بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمعربى خدمت پيغمبر صلّى الله عليه وآله آمده تقاضاى كمك مالى كرد حضرت به اندازه كفايت به او بخشيده فرمود: احسان به تو كردم عرض كرد نه، بلكه كار خوبى هم نكرديد اطرافيان پيغمبر با آشفتگى از جاى حركت كردند تا او را كيفر دهند. حضرت اشاره كرد خوددارى كنيد، آنگاه وارد منزل شد مقدار ديگرى به عطاى خويش افزود و به اعرابى تسليم كرد بعد فرمود: اينك احسان كردم. گفت: آرى خداوند پاداش نيكوئى به شما عنايت كند.به اعرابى فرمود: تو در پيش اصحابم سخنى گفتى كه باعث كدورت آنها شد اكنون اگر صلاح بدانى همين حرف را پيش آنها بزن تا رنجيدگى بر طرف شود، فردا صبح اعرابى هنگاميكه اصحاب حضور داشتند خدمت پيغمبر صلّى الله عليه وآله رسيد. فرمودند ديروز اين مرد حرفى زد، پس از آنكه به عطايش اضافه كردم مىگفت: از من راضى شده. رو به او كرده فرمود: همين طور است عرض كرد آرى خداوند در فاميل و خانواده به شما خير عنايت كند.به اصحاب فرمود: مثل اين مرد مانند كسى است كه شترش رم كرده و در جست و فرار باشد مردم از پى آن شتر بروند هر چه ازدحام كنند آن حيوان فرارش زيادتر مىشود. صاحب شتر فرياد مىكند مرا با شترم واگذاريد من بهتر او را رام مىكنم و راه رام كردنش را خوبتر مىدانم آنگاه خودش پيش مىرود گرد و غبار از پيكر او مىزدايد تا آرام شود كم كم او را خوابانده جهاز بر او مىگذارد و سوار مىشود. من هم اگر شما را آزاد مىگذاشتم وقتى اين مرد حرف را زد او را مىكشتيد بيچاره به آتش جهنم مىسوخت (57).