امام خمینی (ره) در پژوهش های غربی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

امام خمینی (ره) در پژوهش های غربی - نسخه متنی

عماد بزی؛ مترجم: مهدی اسدی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

امام خميني (ره) در پژوهشهاي غربي

عماد بزي ـ پژوهشگر لبناني

مهدي اسدي

اشاره:

مقاله حاضر كه به قلم پژوهشگر سرشناس لبناني ـ عماد بزي ـ است، پيش از اين در مجلؤ پاسدار اسلام به چاپ رسيده بود. امّا از آن جهت كه داراي نكات ارزشمند و تازه‏اي است، آن را براي خوانندگان ارجمند نشريؤ حضور چاپ مي‏كنيم، با اين اميد كه مورد استفادؤ علاقه‏مندان و محققان قرار گيرد.

سرويس مقالات حضور

مقدمه:

حضرت امام خميني، از شخصيتهاي بي‏بديل روزگار هستند كه در عصر مادي‏گرايي و دين ستيزي، عَلَم احياي دين و بازگشت دوبارؤ آن به صحنه را برافراشتند و آن سان موجي در عالم پديد آوردند كه اين عصر با نام مقدس او رقم خورد.

پژوهشيان دنياي غرب و شرق از زواياي گوناگوني به تحليل اين شخصيت تاريخي پرداخته‏اند و با اين كه درپاره‏اي از موارد از درك شخصيت و انديشه‏هاي امام عاجز مانده و تحليلهاي ناپخته و سست بنيادي ارائه كرده‏اند، با اين حال برخي از آنان از زواياي نوي به موضوع نگريسته و تحليلهاي قانونمندي ارائه نموده‏اند كه آگاهي از آنها سودمند است و اين مقاله نيز با وجود كاستيهايي در ارائه تحليل، در اين راستا به فارسي برگردان شده است.

ظهور امام خميني(ره) در صحنه سياسي، اندكي پيش از پيروزي انقلاب اسلامي، وجدانهاي غربي را در دو بُعد (دولتي و مردمي) تكان داد. غربيان فكر نمي‏كردند كه از يك نهاد علمي ـ سنتي كه به گمان آنها يكي از نهادهاي جمود و فرو رفتن در فضاهاي علمي و روحي است، مردي بيرون بيايد كه انقلابي بزرگ را رهبري كند، دولتي هم آهنگ با زمانه تاسيس كند و غرب را نه تنها محكوم سازد بلكه با آن از موضع كسي سخن بگويد كه رسالتي جهاني را براي همگان به ارمغان آورده است.

هنوز كه هنوز است رسانه‏هاي غرب گاه از او به عنوان كسي كه جهان را تكان داد و گاه كسي كه مسير تاريخ را تغيير دادنام مي‏برند و انقلاب او را در كنار انقلابهاي كبير فرانسه و روسيه ـ سه جنبش مهم سياسي عصر حاضر كه روشهاي سياسي را دگرگون ساخت و ويژگيهاي فرهنگي اين دوران را رنگي ديگر بخشيد ـ مي‏دانند.

بررسي و كندوكاو دربارؤ چنين شخصيتي طبق روشهاي فكري متداول در پژوهشهاي علمي، براي غرب امري ناگزير بود. همچنان كه وضعيت سياسي حاكم ميان جهان غرب و جمهوري اسلامي ايران در دهؤ هشتاد ـ كه به آن دهؤ خميني1 گفته شد كه در به هم خوردگي روابط نمود يافت ـ در اين پژوهشهاي غربي تاثيري ناگزير برجاي نهاد.

كتابي با اطلاعات نادرست

ذكر اين نكته ضروري است كه تنها كتاب موجود در غرب كه زندگي و راه و روش امام خميني(ره) را مورد بررسي قرار داده، تاليف يكي از وابستگان رژيم پهلوي به نام امير طاهري است.2 اين كتاب كه در سال 1985 ميلادي در ايالات متحـده به چاپ رسيد و نام روح اللّه خميـني و ا نقلاب اسلامي3 ( The Spirit of Allah [Kkomeini] and the islamic Revolution) را برخود داشت، كينه‏توزانه با حضرت امام برخورد مي‏كرد و متضمن اطلاعات نادرستي است كه بخشي از آن به عمد و بخش ديگر براساس كج فهمي نويسنده به كتاب راه يافته بود.

علاوه بر اين، كتاب ديگري به زبان انگليسي وجود دارد كه مهمترين انديشه‏ها و مفاهيم سياسي، عرفاني و جهادي حضرت امام (ره)را دربر مي‏گيرد. كتاب مذكور كه در سال 1981 در ايالات متحده به چاپ رسيد اسلام، انقلاب: نوشته‏ها و اظهارات امام خميني( Islam and Revolution:Writings and Declarations of Imam Khomeini ) نام دارد. حامد الگار در اين كتاب برخي از مهمترين سخنرانيها، رهنمودها و نيز نوشته‏هاي اخلاقي و عرفاني حضرت امام همچون جهاد اكبر، تفسير سورؤ حمد و نيز كتاب حكومت اسلامي را ترجمه مي‏كند. اين كتاب مهمترين منبع انديشه‏هاي امام خميني(ره) در غرب به شمار مي‏رود و پژوهشگران هنگام تحقيق دربارؤ امام و انقلاب اسلامي بدين كتاب مراجعه مي‏كنند.4

روشهاي پژوهشي غرب در بررسي شخصيت امام (ره)

1ـ روش تحليلـي روانشـناسـي تاريخـي ( Psychohistory)

اين روش بر تطبيق اصول تحليل روانشناختي5 ( Psychoanalysis) بر تاريخ، سيره، ادبيات و هنر استوار است. روش تحليل روانشناختي به نظريات روانشناس مشهور زيگموند فرويد(1939 ـ1856م) استناد مي‏كند و براي تجزيه و تحليل شخصيت، انگيزه‏ها، روياها و لغزشهاي انسان به كار مي‏رود. اين روش بر فرضيه‏اي استوار گشته كه معتقد است انگيزه‏ها را غرايز تعيين مي‏كنند، و سخن گفتن از اين غرايز بسته به نيروهايي است كه در ناخودآگاه انسان ـ آن جا كه انگيزه‏هاي غريزي رودرروي تربيت اجتماعي مي‏ايستند ـ پنهان است.

عشق به خاندان

از پژوهشهايي كه در تحليل شخصيت حضرت امام(ره) از اين روش سود جسته‏اند كتاب خميني مخفي( The Hidden Khomeini) نوشتؤ بروس موزليش6 است. موزليش بر عواملي كه تاثير عميقي بر شخصيت امام به جاي گذاشته‏اند تاكيد مي‏ورزد و نخستين عامل را عشق به خاندان مي‏نامد؛ يعني امام كه فرزند خاندان پيامبر(ص) است پيوند عاطفي شديدي با اهل بيت(س) دارد. حقهايي كه از اهل بيت پايمال شد، ستمهايي كه بر آنها روا داشتند بخصوص شهادت حضرت علي و امام حسين ـ عليهما السلام ـ از عواملـي است كه نقـش تعييـن كننده‏اي در شكل‏گيري شخصيتي و بناي روحي حضرت امام خميني(ره) داشت. او مي‏افزايد كه اين مسئله و نيز زمينؤ عرفاني حضرت امام، به ايشان احساس يافتن ثواب مطلق و حق مطلق را مي‏بخشد. بخصوص مشرب عرفاني ايشان نيروي روحي عظيمي بديشان مي‏بخشد كه امام را در رويارويي با دشمنان و دشواريهاي زندگي ياري مي‏دهد.

گرايش به اسلام، ملت، انقلاب و حق

موزليشسپس به بررسي يكي از اصول فرويد مي‏پردازد كه معتقد است: رهبران تاريخي اهميت فراواني به گرايشهاي غريزي نمي‏دهند، بلكه حالتي به آنها دست مي‏دهد كه وي آن را گرايشهاي جايگزين7 ( Displaced Libido) مي‏نامد. به گونه‏اي كه گرايشهاي غريزي و عاطفي به اشخاص جاي خود را به گرايش به امور مجرد مي‏دهند. اين حالت در امام به صورت گرايش به اسلام، ملت، انقلاب، حق و...وجود دارد.

وي سپس به تقدم دادن امور الهي بر روابط عاطفي توسط امام استشهاد مي‏كند. به گفتؤ او اگر دشمنان، فرزند وي، احمد را مي‏كشتند كوچكترين خللي در ارادؤ ايشان به جاي نمي‏گذاشت . او سپس اضافه مي‏كند كه در پس سيماي آرام امام خميني(ره) گونه‏اي از خشم خروشان پنهان است كه موزليش آن را خشم نرگسي مي‏نامد...

موزليش سپس اشاره مي‏كند كه امام خميني به اين امر باور داشتند كه جهان آكنده از دسيسه‏ها و توطئه‏هايي است كه دشمنان اسلام در كار چيدن آن هستند. با تاثري كه مسموم‏سازي حضرت امام حسن(ع) در روحيؤ امام خميني(ره) جاي گذاشت، مسموم سازي بسامد بالايي در سخنرانيها و نوشته‏هاي ايشان داشته است. ايشان پياپي تاكيد مي‏كردند كه فرهنگ غربي افكار ملتهاي جهان سوم را مسموم مي‏كند و موسيقي غرب نيز اخلاق جوانان ايراني را مسموم مي‏سازد و آمريكا را جرثومه‏اي زهرآلود مي‏دانستند.8

مناسبترين زمان

موزليش سخن خود را با اين گفته به پايان مي‏برد كه: امام خميني(ره) رهبري است كه مناسبترين زمان را براي فعاليت سياسي خود انتخاب كرد، و انقلاب اسلامي در پس خود انقلابي پنهان دارد كه با رهبري امام بر تمام جهان سروري خواهد يافت.

2ـ روش رهبري افسونگر ( Charismatic Leadership)

اين روش كه به تجزيه و تحليل شخصيتهاي برتر تاريخي مي‏پردازد به ماكس وبر آلماني (1924ـ1860) از پايه گذاران علم نوين جامعه‏شناسي منسوب است. اين روش بر شخصيتهاي تاريخي داراي خصوصيات خارق‏العاده يا حداقل استثنايي كه در زمانه‏هاي عسرت ظاهر مي‏شوند، تاكيد مي‏ورزد؛ خصوصيت‏هايي كه مشروعيت خود را از پيوند مشترك رهبر با پيروانش مي‏گيرد و اين پيوند ناشي از برخورداري و ممارست رهبر در اين ويژگيهاي بخصوص است كه معمولاً دور از دسترس انسانهاي عادي است.

وبر، نيروي افسونگر(كارزماتيك) را برترين نيروي انقلابي مي‏داند كه توانايي دگرگون‏سازي اوضاع موجود را داراست. بر اساس اين نظريه رهبري افسونگر ناخودآگاه صورت مي‏گيرد و رهبران در آن زمينه‏سازي نمي‏كنند تا در جايگاه رهبري قرار گيرند. اين رهبري اهميتي به اعتبارات اقتصادي و سودگرايانه نمي‏دهد و رهبر افسونگر با پيروان خود گروهي را تشكيل مي‏دهند. او دستياران يا دوستاني ندارد بلكه همه پيرو و مريد او هستند.

دو تحقيق به زبان انگليسي وجود دارند كه در تحليل رهبري سياسي حضرت امام (ره) بر اين روش تكيه كرده‏اند. همچنان كه تحقيق ديگري در همين روش به زبان هلندي نوشته شده است9 كه مشكل زبان مانع شد تا از آن بهره‏اي ببريم. از نمونه‏هاي اين روش كتاب پيامبران نوين و مثل‏هاي كهن: افسون‏ها و تقاليد در انقلاب ايران تاليف مايكل كيمل است.01

كيمل سخن را با اين نكته مي‏آغازد كه: انقلاب اسلامي ايران براي تحليلگران سياسي و اجتماعي منطقه به صورت معمايي درآمده است؛ زيرا با اين كه انقلاب اسلامي رو در روي امپرياليسم و بخصوص آمريكا ايستاد، در همان حال و به همان ميزان نفرت و دشمني خود را با شوروي و استراتژيهاي سوسياليستي در سياست واقتصاد آشكار ساخت، و با اينكه اين انقلاب، مردمي بود و بر نيروهاي مردمي تكيه مي‏كرد و بزرگترين راهپيماييهاي تاريخ را با بيش از دو ميليون شركت كننده در تهران و ميليونها تن در شهرهاي ديگر برپا مي‏كرد، با اين همه اكثر شركت كنندگان از ساكنان شهرها بودند. اين برعكس ديگر انقلابهاي جهان سوم بود كه كشاورزان و روستاييان پايؤ اساسي آنها را تشكيل مي‏دادند. آنچه به گفتؤ كيمل اين معما را پيچيدگي بيشتري بخشيده شخصيت امام خميني(ره) است كه نقش اساسي را در پيروزي انقلاب و تشكيل حكومت ايفا كرده‏اند.

كيمل برخي از گزارشگران غربي را كه مدعي‏اند سلطؤ امام گسترؤ پهناوري ندارد، يا اينكه چيرگي ايشان فاقد پايه‏هاي رهبري كارزماتيك است به باد انتقاد مي‏گيرد. او در تعبيري توجه برانگيز مي‏گويد كه: امام خميني(ره) بدان اندازه از قدرت معنوي برخوردار بود كه در همان حال بتواند فروتن و متواضع بماند.

قاطعيت امام

او مي‏افزايد كه: امام زاهدي بود كه اهتمامي براي زيورهاي دنيوي و امتيازات مقام خود قائل نبود. در مسائل انقلاب هيچ فرد يا گروهي در مقابل قاطعيت ايشان سزاوار چشمپوشي نبود. و به گفتؤ امام حتي اگر فرزندان ايشان سزاوار اعدام مي‏شدند آمادگي انجام اين عقوبت را داشتند.

كيمل معتقد است كه منبع سلطؤ حضرت امام (ره) پيوند ميان رهبر و پيروان اوست. امام تكريم مردم را نسبت به خودشان، باز به خود مردم نسبت مي‏دادند و مي‏گفتند: آنها كه همه چيز خود را در راه اسلام دادند مردم بودند و عاقبت اين مردم‏اند كه پيروز خواهند شد.

كيمل سپس روابط تبادل آميز ميان كارزماتيسم و دين را شرح مي‏دهد و شكل آگاهي ديني را زمينؤ سلطؤ كارزماتيك امام مي‏داند. اين در حالي است كه خودِ كارزماتيسم ذاتاً يكي از دلايل حقانيت دين است.

كيمل همچنين برفروتني امام كه همواره نقش خود را در پيروزي انقلاب انكار مي‏كردند و منبع قدرت و پيروزي را اسلام مي‏دانستند تاكيد مي‏كند، براي نمونه آن جا كه مي‏گويند:روح انقلاب جهاني ما از اسلام است. انديشؤ جهاني اسلام هميشه بر مسائل سياسي ـ ميهني چيرگي داشته است.

3ـ امام خميني(ره) و عرفان

بر اين جنبؤ مهم از شخصيت امام جز در سه ـ چهار سـال آخر حياتشان تاكيدي صورت نگرفته است. در اين زمينه دو تحقيق مهم وجود دارد: تحقيق نخست نوشتؤ يك پژوهشگر روسي به نام الكساندر ناش11 ( Alexander Knush) است كه در آن بر دستاوردهاي عرفاني امام ، بخصوص در روزهاي تلمذ ايشان نزد آية الله محمد علي شاه آبادي تاكيد مي‏شود. ناش در نوشتؤ خود بعد عرفاني حضرت امام را به جنبه‏هاي ديگر شخصيتي ايشان همچون سياست و فعاليتهاي انقلابي ربطي نمي‏دهد. او اهتمام خود را به عرفان به معناي آكادميك آن يعني كتابهايي كه امام در اين زمينه نوشته‏اند و نيز به سير تطور انديشه عرفاني ايشان در اين كتابها متمركز مي‏كند.

تحقيق ديگر نوشتؤ محقق مسلمان اردني سلمان البدور است. او مي‏كوشد تا عرفان امام را به انديشؤ سياسي ايشان پيوند زند. همچنان كه مي‏كوشد چگونگي رسيدن امام به اين باور را كه معتقدند عارف همان كسي است كه بايد حاكم باشد و هموست كه شايستگـي ولايت فقيه را داراست ـ البته بعد از كسب معرفت فقهي در حد مرجعيت ـ كشف كند.

در اين جا به بررسي تحقيق الكساندر ناش كه بازگشت به عرفان: خميني و ميراث فلسفؤ عرفاني اسلام نام دارد مي‏پردازيم.

مولف، كتابهايي را كه امام (ره) پس از هجرتشان به قم در باب عرفان نوشته‏اند و عمدتاً نتايج تلمذ ايشان نزد آية الله شاه آبادي بود، زمينؤ كاري خود قرار داده است. اين كتابها به ترتيب :شرح دعاي سحر، مصباح الهداية الي الخلافة والولاية، تعليقه‏اي بر شرح فصوص الحكم و مصباح الانس هستند.

آراي عرفاني و متافيزيكي امام

ناش در آغاز، كيفيت يافتن نسخؤ خطي كتاب مصباح الانس را كه چهار سال پس از تبعيد امام به تركيه توسط ساواك از منزل ايشان مصادره شده بود ذكر مي‏كند.21 او پس از ارائه تعريفي از عرفان مي‏گويد: علي رغم فراواني منابع هيچكس دربارؤ آراي عرفاني و متافيزيكي حضرت امام (ره) پژوهشي تحليلي و پيراسته ارائه نكرده است.

به عقيدؤ ناش اولين كتابي كه امام نزد آية‏اللّه شاه آبادي خوانده‏اند اسفار ملاصدرا بوده است. او مي‏گويد مفاهيم مطرح شده در اين كتاب تا اندازؤ زيادي با نظريؤ انسان كامل ابن عربي همساني دارد. سپس مي‏گويد: امام پس از آن شرح فصوص الحكم قيصري را كه تاثيري دائمي بر مفاهيم عرفاني امام داشت و پيوسته بدان استناد مي‏كرده‏اند، آموخته‏اند. پس از اين كتاب، امام كتابي را از قونوي شاگرد ابن عربي و شارح فلسفه عرفاني وي؛ يعني كتاب تعليقه‏اي بر مفتاح الغيب تلمذ كرده‏اند. اين كتاب پس از فصوص الحكم و اسفار از مهمترين متون عرفاني حوزوي به شمار مي‏رود.

تلمذ امام نزد آية اللّه شاه آبادي شش سال طول كشيد تا اينكه استاد به تهران منتقل شد و به اعتقاد ناش امام فراگيري كتابهاي مذكور را به تنهايي ادامه دادند. او اضافه مي‏كند كه شيوؤ عرفاني امام به فراگيري كتابهاي عرفاني منحصر نگرديد، بلكه امام تمام توجه خود را به سير و سلوك اخلاقي معطوف ساختند. سير و سلوكي كه ناش آن را ترك خواهشهاي دنيوي و پيروي تمام از مسائل حلال و حرام وصف مي‏كند. وي وجوه شباهت فراواني ميان سلوك عرفاني امام و سلوك عارفان بزرگ كهن همچون غزالي، سيد حيدر آملي وصدرالدين شيرازي مي‏بيند، چراكه از سيرؤ عملي آنان در دايرة‏المعارفهاي رجالي ـ عرفاني برمي‏آيد كه آغاز زندگي علمي آنان با فراگيري روش تقليدي در فقه و اصول و كلام، درك و پيگيري روشي خاص در تزكيؤ روحي و سير و سلوكي شروع مي‏شود كه در پايان به اشراق و معاينؤ حقيقت اشيا منتهي مي‏گردد.

انديشمند مستقل

ناش سپس به بررسي تطور انديشؤ عرفاني حضرت امام (ره)از ميان كتابهايي كه در اين زمينه تاليف كرده‏اند مي‏پردازد. به اعتقاد وي امام در شرح دعاي سحر به عنوان يك انديشمند مستقل و داراي انديشؤ عرفاني متكامل و پيشرو ظهور نكرده‏اند. در مصباح الهداية الي الخلافة والولاية اين امر تا حد زيادي تغيير مي‏يابد تا آنكه به دو كتاب تعليقه‏اي بر شرح فصوص الحكم و مصباح الانس مي‏رسيم كه امام در اين دو به بررسي و سنجش آراي شارحان اين دو متن عرفاني كه از مهمترين متون عرفاني حوزه به شمار مي‏آيد، مي‏پردازند و در بسياري از مواضع اين آرا را نقد مي‏كنند. علي‏رغم بررسي كتاب اسفار ايشان همچنين برخي از آراي ابن عربي را كه بيشترين تاثير را بر امام داشته است، نقد كرده‏اند. مولف سپس مفاهيم عرفاني مطرح شده در آثار حضرت امام را همچون انسان كامل، تجلي اسما و صفات و صدور عالم به طور مفصل شرح مي‏دهد.31 به گونه‏اي كه خوانندؤ تازه‏كار را به تسلط كامل ناش به اين مفاهيم و اصطلاحات باورمند مي‏سازد.

او در پايان، يك سوال مهم را مطرح مي‏كند كه: ميزان تاثير اين پس زمينؤ عرفاني بر انديشه و سلوك سياسي و شخصيت انقلابي حضرت امام تا چه اندازه‏اي است؟ وي در پايان مي‏گويد: عرفان در شخصيت امام تاثير ژرفي را بر جاي نهاد و عرفان در ايشان هرگز كاسته نشد. ناش درسهاي تفسير سورؤ حمد را كه تلويزيون ايران در سالهاي آغازين انقلاب پخش مي‏كرد و نيز نامؤ امام به گورباچف كه آكنده از اهتمامهاي روحي و عرفاني است به عنوان شواهدي بر اين ادعا ذكر مي‏كند.

4ـ امام خميني(ره) و انديشؤ سياسي

بيشترين پژوهشهاي غربي در آراي حضرت امام (ره) را اين جنبه از شخصيت ايشان به خود اختصاص داده است [گرچه] انحصار بر اين بُعد از شخصيت امام چندان صواب نمي‏نمايد. [باري] اگر انديشه‏هاي سياسي حضرت امام و بخصوص نظريؤ ولايت فقيه نبود جهان متفرعن با اين ضربؤ تاريخي مواجه نمي‏شد كه بايد براي سرنوشت بشريت به فكر برنامه‏ريزي بيفتد، و اينكه روابط انساني و ملي بايد بر اساس عدالت و حق استوار باشد نه سودجويي و بهره‏كشي. نمونؤ اين روش كتاب دين و سياست در كتاب كشف الاسرار امام خميني نوشتؤ ونيسامارتين 41است.

مارتين در آغاز نگرشي عام را به محتويات كتاب كشف الاسرار ارائه مي‏كندو به نقد و بررسي آراي برخي از محققان كه معتقدند اين كتاب مويد حاكميت سلطنتي است يا حداقل آنكه با آن تعارضي ندارد، مي‏پردازد. او مي‏افزايد كه موضعگيري علماي ايران در برابر پادشاهان يكسان نبوده است و سپس اظهار تاسف مي‏كند كه هيچ كس موضعگيري فقهي علما را در برابر سلاطين دوران قاجار و پس از آن بررسي نكرده است. برعكس دورؤ صفوي كه نورمن كالدر آراي علماي اين دوره را دربارؤ پادشاهان صفوي مورد بحث و بررسي قرار داده و بدين نتيجه رسيده است كه بسياري از علماي اين دوران با سلاطين صفوي همكاري كرده‏اند، ولي در عين حال در كتابهاي فقهي خود از اين پادشاهان با عنوانهاي سلاطين جور وسلطان ظالم ياد كرده‏اند.

رضاخان ـ حاكم ستمگر

مارتين مي‏گويد: امام در كتاب كشف الاسرار با حاكم وقت موضعي سازگار و مماشات گونه اتخاذ مي‏كنند. در عين حال كه اين حاكم ستمگر (رضاخان) را حكمراني بد مي‏دانند. او مي‏افزايد: امام معتقد بودند مجلسي كه متشكل از فقها باشد صلاحيت عزل و نصب حكمران را دارد. همچنان كه معتقد بودند حاكم بايد طبق قوانين شريعت رفتار كند. مارتين معتقد است كه نظر امام درخصوص نقش فقيه در كشف الاسرار با ولايت فقيه فرق مي‏كند. ايشان در مورد نخست نمي‏گويند كه فقها بايد مستقيماً سلطه را در دست داشته باشند. نظريؤ حكمراني نيز در اين كتاب اندكي مبهم است. با اين حال امام برپايي حكومت را امري واجب و برقراري حاكميت عادل را در دوران غيبت امري ممكن مي‏دانستند.

مارتين همچنين مي‏كوشد به امكان تاثيرپذيري امام از انديشه‏هاي حسن البنا وابوالاعلي مودودي دست يابد، اما به نتيجه‏اي قطعي در اين باره نمي‏رسد.

او مي‏گويد: با اينكه انديشؤ سياسي امام (ره) در سال 1942م (1321 هـ.ش) يعني سال نوشتن كتاب كشف الاسرار هنوز تبلور كافي نيافته بود، اما واضح است كه امام به طور قاطع حكومت مشروطه را رد مي‏كرده‏اند. از آن جهت كه مجلس مشروعيت خود را از ملت و نه از شريعت يافته بود. به اعتقاد امام حكم خداوندي است كه بايد نافذ باشد. مارتين معتقد است مخالفت امام با مشروطه به سه عامل باز مي‏گردد:

1ـ قانون وضع شده به طور كلي ناسالم است.

2ـ به طور اخص، اين قانون مناسب ايران نيست.

3ـ قانون مذكور تمام نابسامانيهاي اروپا را گريبانگير ايران خواهد ساخت.

امام مشروطه را با كمونيسم و ديكتاتوريسم همسان مي‏دانند و حتي مي‏گويد مشروطه از سلطنت برتر است.

مارتين در پايان بدين نتيجه مي‏رسد كه مي‏توان كشف الاسرار را از دو جهت مقدمه‏اي براي ولايت فقيه دانست: نخست آن كه شريعت تنها حكم مورد پذيرش است و ديگر آن كه پديد آمدن سپاه پاسداران و دستگاههاي تبليغات انقلابي ريشه در كشف الاسرار دارند.


) حميد دهباشي استاد پژوهشهاي خاورميانه در دانشگاه هاروارد اين كتاب را چنين وصف مي‏كند:بخشي از آن بر روايتهاي خيال آميز استوار است و بخش پاياني آن داد مي‏زند كه دشمنانه است. آنچه مايؤ تاسف است آنكه با وجود دهها و حتي صدها استاد مسلمان متخصص در مسائل اسلامي و ايراني در دانشگاههاي غربي، هيچ كس خود را مكلف نكرده است تا از زندگي اين شخصيت بزرگ كتابي بنويسد و علت اين اهمال نيز نامعلوم است

12) اين جريان در مقدمه ناشر كتاب تعليقه‏اي بر شرح فصوص الحكم و مصباح الانس، انتشارات پاسدار اسلام، تهران ،1365، ص7 ذكر شده است.

14) وي در سال 1984 در پي ارائه پايان نامه‏اي با عنوان نقش مجتهدان تهران در انقلاب مشروطؤ ايران مدرك دكتراي خود را از دانشگاه لندن دريافت كرده است.

13) كندوكاو در اين گونه مفاهيم و ارزيابي ناش از آنها خارج از تواناييهاي وي است. شايد از اين روست كه دست به تاليف اين تحقيق زده است.

10) استاد جامعه شناسي دانشگاه نيويورك.

11) پژوهشگر روسي در مدرسؤ عالي پژوهشهاي شرقي روسيه. وي تحقيق مذكور را در دانشگاه واشنگتن در ايالت ميسوري ايالات متحده هنگامي كه با بورس موسسه راكفلر در آن دانشگاه به سر مي‏برد انجام داد. نكته جالب توجه آن است كه ناش در حاشيؤ بحث خود ذكر مي‏كند: هنگامي كه حضرت امام (ره) نامؤ تاريخي خود را به ميخائيل گورباچف فرستادند

1) در حقيقت كتابي نيز به همين نام يعنيبا نام خدا ـ دهؤ خميني وجود دارد كه تاليف نويسنده آمريكايي رابين رايت است.

2) امير طاهري در دوران رژيم پهلوي سردبيري روزنامه كيهان را برعهده داشت. او هم اكنون در پاريس زندگي مي‏كند و گاهي به عنوان رايزن امور ايران در بعضي از كشورهاي حوزؤ خليج فارس كار مي‏كند. وي دشمني شديدي با اسلام و انقلاب اسلامي دارد و كتابهاي فراواني دربارؤ اسلام تاليف كرده است كه در آنها ديگران را بخصوص عليه جنبشهاي اسلامي تحريك مي‏كند.

4) كتاب كم اهميت‏تر ديگري نيز وجود دارد كه دربارؤ مفاهيم اصلي انديشؤ امام (ره) در زمينؤ سياست، جامعه و اخلاق بحث مي‏كند. اين كتاب ارزشهاي اسلامي و نگرش جهاني خميني به انسان، حكومت و روابط بين المللي ( Islam Valves and Worldviwe Khomeini to Man, The State and International Relations ) نام دارد و تاليف نويسنده‏اي ايراني به نام فرهنگ رجايي است.

5) اين روش در ميان مجامع دانشگاهي به دانش يهودي ( Jewish Science) مشهور است. شايان ذكر است كه هم اكنون غرب دوره‏اي را سپري مي‏كند كه شاهد مرگ انديشه‏هاي فرويد و نظريات اوست. پژوهشهاي متعددي در اين باره صورت گرفته است كه از آن ميان مي‏توان به موارد زير اشاره كرد: فريب فرويدي.( Fervdian Fracd) تاليف اي. فولرتوري و انحطاط و سقوط امپراتوري فرويدي ( The Decline and Fall of the Fervidan Empire) تاليف هانس وايسنك.

6) استاد دانشكدؤ علوم انساني دانشگاه تكنولوژي ماساچوست ( MIT) و سردبير مجلؤ روانشناسي تاريخي ( Psychohistory) به سفارش مجله نيويورك تحقيقي را دربارؤ شخصيت امام انجام داد كه در آن برخواندن منابع موجود در زمان تاليف(سال 1979) و مصاحبه‏هايي با مسئولان دولتي و استادان ايراني و برخي از خويشان و نزديكان امام (ره) استناد كرده است

7) نياز به يادآوري نيست كه بطلان مسائل مذكور امري آشكار است. اما احساس كرديم براي دادن تصويري روشن از موضوعهايي كه نويسنده اين تحقيق بدانها پرداخته ذكرشان امري ضروري است.

8) از تحليلهاي سست و دور از واقع كه رد نمودن آنها بي‏نياز از دليل است.م

9) افسون (كارزما) و انقلاب ماكس وبر در ايران تاليف ران وان دورن ، مجله Acta - Politica,1989 ,24, 4, Oct, P 409-432.

/ 1