مباحثـه بـا جـان هيـك
علياكبر رشاد• چكيد ه
در تاريخ 3/11/83: بنا به دعوت قبلي، پروفسور جان هيك، در جمع اعضاي هيأت علمي پژوهشگاه و شماري از استادان فلسفه و الاهيات دانشگاه حضور يافت. در اين نشست، نخست حجتالاسلام والمسلمين علياكبر رشاد، ضمن خوشآمدگويي به پروفسور هيك و دانشوران حاضر در جلسه، طي بحثي فشرده به نقد اجمالي نظريه پلوراليسم ديني پرداخت. سپس جان هيك ضمن پاسخگويي به برخي نقدها, مقالهاي را با عنوان پلوراليسم ديني و اسلام قرائت كرد كه در همين شماره قبسات درج شده است. در آخر سخنراني پروفسور جان هيك، اساتيد حاضر نقدها و نظريههاي خود را در باب تكثرگرايي ديني مطرح كردند و جان هيك نيز به اختصار به پاسخگويي آنها مبادرت كرد. ابتناي نظريه پلوراليسم ديني بر مدل معرفتشناختي كانت و طبعاً تسري نقد و نقضهاي وارد بر كانت به نظريه هيك؛ بيهودگي دغدغه حقيقت دين و دين حقيقي با فرض پذيرش تكثرگرايي ديني؛ ناسازگاري پلوراليسم ديني با مواضع انحصارگرايانه اديان و ناروا بودن تمسك به شواهدي در اديان براي توجيه نظريه؛ چالش معيار در دايرة شمول پلوراليسم ديني؛ خلط سنت ديني و حقيقت ديني؛ ناكارآمدي تكثرگرايي ديني در تأمين دغدغه همزيستي مسالمتآميز پيروان اديان؛ . . ازجملة كاستيهاي نظريه است كه آقاي رشاد آنها را در اين نشست، مورد تأكيد قرار داده است. پيش از اين در تاريخ 22/9/81 نيز مباحثهاي ميان آقاي رشاد و آقاي جان هيك در دانشگاه بيرمنگام، رخ داده بود كه براي تتميم بحث گزارش فشرده آن مباحثه نيز به صورت پيوست اين مطلب, تقديم خوانندگان فرهيخته ميشود. بنا به درخواست پروفسور جان هيك، مبني بر ارسال كامل مقاله جناب آقاي رشاد، جهت پاسخگويي از سوي وي؛ به محض وصول پاسخ آقاي هيك، آن را به همراه پاسخهاي احتمالي آقاي رشاد در شمارههاي بعدي فصلنامه درج خواهيم كرد. اينك نظر خوانندگان فرهمند را به خلاصة متن مقالة آقاي رشاد جلب ميكنيم: واژگان كليدي: جان هيك, پلوراليسم ديني, دين, حقيقت دين, انحصارگرايي ديني, كانت. مقدمه
خيرمقدم عرض ميكنم به محضر استادان و دانشوران ارجمند به ويژه فيلسوف دين برجسته معاصر پروفسور جان هيك؛ و از ايشان به خاطر پذيرش دعوت ما به رغم كسالت و كهولت سن تشكر ميكنم. جان هيك براي فرهيختگان كشور ما نامي آشنا است؛ طي نيمة دوم قرن بيستم او از جمله چهرههاي فعال قلمرو فلسفة دين و دينشناسي تطبيقي بوده كه در اين عرصهها قلم زدهاند و نظريهپردازي كردهاند. به نظر من جان هيك يك مصلح برجسته ديني در عالم مسيحيت است و او را بايد با مرداني چون كالوين و ولتر مقايسه كرد، زيرا او دينداري دانشمند و دانشمندي منصف است و با اينكه او يك مسيحي مومن است، با دقت و انصاف علمي پارهاي از مشهورترين و مهمترين باورداشتهايي را كه از مسلمات سنت مسلط مسيحي قلمداد ميشد به نقد كشيد و تاوان اين نقدها را هم پرداخت و براي عدول از اين مشهورات ديني، طي دهههاي اخير رنجها كشيد و سختيها چشيد. به رغم آنكه من در دنيا دوستان غيرمسلمان فراواني دارم و با اينكه سالهاي طولاني است كه در نقاط مختلف جهان در كنفرانسهاي گوناگون، خصوصاً همانديشيها و گفتوگوهاي بينادياني حضور يافتهام و با ارباب اديان گوناگون مواجه شدهام پس از ملاقاتي كه دو سال پيش در دانشگاه بيرمنگام اتفاق افتاد و پس از بحثي كه بين ما و پروفسور هيك گذشت به او علاقهاي خاص يافتم و اكنون تصور ميكنم هيچ مسيحي را به اندازه او دوست نميدارم. نام جان هيك، نظرية پلوراليسم ديني را تداعي ميكند و كاملاً طبيعي بود كه در جلسهاي كه به انگيزة حضور ايشان تشكيل يافته است نظراتي در پيرامون اين نظريه مطرح شود. نياز به توضيح نيست كه علاقه و احترام علمي و اخلاقي به پروفسور جان هيك و توجه به اهميت علمي و ديني نظريه پلوراليسم ديني، نميتواند مانع طرح پرسشها و ابهاماتي گردد كه پيرامون اين نظريه وجود دارد؛ بلكه طرح اشكالات و مشكلات نظريه حاكي از اهميت آن است و قطعاً ايشان نيز علاقهمند هستند كه هرچه بيشتر به رخنههاي نظريه خويش آگاه بشوند و از چالشهاي پيش روي اين نظريه اطلاع بيشتري به دست آورند و از نظر و نگاه ديگران به ديدگاه خود مطلع گردند. طي كمتر از ده سال گذسته در ايران، حدود سي جلد كتاب و شمار معتنابهي، مقاله دربارة پلوراليسم ديني كه طبعاً تحليل ديدگاههاي پرچمدار اين نظر كه آقاي جان هيك بوده است، تأليف و انتشار يافته است. رويكرد عمدة اين كتابها و مقالات نقادانه است و بنده هم اينجا ضمن كمال احترام و علاقه به پروفسور جان هيك و اذعان به اينكه ايشان نظريه پلوراليسم ديني را با نيتي خيرخواهانه و به قصد كمك به همزيستي مسالمتآميز اصحاب اديان طرح كردهاند، برخي از اشكالات و ابهامات را كه به خاطرم خطور كرده، در حد مجال ملحوظ, فهرستوار عرض ميكنم، چه بسا ايشان در ضمن سخنراني و پس از سخنراني به برخي از آنها پاسخ بدهند. همچنين به ايشان حق ميدهيم در صورت ميل و علاقه حتي بعدها هم از طريق اينترنت پاسخ اين پرسشها را ارائه بفرمايند. پلوراليسم ديني، پيش از جان هيك، اگر تنها يك مسأله يا نظريه در الهيات، عرفان، فلسفه دين و معرفتديني، قلمداد ميگشت؛ به اهتمام و اصرار او به مبنايي براي تأسيس يك مكتب در زمينه فلسفه دين بدل شد. تكثرگرايي ديني جان هيك پارادايم فلسفه دين او است. ابعاد نقدپذير نظريه
اگر پلوراليسم ديني را حتي همچنان يك نظريه بينگاريم (با نظر داشت اركان يك نظريه يعني: مباني و دلائل، منطق و روششناسي، درونمايه و مدعيات، كاركردها و پياوردها) اين نظريه از جهات گوناگوني دچار كاستي و كژي است. پروفسور هيك، نظريه خويش را بر پارهاي مباني فلسفي، معرفتشناختي و ديدگاههاي فلسفة ديني و كلامي، استوار ساخته است كه سخت آسيبپذيرند. آقاي جان هيك در تبيين نظريه خويش، از حيث روششناسي نيز دچار خبط و خطاهاي بسياري گشته است. چنانكه به لحاظ كاركرد و دستآورد نيز پلوراليزم ديني چندان قابل دفاع نيست و نظريه نتائج متوقع را برآورده نميكند! همچنين مدعيات و درونمايه آن درخور تأمل بسيار است كما اينكه دلائل اقامه شده نتوانسته است نظريههاي رقيب را حذف كند؛ من بناچار به لحاظ رعايت ضيق وقت فشردهاي از نقد و نقضهاي وارد را اينجا مطرح ميكنم. نظرية پلوراليسم ديني با مدل معرفتي كانت گره خورده است. مدل معرفتي كانت كه مبتني بر تفكيك نومن از فنومن است ميتواند، در معرض نقدهاي بسياري باشد و ابتناي نظريه بر اين مدل معرفتي، خواه و ناخواه موجب ميشود هر نقدي كه بر آن مبنا وارد باشد، مستقيم و غيرمستقيم متوجه اين نظريه ـ به عنوان بناء ـ نيز بشود. نظرية معرفتي كانت مطلقاً راه را بر تماس با حقيقت ميبندد، او هيچ گزارهاي را واقعنما نميداند از آنجا كه اين نگرش در مورد فرآيند تحقق معرفت اصلي بشر, شامل و استثناناپذير قلمداد ميشود، نظريه كانت خودشكن است, لاجرم خود گزارههايي كه اركان و اجزاي نظريه كانت را تشكيل ميدهند نيز مشمول همين رخنه و خدشه خواهند شد. همچنين گزارههاي حاكي از تكثرگرايي ديني نيز از حيث واقعنمايي مخدوش خواهند شد, گزارههاي «همة اديان داراي ارزش يكسان هستند»،« همة تجربههاي ديني حاكي از حقيقت واحدي هستند»، «همة سنتهاي ديني بشر را از خودمحوري به حقمحوري راه ميبرند»، «انحصارگرايي خطا است»، «طبيعتگرايي باطل است»، همه و همه, گزارههايي مخدوش خواهند بود. اصولاً طي دو قرن گذشته اين پرسش بزرگ بيپاسخ مانده است كه اگر همه آحاد انساني در تمام تاريخ و در گستره خاك، مسافر قطار معرفتي خطاي روشمنداند، و هركس و هر گروهي در درون يكي از واگنهاي اين قطار نشسته است اما همه مسافران اين قطار به سوي ناكجاآباد در حركت هستند، چهسان كانت و فقط كانت سر از يكي از پنجرههاي اين قطار بيرون آورد و فهميد بشريت مبتلا به چنين معضلي است؟ اما خود كانت از خطاي ازلي وابدي و فراگير بشري مستثنا شده و به چند گزاره طلايي استثنايي دست يافته است كه محكوم به حكم عام مزبور نيستند! گزارههاي طلايي كه بر تمام گزارههاحاكمند! هر چند پروفسور در كتاب مباحث پلوراليسم، امكان علم به شيئي فيذاته را براساس پارهاي از نظريههاي فيزيكي پذيرفتهاند و گفتهاند ممكن است ما به واقع پي ببريم! از ايشان ميپرسم: آيا احكام معرفتي كانت تنها دربارة گزارههاي قدسي و معنوي جاري است يا همة گزارههاي معرفتي و علمي را دربر ميگيرد؟ به رغم اينكه گاه پروفسور توصيه ميكند كه چندان دغدغه حقيقت نداشته باشيد(هيك, مباحث پلوراليسم: ص126). اما خود البته به شدت دغدغهمند حقيقت است! عمر سراسر مبارزة علمي ايشان كه بس پرفراز و نشيب بوده است براي طرح و ترويج و دفاع از ديدگاههايي كه خود ايشان به آن رسيدهاند، حكايت از اين دارد كه دغدغة حقيقت دارند و فقط آنچه را خود فراچنگ آوردهاند حقيقت ميدانند و طبعاً براي ابطال ديدگاههاي رقيب تلاش ميكنند! شكي نيست كه معرفتهاي متهافت و متفاوتي در چنگ آحاد آدمي است و شكي نيست كه بسياري از معرفتها با هم متعارض هستند و آيا اين حكايت از آن نميكند كه پارهاي از معرفتها باطل و خطا هستند و ارباب و اصحاب آن نظرات خاطي هستند؟ آيا روا است كه تاوان خطاي خطاپويان و فهم غلط خاطيان را، «حقيقت» بپردازد؟ يا بگوييم: اصولاً حق و باطلي مطرح نيست، حتا در نفسالامر نيز حق و باطلي نيست!، يا اينكه نبايد دغدغه حق و باطل داشت حتي اگر در واقع حق و باطلي وجود داشته باشد و يا اينكه لزوماً دايرة حق را آنچنان وسيع قلمداد كنيم كه همه باورها هرچند يكسر خطا يا آميخته به خطا نيز در آن بگنجد! من تصور ميكنم لازم نيست بر همه حقانيانگاري اصرار كنيم, كه در اين صورت از حق صيانت نكردهايم كه باطل را بر كرسي حق نشاندهايم. وانگهي همه اديان و اكثر اشخاصي كه به عبارات و گزارههايي از آنها بلكه براي اثبات پلوراليسم ديني استشهاد شده است، خود صريحاً پلوراليسم ديني را انكار ميكنند! اديان عموماً خود را حق مطلق و منحصر ميدانند. قرآن اولين و معتبرترين مدرك ديني ما مسلمانان است و معتقديم واژه به واژة آن از سوي خدا فرود آمده است؛ و حيي زباني است و تمام الفاظ آن وحياني است، آنچنان كه حتا در عهد نزول در تلفظ بعضي واژگان قرآني اختلاف بوده ثبت شده است. دهها آيه در همين قران به شدت تكثرگرايي ديني و يكسانانگاري اديان را مردود ميداند و يا بر انحصار حقيقت در اسلام تأكيد ميورزد، يا حداقل اسلام را حق شامل ميداند و اديان ديگر ممسوخ و منسوخ ميانگارد, با اين حال چگونه ميتوان به پارهاي آيات آن جهت اثبات اصالت كثرت در اديان و يكساني اسلام با سنتهاي ديني ديگر استشهاد كرد؟ و ديگر اديان از جمله مسيحيت نيز همينگونه است. اشخاصي كه به كلماتي از آنها براي تبيين و اثبات پلوراليسم ديني استشهاد ميشود خود بر شمولگرايي يا انحصارگرايي تصريح ميكنند. مولوي از جمله كساني است كه گاه به كلمات و اشعار او از زبان پروفسور تمسك شده است، در حاليكه در ابيات فراواني در سراسر مثنوي مولوي بر انحصارگرايي يا شمولگرايي تأكيد و تصريح ميكند، از جمله:
نـام احمــد نام جملـه انبياسـت
چون كه صد آمد نود هم پيش ماست
چون كه صد آمد نود هم پيش ماست
چون كه صد آمد نود هم پيش ماست
ضميمه:
پلوراليسم دينى و چالش معيار در تاريخ 22/9/81 برابر 2002.Dec.13، در حاشيهى كنفرانسى كه در دانشگاه بيرمنگام انگليس برگزار گرديده بود، ميان آقاي رشاد و آقاي جان هيك John Hick گفتو گوى يك ساعتهاى صورت بست كه چكيدة آن را در زير ملاحظه مىكنيم: رشاد: چندى است جناب عالى نظريهى پلوراليسم دينى را مطرح كردهايد. من مترصد فرصتى بودم پرسشهايى را كه پيرامون اين نظريه قابل طرح است با شما عنوان كنم. اينك كه اين فرصت پيش آمده است اگر آمادگى داشته باشيد پارهاى از آنها را طرح مىكنم. با اين كه كسالت داريد امّا از آن جا كه مدتهاست من در انتظار چنين مجالى بودهام، ساعتى نيز شما حوصله بفرماييد. هيك: من اين ديدگاه را مطرح نكردهام، در گذشتهها كسانى، چوم رومى آن را عنوان كرده بودند. ر شاد: اخيراً با دوست شما آقاى آلوين پلانتينگا در تهران جلسهى بحثى داشتيم، ايشان مىگفت: آقاى هيك، پلوراليسم دينى را مطرح كرد كه همه را راضى كند امّا اين نظريه باعث شد همه از او ناراضى بشوند! هيك: (همراه با خنده) آرى، با او اختلاف نظر داريم. رشاد: نگاه عرفانى را با نگرش كلامى يا فلسفة دين نبايد خلط كرد، مولوى در ذيل همان ابياتى كه مورد نظر جنابعالى است، صريحاً بر شمولگرايى تأكيد مىكند با اين بيت كه
نام احمد نام جملهى انبياست
چون كه صد آمد نود هم پيش ماست
چون كه صد آمد نود هم پيش ماست
چون كه صد آمد نود هم پيش ماست