نماز شب نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

نماز شب - نسخه متنی

سید محمدحسین طباطبائی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

نماز شب [آيات 1 - 8 سوره مزمل]

منابع مقاله:

الميزان جلد بيست، طباطبائي ، سيد محمد حسين؛

صفحه: 1

بسم الله الرحمن الرحيم

ياايها المزمل (1)قم الليل الا قليلا (2)نصفه

او انقص منه قليلا (3)او زد عليه و رتل القرآن ترتيلا (4)انا سنلقي عليک قولا ثقيلا (5)ان ناشئة الليل هي اشد وطئا و اقوم قيلا (6)ان لک في النهار سبحا طويلا (7)و اذکر اسم ربک و تبتل اليه تبتيلا (8)

ترجمه آيات

به نام خداوند بخشايشگر و مهربان هان اي جامه به خود پيچيده!(1).

پاره اي از شب به جز اندکي از آن را بر خيز و زنده بدار(2).

يا نصف آن را و يا کمي کمتر از نصف را(3).

و يا اندکي بر نصف بيفزا و قرآن را شمرده شمرده بخوان(4).

آماده باش که به زودي کلامي سنگين بر تو نازل مي کنيم(5).

(کلامي که قبلا بايد خود را براي تحملش آماده کرده باشي)و بهترين وسيله براي صفاي نفس وسخن با حضور قلب گفتن هنگام شب است که خدا آن را پديد آورده(6).

چون تو در روز دوندگي و مشاغل بسيار داري(7).

و ذکر خدا را بگو و دست حاجت به سويش دراز کن(8).

بيان آيات مفاد خطاب يا ايها المزمل

اين سوره رسول خدا(ص)را امر مي کند به اينکه نماز شب بخواند، تا به اين وسيله آماده و مستعد گرفتن مسؤوليتي گردد که به زودي به او محول مي شود، و آن قرآني است که به وي وحي خواهد شد، و دستورش مي دهد در برابر حرفهاي بيهوده اي

صفحه : 94

که دشمنان مي زنند، و شاعر و کاهن يا ديوانه اش مي خوانند صبر کند، و به نحوي پسنديده ازآنان کناره گيري نمايد، و در اين آيات تهديد و انذاري هم به کفار شده، و حکم صبر را به همه مؤمنين تعميم داده، در آخر تخفيفي را که براي رسول خدا(ص)ومؤمنين قائل شده ذکر مي کند.

و اين سوره از نخستين سوره هايي است که در اول بعثت نازل شده.حتي بعضي گفته اند: دومين يا سومين سوره اي است که بر قلب مقدس نبي اکرم(ص)نازل شده است.

يا ايها المزمل کلمه مزمل - با تشديد زاء و تشديد ميم - در اصل متزمل بوده، اسم فاعل از باب تفعل(تزمل)است، و معنايش لفافه به خود پيچيده است.کسي که جامه يا چيزي به خودمي پيچد تا بخوابد يا مثلا سرما را دفع کند، آن را مزمل مي گويند، و از ظاهر اين جمله برمي آيد در آن ساعتي که اين سوره نازل مي شده آن جناب جامه اي را به خود پيچيده بوده، ازاين جهت به مزمل مورد خطاب قرار گرفته.

اين را بدان جهت گفتيم که کساني خيال نکنند اين خطاب جنبه توبيخ و يا تحسين دارد، بله ممکن است از سياق آيات استفاده شود که گويا آن جناب در مقابل دعوتش مورداستهزا و اذيت قرار گرفته، و براي خاطر خدا اندوهناک شده، و براي دفع غم و اندوه خودجامه اي به خود پيچيده تا لحظه اي استراحت کند، در اين هنگام خطاب شده که اي جامه به خود پيچيده بر خيز، نماز شب بخوان و در برابر آنچه به تو مي گويند صبر کن، همانطور که به عموم مسلمانان سفارش کرده براي مقاوم شدن در برابر ناملايمات از صبر و نماز کمک بخواهند، استعينوا بالصبر و الصلوة (1) با اين دستور به آن جناب فهمانده که بايد خود را درمقابل اندوه هاي بزرگتر و مصائب تلخ به وسيله نماز و صبر مقاوم سازد، نه به وسيله پيچيدن جامه و خوابيدن.

بعضي (2) آيه را چنين معنا کرده اند: اي کسي که با مشقت و دشواري نبوت متزمل شده اي، يعني متحمل دشواري هاي اين مقام گشته اي.و ليکن از جهت لفظ هيچ دليلي در آيه بر اين معنا نيست.

(1)سوره بقره، آيه 153. (2)مجمع البيان، ج 10، ص 377.

صفحه : 95

چند وجه در معناي آيه: قم الليل الا قليلا... قم الليل الا قليلا نصفه او انقص منه قليلا او زد عليه و رتل القران ترتيلا مراد از قيام در ليل قيام در شب براي نماز است، پس کلمه ليل مفعول فيه است، که مجازا مفعول به واقع شده، مثل اينکه مي گويند: دخلت الدار - داخل شدم خانه را ، که حقيقتش دخلت في الدار - داخل شدم در خانه است.

بعضي (1) گفته اند: معمول قم در تقدير است، و کلمه ليل به خاطر ظرفيت منصوب شده، و تقدير کلام قم الي الصلاة في الليل است، و جمله الا قليلا استثنا ازکلمه ليل است.

و از ظاهر سياق بر مي آيد که جمله نصفه او انقص منه قليلا او زد عليه ، بدل باشداز جمله الليل الا قليلا ، که متعلق تکليف قم است، و دو ضمير منه و عليه به کلمه نصف ، و ضمير در نصفه به کلمه ليل بر مي گردد، و معناي آيه اين است که نيمي از شب را بپا خيز، و يا کمي از نصف کم کن، و يا اندکي بر نصف بيفزا، و اين ترديدبين سه امر ترديد تخيير است، مي خواهد بفرمايد: مخيري بين اينکه درست نيمي از شب رازنده بداري، و يا کمي کمتر از نصف، و يا کمي بيشتر از آن را.

بعضي (2) از مفسرين گفته اند: کلمه نصفه بدل از مستثني، يعني کلمه قليلا است، و اگر اينطور باشد، معنا چنين مي شود: شب را بپا خيز الا نصف آن را، و يا از نصف کمي کمتر کن، يعني بيشتر از نصف را بپا خيز، و يا کمي زيادتر کن، يعني کمتر از نصف بپا خيز.و در اين صورت بر عکس وجه قبلي جمله بدل، ابهام را از مستثني به مطابقه و ازمستثني منه به التزام بر مي دارد.

و اين دو وجه هر چند در نتيجه يکي هستند، و ليکن وجه قبلي زودتر به ذهن مي رسد، چون احتياج به رفع ابهام کردن به وسيله بدل از متعلق حکم، سابقه بيشتري دارد، تا احتياج به رفع ابهام از توابع و ملحقات آن.پس بدل بودن جمله نصفه.. . از کلمه ليل که لازمه آن رفع ابهام از متعلق تکليف است به دلالت مطابقي زودتر به ذهن مي رسد، از اينکه بدل باشد ازکلمه قليلا .

بعضي (3) ديگر گفته اند: کلمه نصفه بدل از ليل است، و ليکن مراد از قليل، قليل ازشبهاست، نه قليل از ساعتهاي يک شب، و معناي آيه اين است که: همه نيمه شب ها بر خيز،

(1)روح البيان، ج 10، ص 204. (2)روح المعاني، ج 29، ص 102. (3)تفسير کشاف، ج 4، ص 636.و مجمع البيان، ج 10، ص 377.


صفحه : 96

بيان جهات مختلف سنگين بودن قرآن(انا سنلقي عليک قولا ثقيلا)و چند وجه در اين باره يا شبهاي اندکي از آن کم کن، و يا شبهاي اندکي بر آن اضافه کن، و منظور از اين شبهاي اندک آن شبهايي است که انسان عذر دارد، يا بيمار است، و يا خواب بر او غلبه کرده و ياعذري ديگر دارد.و اين وجه عيبي ندارد، جز اينکه وجه اول زودتر به ذهن مي آيد.

و رتل القران ترتيلا - ترتيل قرآن به معناي تلاوت آن است به نحوي که حروف پشت سر هم آن روشن و جداي از هم بگوش شنونده برسد، و اين جمله عطف است بر جمله قم الليل ، و معناي آن دو اين است که شب برخيز و قرآن را به ترتيل بخوان.

و ظاهرا مراد از ترتيل قرآن، ترتيل آن در نماز، و يا اصلا منظور از قرآن خود نماز است، و خداي تعالي نظير اين تعبير را از نماز کرده، مثلا فرموده: اقم الصلوة لدلوک الشمس الي غسق الليل و قران الفجر ان قران الفجر کان مشهودا (1).

بعضي (2) گفته اند: مراد آيه شريفه اين است که قرائت قرآن را واجب کند نه نماز را.

(1)نماز را هنگام ظهر تا تاريکي شب بخوان و نيز قرآن فجر را که مشهود شاهدان است.سوره اسري، آيه 78. (2)تفسير کشاف، ج 4، ص 637.

انا سنلقي عليک قولا ثقيلا ثقل - سنگيني - کيفيت خاصي براي جسم است، و خاصيت آن اين است که حمل چنين جسمي و جابجا کردن آن دشوار است، و چه بسا همين کلمه در غير جسم، مثلادر امور معنوي هم به عنوان استعاره استعمال مي شود، مثلا مي گويند درس امروز سنگين بود، يعني تحمل آن براي فهم و درک شاگردان دشوار بود و يا مي گويند سخنراني امروز که همه اش نظريه هاي علمي دقيق بود براي عوام سنگين بود، که در اين گونه تعبيرها کلمه سنگين در غير جسم به کار رفته، در امور معنوي که درک آن دشوار است و يا حقايقي در بر دارد که رسيدن به آن سخت است، و يا فرمانهايي را متضمن است که امتثال آن و مداومت بر انجام آن دشوار است.

قرآن کريم که کلام الهي است به هر دو اعتبار ثقيل است، اما از حيث فهم معنايش ثقيل است براي اينکه کلامي الهي است که پيامبر آن را از ساحت عظمت و کبريايي گرفته، و معلوم است چنين کلامي را نمي فهمد مگر نفوس طاهر از هر پليدي، نفوسي که از هر سببي قطع اميد کرده و تنها به خداي سبحان که مسبب الاسباب است دل بسته، کلامي است الهي و کتابي است عزيز، که ظاهر و باطني دارد، تنزيل و تاويلي دارد، تبيان براي هر چيز است، و سنگيني آن از حال و وضع رسول خدا(ص)مشهود بود، همه مي ديدند

صفحه : 97

که در هنگام گرفتن آن دچار برحاء - حالتي شبيه بيهوشي - مي شد، و اين معنا در روايات بسيار زياد آمده.

و اما از حيث تحقق بخشيدن به حقايق معارفش، و ساده تر بگويم توحيد و معارف اعتقادي و اخلاقيش را در خود پياده کردن، آنقدر سنگين است که در بيان سنگينيش کافي است آيات زيرا را بخوانيم که مي فرمايد: لو انزلنا هذا القران علي جبل لرايته خاشعا متصدعامن خشية الله و تلک الامثال نضربها للناس لعلهم يتفکرون (1) و و لو ان قرانا سيرت به الجبال او قطعت به الارض او کلم به الموتي (2) که در اولي مي فرمايد کوه تحمل آن را ندارد که قرآن بر او نازل شود، و اگر بر کوه نازل مي شد کوه خاشع و از ترس خدا پاره پاره مي شد، و دردومي از اين معنا خبر داده که با اين قرآن مي توان کوهها را به حرکت در آورد، و زمين را پاره پاره کرد، و با مردگان سخن گفت.

قرآن کريم نه تنها به آن دو اعتبار سنگين است، بلکه به اعتبار پياده کردنش در جامعه و دعوت مردم به اينکه مراسم دين حنيف را بپا دارند، و خلاصه برتري دادن اين دين حنيف برساير اديان نيز سنگين است، شاهد سنگينيش مصائب و ناملايماتي است که رسول خدا(ص)در راه خدا تحمل کرد، و آزارهايي است که براي خدا چشيد، که آيات قرآن هم پاره اي از انواع ايذاءها و استهزاءها و خطاکاريهايي که آن جناب از مشرکين وکفار و منافقين و بيماردلان ديد حکايت کرده است.

پس اينکه مي فرمايد: انا سنلقي عليک قولا ثقيلا منظور از قول ثقيل همين قرآن عظيم است، به دليل اينکه اين آيات را که در اول بعثت نازل شده براي هر کس بخواني همين به ذهنش مي رسد، مفسرين هم قول ثقيل را به قرآن تفسير کرده اند.

اين آيه در مقام تعليل حکمي است که جمله قم الليل... بر آن دلالت دارد، درنتيجه به مقتضاي سياق - با در نظر گرفتن اينکه خطاب به خصوص رسول خدا(ص)است - اين معنا را مي رساند که اگر گفتيم شب زنده داري کن، و در شب با خواندن نماز متوجه درگاه ما شو، براي اين بود که خود را براي کرامت قرب و شرف حضور، و افتخارهمکلامي با ما آماده سازي، تا ما قول ثقيلي را بر تو القاء کنيم.

(1)اگر اين قرآن را بر کوهي نازل مي کرديم مي ديدي که در برابر آن خشوع مي کند و از خوف خدا مي شکافد. و اينها مثالهايي است که براي مردم مي زنيم تا در آن بينديشند.سوره حشر، آيه 21. (2)اگر به وسيله قرآن کوهها به حرکت در آيند و زمينها قطعه قطعه شوند و بوسيله آن با مردگان سخن گفته شود(باز هم ايمان نخواهند آورد).سوره رعد، آيه 31.

صفحه : 98

بنا بر اين، نماز شب راهي است که آن جناب را به چنين موقعي کريم منتهي مي سازد.در جاي ديگر هم خداي سبحان نماز شب را راه به سوي خدا خوانده، مي فرمايد: ان هذه تذکرة فمن شاء اتخذ الي ربه سبيلا (1).

(2) که در تفسير همين آيه معناي مقام محمود را بيان کرديم.

و وقتي يکي از جهات سنگيني قرآن سنگيني معارف آن، و نيز پذيرفتن شرايع واحکام آن است قهرا بر امت هم ثقيل خواهد بود، همانطور که بر رسول خدا(ص)سنگين بود، پس معناي آيه اين است که: مابه زودي به تو وحي مي کنيم قولي را که هم بر خودت سنگين است و هم بر امتت، اما سنگيني آن بر خود تو از جهت صعوبت تحقق حقائق آن، و از جهت مصائبي است که در طريق ابلاغ آن خواهي ديد، و سلب راحت و فراغتي است که از توخواهد شد، و از جهت مجاهدت نفس و انقطاع به سوي خدا، و زحماتي است که لازمه گرفتن وحي است.و اما سنگيني آن بر امتت از اين جهت است که آنها هم در پاره اي از جهات يادشده با تو شريکند، از آن جمله تحقق دادن به حقائق قرآن در نفس، و نيز پيروي اوامر و نواهي خدا و رعايت حدود آن است، که هر طايفه از طوايف امت به قدر وسع و طاقتش بايد اين رنجها را تحمل کند.

مفسرين (3) در اينکه سنگيني قرآن چه معنا دارد، اقوالي ديگر دارند.

يکي اينکه: قرآن عظيم الشان و متين و مستدل است، همچنان که خود مامي گوييم: اين کلام وزين و سنگين است، يعني در موقع خود واقع شده است.

يکي (4) ديگر اينکه: قرآن در ميزان روز قيامت سنگين است، حال يا حقيقتا سنگين است و يا مجازا و به اين عنايت که ثوابي که در برابر قرآن به اشخاص مي دهند بسيار و مهم است.

يکي (5) ديگر اينکه: قرآن بر کفار و منافقين سنگين است، براي اينکه هم اعجاز دارد

(1)اين يک تذکر و يادآوري است پس هر کس بخواهد مي تواند به سوي پروردگارش راهي اتخاذ کند.سوره دهر، آيه 29. (2)در پاره اي از ساعات شب تهجد کن، تهجدي داوطلبانه که اميد است پروردگارت تو را به مقامي محمود مبعوث فرمايد. سوره اسراء، آيه 79. (3 و 4 و 5)روح المعاني، ج 29، ص 104.

صفحه : 99

چند قول در معناي دو آيه: ان ناشئة الليل اشد وطا و اقوم قيلا ان لک في النهار سبحا طويلا که نه مي توانند مثلش را بياورند و نه مي توانند قبولش کنند، و هم اينکه مشتمل بر تهديد عليه ايشان است.

يکي (1) ديگر اينکه: سنگيني قرآن کنايه است از بقاي آن در طول روزگار، چون يکي از خصوصيات هر چيز سنگين، اين است که در جاي خود ثابت بماند.

و بعضي ديگر وجوهي ديگر گفته اند که هر چند هر کدام در جاي خود صحيح وبي عيب است، و ليکن وجهي که ما آورديم چيزي است که از ظاهر آيه به ذهن مي آيد.

ان ناشئة الليل هي اشد وطا و اقوم قيلا ان لک في النهار سبحا طويلا آيه اولي در اين مقام است که بيان کند چرا شب را براي اين نماز اختيار کرديم، وآيه دوم در مقام اين است که بيان کند چرا روز را انتخاب نکرديم همچنان که آيه قبلي که مي فرمود: انا سنلقي عليک قولا ثقيلا در مقام بيان اين بود که اصلا چرا نماز شب تشريع شد.

در آيه مورد بحث در کلمه ناشئة دو احتمال هست: يکي اينکه مانند کلمه عافيت و عاقبت مصدر، و به معناي نشئه و حدوث و تکون باشد.و دوم اينکه اسم فاعل از ماده نشئه باشد، که به موصوف خود اضافه شده، هر کدام که باشد مراد از آن، شب است، و اگر حادثه را بر شب اطلاق کرده، نظير اطلاق آن بر اجزاي خلقت است.

و چه بسا بعضي (2) گفته اند: منظور از حادثه شب همان نماز شب است.و معناي وط ء زمين قدم نهادن بر آنست و اينکه فرمود حادثه شب شديدترين قدم نهادن است کنايه است از اينکه اين عمل از هر عمل ديگر در صفاي نفس، انسان را ثابت قدم تر مي سازد، و بهتر از هر چيز نفس آدمي را از اينکه به وسيله شواغل روز، دچار کدورت شود حفظ مي کند.

بعضي (3) گفته اند: منظور از وط ء مطابقت قلب با زبان است.آنگاه گفته خود راتاييد کرده به اينکه: بعضي ها کلمه را وط ء به کسره واو خوانده اند.

و مراد از اينکه فرمود حادثه شب اقوم قيلا است اين است که نماز شب استوارترين و صائب ترين سخن است، براي اينکه در نماز شب حضور قلب بيشتر و توجه به کلام دقيق تر است.

و معناي آيه اين است که حادثه شب و يا نماز در دل شب ثابت قدم تر است - و يا در

(1)روح المعاني، ج 29، ص 104. (2)تفسير کشاف، ج 4، ص 638. (3)مجمع البيان، ج 10، ص 378.

صفحه : 100

مقصود از ذکر در خطاب: و اذکر اسم ربک مطابقت قلب و زبان شديدتر، و سخني استوارتر و صائب تر است، چون خداي تعالي شب رامايه آرامش قرار داده، و نتيجه اين آرامش اين است که خاطر انسان از شواغل معيشت فارغ، ودست انسان از اسباب ظاهري بريده است.

ان لک في النهار سبحا طويلا - کلمه سبح به معناي دويدن و تند راه رفتن درآب است، و سبح طويل در روز کنايه از غور در مهمات زندگي و انواع زدوبندها دربرآوردن حوائج زندگي است.و معناي آيه اين است که تو در روز مشاغل بسيار داري که همه وقتت را فرا گرفته، فراغتي برايت باقي نمي گذارد تا در آن با توجه تام متوجه درگاه پروردگارت باشي، و از هر چيزي منقطع گردي، بنابر اين بر تو است که از شب استفاده کني، و در آن به نماز بپردازي.

بعضي (1) از مفسرين آيه را اين چنين معنا کرده اند: تو در روز مي تواني بخوابي و امرمعاش خود را تدبير کني، و در وائج خود تصرف نمايي، پس شبت را به تهجد اختصاص ده.

بعضي (2) ديگر اينطور معنا کرده اند: تو در روز فراغت داري، حال اگر شب نتوانستي به کارت برسي، در روز آن را تلافي کن، و آنچه در شب انجام ندادي در روز قضاء کن.بنا به گفته اين مفسر آيه مورد بحث همان را مي خواهد بگويد که: آيه و هو الذي جعل الليل و النهارخلفة لمن اراد ان يذکر او اراد شکورا (3) ، بيان مي کند.ليکن آنچه ما اختيار کرديم با سياق مناسب تر است.

و اذکر اسم ربک و تبتل اليه تبتيلا ظاهرا اين جمله مي خواهد نماز شب را توصيف کند، و بنا بر اين به منزله عطف تفسيري براي جمله و رتل القران ترتيلا است، و روي اين فرض مراد از ذکر اسم رب ذکر زباني با رعايت مطابقت آن با قلب مي باشد، و همچنين مراد از تبتل ، تضرع و زاري بازبان است.

بعضي (4) از مفسرين گفته اند: در اين جمله تعميمي بعد از تخصيص آيه قبل شده، درآيه قبل تنها به نماز شب سفارش مي شد، در اين آيه به مطلق ذکر، و مراد از ذکر، دوام در ذکرخداي تعالي در شب و روز است، به هر نحوي که باشد، چه با تسبيح و چه با تحميد و چه با

(1 و 2)مجمع البيان، ج 10، ص 378. (3)خداي تعالي آن کسي است که شب و روز را پشت سرهم قرار داد، براي هر کسي که بخواهدمتذکر شود، و يا بخواهد شکري بگزارد.سوره فرقان، آيه 62. (4)روح المعاني، ج 29، ص 106.

صفحه : 101

نماز و چه با قرائت قرآن و چه غير آن، و اگر ذکر را به دوام تفسير کرديم، براي اين است که رسول خدا(ص)هرگز خدا را از ياد نبرده بود، تا آيه بخواهد او را به يادخدا بيندازد، پس ناگزير بايد بگوييم منظور دوام ذکر است، البته مراد از دوام هم دوام عرفي است نه حقيقي، چون دائما به ياد خدا بودن امکان ندارد.

ولي او اين اشکال را چه مي کند که اگر منظور از ذکر، ذکر زباني بوده باشد، چه منافاتي دارد با اينکه آن جناب در دل خدا را فراموش کند، و اگر اعم از ذکر لفظي و قلبي باشد، آيه شريفه از رساندن آن قاصر است، بر فرض هم بتوانيم از اين اشکال صرفنظر کنيم، دواشکال ديگر هست، يکي اينکه فراموش نکردن خدا تا روزي که اين خطاب به آن جناب شده منافات ندارد که براي از آن به بعد سفارش کند که همانطور که تاکنون پروردگارت را از يادنبرده اي از اين به بعد هم فراموشش مکن.دوم اينکه اين سخن که دوام حقيقي ذکر غير ممکن است و ناگزير بايد دوام را حمل بر عرفي آن کنيم، و همي بيش نيست، و همي که از نفهميدن معنا ناشي شده، چون خداي عز و جل دائما مذکور انسان هست، و حتي يک لحظه از او غايب نيست، حال چه اينکه آدمي متوجه به آن باشد و يا از آن غفلت بورزد، پس جاي آن هست که خداي تعالي خود را به انسان معرفي کند، به طوري که ديگر در هيچ حالي از او غفلت ننمايد، خواننده عزيز به دو آيه زير توجه کند: و يسبحون الليل و النهار لا يفترون (2) ، و ما در تفسير اين دو آيه و در آخر سوره اعراف گفتيم که: اين خصوصيت اختصاص به ملائکه ندارد.

و کوتاه سخن اينکه: جمله و اذکر اسم ربک امر مي کند به اينکه اسمي از اسماي خدا، و يا خصوص لفظ جلاله را ذکر کند. بعضي (3) گفته اند: منظور خصوص بسم الله است.

در آيه مورد بحث التفاتي از تکلم با غير در جمله انا سنلقي به غيبت به کاررفته، يعني در جمله مورد بحث خداي تعالي غايب فرض شده، و شايد وجه آن اين باشد که باذکر کلمه رب ذلت عبوديت عبد را که رابط ميان عبد و پروردگارش است و عبد از آن غافل شده متذکر گردد.

و تبتل اليه تبتيلا - کلمه تبتل را بعضي (4) به انقطاع يعني بريدن از خلق و متوجه

(1)آنهايي که نزد پروردگار تواند، شب و روز برايش تسبيح مي گويند در حالي که احساس خستگي نمي کنند.سوره فصلت، آيه 38. (2)شب و روز تسبيح مي گويند و خسته نمي شوند.سوره انبياء، آيه 20. (3 و 4)مجمع البيان، ج 10، ص 379.

صفحه : 102

خدا شدن تفسير کرده اند، و از ائمه اهل بيت(ع)روايت شده که تبتل به اين معناست که دست التماس به درگاه خدا برآري و تضرع و زاري کني.و اگر ما ذکر را به ذکرلفظي حمل کنيم اين معنا مناسب تر از معناي اول است.

کلمه تبتيلا ظاهرا مفعول مطلق است، و مقتضاي ظاهر اين بود که بفرمايد: وتبتل اليه تبتلا ، اگر اين طور نفرمود، و به جاي آن کلمه تبتيلا را آورد، به قول بعضي (1) براي اين بود که باب تفعل از بتل متضمن معناي باب تفعيل آن نيز هست، پس مثل اين است که فرموده باشد: بتل اليه تبتيلا و معنايش يا اين است که ارتباط نفس خود را از هرچيز ديگر قطع کن، و تنها به خدا دل ببند، و يا اين است که نفس خود را وا بدار به اينکه دست تضرع به درگاه خدا بردارد.و به قول بعضي (2) ديگر آوردن تبتيلا به جاي تبتلا براي اين بوده که رعايت قافيه آخر آيات قبل شده باشد.

(1)تفسير جامع الاحکام، ج 10، ص 44. (2)مجمع البيان، ج 10، ص 379.

صفحه : 108

بحث روايتي رواياتي در باره نزول آيات: يا ايها المزمل قم الليل الا قليلا...

در الدر المنثور است که بزار و طبراني در کتاب اوسط ، و ابو نعيم در کتاب

دلائل ، از جابر روايت کرده اند که گفت: قريش در دارالندوه جلسه اي تشکيل دادند، که بياييد براي اين مرد(رسول خدا ص)نامي انتخاب کنيد، که مردم باشنيدن آن نام و عنوان ديگر دورش جمع نشوند، و از او فاصله بگيرند.عده اي گفتند چطوراست او را کاهن بناميم.جمعي گفتند ديوانه اش معرفي کنيم.عده اي ديگر گفتند اتهام ديوانگي به او نمي چسبد. جمعي پرسيدند چطور است ساحرش بخوانيم؟گفتند: نه، ساحر هم نيست، گفتند: کار ساحران را مي کند، چون بين دو دوست را به هم مي زند، و در آخر به همين معنا راي دادند و متفرق شدند.

جريان به اطلاع رسول خدا(ص)رسيد، از شدت اندوه خود رادر ملحفه اي پيچيد، جبرئيل به حضورش آمد و عرضه داشت: يا ايها المزمل ، يا ايهاالمدثر (1).

مؤلف: آخر روايت خالي از سؤال نيست، براي اينکه از ظاهر آن بر مي آيد هردو سوره با هم نازل شده، علاوه بر اين از آيات قرآن و حتي از سوره مدثر برمي آيد که مشرکين هر تهمت ناروايي به آن جناب زده اند: کاهن، ساحر، مجنون، و شاعرش خوانده اند، و تنها به تهمت زدن به ساحر که روايت مي گويد، اکتفا نکرده اند، از اين هم که بگذريم در هيچ جاي قرآن نيامده که اين تهمت را به آن جناب زده باشند که بين دوستان را به هم مي زند.

و در همان کتاب آمده که عبد الله بن احمد در کتاب زهد و محمد بن نصر درکتاب الصلوة از عايشه روايت کرده اند که گفت: رسول خدا(ص)شبها بسيار کم مي خوابيد، چون خداي تعالي دستور داده بود قم الليل الا قليلا (2).

و در تفسير کشاف از عايشه روايت کرده که در پاسخ شخصي که پرسيده بود تزميل(روانداز)رسول خدا(ص)چه بود؟ گفت رواندازي بود به طول چهارده ذراع، که من در زير نيمي از آن مي خوابيدم، و رسول خدا(ص)برروي نيم ديگرش نماز مي خواند، پرسيدند از چه جنسي بود؟گفت به خدا سوگند نه خز بود ونه قز(ابريشم غير مرغوب)و نه پوست مرعز، و نه ابريشم، و نه پشم، رويه آن از مو و آستريش ازکرک بود (3).

مؤلف: اهل فن اين روايت را به جعلي بودن متهم کرده اند، و درست هم هست،

(1 و 2)الدر المنثور، ج 6، ص 276. (3)تفسير کشاف، ج 4، ص 636.

صفحه : 110

براي اينکه آن زماني که اين سوره که ابتدايي ترين سوره هاي قرآن است در مکه نازل مي شد، عايشه همسر رسول خدا(ص)نشده بود، ازدواج آن جناب با وي بعد ازهجرت در مدينه واقع شد.

و از کتاب جوامع الجامع نقل شده که گفته است: در روايتي آمده که رسول خدا(ص)داخل خانه خديجه شد، در حالي که از شدت کوفتگي و فزع وترس نمي توانست روي پاي خود بايستد، و فرمود: مرا بپيچيد، چيزي نگذشت که جبرئيل ندايش در داد که: يا ايها المزمل (1).

و در الدر المنثور است که عبد بن حميد و ابن جرير و ابن ابي حاتم از سعيد بن جبيرروايت کرده اند که گفت: وقتي آيه يا ايها المزمل قم الليل الا قليلا نازل شد، رسول خدا(ص)مدت ده سال شب ها را به قيام و عبادت گذرانيد، طايفه اي ازاصحابش نيز او را متابعت مي کردند، خداي تعالي بعد از ده سال آيه ان ربک يعلم انک تقوم...و اقيموا الصلاة را نازل کرد، و بعد از ده سال تخفيفي به کار آنان داد (2).

مؤلف: روايت شده (3) که آيه تخفيف بعد از يک سال، و در بعضي (4) روايات بعد ازهشت ماه نازل شد، و قيام در شب براي غير رسول خدا(ص)واجب نبوده، همچنان که جمله ان هذه تذکرة نيز به بياني که گذشت به اين معنا اشاره دارد، ومؤيد آن خود روايت است که مي گويد: طايفه اي از اصحاب چنين کردند(نه همه).

و در تهذيب به سند خود از محمد بن مسلم از امام باقر(ع)روايت کرده که گفت: من از آن جناب از اين کلام خدا پرسيدم که مي فرمايد: قم الليل الا قليلا .فرمود: خداي تعالي به آن جناب دستور داد که در هر شب نماز شب بخواند، مگر آنکه استثنائا شبي نتواند (5).

مؤلف: اين روايت به يکي از وجوهي که مفسرين در آيه ذکر کردند اشاره مي کند.

و در مجمع البيان است که: بعضي گفته اند کلمه نصفه بدل است از کلمه قليل ، درنتيجه بياني مي شود براي استثناء و مؤيد اين قول روايتي است که در آن امام صادق(ع)فرموده: قليل عبارت است از نصف، و جمله او انقص منه و جمله او زد

(1)جوامع الجامع، ص 495. (2)الدر المنثور، ج 6، ص 276. (3 و 4)تفسير قرطبي، ج 19، ص 37. (5)تهذيب الاحکام، ج 2، ص 335.

صفحه : 111

عليه به معناي کمتر از نصف و بيشتر از آن است (1).

چند روايت در باره مراد از ترتيل قرآن و آداب تلاوت قرآن و در الدر المنثور است که عسکري در کتاب مواعظ از علي(ع) روايت کرده که فرمود: از رسول خدا(ص)پرسيدند معناي و رتل القران ترتيلا چيست؟فرمود: حروفش را واضح بگويي، و چون خواندن شعر صداي خود را ترجيع ندهي نه مانند بحر طويل يکسره باشد و نه مانند شعر پاره پاره، وقتي به عجائبش برمي خوري در آنجا بايستي، (و با تکرار آن)دل را به حرکت در آوري، و زنهار!همتتان اين نباشد که زودتر به آخر سوره برسيد (2).

مؤلف: نظير اين معنا را کليني در کافي به سند خود از عبد الله بن سليمان از امام صادق از علي(ع)به اين عبارت نقل کرده که فرمود: يعني حروف آن را واضح بگوييد، و مانند خواندن شعر، به صوت خود ترجيع ندهيد، و مانند ريگ، درهم وبرهمش مکنيد، بلکه با(تکرار)آياتش دلهاي مبتلا به قساوت را از قساوت تهي کنيد، و هم هيچ يک از شما اين نباشد که زودتر سوره را تمام کنيد (3).

و در همان کتاب است که ابن ابي شيبه از طاووس روايت کرده که گفت: از رسول خدا(ص)پرسيدند کداميک از مردم قرآن را بهتر مي خوانند؟فرمود: آن کس که وقتي تلاوتش را مي شنوي احساس کني که او از خدا مي ترسد (4).

و در اصول کافي به سند خود از علي بن ابي حمزه روايت کرده که گفت: امام صادق(ع)فرمود: قرآن نبايد به رعت خوانده شود، بلکه بايد ترتيل شود، پس وقتي به آيه اي برمي خوري که در آن سخن از بهشت رفته، همانجا بايست و از خداي عز و جل درخواست بهشت کن، و چون به آيه مربوط به دوزخ مي رسي از خدا بخواه تا از آتش پناهت دهد (5).

و در مجمع البيان در معناي ترتيل از ابي بصير از امام صادق(ع)روايت کرده که فرمود: ترتيل آن است که در آن مکث کني و صوتت را نيکو گرداني (6).

(1)مجمع البيان، ج 10، ص 377. (2)الدر المنثور، ج 6، ص 277. (3)اصول کافي، ج 2، ص 449، ح 1. (4)الدر المنثور، ج 6، ص 277. (5)اصول کافي، ج 2، ص 452، ح 2. (6)مجمع البيان، ج 10، ص 378.

صفحه : 112

رواياتي راجع به کيفيت نزول وحي بر رسول الله(صلي الله عليه و آله و سلم)و نيز در همان کتاب از ام سلمه روايت کرده که گفت: رسول خدا(ص)قرائتش را آيه آيه مي کرد (1).

و در همان کتاب از انس روايت کرده که گفت: رسول خدا(ص)صوت خود را در قرائت مي کشيد (2).

و نيز در همان کتاب روايت کرده که: حارث بن هشام از رسول خدا(ص)پرسيد وحي چگونه بر تو نازل مي شود؟فرمود: احيانا صدايي چون صداي زنگ به گوشم مي خورد، و من آنچه را مي گويد از بر مي شوم، و اين نوع وحي از ساير انواعش بر من سخت تر است، و بدنم عرق مي کند، و گاهي فرشته وحي به صورت مردي برايم مجسم مي شود، و من آنچه را مي گويد از بر مي شوم.

عايشه هم گفته: گاه مي شد که وحي بر آن جناب نازل مي شد در حالي که سوار برشتر بود ناچار به گردن حيوان مي زد تا بخوابد.و نيز گفته: من ديده ام که گاهي در روز بسيارسرد وحي بر آن جناب نازل مي شد و خيس عرق مي شد، به طوري که عرق از پيشانيش مي چکيد (3).

و از تفسير عياشي نقل شده که او به سند خود از عيسي بن عبيد از پدرش از جدش ازعلي(ع)روايت کرده که فرمود: قرآن بعضي آياتش بعضي ديگر را نسخ مي کند، ولذا بايد به دستور رسول خدا(ص)به همه آيات تمسک کرد، يعني آخرين آيه اي را هم که نازل شده در نظر بگيريم.و از جمله آخرين آياتي که به آن جناب نازل شد سوره مائده است، که ما قبل خود را نسخ کرده ولي چيزي آن را نسخ نمي کند، اين سوره درحالي بر آن جناب نازل شد که بر ناقه شهباء سوار بود، و وحي آن چنان بر آن حيوان گران آمدکه نتوانست راه برود، بلکه شکمش را به زمين نزديک مي کرد و من خود ديدم که نزديک بودنافش به زمين برسد (4).

مؤلف: اين روايت اگر درست باشد ناگزير بايد بگوييم ظاهر شدن اثر سنگيني وحي در ناقه و يا قاطر، از قبيل تجسم معاني است، نه اينکه وحي هم امري مادي و داراي سنگيني وزن است، چون اين سخن معقول نيست.و نظير اين تعبيرها در رواياتي که معجزات وکرامات اولياء را نقل مي کنند، بسيار است.

و در تهذيب به سند خود از هشام بن سالم از امام صادق(ع)روايت کرده که در تفسير کلام خداي عز و جل که فرموده ان ناشئة الليل هي اشد وطا و اقوم قيلا ، فرمود:

(1 و 2 و 3)مجمع البيان، ج 10، ص 378. (4)تفسير عياشي، ج 1، ص 288.

صفحه : 113

مراد از تبتل به سوي خدا(و تبتل اليه تبتيلا)منظور از اقوم قيلا اين است که برخاستن آدمي از بستر براي رضاي خدا(و نه براي هيچ کس ديگر)قيامي است استوار (1).

مؤلف: اين روايت به دو سند ديگر در تهذيب و علل از هشام از آن جناب نقل شده (2).

و در مجمع البيان در ذيل آيه ان ناشئة الليل آمده که از امام باقر و امام صادق(ع)روايت شده که فرمودند: منظور به نماز ايستادن در آخر شب است (3) و در الدر المنثور است که ابن منذر از حسين بن علي(ع)روايت کرده که آن جناب را ديدند، بين مغرب و عشا نماز مي خواند، سببش را پرسيدند، فرمود: اين از همان ناشئه است (4).

و در مجمع البيان در ذيل آيه و تبتل اليه تبتيلا مي گويد محمد بن مسلم و زراره و حمران از امام باقر و امام صادق(ع) روايت کرده اند که فرمودند: منظور از اين تبتل ، بلند کردن دستها در نماز است.و در روايت ابي بصير آمده که فرمود: تبتل اين است که درنماز دست به سوي خدا برداري و تضرع کني (5).

مؤلف: اين روايت با قنوت نماز منطبق است.و در روايتي (6) ديگر آمده که تبتل به معناي بلند کردن دستها و حرکت دادن انگشتان سبابه است.و در روايتي (7) ديگر آمده که اشاره کردن با انگشتان است.و در روايتي (8) ديگر آمده که دعا کردن با يک انگشت و اشاره کردن با آن است.

(1)تهذيب، ج 2، ص 336. (2)علل الشرايع، ج 2، ص 363. (3)مجمع البيان، ج 10، ص 378. (4)الدر المنثور، ج 6، ص 278. (5)مجمع البيان، ج 10، ص 379. (6 و 7 و 8)تفسير نور الثقلين، ج 5، ص 449.

/ 1