مهدی الهی قمشه ای نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مهدی الهی قمشه ای - نسخه متنی

غلامرضا گلی زواره

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

الهي قمشه‏اي ، مهدي


حکيم قرآني

غلامرضا گُلي زواره

فرزانگان شيعه با توضيح و تبيين حقايق و انتشار مکارم به رشد جامعه و بالندگي و پويايي انسانها کمک شايان توجهي کرده و به رغم محروميتها و مشقّات فراوان عمر با برکت خود را در راه احياي فضايل صرف نموده‏اند. آنان مصداق اين فرمايش حضرت امام صادق(ع)اند که:

« رحم اللّه قوما کانوا سراجا و منارا، کانوا دعاة الينا باعمالهم و مجهود طاقتهم» .(1)

يعني خداوند رحمت خويش را شامل حال افرادي نمايد که چون چراغ فروزان و مشعل منور راه ديگران را روشن ساخته‏اند و با کردار خويش مردمان را به طريق ما فرا خواندند و با تمامي توان حق را معرفي کردند.

« حکيم ميرزا مهدي الهي قمشه‏اي» از تبار چنين فرزانگاني است که از قله توحيد و کوهستان يکتاپرستي جويبارهاي با صفا و چشمه‏هاي پرطرواتي را به سوي دشت انسانيت جاري ساخت تا درستي و راستي و فضيلت در سرزمين تشنه معرفت به شکوفايي و باروري رسد.

اين عارف رباني و مفسر و مترجم قرآن که آيت حق و اسوه وارستگي و اخلاص شناخته مي‏شود در آثار منظوم و منثورش الهام از معارف قرآني و احاديث خاندان عصمت(ع) مشاهده مي‏شود و نگاشته‏هاي نيکويش با پندها و مواعظ و حکم اخلاقي آميخته و تشنگان انديشه‏هاي ناب را به سوي مناقب اهل بيت(ع) و سيره سرشار از معنويت ايشان توجه مي‏دهد و فرهنگ پرفروغ آن ستارگان آسماني را با جانها و روان‏ها به صورتي جذاب در مي‏آميزد و خردها و فطرتها را با حکمتهاي عالي تشيع آشنايي مي‏دهد.

نياکان، خاندان و خانواده

اجداد حکيم ميرزا مهدي الهي قمشه‏اي از سادات بحرين و از بزرگان علم و معرفت و حافظان قرآن به شمار مي‏رفته‏اند.(2) گفته مي‏شود که در دوران حکومت نادرشاه که سادات را تحت شکنجه و فشارهاي شديد قرار مي‏دادند نياکان حکيم مخفيانه از بحرين به شهرستان قمشه از توابع استان اصفهان مهاجرت مي‏کنند و سيادت خود را به دليل اختناق حاکم مخفي مي‏نمايند. عموزادگان آن حکيم به سيادت صحيح معروفند امّا ايشان احتياط مي‏کردند.(3)

علامه حسن زاده آملي مي‏نويسد: آن بزرگوار از سادات بحرين و از بيت علم و عرفان و زهد و تقوا بود. بارها به اين بنده مي‏فرمود: اصلا از سادات بحرينم ولي چون در کسوت متعارف فعلي شناخته شده‏ام از تبديل عمامه سفيد به سياه خودداري مي‏کنم!(4)

حکيم الهي قمشه‏اي در شرح حال منظومي که براي خود گفته به اين مسأله اشاره دارد:

نياکان بُوَدم از سادات بحرين ز حفّاظ قرآن قرّاء دفتر
زمانه خواندشان در شهر قمشه بدور نادر آن مرد دلاور(5)

دست خطي از آن مرحوم بر جاي مانده که سلسله شريف خاندانش را براي برادرزاده‏اش به صورت ذيل به نگارش در آورده است:

« ميرزا مهدي بن حاج ملاابوالحسن بن حاج عبدالمجيد بن حاج محمدرضا بن حاج عبدالملک بن حاج شيخ جعفر السيد البحريني رحمهم اللّه تعالي» .(6)

پدر بزرگ حکيم الهي از افراد خوشنام شهرستان قمشه به شمار مي‏رفت که در انجام امور خير شهرتي به سزا داشت. آب انبار و پل حاج عبدالحميد و مدرسه علميه حاج عبدالحميد از باقيات صالحات ايشان در شهر قمشه است.

وي قبل از آنکه ميرزا مهدي الهي ديده به جهان گشايد طي رؤيايي صادق مشاهده کرده بود که ملامحمد مهدي ابن ابي الفتوح قمشه‏اي( از دانشوران در گذشته اين ديار) از هودجي از آسمان بر زمين فرود مي‏آيد و به اتاق ايشان وارد مي‏شود. از آن پس ايشان بارها نزد پدر ميرزا مهدي آمده، از عيال وي که در انتظار مولود تازه‏اي بود عيادت مي‏نمود و بي‏صبرانه در انتظار ميلاد آن فرزند لحظه‏شماري مي‏کرد و پيوسته مي‏گفت: « اين نوزاد نامش محمد مهدي است و در زمره علماي بزرگ خواهد گرديد» .

سرانجام انتظارها به سر رسيد و در سال 1319قمري و بنا به نقلي بهسال 1320ستاره پرفروغ اين خانواده هويدا گرديد.(7) و دوستداران وارستگي را در موجي از شعف و سرور فرو برد. نامش را مهدي نهادند و بعدها که در خرد و حکمت و تدريس معارف ديني و فرهنگ تشيع سرآمد اقران گشت و فروغ ايمانش تابيدن گرفت به محي الدين ( زنده کننده معارف ديني) ملقب گرديد و در شرع و ادب تخلص الهي براي خود برگزيد. چنانچه خود در بيتي بدين الفاظ اشاره دارد:




  • « الهي» طبع و « مهدي» نام و در عشق
    لقب گرديد « محي الدين» منوّر



  • لقب گرديد « محي الدين» منوّر
    لقب گرديد « محي الدين» منوّر



در محضر اساتيد قمشه، اصفهان، مشهد و تهران

ميرزا محمد مهدي در پنج سالگي به مکتبخانه رفت و تا هفت سالگي مقدمات ادبيات فارسي و عربي را آموخت و سپس نزد پدر و ادباي شهر قمشه به پيگيري تحصيلات و فراگيري علوم ديني پرداخت و با وجود خردسالي به دليل هوش سرشار و برخورداري از حافظه‏اي قوي، کتب مهم و مشکل زبان و ادب پارسي و عربي را ياد گرفت و چون ده بهار را پشت سر نهاد « شرح نظام» را نزد پدر آموخته بود و در پانزده سالگي در ادبيات عرب به درجه‏اي از توانايي رسيد که شرح نظام نيشابوري، مغني اللبيب ابن هشام و مطوّل تفتازاني را تدريس مي‏نمود.(8)

به موجب ذکاوتي که در وجودش نهفته بود کمتر نياز مي‏ديد که به مرور درسها بپردازد و اوقات فراغت خويش را براي کمک به معاش خانواده سپري مي‏کرد.

مقدمات فقه و اصول و حکمت را در شهرضا از ملامحمد هادي فرزانه قمشه‏اي ( 1385 - 1302ه.ق) و ديگران بياموخت. نامبرده در علوم عقلي و نقلي و بي‏اعتنايي به دنيا و زخارف آن معروف بود.(9) وي در حکمت، کلام و فلسفه آثار مفيدي دارد.(10) حسين امين جعفري ( 1369 - 1295ه.ق) از فضلايي است که حکيم قمشه‏اي مجلس درس وي را غنيمت مي‏شمرد.(11) او تحصيلات مقدماتي و بخشي از علوم اسلامي و آثار فقهي را در وطنش آموخت و در ضمن از تجربيات علم و دانش‏هاي پدري فاضل و مؤمن بهره برد. امّا در فصل شکفتن و به سن چهارده سالگي، توفان حوادث و امواج بلا به سوي وي يورش آورد و پدر دانشمند و مادر پاک سرشت خود را از دست داد(12) و در غم فقدان والدين سوگوار گرديد.

با وجود ممانعت برادر بزرگش به شوق تحصيل در اصفهان راهي اين شهر شد و در حجره طلبه‏هاي قمشه‏اي ساکن اصفهان در مدرسه صدر مسکن گزيد. در آن جا از محضر شيخ محمد حکيم خراساني ( متوفاي 1355ه.ق) به مدت يک سال استفاده نمود.(13) حکيم نامبرده از شاگردان خاص و وارث علم و اخلاق ميرزا جهانگيرخان قشقايي ( استاد شهيد مدرس) به شمار مي‏رفت.(14) آيةاللّه سيد حسن مدرس صبح‏ها در مدرسه جده کوچک درس فقه و اصول و عصرهادر مدرسه جده بزرگ درس منطق و شرح منظومه مي‏گفت. مجلس درس آن شهيد در اصفهان بزم محبت و کلاس تدريس رشادت و استواري و شجاعت بود.(15) حکيم الهي قمشه‏اي که از اين محفل پرفيض برخوردار بوده است، مي‏گويد: وقتي صبحگاه در محضرش حاضر شده، به بيانش گوش مي‏داديم هر لحظه در وجود ما نيرويي تازه دميده مي‏شد، به طوري که در پايان درس خود را پهلواني شجاع حس مي‏نموديم. به طور کلي بيان درس در روحيات شاگردان اثر ويژه‏اي داشت که از وصف آن عاجزم.(16)

حکيم الهي که سخت جوياي حقيقت و مشتاق معارف قرآني و فرهنگ اهل بيت بود بيش از يک سال در اصفهان نماند و اين ديار را به قصد مشهد مقدس ترک نمود تا به مدد اساتيد اين جايگاه مبارک و سرشار از معنويت به کمالات فکري و عرفاني نايل آيد. وي در مشهد به مدرسه نوّاب راه يافت و در اين مکان حجره‏اي اختيار نمود و به تحصيل مشغول شد. برادر بزرگش حسينعلي، بخشي از مخارج زندگي و تحصيلات او را تأمين مي‏کرد. با اين حال، ايام اقامت در مشهد از لحاظ اوضاع مادي براي او با مشقت و مرارت توأم بود و در اين مدت به قناعت مي‏گذراند و ماه‏ها غذاي پختني نمي‏خورد. گاه گاه به دشت‏هاي اطراف مي‏رفت و در طول هفته از توت درختان ارتزاق مي‏نمود.

وي در ميان اساتيدش از مرحوم آقا بزرگ حکيم ( ميرزا عسکري شهيد) بسيار سخن مي‏گفت، آن بزرگوار در علوم نقلي و عقلي مهارت داشت و در خراسان مرجعيت و رياست تامه را عهده‏دار بود و از نامبرده کراماتي نيز نقل کرده‏اند.

از اساتيد ديگر الهي قمشه‏اي، آيةاللّه العظمي حاج آقا حسين قمي ( 1366 - 1282ه.ق) مي‏باشد که در دوران مرجعيت و زعامت اين فقيه فرزانه رويدادهاي مهمي رخ داد که با موضع‏گيري‏هاي به جا و قاطع ايشان جايگاه و عظمت مقام مرجعيت بيش از پيش نمايان گرديد. نامبرده در ماجراي کشف حجاب رضاخان با موضعگيري شجاعانه اين توطئه شوم را رسوا نمود.(17)

شيخ اسداللّه يزدي مشهور به هراتي که در منطق و حکمت، هيئت و علوم رياضي مهارت داشت و از دانشمندان و پرهيزگاران ارض قدس رضوي بود يکي از استادان ميرزا مهدي الهي قمشه‏اي است. حکيم قمشه‏اي مي‏فرمود: شرح نصوح قيصري را در محضر جناب عارف بزرگوار آقا شيخ اسداللّه يزدي ( متوفي به سال 1345ه.ق) فرا گرفتم. ايشان به ما سفارش مي‏کرد که بي‏وضو در درس حاضر نشويد.(18)

مرحوم حاج ملامحمدعلي فاضل ( متوفي 1342ه.ق) که از مدرسان و حکماي معروف مشهد بوده جرعه‏هايي از حکمت و عرفان را به کام انديشه حکيم الهي قمشه‏اي بريخت. اين عارف محقق سال‏ها محضر قضاوت داشته و از شاگردان نامدار ميرزاي شيرازي بوده است.(19)

حاج شيخ حسن مشهور به فاضل بُرسي که حوزه درسي با اهميت و پرتحرکي داشت و بسياري از علما از محضرش بهره گرفته‏اند، از ديگر کساني است که حکيم الهي قمشه‏اي سعادت استفاضه از انوار علمي وي را يافت. او در فقه و اصول مهارت داشت و کتاب فوائد شيخ مرتضي انصاري را تدريس مي‏کرد. چندي بر اثر کسالت در بُرس رحل اقامت افکند و بعد از مدتي با حالت بيماري به عتبات عاليات هجرت نمود و در سال 1353ه.ق د رآن مکان مبارک رحلت نمود.(20)

از ديگر کساني که ميرزا مهدي الهي از محضرش محظوظ گشت آيةاللّه حاج ميرزا حسين فقيه سبزواري( متوفي 1386ق) است. ايشان يکي از رؤساي روحانيت خراسان و نيز از زعماي حوزه علميه مشهد به شمار مي‏رفته و آثار خيري از خويش بر جاي نهاده است.(21)

پس از شهريور 1320ه.ش ( 1360ه.ق) که با تغييرات عمده در دستگاه حکومت پهلوي تا حدودي فشار سياسي از روي مظاهر ديني و روحاني برداشته شد زعامت حوزه مشهد را دو عالم بزرگ و معروف ديني حاج شيخ مرتضي آشتياني و آقا ميرزا مهدي اصفهاني در دست گرفتند و بار ديگر به بازسازي بنيادهاي روحاني در اين شهر مقدس پرداختند. فقه و اصول در حلقه درس اين دو مدرس بزرگ طلايي را گرد آورد.(22)

ميرزا مهدي در تدريس خود مقيد بود که مطالب خود را در چارچوب دستورهاي ائمه اطهار(ع) بيان کند و بر اين نکته تأکيد داشت که سير و سلوک در معارف الهي ضمن آنکه به تقوا نياز دارد بايد با استفاده از روايات معصومين (ع) صورت پذيرد. اصرار ايشان در کسب کمالات عرفاني و رسيدن به قله‏هاي معنوي بر انجام واجبات و ترک محرمات بود و با هر رياضتي که مستلزم سماع و کردار خانقاه‏نشينان توأم بود، مخالفت مي‏کرد.(23)

حکيم الهي پس از طي مدارج علمي و حکمت و کسب دانش قرآني و روايي در مشهد مقدس بر آن شد تا به تهران سفر کند و از آنجا به ري و قم و سپس به حوزه نجف اشرف برود ولي زمانه خيمه‏اش را به تهران زد و خاک ملک ري دامنگيرش ساخت.

بر کرسي تدريس

ايشان در تهران به مدرسه ميرزا حسين سپهسالار( شهيد مطهري کنوني) وارد شد. در آن ايام شهيد آيةاللّه سيد حسن مدرس سخت مشغول تعميرات اين مدرسه بود. حکيم الهي در ضمن بيان خاطره‏اي اظهار داشته است: مدتي در آنجا ماندم و به درس کفايةالاصول جناب مدرس مي‏رفتم و ايام اقامت در آن مدرسه به درازا کشيد. ايشان روزي از من پرسيد: مسافرت شما به کجا انجاميد؟ عرض کردم:




  • چشم مسافر چو بر جمال تو افتد
    عزم رحيلش بدل شود به اقامت



  • عزم رحيلش بدل شود به اقامت
    عزم رحيلش بدل شود به اقامت



من ضمن اينکه به درس ايشان مي‏رفتم يک درس منطق و يک درس فلسفه را هم در مدرسه شروع کردم.(24)

استاد الهي قمشه‏اي ضمن تدريس در اين مدرسه از محضر حکيم و فيلسوف شهير محمدطاهر فقيه نصيري طبري مشهور به آقاميرزا طاهر تنکابني ( 1320 - 1242ه.ش) فرزند فرج اللّه استفاده کرد. او از شاگردان برجسته ميرزا ابوالحسن جلوه ( 1314 - 1238ه.ق) است.(25)

پس از تأسيس دانشگاه در کشور، مدرسه سپهسالار که محفل ادبا و مجلس حکما بود به دانشکده معقول و منقول تبديل گرديد. حکيم الهي قمشه‏اي ضمن تدريس منطق، حکمت و ادبيات در آن مکان به عنوان يکي از برجسته‏ترين اساتيد دانشگاه تهران شناخته شده، با نوشتن کتاب « توحيد هوشمندان» به درجه دکترا از دانشکده مزبور نايل آمد. همچنين به عنوان استاد زبان و ادبيات عرب در دانشکده ادبيات دانشگاه تهران مشغول افاضه به مشتاقان معرفت گرديد.

ايشان ضمن تدريس، با جملاتي شيوا، شيرين و پرجاذبه مفاهيم دشوار فلسفي را بيان مي‏کرد و در تأييد اظهارات علمي خود از اشعار عرفاني شاعران بزرگ پارسي چون مولوي، حافظ و سعدي شاهد مي‏آورد و در پايان با نهايت فروتني خاصي سروده‏هاي خويش را براي شاگردان مي‏خواند.

با وجود کهولت، آيات قرآن، روايات ائمه (ع) و عبارات کتاب اشارات بوعلي، اسفار ملاصدرا، شرح منظومه سبزواري، فصوص الحکم ابن عربي و ديگر کتب فلسفي و عرفاني را به خاطر داشت.(26) در تدريس فلسفه و حکمت به ظرفيت افراد توجه مي‏کرد. روزي در محفلي چون مي‏خواستند حکيم الهي را به شهيد مدرس معرفي کنند، شهيد مدرس مي‏گويد: لازم نيست او را به من معرفي کنيد چون پدربزرگ اين شخص - مرحوم حاج ملک - موجب شد که من مدرس شوم.

پس از تبعيد آن فقيه مبارز و مجتهد والامقام، طلاب مدرسه سپهسالار بر گرد حکيم الهي قمشه‏اي جمع شده، کتابي را به ايشان دادند و گفتند تا اين زمان مدرس اين کتاب را براي ما تدريس مي‏کرد و اينک شما تنها کسي هستيد که ما مي‏توانيم از محضرش استفاده کنيم. ايشان بعد از اين واقعه به ياد خواب خويش که چند سال قبل در مشهد ديده بود، افتاد و تعبير آن را همين ماجرا دانست.(27)

استاد علامه حسن زاده آملي که به مدت يازده سال خوشه‏چين خرمن خرد حکيم الهي قمشه‏اي بوده مي‏گويد: از محضر اين عارف ربّاني تمام حکمت منظومه سبزواري و مبحث نفس اسفار و حدود نصف شرح خواجه نصير الدين طوسي بر اشارات شيخ الرئيس را تلمذ نمودم و نيز در مجلس قرآن آن جناب خوشه چين بودم.(28)

در معرفي الهي قمشه‏اي همين بس که چون يکي از فضلاي تهران از محضر علامه طباطبايي استاد طلبيد، آن مفسّر نامي خطاب به وي گفته بود: الهي قمشه‏اي غير از اين ظاهر است، از محضرش استفاده کنيد.(29)

ديگر از فضلايي که حوزه درسي حکيم الهي قمشه‏اي را درک نموده و از ابعاد انديشه‏اش محظوظ گشته حضرت آيةاللّه عبداللّه جوادي آملي ( متولد 1312ه.ش) است. وي بخشي از شرح منظومه و نيز الهيات و بخش عرفان شرح اشارات خواجه نصير طوسي را نزد حکيم الهي آموخته است.(30)

ايشان مي‏گويد: درس مرحوم الهي نسبت به درس ديگر اساتيد با روح‏تر و پرورنده‏تر بود... بين نماز مغرب و عشاء، اشارات تدريس مي‏نمودند و اصرار داشتند نمازشان در اول وقت شرعي اقامه گردد.(31)

فضلايي چون: ربّاني تربتي، سيد ابوالحسن رفيعي قزويني، دکتر محمود انوار، کاظم مدير شانه چي، سيد محمدباقر حجتي، محمدباقر محقق، و حاج شيخ عبدالرحيم ملکان که تخلص « ناصح» دارد از شاگردان حکيم الهي قمشه‏اي بوده‏اند.(32)

آثار و تأليفات

حکيم الهي قمشه‏اي در جاي جاي مباحث فلسفي، عرفاني و کلامي ضمن تشريح مباحث متنوع براي اثباث گفتارهاي علمي خود آيه‏اي از قرآن را شاهد مي‏آورد تا هر گونه شک را از ذهن افراد برطرف سازد و اهميت موضوع را روشن نمايد. وي ضمن آنکه در اشعار به شدت تحت تأثير قرآن و حديث بود در سروده‏هايي ويژه تحت عنوان « قصيده قرآنيه» از کلام حق سخن گفته است.

طي سالهاي 1322 - 1320ه.ش تفسير ابوالفتوح رازي به اهتمام شادروان الهي قمشه‏اي در ده جلد انتشار يافت که در سال‏هاي 1324و 1335ه.ش تجديد طبع گشت. وي در اين طبع، حواشي ارزنده‏اي بر تفسير ياد شده نوشته که از نظر اهل فن دور نيست.(33)

سرآغاز ترجمه قرآن به زبان امروزي به همت حکيم الهي قمشه‏اي صورت گرفته است. وي بدون آنکه در اصل معنا دخل و تصرفي کند تفسير خلاصه‏اي با بيان ساده و در خور فهم براي عموم ارائه کرد، به طوري که مرحوم آيةاللّه العظمي سيد حسين بروجردي (ره)که در تفسير قرآن تبحر خاصي داشتند در مقام مقايسه با ديگر ترجمه‏ها فرموده بودند، هيچ ترجمه‏اي را با ترجمه الهي قمشه‏اي مقايسه نکنيد. کاري که ايشان کردند بسيار فوق العاده است.(34)

ترجمه تفسير گونه الهي قمشه‏اي که بعدها اصطلاحات فراواني از سوي وي بر آن صورت گرفت نخستين بار در سال 1323ه.ش به چاپ رسيد و با وجود انتقادهايي که برخي بر آن داشته‏اند و بعد از دهها ترجمه ديگر هنوز در تيراژهاي بسيار وسيع و گسترده از سوي ناشران متعدد تهراني و شهرستاني تجديد طبع گرديده، در اختيار علاقه‏مندان قرار مي‏گيرد.

عرض ارادت به پيشگاه رسول اکرم (ص)و خاندان آن سرور در اخلاق و رفتار و آثار علمي و عرفاني اين عالم ربّاني کاملا مشهود است و بخش مهمي از سروده‏هايش در واقع ترجمان سخنان معصومين(ع) مي‏باشد.

گزيده‏اي از سخنان حضرت علي (ع)تحت عنوان « حکمت عملي يا اخلاق مرتضوي» در ده مقاله به انضمام خاتمه مقالات از سوي حکيم الهي قمشه‏اي تنظيم شده که براي برخي فرموده‏هاي امام شرحي اجمالي اما دقيق و پرمحتوا نوشته است.

اثر مزبور براي بار نخست در زمان حيات استاد در خاتمه کتاب « حکمت الهي» به طبع رسيد و به تازگي با مقدمه، تصحيح و تعليقات آيةاللّه حسن زاده آملي به پيشگاه مبارک عاشقان معارف و حکم و تشنگان آب حيات کوثر ولاي علوي تقديم گرديده است.

سروده زيبا و شيواي وي که تحت عنوان « نغمه الهي» چاپ شده شرح منظومي است از خطبه همّام حضرت علي (ع)در اين اثر حکيم الهي قمشه‏اي خطبه مزبور را به چندين بخش تقسيم نموده و هر بخش را با اشعار توضيح داده است.

يکي از گنجينه‏هاي حقايق الهي و معارف اهل بيت (ع) صحيفه سجاديّه امام چهارم است که در زمره نهج البلاغه مي‏باشد و آن را « زبور آل محمد (ص)و « انجيل اهل بيت(ع)» ناميده‏اند. استاد ميرزا مهدي الهي اين اثر قدسي را با ترجمه‏اي زيبا به زبان فارسي برگردانيده و در مقدمه‏اي زيبا به معرفي اجمالي آن پرداخته است. ضمنا برخي دعاها نيز توضيح داده شده است.

از افاضات علمي و پژوهشهاي ارزشمند آن نامدار ميدان معرفت مجموعه نسبتا مفصل « حکمت الهي» در دو مجلد مي‏باشد، که خود در معرفي آن مي‏نويسد: اين کتابي است در حکمت الهي فقه اکبر، کلام و فلسفه اسلامي از قرون اول حکمت تا عصر حاضر، حاوي اقوال بزرگان و خردمندان الهي عالم و مطالب همه با ادله عقلي، منطقي و قرآن، مبرهن گرديد يا به وجدان ذوق اهل معرفت و کمال مستند است.

کتاب فصوص الحکم فارابي در الهيات خاص، عرفان و معرفت نفس به نگارش در آمده که حکيم الهي قمشه‏اي با ديدگاه‏هاي استوار خود که بر قرآن و حديث مبتني است به شرح اين اثر پرداخته است. شرح مذکور در خاتمه با توضيح « خطبه توحيديه» حضرت علي (ع)تزيين شده است.

آثار ديگر آن حکيم به شرح ذيل مي‏باشند:

- فلسفه معلم ثاني ابونصر فارابي که در تهران همراه با کتاب « توحيد هوشمندان» از آثار ديگر مرحوم الهي و در سال 1322ه.ش به صورت سربي و در قطع جيبي انتشار يافته است.

- مشاهدات العارفين في احوال السالکين الي اللّه، که نسخه خطي آن نزد اخوي ايشان بوده و مرحوم الهي اين کتاب را با خط خود نوشته و امضا کرده است.

- مناسک حج عاشقان، اثري است منظوم که در سال 1381ه.ق در تهران چاپ گرديد و نيز در آخر ديوان آن حکيم درج شده است.

- رساله‏اي در فلسفه کلي

- رساله‏اي در سير و سلوک

- رساله‏اي در مراتب ادراک

- حاشيه بر مبدأ و معاد ملاصدراي شيرازي

- رساله‏اي در مراتب عشق

- نغمه حسيني در احوالات حضرت سيدالشهداء (ع)و واقعه کربلا که در اين اثر تاريخ زندگاني حضرت امام حسين (ع)و قيام آن حضرت به نظم در آمده و سعي بر اين بوده است که بر طبق کتب مستند تنظيم شود.

- ترجمه مفاتيح الجنان که بارها در تيراژ بالا چاپ شده و به تازگي انتشارات اسوه به طرزي جالب و با حروفچيني کامپيوتري به طبع آن مبادرت نموده است.

- دروس عرفاني از مکتب علوي، چاپ تهران به سال 1337ه.ش

- تصحيح دو بيتي‏هاي باباطاهر عريان

- کليات ديوان حکيم الهي قمشه‏اي.(35)

سخنور پرهيزگار

الهي قمشه‏اي از دوران نوجواني با احساسات ظريف شاعران انس و الفت داشت. در آيينه شعر تواناييهاي خود را بروز داد و معارف ديني، باورهاي شيعي، مضامين قرآن و روايي و نيز محبت توأم با معرفت به پيشگاه اهل بيت(ع) را با ذوق لطيف خويش ممزوج ساخت و از زبان شعر به تشريح مباحث اعتقادي، کلامي و معرفي ستارگان درخشان آسمان امامت و ولايت پرداخت.

رگه‏هايي از عرفان اسلامي در اشعارش به جهان‏بيني وي رنگ و بوي حکمت عملي بخشيده است. معارف قرآني، حکمت‏هاي عالي و براهين فلسفي را با هم آشنايي داده و از آنها نتايج اخلاقي مي‏گيرد و مي‏کوشد تا خواننده را از خواب غفلت بيدار نموده، جان و خرد خفته‏اش را حيات روحاني و ابتهاج معنوي بخشد.

مناجات با خداوند در اشعار اين حکيم سخنور به وفور ديده مي‏شود. علامه حسن زاده آملي نوشته است: از اول تا آخر ديوانش يک کلمه لغو نمي‏يابي، ديوانش از فاتحه تا خاتمه شور و نوا و سوز و گداز است از طلعت ديوانش فروغ آن انّ من الشعر لحکمة ساطع و از صداقت بيانش شروق انّ من البيان لسحرا طالع است. نازکي اشعارش خود برهان ناطق و تقريظ مرحوم ملک الشعراء بهار بر اشعارش شاهدي صادق است. اين بنده گوينده‏اي از معاصرين را نمي‏شناسد که آن همه مضامين رفيع حکمت و معاني منيع عرفان را به اين سبک روان به رشته نظم کشيده باشد:




  • دقيقه‏هاي معانيش در سواد حروف
    چو در سياهي شب روشني پروين بود.(36)



  • چو در سياهي شب روشني پروين بود.(36)
    چو در سياهي شب روشني پروين بود.(36)



ديوان « الهي» مجموعه گرانباري است که پاره‏اي از درّهاي شاهوارش در شرح خطبه اميرالمؤمنين (ع)در نشانه‏هاي پارسايان به نام نغمه الهي مي‏باشد. قسمت ديگرش در ذکر حاسه پرشور کربلا با عنوان نغمه حسيني است و بخشي از آن شامل قصايدي متين حاوي پندهاي نغز حکيمان و روشن ضميران است و ختامش با غزلهايي وزين و عالي مضامين، قطعات و رباعياتي دلپذير صورت گرفته است.

ملک الشعراي بهار در خصوص سروده‏هايش مي‏گويد: « ... گوينده اين اشعار... عروض را دماغ موزون او پيدا کرده و قافيه را ذوق فطري او تشخيص داده ( است) ... و آنچه با ذوق خاص او راست آمده درست يافته و به کار بسته است. از هيچ کس مدح ننموده و به کلي از مدح و اسلوب قصايد مديحه که در ادبيات پارسي بابي بزرگ است کناره گرفته و در غزل نيز به مذاق اهل حال - حالي بين فلسفه و عرفان و شريعت - برگزيده است...» (37)

نمونه‏اي از سروده مناجات گونه او:




  • همي گفتم الهي يا الهي
    تويي يارب ز حال زارم آگاه
    تو داني خوار و زار و خسته جانم
    به جان نيکوان بر جانم اي دوست
    به رحمت از گناهانم چشم در پوش
    چو خواهي از من و خون خوردن
    من به رنج و درد هجران مردن من...



  • به عالم، بي‏پناهان را پناهي
    برآور يوسف جان من از چاه
    تو داني انتظار کودکانم
    ترحم کن ز غم برهانم اي دوست
    به مسکينان متاع عدل مفروش
    من به رنج و درد هجران مردن من...
    من به رنج و درد هجران مردن من...



اخلاق و رفتار

حکيم الهي قمشه‏اي در مسير تلاشهاي علمي به خواسته‏هاي متعالي و گرايشهاي والا توجه داشت و بدين سبب حالاتي چون صداقت، وارستگي اخلاق و زهد در اخلاق و رفتارش متجلي بود و از طريق ارتباط با خدا، ذکر، عبادت و تهجد و تصفيه اعمال، اين خصوصيات را در خويشتن تقويت مي‏نمود.

در برابر اوامر الهي و تأکيدهاي ائمه (ع) از اميال و خواسته‏هاي فردي صرف نظر مي‏کرد و از دام خودخواهي رهايي يافت و در سروده‏اي زيبا چنين گفته است:




  • دريغا که در دام نامم هنوز
    ز بعد رياضات و درس و سلوک
    تن سفله طبع از تمناي شهد
    دل من اگر خلوت خاص هوست
    چرا در غم خاص و عامم هنوز...



  • اسير خيالات خامم هنوز
    نشد توسن نفس رامم هنوز
    کند دمبدم تلخ کامم هنوز
    چرا در غم خاص و عامم هنوز...
    چرا در غم خاص و عامم هنوز...



استاد حسن زاده آملي که از پرورش يافتگان مکتب اين عارف متشرّع بوده مي‏گويد: متجاوز از ده سال با او حشر داشتم، يک کلمه حرف ناروا و يا يک جمله بيهوده از او نشنيدم. چه گريه‏ها و زاريها از او ديده‏ام و چه اندرزها از وي به يادگار دارم.(38)

همسرش طيبه الهي ( تربتي) در ضمن خاطراتي گفته است: در خانه، در امور داخلي کمک مي‏کردند، بسيار بشّاش و خوش صحبت بودند. اگر نصف روز متوالي تدريس مي‏نمود، کسي اظهار خستگي نمي‏کرد. نيمه شب از خواب برمي‏خاست و پس از نوافل و نماز شب در صحن خانه قدم مي‏زد و به سيارات و ستارگان آسمان چشم مي‏دوخت و از شگفتي‏هاي جهان هستي لذّت مي‏برد. ناملايمات را تحمل مي‏نمود و مي‏گفت: بلاهاي اين جهان همه از جانب حق است. بارها فقيري به در خانه مي‏آمد که چيزي به او بدهيم، اثاثيه‏اي همچون ظروف مسي و مانند او به او مي‏دادند و مي‏گفتند برو بفروش و خرج کن. امر به معروف و نهي از منکر ايشان با ملايمت و از روي دلسوزي بود. روحي شجاع داشت و کينه کسي را در قلب خويش جاي نداده بود.

بسيار قانع و با لباسي عادي و مسکني ساده زندگي مي‏کرد و چون بيمار مي‏شد مي‏گفت: داروي من هفت بار قرائت سوره حمد است. در زمستان‏ها در اتاق درسش که در منزل منعقد مي‏گشت نه کرسي بود و نه بخاري؛ تنها يک چراغ لامپاي گردسوز و فرشي فرسوده. و برخي شب‏ها که هوا بسيار سرد مي‏شد منقل زير کرسي اتاق ديگر را که عائله‏اش در آن بودند به اتاق درس مي‏آورد و خاکستر رويش را کنار مي‏زد و بدان حال مي‏گذراند.(39)

حکيم الهي قمشه‏اي به سبب کمالاتي که از طريق تزکيه و تهذيب، عبادت و اخلاص کسب کرده بود، لياقت هم نوايي و نغمه سرايي با قدسيان را داشت و از کرامات و حالات فوق العاده هم بي‏بهره نبود.(40)

بعد از اقامت ايشان در تهران و دوستي بسيار نزديک و همکاري تنگاتنگ با شهيد مدرس و پس از آنکه حکومت غاصب و رضاخاني مدرس را دستگير و تبعيد نمود، الهي قمشه‏اي هم روانه زندان گرديد که به سفارش ذکاءالملک فروغي ( نخست وزير وقت) به دليل ارتباط علمي که با ايشان داشت آزاد شد. گويا زماني وي را به فشار سياسي يا تطميع از سوي دستگاه منحوس پهلوي تهديد کرده بودند که در غزلي با اين مطلع گفته بود:




  • من نه آن ديوانه عشقم که زنجيرم کنند
    من نه آن مرغم که صيادان عالم بافسون
    دانه افشانند و در دامي به تزويرم کنند



  • يا به جز در دام زلف يار، تسخيرم کنند
    دانه افشانند و در دامي به تزويرم کنند
    دانه افشانند و در دامي به تزويرم کنند



در سروده‏اي ديگر گويا به رضاخان ملعون طعن مي‏زند و مي‏گويد:




  • دين عزيز است و رجال دين شريف و بزرگ تف
    از کلاغ زشت خوي ژاژخاي هرزه طبع
    چند در باغ طبيعت نعره و غوغاستي(41)



  • به آن ابله که قدر و شوکت دين کاستي
    چند در باغ طبيعت نعره و غوغاستي(41)
    چند در باغ طبيعت نعره و غوغاستي(41)



سرانجام در حالي که آن حکيم نامدار به اصلاح خلاصةالتفاسير خود مشغول بود در شب سه‏شنبه 12ربيع الثاني 1393ه.ق ( 25ارديبهشت ) 1352دعوت حق را لبيک گفت و به سراي باقي شتافت، پيکر پاکش از تهران به قم انتقال يافت و در جوار بارگاه حضرت معصومه (س)در وادي السلام ( اتاق شماره ) 19اين شهر به خاک سپرده شد.


1- الحياة، محمدرضا حکيمي و محمد حکيمي، ج اول، ص .298

2- مجله پيام انقلاب، شماره مسلسل 168ص .32

3- خوشه‏ها، طيبه الهي قمشه‏اي(تربتي) ، ص 131و .132

4- نامه‏ها و برنامه‏ها، آيةاللّه حسن زاده آملي، ص .80

5- نغمه عشّاق الهي قمشه‏اي، ص 367و نيز نغمه حسيني، ص .215

6- مجله پيام انقلاب، همان شماره، همان صفحه.

7- الذريعه، شيخ آقا بزرگ تهراني، ج 24ص 237و نيز همين مأخذ، ج 13ص .289

8- مجله پيام انقلاب، همان شماره.

9- حکمت عقلي يا اخلاق مرتضوي، استاد محي الدين الهي قمشه‏اي، مقدمه علامه حسن زاده آملي، ص .33

10- تاريخ حکما و عرفا متأخرين صدرالمتألهين، منوچهر صدوقي سها، ص .82

11- زندگاني حکيم جهانگير قشقايي، مهدي فرقاني، ص .126

12- مجله پيام انقلاب، همان.

13- تذکره شعراي معاصر اصفهان، سيد مصلح الدين مهدوي، ص .53

14- نشريه جاويدان خرد، سال سوم، شماره اول، بهار 1365ص .9

15- مدرس مجاهدي شکست‏ناپذير، عبدالعلي باقي، ص .28

16- مرد روزگاران، علي مدرسي، ص .48

17- نک: حاج آقا حسين قمي، قامت قيام (از سري ديدار با ابرار) محمد باقر پوراميني.

18- در آسمان معرفت، آيةاللّه حسن زاده آملي، ص .257

19- ميرزاي شيرازي، شيخ آقا بزرگ تهراني، ترجمه محمد دزفولي، ص .175 - 174

20- جشن نامه مدرس رضوي، گروهي از نويسندگان، ص 7ضميمه‏هاي تاريخي علماي خراسان، ميرزا عبدالرحمن، ص .260

21- گنجينه دانشمندان، محمد شريف رازي، ج 5ص 222و نيز همين مأخذ، ج 7ص .152

22- گزارشي از سابقه تاريخي و اوضاع کنوني حوزه علميه مشهد، آيةاللّه العظمي سيد علي خامنه‏اي، ص .28

23- ميراث ماندگار، مجموعه مصاحبه‏هاي سال چهارم کيهان فرهنگي، ص .178 - 177

24- مدرس مجاهدي شکست‏ناپذير، ص .192 - 191

25- نک: ميرزا ابوالحسن جلوه حکيم فروتن، از نگارنده.

26- ياد و خاطراتي از حکيم الهي قمشه‏اي، امير محمد انوار، مجله يغما سال 36شماره 12اسفند 1352ص .752

27- اين رؤياي صادقانه در فصل دوم کتاب آشناي عرشيان به قلم نگارنده آمده است.

28- پاسداران اسلام (استاد حسن زاده آملي) مجله پيام انقلاب، شماره مسلسل 112ص .21

29- حکم عملي يا اخلاق مرتضوي، ص .41 - 40

30- گفتگوي نشريه صحيحفه با آيةاللّه جوادي آملي، شماره 30ص .5

31- مجله کيهان فرهنگي، شماره 9سال 1364گفتگو با آيةاللّه جوادي آملي با تغيير در عبارات و جملات.

32- آشناي عرشيان، به قلم نگارنده، ص .87 - 86

33- الذريعه، ج 7ص .96 - 95

34- مجله پيام انقلاب، شماره 169ص .30

35- در تنظيم فهرست آثار آن حکيم سخنور از اين منابع بهره گرفته شده است: الذريعه مجلّدات .19 5معجم مؤلفين شيعه، علي فاضل قايني نجفي، ص 367 - 361تذکره شعراي معاصر اصفهان، ص 53سخنوران نامي معاصر ايران، ج 1ص 11بهار و ادب فارسي ج 1ص 222نامه‏ها، برنامه‏ها، ص .81 - 80

36- نامه‏ها و برنامه‏ها، ص .82 - 81

37- از مقدمه ملک الشعراي بهار بر نغمه عشاق که در سال 1321ه.ش به طبع رسيده است.

38- نامه‏ها و برنامه‏ها، ص .81

39- در آسمان معرفت، ص .265 - 264

40- نک: خوشه‏ها، ص .128

41- نغمه حسيني، ص 220و پيام انقلاب شماره 169ص .33

/ 1