و احكام تبتدع
و بعد احكامى است كه بدعت گزارده مى شوند , يعنى كسى كه مى خواهد دنبال هواىنفسش برود از چه استفاده مى كند ؟ از نيروى حق , بدعتى را در لباس دين وارد
مى كند , چون مى داند نيرو از آن دين و مذهب است اگر بگويد من چنين حرفى مى زنم
كسى حرفش را قبول نمى كند , لذا شروع مى كند چيزى را بنام دين بيان كردن و مى گويد
فلان آيه قرآن اين مطلب را بيان كرده است و مقصودش اين است , يا حديثى جعل
مى كند كه پيامبر چنين فرمود , امام جعفر صادق چنين فرمود , يعنى از نيروى قرآن
و پيغمبر و امام استفاده مى كند و روى چيزى كه حقيقت نيست مارك حقيقت مى زند .
يخالف فيها كتاب الله
و كتاب خدا در آن احكام مورد مخالفت قرار مى گيرد .
و يتولى عليها رجال رجالا على غير دين الله
( 2 ) آن وقت افرادى با هم متحد و متفق مى شوند و حزب و جمعيتى تشكيل مى دهند
ولى به غير دين خدا , براساس همان بدعت ( 3 ) , و به عنوان دفاع از اين بدعت
2 - 1 - نهج البلاغه فيض الاسلام خطبه 50 صفحه 137 .
3 - در اينجا بدعت , بدعت در دين است نه مطلق نوآورى بدعت در دين , يعنى
چيزى را كه جزء سنت نيست , جزء سنت وانمود كردن و چيزهائى را كه جزء دين
نيست , جزء دين و سنت قلمداد كردن اين بدعت و نوآورى در دين حرام و محكوم
است , مثل عمل ابوهريره كه وقتى حاكم مكه بود , مرد بيچاره اى پياز از عكه
آورده بود كه در مكه بفروشد اما كسى از او <