الهي قمشهاي ، مهدي
حکيم قرآني
غلامرضا گُلي زواره فرزانگان شيعه با توضيح و تبيين حقايق و انتشار مکارم به رشد جامعه و بالندگي و پويايي انسانها کمک شايان توجهي کرده و به رغم محروميتها و مشقّات فراوان عمر با برکت خود را در راه احياي فضايل صرف نمودهاند. آنان مصداق اين فرمايش حضرت امام صادق(ع)اند که: « رحم اللّه قوما کانوا سراجا و منارا، کانوا دعاة الينا باعمالهم و مجهود طاقتهم» .(1) يعني خداوند رحمت خويش را شامل حال افرادي نمايد که چون چراغ فروزان و مشعل منور راه ديگران را روشن ساختهاند و با کردار خويش مردمان را به طريق ما فرا خواندند و با تمامي توان حق را معرفي کردند. « حکيم ميرزا مهدي الهي قمشهاي» از تبار چنين فرزانگاني است که از قله توحيد و کوهستان يکتاپرستي جويبارهاي با صفا و چشمههاي پرطرواتي را به سوي دشت انسانيت جاري ساخت تا درستي و راستي و فضيلت در سرزمين تشنه معرفت به شکوفايي و باروري رسد. اين عارف رباني و مفسر و مترجم قرآن که آيت حق و اسوه وارستگي و اخلاص شناخته ميشود در آثار منظوم و منثورش الهام از معارف قرآني و احاديث خاندان عصمت(ع) مشاهده ميشود و نگاشتههاي نيکويش با پندها و مواعظ و حکم اخلاقي آميخته و تشنگان انديشههاي ناب را به سوي مناقب اهل بيت(ع) و سيره سرشار از معنويت ايشان توجه ميدهد و فرهنگ پرفروغ آن ستارگان آسماني را با جانها و روانها به صورتي جذاب در ميآميزد و خردها و فطرتها را با حکمتهاي عالي تشيع آشنايي ميدهد. نياکان، خاندان و خانواده
اجداد حکيم ميرزا مهدي الهي قمشهاي از سادات بحرين و از بزرگان علم و معرفت و حافظان قرآن به شمار ميرفتهاند.(2) گفته ميشود که در دوران حکومت نادرشاه که سادات را تحت شکنجه و فشارهاي شديد قرار ميدادند نياکان حکيم مخفيانه از بحرين به شهرستان قمشه از توابع استان اصفهان مهاجرت ميکنند و سيادت خود را به دليل اختناق حاکم مخفي مينمايند. عموزادگان آن حکيم به سيادت صحيح معروفند امّا ايشان احتياط ميکردند.(3) علامه حسن زاده آملي مينويسد: آن بزرگوار از سادات بحرين و از بيت علم و عرفان و زهد و تقوا بود. بارها به اين بنده ميفرمود: اصلا از سادات بحرينم ولي چون در کسوت متعارف فعلي شناخته شدهام از تبديل عمامه سفيد به سياه خودداري ميکنم!(4) حکيم الهي قمشهاي در شرح حال منظومي که براي خود گفته به اين مسأله اشاره دارد: نياکان بُوَدم از سادات بحرين ز حفّاظ قرآن قرّاء دفترزمانه خواندشان در شهر قمشه بدور نادر آن مرد دلاور(5) دست خطي از آن مرحوم بر جاي مانده که سلسله شريف خاندانش را براي برادرزادهاش به صورت ذيل به نگارش در آورده است: « ميرزا مهدي بن حاج ملاابوالحسن بن حاج عبدالمجيد بن حاج محمدرضا بن حاج عبدالملک بن حاج شيخ جعفر السيد البحريني رحمهم اللّه تعالي» .(6) پدر بزرگ حکيم الهي از افراد خوشنام شهرستان قمشه به شمار ميرفت که در انجام امور خير شهرتي به سزا داشت. آب انبار و پل حاج عبدالحميد و مدرسه علميه حاج عبدالحميد از باقيات صالحات ايشان در شهر قمشه است. وي قبل از آنکه ميرزا مهدي الهي ديده به جهان گشايد طي رؤيايي صادق مشاهده کرده بود که ملامحمد مهدي ابن ابي الفتوح قمشهاي( از دانشوران در گذشته اين ديار) از هودجي از آسمان بر زمين فرود ميآيد و به اتاق ايشان وارد ميشود. از آن پس ايشان بارها نزد پدر ميرزا مهدي آمده، از عيال وي که در انتظار مولود تازهاي بود عيادت مينمود و بيصبرانه در انتظار ميلاد آن فرزند لحظهشماري ميکرد و پيوسته ميگفت: « اين نوزاد نامش محمد مهدي است و در زمره علماي بزرگ خواهد گرديد» . سرانجام انتظارها به سر رسيد و در سال 1319قمري و بنا به نقلي بهسال 1320ستاره پرفروغ اين خانواده هويدا گرديد.(7) و دوستداران وارستگي را در موجي از شعف و سرور فرو برد. نامش را مهدي نهادند و بعدها که در خرد و حکمت و تدريس معارف ديني و فرهنگ تشيع سرآمد اقران گشت و فروغ ايمانش تابيدن گرفت به محي الدين ( زنده کننده معارف ديني) ملقب گرديد و در شرع و ادب تخلص الهي براي خود برگزيد. چنانچه خود در بيتي بدين الفاظ اشاره دارد:
« الهي» طبع و « مهدي» نام و در عشق
لقب گرديد « محي الدين» منوّر
لقب گرديد « محي الدين» منوّر
لقب گرديد « محي الدين» منوّر
در محضر اساتيد قمشه، اصفهان، مشهد و تهران
ميرزا محمد مهدي در پنج سالگي به مکتبخانه رفت و تا هفت سالگي مقدمات ادبيات فارسي و عربي را آموخت و سپس نزد پدر و ادباي شهر قمشه به پيگيري تحصيلات و فراگيري علوم ديني پرداخت و با وجود خردسالي به دليل هوش سرشار و برخورداري از حافظهاي قوي، کتب مهم و مشکل زبان و ادب پارسي و عربي را ياد گرفت و چون ده بهار را پشت سر نهاد « شرح نظام» را نزد پدر آموخته بود و در پانزده سالگي در ادبيات عرب به درجهاي از توانايي رسيد که شرح نظام نيشابوري، مغني اللبيب ابن هشام و مطوّل تفتازاني را تدريس مينمود.(8) به موجب ذکاوتي که در وجودش نهفته بود کمتر نياز ميديد که به مرور درسها بپردازد و اوقات فراغت خويش را براي کمک به معاش خانواده سپري ميکرد. مقدمات فقه و اصول و حکمت را در شهرضا از ملامحمد هادي فرزانه قمشهاي ( 1385 - 1302ه.ق) و ديگران بياموخت. نامبرده در علوم عقلي و نقلي و بياعتنايي به دنيا و زخارف آن معروف بود.(9) وي در حکمت، کلام و فلسفه آثار مفيدي دارد.(10) حسين امين جعفري ( 1369 - 1295ه.ق) از فضلايي است که حکيم قمشهاي مجلس درس وي را غنيمت ميشمرد.(11) او تحصيلات مقدماتي و بخشي از علوم اسلامي و آثار فقهي را در وطنش آموخت و در ضمن از تجربيات علم و دانشهاي پدري فاضل و مؤمن بهره برد. امّا در فصل شکفتن و به سن چهارده سالگي، توفان حوادث و امواج بلا به سوي وي يورش آورد و پدر دانشمند و مادر پاک سرشت خود را از دست داد(12) و در غم فقدان والدين سوگوار گرديد. با وجود ممانعت برادر بزرگش به شوق تحصيل در اصفهان راهي اين شهر شد و در حجره طلبههاي قمشهاي ساکن اصفهان در مدرسه صدر مسکن گزيد. در آن جا از محضر شيخ محمد حکيم خراساني ( متوفاي 1355ه.ق) به مدت يک سال استفاده نمود.(13) حکيم نامبرده از شاگردان خاص و وارث علم و اخلاق ميرزا جهانگيرخان قشقايي ( استاد شهيد مدرس) به شمار ميرفت.(14) آيةاللّه سيد حسن مدرس صبحها در مدرسه جده کوچک درس فقه و اصول و عصرهادر مدرسه جده بزرگ درس منطق و شرح منظومه ميگفت. مجلس درس آن شهيد در اصفهان بزم محبت و کلاس تدريس رشادت و استواري و شجاعت بود.(15) حکيم الهي قمشهاي که از اين محفل پرفيض برخوردار بوده است، ميگويد: وقتي صبحگاه در محضرش حاضر شده، به بيانش گوش ميداديم هر لحظه در وجود ما نيرويي تازه دميده ميشد، به طوري که در پايان درس خود را پهلواني شجاع حس مينموديم. به طور کلي بيان درس در روحيات شاگردان اثر ويژهاي داشت که از وصف آن عاجزم.(16) حکيم الهي که سخت جوياي حقيقت و مشتاق معارف قرآني و فرهنگ اهل بيت بود بيش از يک سال در اصفهان نماند و اين ديار را به قصد مشهد مقدس ترک نمود تا به مدد اساتيد اين جايگاه مبارک و سرشار از معنويت به کمالات فکري و عرفاني نايل آيد. وي در مشهد به مدرسه نوّاب راه يافت و در اين مکان حجرهاي اختيار نمود و به تحصيل مشغول شد. برادر بزرگش حسينعلي، بخشي از مخارج زندگي و تحصيلات او را تأمين ميکرد. با اين حال، ايام اقامت در مشهد از لحاظ اوضاع مادي براي او با مشقت و مرارت توأم بود و در اين مدت به قناعت ميگذراند و ماهها غذاي پختني نميخورد. گاه گاه به دشتهاي اطراف ميرفت و در طول هفته از توت درختان ارتزاق مينمود. وي در ميان اساتيدش از مرحوم آقا بزرگ حکيم ( ميرزا عسکري شهيد) بسيار سخن ميگفت، آن بزرگوار در علوم نقلي و عقلي مهارت داشت و در خراسان مرجعيت و رياست تامه را عهدهدار بود و از نامبرده کراماتي نيز نقل کردهاند. از اساتيد ديگر الهي قمشهاي، آيةاللّه العظمي حاج آقا حسين قمي ( 1366 - 1282ه.ق) ميباشد که در دوران مرجعيت و زعامت اين فقيه فرزانه رويدادهاي مهمي رخ داد که با موضعگيريهاي به جا و قاطع ايشان جايگاه و عظمت مقام مرجعيت بيش از پيش نمايان گرديد. نامبرده در ماجراي کشف حجاب رضاخان با موضعگيري شجاعانه اين توطئه شوم را رسوا نمود.(17) شيخ اسداللّه يزدي مشهور به هراتي که در منطق و حکمت، هيئت و علوم رياضي مهارت داشت و از دانشمندان و پرهيزگاران ارض قدس رضوي بود يکي از استادان ميرزا مهدي الهي قمشهاي است. حکيم قمشهاي ميفرمود: شرح نصوح قيصري را در محضر جناب عارف بزرگوار آقا شيخ اسداللّه يزدي ( متوفي به سال 1345ه.ق) فرا گرفتم. ايشان به ما سفارش ميکرد که بيوضو در درس حاضر نشويد.(18) مرحوم حاج ملامحمدعلي فاضل ( متوفي 1342ه.ق) که از مدرسان و حکماي معروف مشهد بوده جرعههايي از حکمت و عرفان را به کام انديشه حکيم الهي قمشهاي بريخت. اين عارف محقق سالها محضر قضاوت داشته و از شاگردان نامدار ميرزاي شيرازي بوده است.(19) حاج شيخ حسن مشهور به فاضل بُرسي که حوزه درسي با اهميت و پرتحرکي داشت و بسياري از علما از محضرش بهره گرفتهاند، از ديگر کساني است که حکيم الهي قمشهاي سعادت استفاضه از انوار علمي وي را يافت. او در فقه و اصول مهارت داشت و کتاب فوائد شيخ مرتضي انصاري را تدريس ميکرد. چندي بر اثر کسالت در بُرس رحل اقامت افکند و بعد از مدتي با حالت بيماري به عتبات عاليات هجرت نمود و در سال 1353ه.ق د رآن مکان مبارک رحلت نمود.(20) از ديگر کساني که ميرزا مهدي الهي از محضرش محظوظ گشت آيةاللّه حاج ميرزا حسين فقيه سبزواري( متوفي 1386ق) است. ايشان يکي از رؤساي روحانيت خراسان و نيز از زعماي حوزه علميه مشهد به شمار ميرفته و آثار خيري از خويش بر جاي نهاده است.(21) پس از شهريور 1320ه.ش ( 1360ه.ق) که با تغييرات عمده در دستگاه حکومت پهلوي تا حدودي فشار سياسي از روي مظاهر ديني و روحاني برداشته شد زعامت حوزه مشهد را دو عالم بزرگ و معروف ديني حاج شيخ مرتضي آشتياني و آقا ميرزا مهدي اصفهاني در دست گرفتند و بار ديگر به بازسازي بنيادهاي روحاني در اين شهر مقدس پرداختند. فقه و اصول در حلقه درس اين دو مدرس بزرگ طلايي را گرد آورد.(22) ميرزا مهدي در تدريس خود مقيد بود که مطالب خود را در چارچوب دستورهاي ائمه اطهار(ع) بيان کند و بر اين نکته تأکيد داشت که سير و سلوک در معارف الهي ضمن آنکه به تقوا نياز دارد بايد با استفاده از روايات معصومين (ع) صورت پذيرد. اصرار ايشان در کسب کمالات عرفاني و رسيدن به قلههاي معنوي بر انجام واجبات و ترک محرمات بود و با هر رياضتي که مستلزم سماع و کردار خانقاهنشينان توأم بود، مخالفت ميکرد.(23) حکيم الهي پس از طي مدارج علمي و حکمت و کسب دانش قرآني و روايي در مشهد مقدس بر آن شد تا به تهران سفر کند و از آنجا به ري و قم و سپس به حوزه نجف اشرف برود ولي زمانه خيمهاش را به تهران زد و خاک ملک ري دامنگيرش ساخت.بر کرسي تدريس
ايشان در تهران به مدرسه ميرزا حسين سپهسالار( شهيد مطهري کنوني) وارد شد. در آن ايام شهيد آيةاللّه سيد حسن مدرس سخت مشغول تعميرات اين مدرسه بود. حکيم الهي در ضمن بيان خاطرهاي اظهار داشته است: مدتي در آنجا ماندم و به درس کفايةالاصول جناب مدرس ميرفتم و ايام اقامت در آن مدرسه به درازا کشيد. ايشان روزي از من پرسيد: مسافرت شما به کجا انجاميد؟ عرض کردم:
چشم مسافر چو بر جمال تو افتد
عزم رحيلش بدل شود به اقامت
عزم رحيلش بدل شود به اقامت
عزم رحيلش بدل شود به اقامت
آثار و تأليفات
حکيم الهي قمشهاي در جاي جاي مباحث فلسفي، عرفاني و کلامي ضمن تشريح مباحث متنوع براي اثباث گفتارهاي علمي خود آيهاي از قرآن را شاهد ميآورد تا هر گونه شک را از ذهن افراد برطرف سازد و اهميت موضوع را روشن نمايد. وي ضمن آنکه در اشعار به شدت تحت تأثير قرآن و حديث بود در سرودههايي ويژه تحت عنوان « قصيده قرآنيه» از کلام حق سخن گفته است. طي سالهاي 1322 - 1320ه.ش تفسير ابوالفتوح رازي به اهتمام شادروان الهي قمشهاي در ده جلد انتشار يافت که در سالهاي 1324و 1335ه.ش تجديد طبع گشت. وي در اين طبع، حواشي ارزندهاي بر تفسير ياد شده نوشته که از نظر اهل فن دور نيست.(33) سرآغاز ترجمه قرآن به زبان امروزي به همت حکيم الهي قمشهاي صورت گرفته است. وي بدون آنکه در اصل معنا دخل و تصرفي کند تفسير خلاصهاي با بيان ساده و در خور فهم براي عموم ارائه کرد، به طوري که مرحوم آيةاللّه العظمي سيد حسين بروجردي (ره)که در تفسير قرآن تبحر خاصي داشتند در مقام مقايسه با ديگر ترجمهها فرموده بودند، هيچ ترجمهاي را با ترجمه الهي قمشهاي مقايسه نکنيد. کاري که ايشان کردند بسيار فوق العاده است.(34) ترجمه تفسير گونه الهي قمشهاي که بعدها اصطلاحات فراواني از سوي وي بر آن صورت گرفت نخستين بار در سال 1323ه.ش به چاپ رسيد و با وجود انتقادهايي که برخي بر آن داشتهاند و بعد از دهها ترجمه ديگر هنوز در تيراژهاي بسيار وسيع و گسترده از سوي ناشران متعدد تهراني و شهرستاني تجديد طبع گرديده، در اختيار علاقهمندان قرار ميگيرد. عرض ارادت به پيشگاه رسول اکرم (ص)و خاندان آن سرور در اخلاق و رفتار و آثار علمي و عرفاني اين عالم ربّاني کاملا مشهود است و بخش مهمي از سرودههايش در واقع ترجمان سخنان معصومين(ع) ميباشد. گزيدهاي از سخنان حضرت علي (ع)تحت عنوان « حکمت عملي يا اخلاق مرتضوي» در ده مقاله به انضمام خاتمه مقالات از سوي حکيم الهي قمشهاي تنظيم شده که براي برخي فرمودههاي امام شرحي اجمالي اما دقيق و پرمحتوا نوشته است. اثر مزبور براي بار نخست در زمان حيات استاد در خاتمه کتاب « حکمت الهي» به طبع رسيد و به تازگي با مقدمه، تصحيح و تعليقات آيةاللّه حسن زاده آملي به پيشگاه مبارک عاشقان معارف و حکم و تشنگان آب حيات کوثر ولاي علوي تقديم گرديده است. سروده زيبا و شيواي وي که تحت عنوان « نغمه الهي» چاپ شده شرح منظومي است از خطبه همّام حضرت علي (ع)در اين اثر حکيم الهي قمشهاي خطبه مزبور را به چندين بخش تقسيم نموده و هر بخش را با اشعار توضيح داده است. يکي از گنجينههاي حقايق الهي و معارف اهل بيت (ع) صحيفه سجاديّه امام چهارم است که در زمره نهج البلاغه ميباشد و آن را « زبور آل محمد (ص)و « انجيل اهل بيت(ع)» ناميدهاند. استاد ميرزا مهدي الهي اين اثر قدسي را با ترجمهاي زيبا به زبان فارسي برگردانيده و در مقدمهاي زيبا به معرفي اجمالي آن پرداخته است. ضمنا برخي دعاها نيز توضيح داده شده است. از افاضات علمي و پژوهشهاي ارزشمند آن نامدار ميدان معرفت مجموعه نسبتا مفصل « حکمت الهي» در دو مجلد ميباشد، که خود در معرفي آن مينويسد: اين کتابي است در حکمت الهي فقه اکبر، کلام و فلسفه اسلامي از قرون اول حکمت تا عصر حاضر، حاوي اقوال بزرگان و خردمندان الهي عالم و مطالب همه با ادله عقلي، منطقي و قرآن، مبرهن گرديد يا به وجدان ذوق اهل معرفت و کمال مستند است. کتاب فصوص الحکم فارابي در الهيات خاص، عرفان و معرفت نفس به نگارش در آمده که حکيم الهي قمشهاي با ديدگاههاي استوار خود که بر قرآن و حديث مبتني است به شرح اين اثر پرداخته است. شرح مذکور در خاتمه با توضيح « خطبه توحيديه» حضرت علي (ع)تزيين شده است. آثار ديگر آن حکيم به شرح ذيل ميباشند: - فلسفه معلم ثاني ابونصر فارابي که در تهران همراه با کتاب « توحيد هوشمندان» از آثار ديگر مرحوم الهي و در سال 1322ه.ش به صورت سربي و در قطع جيبي انتشار يافته است. - مشاهدات العارفين في احوال السالکين الي اللّه، که نسخه خطي آن نزد اخوي ايشان بوده و مرحوم الهي اين کتاب را با خط خود نوشته و امضا کرده است. - مناسک حج عاشقان، اثري است منظوم که در سال 1381ه.ق در تهران چاپ گرديد و نيز در آخر ديوان آن حکيم درج شده است. - رسالهاي در فلسفه کلي - رسالهاي در سير و سلوک - رسالهاي در مراتب ادراک - حاشيه بر مبدأ و معاد ملاصدراي شيرازي - رسالهاي در مراتب عشق - نغمه حسيني در احوالات حضرت سيدالشهداء (ع)و واقعه کربلا که در اين اثر تاريخ زندگاني حضرت امام حسين (ع)و قيام آن حضرت به نظم در آمده و سعي بر اين بوده است که بر طبق کتب مستند تنظيم شود. - ترجمه مفاتيح الجنان که بارها در تيراژ بالا چاپ شده و به تازگي انتشارات اسوه به طرزي جالب و با حروفچيني کامپيوتري به طبع آن مبادرت نموده است. - دروس عرفاني از مکتب علوي، چاپ تهران به سال 1337ه.ش - تصحيح دو بيتيهاي باباطاهر عريان - کليات ديوان حکيم الهي قمشهاي.(35)سخنور پرهيزگار
الهي قمشهاي از دوران نوجواني با احساسات ظريف شاعران انس و الفت داشت. در آيينه شعر تواناييهاي خود را بروز داد و معارف ديني، باورهاي شيعي، مضامين قرآن و روايي و نيز محبت توأم با معرفت به پيشگاه اهل بيت(ع) را با ذوق لطيف خويش ممزوج ساخت و از زبان شعر به تشريح مباحث اعتقادي، کلامي و معرفي ستارگان درخشان آسمان امامت و ولايت پرداخت. رگههايي از عرفان اسلامي در اشعارش به جهانبيني وي رنگ و بوي حکمت عملي بخشيده است. معارف قرآني، حکمتهاي عالي و براهين فلسفي را با هم آشنايي داده و از آنها نتايج اخلاقي ميگيرد و ميکوشد تا خواننده را از خواب غفلت بيدار نموده، جان و خرد خفتهاش را حيات روحاني و ابتهاج معنوي بخشد. مناجات با خداوند در اشعار اين حکيم سخنور به وفور ديده ميشود. علامه حسن زاده آملي نوشته است: از اول تا آخر ديوانش يک کلمه لغو نمييابي، ديوانش از فاتحه تا خاتمه شور و نوا و سوز و گداز است از طلعت ديوانش فروغ آن انّ من الشعر لحکمة ساطع و از صداقت بيانش شروق انّ من البيان لسحرا طالع است. نازکي اشعارش خود برهان ناطق و تقريظ مرحوم ملک الشعراء بهار بر اشعارش شاهدي صادق است. اين بنده گويندهاي از معاصرين را نميشناسد که آن همه مضامين رفيع حکمت و معاني منيع عرفان را به اين سبک روان به رشته نظم کشيده باشد:
دقيقههاي معانيش در سواد حروف
چو در سياهي شب روشني پروين بود.(36)
چو در سياهي شب روشني پروين بود.(36)
چو در سياهي شب روشني پروين بود.(36)
همي گفتم الهي يا الهي
تويي يارب ز حال زارم آگاه
تو داني خوار و زار و خسته جانم
به جان نيکوان بر جانم اي دوست
به رحمت از گناهانم چشم در پوش
چو خواهي از من و خون خوردن
من به رنج و درد هجران مردن من...
به عالم، بيپناهان را پناهي
برآور يوسف جان من از چاه
تو داني انتظار کودکانم
ترحم کن ز غم برهانم اي دوست
به مسکينان متاع عدل مفروش
من به رنج و درد هجران مردن من...
من به رنج و درد هجران مردن من...
اخلاق و رفتار
حکيم الهي قمشهاي در مسير تلاشهاي علمي به خواستههاي متعالي و گرايشهاي والا توجه داشت و بدين سبب حالاتي چون صداقت، وارستگي اخلاق و زهد در اخلاق و رفتارش متجلي بود و از طريق ارتباط با خدا، ذکر، عبادت و تهجد و تصفيه اعمال، اين خصوصيات را در خويشتن تقويت مينمود. در برابر اوامر الهي و تأکيدهاي ائمه (ع) از اميال و خواستههاي فردي صرف نظر ميکرد و از دام خودخواهي رهايي يافت و در سرودهاي زيبا چنين گفته است:
دريغا که در دام نامم هنوز
ز بعد رياضات و درس و سلوک
تن سفله طبع از تمناي شهد
دل من اگر خلوت خاص هوست
چرا در غم خاص و عامم هنوز...
اسير خيالات خامم هنوز
نشد توسن نفس رامم هنوز
کند دمبدم تلخ کامم هنوز
چرا در غم خاص و عامم هنوز...
چرا در غم خاص و عامم هنوز...
من نه آن ديوانه عشقم که زنجيرم کنند
من نه آن مرغم که صيادان عالم بافسون
دانه افشانند و در دامي به تزويرم کنند
يا به جز در دام زلف يار، تسخيرم کنند
دانه افشانند و در دامي به تزويرم کنند
دانه افشانند و در دامي به تزويرم کنند
دين عزيز است و رجال دين شريف و بزرگ تف
از کلاغ زشت خوي ژاژخاي هرزه طبع
چند در باغ طبيعت نعره و غوغاستي(41)
به آن ابله که قدر و شوکت دين کاستي
چند در باغ طبيعت نعره و غوغاستي(41)
چند در باغ طبيعت نعره و غوغاستي(41)
1- الحياة، محمدرضا حکيمي و محمد حکيمي، ج اول، ص .298 2- مجله پيام انقلاب، شماره مسلسل 168ص .32 3- خوشهها، طيبه الهي قمشهاي(تربتي) ، ص 131و .132 4- نامهها و برنامهها، آيةاللّه حسن زاده آملي، ص .80 5- نغمه عشّاق الهي قمشهاي، ص 367و نيز نغمه حسيني، ص .215 6- مجله پيام انقلاب، همان شماره، همان صفحه. 7- الذريعه، شيخ آقا بزرگ تهراني، ج 24ص 237و نيز همين مأخذ، ج 13ص .289 8- مجله پيام انقلاب، همان شماره. 9- حکمت عقلي يا اخلاق مرتضوي، استاد محي الدين الهي قمشهاي، مقدمه علامه حسن زاده آملي، ص .33 10- تاريخ حکما و عرفا متأخرين صدرالمتألهين، منوچهر صدوقي سها، ص .82 11- زندگاني حکيم جهانگير قشقايي، مهدي فرقاني، ص .126 12- مجله پيام انقلاب، همان. 13- تذکره شعراي معاصر اصفهان، سيد مصلح الدين مهدوي، ص .53 14- نشريه جاويدان خرد، سال سوم، شماره اول، بهار 1365ص .9 15- مدرس مجاهدي شکستناپذير، عبدالعلي باقي، ص .28 16- مرد روزگاران، علي مدرسي، ص .48 17- نک: حاج آقا حسين قمي، قامت قيام (از سري ديدار با ابرار) محمد باقر پوراميني. 18- در آسمان معرفت، آيةاللّه حسن زاده آملي، ص .257 19- ميرزاي شيرازي، شيخ آقا بزرگ تهراني، ترجمه محمد دزفولي، ص .175 - 174 20- جشن نامه مدرس رضوي، گروهي از نويسندگان، ص 7ضميمههاي تاريخي علماي خراسان، ميرزا عبدالرحمن، ص .260 21- گنجينه دانشمندان، محمد شريف رازي، ج 5ص 222و نيز همين مأخذ، ج 7ص .152 22- گزارشي از سابقه تاريخي و اوضاع کنوني حوزه علميه مشهد، آيةاللّه العظمي سيد علي خامنهاي، ص .28 23- ميراث ماندگار، مجموعه مصاحبههاي سال چهارم کيهان فرهنگي، ص .178 - 177 24- مدرس مجاهدي شکستناپذير، ص .192 - 191 25- نک: ميرزا ابوالحسن جلوه حکيم فروتن، از نگارنده. 26- ياد و خاطراتي از حکيم الهي قمشهاي، امير محمد انوار، مجله يغما سال 36شماره 12اسفند 1352ص .752 27- اين رؤياي صادقانه در فصل دوم کتاب آشناي عرشيان به قلم نگارنده آمده است. 28- پاسداران اسلام (استاد حسن زاده آملي) مجله پيام انقلاب، شماره مسلسل 112ص .21 29- حکم عملي يا اخلاق مرتضوي، ص .41 - 40 30- گفتگوي نشريه صحيحفه با آيةاللّه جوادي آملي، شماره 30ص .5 31- مجله کيهان فرهنگي، شماره 9سال 1364گفتگو با آيةاللّه جوادي آملي با تغيير در عبارات و جملات. 32- آشناي عرشيان، به قلم نگارنده، ص .87 - 86 33- الذريعه، ج 7ص .96 - 95 34- مجله پيام انقلاب، شماره 169ص .30 35- در تنظيم فهرست آثار آن حکيم سخنور از اين منابع بهره گرفته شده است: الذريعه مجلّدات .19 5معجم مؤلفين شيعه، علي فاضل قايني نجفي، ص 367 - 361تذکره شعراي معاصر اصفهان، ص 53سخنوران نامي معاصر ايران، ج 1ص 11بهار و ادب فارسي ج 1ص 222نامهها، برنامهها، ص .81 - 80 36- نامهها و برنامهها، ص .82 - 81 37- از مقدمه ملک الشعراي بهار بر نغمه عشاق که در سال 1321ه.ش به طبع رسيده است. 38- نامهها و برنامهها، ص .81 39- در آسمان معرفت، ص .265 - 264 40- نک: خوشهها، ص .128 41- نغمه حسيني، ص 220و پيام انقلاب شماره 169ص .33