امام خميني صاحبِ نگاه بلندنظرانه
عبدالكريم شاحيدر سخن گفتن دربارؤ كاملي، پرمايهاي و آفتابي در ميانِ سايهاي، كاري بس دشوار و عميق است. دشوار است از آن جهت كه چهرؤ آن سويي او در پَسِ پردؤ اين سويي نهان بود و هر كس به فراخور عقلِ جزئي خود تفسيري از آن سيمايِ عشق و معرفت ارائه ميداد، چرا كه:
در نيابد حال پخته هيچ خام
پس سخن كوتاه بايد والسّلام
پس سخن كوتاه بايد والسّلام
پس سخن كوتاه بايد والسّلام
هر كه اوّل بين بود اعمي بود
وانكه آخِربين بود بينا بود
وانكه آخِربين بود بينا بود
وانكه آخِربين بود بينا بود
مراتب نگاه بلندنظرانه
نگاه بلندنظرانه به تعبير حكيمان يك امر اشتدادي است. يعني داراي شدت و ضعف است. همانگونه كه نور ذومراتب است. چنانكه نور ضعيف، متوسط، شديد و اشّد داريم. نگاه بلندنظرانه نيز يك امر كيفي است و داراي مراتب ضعيف، متوسط، شديد و اشدّ است هر يك از انسانها به ميزاني كه از كرامت نفس، سلامت نفس و عزت نفس بهرهمند باشند به همان ميزان از نگاه بلندنظرانؤ قويتري برخوردار خواهند شد. پس اگر كسي از عظمت و بزرگواري روحي بيشتري برخوردار باشد و به موازين اخلاقي پايبند باشد تا بدانجا كه مُتَخَلِّقِ به اخلاقِ اللّه وَ متادّب به آدابِ اللّه وَ مُنسلِك در سِلكِ سالكانِ طريق حق باشد و به بيان ديگر، مراتب كمال را درنورديده و داراي بينش و منشِ خدائي باشد، صاحبِ مراتبِ بالا و والائي از نگاه بلندنظرانه خواهد شد. حضرت امام(ره) كه صاحب مراتب بسيار عالي از نگاه بلندنظرانه بودند زيرا كسي كه به اين نگاه متعالي دست مييابد ديگر خودپرست نيست، ديگر دربند هوا و هوس و حُبِّ جاه و مقام و مال و منال نيست و با ديگران بخاطر حُبِّ دنيا نزاع و جدال نميكند خود آن بزرگوار بياناتي در اين خصوص دارند كه به برخي از آنها اشارت ميشود:ـ آن كه كمر انسان را ميشكند اين است كه حُب انسان به خودش، و حُب انسان به رياستش، و حُب انسان به همؤ چيزهايي كه موجب حُب است، انسان را برساند به آن جايي كه اگر نبي اكرم هم از او بگيرد دشمن او ميشود، و آن وقت هم كه ميفهمند خدا دارد ميگيرد دشمن او ميشود.1ـ نميشود كه انسان هم خودپرست باشد و هم خداپرست. نميشود كه انسان هم منافع خودش را ملاحظه كند و هم منافع اسلام را، بايد يكي از اين دو تا باشد.2ـ تا دربند خويشتن خويش و هواهاي نفساني خود باشيد، نميتوانيد جهاد في سبيلاللّه و دفاع از حريم اللّه نمائيد.3خيزش نگاه بلندنظرانه
بيترديد بزرگنمائي امور كوچكِ دنيوي سبب نزاعها و جدالهايِ فردي و اجتماعي، از بين رفتن دوستيها و نشاندنِ بُغض و كينه بجايِ آن و در نهايت جدائيها و بسياري از صفات و كارهاي خانمان برانداز و ايمانسوز ميشود.حضرت امام(ره) همچنانكه خود داراي نگاه بلندنظرانه بودند، پيوسته ميكوشيدند تا با بيان و بنانِ خود نيز اين نگاه را به همؤ مردم عموماً و به ارباب فضل و دانش خصوصاً، القا نمايند. اگر به كتابِ چهل حديث و شرح حديث جنود عقل و جهل و نيز كلمات قصار آن بزرگوار رجوع شود، بيترديد به تلاشِ روشمندانؤ آن حكيم فرزانه پي خواهيد برد. ما نيز در اين نوشتار در جاي خود به برخي از آنها اشارت خواهيم نمود.نگاه برتر
مومن، زيرك است. زيركي نيز ايجاب ميكند تا آدمي صاحبِ نگاهي، فراسوي نگاههايِ سطحيِ جزئيِ لحظهاي شود. صاحبِ نگاهي كه او را به سمتِ معبود و كعبؤ مقصود رهنمون باشد. نگاهي كه او را به معنايِ دقيقِ كلمه مُرتضايِ حق كند. در دريايِ طوفانزدؤ حوادثِ روزگار، به ساحلِ امنِ نجات برساند. در زندگي ثابتقدم و پايدار باشد. زيرا ثبات و پايداري است كه انسان را در پيشآمدهاي ناگوار عالم و فشارهاي روحي و جسمي، چون سدّي آهنين پابرجا نگاه دارد و نگذارد لغزش و سستي در انسان رخ دهد.حفظ قوّه ايمان و دين با طمانينه نفس و سكونت روح، به سهلي و آساني ميسّر است، و تا دم آخرين، انسان را در مقابل بادهاي تند عالم محفوظ كند.4امّا كدامين بينش عالي است كه به يك منشِ متعالي منتهي ميشود؟ كدامين نگاه است كه قلب انسان را همچون پيامبر(ص) رئوف و مهربان ميكند؟ مطمئناً همان نگاه مومنانه و پيامبرانه، يعني، نگاهِ برتر و بلندنظرانه است كه سبب بسط رحمت و مودّت و رافت ميشود. زيرا كسي كه قلب او از رافت و رحمت به بندگان خدا خالي باشد، او را بايد از مسلك اين جمعيت خارج كرد و از حقّ دخول در عائله بشري محروم نمود.5 بنابراين با هيج چيز مثل بسط رحمت و رافت و طرح دوستي و مودّت نميتوان دل مردم را بدست آورد، و آنها را از سركشي و طغيان بازداشت6 چرا كه رفق و مدارا در پيشرفت مقاصد، از هر چيز موثرتر است، و چنانچه در مقاصد دنيايي چنين است، در مقاصد ديني از قبيل ارشاد و هدايت مردم رفق و مدارا از مهمّات است كه بدون آن، اين مقصد شريف عملي نخواهد شد.7اصولاً نگاهِ نافذ و عميقِ بلندنظرانه سبب ارتباط آدمي با عقلِ كُل ميشود. ارتباط با عقل كُل نيز باعث خوشبيني به جهان هستي ميشود. امّا اينكه ميبينيد: گروهي از نادانان با نظر خوشبيني به جهان نمينگرند و شرور و ناملايمات و آلام دنيا را دستاويز بدبيني نموده، مانند جغد خرابهنشين همواره ناله و گريه سر ميدهد، براي آن است كه رابطؤ خود را با عقلِ كُل درنيافتهاند. اگر يك انسان بجهت گذشت از صورتها و قشرها و با بدست آوردن دانش و بيش بتواند عقل كُل را درك و با آن رابطه برقرار بسازد، خواهد گفت:
به جهان خرم از آنم كه جهان خرم ازوست
عاشقم بر همه عالم كه همه عالم ازوست
عاشقم بر همه عالم كه همه عالم ازوست
عاشقم بر همه عالم كه همه عالم ازوست
كُلّ عالم صورت عقل كُل است
اوست باباي هر آنك اهل قل است9
اوست باباي هر آنك اهل قل است9
اوست باباي هر آنك اهل قل است9
نگاه حقيرانه
نقطؤ مقابل نگاه بلندنظرانه، نگاه حقيرانه است. كسي كه ظلم ميكند، تكبّر ميورزد، به ديگران فخرفروشي ميكند، دچار عجب و خودبيني و غرور است، پيوسته در صدد فريب ديگران است و براي رسيدن به حُطام ناچيز دنيوي به هر نيرنگي متوسّل ميشود، غيبت ميكند، دروغ ميگويد، پست و مقام را وسيلؤ تبختر بر روي زمين نموده است، در مقابل ديگران بخاطر مطامع دنيوي سر تعظيم و كرنش فرو ميآورد، چاپلوسي و تملّق ميكند، به ظاهر دوستي و در باطن دشمني ميكند، از اينكه با ظاهرسازي ديگران را فريب ميدهد لذت ميبرد و آنرا نشان زرنگي و زيركي خود ميداند و... همه و همه برخاسته از نگاه حقيرانه و حقارت روحي چنين افرادي است. اينچنين كساني نه تنها درصدد اصلاحِ خود برنميآيند بلكه تا بدانجا پيش ميروند كه پيوسته بدنبال عيبجويي از ديگران و بزرگنمايي عيب آنان و تحقيرشان از اين راه و مُبرّا جلوه دادن خود از هر عيبي ميباشند. اينان گاه به مرحلهاي ميرسند كه اگر كسي عيبشان را بدانان گوشزد كند، نه تنها آن را به هزار دليل غيرمنطقي ردّ ميكنند بلكه با وي نيز دشمني ميورزند و كينؤ او را به دل گرفته، بدنبال فرصت مناسبي براي ضربه زدن و ضايع كردن او ميباشند نگاه حقيرانه موجب ميشود كه حتي كسي كه اهل فضل و دانش است براي به زانو درآوردن ديگران و اينكه به آنان بفهماند كه او از آنها برتر است به شكلهاي مختلف با آنان جدال و نزاع علمي ميكند. در حاليكه حضرت محمّد(ص) ميفرمايند: لا يَسْتكمِلُ عَبْدَ حَقيقَهَ الايمان حَتّي يَدَعَ المَرِأَ وَ اِنْ كانَ مُحِقّاً. بنده به حقيقت ايمان نخواهد رسيد تا اينكه مرأ و جدال را ترك كند هرچند كه حق با او باشد.23حضرت امام(ره) ميفرمايند: خدا نكند كه حرف بعضي از اهل علم و مدّعي مكاشفه درست باشد. ميگويد: براي من در يكي از مكاشفات، كشف شده كه تخاصُمِ اهل نار كه خداي تعالي اطلاع ميدهد ـ مجادلؤ اهل علم و حديث است.24 پس بكوشيم تا از اين رذيله كه برخاسته از نگاه حقيرانه و غيرخدايي است به شدت دوري كنيم.يكي ديگر از نمونههاي بارز نگاه حقيرانه، سوء خلق است. زيرا يكي از ذمائم اخلاق كه اسباب هلاكت انسان است و موجب فشار قبر است، و انسان را در دو دنيا معذّب دارد، بدخلقي با اَهل خانه يا همسايگان يا هم شغلها يا بازار و محلّه است كه اين زاييدؤ غضب و شهوت است.25 چنانكه سعدبن معاذ انصاري با آن همه مقام و موقعيتي كه داشت بخاطر بدخلقي با زن و بچه دچار فشار قبر شد. سعد رئيس انصار و فوقالعاده نزد رسول خدا(ص) و مسلمين محترم بود. وقتي سواره ميآمد رسول خدا امر فرمود كه مسلمين به استقبالش بروند، خود پيامبر هنگام ورودش تمام قامت جلويش برميخاست، حكميت جنگ با يهودان را به او واگذار كرد، هفتاد هزار ملك در تشييع جنازهاش حاضر بودند، رسول خدا با پاي برهنه چهارگوشه تابوتش را بدوش گرفت و فرمود صفوف ملائكه در تشييع جنازه سعد حاضر بودند و دستم در دست جبرئيل بود به هر طرف كه ميرفت من هم ميرفتم، اجمالاً چنين شخص محترم نزد پيغمبر با اين تشريفات تشييع و بعد هم كه رسول خدا با دست خود او را در قبر گذارد، مادرش صدا زد، خوش به حالت، بهشت گوارا باد بر تو اي سعد هنيئاً لَك الجنّة حضرت فرمود: از كجا ميداني كه فرزندت اهل بهشت است؟ اينك سعد در فشار قبر است!! اصحاب پرسيدند: يا رسول اللّه آيا مثل سعد هم در فشار قبر است؟ فرمود: آري. و در روايت ديگر از امام سبب فشار قبر سعد را ميپرسند. حضرت ميفرمايند: به واسطؤ خلق تنگي با اهل بيتش بوده است.26 نكتهاي كه تذكر آن لازم به نظر ميرسد اين است كه اگر از انسان گناهي سر زند، در آن لحظه دچار نگاه حقيرانه شده و از كرامت و سلامت نفس فاصله گرفته است. پس چه بسا انسان حكيم و فرزانهاي بر اثر غفلت در لحظاتي از عمرش دچار نگاه حقيرانه شود و از او عملي سر زند كه مايؤ تعجب و شگفتي ديگران شود. به عبارت ديگر، وجود چنان حالتي را از او بسيار بعيد ميدانند چنانكه ابوعلي سينا كه هنوز به سن بيست سال نرسيده بود، اغلب علوم زمان خود را فراگرفت. و در علومي نظير علوم الهي، طبيعي، رياضي و پزشكي و... سرآمد دانشمندان عصر خود شد. روزي به مجلس درس ابوعلي بن مسكويه دانشمند معروف آن زمان، حاضر شد. با كمال غرور گرودئي را به جلو ابن مسكويه انداخت و گفت: مساحت سطح اين را تعيين كن. ابن مسكويه جزوههايي از كتابي كه در علم اخلاق و تربيت نوشته بود (كتاب طهارة الاعراق) جلوي ابن سينا گذاشت و گفت: تو اول اخلاق خود را اصلاح كن تا من مساحت سطح گردو را تعيين كنم، زيرا تو به اصلاح خود محتاجتري از من به تعيين مساحت سطح گردو. بوعلي از اين گفتار شرمسار شد و اين جمله راهنماي اخلاقي او در همؤ عمر قرار گرفت.27پس هر لحظه از نگاه بلندنظرانه فاصله گرفتيم در دام نگاه حقيرانه گرفتار خواهيم شد. ليكن اگر آدمي بر اثر غفلتهاي متراكم و لغزشها و گناهان بيشمار ممكن است به قدري در نگاه حقيرانه غوطهور شود كه ديگر هيچ راهي براي نجات خود باقي نگذارد. به عبارت ديگر، اينان براي هميشه در منجلاب ضلالت و چاه تنگ و تاريك نگاه حقيرانه محبوس خواهند ماند.عوامل، راهها و روشهاي تقويت نگاه بلندنظرانه
بيترديد در ذهن هر خوانندهاي يك علامت سئوال بزرگ نقش بسته است و آن اين است كه چگونه ميتوان اين نگاه برتر را نگاه مومنانه تحصيل و در خود تقويت نمود؟ آن شيوهها و روشها كدام است؟به واقع اگر كسي به عوامل، راهها و روشهايِ اكتساب نگاه خدايي و انسانسازِ بلندنظرانه به عين عنايت نظر كند و آنها را با استمداد از پروردگار به كار بندد و آن عناصر نوراني را وارد صحنؤ زندگي خود نمايد و در اين كار اخلاص ورزد، مسلّم چنين كسي جغرافياي حيات انساني خويش را، بسان پيامبران نموده است.زيرا او نيز در چنين شرايطي مردي الهي است؛ پس متّحد جانهاي مردان خداست. اينك با استمداد از روح ملكوتي و پرفتوح حضرت امام خميني(ره) آن فتوحاتِ رباني را به اختصار به شرح بازميگوئيم:1ـ طلب: اولين و مهمترين عامل آن است كه آدمي واقعاً تشنه باشد يعني به طور جدي بخواهد كه صاحب نگاه بلندنظرانه شود.
آب، كم جوي تشنگي آور بدست
تا بجوشد آبت از بالا و پَست
تا بجوشد آبت از بالا و پَست
تا بجوشد آبت از بالا و پَست
تا در طلب گوهر كافي، كافي
اين نكته و رمز اگر بداني، داني
هرچيز كه در جستن آني، آني
تا در هوس لقمؤ ناني، ناني
هرچيز كه در جستن آني، آني
هرچيز كه در جستن آني، آني
دست از طلب ندارم تا كام دل برآيد
يا جان رسد به جانان يا جان زتن درآيد
يا جان رسد به جانان يا جان زتن درآيد
يا جان رسد به جانان يا جان زتن درآيد
1ـ يا نعمتي به كسي ميدهد: (الف ـ يا آن نعمت را در مسير حق مصرف ميكند (طاعت) ، نياز به صبر بـر طاعت ب ـ يا آن نعمت را در مسير حق مصرف نميكند (معصيّت) ، نياز به صبر بر معصيّت
2ـ يا نعمتي را از كسي ميگيرد (مصيبت و بلا) ، صبر بر بلا
انسان در هر يك از سه مورد فوق نيازمند صبر است. زيرا، ايمان و عملِ صالح بدون صبر امكانپذير نيست و اصولاً بدون صبر كسي وارد بهشت نخواهد شد. پس نگاه مومنانه و حيات ديني و معنوي انسان بدون صبر ميسور نيست. البته كساني كه به مراتب عاليؤ نگاه بلندنظرانه رسيدهاند، داراي درجات صبر اهل معرفتاند. چرا كه براي صبر درجات ديگري است كه راجع به اهل سلوك و كمّل و اوليأ است. چنان چه از آن صبر فياللّه است، و آن ثبات در مجاهده است، و ترك مالوفات و مانوسات، بلكه ترك خويشتن است در راه محبوب، و اين راجع به اهل سلوك است. و مرتبؤ ديگر صبر معاللّه است، و آن راجع به اهل حضور و مشاهدؤ جمال است در وقت خروج از جلباب بشرّيت، و تجرّد از ملابس افعال و صفات، و متجّلي شدن قلب به تجلّيات اسمأ و صفات، و توارد واردات انس و هيبت، و حفظ نفس از تلّونات و غيبت از مقام انس و شهود.و درجؤ ديگر صبر عن اللّه است، و آن از درجات عشاق و مشتاقين است از اهل شهود و عيان در صورتي كه رجوع به عالَم خود كنند و به عالم كثرت و صحو برگردند. و اين اشّق مراتب صبر و مشكلترين مقامات است. و به اين مرتبه اشاره فرموده مولاي سالكان و پيشواي كاملان، و اميرمومنان ـ عليهالسلام ـ در دعاي شريف كميل فَهَبْنيِ [يا اِلّهيِ وَ سَيّدي وَ مَوْلاي] صَبَرْتَ عَلي عَذابِكَ فَكَيْف اَصْبِر عَليِ فَراقِكَ. و درجؤ ديگر صبر باللّه است. و آن از براي اهل تمكين و استقامت است، كه بعد از حال صحو و بقأ باللّه، و پس از تخلّق به اخلاق اللّه براي آنها رخ دهد. و از آن جز كُمّل را نصيبي نيست.37 بنابراين صبر يكي از آن پايگاههاي بسيار قوي است كه آدمي ميتواند براي حصولِ نگاه برتر و مومنانه از آن استمداد جويد.6ـ ارتباط با قرآن و عترت: قرآن و عترت از يكديگر جدايي ناپذيرند و اگر كسي بدانان متمسك شود نجات خواهد يافت. قرآن و عترت بدنبال تربيتِ جامع و انسانِ جامع اند و يكي از لوازمِ مُهم در نگاه بلندنظرانه، داشتن يك بينش جامع است، زيرا عدم ارتباط با قرآن و عترت موجب يك تربيت ناقص و در نتيجه يك بينش ناقص خواهد شد. اين بينش نيز باعث يكسونگري، جزئينگري، سطحينگري، شتابزدگي، كمصبري و پايين آوردن، آستانه تحمل، پرتوقع بودن (انتظارات نابجا) و غفلت و... خواهد شد. به واقع چنين بينشي سبب افتادن در چاه تنگ و تاريك نگاه حقيرانه كه خود موجب در غلطيدن در انواع امور ناشايست و عقلسوز و ايمان بر بادده، خواهد شد. پس بكوشيم تا به لطفِ حق از خوان پربركت قرآن و عترت محظوظ و بهرهمند شويم.7ـ شركت در جلساتِ مذهبي: حضور در مجالسي كه ايمان ديني ما را افزون ميكند، بسيار شايان توجه است. مانند: نمازجمعه، دعاي كميل، دعاي ندبه، دعاي توسل، زيارت عاشورا و به خصوص نماز جماعت.اسلام بر حضور در اجتماعات ديني و ايجاد فضايِ تربيتي مناسب براي رشد و تعاليِ روحي تاكيد بسيار دارد. از اين رو بر حضور در مسجد ـ خانه خدا ـ و اجتماعِ عظيم و با شكوه حج تاكيد فراوان دارد. حضرت امام(ره) در اين خصوص عبارات معروفي دارند كه به برخي از آنها در ذيل اشاره ميشود:ـ مسجد مركز اجتماعِ سياسي است.38ـ محراب يعني مكانِ قرب، مكان جنگ، هم جنگ با شيطان و هم جنگ با طاغوت.39ـ سعي كنيد كه مساجد ما به حال مساجد صدر اسلام برگردد، و توجه داشته باشيد كه عُزلت و كنارهگيري در اسلام نيست.40ـ همؤ مسلمانان بايد در تجديد حيات حج و قرآن كريم، و بازگرداندن اين دو، به صحنههاي زندگيشان كوشش كنند.418 ـ ورزش كردن: از آنجائيكه سلامت جسم و روح به هم ارتباط دارند و در واقع ورزش كردن به مقدار لازم موجب طراوت و شادابي انسان در طول شبانه روز ميشود، پس در عملكرد روزانؤ ما تاثير بسزايي خواهد داشت.9ـ همنشيني با كساني كه داراي مراتبي از نگاه بلندنظرانه هستند: اصولاً مجالست و نشست و برخاست با مرد خدا دل را زنده ميكند و عامل بيداري و تذكر و توجّه به خدا ميشود. اينان با نگاهشان ما را به ياد خدا مياندازند و با كلامشان بر آگاهي ما ميافزايند و با عملشان، روشهاي اكتساب يك روح متعالي و بلندنظرانه را به ما ميآموزند. انسان با ديدن چنين كساني داراي آرامش و طمانينؤ عجيبي ميشود. به گونهاي كه تا مدتها تحت تاثير آن ديدار اعجازآميز است. همؤ ما به خاطر داريم كه ديدن حضرت امام(ره) چه تاثير شگرفي در ما ميگذاشت و ذهن و دل ما را تا مدتها مصروف خود ميداشت.10ـ خواندن سرگذشتها و داستانهائي كه اين خصيصه را در ما تقويت كند: مطالعؤ سرگذشتهاي بزرگاني كه با نگاه بلندنظر توانستند در سطح وسيعي بر افراد و اجتماع تاثير گذار باشند و با مكارم اخلاقي خويش همه را مات و مبهوت كنند، تاثير ويژهاي بر ما خواهد گذاشت. از سوي ديگر بررسي ماجراهاي كساني كه با نگاه حقيرانه نه تنها نتوانستند مشكلي را حل كنند، بلكه گاه چنان با لئامت نفس و روحي حقيرانه برخورد ميكردند كه دچار خُسران مُبين شدند. به عبارت ديگر، برخورد لئيمانه آنان گاه نه تنها آنان را فاسد و خسران دنيا و الاَّخره كرد بلكه سبب افساد في الاض و نابودي يك اجتماع شدند. همه و همه باعث خواهد شد تا آدمي به خود آمده و در جهت تحصيل و تقويت نگاه مومنانه، كوشش جدي بكند.11ـ متواضع و مودّب بودن: اگر انسان دچار آفاتي چون غرور، تكبر42، عُجب و خودبيني باشد به هيچ روي نميتواند واجد يك بينش و منـشِ متعالي بشود. تواضع و فروتني نشانِ عقل انسان و اَدَب نشانِ ايمان آدمي است. خداوند در قرآن ميفرمايد: بندگان ستودؤ خدا آنانند كه در روي زمين متواضعانه راه ميروند.43 انسان متواضع ابتداي به سلام ميكند، در نشستن به پايين مجلس راضي است، مجادله را (توگومگو) ترك ميكند هرچند حق با او باشد، دوست ندارد كه او را به پرهيزگاري بستايند44، با تهيدستان نشست و برخاست ميكند، به عيادت بيماران و مصيبتزدگان ميرود، به تملّق چابلوسان و تعريف اين و آن توجهي نميكند و همؤ كمالات خود را از خدا ميداند، در مقابل خدا خاضع و خاشع است و به فرامين و اوامر و نواهي حق كاملاً توجه ميكند و مطيع محض خداست، شخصاً كارهاي شخصي خود را انجام داده و به ديگران خدمت ميكند و... از اين رو به خداوند نزديك شده و داراي مقام والائي در نزد اوست.
افتادگي آموز اگر طالب فيضي
هرگز نخورد آب زميني كه بلند است
هرگز نخورد آب زميني كه بلند است
هرگز نخورد آب زميني كه بلند است
مزايا و آثار نگاه بلندنظرانه
اينك زمان آن رسيده كه به برخي از آثار نگاه بلندنظرانه ـ كه نشاني از تربيت آدمي در فرهنگ قرآني است ـ به طور فهرستوار اشاره كنيم:ـ كاهش استرسهـايِ خـود و ديگر افـراد جامعه. (خود يك وجود آرامشبخش ميشود)ـ تحكيم و تثبيت روابط اجتماعي. (هرچه بهتر شدن روابط اجتماعي)ـ شناخت مسائل و مشكلات ديگران.ـ تحصيل توان بررسي و تحليل علل رفتار ناسازگار و نابهنجار ديگران.ـ اصــلاح عيـوب خــويش. (بـر اثـر انتقادپذيري و و محاسبؤ نفساني)ـ تحصيلِ مَنش والا و كــرامت نفساني. (حتي از ديد ديگران)ـ چنين كســي مـيتواند نقش مشـاور و مددكار اجتماعي را در بحرانهاي طول زندگي كه براي افراد پيش ميآيد. بخوبي داشته باشد.ـ آشنايي با محدوديت انسان و پذيرش آن. (يعني درك ميكند كه انسان جايزالخطاست)ـ مثبتنگري. (ديد مثبت نسبت به خدا، جهان و انسان و بسياري موارد و اثرات مثبت ديگر) 17ـ همان/ ص 231. 15ـ براي توضيح بيشتر دربارؤ مساله اعتدال، نگاه كنيد به: شاحيدر، عبدالكريم: نظريه اعتدال، بخش اول، روزنامه اطلاعات 31/4/77. 16ـ كلمات قصار/ پندها و حكمتها/ ص 229. 13ـ همان/ ص 228. 12ـ همان. 19ـ همان/ص 230. 11ـ همان. 1ـ كلمات قصار/ پندها و حكمتها/ ص 76. 14ـ همان. 10ـ كلمات قصار/پندها و حكمتها/ ص 227. 22ـ كوثر/ ج 3/ ص 216 ـ 215. 23ـ چهل حديث/ ص 24. 20ـ همان. 21ـ داستان راستان/ ج 1/ ص 30 ـ 28. 2ـ همان/ ص 80. 26ـ دستغيب، سيّد عبدالحسين: معاد، انتشارات رهنما، تهران، بيتا، ص 29 ـ 28. 29ـ شرح حديث/ جنود عقل و جهل/ ص 162. 25ـ همان/ ص 23. 24ـ همان. 27ـ مرتضوي كروني، عليرضا: داستانهايي از زندگي دانشمندان نامي، ج اوّل، چ اول، زمستان 1363، تهران، ص 45 ـ 44. 28ـ بخصوص اگر انسان به عظمت خداوند و كوچكي غير او توجه جدّي داشته باشد. چنانكه حضرت علي(ع) آنرا در خطبه همام به عنوان يكي از اوصاف انسانهاي متقي و پرهيزگار ذكر ميفرمايند. 31ـ همان/ ص 164. 33ـ به آن حضرت باقر العلوم ميگفتند، يعني شكافندؤ دانشها. 38 و 39 و 40ـ كلمات قصار/ پندها و حكمتها/ ص53. 3ـ همان/ ص 75. 30ـ همان/ ص 175 ـ 174. 34ـ داستان راستان/ ج 1/ ص 23 ـ 22. 32ـ همان/ ص 248. 35ـ شرح حديث/ جنود عقل وجهل/ ص 107. 37ـ چهل حديث/ ص 229 ـ 228. 35ـ شرح حديث/ جنود عقل وجهل/ ص 107. 41ـ همان/ ص 54. 42ـ در خصوص چگونگي درمان تكبر نگاه كنيد به: چهل حديث/ ص 87 ـ 80. 44ـ اين چهار مورد از امام صادق ـ عليهالسلام ـ بيان شده است (اصول كافي/ ج 3/ ص 186). 45ـ شرح حديث/ جنود عقل و جهل/ ص 188. 46ـ كلمات قصار/ پندها و حكمتها/ ص 79. 48ـ شرح حديث/جنود عقل و جهل/ ص 254. 49ـ سوره فصلت/ آيه 34. 4ـ شرح حديث/ جنود عقل و جهل/ ص 361. 43ـ وَ عبادُ الرّحْمن الّذينَ يَمْشُونَ عَلي الاَرضِ هَوْناً (فرقان/ 63). 47ـ همان/ص 81. 5ـ شرح حديث/ جنود عقل و جهل/ ص 234. 6ـ همان/ ص 233. 7ـ همان/ص 316. 8 ـ جعفري، محمدتقي: عقل و عاقل و معقول و نظريه جلالالدين دربارؤ آنها، نشر نهضت زنان مسلمان، 1359، ص6. 9ـ همان/ ص 5.