معماري نقطه تلاقي فرهنگ و هنر با ديگر علوم است. عرصهاي که نمادها و نشانههاي تفکرات و مکاتب فکري، به آساني از در، پنجره، ديوار و حتي نوع چينش خشتهاي سازهها، آشکار ميشود. سخن گزافي نيست اگر گفته شود که معماري يكي از بهترين راهها و بسترهاي ورود يک تفکر در هر زماني است. آن چه در پيش رو ميآيد به تأثيرات فکري روشنفکران و مکاتب آنها در معماري ايراني اشاره مينمايد.
نوشتاري بر تأثير ويرانگر روشنفكري بر معماري اسلامي - ايراني
زلزلهاي با قدرت انتلكتوئليسم مهندس حسين سروش تاريخ گرايش روشنفکران ايران به تفکر نوين غربي از زمان قاجار و با سفر ناصرالدين شاه به فرنگ وارد مرحلة جديدي شد و معماري اروپاي جديد به عنوان نماد و نشانة شاخص ماندگار از تفکر نوين غربي مورد توجه شاه قاجار قرار گرفت. با ورود انديشههاي غرب به ايران، استفاده از نمادها و رنگها و نشانههاي غربي شدّت گرفت؛ به طوري که رنگ زرد تند وارد کاشي کاري ايراني شد که تا پيش از آن با لطافت و زيبايي و آرامش «مسجد شيخ لطف ا...» ديده شده بود؛ حتي ناقوس کليسا به عنوان يک نماد مذهبي وارد اماکن مقدس مسلمانان شد که نمونه بارزآن در «صحن عتيق» آستانه مقدسه حضرت معصومهr در قم هنوز باقي است. عکس و مجسمههاي فرشتگان و ملائک به صورت عريان و کليسايي هم در اماکن پخش شد. با رشد تکنولوژي و گرايش روزافزون روشنفکران مسلمان به دنياي غرب، فرهنگ و تمدّن و نحوة نگرش آنها به پديدهها نيز به منزلة وحي مُنزل شد. نحوة ساخت و سازها و شهرسازي و بناها و سبکهاي طراحي فضا نيز در دنبالهروي از آنها تعريف شد و معمار ايراني که خود خالق اثرهاي جاويد و ماندگاري مانند «نقش جهان» بود به عنوان واپسگرا از پهنة تفکّر معماران جوان حذف شد و در آتليهها فقط به عنوان تاريخي که بايد براي گذشتگان ديده شود و ديگر قابل اجرا نيست، ياد ميشد. معماري ايراني پس از ورود به دوران جاهليت مدرن و خودباختگي، از درونگرايي به برونگرايي افراطي لغزيد. سازماندهي دروني فضاهاي زيستي که مبتني بر اصل رعايت حريم و حجاب و بيرونياند، بر اساس انگارههاي ديني و سنّتي خانواده ايراني سازماندهي ميشد که به تقليد افراطي از نوع ساماندهي فضايي غرب، باورها و اعتقادات حاکم بر معماري اسلامي و افتخار به آنان مورد هجوم بيامان روشنفکران غربزده قرار گرفت؛ اگرچه ارادة سياسي حاکم بر دوران پهلوي اول و دوّم به عنوان تشديد کننده اين روند را نميتوان از نظر دور داشت. در عصر ناصرالدين شاه قاجار عکسهاي بناهاي غربي و دستاوردهاي فرنگ جزو افتخارات قلمداد شد و به تدريج نماهاي خانهها رنگ و بوي اِلمانهاي معماري غرب را گرفت؛ حتي از عناصري مانند «نستوري» که براساس تثليث بنا شده است و به شکل مثلثي است که پدر، پسر، روح القدس را تداعي ميکند و در بناهاي روم باستان و يونان قديم ديده ميشود، به عنوان سوغات فرنگ وارد معماري ايران شد. چرخ وابستگي، سرعت بيشتري ميگرفت. بايد به کساني که در جستجوي عوامل انحطاط معماري و شهرسازي ايرانياند، گفت که ابتدا به انديشة طراحان و معماران غربزده و خودباخته بپردازند. آنان عامل اصلي انحراف و انحطاط معماري ايراني بودهاند. البته سياستهاي نظامهاي حاکم نيز تشويق کننده و حامي اين گروه شدند؛ به گونهاي که «دادگستري تهران» در جنگ جهاني دوم شبيه صليب شکسته طراحي ميشود. چون رضاخان با گرايش به آلمانها دست آنها را در ساخت تک بناهاي شاخص ملّي باز ميگذارد. همچنين فضاهاي کليسايي در برخي مکانهاي قدسي ما حضور مييابد. از عوامل ديگري که در نفوذ معماري غربي در ايران دورة قاجار و پهلوي دخيل بودند، ميتوان به عامل سودآوري و زراندوزي اشاره کرد. نگاهي هرچند اجمالي به تاريخچه سبکهاي معماري و شهرسازي ميتواند اذهان آگاه و جست و جوگر را به حقيقت نزديکتر سازد؛ همة اين عوامل در کنار هم و ظهور و بروز کامپيوتر و اينترنت به عنوان تسهيل کننده ارتباطات، در ساليان اخير و توزيع تفکرات مدرنيتة غربي با انديشة جهانيسازي و دهکدة جهاني ميتواند عامل اساسي در هجوم و گسترش تفکرات غير ايراني و معماري غربي باشد؛ به نحوي که با فشردن يک کليد ميتوان به اعماق معماري جهان رفت و به مدد سياستهاي کُپي کاري که در جهان سوم به شدت مُد شده است، سير نزولي را به سرعت طي کرد. آنچه حاصل ميشود همه به تبعيت محض از مُد روز دعوت ميشوند؛ به طوري که در تهران، برج آزادي فيلادلفياي آمريکا، در ميدان آرژانتين عيناً کپي ميشود و با اين استدلال که «نظر مهندس و معمار اين بوده و آزادي طراحي ايجاب ميکند و...!!» زشتي و قبح چنين طراحيهايي به تدريج رنگ ميبازد؛ تا جايي که خانوادههاي شهداي لبنان بعد از بازديد از تهران ميگويند: « هيچ اثري از شهرسازي اسلامي در تهران نديديم!» هشدار به موقع مقام معظم رهبري در اسفند 84 در ديدار با شهردار و اعضاي شوراي شهر تهران در مورد احياء شهرسازي و معماري اسلامي، متأسفانه در پس هياهوهاي مدگرايانه خودباخته به خوبي تبيين نشد و مدام تبليغ شد که زمان استفاده از انديشههاي اسلامي در پهنة معماري و شهرسازي سپري شده است. روشنفکران بر اين باورند که با حضور تکنولوژي، ديگر سخن گفتن از معماري اسلامي معنا نداشته و دنيا متحول شده و انفجار اطلاعات، انفجار فرهنگها و تمدنها را هم در پي دارد. آنها کوشيدند وانمود کنند که مقاومت بيهوده است؛ ولي آيا معمار مسلمان ميتواند در طراحي، بدون تأثيرات عميق از اصول حاکم بر جهان هستي دور باشد. خلقت هستي و عناصر موجود در آن بهترين الگو در پيش روي هنرمندان و معماران است. هر يک از پديدههاي عالم، علاوه بر رعايت اصل عدالت، اصول هنري متناسب با ظرفيت و کارکرد خود را از خداي متعال دريافت کردهاند؛ اصولي همچون تعادل و توازن، کثرت و وحدت و کلّ و جزء. در اين شرايط ميلياردها پديدة زنده و جاري از هزاران سال، در پيش روي بشر است و در حالي که اصول حاکم بر پديدههاي جهان هستي مدوّن و مشخص در صدها جلد کتاب و سخنراني ارائه شده است، آيا بهانه در دست نداشتن مباني لازم براي توسعه و احياء تفکر معماري اسلامي را ميتوان پذيرفت؟ پس از جنگ جهاني دوم و رشد نهضتهاي سوسياليستي در پهنة معماري و ضرورت انبوهسازي و تأثيرات زياد ديدگاه سوسياليستي بر يکسانسازي، پديدة مدرنيته پا به عرصة معماري و شهرسازي گذاشت. سردمدار اين تفکر فردي به نام «لوکور بوزيه» بود که سبک جديدي در طراحي پايهگذاري کرد. افکار او که منبعث از تفکرات بيانيه آتن و سوسياليزم بود بيانگر يکسانسازي و صنعتيسازي در معماري بود. او همچنين به تفوق و برتري آسمانخراشها بر کليساها، بدون توجه به فرهنگها اعتقاد داشت. از آنجا که تئوريهاي بنيادي جنبش مدرنيسم هيچ ارتباطي با فطرتها و فرهنگها و تمدنهاي مختلف نداشت، اين سبک به زودي با اعتراضهاي متعددي روبرو شد و به انحطاط رفت؛ به نحوي که در آمريکا بسياري از ساختمانهاي جنبش مدرنيسم تخريب و نابود شد و پس از آن جنبش پسامدرن با گلچيني گزينشي از اِلمانهاي فرهنگها [ولي با ماهيت مدرنيسم] متولد شد،اما آن هم آرامش را به دنياي معماري بازنگرداند. آنها ميگفتند از سبکهاي کلاسيک و سنتي خسته شدهاند. پس از مقاومت ملتها در مقابل ديدگاه تحميلي مدرنيسم، مدّتي به صورت التقاطي و منافقانه دوام آورد، ولي پايدار نماند. از آن به بعد با رشد تکنولوژي، طراح و سازنده هر چه خواست ساخت و نام و سبک جديد بر خود گذاشت؛ و سبکهايي چون نيهيليسم و دکومستراکتيو «Decmstraction »را متولد کرد. رشد تکنولوژي، فرزند ديگري به نامهاي تک به وجود آورد که يک دندان قروچه جديد به عزّت و ارزشمندي انسان بود. در اين ميان، معدود آرشيتکتهايي بودند که طراحي انساني را ادامه دادند و اين خط را زنده نگهداشتند. سازگاري با طبيعت و احترام به تناسبات انساني و رعايت حُرمت و حريمها گاهگاهي درافکار آرشيتکتها ديده ميشود. از طرفي، تفکرات مدگرايانه مبتني بر خودباختگي براساس مباني به وجود آورندگانش با تبليغ فرهنگ اسراف و تبذير و نماهاي مردم فريب و پرزرق و برق منجر به فرهنگ خودنمايي و به رخ کشيدن و فخر فروشي و در نهايت، تحقير آدمي ميگردد. در تفکّر مدگرايانه رعايت حقوق فطري آدميان و بهرهبرداران ملاک نيست، بلکه معماري و شهرسازي، پهنة عرض اندام تمايلات و سلايق شخصي طراح ميشود. گاهي اين تفکر با مطرح کردن مصالح ساختماني گران قيمت و کمياب، چرخة فخر فروشي و برتريطلبي و اسراف و تبذير را تشديد ميکند و خودباختگي به آنجا ميرسد که سراميکهاي بسيار مرغوب ايراني رها ميشود و سراميک اسپانيا و ايتاليا که بعضاً از ايران صادر ميشود و مارک آن کشورها را دارد، بار ديگر با قيمت گزاف خريده ميشود. تغييرات ساختاري در فضاهاي داخلي نيز به جايي ميرسد که حمّام شيشهاي درفضاي نامتجانس و باز گذاشتن ديد به داخل آپارتمانها و اتاقها امري عادي شده است و اِشراف، امري معمولي و عدم اِشراف، امري مخالف مُد ميشود و خلوت و آرامش، حريم و حجابِ معماري قديم منسوخ ميگردد. در پهنة بساز و بفروش نيز به دليل حاکم نبودن ديدگاه ديني، کم فروشي، بد فروشي، دير فروشي و گران فروشي و احتکار محصولات ساخته شده، اين کالاي اساسي مورد نياز بشر را تبديل به بورس پر رونقي نموده که سياست آن دردست بساز ـ بفروشهايي است که جز پر کردن جيب خود، سوداي ديگري در سر ندارند. البته گاه اشک تمساح هم ميريزند که تأمين کنندة واقعي مسکن مردم هستند. ترويج تفکرات مسيحي و يهودي و تربيت يافتن شاگردان ايراني توسط مربيان و اساتيد فرنگي يا خودباخته و تحت تأثير محافل فراماسوني و مسيحي آنچنان بستري را فراهم آورد که طي چند دهه نشانهها و تفکرات اين جماعت، به صورت جدي در ادبيات، هنر و معماري تأثير خود را به خوبي بر جاي گذاشت. اين تأثيرات تا آنجا پيش رفت که به هيچ وجهي پايبندي به دين و آداب و رسوم ميهني در طراحي سازهها توسط معماران پيش بيني نشود. معماران و مهندسان جوان امروز ايدههاي نوين روشنفکران بيهويت و غرب باوران جامعه را در جزئيترين بخشهاي سازهها اجرا مينمايند و اين در حالي است که معماري ايراني و اسلامي همچنان بر تارک تاريخ هنر و فرهنگ دنيا ميدرخشد. عرياني و بيحجابي، اسراف و تبذير، ورود نشانههاي يهود و نصارا، بيتوجهي به آداب و رسوم زندگي اجتماعي، عدم تنظيم و تطبيق سازهها براساس مسير قبله و ديگر معايب سازهها، دست آورد نگاه غربزده روشنفکران جامعه و ترويج و گسترش آن در سطح تودههاي اجتماعي است. براي رفع اين مشکل چه بايد کرد؟ خودباوري و بازگشت به خويشتن اسلامي، دانشمندان جوان رادر جديدترين فنآوريهاي دنيا سرآمد ساخته است. از همين رو زمان آن رسيده است که معماران پرورش يافته در دامان انقلاب اسلامي در پهنة معماري و شهرسازي اسلامي نيز بدرخشند. در اين ميان بر حوزههاي علميه و دانشمندان اسلامي است که با بازنگري در مباني طراحي عالم خلقت و کاربردي کردن آنها خمير ماية اصلي تفکرات الهي را به معماران جوان اين کشور منتقل و آنگاه منتظر تحول در طراحي معماري و شهرسازي باشند. بدون شک؛ بازخواني مجدّد قوانين هنري به کار رفته در عالم خلقت و به کارگيري آن در طراحي سازهها با خلاقيت مهندسان خلّاق مسلمان همراه شده و در راستاي تکميل خلاقيت جهان قرار خواهد گرفت.