وحدت، قله عزت و سرافرازى - وحدت، قله عزت و سرافرازی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

وحدت، قله عزت و سرافرازی - نسخه متنی

غلامرضا گلی زواره

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

وحدت، قله عزت و سرافرازى

غلامرضا گلى زواره

ضرورت وحدت و تفاهم و زمينه‏هاى تاليف قلوب

آن هنگام که بعثت رسول اکرم صلى الله عليه و آله همچون آذرخشى، کوير ظلمانى جامعه بشرى را پرتو افشانى نمود و سرزمين حجاز را مرکز تابش انوار تابناک وحى قرار داد، زنجيرهاى اسارت که افکار مردم را در انجماد و تحجر قرار داده بود يکى پس از ديگرى از هم گسست و به برکت نور حق و چشمه هميشه جوشان توحيد، عداوت و دشمنى رنگ باخت؛ دلها به هم نزديک شد؛ رحمت و برکت‏بر انسانها باريد و بالاخره اين انقلاب معنوى و تحول ملکوتى با خود، آرامش، امنيت، الفت و حسن تفاهم را به ارمغان آورد.

اساسا تعاليم اسلام به گونه‏اى است که اتحاد و همبستگى مسلمانان را صرف نظر از تنوع قومى، نژادى، زبانى و فرقه‏اى ترويج مى‏نمايد. خدايى که مؤمنان مى‏پرستند يکى است؛ شعارشان لا اله الا الله است و همه به رسالت محمدى ايمان دارند.

تمامى مسلمانان قرآن را کتاب مقدس آسمانى خويش مى‏دانند و آن را براى تقرب به حق و بهره‏مند شدن از معنويت آياتش تلاوت مى‏کنند؛ قانون اساسى همه مسلمين در اين کتاب مندرج است؛ همه به سوى قبله‏اى واحد نماز مى‏خوانند؛ بانگ اذان همه يکى است زمان معين آنان براى روزه دارى و عبادت، ماه رمضان است؛ آنان روز اول شوال و نيز روز اضحى را عيد خويش مى‏شمارند و در ماه ذيحجه با هم در حرم امن الهى اجتماع مى‏کنند تا مراسم حج ابراهيمى را انجام دهند.

به ساحت مقدس خاندان نبوى ابراز ارادت مى‏نمايند و احترام ويژه‏اى براى اهل بيت پيامبر قائل‏اند. اين موارد بخوبى مى‏تواند دلها را به يکديگر پيوند دهد و روح برادرى اسلامى که عظمت مسلمانان را به نمايش مى‏گذارد، احيا نمايد.(1)

قرآن کريم و عترت بر وحدت بين مردم تاکيد دارند و علماى شيعه و سنى در اين راستا تلاشهاى وافرى نموده‏اند تا بدفهميها را از بين ببرند؛ جلو گمانهاى نگران کننده و منفى را بگيرند و اجازه ندهند توهمات بى‏جا و برخى جهالتها چون آفتى مهلک، جامعه اسلامى را به بلاى تفرقه دچار سازد و ابهت آنان را از بين ببرد.

تاکيد بر نقاط مشترک و نزديک شدن به سرچشمه‏هاى اعتقادى، نمونه‏هايى از اين‏گونه کوششها بوده است.

اعتصام به رشته الهى

1. قرآن کريم چنگ زدن به ريسمان الهى و الفت ميان دلها را نعمتى از جانب خداوند دانسته است:

«واعتصموا بحبل الله جميعا ولا تفرقوا واذکروا نعمت الله عليکم اذ کنتم اعداء فالف بين قلوبکم فاصبحتم بنعمته اخوانا وکنتم على شفا حفرة من النار فانقذکم منها کذلک يبين الله لکم آياته لعلکم تهتدون‏»؛(2)

«و همگى به ريسمان الهى چنگ زنيد و متفرق نشويد و به يادآوريد نعمتهايى را که خدا براى شما فرو فرستاد که چگونه دشمن يکديگر بوديد و خداوند بين قلبهاى شما لفت‏برقرار کرد و به نعمت او همه با هم برادر شديد و به يادآوريد که در لبه پرتگاه آتش بوديد و شما را از آن رهانيد. خداوند اين‏گونه نشانه‏هايش را به شما مى‏نماياند [و بيان مى‏کند]، باشد که هدايت‏شويد.»

قرآن کريم در اين آيه از دو جامعه متضاد سخن به ميان آورده است:

يکى تفرقه توام با خصومت که در عصر جاهليت ظهور داشته است و ديگرى وحدت و برادرى که با پذيرش اسلام در ميان همان مردم پيدا شد.

قرآن کريم براى اينکه آثار لطف الهى و نقش تعيين کننده آن را در پيدايش چنين تحول روحى و درونى، گوشزد کند، آنها را به يادآورى و مقايسه بين اين دو وضع دعوت مى‏کند.

2. خداوند متعال پيامبران را برانگيخت تا با تعاليم توحيدى خود و دعوت مردم به برپايى دين الهى به وحدت و تفاهم روى آورند و از پراکندگى و تفرقه در دين بپرهيزند که اين دستورى الهى است.

قرآن کريم مى‏فرمايد:

«شرع لکم من الدين ما وصى به نوحا والذى اوحينا اليک وما وصينا به ابراهيم وموسى وعيسى ان اقيموا الدين ولا تتفرقوا فيه‏»؛(3)

«آيينى را که خداوند براى شما [مسلمانان] مقرر فرمود، همان است که به نوح سفارش کرد و همان که به تو [اى پيامبر] وحى شد. و آنچه به ابراهيم، موسى و عيسى وصيت نمود که دين خدا را [همه با هم] برپا داريد و در آن اختلاف و پراکندگى نداشته باشيد.»

3. حضرت على عليه السلام در آخرين وصيتش خطاب به فرزندانش مى‏فرمايد:

«اوصيک يا حسن وجميع ولدى واهلى ومن يبلغه کتابى بتقوى الله ربکم ولا تموتن الا وانتم مسلمون واعتصموا بحبل الله جميعا ولا تفرقوا؛ »

« وصيت مى‏کنم تو را اى حسن و تمام فرزندان و خويشانم را و هر که پيام من به او مى‏رسد، به تقواى خدا که پروردگار شماست و اينکه نميريد، مگر در حالى که مسلمان باشيد. و همگى به ريسمان الهى چنگ زنيد و متفرق نشويد.»

4. امام خمينى‏قدس سره پيام آور راستين مکتب قرآن در عصر کنونى نيز در اين باره فرموده‏اند:

اسلام دستور داده و فرموده است :

« واعتصموا بحبل الله جميعا ولا تفرقوا »

همه با هم، تمام اقشار با هم، اعتصام به حبل الله، با توجه به خداى بزرگ همه بايد پيش برويم. تخلف از اين دستور الهى جرم است؛ گناه است. دستور اسلام است که همه بايد معتصم به حبل الله باشيم.(4)

و در جاى ديگر توصيه نموده‏اند:

«ملتها و دولتها اگر بخواهند به پيروزى و هدفهاى اسلامى به تمام ابعادش که سعادت بشر ست‏برسند، بايد اعتصام به حبل الله کنند؛ از اختلافات و تفرقه بپرهيزند و فرمان حق تعالى را... اطاعت نمايند.»(5)

حضرت امام، اتحاد مسلمانان را برکت مى‏داند و مى‏فرمايد:

«اين يک برکت‏بزرگى است که ما را و همه برادران اهل تسنن و تشيع را يکجا جمع کرده و همه‏مان براى اسلام مى‏خواهيم کوشش کنيم.»(6)

5. رسول اکرم صلى الله عليه و آله فرموده‏اند:

«من فارق جماعة المسلمين فقد خلع ربقة الاسلام من عنقه. قيل: يا رسول الله، وما جماعة المسلمين؟ قال: جماعة اهل الحق وان قلوا؛(7) »

« هر کس از اجتماع مسلمانان دورى کند، ريسمان اسلام را از گردن خود باز نموده است. گفته شد: اى فرستاده خداوند! مراد از جماعت مسلمين چيست؟ فرمودند: حق‏گرايان؛ هرچند در اقليت‏باشند.»

6. نيز آن خاتم رسولان فرموده‏اند:

«ثلاث لا يغل عليهن قلب امرئ مسلم: اخلاص العمل لله والنصيحة لائمة المسلمين واللزوم لجماعتهم؛(8) »

« سه چيز است که هرگز دل مسلمان در مورد آنها خيانت نمى‏کند: خالص کردن عمل براى خدا و خيرخواهى براى پيشوايان مسلمان و همراهى و لازمت‏باجماعت مسلمين.»

7. حضرت على عليه السلام فرمودند:

«والزموا السواد الاعظم فان يد الله مع الجماعة واياکم والفرقة فان الشاذ من الناس للشيطان کما ان الشاذ من الغنم للذئب؛(9) »

« با سواد اعظم [بزرگ‏ترين اجتماعات] باشيد که دست‏خدا با اين جمعيت است [البته مراد جمعيت‏حق است] و از پراکندگى بپرهيزيد؛ زيرا کسى که از جمعيت مسلمانان کنار مى‏رود بهره شيطان است؛ آن گونه که گوسفند تنها [و جداى از گله‏اش] گرفتار گرگ مى‏شود.»

8. سيره و روش حضرت على عليه السلام نيز در اين عرصه براى پيروان آن حضرت مهم‏ترين فراخوانى براى اتحاد و تفاهم است.

آن حضرت گرچه منصوب از جانب خداوند و جانشين بلافصل رسول اکرم صلى الله عليه و آله و داراى ولايت مطلقه الهى بود و از اين روى براى دست‏يازيدن به حق مسلم خويش از هيچ کوششى فروگذار نکرد و از همه قدرت و موقعيت و امکانات خود بهره برد تا اصل امامت در مدار اصلى‏اش قرار گيرد و امت واحده پيامبر از سير مذکور دچار انحراف نشوند؛ ولى در برابر تزويرگران داخلى و غاصبان حقش قيام نکرد و دست‏به قبضه شمشير نبرد و به رغم آن همه بى‏مهرى و ظلم و ستم و ناجوانمردى نسبت‏به حضرت زهرا عليها السلام سکوت اختيار کرد.

با آنکه اين وضع برايش بسيار، بسيار تلخ و شکننده بود؛ چنانچه در خطبه شقشقيه به اين موضوع اشاره دارند.

صبر تلخ و سکوت طاقت‏سوز امام على عليه السلام به دليل مصلحتى برتر بود و آن نگهدارى ميراث رسول خدا صلى الله عليه و آله و حفظ اتحاد مسلمين و جلوگيرى از تفرقه بين امت اسلامى بود.(10)

عوامل وحدت

الف) اخوت ايمانى و اسلامى

در عصر بعثت، اسلام از مردمى آن چنان متفرق و در حال اختلاف و ستيز، جبهه‏اى واحد و متشکل در برابر شرک، کفر و نفاق پديد آورد و همين اتحاد و انسجام در زير پرچم توحيد و رهبرى رسول اکرم صلى الله عليه و آله عامل مهم پيروزى و غلبه آنان بر تمامى دشمنان سرسخت و نيرومند اسلام گرديد.

در موارد زيادى اخوت ايمانى به عنوان دليلى بر اتحاد قلمداد شده است و بر اساس آن به وحدت و همکارى و يارى رساندن به مؤمنان سفارش شده است.

1. قرآن کريم مى‏فرمايد:

«انما المؤمنون اخوة فاصلحوا بين اخويکم‏»؛(11)

«مؤمنان با هم برادرند؛ پس بين برادران خود صلح برقرار سازيد.»

2. رسول اکرم صلى الله عليه و آله پس از مهاجرت به مدينه و پذيرش رهبرى مردم، منشورى اساسى ـ که به صحيفه يا قانون اساسى مدينه موسوم است ـ بر اساس تعاليم قرآن کريم تدوين فرمود و با پيمان و ميثاقى قبايل مختلف آن نواحى را به هم پيوند داد و امت واحدى تشکيل شد که محور آن به جاى مليت و نژاد، ايمان به خدا و آخرت و عمل صالح بود.(12)

3. امام خمينى رحمه الله چنين بيان فرموده است:

«اين اسلام بود که همه را با هم مجتمع کرد و اين اسلام بود که شما را پيروز کرد و اين اسلام است که سعادت همه انسانها را تامين مى‏کند.»(13)

در جاى ديگر آن روح قدسى گفته‏اند:

«اين از عنايات اسلام است که همه برادران اهل سنت و شيعه با هم هستند و اختلافى هم با يکديگر ندارند... و من اميدوارم که اين رويه مستدام باشد.»(14)

حضرت امام خمينى رحمه الله در مصاحبه با خبرنگار لبنانى «السفير» خطاب به مسلمانان عرب‏زبان، خاطرنشان ساخته‏اند:

«بياييد اختلافات را کنار بگذاريد و دست‏برادرى به يکديگر بدهيد و همگام و هم پيمان با همه برادران مسلمان غيرعرب، تنها اسلام را تکيه‏گاه خود قرار دهيد. با... ذخيره الهى و معنوى که اسلام است مى‏توانيد قدرتى باشيد که هرگز ابرقدرتها هوس تسلط بر شما را نکنند.»(15)

ب) تقوا و فضيلت

هنگامى که افراد جامعه به کلمه توحيد روى آورند و دستورات الهى را به کار ببندند، تقوا و فضيلتهاى عالى در بين آنها رواج مى‏يابد.

با گسترش مکارم اخلاقى و خصال نيک در جامعه و احياى سنتهاى متکى بر ايمان و تقوا برتريهاى قومى و نژادى و امتيازات کاذب از جامعه رخت‏برمى‏بندد.

رسول اکرم صلى الله عليه و آله در روايتى برتريهاى نژادى را نفى فرموده و مردم را به خداى واحد، پدر واحد (حضرت آدم) و برترى ناشى از تقوا توجه مى‏دهند:

«ايها الناس ان ربکم واحد واباکم واحد کلکم لادم وآدم من تراب ان اکرمکم عند الله اتقيکم و ليس لعربى على عجمى فضل الا بالتقوى؛(16)»

« اى مردم، به درستى که پروردگار شما يکى است و پدر شما يکى است. همه از آدم هستيد و آدم از خاک است. گرامى‏ترين شما نزدخداوند با تقواترين شماست، عرب را بر عجم فضيلت نيست مگر به تقوا.»

اين عبارت نورانى را پيامبر اکرم صلى الله عليه و آله در حجة الوداع فرموده‏اند.

امام خمينى‏قدس سره نيز مى‏فرمايند:

«اگر با بى‏نظرى و حسن نظر و تقوا در همه‏جا عمل بشود، اختلافاتى پيش نمى‏آيد، همه اين اختلافات براى اين است که تقواى اجتماعى ندارند، تقواى شخصى و اخلاقى ندارند.»(17)

ج) حضور در اجتماعات عبادى سياسى

بر اساس تعاليم دينى، اجراى فرايض دينى هرچه با اخلاص، در خلوت و دور از چشم مردم صورت گيرد، ارزش افزون‏ترى دارد و در ارتقاى معنوى انسان مؤمن تاثير مهم‏ترى دارد؛ با وجود اين، اسلام دستور داده نماز به جماعت‏برگزار شود و ثواب اين نماز بيش از آنچه تصور مى‏رود از نماز فرادا بالاتر است؛ زيرا بر اثر حضور مسلمانان، آنان از وضع يکديگر باخبر مى‏شوند؛ دلهاشان به يکديگر نزديک مى‏گردد و....

نماز جماعت‏يک اجتماع عبادى روزانه است و نماز جمعه، اجتماعى عمومى‏تر و هفتگى است که امام جمعه بايد به جاى دو رکعت، خطبه بخواند و در خطبه‏ها علاوه بر مواعظ، مسائل جهان اسلام را به آگاهى عموم نمازگزاران برساند و مصالح عمومى را مطرح کند.

و نيرنگهاى استکبار و توطئه‏هاى آنان را گوشزد نمايد. نماز عيدين (عيد فطر و عيد قربان) اجتماعى ديگر است که سالانه برگزار مى‏شود.

از همه اينها مهم‏تر، عمومى‏تر و طولانى‏تر و متنوع‏تر برنامه حج است که بر هر انسان مسلمانى واجب است در صورت توانايى بدنى و مالى حداقل در طول عمر خود يک بار در اين اجتماع مهم حضور يابد.

در اين عبادت عظيم، هم زمان واحد در نظر گرفته شده و هم مکان واحد، و حتى لباس يکسان.

هدف آن است که شرکت‏کنندگان علاوه بر تمرين تزکيه درونى و آمادگى بيشتر براى تقوا و روى آوردن به فضيلت، در ميعادگاه اهل توحيد يعنى مسجدالحرام و اطراف خانه کعبه رنگ توحيد و وحدت و يگانگى اجتماعى به خود گيرند.

حضرت على عليه السلام در کلمات خود ضمن بيان فلسفه پاره‏اى از مقررات اسلامى درباره حج فرموده‏اند:

«والحج تقوية للدين [يا: تقربة للدين]؛(18) حج، تقويت دين است [يا فلسفه حج نزديک کردن پيروان دين است].»

به هر حال، منظور يکى است. علامه شهيد مطهرى رحمه الله در اين باره نوشته است:

«اگر مفهوم کلام اين باشد که فلسفه حج تقويت دين است، منظور اين است که با اجتماع حج روابط مسلمانان محکم‏تر مى‏شود و ايمان مسلمانان نيرومندتر مى‏گردد و به اين وسيله اسلام نيرومندتر مى‏گردد. اگر مفهوم کلام اين باشد که فلسفه حج نزديک کردن دين است، باز واضح است که منظور نزديک شدن دلهاى مسلمانان است و نتيجه تقويت و نيرومندى اسلام است.»(19)

حضرت على عليه السلام درباره خانه خدا فرموده‏اند:

«جعله سبحانه و تعالى للاسلام علما؛(20) »

« خداوند کعبه را پرچم اسلام قرار داده است.»

به اعتقاد استاد شهيد مطهرى، همان طورى که پرچمها رمز اتحاد و يگانگى جمعيتها و نشانه همبستگى آنهاست و بر پا بودن آن، علامت‏حيات آنهاست، کعبه براى اسلام اين چنين است.(21)

مقام معظم رهبرى در اين خصوص اين‏گونه توصيه نموده‏اند:

«حج مى‏تواند روح توحيد را در دلها زنده کند، تکه پاره‏هاى امت‏بزرگ اسلامى را به هم وصل کند، عظمت مسلمين را به آنان برگرداند و آنان را از احساس حقارت و ذلتى که بر ايشان تحميل کرده‏اند، نجات دهد.»(22)

د) مسجد

مساجد علاوه بر آنکه از صدر اسلام کانونى براى عبادت، ارتباط با خداوند و تلاوت قرآن بوده‏اند، مکانهايى براى به هم پيوستن نيروهاى مسلمين جهت‏حرکتهاى دينى و تبليغى و سرکوبى معاندان و از بين بردن آفات توحيد به شمار مى‏رفته‏اند.

امام خمينى‏قدس سره تاکيد نمودند:

«... چون ملت مبارز، رمز پيروزى را يافته است و با هوشيارى دريافته که بسيج عمومى از سنگرهاى الهى مساجد و منابر و محافل دينى گرديد لازم است اين سنگرهاى اسلامى را حفظ کنيم، بايد اين اجتماعات در مساجد و محافل مذهبى هرچه بيشتر و با شکوه‏تر برپا شود.»(23)

ه) امر به معروف و نهى از منکر

همان گونه که اشاره نموديم، خداوند در آيه 103 از سوره آل عمران به مسلمانان توصيه مى‏فرمايد:

به حبل الله چنگ زنيد و متفرق نشويد و در آيه 105 از اين سوره (با يک آيه فاصله) به مؤمنان هشدار مى‏دهد:

«ولا تکونوا کالذين تفرقوا واختلفوا من بعد ماجاءتهم البينات واولئک لهم عذاب عظيم‏»

«مانند آنان که بعد از آمدن نشانه‏هاى روشن متفرق شده و اختلاف کردند نباشيد. براى آنهاعذاب بزرگى است.»

آيه 104 همين سوره ـ که در ميان آن دو آيه قرار گرفته ـ چنين است:

«ولتکن منکم امة يدعون الى الخير ويامرون بالمعروف وينهون عن المنکر»

«بايد از ميان شما گروهى باشند که به خير دعوت کنند و امر به معروف و نهى از منکر نمايند.»

قرآن کريم مى‏خواهد بفهماند که همواره بايد از طريق دعوت به صلاح و خوبى و امر به معروف و باز داشتن از زشتيها، وحدت جامعه پايدار بماند.

اگر اين استوانه اسلامى يعنى اصل فراخوانى به خوبى و ارشاد و امر به معروف و نهى از منکر فراموش شود و جامعه به گناه و خلاف روى آورد و فضايل و مکارم از مردمانش رخت‏بربندد، اتحاد ميان آنها زايل مى‏گردد.

نکته مهم آنکه، نبايد دعوت به صلاح و خير بر تذکرات ساده اخلاقى و عبادى منحصر شود و هدفهاى عالى‏تر و مهم‏تر فراموش گردد.

نخستين و اساسى‏ترين اصل براى آمران به معروف و ناهيان از منکر اين است که براى وحدت، اعتصام و انسجام جامعه بکوشند. وقتى جامعه از اتحاد و همبستگى برخوردار گشت، در پرتو آن بهتر به سوى فضيلتها و خوبيها گام برمى‏دارد.

نکته ديگر آن که وقتى عنصر امر به معروف و نهى از منکر در ميان نباشد عوامل گوناگونى که دشمن بقاى وحدت اجتماعى‏اند، همچون موريانه از درون، ريشه‏هاى اجتماع را مى‏خورند و متلاشى مى‏سازند و از اين جهت، حفظ وحدت اجتماعى بدون نظارت عمومى صالحان امکان‏پذير نخواهد بود.

1. ر. ک: يادداشتهاى شهيد مطهرى، ج اول، ص‏217 ـ 202.

2. آل عمران/103.

3. شورا/13.

4. صحيفه نور، ج‏6، ص‏89.

5. در جستجوى راه از کلام امام، دفتر 15، ص‏152.

6. همان، ص‏121.

7. امالى شيخ صدوق، ص‏297.

8. کافى، ج اول، ص‏403.

9. نهج البلاغه، خطبه 127، فراز دوم.

10. نهج البلاغه، نامه 62.

11. يونس/19.

12. ر. ک: سيره ابن هشام، ج اول، ص‏501.

13. در جستجوى راه امام از کلام امام، دفتر 15، ص‏129.

14. همان، ص‏107.

15. همان، ص‏146.

16. تحف العقول، ص‏34.

17. صحيفه نور، ج‏17، ص‏97.

18. نهج البلاغه، کلمات قصار، حکمت 244.

19. يادداشتهاى استاد مطهرى، ج‏2، ص‏215.

20. نهج البلاغه، خطبه نخست.

21. يادداشتهاى استاد مطهرى، ج‏2، ص‏216.

22. روزنامه کيهان، ش‏19939.

23. روزنامه اطلاعات، شماره 22578، 19 شهريور 1381، ص‏6.

/ 1