امام خميني قدسسره در محضر معصومان عليهمالسلام
سيدعباس رفيعيپور سخن از پروانههايي است كه گرد شمع وجود امام جمع شدند و از گرمي ولايت و پرتو انوار خورشيد درخشان حضرتش بهرهها بردند و از يار سفركرده و خاطرات جاودان پيوندش با ساحت مقدس عترت سخن گفتند تا همه نسلها با پيروي از حضرتش در شمار ارادتمندان اهلبيت: جاي گيرند.در اينبخش به فرازهايي از آن خاطرات اشاره ميشود. باشد تا از سيره عملي اين اسوه علم و عمل جرعهاي برگيريم و مشعلي فرا روي نسل جوان بر افروزيم. انشاءاللّه. زيارت امام رضا عليهالسلام
آقاي سيدحميد روحاني ميگويد:يكي از علما براي من نقل ميكرد كه يك سال تابستان به اتفاق امام و چندتن ديگر از روحانيون به مشهد مشرف شديم و خانه دربستي گرفتيم. برنامه ما چنين بود كه بعد از ظهرها، پس از يكي دو ساعت استراحت، از خواب بلند ميشديم و به طور دستهجمعي روانه حرم مطهر ميشديم و پس از زيارت و نماز و دعا به خانه مراجعت و در ايوان باصفايي كه در آن خانه بود، مينشستيم و چاي ميخورديم. برنامه امام اين بود كه با جمع به حرم ميآمدند، ولي دعا و زيارتشان را خيلي مختصر ميكردند و تنها به منزل برميگشتند؛ و آن ايوان را آب و جارو ميكردند، فرش پهن ميكردند، سماور را روشن ميكردند و چاي را آماده ميساختند؛ و وقتيكه ما از حرم باز ميگشتيم، براي ما چاي ميريختند.يك روز من از ايشان سؤال كردم كه اين چه كاريه، زيارت و دعا را به خاطر آنكه براي رفقا چاي درست كنيد مختصر ميكنيد و با عجله به منزل باز ميگرديد؟ امام در جواب فرمودند: من ثواب اين كار را كمتر از آن زيارت و دعا نميدانم.(1)زيارت قبر حضرت علي عليهالسلام
آقاي سيد حميد روحاني مينويسد:امام در آن حدود پانزده سالي كه در نجف ميزيستند، جز در موارد استثنايي، هر شب ساعت 3 بعد از نصف شب در كنار قبر حضرت علي عليهالسلام بودند؛ و حتي وقتي حكومت نظامي اعلام ميشد و رفت و آمد در خيابانها ممنوع بود، به پشتبام ميرفت و از دور امام خود را زيارت ميكرد.(2)زيارت مرقد مطهر امام حسين عليهالسلام
آقاي سيد حميد روحاني مينويسد:«... در اغلب ايام زيارتي در كنار قبر امام حسين عليهالسلام بودند، در دهه عاشورا هر روز زيارت عاشوراي معروفه را با صدمرتبه سلام و صدمرتبه لعن ميخواندند.»(3)مرحوم آقاي املائي ميفرمود:روزي در حرم مطهر امام حسين عليهالسلام امام خميني را ديدم كه در ميان انبوه زوّار گير كرده و قدمينميتواند پيش بگذارد. به جلو دويده به كنار زدن مردم و بازكردن راه پرداختم. امام با تعرّض و تغيّر مرا منع ميكردند. ومن بيتوجه به منع ايشان به كار خود ادامه ميدادم. يكباره متوجه شدم كه امام از مسيري كه من براي ايشان بازكردهام نيامده و تغيير مسير داده، در لابه لاي جمعيت به راه خود ادامه ميدهد.(4)انس باحرم مطهر اميرالمؤمنين عليهالسلام
آقاي سيد حميد روحاني ميگويد:در سحرگاه وحشتزاي آخرين شبي كه امام در نجف بودند، خدمت امام رسيدم كه دستور العملي از ايشان بگيرم. يك حالت تأثري به من دست داده بود از اينكه ميديدم ايشان نجف را ترك ميكنند؛ و او پس از خدا و حرم مطهر اميرالمؤمنين عليهالسلام تنها پناهگاه ما بود.عرض كردم: آقا، نميشود از اين سفر صرفنظر كنيد؟! شما الآن داريد تشريف ميبريد كويت و آنجا جاي امني نيست، سوريه جاي امني نيست، ايران وضعش آنچنان است؛ كجا ميخواهيد برويد؟!امام فرمودند: «ناگزير از اينجا بايد بروم.» سپس فرمودند: «من در اينجا با حرم مطهر اميرالمؤمنين مأنوس بودم.»(5)نحوه تشرّف امام به حرم مطهر حضرت علي عليهالسلام
آقاي سيد حميد روحاني در اين باره مينويسد:در تشرف امام خميني به حرم مطهر اميرالمؤمنين عليهالسلام با آن آداب خاص زيارت آن حضرت، باز شايان توجه است:باكمال ادب و متانت اذن دخول ميخواندند. سپس از طرف پايينپا وارد حرم ميشدند و مقيد بودند كه از بالاي سرمطهر حضرت اميرالمؤمنين عليهالسلام عبور نكنند. ـ چنانكه در روايات وارد شده است. ـ و هنگامي كه مقابل ضريح مطهر ميرسيدند، زيارت امين اللّه يا زيارت ديگري را بانهايت اخلاص ميخواندند، بعد دوباره به طرف پايينپا بر ميگشتند و در گوشهاي از حرم نماز، زيارت، دعا نشسته ميخواندند؛ باز دو ركعت نماز و سپس بلند ميشدند و با رعايت آداب و اخلاص تمام از حرم مطهر خارج ميشدند.(6)زيارتهاي امام قدسسره
آقاي محمد علي انصاري، يكي از اعضاي دفتر امام خميني قدسسره ، ميگويد:علاقه امام به اهلبيت عليهمالسلام وصف ناشدني است؛ امام عاشق آنهااست. عاشقي كه تا صداي ياحسين بلند ميشود، او بياختيار اشك ميريزد. امام با اينكه در برابر مصيبتها صابر است و حتي در برابر مشكلاتي چون شهادت حاج آقا مصطفي اشك نميريزد اما به مجرد اينكه يك روضهخوان بگويد: «السلام عليك يا اباعبداللّه»، قطرات اشك از ديدگانش فرو ميچكد؛ و اين واقعاً علاقه كمينيست؛ و در همان مواقعي كه بسياري از شبهروشنفكران قبل از انقلاب به عزاداري و سينهزني ميتاختند و اگر اين فرهنگ رشد پيدا ميكرد، آثاري از شعائر اسلام باقي نميماند و ما را از درون بيمحتوا ميكرد. امام شديداً به ترويج همان سنتهاي ديرينه عزاداري ميپرداخت و مردم را به برگزاري هرچه باشكوهتر عزاداريهاي اهلبيت عليهمالسلام سفارش ميكند.(7)شركت در روضه حضرت زهرا عليهاالسلام
آقاي محمدعلي انصاري ميگويد:يك روز كه روز شهادت حضرت فاطمه عليهاالسلام بود، از امام تقاضا شد كه در جمع برادران دفتر، كه به همين مناسبت تشكيل داده بودند، حاضر شوند. امام آمدند و نشستند، به مجرد اينكه يكي از برادران دفتر شروع به خواندن مصيبت كردند، امام با صداي بلندگريه كردند كه ايشان براي ملاحظه حال امام مصيبت را كوتاه كردند و قطرات اشك هم چون دانههاي مرواريد برگونههايشان فرو ميغلتيد و با اينكه دنيا وتبليغات روي گريه امام تفسيرهاي مختلف ميكنند، امام باكي ندارند كه حتي در صفحه تلويزيون نيز به خاطر ابيعبداللّه عليهالسلام گريه كنند و اشك بريزند.(8)علاقه امام به آقا امام زمان (عج)
آقاي محمدعلي انصاري در اين باره ميگويد:يك روز يكي از طلاب در مدرسه رفاه به امام عرض ميكند كه: شما چرا در بين صحبتهايتان از امام زمان كمتر اسم ميبريد؟امام به محض شنيدن اين سخن درجا ايستادند و فرمودند:چه ميگويي؟ مگر شما نميدانيد ما آنچه داريم از امام زمان است و آنچه من دارم از امام زمان(عج) است و آنچه از انقلاب داريم از امام زمان است.(9)شركت در مجالس روضه
آيةاللّه سيد حسن طاهري خرمآبادي ميگويد:امام شبهاي محرم، مجالس روضه، كه در محلات قم برگزار ميشد، شركت ميكردند. براي اينكه مردم را تشويق كنند، هم گرم نگهدارند.آن شب كه ايشان را ميخواستند دستگير كنند، ولي هيچ كس خبر نداشت؛ تلفنها را قطع كرده بودند، تلفن منزل ايشان قطع شده بود. نزديك غروب بود من آمدم منزل ايشان، آقاي صانعي به من گفت: تلفن منزل امروز قطع است. فكر ميكرديم تلفن عيبي پيدا كرده است. فكر نميكرديم كه ميخواهند ايشان را دستگير كنند. مجلس روضه هم صبحها در منزل امام منعقد بود. به من گفتند: كه فردا صبح بياييد منبر برويد. من هم قبول كرده بودم كه فردا آنجا منبر بروم.آن شب امام رفتند مجلس روضهاي در يكي از محلههاي قم. ماهم رفتيم و مردم استقبال خيلي عجيبي از ايشان كردند و ما آن شب را خدمت ايشان در مجلس بوديم و ايشان برگشتند.دوستان به ما گفتند كه: همان نزديكيها كه منزل يكي از رفقا بود، بياييد و شب را بخوابيد.گفتم: نه، ميروم منزل.رفتم منزل. صبح بود كه من داشتم آماده ميشدم كه به منبر بروم كه خبر آوردند كه امام را نزديكيهاي طلوع فجر آمدهاند و دستگير كردند.(10)ذكر صلوات
آقاي محمدحسن رحيميان مينويسد:روزهاي ملاقات عمومي در حسينيه جماران، كه مردم از يكي دوساعت قبل تدريجاً جمع ميشوند، گاه و بيگاه صداي صلواتشان بلند ميشد و طبعاً صداي اين صلواتها در داخل به گوش امام ميرسيد.يك وقتي متوجه شديم كه امام باشنيدن صداي صلوات و نام مبارك پيغمبراكرم صلياللهعليهوآله آهسته صلوات ميفرستند؛ و مدتّها دقت داشتم و هيچگاه نديدم كه ايشان صداي صلوات را بشنوند و صلوات نفرستند.(11)احترام به ائمه اطهار عليهمالسلام
مرحوم آقاي مصطفي زماني مينويسد:هركجا روايتي از امام عليهالسلام به ميان ميآمد و يا نام راوي، از آنان احترام ميكرد. در مورد امامان عليهمالسلام ميفرمود: «سلام اللّه عليهم اجمعين» و در مورد راوي با كلمه «رحمةاللّه عليه» يا «رضوان اللّه عليه» نام او را بيان ميداشت.عشق به خاندان عصمت و طهارت بود كه براي دفاع از حريم آنان، كتاب كشف اسرار را نوشت و براي زيارت خانه خدا و كربلاي امام حسين عليهالسلام كتابهاي خود را فروخت. بارها شد كه ضمن بيان روايات ائمه اطهار عليهمالسلام از حالات آنان هم نقل ميفرمود كه مسائل اسلامي به صورت فرمولي عرضه نشود بلكه روح معنوي شاگرد هم تكامل يابد.(12)توسل به اهلالبيت عليهمالسلام
آقاي مرتضي تهراني ميگويد:ويژگي ديگر ايشان شدت اتصال و ارتباطشان و توسّلشان به اهلبيت ـ صلوات اللّه عليهم اجمعين ـ و خاندان عصمت و طهارت ـ صلوات اللّه عليهم اجمعين ـ است. به نحوي كه در تمام زمان تشرّفشان به نجف اشرف و حضور موليالمتقينـ صلوات اللّه عليه ـ همه شب به حرم مقدس مشرف و از ارواح طيّبه آن بزرگواران استمداد مينمودند.(13)احترام به عزاداري امام حسين عليهالسلام
آقاي محمد حسن رحيميان مينويسد:حضرت امام ـ مدّظلّه ـ در يك مراسم ملاقات در حسينيه جماران بطور استثنايي به جاي آنكه در جايگاه روي صندلي بنشيند... روي زمين نشستند، آن هم روز عاشورا و به احترام عزاداري امام حسين عليهالسلام بود.(14)شركت در دعاي توسل
آقاي محمدحسن رحيميان در اين باره ميگويد:يك روز به مناسبت يكي از وفيات ائمه عليهمالسلام چندنفري، به عنوان خواندن دعاي توسل، به اتاق امام رفتيم.همه رو به قبله نشستند و شروع به دعا كردند. بعد از شروع، امام وارد شدند و صف نشستند و همراه با همه دعا خواندند.در اثناي دعاي توسل، يكي از آقايان ذكر مصبيت مختصري كرد. با آنكه ذاكر روضهخوان ماهر نبود و با حضور امام دستپاچه شده بود و صدايش هم مرتعش و بريده بريده بود، همين كه شروع به روضه كرد با آنكه هنوز مطلب حسّاسي را بيان نكرده بود، امام چنان به گريه افتادند كه شانههايشان به شدّت تكان ميخورد و بنده وقتي زير چشم به سيماي امام نگاه كردم، دانههاي متوالي اشك را كه از زير محاسن معظمله روي زانويشان فرو ميافتاد، ديدم.(15)تشكيل مجلس ذكر مصيبت
آقاي محمدحسن رحيميان مينويسد:امام در مدتي كه در نجف اشرف بودند، در تمام شبهاي شهادت معصومين عليهمالسلام در منزلشان ذكر مصيبت داشتند و به مناسبت رحلت حضرت زهرا عليهاالسلام اين برنامه سه شب ادامه داشت؛ و آن گريه كردن و اشك ريختن بدون استثناء در همه اين روضهخوانيها مشهود بود.(16)توجه امام به زيارت عاشورا
آقاي سيدعلياكبر محتشمي ميگويد:از جمله حوادثي كه در فرانسه اتفاق افتاد در رابطه با آن حالت خلوص و علاقه و محبتي كه امام به ائمه اطهارداشتند، ما روزها كه ميشد كليه گزارشهاي شب گذشته را كه به وسيله تلفن از ايران رسيده بود، مينوشتيم و احياناآنهايي كه لازم بود عين صدا را امام بشنوند، جمعآوري ميكرديم و خدمت امام ميرسيديم و اين گزارشها را خدمتشان تقديم ميكرديم و اگر توضيح هم لازم بود، توضيح ميداديم.اول محرم شده آن روز طبق معمول وقتي گزارشها را برديم خدمت امام، ديديم امام در اتاق قدم ميزنند و با تسبيح ذكري ميگويند و مشخص شد كه امام زيارت عاشورا را طبق معمول كه در سالهاي گذشته هر سال در ايام عاشورا صبح مشرف ميشدند حرم و زيارت عاشورا را در حرم حضرت اميرالمؤمنين عليهالسلام ميخواندند، در پاريس هم همان برنامه را ادامه داده بودند و زيارت عاشورا را ميخواندند. امام تذكر فرمودند كه از اين به بعد در اين ساعت گزارشها را نياوريد كه در اين ساعت من مشغول هستم و اين برنامه ادامه داشت در ايام عاشورا.(17)دستور امام به روضهخواني در پاريس
آقاي سيدعلياكبر محتشمي در اين باره ميگويد:روز تاسوعا من در محوطه قدم ميزدم كه آقاي اشراقي آمدند و گفتند: كه امام فرمودند: «كه شما آماده باشيد يك ساعت به ظهر من ميخواهم بيايم بيرون و بايد امروز روضهبخواني.» من متحير شدم، چون يك همچون آمادگي نداشتم كه در آن شرايط و محيط روضهبخوانم. عرض كردم كه: خدمت ايشان عرض كنيد كه من آمادگي ندارم تا روضهاي كه مناسب اين شرايط و در جوّ پاريس و در ميان دانشجويان باشد، خدمت امام بخوانم. روضهاي كه من ميدانم همان روضههايي است كه در مجالس معمولي ايران خوانده ميشود. يك همچنين روضهاي من ميتوانم بخوانم. بعد امام پيغام دادند كه بگوييد: «به فلاني كه همان روضه را ميخواهم و همان روضه بايد اينجا خوانده بشود.»من از اين جريان حس كردم كه امام در هرحال آن علاقهاي كه به ائمهاطهار دارند و به آن محيطي را كه براي آن محيط مبارزه ميكنند، احترام ميگذارند و همان محيط را ميخواهند و همان آداب و رسومي كه از متن اسلام هست و بيش از هزار سال مسلمانها با آن بودند را ميخواهند ولو اينكه در پاريس و در قلب سرزمين غرب باشد.(18)در آن روز جمعيت زياد بود، خبرنگاران فراواني هم آمده بودند، ساعت يازده امام تشريف آوردند و امام بسيار محزون بود. من خدمت امام نشستم. امام اشاره كردند به من كه روضهبخوان و من شروع كردم روضهخواندن.براي كسانيكه از سراسر كشورهاي غرب آمده بودند براي ديدن امام بسيار غيرمترقبه بود اين منظره، در شرايطي كه امام در مقابلش شاه و آمريكاست و مبارزه ميكند، روز تاسوعا بنشيند و براي امام حسين عليهالسلام گريه كند.جمعيت خيلي زياد بود و خبرنگارها هم اين مجلس را ضبط ميكردند. از همان اولي كه شروع كردم به روضه، امام گريه كردند. در وسط روضه بود كه متوجه شدم تمامي جمعيتي كه در آنجا بودند، يكپارچه گريه ميكردند و حتي يادم ميآيد كه شايد در حدود يكربع بعد از اينكه روضه ما تمام شده بود، هنوز عدهاي گريه ميكردند؛ و يكي از برادرهايي كه آنجا بود، برادرمان دكتر فكري بود. آمد و صورت مرا بوسيد و گفت: كه من بيست و پنج سال در فرانسه هستم و از فرهنگم جدا شده بودم، از دينم جدا شده بودم، از مسائل مكتبي و مذهبي جدا شده بودم، از ائمه اطهار هم جدا شده بودم و امروز با اين برنامه و روضه كه تو خواندي مرا به همه چيز برگرداندي، به مذهبم، به مكتبم، به فرهنگم. و تا آن لحظه هم من ديدم چشمهايش اشكآلود بود؛ و اين روضهخواني، شب عاشورا خوانده شد.(19)توسل به ثامن الحجج عليهالسلام
آقاي سيد محمد جواد علمالهدي ميگويد:يكي از خاطرات شخصي من با حضرت امام اين بود كه آن موقعي كه (در) مجلس شوراي ملي آن عصر به فرمان استعمارگران مطلبي مطرح شد به عنوان «انجمنهاي ايالتي و ولايتي...» و اينكه نام مقدس قرآن و قسم به قرآن كه وظيفه هر نمايندهاي است كه قسم بخورد و متعهد شود، برداشته شود و به جايش كتاب آسماني گفته شود؛ و اينكه اسم اسلام از روي اين كشور به گونهاي برداشته شود به بهانه اينكه بتوانند ملتهاي ديگر هم دراين كشور دستاندر كار باشند.تنها اين سه جمله نبود؛ بلكه امام هشدار ميداد كه اين يك نوع رقّيت و استعمار خانمانسوزي است كه همه مقدسات اسلام را لگدكوب ميكند. حضرت امام لازم ديدند كه شبها... استادان حوزه علميه قم را جمع كنند و در اين باره شور و مشورتهايي بشود...، به دولت وقت هشدار بدهند و ميدادند و اعلاميههايي صادر ميشد.من به اذن امام مأمور شدم كه بلادي كه در قسمت شرق ايران قرار گرفته (يعني استان خراسان) را از مشهد مقدس تا زاهدان كه دورترين شهربود، بروم و علماي بلاد را ببينم؛ و براي بعضي از بزرگانشان كه حائزاهميت خاصي از حيث نفوذ مردمي بودند با قلم مقدسشان نامه نوشتند. شبي كه عازم بودم، خدمت ايشان شرفياب شدم و امام از اندرون تشريف آوردند بيرون و نامهها را به من لطف كردند و اين جمله را فرمودند: «شما قبل از اينكه با هركس ملاقات كنيد، اول مشرف بشويد حرم مطهر ثامن الحجج عليّابن موسيالرضا عليهالسلام و از زبان من به آن حضرت بگوييد كه آقا! كار بسيار عظيم و مسأله خطيري پيش آمده و ما وظيفه دانستيم قيام كنيم، چنانچه مرضي شماست ما را تأييد كنيد.»(20)كيفيت زيارت امام قدسسره
استاد عميد زنجاني ميگويد:از نكاتي كه من ميتوانم از آن دورهاي كه در نجف در خدمت حضرت امام بودم و اين افتخار بزرگ نصيبم بود، يادآوري كنم، مسأله كيفيت زيارت حضرت امام هست كه براي ما جالب بود. زياد اتفاق ميافتاد كه ما ميرفتيم در حرم مطهر حضرت امير عليهالسلام فقط از دور منظره زيارت امام را نگاه ميكرديم.دو مورد بود كه مخصوصاً طلابي كه حال و هوس اين كارها را داشتند معمولاً ميآمدند تماشاي زيارت ميكردند.يكي زيارت مرحوم آقاي اميني بود كه ديدني بود؛ و ايشان وقتي حرم مشرف ميشدند حالاتشان به قدري جذاب و گيرا و چنان طبيعي و خالصانه بود كه واقعاً انسان را وادار ميكرد كه بايستد و اين زيارت را تماشا كند؛ و بارها ديده ميشد كه مرحوم علامه اميني جلوي ضريح مطهر ميايستاد و يا مينشست و هيچ نميگفت، يعني لبها حركت نميكرد كه آدم فكر كند كه دارد زيارتنامه ميخواند؛ ولي همين طور اشك از چشم به پاي چشم و صورتش جاري ميشد.مورد دوم زيارت حضرت امام بود كه هر شب ايشان مشرف ميشدند به حرم مطهر حضرت امير عليهالسلام و مقيد بودند كه متن زيارت را بخوانند و جاي خاصي بود كه حضرت امام ميآمدند آنجا و از روي مفاتيح دعا ميخواندند.... زيارت امام خيلي طولاني بود. دعايي ميخواندند. زيارت عاشورا ميخواندند و نماز ميخواندند. بعد از اينكه تمام ميشد، حضرت امام در كنار ضريح مطهر ميايستادند و ظاهراً يك زيارت امين اللّه هم ميخواندند.اين كيفيت تشرّف امام به حرم حضرت امير عليهالسلام و كيفيت زيارتشان واقعاً جالب بود و حالت امام در دعاخواندن و زيارت، يك حالت از خود بيخود شدن بود كه كاملاً آن عمق اتصال روحي با آن صاحب ضريح و مزار و امامي كه امام زيارتشان ميكردند، اين اتصال روحي و معنوي كاملاً آشكار بود. همين منظره در كربلا در حرم حضرت اباعبداللّه و حضرت ابوالفضل ـ سلام اللّه عليهما اجمعين ـ مشاهده ميشد. يكبارهم كه ما اول ورود حضرت امام تا سامرا رفتيم؛ و در سامرا و كاظمين هم همين طور بود.(21)گريه براهلبيت عليهمالسلام
آقاي علي دواني ميگويد:يكي از خاطرات جالبي كه از امام دارم اين است كه معظمله به قدري مسلّط برخود هستند و خويشتندار ميباشند كه شايد حدي نتوان براي آن تصور نمود.... بارها ميديدم كه در مسجد بالاي سرحضرت معصومه عليهاالسلام يا خانه بعضي از آقايان علما كه در مجلس روضه نشسته بودند، هرچه واعظ يا هركس ميگفت، چه شيرين و چه تلخ، چه حزنانگيز و چه خندهدار، عدهاي تبسم ميكردند يا ميخنديدند و جمعي تحت تأثير مطالب حزن انگيز سرتكان ميدادند و با صداي بلند گريه ميكردند؛ ولي امام همچنان آرام و بيتفاوت نشسته و فقط گوش بودند كه واقعاً باعث تعجب هر بيننده بود؛ ولي همين كه لحظه ذكر مصيبت اهلبيت عليهمالسلام فرا ميرسيد، امام دستمال از جيب در ميآوردند و آناو بياختيار ميگريستند و اشك ميريختند.گاهي ميديدم كه دستمال را با دست تا حدود دهان گرفته بودند و به سخنان واعظ يا روضهخوان گوش ميدادند و در همان حال قطرات درشت و پيدرپي اشك از دو سمت صورتشان جاري بود.(22)احترام به مداح اهلبيت عليهمالسلام
آقاي محمد فاضلياشتهاردي ميگويد:حضرت امام تواضع عجيبي نسبت به طلبههايي كه درسخوان بودند، داشتند. طلبه، روضهخوان، مداح اهلبيت عليهمالسلام را كه ميديدند، تمام قد بلند ميشدند و موقعي كه ميخواستند از پيش استاد بروند، از او بدرقه ميكردند و بالاخره با اصرار ميهمان باز ميگشتند.(23)شركت در جشن امام حسن مجتبي عليهالسلام
آقاي سيدحسن طاهري خرم آبادي ميگويد:ما در شبهاي نيمه ماه رمضان، يك جشني به عنوان حضرت امام حسن مجتبي عليهالسلام در خانه ميگرفتيم كه آقايان طلبهها و علما را هم دعوت ميكرديم و من مقيد بودم كه حضرت امام را در اين جشن دعوت كنيم و ايشان هم اظهار لطفي ميكردند و در اين جشن شركت ميكردند.(24)گريه امام براي علياكبر عليهالسلام
آقاي علي دواني ميگويد:آقاي حاج سيدمحمد كوثري، ذاكر معروف قم، از دوستان صميمي كه از سالها قبل در قم روضهخوان خاص امام بود و در سنوات اخير هم ايام عاشورا در حضور جمع در حسينيه جماران به ياد ايّامي كه امام در قم اقامت داشتند و ايشان ذاكر خاص امام بود و ذكر مصيبت وي مطلوب امام بود، نقل ميكرد كه پس از شهادت مرحوم حاج آقامصطفي، فرزند ارشد امام، وارد نجف اشرف شدم. رفقا گفتند: خوب به موقع آمدي، امام را درياب كه هرچه ما كرديم در مصبيت حاج آقا مصطفي گريه كنند، از عهده برنيامدهايم. مگر توكاري بكني.من خدمت امام رسيدم و عرض كردم: اجازه ميدهيد ذكر مصيبتي بكنم؟امام اجازه دادند. هرچه نام حاج آقامصطفي را بردم تا با آهنگ حزين امام را منقلب كنم كه در عزاي پسراشك بريزد، امام تغيير حال پيدا نكردند و همچنان ساكت و آرام بودند؛ ولي همين كه نام حضرت علياكبر عليهالسلام را بردم هنگامه شد، امام چنان گريستند كه قابل وصف نيست.(25)گريه بر مصيبت اهل بيت عترت
آقاي علي دواني ميگويد:در مجلس ختم استاد شهيد مرتضي مطهري، كه از طرف امام در مدرسه فيضيه برگزار شد و خود امام هم كه آن موقع در قم بودند حضور داشتند، سخنران كه در كنار ايشان ايستاده بود و آن همه درباره شخصيّت استاد شهيد مطهري شاگرد برازنده و پاره تن امام و شهادت ايشان سخن گفت و امام با كمال آرامش گوش ميدادند؛ ولي همين كه گوينده به ذكر مصيبت اهلبيت عليهمالسلام رسيد، امام منقلب شدند و دستمال از جيب در آوردند و به صورت گرفته و گريستند. همان طور كه اهلبيت خود گفتهاند: «هرمصيبت و شهيد و قتيلي كه داريد به جاي آنها براي ما ناله و زاري كنيد.» امام عيناچنين است.(26)نوفل لوشاتو شاهد اشك امام در شهادت امام حسين عليهالسلام
آقاي علي دواني ميگويد:پسر بزرگم از خانم دكتر مهين ـ ت استاد و صاحب نظر درهنر، نقل ميكرد كه ايشان زماني كه حضرت امام به پاريس هجرت كرده بودند، ايشان به پاريس رفته و در بيت امام خدمت ميكرد. وقتي مرتب اخبار وحشتناك 17 شهريور تهران را به امام ميدادند كه چه كردهاند و چقدر كشته شدهاند، امام عكس العملي از تأثر وهيجان نشان نميداد، و هيچ تأثري در قيافهشان ديده نشد؛ حتي وقتي خود اين خانم ميگريستند، امام او را دلداري ميداده و ميگفتند: چرا گريه ميكني، صبر داشته باش. ولي چندي بعد روزي در يكي از مجالس امام، شخصي برخاست و شروع به ذكر مصيبت كرد؛ همين كه گفت: «السلام عليك يا اباعبداللّه!» فوراً رنگ صورت امام تغيير كرد و ديدم كه به پهناي صورتشان اشك ميريزند.(27) 18 ـ ص 55. 20 ـ ج5،ص129و130. 25 ـ ج 6، ص 73. 27 ـ ص 73. 23 ـ ج 5،ص91 و92. 24 ـ ص 105. 22 ـ ج6،ص71و72. 15 ـ ص 71. 16 ـ ص 72. 19 ـ ص 55 و 56. 21 ـ ص 155 ـ 157. 17 ـ ج 1، ص 54. 26 ـ ص 72. 13 ـ ص 43 و 44. 14 ـ ص 70. 1 ـ سرگذشتهاي ويژه از زندگي حضرت امام خميني(ره)، ج 1، ص 97 و 98. 10 ـ ج 5، ص 118 و 119. 11 ـ ص 72. 12 ـ ص 74 و 75. 2 ـ ج 1، ص 99. 2 ـ ج 1، ص 99. 3 ـ ص 98. 4 ـ ص 103 و 104. 5 ـ ص 120 و 121. 6 ـ ص 122. 7 ـ ج 2، ص 54 و 55. 9 ـ 8 ـ ص 55 و 56.