امام خمینی (قدس سره) در محضر معصومان (علیهم السلام) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

امام خمینی (قدس سره) در محضر معصومان (علیهم السلام) - نسخه متنی

سیدعباس رفیعی ‏پور

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

امام خميني قدس‏سره در محضر معصومان عليهم‏السلام

سيدعباس رفيعي‏پور

سخن از پروانه‏هايي است كه گرد شمع وجود امام جمع شدند و از گرمي ولايت و پرتو انوار خورشيد درخشان حضرتش بهره‏ها بردند و از يار سفركرده و خاطرات جاودان پيوندش با ساحت مقدس عترت سخن گفتند تا همه نسلها با پيروي از حضرتش در شمار ارادتمندان اهل‏بيت: جاي گيرند.

در اين‏بخش به فرازهايي از آن خاطرات اشاره مي‏شود. باشد تا از سيره عملي اين اسوه علم و عمل جرعه‏اي برگيريم و مشعلي فرا روي نسل جوان بر افروزيم. ان‏شاءاللّه‏.

زيارت امام رضا عليه‏السلام

آقاي سيدحميد روحاني مي‏گويد:

يكي از علما براي من نقل مي‏كرد كه يك سال تابستان به اتفاق امام و چندتن ديگر از روحانيون به مشهد مشرف شديم و خانه دربستي گرفتيم. برنامه ما چنين بود كه بعد از ظهرها، پس از يكي دو ساعت استراحت، از خواب بلند مي‏شديم و به طور دسته‏جمعي روانه حرم مطهر مي‏شديم و پس از زيارت و نماز و دعا به خانه مراجعت و در ايوان باصفايي كه در آن خانه بود، مي‏نشستيم و چاي مي‏خورديم. برنامه امام اين بود كه با جمع به حرم مي‏آمدند، ولي دعا و زيارتشان را خيلي مختصر مي‏كردند و تنها به منزل برمي‏گشتند؛ و آن ايوان را آب و جارو مي‏كردند، فرش پهن مي‏كردند، سماور را روشن مي‏كردند و چاي را آماده مي‏ساختند؛ و وقتي‏كه ما از حرم باز مي‏گشتيم، براي ما چاي مي‏ريختند.

يك روز من از ايشان سؤال كردم كه اين چه كاريه، زيارت و دعا را به خاطر آنكه براي رفقا چاي درست كنيد مختصر مي‏كنيد و با عجله به منزل باز مي‏گرديد؟ امام در جواب فرمودند: من ثواب اين كار را كمتر از آن زيارت و دعا نمي‏دانم.(1)

زيارت قبر حضرت علي عليه‏السلام

آقاي سيد حميد روحاني مي‏نويسد:

امام در آن حدود پانزده سالي كه در نجف مي‏زيستند، جز در موارد استثنايي، هر شب ساعت 3 بعد از نصف شب در كنار قبر حضرت علي عليه‏السلام بودند؛ و حتي وقتي حكومت نظامي اعلام مي‏شد و رفت و آمد در خيابانها ممنوع بود، به پشت‏بام مي‏رفت و از دور امام خود را زيارت مي‏كرد.(2)

زيارت مرقد مطهر امام حسين عليه‏السلام

آقاي سيد حميد روحاني مي‏نويسد:

«... در اغلب ايام زيارتي در كنار قبر امام حسين عليه‏السلام بودند، در دهه عاشورا هر روز زيارت عاشوراي معروفه را با صدمرتبه سلام و صدمرتبه لعن مي‏خواندند.»(3)

مرحوم آقاي املائي مي‏فرمود:

روزي در حرم مطهر امام حسين عليه‏السلام امام خميني را ديدم كه در ميان انبوه زوّار گير كرده و قدمي‏نمي‏تواند پيش بگذارد. به جلو دويده به كنار زدن مردم و بازكردن راه پرداختم. امام با تعرّض و تغيّر مرا منع مي‏كردند. ومن بي‏توجه به منع ايشان به كار خود ادامه مي‏دادم. يكباره متوجه شدم كه امام از مسيري كه من براي ايشان بازكرده‏ام نيامده و تغيير مسير داده، در لابه لاي جمعيت به راه خود ادامه مي‏دهد.(4)

انس باحرم مطهر اميرالمؤمنين عليه‏السلام

آقاي سيد حميد روحاني مي‏گويد:

در سحرگاه وحشتزاي آخرين شبي كه امام در نجف بودند، خدمت امام رسيدم كه دستور العملي از ايشان بگيرم. يك حالت تأثري به من دست داده بود از اينكه مي‏ديدم ايشان نجف را ترك مي‏كنند؛ و او پس از خدا و حرم مطهر اميرالمؤمنين عليه‏السلام تنها پناهگاه ما بود.

عرض كردم: آقا، نمي‏شود از اين سفر صرف‏نظر كنيد؟! شما الآن داريد تشريف مي‏بريد كويت و آنجا جاي امني نيست، سوريه جاي امني نيست، ايران وضعش آنچنان است؛ كجا مي‏خواهيد برويد؟!

امام فرمودند: «ناگزير از اينجا بايد بروم.» سپس فرمودند: «من در اينجا با حرم مطهر اميرالمؤمنين مأنوس بودم.»(5)

نحوه تشرّف امام به حرم مطهر حضرت علي عليه‏السلام

آقاي سيد حميد روحاني در اين باره مي‏نويسد:

در تشرف امام خميني به حرم مطهر اميرالمؤمنين عليه‏السلام با آن آداب خاص زيارت آن حضرت، باز شايان توجه است:

باكمال ادب و متانت اذن دخول مي‏خواندند. سپس از طرف پايين‏پا وارد حرم مي‏شدند و مقيد بودند كه از بالاي سرمطهر حضرت اميرالمؤمنين عليه‏السلام عبور نكنند. ـ چنانكه در روايات وارد شده است. ـ و هنگامي كه مقابل ضريح مطهر مي‏رسيدند، زيارت امين اللّه‏ يا زيارت ديگري را بانهايت اخلاص مي‏خواندند، بعد دوباره به طرف پايين‏پا بر مي‏گشتند و در گوشه‏اي از حرم نماز، زيارت، دعا نشسته مي‏خواندند؛ باز دو ركعت نماز و سپس بلند مي‏شدند و با رعايت آداب و اخلاص تمام از حرم مطهر خارج مي‏شدند.(6)

زيارتهاي امام قدس‏سره

آقاي محمد علي انصاري، يكي از اعضاي دفتر امام خميني قدس‏سره ، مي‏گويد:

علاقه امام به اهل‏بيت عليهم‏السلام وصف ناشدني است؛ امام عاشق آنهااست. عاشقي كه تا صداي ياحسين بلند مي‏شود، او بي‏اختيار اشك مي‏ريزد. امام با اينكه در برابر مصيبت‏ها صابر است و حتي در برابر مشكلاتي چون شهادت حاج آقا مصطفي اشك نمي‏ريزد اما به مجرد اينكه يك روضه‏خوان بگويد: «السلام عليك يا اباعبداللّه‏»، قطرات اشك از ديدگانش فرو مي‏چكد؛ و اين واقعاً علاقه كمي‏نيست؛ و در همان مواقعي كه بسياري از شبه‏روشنفكران قبل از انقلاب به عزاداري و سينه‏زني مي‏تاختند و اگر اين فرهنگ رشد پيدا مي‏كرد، آثاري از شعائر اسلام باقي نمي‏ماند و ما را از درون بي‏محتوا مي‏كرد. امام شديداً به ترويج همان سنت‏هاي ديرينه عزاداري مي‏پرداخت و مردم را به برگزاري هرچه باشكوهتر عزاداري‏هاي اهل‏بيت عليهم‏السلام سفارش مي‏كند.(7)

شركت در روضه حضرت زهرا عليها‏السلام

آقاي محمدعلي انصاري مي‏گويد:

يك روز كه روز شهادت حضرت فاطمه عليها‏السلام بود، از امام تقاضا شد كه در جمع برادران دفتر، كه به همين مناسبت تشكيل داده بودند، حاضر شوند. امام آمدند و نشستند، به مجرد اينكه يكي از برادران دفتر شروع به خواندن مصيبت كردند، امام با صداي بلندگريه كردند كه ايشان براي ملاحظه حال امام مصيبت را كوتاه كردند و قطرات اشك هم چون دانه‏هاي مرواريد برگونه‏هايشان فرو مي‏غلتيد و با اينكه دنيا وتبليغات روي گريه امام تفسيرهاي مختلف مي‏كنند، امام باكي ندارند كه حتي در صفحه تلويزيون نيز به خاطر ابي‏عبداللّه‏ عليه‏السلام گريه كنند و اشك بريزند.(8)

علاقه امام به آقا امام زمان (عج)

آقاي محمدعلي انصاري در اين باره مي‏گويد:

يك روز يكي از طلاب در مدرسه رفاه به امام عرض مي‏كند كه: شما چرا در بين صحبتهايتان از امام زمان كمتر اسم مي‏بريد؟

امام به محض شنيدن اين سخن درجا ايستادند و فرمودند:

چه مي‏گويي؟ مگر شما نمي‏دانيد ما آنچه داريم از امام زمان است و آنچه من دارم از امام زمان(عج) است و آنچه از انقلاب داريم از امام زمان است.(9)

شركت در مجالس روضه

آية‏اللّه‏ سيد حسن طاهري خرم‏آبادي مي‏گويد:

امام شبهاي محرم، مجالس روضه، كه در محلات قم برگزار مي‏شد، شركت مي‏كردند. براي اينكه مردم را تشويق كنند، هم گرم نگه‏دارند.

آن شب كه ايشان را مي‏خواستند دستگير كنند، ولي هيچ كس خبر نداشت؛ تلفنها را قطع كرده بودند، تلفن منزل ايشان قطع شده بود. نزديك غروب بود من آمدم منزل ايشان، آقاي صانعي به من گفت: تلفن منزل امروز قطع است. فكر مي‏كرديم تلفن عيبي پيدا كرده است. فكر نمي‏كرديم كه مي‏خواهند ايشان را دستگير كنند. مجلس روضه هم صبحها در منزل امام منعقد بود. به من گفتند: كه فردا صبح بياييد منبر برويد. من هم قبول كرده بودم كه فردا آن‏جا منبر بروم.

آن شب امام رفتند مجلس روضه‏اي در يكي از محله‏هاي قم. ماهم رفتيم و مردم استقبال خيلي عجيبي از ايشان كردند و ما آن شب را خدمت ايشان در مجلس بوديم و ايشان برگشتند.

دوستان به ما گفتند كه: همان نزديكيها كه منزل يكي از رفقا بود، بياييد و شب را بخوابيد.

گفتم: نه، مي‏روم منزل.

رفتم منزل. صبح بود كه من داشتم آماده مي‏شدم كه به منبر بروم كه خبر آوردند كه امام را نزديكيهاي طلوع فجر آمده‏اند و دستگير كردند.(10)

ذكر صلوات

آقاي محمدحسن رحيميان مي‏نويسد:

روزهاي ملاقات عمومي در حسينيه جماران، كه مردم از يكي دوساعت قبل تدريجاً جمع مي‏شوند، گاه و بيگاه صداي صلواتشان بلند مي‏شد و طبعاً صداي اين صلواتها در داخل به گوش امام مي‏رسيد.

يك وقتي متوجه شديم كه امام باشنيدن صداي صلوات و نام مبارك پيغمبراكرم صلي‏الله‏عليه‏و‏آله آهسته صلوات مي‏فرستند؛ و مدتّها دقت داشتم و هيچ‏گاه نديدم كه ايشان صداي صلوات را بشنوند و صلوات نفرستند.(11)

احترام به ائمه اطهار عليهم‏السلام

مرحوم آقاي مصطفي زماني مي‏نويسد:

هركجا روايتي از امام عليه‏السلام به ميان مي‏آمد و يا نام راوي، از آنان احترام مي‏كرد. در مورد امامان عليهم‏السلام مي‏فرمود: «سلام اللّه‏ عليهم اجمعين» و در مورد راوي با كلمه «رحمة‏اللّه‏ عليه» يا «رضوان اللّه‏ عليه» نام او را بيان مي‏داشت.

عشق به خاندان عصمت و طهارت بود كه براي دفاع از حريم آنان، كتاب كشف اسرار را نوشت و براي زيارت خانه خدا و كربلاي امام حسين عليه‏السلام كتابهاي خود را فروخت. بارها شد كه ضمن بيان روايات ائمه اطهار عليهم‏السلام از حالات آنان هم نقل مي‏فرمود كه مسائل اسلامي به صورت فرمولي عرضه نشود بلكه روح معنوي شاگرد هم تكامل يابد.(12)

توسل به اهل‏البيت عليهم‏السلام

آقاي مرتضي تهراني مي‏گويد:

ويژگي ديگر ايشان شدت اتصال و ارتباطشان و توسّلشان به اهل‏بيت ـ صلوات اللّه‏ عليهم اجمعين ـ و خاندان عصمت و طهارت ـ صلوات اللّه‏ عليهم اجمعين ـ است. به نحوي كه در تمام زمان تشرّفشان به نجف اشرف و حضور مولي‏المتقينـ صلوات اللّه‏ عليه ـ همه شب به حرم مقدس مشرف و از ارواح طيّبه آن بزرگواران استمداد مي‏نمودند.(13)

احترام به عزاداري امام حسين عليه‏السلام

آقاي محمد حسن رحيميان مي‏نويسد:

حضرت امام ـ مدّظلّه ـ در يك مراسم ملاقات در حسينيه جماران بطور استثنايي به جاي آنكه در جايگاه روي صندلي بنشيند... روي زمين نشستند، آن هم روز عاشورا و به احترام عزاداري امام حسين عليه‏السلام بود.(14)

شركت در دعاي توسل

آقاي محمدحسن رحيميان در اين باره مي‏گويد:

يك روز به مناسبت يكي از وفيات ائمه عليهم‏السلام چندنفري، به عنوان خواندن دعاي توسل، به اتاق امام رفتيم.

همه رو به قبله نشستند و شروع به دعا كردند. بعد از شروع، امام وارد شدند و صف نشستند و همراه با همه دعا خواندند.

در اثناي دعاي توسل، يكي از آقايان ذكر مصبيت مختصري كرد. با آنكه ذاكر روضه‏خوان ماهر نبود و با حضور امام دستپاچه شده بود و صدايش هم مرتعش و بريده بريده بود، همين كه شروع به روضه كرد با آنكه هنوز مطلب حسّاسي را بيان نكرده بود، امام چنان به گريه افتادند كه شانه‏هايشان به شدّت تكان مي‏خورد و بنده وقتي زير چشم به سيماي امام نگاه كردم، دانه‏هاي متوالي اشك را كه از زير محاسن معظم‏له روي زانويشان فرو مي‏افتاد، ديدم.(15)

تشكيل مجلس ذكر مصيبت

آقاي محمدحسن رحيميان مي‏نويسد:

امام در مدتي كه در نجف اشرف بودند، در تمام شبهاي شهادت معصومين عليهم‏السلام در منزلشان ذكر مصيبت داشتند و به مناسبت رحلت حضرت زهرا عليها‏السلام اين برنامه سه شب ادامه داشت؛ و آن گريه كردن و اشك ريختن بدون استثناء در همه اين روضه‏خوانيها مشهود بود.(16)

توجه امام به زيارت عاشورا

آقاي سيدعلي‏اكبر محتشمي مي‏گويد:

از جمله حوادثي كه در فرانسه اتفاق افتاد در رابطه با آن حالت خلوص و علاقه و محبتي كه امام به ائمه اطهارداشتند، ما روزها كه مي‏شد كليه گزارشهاي شب گذشته را كه به وسيله تلفن از ايران رسيده بود، مي‏نوشتيم و احياناآنهايي كه لازم بود عين صدا را امام بشنوند، جمع‏آوري مي‏كرديم و خدمت امام مي‏رسيديم و اين گزارشها را خدمتشان تقديم مي‏كرديم و اگر توضيح هم لازم بود، توضيح مي‏داديم.

اول محرم شده آن روز طبق معمول وقتي گزارشها را برديم خدمت امام، ديديم امام در اتاق قدم مي‏زنند و با تسبيح ذكري مي‏گويند و مشخص شد كه امام زيارت عاشورا را طبق معمول كه در سالهاي گذشته هر سال در ايام عاشورا صبح مشرف مي‏شدند حرم و زيارت عاشورا را در حرم حضرت اميرالمؤمنين عليه‏السلام مي‏خواندند، در پاريس هم همان برنامه را ادامه داده بودند و زيارت عاشورا را مي‏خواندند. امام تذكر فرمودند كه از اين به بعد در اين ساعت گزارشها را نياوريد كه در اين ساعت من مشغول هستم و اين برنامه ادامه داشت در ايام عاشورا.(17)

دستور امام به روضه‏خواني در پاريس

آقاي سيدعلي‏اكبر محتشمي در اين باره مي‏گويد:

روز تاسوعا من در محوطه قدم مي‏زدم كه آقاي اشراقي آمدند و گفتند: كه امام فرمودند: «كه شما آماده باشيد يك ساعت به ظهر من مي‏خواهم بيايم بيرون و بايد امروز روضه‏بخواني.» من متحير شدم، چون يك همچون آمادگي نداشتم كه در آن شرايط و محيط روضه‏بخوانم. عرض كردم كه: خدمت ايشان عرض كنيد كه من آمادگي ندارم تا روضه‏اي كه مناسب اين شرايط و در جوّ پاريس و در ميان دانشجويان باشد، خدمت امام بخوانم. روضه‏اي كه من مي‏دانم همان روضه‏هايي است كه در مجالس معمولي ايران خوانده مي‏شود. يك همچنين روضه‏اي من مي‏توانم بخوانم. بعد امام پيغام دادند كه بگوييد: «به فلاني كه همان روضه را مي‏خواهم و همان روضه بايد اينجا خوانده بشود.»

من از اين جريان حس كردم كه امام در هرحال آن علاقه‏اي كه به ائمه‏اطهار دارند و به آن محيطي را كه براي آن محيط مبارزه مي‏كنند، احترام مي‏گذارند و همان محيط را مي‏خواهند و همان آداب و رسومي كه از متن اسلام هست و بيش از هزار سال مسلمانها با آن بودند را مي‏خواهند ولو اينكه در پاريس و در قلب سرزمين غرب باشد.(18)

در آن روز جمعيت زياد بود، خبرنگاران فراواني هم آمده بودند، ساعت يازده امام تشريف آوردند و امام بسيار محزون بود. من خدمت امام نشستم. امام اشاره كردند به من كه روضه‏بخوان و من شروع كردم روضه‏خواندن.

براي كساني‏كه از سراسر كشورهاي غرب آمده بودند براي ديدن امام بسيار غيرمترقبه بود اين منظره، در شرايطي كه امام در مقابلش شاه و آمريكاست و مبارزه مي‏كند، روز تاسوعا بنشيند و براي امام حسين عليه‏السلام گريه كند.

جمعيت خيلي زياد بود و خبرنگارها هم اين مجلس را ضبط مي‏كردند. از همان اولي كه شروع كردم به روضه، امام گريه كردند. در وسط روضه بود كه متوجه شدم تمامي جمعيتي كه در آنجا بودند، يكپارچه گريه مي‏كردند و حتي يادم مي‏آيد كه شايد در حدود يكربع بعد از اينكه روضه ما تمام شده بود، هنوز عده‏اي گريه مي‏كردند؛ و يكي از برادرهايي كه آنجا بود، برادرمان دكتر فكري بود. آمد و صورت مرا بوسيد و گفت: كه من بيست و پنج سال در فرانسه هستم و از فرهنگم جدا شده بودم، از دينم جدا شده بودم، از مسائل مكتبي و مذهبي جدا شده بودم، از ائمه اطهار هم جدا شده بودم و امروز با اين برنامه و روضه كه تو خواندي مرا به همه چيز برگرداندي، به مذهبم، به مكتبم، به فرهنگم. و تا آن لحظه هم من ديدم چشمهايش اشك‏آلود بود؛ و اين روضه‏خواني، شب عاشورا خوانده شد.(19)

توسل به ثامن الحجج عليه‏السلام

آقاي سيد محمد جواد علم‏الهدي مي‏گويد:

يكي از خاطرات شخصي من با حضرت امام اين بود كه آن موقعي كه (در) مجلس شوراي ملي آن عصر به فرمان استعمارگران مطلبي مطرح شد به عنوان «انجمنهاي ايالتي و ولايتي...» و اينكه نام مقدس قرآن و قسم به قرآن كه وظيفه هر نماينده‏اي است كه قسم بخورد و متعهد شود، برداشته شود و به جايش كتاب آسماني گفته شود؛ و اينكه اسم اسلام از روي اين كشور به گونه‏اي برداشته شود به بهانه اينكه بتوانند ملتهاي ديگر هم دراين كشور دست‏اندر كار باشند.

تنها اين سه جمله نبود؛ بلكه امام هشدار مي‏داد كه اين يك نوع رقّيت و استعمار خانمانسوزي است كه همه مقدسات اسلام را لگدكوب مي‏كند. حضرت امام لازم ديدند كه شبها... استادان حوزه علميه قم را جمع كنند و در اين باره شور و مشورتهايي بشود...، به دولت وقت هشدار بدهند و مي‏دادند و اعلاميه‏هايي صادر مي‏شد.

من به اذن امام مأمور شدم كه بلادي كه در قسمت شرق ايران قرار گرفته (يعني استان خراسان) را از مشهد مقدس تا زاهدان كه دورترين شهربود، بروم و علماي بلاد را ببينم؛ و براي بعضي از بزرگانشان كه حائزاهميت خاصي از حيث نفوذ مردمي بودند با قلم مقدسشان نامه نوشتند. شبي كه عازم بودم، خدمت ايشان شرفياب شدم و امام از اندرون تشريف آوردند بيرون و نامه‏ها را به من لطف كردند و اين جمله را فرمودند: «شما قبل از اينكه با هركس ملاقات كنيد، اول مشرف بشويد حرم مطهر ثامن الحجج عليّ‏ابن موسي‏الرضا عليه‏السلام و از زبان من به آن حضرت بگوييد كه آقا! كار بسيار عظيم و مسأله خطيري پيش آمده و ما وظيفه دانستيم قيام كنيم، چنانچه مرضي شماست ما را تأييد كنيد.»(20)

كيفيت زيارت امام قدس‏سره

استاد عميد زنجاني مي‏گويد:

از نكاتي كه من مي‏توانم از آن دوره‏اي كه در نجف در خدمت حضرت امام بودم و اين افتخار بزرگ نصيبم بود، يادآوري كنم، مسأله كيفيت زيارت حضرت امام هست كه براي ما جالب بود. زياد اتفاق مي‏افتاد كه ما مي‏رفتيم در حرم مطهر حضرت امير عليه‏السلام فقط از دور منظره زيارت امام را نگاه مي‏كرديم.

دو مورد بود كه مخصوصاً طلابي كه حال و هوس اين كارها را داشتند معمولاً مي‏آمدند تماشاي زيارت مي‏كردند.

يكي زيارت مرحوم آقاي اميني بود كه ديدني بود؛ و ايشان وقتي حرم مشرف مي‏شدند حالاتشان به قدري جذاب و گيرا و چنان طبيعي و خالصانه بود كه واقعاً انسان را وادار مي‏كرد كه بايستد و اين زيارت را تماشا كند؛ و بارها ديده مي‏شد كه مرحوم علامه اميني جلوي ضريح مطهر مي‏ايستاد و يا مي‏نشست و هيچ نمي‏گفت، يعني لبها حركت نمي‏كرد كه آدم فكر كند كه دارد زيارتنامه مي‏خواند؛ ولي همين طور اشك از چشم به پاي چشم و صورتش جاري مي‏شد.

مورد دوم زيارت حضرت امام بود كه هر شب ايشان مشرف مي‏شدند به حرم مطهر حضرت امير عليه‏السلام و مقيد بودند كه متن زيارت را بخوانند و جاي خاصي بود كه حضرت امام مي‏آمدند آن‏جا و از روي مفاتيح دعا مي‏خواندند.

... زيارت امام خيلي طولاني بود. دعايي مي‏خواندند. زيارت عاشورا مي‏خواندند و نماز مي‏خواندند. بعد از اينكه تمام مي‏شد، حضرت امام در كنار ضريح مطهر مي‏ايستادند و ظاهراً يك زيارت امين اللّه‏ هم مي‏خواندند.

اين كيفيت تشرّف امام به حرم حضرت امير عليه‏السلام و كيفيت زيارتشان واقعاً جالب بود و حالت امام در دعاخواندن و زيارت، يك حالت از خود بي‏خود شدن بود كه كاملاً آن عمق اتصال روحي با آن صاحب ضريح و مزار و امامي كه امام زيارتشان مي‏كردند، اين اتصال روحي و معنوي كاملاً آشكار بود. همين منظره در كربلا در حرم حضرت اباعبداللّه‏ و حضرت ابوالفضل ـ سلام اللّه‏ عليهما اجمعين ـ مشاهده مي‏شد. يك‏بارهم كه ما اول ورود حضرت امام تا سامرا رفتيم؛ و در سامرا و كاظمين هم همين طور بود.(21)

گريه براهل‏بيت عليهم‏السلام

آقاي علي دواني مي‏گويد:

يكي از خاطرات جالبي كه از امام دارم اين است كه معظم‏له به قدري مسلّط برخود هستند و خويشتن‏دار مي‏باشند كه شايد حدي نتوان براي آن تصور نمود.

... بارها مي‏ديدم كه در مسجد بالاي سرحضرت معصومه عليها‏السلام يا خانه بعضي از آقايان علما كه در مجلس روضه نشسته بودند، هرچه واعظ يا هركس مي‏گفت، چه شيرين و چه تلخ، چه حزن‏انگيز و چه خنده‏دار، عده‏اي تبسم مي‏كردند يا مي‏خنديدند و جمعي تحت تأثير مطالب حزن انگيز سرتكان مي‏دادند و با صداي بلند گريه مي‏كردند؛ ولي امام همچنان آرام و بي‏تفاوت نشسته و فقط گوش بودند كه واقعاً باعث تعجب هر بيننده بود؛ ولي همين كه لحظه ذكر مصيبت اهل‏بيت عليهم‏السلام فرا مي‏رسيد، امام دستمال از جيب در مي‏آوردند و آناو بي‏اختيار مي‏گريستند و اشك مي‏ريختند.

گاهي مي‏ديدم كه دستمال را با دست تا حدود دهان گرفته بودند و به سخنان واعظ يا روضه‏خوان گوش مي‏دادند و در همان حال قطرات درشت و پي‏درپي اشك از دو سمت صورتشان جاري بود.(22)

احترام به مداح اهل‏بيت عليهم‏السلام

آقاي محمد فاضلي‏اشتهاردي مي‏گويد:

حضرت امام تواضع عجيبي نسبت به طلبه‏هايي كه درس‏خوان بودند، داشتند. طلبه، روضه‏خوان، مداح اهل‏بيت عليهم‏السلام را كه مي‏ديدند، تمام قد بلند مي‏شدند و موقعي كه مي‏خواستند از پيش استاد بروند، از او بدرقه مي‏كردند و بالاخره با اصرار ميهمان باز مي‏گشتند.(23)

شركت در جشن امام حسن مجتبي عليه‏السلام

آقاي سيدحسن طاهري خرم آبادي مي‏گويد:

ما در شبهاي نيمه ماه رمضان، يك جشني به عنوان حضرت امام حسن مجتبي عليه‏السلام در خانه مي‏گرفتيم كه آقايان طلبه‏ها و علما را هم دعوت مي‏كرديم و من مقيد بودم كه حضرت امام را در اين جشن دعوت كنيم و ايشان هم اظهار لطفي مي‏كردند و در اين جشن شركت مي‏كردند.(24)

گريه امام براي علي‏اكبر عليه‏السلام

آقاي علي دواني مي‏گويد:

آقاي حاج سيدمحمد كوثري، ذاكر معروف قم، از دوستان صميمي كه از سالها قبل در قم روضه‏خوان خاص امام بود و در سنوات اخير هم ايام عاشورا در حضور جمع در حسينيه جماران به ياد ايّامي كه امام در قم اقامت داشتند و ايشان ذاكر خاص امام بود و ذكر مصيبت وي مطلوب امام بود، نقل مي‏كرد كه پس از شهادت مرحوم حاج آقامصطفي، فرزند ارشد امام، وارد نجف اشرف شدم. رفقا گفتند: خوب به موقع آمدي، امام را درياب كه هرچه ما كرديم در مصبيت حاج آقا مصطفي گريه كنند، از عهده برنيامده‏ايم. مگر توكاري بكني.

من خدمت امام رسيدم و عرض كردم: اجازه مي‏دهيد ذكر مصيبتي بكنم؟

امام اجازه دادند. هرچه نام حاج آقامصطفي را بردم تا با آهنگ حزين امام را منقلب كنم كه در عزاي پسراشك بريزد، امام تغيير حال پيدا نكردند و همچنان ساكت و آرام بودند؛ ولي همين كه نام حضرت علي‏اكبر عليه‏السلام را بردم هنگامه شد، امام چنان گريستند كه قابل وصف نيست.(25)

گريه بر مصيبت اهل بيت عترت

آقاي علي دواني مي‏گويد:

در مجلس ختم استاد شهيد مرتضي مطهري، كه از طرف امام در مدرسه فيضيه برگزار شد و خود امام هم كه آن موقع در قم بودند حضور داشتند، سخنران كه در كنار ايشان ايستاده بود و آن همه درباره شخصيّت استاد شهيد مطهري شاگرد برازنده و پاره تن امام و شهادت ايشان سخن گفت و امام با كمال آرامش گوش مي‏دادند؛ ولي همين كه گوينده به ذكر مصيبت اهل‏بيت عليهم‏السلام رسيد، امام منقلب شدند و دستمال از جيب در آوردند و به صورت گرفته و گريستند. همان طور كه اهل‏بيت خود گفته‏اند: «هرمصيبت و شهيد و قتيلي كه داريد به جاي آنها براي ما ناله و زاري كنيد.» امام عيناچنين است.(26)

نوفل لوشاتو شاهد اشك امام در شهادت امام حسين عليه‏السلام

آقاي علي دواني مي‏گويد:

پسر بزرگم از خانم دكتر مهين ـ ت استاد و صاحب نظر درهنر، نقل مي‏كرد كه ايشان زماني كه حضرت امام به پاريس هجرت كرده بودند، ايشان به پاريس رفته و در بيت امام خدمت مي‏كرد. وقتي مرتب اخبار وحشتناك 17 شهريور تهران را به امام مي‏دادند كه چه كرده‏اند و چقدر كشته شده‏اند، امام عكس العملي از تأثر وهيجان نشان نمي‏داد، و هيچ تأثري در قيافه‏شان ديده نشد؛ حتي وقتي خود اين خانم مي‏گريستند، امام او را دلداري مي‏داده و مي‏گفتند: چرا گريه مي‏كني، صبر داشته باش. ولي چندي بعد روزي در يكي از مجالس امام، شخصي برخاست و شروع به ذكر مصيبت كرد؛ همين كه گفت: «السلام عليك يا اباعبداللّه‏!» فوراً رنگ صورت امام تغيير كرد و ديدم كه به پهناي صورتشان اشك مي‏ريزند.(27)


18 ـ ص 55.

20 ـ ج5،ص129و130.

25 ـ ج 6، ص 73.

27 ـ ص 73.

23 ـ ج 5،ص91 و92.

24 ـ ص 105.

22 ـ ج6،ص71و72.

15 ـ ص 71.

16 ـ ص 72.

19 ـ ص 55 و 56.

21 ـ ص 155 ـ 157.

17 ـ ج 1، ص 54.

26 ـ ص 72.

13 ـ ص 43 و 44.

14 ـ ص 70.

1 ـ سرگذشتهاي ويژه از زندگي حضرت امام خميني(ره)، ج 1، ص 97 و 98.

10 ـ ج 5، ص 118 و 119.

11 ـ ص 72.

12 ـ ص 74 و 75.

2 ـ ج 1، ص 99.

2 ـ ج 1، ص 99.

3 ـ ص 98.

4 ـ ص 103 و 104.

5 ـ ص 120 و 121.

6 ـ ص 122.

7 ـ ج 2، ص 54 و 55.

9 ـ 8 ـ ص 55 و 56.

/ 1