معجزه و پدیده های خارق العاده و فرا روان شناختی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

معجزه و پدیده های خارق العاده و فرا روان شناختی - نسخه متنی

حسن رضایی مهر

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

معجزه و پديده‏هاي خارق العاده و فرا روان شناختي

حسن رضايي مهر (1)

چكيده

وجود امور خارق العاده امري غير قابل انكار است . هرچند خوارق عادت عموما در داشتن غايتي كه همان اثبات امر غير معتاد و يا نفي امر معتاد است، با هم مشتركند . اما وجوه افتراقي، آنها را از جهت نوع غايت و برخورداري از مقبوليت الهي و عدم آن از هم جدا مي‏كند . اين تنوع موجود در خوارق عادت امري است‏با پيشينه‏اي طولاني در مسير زمان، كه رغبت اهل انديشه، خصوصا متكلمين را نسبت‏به تحقيق درباره كيفيت و نحوه تحقق آنها جلب كرده است .

معجزه به عنوان مهمترين و اصيل‏ترين امر خارق العاده، كه روايتهاي تاريخي موثق وقوع آن را اثبات مي‏كند، يكي از اين امور است .

كرامت، سحر، جادو و اموري از قبيل «تله پاتي‏» و «هيپنوتيزم‏» از خوارق عادت محسوب مي‏شود .

آنچه كه بحث مورد نظر ما است، تعريف و تبيين اين امور و نيز تفاوت آنها با معجزه است كه از نظر مي‏گذرانيم .

يكي از واقعيات هستي كه هيچ شك و ترديدي در آن نيست، خوارق عادت است . ازآنجا كه تحقق امور خارق العاده با تحقق امور عادي فرق دارد; به گونه‏اي كه - امور خارق العاده - با پيش فرضهاي عرفي و عادي، قابل تصور و تحقق نيستند و از اين روست كه ديگران از آوردن مثل آن ناتوانند، از ديرباز توجه به چنين اموري ونيز كيفيت تحقق آنها، سيره عملي متكلمان اسلامي و اهل انديشه بوده است . اهل عرف نيز به جهت‏برجستگي اين امور نسبت‏به ساير افعال عادي و خارق‏العاده بودن آنها در مرحله تحقق و عينيت‏يافتن، از التفات خاص به آنها غافل نبوده‏اند . تنوع موجود در خوارق عادت، امر ديگري است كه انگيزه انديشمندان اسلامي و غيراسلامي را در كنكاش، تحقيق و تفحص در كيفيت و نحوه تحقق اين امور برانگيخته است .

در اين كه خوارق عادت به منظور اثبات امري واقع مي‏شوند و مشتمل بر غايتي هستند، بحثي نيست ; ولي از آن روي كه در نوع غايت و مشروعيت (به معناي الهي بودن) و عدم مشروعيت‏با هم مختلفند، شناخت اين امور، امري لازم و ضروري به نظر مي‏رسد . آنچه در پي مي‏آيد، تبيين بعضي از اين امور، از قبيل معجزه، كرامت، سحر، جادو و بعضي از امور فرا روان شناختي مانند تله پاتي و هيپنوتيزم و تفاوت آنها با معجزه است كه از نظر مي‏گذرانيم:

معجزه

پرداختن به مبادي تصوري هر واژه و مفهومي، قبل از بررسي معنايي و تصديقي آن، امري لازم و مطابق با اصول تحقيق است . از اين روي، نوشته حاضر از اين اصل منطقي و عقلاني، در ذيل هر عنواني كه پيرامون آن بحث مي‏شود، بهره مي‏برد .

معناي لغوي معجزه

در معناي لغوي معجزه اين گونه آورده‏اند:

«معجزه به اصطلاح اهل ادب، اسم فاعل از اعجاز است و معناي اعجاز به فارسي، ناتوان كردن است; يعني كسي سخني بگويد، يا عملي انجام دهد، كه هر كس نتواند چنان سخني بگويد يا مثل آن عمل را انجام دهد . از اين رو، بنا بر معناي لغوي مي‏توان امور بسياري را يافت كه از بعضي اشخاص ظاهر مي‏شود و ديگران مانند آن را نمي‏توانند بياورند، مانند سحر، كهانت و تسخير (مثل اين كه از جن كمك مي‏گيرد و خبر مي‏دهد) معجزه‏اند و البته تمام اينها متحقق به اسباب و علل خفيه‏اي است كه افرادي كه از اين امور خفيه و صنايع بي‏بهره‏اند، نمي‏توانند مثل آن را بياورند و چه بسا خيال مي‏كنند كه اينها معجزه حقيقي است .» (2)

معناي اصطلاحي معجزه

در تعريف اصطلاحي معجزه آورده‏اند:

«معجزه اين‏است كه پيغمبري به اجازه و امر خداوند كار خارق‏العاده‏اي را كه ممكن و مطابق با عقل است و بر اساس علتي نامريي صورت مي‏گيرد و افراد ديگر هرچند دانشمند و متفكر و نابغه باشند، نمي‏توانند انجام دهند; براي اثبات نبوت خويش از خود نشان مي‏دهد .» (3)

محقق طوسي‏رضي الله عنه مي‏فرمايد:

معجزه ثبوت امر غير معتاد يا نفي امر معتاد است و علاوه بر خارق العاده بودن، بايد مطابق با دعواي كسي كه معجزه مي‏آورد نيز باشد . (4)

ايشان در توضيح اين تعريف آورده‏اند:

ثبوت امر غير معتاد مثل امر منقلب كردن عصا به مار است (چنان‏كه حضرت موسي عليه السلام انجام داد) و نفي چيزي كه معتاد است مثل منع كردن شخص قادر و توانا، از برداشتن حتي كوچكترين اشيا . قيد خارق‏العاده به جهت آن است كه فعل معتاد (يعني فعلي كه طبق عادت است) يا نفي فعل غير معتاد، دلالت‏بر صدق پيغمبري نمي‏كند; چراكه فعل معتاد يا نفي فعل غير معتاد را به هر كس مي‏توان نسبت داد و قيد مطابق با دعوي بودن بدين منظور كه مدعي نبوت، اگر براي اثبات نبوت خويش، بر بينا كردن شخص نابينا معجزه جاري كند، ولي آن معجزه مطابق با مدعاي او نباشد; مثلا نه تنها شخص نابينا، بينا نشود، بلكه ناشنوا هم گردد، معلوم مي‏شود كه در ادعايش صادق نبوده است . (5)

چنان كه در قضيه «مسيلمه كذاب‏» آمده است كه براي اثبات مدعاي خويش، آب دهان در چاه انداخت تا آب آن زياد شود، ولي آب چاه به جاي فزوني، خشكيد . اكنون، با توجه به معنا و محتواي اصطلاحي معجزه مي‏توان شرايط آن‏را اين‏گونه بيان كرد:

1 - مردم از آوردن مثل آن عاجز باشند .

2 - از جانب خداوند تعالي يا به امر او باشد . توضيح آن كه گاه صدور معجزه از جانب خداست و از مدعي نبوت عمل محسوسي صادر نمي‏شود، بلكه پيامبر صلي الله عليه و آله، تنها وقوع آن را از خدا طلب مي‏كند، مانند شق‏القمر، تسبيح سنگ‏ريزه و ... ولي گاه صدور معجزه كه به امر خداوند است و از شخص مدعي نبوت و پيغمبري، عمل محسوسي صادر مي‏شود; يعني خود پيامبر فعل خارق‏العاده را انجام مي‏دهد . ولي فعل خارق‏العاده او، به اذن الهي است . مانند خبر دادن از غيب، تبديل كردن عصا به مار و ...

3 - خارق العاده باشد .

4 - مقارن دعواي نبوت و مطابق با ادعاي او باشد . پس هر فعلي كه واجد شرايط مذكور باشد، معجزه بوده و دليل بر صدق دعواي مدعي نبوت است .

كرامت

كرامت، عبارت است از امر خارق‏العاده‏اي كه به عنوان دليل بر ادعاي امامت (يا بدون ادعاي امامت) انجام يابد . (6)

و بدين ترتيب، «اصطلاح كرامت اختصاص مي‏يابد به ساير خارق‏العاده‏هاي الهي كه از اولياي خدا صادر مي‏شود .» (7)

اكنون، با توجه به تعريف هريك از معجزه و كرامت و توضيحات ارائه شده، به بيان تفاوت آنها مي‏پردازيم .

تفاوت معجزه با كرامت

فرق بين معجزه با كرامت دراين است كه معجزات نبويه به ادعاي نبوت از جانب نبي هستند، ولي كرامات اوليا، مشروط به ادعاي امامت از جانب كسي نيست . بلكه گاهي با دعواي امامت مقارن است و گاهي بدون دعواي امامت انجام مي‏گيرد . (8)

ديگر آن كه كرامات اولياء الله با تحدي صورت نمي‏پذيرد، اما معجزات با تحدي (9) مقارن و همراه است . به تعبير ديگر، معجزه و كرامات از اين جهت كه هر دو بر اساس ولايت تكويني نبي و يا امام انجام مي‏شوند، همانند يكديگرند ولي با اين تفاوت كه معجزه همراه با تحدي نبوت است; يعني نبي دعواي نبوت نموده و با انجام معجزه، مبارز مي‏طلبد ولي كرامت همراه با ادعا و تحدي نمي‏باشد . (10) (تحدي مبارزه طلبيدن جهت اثبات دعوي است . به اين بيان كه مدعي نبوت هنگام معجزه آوردن از كساني كه موافق با دعواي او نيستند و او را تصديق نمي‏كنند، مي‏خواهند تا آنها هم مثل آنچه را كه او آورده است، بياورند و چون نتوانند، محكوم گردند).

در اينجا شايسته است‏به بعضي از اهم مناقشاتي كه در باره كرامات اوليا شده است، اشاره و پاسخ داده شود .

مناقشات در كرامات اوليا و پاسخ آنها

در ظهور كرامت از اوليا از جهاتي مناقشه شده است كه پس از بيان مهمترين آنها به نقد و بررسي آنها مي‏پردازيم .

مناقشه اول

اگر چيزي مانند معجزه (11) از غير نبي صادر شود، معجزه خصوصيت‏خود را از دست داده و فرقي بين نبي و غير نبي باقي نمي‏ماند و در نتيجه تشخيص نبي ميسور نخواهد بود .

پاسخ آن كه:

«فرق بين اين دو به تحدي و دعواي نبوت است و اين فرق ثابت است; زيرا آن كسي كه به ولايت نرسد، فاقد كرامت است، ولي نيز جز از طريق عمل به دستورات نبي، نمي‏تواند به ولايت‏برسد . پس آن كسي كه صاحب كرامت است، مطيع پيامبر و مقر به او بوده و هرگز دعوي و تحدي ندارد . در نتيجه ظهور كرامت از غير نبي ممكن است و بهترين دليل بر امكان آن، وقوعش است; زيرا جريان تاريخ، چنان كه مستفاد از روايات و احاديث است، شاهد زنده‏اي است‏بر ظهور كرامات فراواني كه توسط اولياي الهي كه پيامبر نبوده‏اند، انجام شده است .» (12)

مناقشه دوم

اگر روا داريم كه معجزه در حق بعضي اوليا جايز شود، در حق همه جايز مي‏شود . پس خوارق عادت بسيار مي‏شود و چون چنين شود، خرق عادت، خود عين عادت شود و در اين صورت نه دليل است‏بر نبوت نبي و نه بر كرامت ولي . (13)

پاسخ آن است كه:

اولا: اين اشكالي كه در كرامات بر ما وارد كرده‏ايد، در معجزات بر شما لازم مي‏آيد (يعني همين مطلب شما شامل معجزات هم مي‏شود) ; زيرا بر آن تقدير كه خداي تعالي پيامبران بسيار فرستد و بر دست هر يك معجزه ظاهر كند، لازم مي‏آيد خرق عادت موافق عادت شود، از اين رو، قدح در معجزه پديد مي‏آيد و اين جايز نيست .

ثانيا: اگر بگوييد كه هر چند تكثير معجزات روا باشد، ليكن بايد به حدي نرسد كه عادت شود، مي‏گوييم جواب در ظهور خوارق اوليا عين اين است (14) ; يعني درباره ظهور خوارق عادت از اوليا مي‏گوييم امكان داشته و تكثير آن هم رواست و به گونه‏اي هم كه به حد عادت برسد و عادي شود، نخواهد رسيد .

ثالثا: مدار در معجزه بر نادر الوقوع بودن آن نيست تا كثرت وقوع آن موجب خروج آن از اعجاز شود . بلكه ملاك معجزه دو امر است: يكي خارق العاده بودنش (يعني مستند به اسباب و علل عاديه نبوده باشد) و ديگري ناشي بودن آن از عنايت‏خاصه الهيه . بنابراين، قلت‏الوقوع يا كثرت‏الوقوع بودن فعلي، تاثيري در معجزه بودن آن ندارد . (15)

مناقشه سوم

وجود معجزه در غير انبيا، موجب كم شدن رغبت مردم به انبيا و متفرق شدن از آنهاست; چراكه علت وجوب اطاعت مردم از انبيا، ظهور معجزه از جانب آنهاست . از اين رو، هرگاه غير انبيا كه اطاعت از آنها واجب نيست، در اعجاز شريك انبيا باشند، موقعيت انبيا از بين رفته و موجب قلت رغبت مردم به آنها مي‏شود .

پاسخ آن است كه وجود اعجاز در غير انبيا موجب تحقير انبيا نيست; چراكه انبيا غير از اعجاز داراي صفات و ملكاتي (خاص خود) هستند كه موجب عظمت آنها در نزد مردم مي‏شود و مشاركت اوليا با انبيا در اعجاز، دليل بر اين نمي‏شود كه در همه چيز با انبيا مشترك هستند . پس انبيا به جهت فزوني ملكاتي كه دارند، مورد بي رغبتي مردم واقع نمي‏شوند (16) . بلكه مي‏توان گفت اين امر موجب جلالت قدر آنان مي‏گردد; زيرا مشعر است‏به اين كه امم و پيروان آنها به بركت اقتدا به آنان به اين درجه رسيده‏اند .

مناقشه چهارم

اگر ظهور معجزه از انسان صادقي كه نبي نباشد، جايز باشد، هر آينه اظهار معجزه بر هر كسي‏كه صادق است، جايز خواهد بود . حتي اگر نسبت‏به قول خودش كه «من گرسنه هستم‏» صادق باشد، باز اظهار معجزه بر او جايز خواهد بود .

پاسخ آن است كه ملاك اعجاز تنها صادق بودن صاحب معجزه نيست . بلكه ملاك ديگري نيز دارد و آن اين است كه انسان صالح، متعبد و صاحب منزلت زيادي پيش خداوند باشد و اين براي هر مخبر صادقي صحيح نمي‏آيد . بلكه در حق پيامبران و اولياي الهي صادق خواهد بود . (17)

اعمال مرتاضان

در تعريف افعالي كه مرتاضان هندي انجام مي‏دهند، آورده‏اند:

«اموري هستند كه اسباب و علل عادي نداشته، اما اسباب غير عادي آنها كمابيش در اختيار بشر قرار مي‏گيرد و مي‏توان با آموزشها و تمرينهاي ويژه‏اي به آنها دست‏يافت .» (18)

سحر

«در فارسي، به معناي جادويي و افسون است . به عبارت ديگر، نمايش دادن باطل است‏به صورت حق‏» (19) و از نظر مفهوم عام كه شامل كهانت نيز مي‏باشد، عبارت است از:

«الفاظ و اوراد خاص يا اعمال مخصوصه‏اي كه با تكرار و تمرين آنها، انجام‏دهنده آن بر بعضي از قواي طبيعي و غيرطبيعي تسلط مي‏يابد و به نفع خود، آنها را قبضه مي‏كند . با توجه به اين كه تاثير آن عبارات و كلمات يا رياضت و اعمال، كاملا محدود است و در تحت‏شرايط خاص از زمان و مكان معين، داراي تاثير است .» (20)

يا مي‏توان چنين آورد:

«سحر، كاري است كه آدمي مي‏تواند با دميدن و تكرار بعضي كلمات يا انجام بعضي اعمال، قواي فوق‏العاده عظيم جهان را به نفع خود قبضه كند .» (21)

در كتاب «تاريخ جامع اديان‏» در بيان اموري كه وسيله تسخير يا غلبه بر قواي غيبي هستند، آمده است:

«سه موضوع كه بدويان آن را وسيله غلبه بر قوه و نيروي غيبي مي‏دانند، عبارتند از:

1 - عقيده به فتيش ; ( fetishism ) يعني استفاده و استمداد از قوه مخفي و مستور در اشياي بي‏جان .

2 - دومين طريقه سحري، شمينيزم است و مقصود ازآن، تصرف در قواي روحي و غيبي جهان است . دراين طريق، يك نفر «شمن‏» كه داراي اين چنين قوه غيبي است، در بدن انسان ديگر تاثير مي‏كند; يعني روحي معين را از بدن او خارج يا به جسم او داخل مي‏كند .

3 - سومين طريقه، سحر عوامانه است كه منحصرا به دست كاهن يا ساحر نيست . بلكه در نزد تمام افراد قبيله يا گروه معمول است كه به كمك صاحبان ارواح غيبي و فتيشها يا شمنها، يا بدون آنها، ولي همواره با تركيباتي معين، با وسايلي ساده و بسيار ابتدايي به خيال خود سعي مي‏كنند از مضرات و شرور ارواح موذي جلوگيري كنند يا ارواح مفيد را به نفع خود به كار وادارند .» (22)

كهانت

صاحب كتاب «تقويم المعارج‏» در بيان كهانت آورده است:

عملي بود كه سابقا در ميان مردم بود و خلق در زمان فترت كه پيامبري نبود، رجوع به كاهن مي‏كردند و ايشان بعضي اخبار مي‏دادند يا راست‏يا دروغ . وجه اطلاعشان بر غيوب، چند وجه بود: يكي فراست; يعني به واسطه شعوري كه داشتند، حدس مي‏زدند كه چنين و چنان مي‏شود . يا از جهت ذكاي قلب، خبر مي‏دادند; زيرا كه از طبع بشر است كه هر گاه في‏الجمله رياضتي بكشد، قلب او صاف مي‏شود و از بعضي چيزها اطلاع به هم مي‏رساند و بعضي هم از وسوسه شياطين بود; چرا كه اگر انسان مرتاض شد و از اهل حق نباشد و خداوند او را حفظ نفرمايد، شياطين به او تعلق مي‏گيرند و بعضي اخبار هم براي او مي‏آورند واخبار شياطين به چند وجه بود كه بعضي از زمين بود كه مي‏ديدند، اتفاقات عالم را خبر مي‏آوردند . بعضي هم از اخبار آسمان بود و قبل از بعثت‏خاتم صلي الله عليه و آله شياطين مي‏رفتند بالا و استراق سمع مي‏كردند و بعد از آن خبر مي‏آوردند براي اولياي خود و اما الان از بالا رفتن ممنوعند و خداوند ايشان را منع مي‏فرمايد بواسطه شهب . چنان كه در كتاب مجيد خود مي‏فرمايد: «و انا كنا نقعد منها مقاعد للسمع فمن يستمع الان يجد له شهابا رصدا» (23) ; يعني و بعد از آن كه شياطين كلمه‏اي مي‏شنيدند، بعضي اخبار هم از خود داخل مي‏كردند و مي‏گفتند .» (24)

با توجه به مطالب ياد شده، مي‏توان گفت: كهانت نزديك سحر يا اخص از آن است .

شعبده

در تعريف آن آورده‏اند

«تردستي و نيرنگهايي است كه حقه‏بازها انجام مي‏دهند و اين نيست مگر يك نحوه بازي كه با سرعت انجام مي‏گيرد، به گونه‏اي كه ناظرين ملتفت نمي‏شوند .» (25)

اكنون، پس از تعريف امور فوق، نوبت‏به بيان تفاوت معجزه با آنها مي‏رسد .

تفاوت معجزه با امور مذكور

«به طور مقدماتي بايد دانست كه امور خارق‏العاده، اموري هستند كه نمي‏توان كليه اسباب و علل آنها را به وسيله آزمايشهاي حسي شناخت . بلكه شواهدي يافت مي‏شود كه در پيدايش اين‏گونه پديده‏ها نوع ديگري از عوامل مؤثر است و متخصصان علوم مختلف گواهي مي‏دهند كه اين كارها بر اساس قوانين علوم مادي و تجربي انجام نمي‏يابد .» (26)

امور خارق‏العاده به دو بخش كلي تقسيم مي‏شوند . اموري كه هر چند اسباب و علل مادي ندارند، اما اسباب غيرعادي آنها كمابيش در اختيار بشر قرار مي‏گيرد و مي‏توان با آموزشها و تمرينهاي ويژه‏اي به آنها دست‏يافت . مانند كارهاي مرتاض، سحر و ... . بخش ديگر، كارهاي خارق العاده‏اي است كه تحقق آنها مربوط به اذن خاص الهي است ... اين‏گونه خوارق عادت مخصوص بندگان برگزيده خداست . ولي اختصاص به پيامبران ندارد . بلكه گاهي ساير اولياي خدا هم از آنها برخوردار مي‏شوند كه به اصطلاح كلامي، در حق غير انبيا، كرامت‏خوانده مي‏شوند و در حق انبيا، معجزه . (27)

بنابراين، مي‏توان تفاوت معجزه را با اموري از قبيل سحر، كهانت، شعبده و اعمال مرتاضان، چنين دانست:

الف) كارهاي ساحران و مرتاضان با وسائل مادي و يك سلسله تمرينات عادي انجام مي‏شود . ولي معجزه بدون وسيله مادي و مقدمه و تمرين صورت مي‏گيرد .

ب) كارهاي جادوگران و مرتاضان از ديگران آموخته شده و به ديگران نيز آموزش داده مي‏شود . ولي معجزه نه از كسي آموخته شده و نه قابل آموزش دادن به افراد ديگر است .

ج) كارهايي كه ساحران و يا مرتاضان (يا غير اينها از شعبده بازان و كاهنان و . .). انجام مي‏دهند، از هر كس صادر مي‏شود . هر چند، شخص كافر يا فاسد باشد . ولي معجزه فقط از پيامبراني كه پاك و صالح و شايسته‏ترين بندگان خدا هستند، ظاهر مي‏شود; چراكه آنان معجزه را فقط در ارتباط با خدا و به عنوان رهبر ديني انجام مي‏دهند و ناگفته پيداست كه خدا افراد نادرست را رهبر جامعه نمي‏كند .

د) ساحران و مرتاضان آنچه را انجام مي‏دهند، از خود و هنر خويش مي‏دانند . ولي كارهاي خارق العاده‏اي را كه پيامبران انجام مي‏دهند، صرفا از طرف خدا دانسته و به اذن و اراده خدا انجام مي‏دهند .

ه) كارهاي ساحران و مرتاضان اغلب براي مطامع دنيوي و سودجويي و هوسهاي پست انجام مي‏گيرد . ولي معجزه فقط براي اثبات رسالت و ابلاغ دين الهي و هدفهاي مقدس تربيتي است و هيچ هدف مادي از آن ندارند .

و) كارهاي ساحران و مرتاضان محدود به بعضي مكانها و شرايط معين و قيود خاصي انجام مي‏شود . ولي معجزات انبيا مقابله به مثل نمي‏شود . پس شخص ديگري كه پيامبر نيست، هرگز نمي‏تواند انجام دهد . (28)

حكم فقهي سحر، شعبده و كهانت

عمل سحر و تكسب به آن في‏الجمله حرام است و تعليم و تعلم آن نيز هرگاه منجر به عمل سحر شود، حرام است . (29)

دراين خصوص، به استفتايي از حضرت امام خميني رحمه الله اشاره مي‏شود:

«كسي‏كه سحر ساحر را باطل مي‏كند و شخص را نجات مي‏دهد، آيا حرام است و گناه دارد اين كار يا خير؟

اگر سحر مي‏كند، جايز نيست و اگر حفظ نفس يا واجب ديگري بر آن موقوف باشد، با ملاحظه اهميت واجب ديگر مانع ندارد .» (30)

اما شعبده:

شعبده و تكسب به آن نيز به اجماع فقها حرام است . (31) از حضرت امام خميني رحمه الله استفتا شده است كه: دانش شعبده و تردستي را فرا گرفتن يا ديدن آنچه صورت دارد؟

ايشان در پاسخ فرموده‏اند كه:

«تعليم و تعلم شعبده و اعمال آن حرام است .» (32)

اما كهانت: در كتاب «جواهر الكلام‏» آمده است:

علم كهانت و تعليم و تعلم و اجرت بر آنها به قصد ياد گرفتن و عمل به آن و اخذ برآن به اجماع فقها و دلالت اخبار، حرام است . (33)

اعمال مرتاضان از نظر شرع مقدس اسلام: اعمالي كه مرتاضان هندي انجام مي‏دهند، از آنجا كه مقرون به اضرار بدن و نفس است، از غير طريق شرعي و اضرار به نفس هم از نظر شرع مقدس اسلام، منفي و باطل است; چنان كه حديث‏شريف نبوي «لا ضرر ولا ضرار في الاسلام‏» بر اين مطلب دلالت دارد . پس اين‏گونه اعمال از نظر اسلام جايز نيست و در متون ديني و يا كلمات فقها هيچ مطلبي كه مؤيد اين‏گونه اعمال باشد، ديده نمي‏شود .

نكته قابل توجه آن كه، اموري از قبيل سحر، كهانت و ... ، از جهت نفس‏الامري و يا اين كه يادگيري آنها مي‏تواند به عنوان علمي براي شخص بوده باشد، بدون توجه به زواياي ديگر آن كه مورد تاييد شرع مقدس نيست، ممنوعيت‏شرعي ندارد بلكه آنچه مورد نهي شرع مقدس است، استفاده و تكسب به آنها و عمل كردن به مفاد آنهاست .

تله پاتي

يكي از امور فرا روان شناختي كه مورد سخن ماست، تله پاتي است . در تعريف آن، تعابير مختلفي ارائه شده است . بعضي گفته‏اند:

«تله پاتي از دو كلمه «تله‏» به معني «دور» و «پاتوس‏» به معناي «احساس‏» گرفته شده است; يعني احساس از دور و آن ارتباط روان انسان با ديگري از راهي بجز حواس معمولي است .» (34)

بعضي هم گفته‏اند:

«تله پاتي عبارت از اين است كه شخصي از فاصله‏اي، رابطه‏اي فكري با شخص ديگري برقرار سازد; آنچه را او فكر مي‏كند، بفهمد و چيزي را كه خود مي‏انديشد، او درك كند، يا واقعه‏اي را كه در محلي دور دست اتفاق مي‏افتد، بدون آن كه رابطه‏هاي مادي بين او و آن محل برقرار باشد، آن واقعه را ببيند و از آن با خبر گردد .» (35)

بعضي هم تعريفي نزديك به اين معنا ذكر كرده‏اند و آن اين كه:

«تله پاتي به معناي انتقال فكر و رابطه معنوي و ارتباط فكري ميان دو نفر از راه دور و همچنين به معناي القاي مطلبي از راه دور از طرف كسي براي كس ديگر از طريق انتقال فكر است .» (36)

دراين كه آيا قدرت و نيروي تله پاتي در همه افراد انسان وجود دارد يا خير، نظرات مختلفي وجود دارد. در كتاب «حقيقت روح‏» آمده است:

«قدرت خواندن افكار ديگران براي همه كس امكان ندارد . به طوري كه عده بسياري از انسانها داراي اين قدرت نيستند . لكن وجود آن يك حقيقتي است كه علم روان شناسي جديد در صحت آن ترديد ندارد ... در نتيجه آزمايشات مكرر، ثابت‏شده كه «مديومهاي‏» تله‏پاتي بعضي از اوقات مؤفق مي‏شوند و گاهي هم مؤفق نمي‏شوند . حتي با نزديك بودن مسافت، مديوم نمي‏تواند افكار طرف مقابل را بخواند . ولي گاهي از مسافت دور هم مي‏تواند بخواند .» (37)

در عين حال، بعضي معتقدند كه همه افراد انساني از نيروي تله پاتي بهره‏مندند . در كتاب «نيروي ناشناخته در انسان‏» چنين آمده است:

«همه، قدرت و نيروي تله پاتي را دارند، منتهي بسياري از افراد از وجود چنين نيرويي در خود بي خبرند و از اين رو كمتر از آن بهره گرفته مي‏شود . همان طور كه شخص مي‏تواند با ورزش اندام را قوي كند، به همان طريق مي‏توان به تدريج‏با تمرينات مداوم نيروي تله پاتي را در خود پرورش داد .» (38)

«براي تقويت و شكوفايي نيروي تله پاتي، روشهاي مختلفي وجوددارد كه يكي از آنها هيپنوتيزم است . دراويش و مرتاضان، اكثرا از طريق خود هيپنوتيزم به خلسه رفته، حقايقي را كشف مي‏كنند .» (39)

از نظر نگارنده، از آنجا كه انسان داراي قوا و استعداد هايي است كه از سوي خداوند تعالي در نهاد او قرار داده شده است و نوع انساني از اين موهبت الهي بهره‏مند است، پس نظر اخير اقرب به صواب است و در همه افراد انسان اين قوه و نيروي تله پاتي وجود دارد . بعضي در صدد شكوفايي آن برمي‏آيند و بعضي خير .

هيپنوتيزم

هيپنوتيزم، از لفظ يوناني گرفته شده و به معناي خواب است . در چيستي و كيفيت آن تعابير مختلفي وجود دارد . در كتاب «راز درون‏» آمده است كه اولين بار، اين نام را دكتر «جيمز بريد» به كار برده است و آن خوابي است كه در اثر تلقين اشخاص مخصوصي به نام عامل يا «هيپنوتيزور» به معمول دست مي‏دهد و به عبارت ديگر، هيپنوتيزم، حاصل القائات ممتد عامل در معمول است . (40)

بعضي ديگر، در تعريف هيپنوتيزم آورده‏اند:

«هيپنوتيزم عبارت است از خواب مصنوعي كه در اثر تمركز نگاه طولاني به يك نقطه روشن و نوراني و يا در اثر توجه خاص سبت‏به يك موضع براي انسان حاصل مي‏شود .» (41)

پس مي‏توان گفت:

«هيپنوتيزم، يك حالت القايي ارادي است كه درآن هوشياري و آگاهي سوژه، فوق العاده افزايش مي‏يابد . اين آگاهي عمدتا بر روي مطالبي تمركز مي‏كند كه توسط هيپنوتيزور به او ارائه مي‏شود . اگر اين تمركز بسيار شديد باشد ... ، معمولا سوژه پس از بيدار شدن كوچكترين خاطره‏اي از وقايع و حوادث زمان هيپنوتيزم ندارد .» (42)

پيدايش هيپنوتيزم

در باب پيدايش هيپنوتيزم بايد گفت:

«گر چه موضوع خواب مصنوعي در ميان اقوام گذشته قديم مانند كلدانيها، آشوريها، مصريها، هنديها، ايرانيها و نظاير اينها كم و بيش شهرت داشته و برخي از كاهنان در گوشه و كنار مشغول تداوي بيماران از راه خواب مصنوعي بوده‏اند، ولي تا اواسط قرن هيجدهم اثري از اين علم در اروپا ديده نمي‏شد و براي نخستين بار، پزشك مشهور اتريشي «فرانسوا آنتوان مسمر» در حدود سال 1775 اظهار كرد كه در آدمي نيروي سيال مغناطيسي وجود دارد كه مي‏شود از راه اراده، آن را بر ديگران نفوذ داد .» (43)

آيا هيپنوتيزم يك خواب است؟

در اين كه آيا هيپنوتيزم مي‏تواند خواب محسوب شود يا خير، بايد گفت‏با توجه به تعريف و كيفيت آن معلوم مي‏گردد كه هيپنوتيزم نمي‏تواند خواب باشد . هر چند ظاهر فرد هيپنوتيزم شده به فردي كه در حال خواب است، شباهتهايي دارد . ولي در هيپنوتيزم، علاوه بر قدرت تفكر، امكان صحبت، قضاوت، راه رفتن و ... ، وجود دارد . به گونه‏اي كه فكر سوژه بر روي موضوع خاص (صحبتهاي هيپنوتيزور) تمركز فوق العاده‏اي پيدا مي‏كند و بين او و فرد هيپنوتيزور، ارتباط عاطفي خاصي برقرار مي‏شود كه در حالت‏خواب نمي‏توان نظير آن را مشاهده كرد و شايد به همين دليل آن‏را خواب مصنوعي ناميده‏اند . (44)

تفاوت معجزه با تله پاتي و هيپنوتيزم

با توجه به آنچه در تعريف معجزه، تله پاتي و هيپنوتيزم و كيفيت و شرايط تحقق آنها بيان شد، مي‏توان تفاوت آنها را در امور ذيل بر شمرد:

1 - دو عنصر تله پاتي و هيپنوتيزم در اثر يك سلسله تمرينات براي شخص حاصل مي‏شود . ولي معجزه بدون هيچ مقدمه و تمريني صورت مي‏پذيرد .

2 - تله پاتي و هيپنوتيزم قابل تعليم و تعلم هستند; يعني آموخته مي‏شوند و به ديگران نيز آموزش داده مي‏شوند . ولي تعليم و تعلم در معجزه راه ندارد .

3 - اين دو از هر كس، چه كافر، چه فاسق، چه مؤمن، مي‏تواند حاصل آيد . ولي معجزه فقط از پيامبران و اولياء الله كه پاك و صالح و شايسته‏ترين بندگان خدا هستند، ظاهر مي‏شود; چرا كه معجزه به جهت اثبات رهبري امت است و معلوم است كه خداوند افراد غير صالح را رهبر جامعه نمي‏كند .

4 - اين دو ممكن است‏به اغراض مختلف شيطاني انجام گيرد، ولي معجزه فقط براي اثبات رسالت و ابلاغ دين و مقدسات الهي به وقوع مي‏پيوندد و هيچ غرض شخصي و شيطاني در آن راه ندارد .

5 - تحقق اين دو، مقيد به بعضي مكانها و زمانها و شرايط خاص و محدود است، ولي معجزات پيامبران چنين محدوديتهايي ندارد و در هر شرايطي كه پيغمبر صلاح دانست، به اذن الهي از او صادر مي‏شود .

6 - گاهي مديوم و هيپنوتيزور در كار خود موفق نيستند، ولي در معجزه چنان نيست كه هر گاه پيغمبر آن را به اذن خدا اراده كند، انجام نگيرد .

در خاتمه، اشاره به حكم آنها از نظر شرع مقدس اسلام، خالي از فايده نيست و آن اين كه، اين امور في حد نفسه و به عنوان حكم اولي، در شرع مقدس منهي عنه نيست . آري با توجه به لحاظهاي ديگر، مثل تعلق مفاسد و ضرر و اضرار به سبب آنها و القا در حرام و گناه به واسطه آنها است كه به عنوان ثانوي متعلق نهي شرع مقدس قرار مي‏گيرند .


1) مدرس حوزه، محقق و نويسنده .

2) ر . ك: علي اكبر مروج الاسلام، كرامات رضويه، نشر مشهد، چاپ چهارم، ج‏1، صص 9 - 7 .

3) غلامحسين رحيمي اصفهاني، درسهايي از اصول عقايد اسلامي، حكمت، قم، 1362، صص 268 - 264 .

4) علامه حلي، كشف المراد، تعليقه استاد حسن‏زاده آملي، مؤسسه نشر اسلامي، چاپ هفتم، 1417ق . ، ص‏474 .

5) همان، صص 475 - 474 .

6) ر . ك: شرح المواقف، ج‏8، صص 225 - 223 .

7) محمد تقي مصباح يزدي، آموزش عقايد، سپهر، سازمان تبليغات اسلامي - واحد فرهنگي، تهران چاپ اول، 1367، ص 90 .

8) ميثم بحراني، قواعد المراد في علم الكلام، تحقيق: سيد احمد حسين، به اهتمام سيد محمود مرعشي، كتابخانه آيت الله مرعشي نجفي، چاپ دوم، 1406ق . ، ص 182 .

9) تحدي مبارزه طلبيدن جهت اثبات دعوي است . به اين بيان كه مدعي نبوت هنگام معجزه آوردن از كساني كه موافق با دعواي او نيستند و او را تصديق نمي‏كنند، مي‏خواهند تا آنها هم مثل آنچه را كه او آورده است، بياورند و چون نتوانند، محكوم گردند .

10) عبدالله جوادي آملي، ولايت در قرآن، مركز نشر فرهنگي رجا، چاپ اول، بهار 1367، ص 312 .

11) در اين قسمت از بحث هر جا كه در حق اوليا تعبير معجزه آورده شده مراد، كرامت است .

12) عبد الله جوادي آملي، پيشين، ص‏313 .

13) محمد بن عمر فخر رازي، البراهين في علم الكلام، دانشگاه تهران، 1342، ج‏2، ص 110 .

14) همان، ص 143 .

15) شرح المقاصد، ج‏5، ص‏76 .

16) علامه حلي، كشف المراد، تعليقه: جعفر سبحاني، مؤسسه امام صادق عليه السلام، چاپ اول، 1375، صص 161 - 160 .

17) همان، صص 163 - 162 .

18) محمد تقي مصباح يزدي، پيشين، صص 89 - 88 .

19) علي اكبر مروج الاسلام، پيشين، صص 9 - 7 .

20) سيد ابوالقاسم حسيني، در جست و جوي دين طبيعي و جاوداني، ص 206 .

21) جان بي ناس، تاريخ جامع اديان، يا اديان بشر; ترجمه علي اصغر حكمت، چاپ چهارم، 1370، ص 15 .

22) همان، صص 15 - 7 .

23) جن/9 .

24) محمد كريم خان كرماني، تقويم المعارج، صص 88 - 82 .

25) همان .

26) محمد تقي مصباح يزدي، پيشين، ص 90 .

27) همان، با تلخيص، ص 89 .

28) ر . ك: غلامحسين رحيمي اصفهاني، پيشين، صص 265 - 264 .

29) محمد حسن نجفي، جواهر الكلام، كتابفروشي اسلامي، ج‏22، صص 79 - 75 .

30) امام خميني‏رضي الله عنه، استفتائات، دفتر انتشارات اسلامي، چاپ اول، بهار 1372، ج‏2، ص 21، س 54 .

31) محمد حسن، نجفي، پيشين، ج 22، ص 94 .

32) امام خميني، پيشين .

33) محمد حسن نجفي، پيشين .

34) ر . ك: احمد زمرديان، حقيقت روح، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، چاپ اول، 1368، صص 132 - 131 .

35) زين الدين قرباني، به سوي جهان ابدي، شفق، قم، 1363، ج‏1 و 2، ص 152 .

36) احمد زمرديان، پيشين .

37) همان .

38) محمد مهدي عليخواه، نيروهاي ناشناخته در انسان، انتشارات جمال الحق، چاپ اول، 1371، ص 73 .

39) همان، ص 74 .

40) ر . ك: احمد زمرديان، پيشين .

41) زين الدين قرباني، پيشين .

42) اورماند مك گيل، دائرة المعارف هيپنوتيزم، جمال الحق، تهران، 1372، ص 150 .

43) زين الدين قرباني، پيشين، ص 138 .

44) اورماند مك گيل، پيشين، صص 150 - 149 .

/ 1