حق و باطل به ضمیمه احیای تفکر اسلامی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

حق و باطل به ضمیمه احیای تفکر اسلامی - نسخه متنی

مرتضی مطهری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

دم از صلح مى زنند , دم از آزادى مى زنند , دم از حقوق بشر مى زنند , در صورتى كه
اكثر و شايد همه آنها دروغ مى گويند , يعنى آنها مى خواهند در پناه اين الفاظ
زندگى كنند , در پناه آزادى , آزادى را مى كشند چنانكه گفته اند : (( اى آزادى
بنام تو در دنيا چه جنايتها كه نشد )) اين معناى تغذيه باطل از حق است
ناصرالدين شاه يا هارون الرشيد يا معاويه هم نيروى باطل خود را از نيروى حق
مردم گرفته بودند وگرنه از خودشان نيروئى نداشتند .

داستانى شنيدم كه ذكرش در اينجا مناسب است , يكى از علماى فارس آمده بود
تهران , در مسافرخانه پولهايش را مى دزدند , او هم هيچكس را نمى شناخته و مانده
بوده كه چه بكند , بفكرش مى رسد كه براى تهيه پول , فرمان اميرالمؤمنين به
مالك اشتر را روى يك كاغذ اعلا با يك خط عالى بنويسد و به صدراعظم وقت هديه
كند تا هم او را ارشاد كرده باشد و هم خود از گرفتارى رها شود .

اين عالم محترم خيلى زحمت مى كشد و فرمان را مى نويسد و وقت مى گيرد و مى رود
صدراعظم مى پرسد اين چيست ؟ مى گويد فرمان اميرالمؤمنين به مالك اشتر است
صدراعظم تأملى مى كند و بعد مشغول كارهاى خودش مى شود , اين آقا مدتى مى نشيند و
بعد مى خواهد برود , صدراعظم مى گويد نه , شما بنشينيد , اين مرد محترم باز
مى نشيند مردم مى آيند و مى روندآخر وقت مى شود , بلند مى شود برود , مى گويد نه آقا
شما بفرمائيد همه مى روند غير از نوكرها , باز مى خواهد برود مى گويد نه شما
بنشينيد من با شما كار دارم به فراش مى گويد درب را ببند هيچكس نيايد به اين
عالم مى گويد بيا جلو ,

/ 163