امام خمینی و اصلاح فرهنگ عمومی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

امام خمینی و اصلاح فرهنگ عمومی - نسخه متنی

محمد عابدی اردکانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

امام خميني و اصلاح فرهنگ عمومي

دكتر محمد عابدي اردكاني

مقدمه:

اگر روزگاري پيش در عصر كشاورزي، منبع قدرت و حركت، "زور بدني و نيروي بازو" بود، و اگر در دوران اوليه صنعتي و مدرن، عامل تعيين كننده سرنوشت بشر، "پول و ثروت و قدرت اقتصادي و قدرت نظامي" بود، در جهان كنوني، ديگر نه از زور براي نقش آفريني بنيادين كاري ساخته است و نه از زر، بلكه آنچه مي‏تواند منشا و پايه تمام تحولات بشري واقع بشود "فرهنگ" است؛ خواه با ساموئل هانتيگتون هم صدا شويم و فرياد" رويارويي تمدنها" سردهيم و خواه با محمد خاتمي همداستان گرديم و نويد "گفتگوي تمدنها" را زمزمه كنيم.

چشم ريزبين و ژرفا نگر امام خميني(ره) نيز به عنوان يك "روحاني سياستمدار" و يك "سياستمدار روحاني" از همان ابتدا بر "فرهنگ و نقش بي بدل آن" در پيشرفت جامعه افكنده شده بود. از نظر ايشان، به رغم نقش موثري كه اقتصاد و سياست مي‏تواند در تحول جامعه ايفأ كند، هرگز قابل مقايسه با نقش محوري و بنياديني كه فرهنگ در اين مورد دارد، نيست.

با توجه به چنين جايگاه و اهميت ممتازي كه امام براي فرهنگ هر ملت قائل است مسئله اصلاح فرهنگ عمومي ضرورتي اجتناب ناپذير خواهد بود. از نظر امام اين اصلاح مي‏بايست مبتني بر اصول، شيوه‏ها و ابزارهاي خاصي باشد. در اين تحقيق كوشش شده است تا با توجه به سيره نظري و عملي آن حضرت، ابعاد مختلف اصلاح فرهنگ عمومي روشن گردد.

الف ـ كليات:

الف ـ 1) ويژگيهاي فرهنگ:

اگرچه بحث درباره مسائل مربوط به فرهنگ عمومي، بايد از تعريف فرهنگ1 آغاز شود ليكن به دليلِ تكرار در اين كار از جانب ديگران و پرهيز از مناقشات و اختلاف ديدگاههاي عميقي كه در مورد تعريف فرهنگ وجود دارد و نيز به منظور اجتناب از اطاله كلام، از ورود به اين بحث خودداري مي‏گردد. فقط براي نزديك شدن به توافقي در مورد تعريف "فرهنگ عمومي"، ويژگيها و خصوصيات كلي2 فرهنگ را فهرست وار بيان خواهيم كرد. اجمالاً در بسياري از تعاريف فرهنگ، ويژگي‏هاي ذيل ديده مي‏شود:

1.فرهنگ نظم بخش رفتار افراد و تقويت كننده همكاري ميان آنهاست.

2. فرهنگ عموماً دو جنبه مادي و غير مادي دارد.

3 .فرهنگ يك امر اجتماعي است يعني نمي‏توان آن را به يك فرد نسبت داد. مضاف‏اليه فرهنگ همواره يك گروه، يك قشر، قوم و غيره مي‏باشد.

4. فرهنگ تغيير پذير، انتقالي و اكتسابي است.

5. فرهنگ ممكن است جنبه اختصاصي يا عمومي داشته باشد. در مفهوم عمومي مثل ميراث اجتماعي بشر و در مفهوم اختصاصي مثل ميراث اجتماعي جامعه معيني است.

6. زمان شكل‏گيري فرهنگها متفاوت است.

7. ابزار سازي و سخن گفتن دو عامل اصلي تثبيت موقعيت فرهنگ است.

8. فرهنگ مهمترين و اصيل‏ترين وسيله و ابزار حفظ يك جامعه يا پايدارترين وجه آن است و بنابراين تغييرات آن كند است و هرگز يك شبه فرهنگ جامعه تغيير پيدا نمي‏كند.

9. فرهنگ مورد قبول اكثريت مردم مي‏باشد.

10. فرهنگ دو كاركرد اجتماعي و رواني دارد: كاركرد اجتماعي آن جمع آوري تعدادي افراد و اشخاص در يك جماعت مشخص است، و كاركرد رواني آن قالب ريزي شخصيت افراد است.

11. مفهوم فرهنگ به خودي خود ارزشي ندارد و به همين دليل، اولاً، هيچ طايفه و قشر و قومي را نمي‏توان بدون فرهنگ ناميد، ثانياً، مي‏توان فرهنگها را بر اساس چهارچوبها و معيارهائي مورد سنجش قرار داد و ارزشگذاري كرد.

12. فرهنگ يك امر تحقق يافته است. فرهنگ يك جامعه، ناظر به كيفيت موجود در آن جامعه است. واقعيتي است كه اكنون در آن جامعه وجود دارد. همين ويژگي يكي از وجوه تمايز بين "فرهنگ" و "دين" يا "ايدئولوژي" مي‏باشد. زيرا دين يك امر حقيقي ناظر به الگو و وضعيت مطلوب براي آدمي است حال آنكه فرهنگ يك جامعه هيچ‏گاه كمال يافته مطلق و مطلوب نهايي نيست، بلكه همواره قابليت تكامل دارد.

13. فرهنگ در عين اينكه يك امر واحد است،ولي مركب و مولف از عناصري است كه هركدام مي تواند ارزشگذاري مثبت يا منفي تلقي گردد. آنچه بعنوان فرهنگ ناميده مي‏شود برآيندي است از اين جهات يا عناصر مثبت و منفي.

الف ـ 2) تعريف فرهنگ عمومي:

براي تعريف فرهنگ عمومي ابتدا بايد منظور از كلمه "عمومي" به كار رفته در اين تركيب مشخص شود.

در مجموعه سه احتمال قابل تصور است:

1. "عمومي" صفت براي فرهنگ مي‏باشد، اما نه به عنوان تخصيص بلكه به عنوان وصف توضيحي. در اين فرض فرهنگ عمومي يعني فرهنگي كه داراي وصف عموميت است.

2. "عمومي" مضاف‏اليه براي فرهنگ مي‏باشد. مطابق اين فرض، فرهنگ عمومي يعني فرهنگي كه متعلق به عموم مردم است و مترادف با فرهنگ عامه.

3. "عمومي" وصف و قيد مخصوص براي فرهنگ مي‏باشد. د ر اينجا فرهنگ عمومي يعني عرصه‏اي از فرهنگ كه رابطه‏اي مستقيم با عموم مردم دارد و در برابر فرهنگ خاصه قرار مي‏گيرد كه بخش يا قلمرويي يا جنبه‏اي از فرهنگ قلمداد مي‏شود كه چندان رابطه مستقيمي با عموم ندارد.

از اين سه احتمال ، احتمال اول و دوم منتفي است. منظور از فرهنگ عمومي بيان يكي از ويژگيهاي فرهنگ كه تعلق آن به عموم مردم است نمي‏باشد. همچنين مراد اين نيست كه بخواهيم يكي از شئون عموم مردم را كه همانا فرهنگ است بيان كرده باشيم، بلكه منظور از فرهنگ عمومي وجوه يا ابعاد يا قلمروهايي از فرهنگ است كه با عامه مردم در ارتباط مي باشد. در نتيجه آن جنبه‏ها يا وجوهي كه مرتبط با بخشهاي خاص، اختصاصي و تخصصي است، از مفهوم فرهنگ عمومي خارج است.3

الف ـ 3) ويژگيها و شاخصهاي فرهنگ عمومي:

با توجه به آنچه در مورد تعريف فرهنگ عمومي ذكر شد مي توان گفت كه:

1. فرهنگ عمومي داراي دو جهت "عيني" و "اعتباري" است كه مي‏بايست هر دو را مدنظر داشت. هيچ‏كس بهتر از مقام معظم رهبري، آيت اللّه خامنه‏اي، اين دو بعد فرهنگ عمومي را تبيين نكرده‏اند. از نظر ايشان فرهنگ عمومي دو بخش دارد: يك بخش آن ظاهري و بارز مثل: شكل لباس و شكل معماري است كه تاثير خاصي بر روي ذهنيات و خلقيات و منش و تربيت افراد دارد و بخش ديگرش مربوط به امور نامحسوس مثل اخلاقيات فردي و اجتماعي مردم، وقت‏شناسي، وجدان كاري، مهمان دوستي و احترام به بزرگترهاست.4

2. فرهنگ عمومي حوزه‏اي از نظام فرهنگي جامعه است كه پشتوانه آن اجبار قانوني و رسمي5 نيست، بلكه تداوم آن در گرو اجبار اجتماعي اعمال شده از سوي آحاد جامعه و تشكلها و سازمانهاي غير دولتي(غير رسمي) است. برخلاف حوزه فرهنگ رسمي كه در نهايت، اجبار فيزيكي از آن حمايت مي‏كند، حوزه فرهنگ عمومي عمدتاً بر پذيرش و اقناع استوار است و عدم پايبندي به آن مجازات، به معناي حقوقي كلمه، را در پي ندارد. به عبارت ديگر مفهوم فرهنگ عمومي در تقابل مردم ـ دولت مفهوم پيدا مي‏كند.6

3. فرهنگ عمومي مولفه‏هايي از فرهنگ است كه تاثيرات آن عام و فراگير مي‏باشد و عامه مردم در كيفيت آن نقش دارند و از شيوه رفتارهاي عمومي مردم يا عرف و عادات و رسوم و زبان ساخته مي‏شود و يا تاثير مشهود مي‏پذيرد و عموم جنبه‏ها و عرصه‏ها و زندگي مردم را تحت تاثير قرار مي‏دهد و عموم مردم نسبت به آنها حساسيت و شناخت دارند.7

4. فرهنگ عمومي، سازندگان و عاملان خاص خودش را دارد كه بر بخشي از آنها دولت نظارت مي‏كند. نزديك شدن به فرهنگ عمومي و اصلاح آن از طريق بخشنامه ميسر نيست.8

5. فرهنگ عمومي مانند كل نظام فرهنگي و فرهنگ، در چهار وجه ظاهر مي‏شود: دروني، رواني، نمادي، نهادي و آثار. از اين رو مي‏توان رگه‏هاي فرهنگ عمومي را در همه اين جلوه‏ها يافت. فرهنگ عمومي، در كنار فرهنگ رسمي، در همه حوزه‏هاي زندگي اجتماعي، خانواده، حكومت، اقتصاد و آموزش و پرورش و نظاير اينها حضور دارد. از اين رو نمي‏توان آن را به حوزه مشخصي محدود ساخت.

الف ـ 4) مفهوم اصلاح فرهنگ عمومي:

دو مفهوم كلي از كلمه اصلاح به ذهن متبادر مي‏شود:

يكي تجديد شكل فرهنگ عمومي مدنظر است يعني سامان جديد و نو به مواد فرهنگ دادن به گونه‏اي كه فرهنگ عمومي شكل تازه‏اي پيدا كند. و ديگري منظور از اصلاح، رفع كژيها و انحرافات آن مي‏باشد كه اينجا دو حالت پيش مي‏آيد:

الف: بازگشت به اصل و منشا فرهنگ عمومي و پيرايش آن از عناصري كه به مرور زمان وارد آن شده است.

ب: ارجاع فرهنگ عمومي به غايت و هدف مورد نظر و سعي در رفع موانع دست‏يابي به هدف.9

الف ـ 5) ضرورت اصلاح فرهنگ عمومي:

دست‏كم به سه دليل اصلاح فرهنگ عمومي ضروري است:10

نخست آنكه: نسلهاي تازه هر ملت بايد راه و رسم زندگي را فرا گيرند و اين امر از طريق "انتقال" فرهنگ رخ مي دهد. انتقال فرهنگ جرياني است كه طي آن نسل جديد با شيوه زندگي نسل قديم آشنا مي‏شود و چگونگي زندگي كردن به شيوه آنان را مي آموزد.

دوم آنكه: انتظار پذيرش بي چون و چراي تجربه گذشتگان توسط نسلهاي جديد، خارج از طبيعت آدمي است و چون و چرا كردن، پديده اي را با خود دارد كه نقد و بررسي يا "ارزيابي" ناميده مي‏شود. پس مي‏توان گفت: كه فرهنگ عمومي هر ملتي همواره در معرض ارزيابي نسلهاي تازه است و در اين جريان نقد و بررسي، كاستي‏ها و راستي‏ها رخ مي نمايانند.

سوم آنكه: مسائل و نيازهاي زندگي، اموري متغير هستند و پاسخگويي به آنها ضرورت دارد. تلاش براي پاسخگويي به نيازهاي تازه و در عين حال رفع كاستي‏هاي برملا شده در جريان ارزيابي فرهنگ، به ايجاد شيوه‏هاي زندگي يا فرهنگ عمومي منجر مي‏شود. و جريان ايجاد يا توسعه فرهنگ زماني مي‏تواند يك جريان اصلاح‏گرا يا كمال‏بخش باشد كه شناخت درست و ارزيابي دقيق، بنيادهاي آن را تشكيل داده باشند.

الف ـ 6) اصول اصلاح فرهنگ عمومي:

در اصلاح فرهنگ عمومي مي‏بايست نكات زير را در نظر داشت و به كار بست:

1 . تغيير در باورها و ديدگاههاي مردم و مسئولان نسبت به اصلاح فرهنگي به اين صورت كه : اصلاح فرهنگ عمومي امري پيچيده ، تدريجي، كم جلوه و پنهاني و همگاني است.11

2. دخالت دادن مردم براي تغيير.

3. توجه و اهميت به قدرت فرهنگ در جريان تحول و تكامل جامعه.

4. ادراك و احساس ايجاد تغيير در فرهنگ عمومي جامعه به شكل سيستماتيك و منظم.

5. در نظر گرفتن باورهاي اصيل مذهبي و ملي مردم جامعه به عنوان پايه‏هاي بنيادين براي تغيير.12

ب: شيوه‏ها و ابزارهاي اصلاح فرهنگ عمومي از ديدگاه امام خميني(ره):

قبل از بررسي شيوه‏هايي كه حضرت امام خميني(ره) جهت اصلاح فرهنگ عمومي به آن معتقد بودند و در عمل به كار گرفتند و نيز درك ابزارهايي كه از نظر ايشان به كمك آنها مي‏توان فرهنگ عمومي را اصلاح كرد، لازم است جايگاه و اهميت فرهنگ را از ديدگاه ايشان مشخص كنيم. آنگاه ضرورت اصلاح فرهنگ منحط و منحرفِ حاكم بر جامعه ايران در دوران پهلوي را از ديدگاه امام خميني توضيح مي‏دهيم. سپس اصول و نكاتي را كه از نظر امام بايد در اصلاح فرهنگ عمومي مدنظر داشت، روشن مي‏سازيم.

ب ـ 1) جايگاه و اهميت فرهنگ از نظر امام خميني:

از نظر امام خميني(ره) اهميت فرهنگ نخست به دليل جايگاهي است كه در هويت و موجوديت جامعه دارد و ديگر به سبب نقشي است كه در پيشرفت يا انحطاط جوامع ايفأ مي كند. در رابطه با جنبه اول، امام مي فرمايند: بي شك بالاترين و والاترين عنصري كه در موجوديت هر جامعه دخالت اساسي دارد، فرهنگ آن جامعه است. اساساً فرهنگ هر جامعه هويت و موجوديت آن جامعه را تشكيل مي دهد... استقلال و موجوديت هر جامعه از استقلالِ فرهنگ آن نشات مي‏گيرد. 13فرهنگ اساس ملت است. اساس مليت يك ملت است.اساس استقلال يك ملت است.14

در رابطه با بعد دوم، امام مي‏گويند: فرهنگ، مبدا همه خوشبختي‏ها و بدبختي‏هاي يك ملت است.15

راس همه اصلاحات اصلاح فرهنگ است.16 راه اصلاح يك مملكتي فرهنگ آن مملكت است. اصلاح بايد از فرهنگ شروع بشود. اگر فرهنگ درست بشود يك مملكت اصلاح مي‏شود.17

فرهنگ... بزرگترين موسسه‏اي است كه يك ملت را به تباهي مي‏كشد يا به اوج قدرت و عظمت مي‏كشد.18

ب ـ 2) ضرورت اصلاح فرهنگ منحط از ديدگاه حضرت امام:

از نظر امام خميني فرهنگ حاكم بر جامعه ايران در دوران پهلوي، يك فرهنگ استعماري بوده است كه بعضي از آثار منفي آن عبارتنداز: شخصيت‏كشي و نفي هويت مذهبي و ملي، ترويج فساد و فحشأ و عيش و نوش، غفلت و بي‏خبري و بي بند و باري، شست و شوي مغزي جوانان و ... .

امام خميني به كرات ملت ايران را نسبت به اين فرهنگ و آثار شوم آن بيدار كردند. ... فرهنگ ما... عقب افتاده است و نمي‏گذارند يك فرهنگ مستقلي ما داشته باشيم. فرهنگ تبع است، تبع اراده سفارتخانه‏هاست... .19

و گاه از آن به عنوان مصيبت بزرگ ياد مي‏كنند: مصيبت بزرگ براي مسلمين همين فرهنگي است كه در بين مسلمين رواج پيدا كرده است و جوانهاي ما را مي‏كشاند يا به آن طرف يا به اين طرف.20 [شرق يا غرب.] بديهي است كه از نظر امام، اين فرهنگ منحط و استعماري و تبع، هرچه زودتر بايد اصلاح شود. فرهنگ بايد بازسازي بشود، تصفيه بشود، ادارات بايد تصفيه بشوند... فرهنگ بايد درست بشود.21

...فرهنگ ايران را يك فرهنگ استعماري كردند و مغزهاي جوانان ما را به طرف غرب سوق داده بودند... جوانها را بايد اصلاح كنيم، تعليمات بايد تعليمات غيراستعماري، و استقلالي باشد.22

امام خميني ضمن اشاره به قابليت‏هاي بالاي فرهنگ اصيل اسلامي و يادآوري اين نكته كه فرهنگ مسلمين در شرق اوسط، غني‏ترين فرهنگها بوده است، مي‏فرمايند: يك فرهنگ تازه مي‏خواهد، يك فرهنگ متحول مي‏خواهند كه حالا از اول بچه‏هاي ما را بياورند به يك فرهنگ انساني، اسلامي، استقلالي.23

بدين‏ترتيب از نظر امام، تبديل فرهنگ تبعي و استعماري به فرهنگ استقلالي، ضرورتي اجتناب ناپذير است و منظور امام از فرهنگ استقلالي، فرهنگ اسلامي است. يعني از نظر امام، اصلاح فرهنگ عمومي، بازگشت به فرهنگ اصيل و ناب اسلامي است: بايد فرهنگ، فرهنگ اسلامي باشد، اگر ما موفق بشويم به اينكه فرهنگمان يك فرهنگ اسلامي بشود مدارسمان يك مدارس اسلامي بشود، [در آن صورت] افرادي كه تربيت مي‏شوند درآن فرهنگ و در آن مدارس، انسان هستند.24

ب ـ 3) اصول لازم در اصلاح فرهنگ عمومي از ديدگاه امام:

از نظر امام خميني، براي اصلاح فرهنگ عمومي لازم است به چند اصل زير تاكيد و توجه داشت:

نخست آنكه: اصلاح مي‏بايست براساس دين و براي دين باشد: ... انسان در كارهايش، چه در تشكيل حكومتش، چه در انقلاب فرهنگي‏اش، چه در انقلابات ديگرش[بايد] نظرش اين باشد كه يك كار الهي كرده باشد، اين پيش خدا ارزش دارد مثل انبيأ، انبيأ كارشان بواسطه اين ارزش داشت ـ نه براي عمق كارشان و [يا] سعه كارشان... .25

دوم آنكه: در اصلاح فرهنگي مي‏بايست مردم را دخالت داد و از نقش و وجود آنها استفاده كرد: مجلس و ملت و متفكران متعهد بايد... اصلاح فرهنگي و از آن جمله اصلاح مدارس ـ از دبستان تا دانشگاه ـ را جدي بگيرند. و با تمام قوا در سد راه انحراف بكوشند. اشخاص محدود قدرت ندارند تا اين امر عظيم الحجم مهم را اصلاح كنند و صد درصد آن را اسلامي و ملي و در خدمت كشور قرار دهند.26

مردم را در امور شركت بدهيد. مردم را در فرهنگ شركت بدهيد . مدارسي كه مردم مي‏خواهند درست كنند كارشكني نكنيد... دانشگاهها بايد در آن مردم نظارت داشته باشند، مردم خودشان بايد به طور آزاد دانشگاه داشته باشند، تنها دولت بايد نظارت بكند، نظارت دولت حتمي است. لكن اينطور نباشد كه خيال كنيد كه /خود ملت/ خود دولت مي‏تواند همه كارها را انجام دهد.27

سوم آنكه: اصلاح فرهنگ نياز به زماني طولاني دارد: مَثَل كشور ما مَثَل بيماري است كه لااقل پنجاه و چند سال بيماري كشيده است و همه قشرها به بيماري او دامن زده‏اند ...نبايد متوقع بود به مجرد اينكه از دامن زدنها خارج شدند بيمار فوراً صحيح مي‏شود...اين بيماري غربي را توقع نداشته باشيد كه با هشت ماه يا هشت سال يا بيست سال... رفع بشود.28

چهارم آنكه: شرط تحقق هرگونه اصلاح فرهنگي و موفقيت در آن، شروع كردن از خود است: قدم اول زدودن ياس از دلهاست... ما خودمان بايد خودمان را نجات بدهيم.29 تمام مفاسد روحاني و اخلاقي و اعمالي از حب به دنيا و غفلت از حق تعالي و آخرت است...[و] بهترين علاج‏ها... اين است كه هريك از اين ملكات زشت را كه در خود مي‏بيني، در نظر بگيري و برخلاف آن تا چندي مردانه قيام كني و اقدام كني.30

ب ـ 4)شيوه‏هاي اصلاح فرهنگ عمومي از نگاه امام:

امام خميني براي اصلاح فرهنگ عمومي از شيوه‏هاي خاصي استفاده كردند. براي نمونه مي‏توان به شيوه‏هاي زير اشاره نمود:

شيوه اول: ايجاد نفرت و برائت نسبت به ضد ارزشها و ايجاد ولايت و محبت نسبت به ارزشها.

امام خميني نيز به پيروي از انبيأ اديان الهي و بويژه تبعيت از پيامبر اكرم كه اصلاح اجتماعي را بانفي الهه‏ها و ضد ارزشها شروع مي‏كردند و آنها را مقدم بر تثبيت اللّه مي‏ديدند، از روش "برائت" استفاده نمودند و در كنار برائت، ولايت را يادآور شدند. "مرگ بر آمريكا" را بزرگترين و مهمترين شعار مي‏دانند و در كنار آن اللّه اكبر را. تاكيد و اصرار ايشان مبني بر حذف اسامي طاغوتي و ضد ارزشي و الهام گرفتن از فرهنگ بيگانه از خيابانها، آرمانها و مكانهاي ديگر حكايت از همين روش دارد.

امام با نظريه رفع خودباختگي، ملت ايران را بيدار كردند، ملتي كه در مقابل فرهنگ غربي خودباخته بود و آن را عظيم مي‏ديد و در عوض فرهنگ خودي را ضعيف و حقير31 ايشان در سخنرانيهاي مختلف بارها اين روش را مورد تاكيد قرار دادند. براي مثال در جايي فرموده‏اند: از مسائل مهم كه مقدمه اصلاحات است پاكسازي همه مراكز خصوصاً مراكز علمي و فرهنگي است. و بايد با شوراهايي مركب از اشخاص دانشمند و متعهد و مومن به انقلاب و پشتيباني روسا و استادان و معلمان و دانشجويان مراكز علمي و تربيتي از عناصر فاسد و خدمتگزاران و سرسپردگان به رژيم سابق تصفيه شود. 32در جايي ديگر امام مي‏گويند: بزرگترين فاجعه براي اين ملت اين وابستگي فكري است كه گمان مي‏كند هرچه هست از غرب است و ماهم از همه ابعاد فقير هستيم و بايد از خارج وارد كنيم.33

اول چيزي كه بر ملت لازم است و بر دانشگاهها لازم است... و بر همه ملت لازم است اين است كه اين مغزي كه حالا شده است يك مغز اروپايي، يك مغز شرقي، اين مغز را بردارند يك مغز انسان خودماني، انسان ايراني، اسلامي... جايش بنشانيم تا از اين وابستگي فرهنگي و وابستگي فكري بيرون بيائيم. اگر ما از وابستگي فكري بيرون بيائيم، همه وابستگي‏ها تمام مي‏شود.34

امام معتقد بودند كه انتخاب اسامي غربي براي خيابان‏ها و اشخاص ايراني، نشانؤ غربزدگي است و تا از اين ضد ارزشها دست برنداريم تحول فرهنگي ممكن نيست: فرهنگ ما را طوي كردند كه ما غرب را مي‏گذاريم. اسم اشخاص غربي را مي‏گذاريم خيابان روزولت، خيابان كندي، خيابان كذا، اينها غربزدگي است در تمام اروپا بگرديد يك خيابان محمدرضا پيدا نمي‏كنيد. يك خيابان نادر پيدا نمي‏كنيد. خيابانهايمان هم خيابان غربي است.تعارف‏هايمان هم تعارف غربي است... آداب و معاشرتمان هم غربي است. همه چيز. ما يك وابستگي روحي پيدا كرديم. اين وابستگي روحي از همه چيزها برايمان بدتر است.35 تا در اين تقليد هستيد آرزوي استقلال را نكنيد، تا اين نويسنده‏هاي ما همه حرفهايشان غربي است. اميد نداشته باشند كه ملتشان مستقل بشود. تا اين اسمهايي كه در داروخانه و كتابخانه‏ها و خيابانها و پارچه‏ها و در همه چيزتان[به صورت غربي است امكان استقلال فرهنگي وجود ندارد.]36

شيوه دوم: مبارزه با استبداد و مظاهر آن:

امام خميني براي ايجاد روحيه جرات و اعتماد در ميان ملت، با عوامل استبداد به مبارزه برخاست. به نظر ايشان، در ذات و متن اسلام، "دموكراسي" وجود دارد و نيازي نيست كه از بيرون قيدي به آن اضافه شود: "اين مساله [انتخاب نام ديگري به غير از جمهوري اسلامي] اين توهم را در ذهن مي‏آورد كه اسلام محتوايش خالي است. لذا احتياج به اين است كه يك قيدي پهلويش بياورند و اين براي ما بسيار حزن‏انگيز است كه در محتواي يك چيزي كه همه چيزها به طريق بالاترش و مهمترش از آن هست حالا ما بيائيم و بگوئيم كه ما اسلام مي‏خواهيم و اما با اسلاممان دموكراسي باشد.38

با چنين برداشتي از اسلام است كه امام براي مردم سالاري ديني و انتخاب و راي عمومي اهميت و ارزش زيادي قائل بودند. و بر آن تاكيد داشتند كه ميزان راي ملت است و انتخابات در انحصار هيچ كس نيست. نه در انحصار روحانيين است، نه در انحصار احزاب، نه در انحصار گروههاست. 39حتي امام در ديدار با نماينده پاپ ژان پل ششم كه براي وساطت آزادي گروگانهاي لانه جاسوسي آمريكا به ايران آمده بود (19/8/1358) مي‏فرمايند: آقاي پاپ اين را بدانيد. مساله مساله‏اي نيست كه من بتوانم بالشخصه حل كنم. ما بناي اين نداريم كه بخواهيم يك تحميل بر ملتمان بكنيم و اسلام به ما اجازه نداده است كه ديكتاتوري بكنيم. ما تابع آرأ ملتمان هستيم. ملت ما هرطور راي داد ما هم از آنها تبعيت مي‏كنيم.40

يكي از انگيزه‏هاي مهم امام از نشان دادن حساسيت براي مقابله با استبداد و مشاركت دادن مردم در امور سياسي و تاكيد بر مجلس و انتخابات و قانون، آن بود كه از عوامل استبداد ديرپائي كه در ايران بر فرهنگ عمومي حاكم بود به تدريج دور شويم و آثار شوم استبداد كه بر رفتار و روحيه ايرانيان مستقيماً تاثير منفي بر جاي گذاشته شده از بين برود.

شيوه سوم: ترويج فرهنگ توسعه


حضرت امام به طور صريح تاكيد داشتند كه براي دستيابي به پيشرفت و اصلاح مملكت در جهت اهداف انقلاب بايد فرهنگ ضدتوسعه‏اي به فرهنگ موافق توسعه و پيشرفت اصلاح شود. بنابراين تحول در فرهنگ موافق جهت توسعه، مي‏تواند مقدمه‏اي براي توسعه در ابعاد گوناگون باشد.41

با چنين باوري است كه امام، در برابر اين اتهام كه اسلام با تجدد و مظاهر تمدن مخالف است مي‏ايستند. بارها توضيح مي‏دهند كه علماي راستين و اسلام حقيقي با پيشرفت و مظاهر تمدن مثل راديو، تلويزيون، سينما، هنر و غيره مخالف نيست. بلكه با فساد و فحشأ به اسم تجدد و تمدن مخالف است: اسلام با تمدن مخالف نيست. با اين توحش‏ها مخالف است.42 ما با اين صنعت مخالف نيستيم. ... روحانيت با ترقي مخالف نيست. با ترقي محمد رضائي مخالف است.43

در اسلام آثار تجدد و تمدن مجاز است مگر آنهايي كه فساد اخلاق بياورند، فساد عفت بياورند.44 ما با سينما مخالف نيستيم. ما با فحشأ مخالفيم. ما با تلويزيون مخالف نيستيم، ما با آن چيزي كه در خدمت اجانب براي عقب نگهداشتن جوانان ما و از دست دادن نيروي انساني ماست مخالفيم... ما كي مخالفت كرديم با تجدد؟45

امام براي رفع هرگونه شبهه و ابهام همچنين تاكيد مي‏كنند كه: مدت پانزده سال است كه من در اعلاميه‏ها و بيانيه‏هايم خطاب به ملت ايران خواستار رشد و توسعه اقتصادي و اجتماعي مملكتم بوده‏ام.46 در خصوص صنعتي كردن مملكت، ما كاملاً با اين امر موافقيم، ولي ما خواستار يك صنعت ملي و مستقل هستيم.47

بدين ترتيب از نظر امام خميني ترويج فرهنگ توسعه و خصيصه‏هاي آن از قبيل نوآوري و نوجويي، پذيرش منطق كار جمعي و اهميت قائل شدن براي زمان يكي از شيوه‏هاي اصلاح فرهنگ عمومي است.48

شيوه چهارم: برداشت عقلاني و عمل‏گرا از دين

شيوه مهم ديگر امام براي اصلاح فرهنگ عمومي، نگاه متفاوت ايشان به دين در مقايسه با خيل عظيمي از علماي متقدم و متاخر اسلامي است. ايشان به بهانه "نمادگرائي سنتي"، عقايد اصلاح‏گرايانه را مردود ندانستند؛ همچنين "اصلاح‏طلبي" را به بهانه حفظ سنت و ارزشهاي مذهبي رها نكردند، بلكه ضمن حفظ مذهب و سنت و تعهد در برابر آن، به گونه‏اي آن را بازسازي كردند كه در خدمت اهداف و مقاصد نوين قرار گيرد. به عبارت ديگر، امام خميني نمادها و ارزشهاي ديني و سنتي را به گونه‏اي تفسير يا از آنها استفاده كردند كه خصلت انقلابي و امروزي و عمل‏گرا و عقلائي بخود بگيرند و قادر به ايجاد تحول و حركت و اصلاح يا انطباق با شرايط و مقتضيات جديد باشند. در نتيجه امام بدون اينكه سنت و مذهب را وانهند، به پالايش آن پرداختند و آلودگيها و كژيها را از آن برگرفتند، نقاط ضعف آن را كنار گذاشتند و به تقويت و تثبيت اجزأ و عناصر مفيد آن همت گماشتند. برخي از صاحبنظران، اين شيوه امام را در اصلاح فرهنگ عمومي تحت عناوين "تجديد حيات‏گرايي"، "جريان تمدن‏مداري"، "راه سوم"، و "بنيادگرايي" ياد كرده‏اند.49

با توجه به همين نگاه به سنت و مذهب است كه امام، در نهادها و مفاهيم تاثيرگذار ديني كه مردم سخت به آنها اعتقاد و ايمان دارند، از جمله اصل "انتظار" يا "مهدويت"، اصل "اجتهاد"، "ولايت فقيه"، و نهاد "شهادت" يا "عاشورا" تجديدنظر كردند و از آنها براي تغيير نگرش مردم و اصلاح امور استفاده نمودند.50

ب ـ 5)ابزارهاي اصلاح فرهنگ عمومي از ديدگاه امام خميني

با توجه به سيره نظري يعني مكتوب، پيامها و كلام امام و سيره عملي ايشان، تقريباً ترديدي باقي نمي‏ماند كه حضرت امام براي مراكز آموزشي و رسانه‏هاي جمعي در ارتقأ فرهنگ عمومي اهميت و نقش برجسته و ممتازي قائل بودند.51 به نظر مي‏رسد كه امام در مجموع به راديو تلويزيون بيش از ساير مراكز اعتبار قائل بودند و حساسيت نشان مي‏دادند. از نظر ايشان، "راديو و تلويزيون از تمام رسانه‏هايي كه هست حساستر است. راديو تلويزيون مي‏تواند يك مملكتي را اصلاح كند و مي‏تواند به فساد بكشد. اين را نه روزنامه مي‏تواند نه سينما مي‏تواند نه تئاتر مي‏تواند نه تبليغات لفظي كه در منابر است مي‏تواند. براي اينكه اينها همه شعاعشان محدود است... راديو شعاعش مثل تلويزيون است لكن فقط سمعي است. تلويزيون هم سمعي است و هم بصري. تبليغات تلويزيون مي‏تواند از راه سمع مردم را يا تربيت كند يا منهدم كند.52

همچنين، امام براي دانشگاه بعنوان ابزاري جهت اصلاح، توجه و عنايت ويژه‏اي داشتند: نقش دانشگاه در هر كشوري ساختن انسان است، ممكن است از دانشگاه انساني خارج بشود كه كشور را نجات بدهد و ممكن است يك انسان درست بشود كه كشور را به هلاكت بكشاند... اين نقش مهم از دانشگاه مي‏باشد. مقدرات هر كشوري به دست دانشگاه و آنهايي است كه از دانشگاه بيرون مي‏آيند، هست. بنابراين دانشگاه بزرگترين موسسه موثر است در كشور، بزرگترين مسئوليتها را هم دانشگاه دارد.53

و در جاي ديگر مي‏فرمايند: دانشگاه مركز سعادت و در مقابل سعادت يك ملت است. از دانشگاه بايد سرنوشت يك ملت تعيين شود. دانشگاه خوب يك ملت خوب را سعادتمند مي‏كند و دانشگاه غيراسلامي، دانشگاه بد، يك ملت را به عقب مي‏زند. دانشگاه مبدا همه تحولات است... .54

مطبوعات نيز ابزار ديگري است كه از نظر امام مي‏تواند نقش موثري در اصلاح فرهنگ عمومي داشته باشند. نقش مطبوعات در كشورها منعكس كردن آرمانهاي ملت است. مطبوعات بايد مثل معلمين باشند كه مملكت را و جوانان را تربيت مي‏كنند و آرمان ملت را منعكس مي‏كنند.55

از نظر امام، از ميان مطبوعات، مجله از اهميت و شرايط خاصي برخوردار است: آنچه كه بيش از همه در فرهنگ مردم تاثير مي‏گذارد، مجله و فرم مجله است. براي اينكه مجله و نحوه ارائه آن خيلي تاثير دارد.56

نتيجه‏گيري:

از آنجا كه امام خميني منشا و شالوده هرگونه حركت و تحولي را در اجتماع "فرهنگ" مي‏ديدند، بنابراين از نظر ايشان، مقوله فرهنگ عمومي و نحوه اصلاح و ابزارهاي اصلاح آن، از جايگاه و اهميت ممتازي برخوردار است كه نمي‏توان و نبايد از آن غافل شد. در جريان اصلاح فرهنگي، نه تنها اعتقاد داشتند كه نبايد اهميت و قدرت و قابليت فرهنگ اسلامي را دست كم گرفت بلكه بايد مردم را در فرايند تحول وارد كرد. از آن گذشته، اصلاح فرهنگ عمومي را مي‏بايست از نفي ضدارزشها شروع كرد و در اين مسير از "ترويج فرهنگ توسعه"، "مبارزه با استبداد و مظاهر آن" و "تفسير عقلاني از سنت و دين" كمك گرفت. با اين همه، شرط موفقيت، خودسازي و شروع از خود است.


1. جهت اطلاع بيشتر در اين باره رجوع كنيد به: موسي‏پور، همان منبع، ص 106.

2. براي آشنايي با توضيحات هر يك از اين مولفه‏هاي فرهنگ عمومي رجوع كنيد به: پيشين، 108 ـ 106.

3. همان ، ج 1، ص 273.

4. بيانات امام در مورد نقشه‏هاي استعماري غارت ممالك اسلامي 18/6/1343 نقل شده از: ديدگاههاي فرهنگي امام خميني. (تهران: موسسه نشر و تحقيقات ذكر، 74)، ص 18.

5. صحيفه نور ،ج 15، ص 160.

6. صحيفه نور، ج 15، ص 160.

7. بيانات امام درباره دلائل اعتصابات سراسري و اهداف قيام ملت ايران، 29/8/57، نقل شده از: ديدگاههاي فرهنگي امام خميني همان، ص 8.

8. در مورد تعريف فرهنگ و شاخصهاي آن براي مثال رجوع كنيد به: چيلكوت، رونالد، نظريه‏هاي سياست مقايسه‏اي، ترجمه وحيد بزرگي و عليرضا طيب. (تهران: موسسه خدمات زندگي رسا، 1377) صص 335 ـ 371؛ روح‏الاميني، محمود، زمينه فرهنگ‏شناسي (تهران: انتشارات عطار، 1368)، اليوت، تي، اس، درباره فرهنگ، ترجمه حميد شاهرخ (تهران: نشر مركز. 1369).

9. براي آشنايي با توضيحات بندهاي 2 و 3 و 4 و 5، رجوع كنيد به: حسين‏نژاد، همان منبع، صص 75 ـ 74.

10. بيانات امام در جمع كاركنان شركت مخابرات 21/3/58.

11. بيانات امام در ديدار با رئيس‏جمهور و ساير مسوولان كشور. 19/3/65 نقل شده از: ديدگاههاي فرهنگي امام خميني، ص 203.

12. بيانات امام در مجمع اعضاي شوراي عالي انقلاب فرهنگي 19/9/64.

13. بيانات امام در جمع نمايندگان شيعيان جنوب لبنان 31/2/58 نقل شده در: ديدگاههاي فرهنگي امام خميني. ص 12.

14. بيانات امام خميني در جمع پاسداران انقلاب اسلامي شهر قزوين 8/3/58.

15. بيانات امام در جمع اعضاي موسسه اسلامي مبارزه با اعتياد 6/10/58.

16. بيانات امام خميني در جمع اعضاي انجمن تبليغات فرهنگ اسلامي و جمعيت شير و خورشيد خرم‏آباد 18/8/58.

17. صحيفه نور، ج 19، صص 202 و 204.

18. بيانات امام به مناسبت چهارمين سالگرد پيروزي انقلاب اسلامي 22/11/61. نقل شده از: ديدگاههاي فرهنگي امام خميني، ص 194.

19. بيانات امام خميني در ديدار با اعضاي انجمن اسلامي مدرسه عالي ترجمه مفيد. 7/8/58. نقل شده از: ديدگاههاي فرهنگي امام خميني، ص 50.

20. جهت شناخت بيشتر در مورد ويژگيهاي فرهنگ رجوع كنيد به: ذو علم، علي، "مقدمه‏اي در باب تعريف فرهنگ عمومي"، فصلنامه فرهنگ عمومي، شماره 5 (زمستان 1373) صص 38 و 37، حسين‏نژاد، محمدعلي، "ملاحظاتي پيرامون فرهنگ عمومي و اصلاح آن". فصلنامه فرهنگ عمومي. همان شماره، صص 56 و 57: عابدي اردكاني، محمد. "فرهنگ و ارتباطات" فصلنامه علمي و پژوهشي كاوش‏نامه، پيش شماره 1، سال اول (بهار و تابستان 1379)، صص 138 ـ 112.

21. جهت اطلاع بيشتر در مورد اين روش رجوع كنيد به: سخنراني خانم خزعلي در گردهمايي شناخت فرهنگ عمومي، نقل شده از: فصلنامه فرهنگ عمومي،

22. همان، ج 18، ص 245.

23. آئين انقلاب اسلامي. برگزيده‏اي از انديشه و آرأ امام خميني(ره)، موسسه تنظيم و نشر آثار امام(ره)، تهران، ص 224 ـ 222.

24. پيام امام خميني در آستانه بازگشائي دانشگاه و مدارس كشور 31/6/58 نقل شده از: ديدگاههاي فرهنگي امام خميني، ص 45 ـ 46.

25. بيانات امام در جمع پاسداران انقلاب اسلامي شهرستان قزوين 8/3/58، نقل شده از: ديدگاههاي فرهنگي امام خميني، ص 13.

26. صحيفه نور، ج 9، ص 88.

27. جهت اطلاع بيشتر در اين مورد رجوع كنيد به: ذو علم، همان منبع، ص 73، آلمال، فرنگيس، "حجابهاي فرهنگ"، فصلنامه فرهنگ عمومي، شماره 5 (زمستان 73) صص 117 ـ 121.

28. بيانات امام در جمع عشاير استان آذربايجان شرقي و كاركنان اداره دارايي كرمان 28/6/58 نقل شده از: ديدگاههاي فرهنگي امام خميني، ص 44.

29. جهت آشنايي با ديدگاه امام نسبت به دموكراسي و رابطه آن با دين رجوع كنيد به: قادري، حاتم. "دموكراسي و تكليف، مطالعه موردي: امام خميني نامه پژوهش، شماره 8 (بهار 77) صص 118 ـ 101؛ منوچهري، عباس "دين و دموكراسي از ديدگاه امام خميني" همان منبع، صص 129 ـ 119.

30. بيانات امام خميني در جمع گروهي از اساتيد و كاركنان دانشگاه صنعتي شريف در آستانه بازگشائي دانشگاهها و مدارس كشور 14/7/58 نقل شده از: ديدگاههاي فرهنگي امام خميني، ص 180.

31. بيانات امام به مناسبت 17 شهريور 58 نقل شده در: ديدگاههاي فرهنگي امام خميني، ص 38.

32. بيانات امام خميني در مورد تعاليم مترقي اسلام 1/10/57 نقل شده از: ديدگاههاي فرهنگي امام خميني، ص 108.

33. عزتي، مرتضي، "رابطه فرهنگ و توسعه از ديدگاه امام خميني(ره)"، نامه پژوهش، شماره 1، (تابستان 75)، ص 79.

34. براي آشنايي بيشتر با ديدگاه امام خميني در مورد فرهنگ توسعه رجوع كنيد به: حسني، محمدحسن، "نوسازي جامعه از ديدگاه امام خميني"، فصلنامه حضور، شماره 12، (تابستان 74) صص 205 ـ 179؛ آزاد ارمكي، تقي، "ديدگاه حضرت امام خميني(ره) درباره توسعه اقتصادي"، نامه پژوهش، شماره 8، بهار 77، صص 210 ـ 195.

35. بيانات امام در بهشت‏زهرا. 12/11/57.

36. براي آشنايي با ديدگاه صاحبنظراني كه تعابير ياد شده را در مورد شيوه حضرت امام به كار برده‏اند، رجوع كنيد به: رجايي، فرهنگ، معركه جهان‏بيني‏ها: در خردورزي سياسي و هويت ما ايرانيان (تهران: انتشارات احيأ كتاب، 1373)، صص 145 ـ 144، كريمي، علي، "تجديد حيات شيعه و توسعه سياسي"، فصلنامه پژوهشي دانشگاه امام صادق(ع). شماره 1 (پائيز 74) صص 30 ـ 27، همچنين نگاه كنيد به:

37. صحيفه نور، ج 9، ص 146.

38. همان ، ج 2، ص 44.

39. صحيفه نور، ج 2، ص 43.

40. جهت آشنايي بيشتر با فرهنگ عمومي از ديدگاه مقام معظم رهبري نگاه كنيد به: بيانات ايشان در ديدار با اعضاي شوراهاي فرهنگ عمومي سراسر كشور 19/4/1374.

41. همان، ج 10، ص 181.

42. بيانات امام در مورد نيرنگ جديد شاه. 18/8/58.

43. بيانات امام در جمع كاركنان روزنامه كيهان 26/2/58.

44. بيانات امام در جمع گروهي از دانشجويان دانشگاه تهران 23/3/58.

45. بيانات امام در ديدار با سرپرست بنياد شهيد و خانواده شهدأ و اعضأ هيئت تحريريه شاهد 4/4/60.

46. جهت اطلاع از چگونگي بهره‏برداري امام خميني از مفاهيم يا نهادهاي مذهبي براي حركت و تحول در جامعه و اصلاح فرهنگ عمومي، رجوع كنيد به: عابدي اردكاني، محمد، "سنت و نوسازي سياسي": نقش رهبري امام خميني در نوسازي سياسي ايران. [رساله دكتري، 1377، دانشگاه تربيت مدرس].

47. بيانات امام در جمع دانشجويان دانشگاه پليس تهران 21/3/58.

48. براي آشنايي با ديدگاه امام در مورد نقش مراكز آموزشي در اصلاح فرهنگ عمومي رجوع كنيد به: ملكي، "نقش مراكز آموزشي در ارتقأ فرهنگ عمومي" فصلنامه حضور، شماره 12 (تابستان 74)، صص 178 ـ 164.

49. بيانات امام در جمع كاركنان و كارمندان بخش توليد و مالي راديو و تلويزيون 28/4/58.

50. مهندس ميرسليم، وزير سابق فرهنگ و ارشاد اسلامي، در رابطه با ويژگي دوم فرهنگ عمومي مي‏گويد: "ما براي فرهنگ عمومي چيزي به نام قانون ننوشته‏ايم و مصوبه‏اي هم از سوي دولت نداشته‏ايم. اما ظاهراً حاكم‏ترين قانون مصوبه، همين فرهنگ عمومي است كه يك قانون ننوشته و به عنوان يك تصويب‏نامه در متن جامعه مطرح مي‏باشد." رجوع كنيد به: سخنراني مهندس ميرسليم در نخستين گردهمايي شناخت فرهنگ عمومي 19/10/73 نقل شده از: فصلنامه فرهنگ عمومي، شماره 5 (زمستان 73) ص 6.

51. مقايسه كنيد با: رجب‏زاده، احمد، "درآمدي بر مفهوم فرهنگ عمومي" فصلنامه فرهنگ عمومي. شماره 7 (تابستان 75) ص 72.

52. مقايسه كنيد با: ذو علم، همان منبع، ص 39، فاريابي، فريده، "پيرامون فرهنگ عمومي"، فصلنامه فرهنگ عمومي، شماره 5 (زمستان 73) ص 122؛ موسي‏پور، نعمت‏اللّه، "فرهنگ عمومي، شيوه‏هاي بهگشت"، فصلنامه فرهنگ عمومي، شماره 13 ـ 12 (پائيز و زمستان 76)، ص 106؛ شالچيان، طاهره، "مسائل فرهنگ عمومي". شماره 5 (زمستان 73) ص 76.

53. رجب‏زاده، همان منبع، ص 73.

54. مقايسه كنيد با: آلمال، همان منبع، صص 120 ـ 119.

/ 1