هدف هاى بلند بعثت پيامبر(ص ) و حكومت اسلامى محسوب مى شود.
2 ـ احياى عدالت
احـيـاى عـدالت در مـيان مردم از ديگر هدف هاى بعثت انبيا است ؛ بدين معنا كه پيامبران با حاكمان ظـالم و سـتـمـگـر در هـر زمـان مـبـارزه كـرده و در احـيـاى عدالت و احقاق حقّ مظلومان و ضعيفان مى
كوشيدند. روشن است حكومت اسلامى نيز كه عهده دار تحقّق اهداف پيامبران و پيروى از آنان است ، بايد در
اين جهت گام بردارد.قرآن كريم مى فرمايد:(لَقـَدْ اَرْسـَلْنـا رُسـُلَنـا بـِالْبـَيِّنـاتِ وَ اَنـْزَلْنـا مـَعـَهـُمُ الْكـِتـابَ
وَالْمـيـزانَ لِيـَقـُومَ النـّاسـُ بِالْقِسْطِ) (14)
مـا، رسـولان خـود را فـرسـتـاديـم و بـا آنـان كـتـاب و مـيـزان نازل كرديم ، تا مردم به عدل و قسط،
قيام كنند.امـيـر مـؤ مـنـان على (ع ) در آغاز حكومت خود، دليل پذيرفتن آن مسؤ وليّت بزرگ را، گرفتن حقّ ستمديده
از ستمگر شمرد و فرمود:(سـوگـنـد بـه آن خـدايى كه دانه را شكافت و انسان را خَلق كرد، اگر اين افراد حاضر نمى شـدنـد و بـه
سبب وجود ياران ، حجّت تمام نمى شد و خداوند از دانشمندان پيمان نگرفته بود كه بر پرخورى ظالم و
گرسنگى مظلوم ، آرام نگيرند، افسار شتر خَلافت را بر كوهان آن مى انداختم و رهايش مى كردم .) (15)
هـم چـنـين (ابن عبّاس ) نَقل كرده كه بر آن حضرت وارد شدم ، در حالى كه پارگى كفش خود را مى دوخت ،
امام على (ع ) به من فرمود: اين كفش چه مقدار مى ارزد؟ گفتم ارزشى ندارد. فرمود:(وَاللّهِ لَهِىَ اَحَبُّ اِلَىَّ مِنْ اِمْرَتِكُمْ اِلاّ اَنْ اُقيمَ حَقّاً اَوْ اَدْفَعَ
باطِلاً) (16)
بـه خـدا سـوگـنـد، ايـن كـفش ، نزد من از امارت و حكومت بر شما محبوب تر است ؛ مگر آن كه در سايه آن
(حكومت )، حقّى را به پا دارم يا باطلى را براندازم .پـس يـكـى از اهـداف تـشـكـيل حكومت در اسلام ، رسيدگى به حقوق محرومان و دفاع از مظلومان و احياى
عدالت است .
3 ـ تاءمين استقلال و آزادى
رسـانـدن مـلّت بـه اوج عـزّت و شـرف و در يـك كـلام (تـاءمـيـن اسـتقلال و آزادى ) در سايه حاكميّت الهى ، از ديگر هدف هاى والاى شريعت و حكومت اسلامى است و حاكم اسلامى وظيفه دارد تا زنجيرهاى اسارت
، جهالت و بردگى انسان ها را پاره كند و آنان را به آزادگى و سرافرازى برساند.قرآن كريم در اين باره مى فرمايد:(... وَ يَضَعُ عَنْهُمْ اِصْرَهُمْ وَالاَْغْلالَ الَّتى كانَتْ عَلَيْهِمْ) (17)
(... پـيـامـبـر اسـلام ) غـُل هـا و زنـجـيـرهـاى اسـارت را كـه بـر (دسـت و پـا و گـردن و عقل و
انديشه ) مردم بوده است ، برمى دارد.مـنـظـور از ايـن زنجيرها چيست ؟ دو نوع زنجير است كه از انسان سلب آزادى مى كند و استعدادهاى
شـگـفـت و نـيروهاى عظيمى را كه در وجود بشر نهفته شده ، در بند مى كشد و در نتيجه نه تنها مـانـع از
جـنـبـش و تـلاش و حركت به سوى كمال مى گردد، بلكه انسان را به سوى انحطاط و پستى و سقوط، سوق مى دهد.اين دو نوع زنجير و اسارت ؛ يكى داخلى و ديگر خارجى است .زنـجـيـرهـاى داخـلى ، هـوس ها و تمايلات مهار نشده است كه اراده انسان را ـ از درون ـ در بند مى
كـشـد و وى را در زنـدان تـمـايـلات حـيـوانـى ، بـازداشـت مـى كـنند و در نتيجه ، زمينه را براى
پذيرفتن اسارت هاى خارجى ، آماده مى سازند.اسـتـعـمارگران و استثمارگران براى به بند كشيدن و بهره گيرى توده هاى مردم و به يغما بـردن
مـنـافـع و مـنـابع آن ها، ابتدا از زنجيرهاى درونى استفاده مى كنند و با آماده كردن مراكز فـسـاد،