معرفت شناسان (15) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

معرفت شناسان (15) - نسخه متنی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

معرفت‌شناسان -15

گاليله (1642ـ1564)

Galileo Galilei

مقابلة به اصطلاح كليساي كاتوليك رومي با گاليلئو گاليله‌اي در دهه‌هاي آغازين سدة هفدهم را يكي از اصلي‌ترين موارد تعارض بين علم غربي و دين دانسته‌اند. اين مقابله را، كه در واقع بين علم غربي و مسيحيت جاري در آن دوره رخ داده است، مي‌توان از چهار وجه نظر نگريست: (1) وضع مباحث علمي رايج در آن دوره دربارة شايستگي‌هاي ستاره‌شناسي «زمين­مركزي» كلوديوس بطلميوس اسكندراني (سدة دوم ميلادي) و نظرية «خورشيد­مركزي» نيكولاس كوپرنيكوس (1543ـ1473)؛ (2) مسئلة‌ معيارهاي دقيق و درست فهم معني و حقيقت كتاب مقدس؛ (3) وقايع تاريخي و دلايلي كه به كنار گذاشتن نظرية كوپرنيكوس به عنوان ديدگاهي باطل از سوي كليساي كاتوليك رومي در 1616 شد؛ (4) مسائل مربوط به محاكمه و محكوميت گاليله در 1633.

1. مباحث علمي

پيش از آنکه مسائل گاليله مطرح شود، حدود دو هزار سال نظرية زمين­مركزي كه ارسطو (322ـ384 پ.م.) مطرح كرده بود نظريه مقبول ستاره‌شناسي در فرهنگ غربي محسوب مي‌شد؛ نظريه‌اي كه پس از ارسطو، بعدها بطلميوس آن را به صورت رياضي تهذيب و عرضه كرد. براساس اين ديدگاه، كه بر سنت علمي قرون وسطا حاكم بود، زمين كروي و بي‌حركت و در وسط كل جهان قرار داشت و ماه و خورشيد و پنج سيارة مشاهده شدة ديگر در حركات روزانة خود در جهت شرق به غرب به دور زمين مي‌چرخيدند. همة پديده‌هاي ديگر كه بعدها كشف مي‌شوند، به‌ويژه در پرتو طبيعيات ارسطويي به خوبي با اين مدل ستاره‌شناختي سازگار مي‌افتادند.

كتاب كوپرنيكوس تحت عنوان دربارة گردش افلاك آسماني 1543 و (Revolutions of the Celestial Spheres) اين ديدگاه رايج را كنار گذاشت و ديدگاهي جديد در پيش نهاد كه در آن خورشيد در مركز جهان قرار داشت و زمين و ماه آن در مداري در بالاي مدارهاي عطارد و زهره به دور آن حركت مي‌كردند. همه مي‌دانند كه كوپرنيكوس هيچ مدرك و شاهدي براي توجيه اين نظرية جديد نداشت، بلكه تصور او اين بود كه نظرية جديد نسبت به نظرية بطلميوس سازگاري دروني و قدرت تبييني بيشتري دارد. كم‌كم زمان مي‌گذشت و به نظر مي‌آمد كه شواهد يافته­شدة جديد صحت نظرية كيهاني جديد را تأييد مي‌كنند؛ با اين همه، حتي خود گاليله نيز، ‌كه در تمام مدت عمرش كوشيد برهاني قاطع در اثبات ديدگاه جديد اقامه كند، از داشتن چنين برهاني بي‌بهره بود، و اين نكته‌اي است كه در هرگونه بحث دربارة مقابلة كليسا با گاليله بايد جداً در مدّ نظر باشد.

گاليله تا قبل از 1597 شخصاً قانع شده بود كه نظرية كوپرنيكوس درست است، اما تا 1610 چيزي در اين‌باره منتشر نكرد. او در اين سال كتابش پيام‌آور ستارگان (The Starry Messenger) را منتشر كرد كه در آن نخستين مشاهداتش در خصوص ماه را ثبت كرده بود. او در جريان مشاهداتش ويژگي‌هاي جديد بسياري در سطح ماه، و همچنين چهار قمر مشتري و اهلة زهره را كشف كرد؛ البته ما امروزه مي‌دانيم آنچه او اقمار مشتري ناميد در حقيقت حلقه‌هاي زحل بوده‌اند! كشف اهلة زهره اهميت بسيار داشت زيرا هر چند نظرية كوپرنيكوسي را نمي‌توانست با قاطعيت تأييد كند (براي اينكه اين كشف با ديگر مدل‌هاي مربوط به آسمان كه حتي در آن دوره مطرح بودند سازگار بود) در عين حال نشان مي‌داد كه ديدگاه بطلميوس نادرست است. در هر صورت گاليله تا 1613 به موقعيتي رسيد كه توانست در نوشته‌هايش آشكارا از ديدگاه كوپرنيكوس حمايت كند.

2. مباحث كتاب مقدس

گاليله در آن زمان از سوي دو گروه تحت فشار و مخالفت قرار گرفت: در حالي‌كه از يك سو رقيبان علمي بر او خرده مي‌گرفتند، از سوي ديگر طرفداران راست­كيشي ديني با او به مقابله برخاستند. دين‌داران مخالف او فقراتي از كتاب مقدس را مطرح مي‌كردند و معتقد بودند كه در اين فقرات به حركت خورشيد و سكون زمين تصريح شده است. آن‌ها اين فقرات را ذكر مي‌كردند: آفرينش 1؛‌ كتاب جامعه 6ـ4:1؛ يوشع 12:10؛ مزامير 6ـ4:19 و 93 و104. گاليله در پاسخ به منتقدان ديني، در 1613 به دوست و همكار علمي‌اش كشيش بِنِدِكتو كاسنلّي (1643ـ1578) نامه‌اي مفصل نوشت. اين نامه در حقيقت ديدگاه او درباب نسبت بين علم و دين را آشكار ساخت. گاليله در 1615 در نامه به گراند دوشس كريستينا ديدگاهش را مفصل‌تر توضيح داد،‌ اما چون نامة نخست او مخالفت‌ها را به شدت تحريك كرده بود، اين نامه از بدو انتشار تا 1636، يعني تا سه سال بعد از محاكمة او، توقيف شد.

ديدگاه گاليله در باب نسبت بين علم و دين را مي‌شود به شرح زير خلاصه كرد:

خداوند مصنّف دو كتاب بزرگ وحي و طبيعت است؛ بنابراين اگر ما زبان هر دو كتاب را بدانيم و معناي آنها را بفهميم، بروز تعارض در ميان آنها غيرممكن است. برآوردن اين شرط به ويژه درباب كتاب مقدس دشوارتر است زيرا خداوند آن را به زباني تصنيف كرده است كه بتواند عالي‌ترين حقايق معنوي و روحاني را به مردم عادي تفهيم كند. بنابراين كتاب مقدس سرشار از مجازگويي است و در نسبت دادنِ معاني تحت‌اللفظي به كلمات كتاب بايد بيشترين دقت را داشت كه نبايد معناي تحت‌اللفظي آن در مدّ نظر بوده باشد، و علاوه بر اين بايد توجه داشت كه هدف كتاب مقدس هدفي ديني و اخلاقي است، و بنابراين اولاً و بالذات نمي‌تواند هم‌چون منبعي براي دانش و در خصوص جهان طبيعي به كار آيد. در حقيقت او معتقد بود كه كتاب مقدس به ما نمي‌گويد كه آسمان چگونه در كار است بلكه به ما مي‌آموزد كه ما چگونه به آسمان برويم و آسماني شويم.

كاردينال روبرت بلارمين Robert Belarmine) 1621ـ1542) كه سخن‌گوي اصلي كليسا در برابر گاليله بود بسياري از ديدگاه‌هاي گاليله را پذيرفت اما اين ملاحظة انتقادي را مطرح كرد كه چون خداوند مصنف كتاب مقدس است، نه تنها همة سخنان آن وقتي درست فهميده شود بايد صادق باشد بلكه مؤمن مسيحي نيز بايد همة مطالب آن را هم‌چون موضوع باور ديني بپذيرد. بنابراين همة دانش تاريخي و واقعي موجود در كتاب مقدس دربارة جهان طبيعي در چهارچوب ايمان ديني واقع مي‌شود، و از اين‌رو تحت مرجعيت كليسا مي‌آيد.

يكي از نتايج مباحثة بين گاليله و بلارمين اين شد كه اگر دانشمندي بتواند به‌طور قاطع ثابت كند كه نظرية خورشيد­مركزي درست است، در اين صورت بايد فقراتي از كتاب مقدس را كه ظاهراً با اين اثبات در تعارض‌اند به‌گونه‌اي غير تحت‌اللفظي تفسير كرد كه تعارض ظاهري از ميان برخيزد. اين در حقيقت كمترين تمنايي بود كه كليسا مي‌توانست از علم داشته باشد كه بتواند مدعيات خود را اثبات كند. كليسا مانند هر عاقل ديگري نمي‌توانست آن دسته از مدعيات علمي را كه هنوز ثابت نشده‌اند بپذيرد. گاليله هرچند بسيار كوشيد نظرية خورشيد­مركزي را اثبات كند همه مي‌دانند كه او در اين كار موفق نشد. خواستة معقول كاردينال بلارمين اين بود كه گاليله بايد آنچه به پيروي از كوپرنيكوس ادعا مي‌كند اثبات كند و مسلم است كه اين خواستة معقول چيزي نيست كه كسي بتواند به سبب آن كليسا را سرزنش كند. پس تكليف نظرية خورشيد­مركزي از اين حيث براي كليسا روشن شد.

اما يك مسئلة ديگر مطرح بود: كليسا در باب نظريه‌اي كه ثابت­نشده، اما ممكن است در آينده اثبات شود چه موضعي بايد داشته باشد؟ پاسخ بلارمين واضح و معقول بود: در اين صورت بايد نظريه سنتي حفظ شود زيرا حقايق عالي كتاب مقدس آن را تأييد مي‌كند و در عين حال براي پذيرش آن نيازي به عدول از معناي تحت‌اللفظي كلمات كتاب نيست. نمي‌توان به صرف امكان اثبات نظريه‌اي در آينده از نظرية مقبول فعلي دست برداشت. وقتي ما امروز به اين پاسخ متين بلارمين توجه مي‌كنيم مي‌بينيم كه او چه موضع علم‌‌شناسانة درستي در باب جانشيني نظريه‌ها داشته است، موضعي كه بعدها ويرايش جديد آن در مثلاً برنامة پژوهشي لاكاتوش يا ديدگاه كوهن در باب جانشيني نظريه‌ها مطرح شد. اما براي گاليله ديدگاه كوپرنيكوسي، چه اثبات مي‌شد چه نمي‌شد، هم مقبول بود و هم در نهايت از مضووعات ايمان ديني محسوب نمي‌شد.

در حقيقت بلارمين معتقد بود ديدگاه كوپرنيكوسي بايد مشروط پذيرفته شود نه به مثابه نظريه‌اي واقع­گرايانه. به تعبير ديگر، مي­توان آن ديدگاه را صرفاً به نحو مِن عندي از براي تسهيل محاسبات ستاره‌شناختي پذيرفت نه به نحو واقع‌گرايانه.

3. محكوميت ديدگاه كوپرنيكوس

در ماه‌هاي اولية 1616 مباحثة بين كليسا و طرفداران نظرية خورشيد مركزي به اوج خود رسيد. گاليله ظاهراً با هدف‌ قانع ساختن كليسا در باب عدم دخالت در موضوع به رم رفته بود، اما نتايج به دست آمده دقيقاً برخلاف انتظار او بود. در فورية همان سال پاپ پل پنجم (متولد 1552، پاپ از 1605 تا 1621) از عده‌اي از متكلمان مسيحي خواست تا در باب ديدگاه خورشيد­مركزي اظهار عقيده كنند. آنها به او گفتند كه ديدگاه خورشيد­مركزي نه تنها غلط، بلكه بي‌دينانه است زيرا در بسياري از مواضع كتاب مقدس با آن در تعارض است. پاپ اين فتواي آنها را تعديل كرد و در 5 مارس 1616 ديدگاه كوپرنيكوس را محكوم كرد اما نه به مثاب? ديدگاهي بي‌دينانه و ملحدانه، بلكه به مثابه ديدگاهي «غلط و به ‌طور كلي مخالف با تعليمات كتاب مقدس». در نتيجه كتاب دربارة گردش افلاك آسماني توقيف شد «تا اينكه تصحيح گردد». منظور از «تصحيح» اين بود كه فصل 8 از كتاب اول، و چند جمله در سراسر كتاب كه بر حركت زمين تصريح داشتند حذف شوند. اين حكم بحث بين علم و دين را در آن زمان خاتمه داد، اما مسئلة تعارض علم و دين را براي هميشه در فرهنگ غربي جا انداخت.

برخلاف تصور شايع، كه كاملاً زمينة تبليغاتي و ضد ديني دارد، در اين محكوميت نه نامي از گاليله آمده است، و نه نامي از آثار گاليله. پاپ به كاردينال بلارمين دستور داد تا با گاليله ملاقات كند و او را از تصميم كليسا عليه ديدگاه كوپرنيكوسي آگاه سازد و از او بخواهد كه بر اين تصميم گردن نهد. اين ملاقات در روز 26 فورية 1616 صورت گرفت. كسي به طور دقيق نمي‌داند كه در اين ملاقات چه اتفاقي افتاد زيرا دو روايت كاملاً متناقض از محتواي ملاقات به ما رسيده است. به روايت نخست، بلارمين مي‌گويد كه آنچه در آن ملاقات رخ داد اين بود كه فقط گاليله از محتواي حكم 5 مارس اطلاع يافت و به او گفته شد كه ديدگاه كوپرنيكوس ديدگاهي است كه «نمي‌توان از آن دفاع كرد يا به آن معتقد شد». بلارمين به ما نمي‌گويد كه گاليله مقاومت كرد. اما به روايت دوم، مي‌گويند در آن ملاقات به گاليله گفته شد كه «نه به‌طور شفاهي و نه در نوشتجات نبايد به آن ديدگاه معتقد باشد يا آن را تعليم دهد يا از آن دفاع كند». بسياري از محققان جديد، روايت دوم را جعلي مي‌دانند و بنابراين، امروزه اين روايت، كنار گذاشته شده است. با اين همه، كساني كه زمينه‌هاي تبليغاتي را بهترين مساعد پيش‌برد اهداف خود مي‌دانند هنوز دوست دارند كه روايت ساختگي دوم را بيشتر مطرح كنند.

4. محاكمة گالي ل ه

گاليله پس از آن ملاقات مدت 7 سال از هرگونه اظهارنظر در باب ديدگاه كوپرنيكوس خودداري كرد. اما در 1623 با خرسندي كامل اطلاع يافت كه فئو باربريني Maffeo Barberini، 1644ـ1568) كه مردي اهل توسكا و اديب بود و گاليله با او شخصاً آشنايي داشت تحت عنوان اوربان هشتم (Urban VIII) به پاپي انتخاب شده است. اميد گاليله به احياي ديدگاه خورشيد­مركزي زنده شد و سال بعد به رم رفت. او با اوربان هشتم شش دور مذاكره كرد (كه البته متأسفانه هيچ چيزي از محتواي اين مذاكرات به طور مستقيم ثبت نشده است). اوربان هشتم از جمله به او گفت كه مي‌تواند دربارة‌ ديدگاه كوپرنيكوسي بنويسد به شرطي آن را در حد فرضيه تلقي كند.

گاليله تصميم گرفت محاوره‌اي به شيوة محاورات افلاطون بنويسد و در آن ادلة هر دو طرف منازعه در باب ديدگاه كوپرنيكوسي را بياورد و ارزيابي كند. در اين محاوره كه در 1632 تحت عنوان گفتگو دربارة دو نظام جهاني بزرگ (Dialogue Concerning the Two Chief World Systems) منتشر شد سه نفر گفتگو مي‌كنند: سالوياتي (Salviati)‌ كه از جانب خود گاليله سخن مي‌گويد و افكار و انديشه‌هاي جديد در ميان مي‌آورد؛ سيمپليچيو (Simplicio) كه به تفصيل از ديدگاه قديم دفاع مي‌كند، ساگرِدو (Sagredo) كه محققي است با انديشه‌اي آزاد و سخنان آن دو را از موضعي بي‌طرفانه و به صورتي انتقادي بررسي مي‌كند. اين كتاب در واقع مشهورترين اثر علمي گاليله و در حد خود يكي از شاهكارهاي ادبيات ايتاليايي است. سخن كتاب قطعاً به‌گونه‌اي است كه خواننده تصور كند كه حق به جانب سالوياتي است، بنابراين گفتگو در واقع دفاعيه‌اي است براي ديدگاه خورشيد مركزي.

اين موضوع باعث شد كه پاپ اوربان هشتم شورايي تشكيل دهد. شورا نتيجه گرفت كه گاليله نه تنها بر طبق سند موجود مربوط به ملاقات با بلارمين متعهد بوده است كه در دفاع از ديدگاه كوپرنيكوس چيزي ننويسد، و بنابراين اين تعهد خود را زير پا گذاشته است بلكه حتي اين شرط خود اوربان هشتم را نيز ناديده گرفته است كه اگر دربارة آن ديدگاه چيزي بنويسد آن را در حد فرضيه تلقي كند.

بدين‌سان دوستي پاپ با گاليله تيره و تار شد او گاليله در بهار 1633 محاكمه گرديد. در اين محاكمه در اصل دو پرسش حقوقي مطرح شد: (1) آيا گاليله از مصوبة مربوط به انتشار آثار عدول كرده است؟ (2) آيا گاليله مصوبة 1616 را زير پا گذاشته است؟ در نهايت حكم شد كه گاليله به شدن در مظان بدعت‌گذاري است و او مجبور شد از تعليماتش در باب ديدگاه كوپرنيكوس اظهار ندامت كند. او شكسته دل شد و در ويلايش در نزديكي فلورانس به گذراندن بقية عمرش مشغول شد. در آنجا به تحقيقاتش در باب مكانيك ادامه داد و نتايج آن را در 1638 در كتابي تحت عنوان گفتار دربارة دو علم جديد(Discourse of Two New Science) منتشر كرد و اين كتاب بزرگ‌ترين اثر علمي او در حوزة فيزيك محسوب است.

/ 1