند، و خون ما از پنجه هاى شما بچكد، پاره هاى گوشت بدن ما از دهان شما بيرون بيفتد و آن بدنهاى پاك و
مطهر را گرگهاى وحشى بيابان دريابند و گذرگاه دام و ددان قرار گيرند!
آنچه امروز غنيمت مى دانى فردا براى تو غرامت است ، و آنچه را از پيش ‍ فرستاده اى ، خواهى يافت ، خدا
بر بندگان ستم روا ندارد، به او شكوه مى كنم و بر او اعتماد مى جويم ، پس هر نيرنگى كه دارى بكن و هر
تلاشى كه مى توانى بنما و هر كوششى كه دارى به كار گير، به خدا سوگند ياد ما را از دلها و وحى ما را محو
نتوانى كرد، و به جلال ما هرگز نخواهى رسيد و لكه ننگ اين ستم را از دامن خود نتوانى شست ، راى ونظر تو
بى اعتبار و ناپيدار و زمان دولت تو اندك و جمعيت تو به پريشانى خواهد كشيد، در آن روز كه هاتفى فرياد
زند: الا لعنه الله على القوم الظالمين و الحمدالله رب العالمين سپاس خداى را كه اول ما را به سعادت و
آمرزش و آخر ما را به شهادت و رحمت رقم زد و از خدا مى خواهم كه آنان را اجز جزيل عنايت كند و بر پاداش
آنان بيفزاييد، خود او بر ما نيكو خليفه اى است ، و او مهربان ترين مهربانان است و فقط بر او توكل مى
كنيم .
آنگاه يزيد رو به شاميان كرد و گفت : نظر شما درباره اين اسيران چيست ؟ ايشان را از دم شمشير بگذرانيم
؟
يكى از ملازمان او گفت : ايشان را بكش . نعمان بن بشير ^(751) گفت : ببين اگر رسول خدا صلى الله عليه و آله
بود با آنان چه مى كرد، همان كن . ^(752)

/ 283