امام خميني و اصلاح فرهنگ عمومي
دكتر محمد عابدي اردكاني مقدمه:
اگر روزگاري پيش در عصر كشاورزي، منبع قدرت و حركت، "زور بدني و نيروي بازو" بود، و اگر در دوران اوليه صنعتي و مدرن، عامل تعيين كننده سرنوشت بشر، "پول و ثروت و قدرت اقتصادي و قدرت نظامي" بود، در جهان كنوني، ديگر نه از زور براي نقش آفريني بنيادين كاري ساخته است و نه از زر، بلكه آنچه ميتواند منشا و پايه تمام تحولات بشري واقع بشود "فرهنگ" است؛ خواه با ساموئل هانتيگتون هم صدا شويم و فرياد" رويارويي تمدنها" سردهيم و خواه با محمد خاتمي همداستان گرديم و نويد "گفتگوي تمدنها" را زمزمه كنيم. چشم ريزبين و ژرفا نگر امام خميني(ره) نيز به عنوان يك "روحاني سياستمدار" و يك "سياستمدار روحاني" از همان ابتدا بر "فرهنگ و نقش بي بدل آن" در پيشرفت جامعه افكنده شده بود. از نظر ايشان، به رغم نقش موثري كه اقتصاد و سياست ميتواند در تحول جامعه ايفأ كند، هرگز قابل مقايسه با نقش محوري و بنياديني كه فرهنگ در اين مورد دارد، نيست.با توجه به چنين جايگاه و اهميت ممتازي كه امام براي فرهنگ هر ملت قائل است مسئله اصلاح فرهنگ عمومي ضرورتي اجتناب ناپذير خواهد بود. از نظر امام اين اصلاح ميبايست مبتني بر اصول، شيوهها و ابزارهاي خاصي باشد. در اين تحقيق كوشش شده است تا با توجه به سيره نظري و عملي آن حضرت، ابعاد مختلف اصلاح فرهنگ عمومي روشن گردد.الف ـ كليات:
الف ـ 1) ويژگيهاي فرهنگ:
اگرچه بحث درباره مسائل مربوط به فرهنگ عمومي، بايد از تعريف فرهنگ1 آغاز شود ليكن به دليلِ تكرار در اين كار از جانب ديگران و پرهيز از مناقشات و اختلاف ديدگاههاي عميقي كه در مورد تعريف فرهنگ وجود دارد و نيز به منظور اجتناب از اطاله كلام، از ورود به اين بحث خودداري ميگردد. فقط براي نزديك شدن به توافقي در مورد تعريف "فرهنگ عمومي"، ويژگيها و خصوصيات كلي2 فرهنگ را فهرست وار بيان خواهيم كرد. اجمالاً در بسياري از تعاريف فرهنگ، ويژگيهاي ذيل ديده ميشود:1.فرهنگ نظم بخش رفتار افراد و تقويت كننده همكاري ميان آنهاست.2. فرهنگ عموماً دو جنبه مادي و غير مادي دارد.3 .فرهنگ يك امر اجتماعي است يعني نميتوان آن را به يك فرد نسبت داد. مضافاليه فرهنگ همواره يك گروه، يك قشر، قوم و غيره ميباشد.4. فرهنگ تغيير پذير، انتقالي و اكتسابي است.5. فرهنگ ممكن است جنبه اختصاصي يا عمومي داشته باشد. در مفهوم عمومي مثل ميراث اجتماعي بشر و در مفهوم اختصاصي مثل ميراث اجتماعي جامعه معيني است.6. زمان شكلگيري فرهنگها متفاوت است.7. ابزار سازي و سخن گفتن دو عامل اصلي تثبيت موقعيت فرهنگ است.8. فرهنگ مهمترين و اصيلترين وسيله و ابزار حفظ يك جامعه يا پايدارترين وجه آن است و بنابراين تغييرات آن كند است و هرگز يك شبه فرهنگ جامعه تغيير پيدا نميكند.9. فرهنگ مورد قبول اكثريت مردم ميباشد.10. فرهنگ دو كاركرد اجتماعي و رواني دارد: كاركرد اجتماعي آن جمع آوري تعدادي افراد و اشخاص در يك جماعت مشخص است، و كاركرد رواني آن قالب ريزي شخصيت افراد است.11. مفهوم فرهنگ به خودي خود ارزشي ندارد و به همين دليل، اولاً، هيچ طايفه و قشر و قومي را نميتوان بدون فرهنگ ناميد، ثانياً، ميتوان فرهنگها را بر اساس چهارچوبها و معيارهائي مورد سنجش قرار داد و ارزشگذاري كرد.12. فرهنگ يك امر تحقق يافته است. فرهنگ يك جامعه، ناظر به كيفيت موجود در آن جامعه است. واقعيتي است كه اكنون در آن جامعه وجود دارد. همين ويژگي يكي از وجوه تمايز بين "فرهنگ" و "دين" يا "ايدئولوژي" ميباشد. زيرا دين يك امر حقيقي ناظر به الگو و وضعيت مطلوب براي آدمي است حال آنكه فرهنگ يك جامعه هيچگاه كمال يافته مطلق و مطلوب نهايي نيست، بلكه همواره قابليت تكامل دارد.13. فرهنگ در عين اينكه يك امر واحد است،ولي مركب و مولف از عناصري است كه هركدام مي تواند ارزشگذاري مثبت يا منفي تلقي گردد. آنچه بعنوان فرهنگ ناميده ميشود برآيندي است از اين جهات يا عناصر مثبت و منفي.الف ـ 2) تعريف فرهنگ عمومي:
براي تعريف فرهنگ عمومي ابتدا بايد منظور از كلمه "عمومي" به كار رفته در اين تركيب مشخص شود.در مجموعه سه احتمال قابل تصور است:1. "عمومي" صفت براي فرهنگ ميباشد، اما نه به عنوان تخصيص بلكه به عنوان وصف توضيحي. در اين فرض فرهنگ عمومي يعني فرهنگي كه داراي وصف عموميت است.2. "عمومي" مضافاليه براي فرهنگ ميباشد. مطابق اين فرض، فرهنگ عمومي يعني فرهنگي كه متعلق به عموم مردم است و مترادف با فرهنگ عامه.3. "عمومي" وصف و قيد مخصوص براي فرهنگ ميباشد. د ر اينجا فرهنگ عمومي يعني عرصهاي از فرهنگ كه رابطهاي مستقيم با عموم مردم دارد و در برابر فرهنگ خاصه قرار ميگيرد كه بخش يا قلمرويي يا جنبهاي از فرهنگ قلمداد ميشود كه چندان رابطه مستقيمي با عموم ندارد.از اين سه احتمال ، احتمال اول و دوم منتفي است. منظور از فرهنگ عمومي بيان يكي از ويژگيهاي فرهنگ كه تعلق آن به عموم مردم است نميباشد. همچنين مراد اين نيست كه بخواهيم يكي از شئون عموم مردم را كه همانا فرهنگ است بيان كرده باشيم، بلكه منظور از فرهنگ عمومي وجوه يا ابعاد يا قلمروهايي از فرهنگ است كه با عامه مردم در ارتباط مي باشد. در نتيجه آن جنبهها يا وجوهي كه مرتبط با بخشهاي خاص، اختصاصي و تخصصي است، از مفهوم فرهنگ عمومي خارج است.3الف ـ 3) ويژگيها و شاخصهاي فرهنگ عمومي:
با توجه به آنچه در مورد تعريف فرهنگ عمومي ذكر شد مي توان گفت كه:1. فرهنگ عمومي داراي دو جهت "عيني" و "اعتباري" است كه ميبايست هر دو را مدنظر داشت. هيچكس بهتر از مقام معظم رهبري، آيت اللّه خامنهاي، اين دو بعد فرهنگ عمومي را تبيين نكردهاند. از نظر ايشان فرهنگ عمومي دو بخش دارد: يك بخش آن ظاهري و بارز مثل: شكل لباس و شكل معماري است كه تاثير خاصي بر روي ذهنيات و خلقيات و منش و تربيت افراد دارد و بخش ديگرش مربوط به امور نامحسوس مثل اخلاقيات فردي و اجتماعي مردم، وقتشناسي، وجدان كاري، مهمان دوستي و احترام به بزرگترهاست.42. فرهنگ عمومي حوزهاي از نظام فرهنگي جامعه است كه پشتوانه آن اجبار قانوني و رسمي5 نيست، بلكه تداوم آن در گرو اجبار اجتماعي اعمال شده از سوي آحاد جامعه و تشكلها و سازمانهاي غير دولتي(غير رسمي) است. برخلاف حوزه فرهنگ رسمي كه در نهايت، اجبار فيزيكي از آن حمايت ميكند، حوزه فرهنگ عمومي عمدتاً بر پذيرش و اقناع استوار است و عدم پايبندي به آن مجازات، به معناي حقوقي كلمه، را در پي ندارد. به عبارت ديگر مفهوم فرهنگ عمومي در تقابل مردم ـ دولت مفهوم پيدا ميكند.63. فرهنگ عمومي مولفههايي از فرهنگ است كه تاثيرات آن عام و فراگير ميباشد و عامه مردم در كيفيت آن نقش دارند و از شيوه رفتارهاي عمومي مردم يا عرف و عادات و رسوم و زبان ساخته ميشود و يا تاثير مشهود ميپذيرد و عموم جنبهها و عرصهها و زندگي مردم را تحت تاثير قرار ميدهد و عموم مردم نسبت به آنها حساسيت و شناخت دارند.74. فرهنگ عمومي، سازندگان و عاملان خاص خودش را دارد كه بر بخشي از آنها دولت نظارت ميكند. نزديك شدن به فرهنگ عمومي و اصلاح آن از طريق بخشنامه ميسر نيست.85. فرهنگ عمومي مانند كل نظام فرهنگي و فرهنگ، در چهار وجه ظاهر ميشود: دروني، رواني، نمادي، نهادي و آثار. از اين رو ميتوان رگههاي فرهنگ عمومي را در همه اين جلوهها يافت. فرهنگ عمومي، در كنار فرهنگ رسمي، در همه حوزههاي زندگي اجتماعي، خانواده، حكومت، اقتصاد و آموزش و پرورش و نظاير اينها حضور دارد. از اين رو نميتوان آن را به حوزه مشخصي محدود ساخت.الف ـ 4) مفهوم اصلاح فرهنگ عمومي:
دو مفهوم كلي از كلمه اصلاح به ذهن متبادر ميشود:يكي تجديد شكل فرهنگ عمومي مدنظر است يعني سامان جديد و نو به مواد فرهنگ دادن به گونهاي كه فرهنگ عمومي شكل تازهاي پيدا كند. و ديگري منظور از اصلاح، رفع كژيها و انحرافات آن ميباشد كه اينجا دو حالت پيش ميآيد:الف: بازگشت به اصل و منشا فرهنگ عمومي و پيرايش آن از عناصري كه به مرور زمان وارد آن شده است.ب: ارجاع فرهنگ عمومي به غايت و هدف مورد نظر و سعي در رفع موانع دستيابي به هدف.9الف ـ 5) ضرورت اصلاح فرهنگ عمومي:
دستكم به سه دليل اصلاح فرهنگ عمومي ضروري است:10نخست آنكه: نسلهاي تازه هر ملت بايد راه و رسم زندگي را فرا گيرند و اين امر از طريق "انتقال" فرهنگ رخ مي دهد. انتقال فرهنگ جرياني است كه طي آن نسل جديد با شيوه زندگي نسل قديم آشنا ميشود و چگونگي زندگي كردن به شيوه آنان را مي آموزد.دوم آنكه: انتظار پذيرش بي چون و چراي تجربه گذشتگان توسط نسلهاي جديد، خارج از طبيعت آدمي است و چون و چرا كردن، پديده اي را با خود دارد كه نقد و بررسي يا "ارزيابي" ناميده ميشود. پس ميتوان گفت: كه فرهنگ عمومي هر ملتي همواره در معرض ارزيابي نسلهاي تازه است و در اين جريان نقد و بررسي، كاستيها و راستيها رخ مي نمايانند.سوم آنكه: مسائل و نيازهاي زندگي، اموري متغير هستند و پاسخگويي به آنها ضرورت دارد. تلاش براي پاسخگويي به نيازهاي تازه و در عين حال رفع كاستيهاي برملا شده در جريان ارزيابي فرهنگ، به ايجاد شيوههاي زندگي يا فرهنگ عمومي منجر ميشود. و جريان ايجاد يا توسعه فرهنگ زماني ميتواند يك جريان اصلاحگرا يا كمالبخش باشد كه شناخت درست و ارزيابي دقيق، بنيادهاي آن را تشكيل داده باشند.الف ـ 6) اصول اصلاح فرهنگ عمومي:
در اصلاح فرهنگ عمومي ميبايست نكات زير را در نظر داشت و به كار بست:1 . تغيير در باورها و ديدگاههاي مردم و مسئولان نسبت به اصلاح فرهنگي به اين صورت كه : اصلاح فرهنگ عمومي امري پيچيده ، تدريجي، كم جلوه و پنهاني و همگاني است.112. دخالت دادن مردم براي تغيير.3. توجه و اهميت به قدرت فرهنگ در جريان تحول و تكامل جامعه.4. ادراك و احساس ايجاد تغيير در فرهنگ عمومي جامعه به شكل سيستماتيك و منظم.5. در نظر گرفتن باورهاي اصيل مذهبي و ملي مردم جامعه به عنوان پايههاي بنيادين براي تغيير.12ب: شيوهها و ابزارهاي اصلاح فرهنگ عمومي از ديدگاه امام خميني(ره):
قبل از بررسي شيوههايي كه حضرت امام خميني(ره) جهت اصلاح فرهنگ عمومي به آن معتقد بودند و در عمل به كار گرفتند و نيز درك ابزارهايي كه از نظر ايشان به كمك آنها ميتوان فرهنگ عمومي را اصلاح كرد، لازم است جايگاه و اهميت فرهنگ را از ديدگاه ايشان مشخص كنيم. آنگاه ضرورت اصلاح فرهنگ منحط و منحرفِ حاكم بر جامعه ايران در دوران پهلوي را از ديدگاه امام خميني توضيح ميدهيم. سپس اصول و نكاتي را كه از نظر امام بايد در اصلاح فرهنگ عمومي مدنظر داشت، روشن ميسازيم.ب ـ 1) جايگاه و اهميت فرهنگ از نظر امام خميني:
از نظر امام خميني(ره) اهميت فرهنگ نخست به دليل جايگاهي است كه در هويت و موجوديت جامعه دارد و ديگر به سبب نقشي است كه در پيشرفت يا انحطاط جوامع ايفأ مي كند. در رابطه با جنبه اول، امام مي فرمايند: بي شك بالاترين و والاترين عنصري كه در موجوديت هر جامعه دخالت اساسي دارد، فرهنگ آن جامعه است. اساساً فرهنگ هر جامعه هويت و موجوديت آن جامعه را تشكيل مي دهد... استقلال و موجوديت هر جامعه از استقلالِ فرهنگ آن نشات ميگيرد. 13فرهنگ اساس ملت است. اساس مليت يك ملت است.اساس استقلال يك ملت است.14در رابطه با بعد دوم، امام ميگويند: فرهنگ، مبدا همه خوشبختيها و بدبختيهاي يك ملت است.15راس همه اصلاحات اصلاح فرهنگ است.16 راه اصلاح يك مملكتي فرهنگ آن مملكت است. اصلاح بايد از فرهنگ شروع بشود. اگر فرهنگ درست بشود يك مملكت اصلاح ميشود.17فرهنگ... بزرگترين موسسهاي است كه يك ملت را به تباهي ميكشد يا به اوج قدرت و عظمت ميكشد.18ب ـ 2) ضرورت اصلاح فرهنگ منحط از ديدگاه حضرت امام:
از نظر امام خميني فرهنگ حاكم بر جامعه ايران در دوران پهلوي، يك فرهنگ استعماري بوده است كه بعضي از آثار منفي آن عبارتنداز: شخصيتكشي و نفي هويت مذهبي و ملي، ترويج فساد و فحشأ و عيش و نوش، غفلت و بيخبري و بي بند و باري، شست و شوي مغزي جوانان و ... .امام خميني به كرات ملت ايران را نسبت به اين فرهنگ و آثار شوم آن بيدار كردند. ... فرهنگ ما... عقب افتاده است و نميگذارند يك فرهنگ مستقلي ما داشته باشيم. فرهنگ تبع است، تبع اراده سفارتخانههاست... .19و گاه از آن به عنوان مصيبت بزرگ ياد ميكنند: مصيبت بزرگ براي مسلمين همين فرهنگي است كه در بين مسلمين رواج پيدا كرده است و جوانهاي ما را ميكشاند يا به آن طرف يا به اين طرف.20 [شرق يا غرب.] بديهي است كه از نظر امام، اين فرهنگ منحط و استعماري و تبع، هرچه زودتر بايد اصلاح شود. فرهنگ بايد بازسازي بشود، تصفيه بشود، ادارات بايد تصفيه بشوند... فرهنگ بايد درست بشود.21...فرهنگ ايران را يك فرهنگ استعماري كردند و مغزهاي جوانان ما را به طرف غرب سوق داده بودند... جوانها را بايد اصلاح كنيم، تعليمات بايد تعليمات غيراستعماري، و استقلالي باشد.22امام خميني ضمن اشاره به قابليتهاي بالاي فرهنگ اصيل اسلامي و يادآوري اين نكته كه فرهنگ مسلمين در شرق اوسط، غنيترين فرهنگها بوده است، ميفرمايند: يك فرهنگ تازه ميخواهد، يك فرهنگ متحول ميخواهند كه حالا از اول بچههاي ما را بياورند به يك فرهنگ انساني، اسلامي، استقلالي.23بدينترتيب از نظر امام، تبديل فرهنگ تبعي و استعماري به فرهنگ استقلالي، ضرورتي اجتناب ناپذير است و منظور امام از فرهنگ استقلالي، فرهنگ اسلامي است. يعني از نظر امام، اصلاح فرهنگ عمومي، بازگشت به فرهنگ اصيل و ناب اسلامي است: بايد فرهنگ، فرهنگ اسلامي باشد، اگر ما موفق بشويم به اينكه فرهنگمان يك فرهنگ اسلامي بشود مدارسمان يك مدارس اسلامي بشود، [در آن صورت] افرادي كه تربيت ميشوند درآن فرهنگ و در آن مدارس، انسان هستند.24ب ـ 3) اصول لازم در اصلاح فرهنگ عمومي از ديدگاه امام:
از نظر امام خميني، براي اصلاح فرهنگ عمومي لازم است به چند اصل زير تاكيد و توجه داشت:نخست آنكه: اصلاح ميبايست براساس دين و براي دين باشد: ... انسان در كارهايش، چه در تشكيل حكومتش، چه در انقلاب فرهنگياش، چه در انقلابات ديگرش[بايد] نظرش اين باشد كه يك كار الهي كرده باشد، اين پيش خدا ارزش دارد مثل انبيأ، انبيأ كارشان بواسطه اين ارزش داشت ـ نه براي عمق كارشان و [يا] سعه كارشان... .25دوم آنكه: در اصلاح فرهنگي ميبايست مردم را دخالت داد و از نقش و وجود آنها استفاده كرد: مجلس و ملت و متفكران متعهد بايد... اصلاح فرهنگي و از آن جمله اصلاح مدارس ـ از دبستان تا دانشگاه ـ را جدي بگيرند. و با تمام قوا در سد راه انحراف بكوشند. اشخاص محدود قدرت ندارند تا اين امر عظيم الحجم مهم را اصلاح كنند و صد درصد آن را اسلامي و ملي و در خدمت كشور قرار دهند.26مردم را در امور شركت بدهيد. مردم را در فرهنگ شركت بدهيد . مدارسي كه مردم ميخواهند درست كنند كارشكني نكنيد... دانشگاهها بايد در آن مردم نظارت داشته باشند، مردم خودشان بايد به طور آزاد دانشگاه داشته باشند، تنها دولت بايد نظارت بكند، نظارت دولت حتمي است. لكن اينطور نباشد كه خيال كنيد كه /خود ملت/ خود دولت ميتواند همه كارها را انجام دهد.27سوم آنكه: اصلاح فرهنگ نياز به زماني طولاني دارد: مَثَل كشور ما مَثَل بيماري است كه لااقل پنجاه و چند سال بيماري كشيده است و همه قشرها به بيماري او دامن زدهاند ...نبايد متوقع بود به مجرد اينكه از دامن زدنها خارج شدند بيمار فوراً صحيح ميشود...اين بيماري غربي را توقع نداشته باشيد كه با هشت ماه يا هشت سال يا بيست سال... رفع بشود.28چهارم آنكه: شرط تحقق هرگونه اصلاح فرهنگي و موفقيت در آن، شروع كردن از خود است: قدم اول زدودن ياس از دلهاست... ما خودمان بايد خودمان را نجات بدهيم.29 تمام مفاسد روحاني و اخلاقي و اعمالي از حب به دنيا و غفلت از حق تعالي و آخرت است...[و] بهترين علاجها... اين است كه هريك از اين ملكات زشت را كه در خود ميبيني، در نظر بگيري و برخلاف آن تا چندي مردانه قيام كني و اقدام كني.30ب ـ 4)شيوههاي اصلاح فرهنگ عمومي از نگاه امام:
امام خميني براي اصلاح فرهنگ عمومي از شيوههاي خاصي استفاده كردند. براي نمونه ميتوان به شيوههاي زير اشاره نمود:شيوه اول: ايجاد نفرت و برائت نسبت به ضد ارزشها و ايجاد ولايت و محبت نسبت به ارزشها.امام خميني نيز به پيروي از انبيأ اديان الهي و بويژه تبعيت از پيامبر اكرم كه اصلاح اجتماعي را بانفي الههها و ضد ارزشها شروع ميكردند و آنها را مقدم بر تثبيت اللّه ميديدند، از روش "برائت" استفاده نمودند و در كنار برائت، ولايت را يادآور شدند. "مرگ بر آمريكا" را بزرگترين و مهمترين شعار ميدانند و در كنار آن اللّه اكبر را. تاكيد و اصرار ايشان مبني بر حذف اسامي طاغوتي و ضد ارزشي و الهام گرفتن از فرهنگ بيگانه از خيابانها، آرمانها و مكانهاي ديگر حكايت از همين روش دارد.امام با نظريه رفع خودباختگي، ملت ايران را بيدار كردند، ملتي كه در مقابل فرهنگ غربي خودباخته بود و آن را عظيم ميديد و در عوض فرهنگ خودي را ضعيف و حقير31 ايشان در سخنرانيهاي مختلف بارها اين روش را مورد تاكيد قرار دادند. براي مثال در جايي فرمودهاند: از مسائل مهم كه مقدمه اصلاحات است پاكسازي همه مراكز خصوصاً مراكز علمي و فرهنگي است. و بايد با شوراهايي مركب از اشخاص دانشمند و متعهد و مومن به انقلاب و پشتيباني روسا و استادان و معلمان و دانشجويان مراكز علمي و تربيتي از عناصر فاسد و خدمتگزاران و سرسپردگان به رژيم سابق تصفيه شود. 32در جايي ديگر امام ميگويند: بزرگترين فاجعه براي اين ملت اين وابستگي فكري است كه گمان ميكند هرچه هست از غرب است و ماهم از همه ابعاد فقير هستيم و بايد از خارج وارد كنيم.33اول چيزي كه بر ملت لازم است و بر دانشگاهها لازم است... و بر همه ملت لازم است اين است كه اين مغزي كه حالا شده است يك مغز اروپايي، يك مغز شرقي، اين مغز را بردارند يك مغز انسان خودماني، انسان ايراني، اسلامي... جايش بنشانيم تا از اين وابستگي فرهنگي و وابستگي فكري بيرون بيائيم. اگر ما از وابستگي فكري بيرون بيائيم، همه وابستگيها تمام ميشود.34امام معتقد بودند كه انتخاب اسامي غربي براي خيابانها و اشخاص ايراني، نشانؤ غربزدگي است و تا از اين ضد ارزشها دست برنداريم تحول فرهنگي ممكن نيست: فرهنگ ما را طوي كردند كه ما غرب را ميگذاريم. اسم اشخاص غربي را ميگذاريم خيابان روزولت، خيابان كندي، خيابان كذا، اينها غربزدگي است در تمام اروپا بگرديد يك خيابان محمدرضا پيدا نميكنيد. يك خيابان نادر پيدا نميكنيد. خيابانهايمان هم خيابان غربي است.تعارفهايمان هم تعارف غربي است... آداب و معاشرتمان هم غربي است. همه چيز. ما يك وابستگي روحي پيدا كرديم. اين وابستگي روحي از همه چيزها برايمان بدتر است.35 تا در اين تقليد هستيد آرزوي استقلال را نكنيد، تا اين نويسندههاي ما همه حرفهايشان غربي است. اميد نداشته باشند كه ملتشان مستقل بشود. تا اين اسمهايي كه در داروخانه و كتابخانهها و خيابانها و پارچهها و در همه چيزتان[به صورت غربي است امكان استقلال فرهنگي وجود ندارد.]36شيوه دوم: مبارزه با استبداد و مظاهر آن:
امام خميني براي ايجاد روحيه جرات و اعتماد در ميان ملت، با عوامل استبداد به مبارزه برخاست. به نظر ايشان، در ذات و متن اسلام، "دموكراسي" وجود دارد و نيازي نيست كه از بيرون قيدي به آن اضافه شود: "اين مساله [انتخاب نام ديگري به غير از جمهوري اسلامي] اين توهم را در ذهن ميآورد كه اسلام محتوايش خالي است. لذا احتياج به اين است كه يك قيدي پهلويش بياورند و اين براي ما بسيار حزنانگيز است كه در محتواي يك چيزي كه همه چيزها به طريق بالاترش و مهمترش از آن هست حالا ما بيائيم و بگوئيم كه ما اسلام ميخواهيم و اما با اسلاممان دموكراسي باشد.38با چنين برداشتي از اسلام است كه امام براي مردم سالاري ديني و انتخاب و راي عمومي اهميت و ارزش زيادي قائل بودند. و بر آن تاكيد داشتند كه ميزان راي ملت است و انتخابات در انحصار هيچ كس نيست. نه در انحصار روحانيين است، نه در انحصار احزاب، نه در انحصار گروههاست. 39حتي امام در ديدار با نماينده پاپ ژان پل ششم كه براي وساطت آزادي گروگانهاي لانه جاسوسي آمريكا به ايران آمده بود (19/8/1358) ميفرمايند: آقاي پاپ اين را بدانيد. مساله مسالهاي نيست كه من بتوانم بالشخصه حل كنم. ما بناي اين نداريم كه بخواهيم يك تحميل بر ملتمان بكنيم و اسلام به ما اجازه نداده است كه ديكتاتوري بكنيم. ما تابع آرأ ملتمان هستيم. ملت ما هرطور راي داد ما هم از آنها تبعيت ميكنيم.40يكي از انگيزههاي مهم امام از نشان دادن حساسيت براي مقابله با استبداد و مشاركت دادن مردم در امور سياسي و تاكيد بر مجلس و انتخابات و قانون، آن بود كه از عوامل استبداد ديرپائي كه در ايران بر فرهنگ عمومي حاكم بود به تدريج دور شويم و آثار شوم استبداد كه بر رفتار و روحيه ايرانيان مستقيماً تاثير منفي بر جاي گذاشته شده از بين برود.شيوه سوم: ترويج فرهنگ توسعهشيوه چهارم: برداشت عقلاني و عملگرا از دين
شيوه مهم ديگر امام براي اصلاح فرهنگ عمومي، نگاه متفاوت ايشان به دين در مقايسه با خيل عظيمي از علماي متقدم و متاخر اسلامي است. ايشان به بهانه "نمادگرائي سنتي"، عقايد اصلاحگرايانه را مردود ندانستند؛ همچنين "اصلاحطلبي" را به بهانه حفظ سنت و ارزشهاي مذهبي رها نكردند، بلكه ضمن حفظ مذهب و سنت و تعهد در برابر آن، به گونهاي آن را بازسازي كردند كه در خدمت اهداف و مقاصد نوين قرار گيرد. به عبارت ديگر، امام خميني نمادها و ارزشهاي ديني و سنتي را به گونهاي تفسير يا از آنها استفاده كردند كه خصلت انقلابي و امروزي و عملگرا و عقلائي بخود بگيرند و قادر به ايجاد تحول و حركت و اصلاح يا انطباق با شرايط و مقتضيات جديد باشند. در نتيجه امام بدون اينكه سنت و مذهب را وانهند، به پالايش آن پرداختند و آلودگيها و كژيها را از آن برگرفتند، نقاط ضعف آن را كنار گذاشتند و به تقويت و تثبيت اجزأ و عناصر مفيد آن همت گماشتند. برخي از صاحبنظران، اين شيوه امام را در اصلاح فرهنگ عمومي تحت عناوين "تجديد حياتگرايي"، "جريان تمدنمداري"، "راه سوم"، و "بنيادگرايي" ياد كردهاند.49با توجه به همين نگاه به سنت و مذهب است كه امام، در نهادها و مفاهيم تاثيرگذار ديني كه مردم سخت به آنها اعتقاد و ايمان دارند، از جمله اصل "انتظار" يا "مهدويت"، اصل "اجتهاد"، "ولايت فقيه"، و نهاد "شهادت" يا "عاشورا" تجديدنظر كردند و از آنها براي تغيير نگرش مردم و اصلاح امور استفاده نمودند.50ب ـ 5)ابزارهاي اصلاح فرهنگ عمومي از ديدگاه امام خميني
با توجه به سيره نظري يعني مكتوب، پيامها و كلام امام و سيره عملي ايشان، تقريباً ترديدي باقي نميماند كه حضرت امام براي مراكز آموزشي و رسانههاي جمعي در ارتقأ فرهنگ عمومي اهميت و نقش برجسته و ممتازي قائل بودند.51 به نظر ميرسد كه امام در مجموع به راديو تلويزيون بيش از ساير مراكز اعتبار قائل بودند و حساسيت نشان ميدادند. از نظر ايشان، "راديو و تلويزيون از تمام رسانههايي كه هست حساستر است. راديو تلويزيون ميتواند يك مملكتي را اصلاح كند و ميتواند به فساد بكشد. اين را نه روزنامه ميتواند نه سينما ميتواند نه تئاتر ميتواند نه تبليغات لفظي كه در منابر است ميتواند. براي اينكه اينها همه شعاعشان محدود است... راديو شعاعش مثل تلويزيون است لكن فقط سمعي است. تلويزيون هم سمعي است و هم بصري. تبليغات تلويزيون ميتواند از راه سمع مردم را يا تربيت كند يا منهدم كند.52همچنين، امام براي دانشگاه بعنوان ابزاري جهت اصلاح، توجه و عنايت ويژهاي داشتند: نقش دانشگاه در هر كشوري ساختن انسان است، ممكن است از دانشگاه انساني خارج بشود كه كشور را نجات بدهد و ممكن است يك انسان درست بشود كه كشور را به هلاكت بكشاند... اين نقش مهم از دانشگاه ميباشد. مقدرات هر كشوري به دست دانشگاه و آنهايي است كه از دانشگاه بيرون ميآيند، هست. بنابراين دانشگاه بزرگترين موسسه موثر است در كشور، بزرگترين مسئوليتها را هم دانشگاه دارد.53و در جاي ديگر ميفرمايند: دانشگاه مركز سعادت و در مقابل سعادت يك ملت است. از دانشگاه بايد سرنوشت يك ملت تعيين شود. دانشگاه خوب يك ملت خوب را سعادتمند ميكند و دانشگاه غيراسلامي، دانشگاه بد، يك ملت را به عقب ميزند. دانشگاه مبدا همه تحولات است... .54مطبوعات نيز ابزار ديگري است كه از نظر امام ميتواند نقش موثري در اصلاح فرهنگ عمومي داشته باشند. نقش مطبوعات در كشورها منعكس كردن آرمانهاي ملت است. مطبوعات بايد مثل معلمين باشند كه مملكت را و جوانان را تربيت ميكنند و آرمان ملت را منعكس ميكنند.55از نظر امام، از ميان مطبوعات، مجله از اهميت و شرايط خاصي برخوردار است: آنچه كه بيش از همه در فرهنگ مردم تاثير ميگذارد، مجله و فرم مجله است. براي اينكه مجله و نحوه ارائه آن خيلي تاثير دارد.56نتيجهگيري:
از آنجا كه امام خميني منشا و شالوده هرگونه حركت و تحولي را در اجتماع "فرهنگ" ميديدند، بنابراين از نظر ايشان، مقوله فرهنگ عمومي و نحوه اصلاح و ابزارهاي اصلاح آن، از جايگاه و اهميت ممتازي برخوردار است كه نميتوان و نبايد از آن غافل شد. در جريان اصلاح فرهنگي، نه تنها اعتقاد داشتند كه نبايد اهميت و قدرت و قابليت فرهنگ اسلامي را دست كم گرفت بلكه بايد مردم را در فرايند تحول وارد كرد. از آن گذشته، اصلاح فرهنگ عمومي را ميبايست از نفي ضدارزشها شروع كرد و در اين مسير از "ترويج فرهنگ توسعه"، "مبارزه با استبداد و مظاهر آن" و "تفسير عقلاني از سنت و دين" كمك گرفت. با اين همه، شرط موفقيت، خودسازي و شروع از خود است. 1. جهت اطلاع بيشتر در اين باره رجوع كنيد به: موسيپور، همان منبع، ص 106. 2. براي آشنايي با توضيحات هر يك از اين مولفههاي فرهنگ عمومي رجوع كنيد به: پيشين، 108 ـ 106. 3. همان ، ج 1، ص 273. 4. بيانات امام در مورد نقشههاي استعماري غارت ممالك اسلامي 18/6/1343 نقل شده از: ديدگاههاي فرهنگي امام خميني. (تهران: موسسه نشر و تحقيقات ذكر، 74)، ص 18. 5. صحيفه نور ،ج 15، ص 160. 6. صحيفه نور، ج 15، ص 160. 7. بيانات امام درباره دلائل اعتصابات سراسري و اهداف قيام ملت ايران، 29/8/57، نقل شده از: ديدگاههاي فرهنگي امام خميني همان، ص 8. 8. در مورد تعريف فرهنگ و شاخصهاي آن براي مثال رجوع كنيد به: چيلكوت، رونالد، نظريههاي سياست مقايسهاي، ترجمه وحيد بزرگي و عليرضا طيب. (تهران: موسسه خدمات زندگي رسا، 1377) صص 335 ـ 371؛ روحالاميني، محمود، زمينه فرهنگشناسي (تهران: انتشارات عطار، 1368)، اليوت، تي، اس، درباره فرهنگ، ترجمه حميد شاهرخ (تهران: نشر مركز. 1369). 9. براي آشنايي با توضيحات بندهاي 2 و 3 و 4 و 5، رجوع كنيد به: حسيننژاد، همان منبع، صص 75 ـ 74. 10. بيانات امام در جمع كاركنان شركت مخابرات 21/3/58. 11. بيانات امام در ديدار با رئيسجمهور و ساير مسوولان كشور. 19/3/65 نقل شده از: ديدگاههاي فرهنگي امام خميني، ص 203. 12. بيانات امام در مجمع اعضاي شوراي عالي انقلاب فرهنگي 19/9/64. 13. بيانات امام در جمع نمايندگان شيعيان جنوب لبنان 31/2/58 نقل شده در: ديدگاههاي فرهنگي امام خميني. ص 12. 14. بيانات امام خميني در جمع پاسداران انقلاب اسلامي شهر قزوين 8/3/58. 15. بيانات امام در جمع اعضاي موسسه اسلامي مبارزه با اعتياد 6/10/58. 16. بيانات امام خميني در جمع اعضاي انجمن تبليغات فرهنگ اسلامي و جمعيت شير و خورشيد خرمآباد 18/8/58. 17. صحيفه نور، ج 19، صص 202 و 204. 18. بيانات امام به مناسبت چهارمين سالگرد پيروزي انقلاب اسلامي 22/11/61. نقل شده از: ديدگاههاي فرهنگي امام خميني، ص 194. 19. بيانات امام خميني در ديدار با اعضاي انجمن اسلامي مدرسه عالي ترجمه مفيد. 7/8/58. نقل شده از: ديدگاههاي فرهنگي امام خميني، ص 50. 20. جهت شناخت بيشتر در مورد ويژگيهاي فرهنگ رجوع كنيد به: ذو علم، علي، "مقدمهاي در باب تعريف فرهنگ عمومي"، فصلنامه فرهنگ عمومي، شماره 5 (زمستان 1373) صص 38 و 37، حسيننژاد، محمدعلي، "ملاحظاتي پيرامون فرهنگ عمومي و اصلاح آن". فصلنامه فرهنگ عمومي. همان شماره، صص 56 و 57: عابدي اردكاني، محمد. "فرهنگ و ارتباطات" فصلنامه علمي و پژوهشي كاوشنامه، پيش شماره 1، سال اول (بهار و تابستان 1379)، صص 138 ـ 112. 21. جهت اطلاع بيشتر در مورد اين روش رجوع كنيد به: سخنراني خانم خزعلي در گردهمايي شناخت فرهنگ عمومي، نقل شده از: فصلنامه فرهنگ عمومي، 22. همان، ج 18، ص 245. 23. آئين انقلاب اسلامي. برگزيدهاي از انديشه و آرأ امام خميني(ره)، موسسه تنظيم و نشر آثار امام(ره)، تهران، ص 224 ـ 222. 24. پيام امام خميني در آستانه بازگشائي دانشگاه و مدارس كشور 31/6/58 نقل شده از: ديدگاههاي فرهنگي امام خميني، ص 45 ـ 46. 25. بيانات امام در جمع پاسداران انقلاب اسلامي شهرستان قزوين 8/3/58، نقل شده از: ديدگاههاي فرهنگي امام خميني، ص 13. 26. صحيفه نور، ج 9، ص 88. 27. جهت اطلاع بيشتر در اين مورد رجوع كنيد به: ذو علم، همان منبع، ص 73، آلمال، فرنگيس، "حجابهاي فرهنگ"، فصلنامه فرهنگ عمومي، شماره 5 (زمستان 73) صص 117 ـ 121. 28. بيانات امام در جمع عشاير استان آذربايجان شرقي و كاركنان اداره دارايي كرمان 28/6/58 نقل شده از: ديدگاههاي فرهنگي امام خميني، ص 44. 29. جهت آشنايي با ديدگاه امام نسبت به دموكراسي و رابطه آن با دين رجوع كنيد به: قادري، حاتم. "دموكراسي و تكليف، مطالعه موردي: امام خميني نامه پژوهش، شماره 8 (بهار 77) صص 118 ـ 101؛ منوچهري، عباس "دين و دموكراسي از ديدگاه امام خميني" همان منبع، صص 129 ـ 119. 30. بيانات امام خميني در جمع گروهي از اساتيد و كاركنان دانشگاه صنعتي شريف در آستانه بازگشائي دانشگاهها و مدارس كشور 14/7/58 نقل شده از: ديدگاههاي فرهنگي امام خميني، ص 180. 31. بيانات امام به مناسبت 17 شهريور 58 نقل شده در: ديدگاههاي فرهنگي امام خميني، ص 38. 32. بيانات امام خميني در مورد تعاليم مترقي اسلام 1/10/57 نقل شده از: ديدگاههاي فرهنگي امام خميني، ص 108. 33. عزتي، مرتضي، "رابطه فرهنگ و توسعه از ديدگاه امام خميني(ره)"، نامه پژوهش، شماره 1، (تابستان 75)، ص 79. 34. براي آشنايي بيشتر با ديدگاه امام خميني در مورد فرهنگ توسعه رجوع كنيد به: حسني، محمدحسن، "نوسازي جامعه از ديدگاه امام خميني"، فصلنامه حضور، شماره 12، (تابستان 74) صص 205 ـ 179؛ آزاد ارمكي، تقي، "ديدگاه حضرت امام خميني(ره) درباره توسعه اقتصادي"، نامه پژوهش، شماره 8، بهار 77، صص 210 ـ 195. 35. بيانات امام در بهشتزهرا. 12/11/57. 36. براي آشنايي با ديدگاه صاحبنظراني كه تعابير ياد شده را در مورد شيوه حضرت امام به كار بردهاند، رجوع كنيد به: رجايي، فرهنگ، معركه جهانبينيها: در خردورزي سياسي و هويت ما ايرانيان (تهران: انتشارات احيأ كتاب، 1373)، صص 145 ـ 144، كريمي، علي، "تجديد حيات شيعه و توسعه سياسي"، فصلنامه پژوهشي دانشگاه امام صادق(ع). شماره 1 (پائيز 74) صص 30 ـ 27، همچنين نگاه كنيد به: 37. صحيفه نور، ج 9، ص 146. 38. همان ، ج 2، ص 44. 39. صحيفه نور، ج 2، ص 43. 40. جهت آشنايي بيشتر با فرهنگ عمومي از ديدگاه مقام معظم رهبري نگاه كنيد به: بيانات ايشان در ديدار با اعضاي شوراهاي فرهنگ عمومي سراسر كشور 19/4/1374. 41. همان، ج 10، ص 181. 42. بيانات امام در مورد نيرنگ جديد شاه. 18/8/58. 43. بيانات امام در جمع كاركنان روزنامه كيهان 26/2/58. 44. بيانات امام در جمع گروهي از دانشجويان دانشگاه تهران 23/3/58. 45. بيانات امام در ديدار با سرپرست بنياد شهيد و خانواده شهدأ و اعضأ هيئت تحريريه شاهد 4/4/60. 46. جهت اطلاع از چگونگي بهرهبرداري امام خميني از مفاهيم يا نهادهاي مذهبي براي حركت و تحول در جامعه و اصلاح فرهنگ عمومي، رجوع كنيد به: عابدي اردكاني، محمد، "سنت و نوسازي سياسي": نقش رهبري امام خميني در نوسازي سياسي ايران. [رساله دكتري، 1377، دانشگاه تربيت مدرس]. 47. بيانات امام در جمع دانشجويان دانشگاه پليس تهران 21/3/58. 48. براي آشنايي با ديدگاه امام در مورد نقش مراكز آموزشي در اصلاح فرهنگ عمومي رجوع كنيد به: ملكي، "نقش مراكز آموزشي در ارتقأ فرهنگ عمومي" فصلنامه حضور، شماره 12 (تابستان 74)، صص 178 ـ 164. 49. بيانات امام در جمع كاركنان و كارمندان بخش توليد و مالي راديو و تلويزيون 28/4/58. 50. مهندس ميرسليم، وزير سابق فرهنگ و ارشاد اسلامي، در رابطه با ويژگي دوم فرهنگ عمومي ميگويد: "ما براي فرهنگ عمومي چيزي به نام قانون ننوشتهايم و مصوبهاي هم از سوي دولت نداشتهايم. اما ظاهراً حاكمترين قانون مصوبه، همين فرهنگ عمومي است كه يك قانون ننوشته و به عنوان يك تصويبنامه در متن جامعه مطرح ميباشد." رجوع كنيد به: سخنراني مهندس ميرسليم در نخستين گردهمايي شناخت فرهنگ عمومي 19/10/73 نقل شده از: فصلنامه فرهنگ عمومي، شماره 5 (زمستان 73) ص 6. 51. مقايسه كنيد با: رجبزاده، احمد، "درآمدي بر مفهوم فرهنگ عمومي" فصلنامه فرهنگ عمومي. شماره 7 (تابستان 75) ص 72. 52. مقايسه كنيد با: ذو علم، همان منبع، ص 39، فاريابي، فريده، "پيرامون فرهنگ عمومي"، فصلنامه فرهنگ عمومي، شماره 5 (زمستان 73) ص 122؛ موسيپور، نعمتاللّه، "فرهنگ عمومي، شيوههاي بهگشت"، فصلنامه فرهنگ عمومي، شماره 13 ـ 12 (پائيز و زمستان 76)، ص 106؛ شالچيان، طاهره، "مسائل فرهنگ عمومي". شماره 5 (زمستان 73) ص 76. 53. رجبزاده، همان منبع، ص 73. 54. مقايسه كنيد با: آلمال، همان منبع، صص 120 ـ 119.