تاريخچه فقه و فقهاء
نويسنده: متفكر شهيد استاد مرتضى مطهرى يكى از مقدمات آشنائى با يك علم اين است كه شخصيتها و صاحبنظران معروف آن علم كه عقائد و آرائشان در آن علم مورد توجه است و همچنين تاليفات و آثار و كتب مهمى كه در آن علم نگاشته شده است و مورد استناد و نقل واقع مىگردد مورد شناسائى قرار گيرد. علم فقه - يعنى فقه مدون كه در آن كتاب تدوين و تاليف شده است و آن كتب هم اكنون نيز موجود است - سابق هزار و صد ساله دارد. يعنى از 11 قرن پيش تا كنون بدون وقفه حوزههاى تدريسى فقهى برقرار بوده است; استادان، شاگردانى تربيت كردهاند و آن شاگردان به نوبه خود شاگردان ديگرى تربيت كردهاند تا عصر حاضر، و اين رابطه استاد و شاگردى قطع نشده است. البته علوم ديگر مانند فلسفه،منطق، رياضيات، طب سابقه بيشترى دارند و كتابهايى از زمانهاى دورتر در اين علوم در دست است، ولى در هيچيك از آن علوم شايد نتوان اين چنين حيات متسلسل و متداومى كه بدون وقفه و يا ينقطع رابطه استاد و شاگردى در آن محفوظ باشد نشان داد، فرضا هم در علم ديگرى وجود داشته باشد منحصر به جهان اسلام است، يعنى تنها در جهان اسلام است كه علوم، سابقه حياتى متسلسل و منظم هزار ساله و بيشتر دارند كه وقفهاى در بين حاصل نشده است. ما قبلا راجع به تسلسل و تداوم عرفان هم بحث كردهايم. خوشبختانه يكى از مسائلى كه مورد توجه علماى مسلمين بوده است اين است كه طبقات متسلسل ارباب علوم را مشخص سازند. اين كار در درجه اول نسبت به علماى حديث انجام يافته است و در درجات بعدى براى علماى علوم ديگر. ما كتابهاى زيادى به اين عنوان داريم، مانند «طبقات الفقهاء» ابو اسحاق شيرازى، «طبقات الاطباء» ابن ابى اصيبعه، «طبقات النحويين» و «طبقات الصوفيه» ابو عبد الرحمن سلمى. ولى با كمال تاسف تا آنجا كه اين بنده اطلاع دارد، آنچه درباره طبقات فقهاء نوشته شده از اهل تسنن و مربوط به آنها است، درباره طبقات فقهاء شيعه تا كنون كتابى نوشته نشده است. لهذا براى كشف طبقات فقهاء شيعه از لابلاى كتب تراجم و يا كتب اجازات كه مربوط است به طبقات راويان حديث بايد استفاده كرد. ما در اينجا نمىخواهيم طبقات فقهاء شيعه را به تفصيل بيان كنيم، بلكه مىخواهيم شخصيتهاى برجسته و بنام فقهاء را كه آراءشان مورد توجه است با ذكر كتابهاى فقه ذكر كنيم، ضمنا طبقات فقهاء نيز شناخته مىشوند. فقهاء شيعه
تاريخ فقهاء شيعه را از زمان غيبت صغرا (260 - 320) آغاز مىكنيم به دو دليل: يكى اينكه: عصر قبل از غيبت صغرا عصر حضور ائمه اطهار است و در عصر حضور، هر چند فقهاء - و به معنى صحيح كلمه، مجتهدين و ارباب فتوا - كه ائمه اطهار آنها را به فتوا دادن تشويق مىكردهاند بودهاند، ولى خواه و ناخواه فقهاء به علتحضور ائمه اطهار(ع) تحت الشاع بودهاند، يعنى مرجعيت آنها در زمينه دست نارسى به ائمه بوده است و مردم حتى الامكان سعى مىكردند به منبع اصلى دستيابند و خود آن فقهاء نيز مشكلات خود را تا حد مقدور و ممكن با توجه به بعد مسافتها و ساير مشكلات، با ائمه اطهار در ميان مىگذاشتند. ديگر اينكه على الظاهر فقه مدون ما منتهى مىشود به زمان غيبت صغرا، يعنى تاليف و اثرى فقهى قبل از آن دوره از فقهاء شيعه فعلا در دست نداريم يا اين بنده اطلاع ندارد. ولى به هر حال در شيعه نيز فقهاء بزرگى در عصر ائمه اطهار وجود داشتهاند كه با مقايسه با فقهاء معاصر آنها از ساير مذاهب، ارزش آنها معلوم و مشخص مىشود. «ابن النديم» فن پنجم از مقاله ششم كتاب بسيار نفيس خود را كه به نام «فهرست ابن النديم» شهرت و اعتبار جهانى دارد اختصاص داده به «فقهاء الشيعه» و در ذيل نامهاى آنها از كتابهاى آنها در حديثيا فقه ياد مىكند. درباره حسين بن سعيد اهوازى و برادرش مىگويد: «اوسع اهل زمانهما علما بالفقه و الآثار و المناقب». يا درباره على بن ابراهيم قمى مىگويد: «من العلماء الفقهاء». و درباره محمد بن حسن بن احمد بن الوليد قمى مىگويد: «و له من الكتب كتاب الجامع فى الفقه». ولى ظاهرا كتب فقهيه آنها به اين شكل بوده است كه در هر بابى احاديثى كه آنها را معتبر مىدانستهاند و بر طبق آنها عمل مىكردهاند ذكر مىكردهاند; آن كتابها هم حديث بود و هم نظر مؤلف كتاب. محقق حلى در مقدمه «معتبر» مىگويد: «نظر به اينكه فقهاء ما رضوان الله عليهم زيادند و تاليفات فراوان دارند و نقل اقوال همه آنها غير مقدور است، من به سخن مشهورين به فضل و تحقيق و حسن انتخاب اكتفا كردهام و از كتب اين فضلا به آنچه اجتهاد آنها در كتابها هويدا است و مورد اعتماد خودشان بوده است اكتفا كردهام. از جمله كسانى كه نقل مىكنم (از قدماى زمان ائمه) حسن بن محبوب، احمد بن ابى نصر بزنطى، حسين بن سعيد (اهوازى)، فضل بن شاذان (نيشابورى)، يونس بن عبد الرحمن، و از متاخران، محمد بن بابويه قمى (شيخ صدوق) و محمد بن يعقوب كلينى، و از اصحاب فتوا على بن بابويه قمى، اسكافى، ابن ابى عقيل، شيخ مفيد، سيد مرتضى علم الهدى و شيخ طوسى است...» محقق با آنكه گروه اول را اهل نظر و اجتهاد و انتخاب مىداند آنها را به نام اصحاب فتوا ياد نمىكند، زيرا كتب آنها در عين اينكه خلاصه اجتهادشان بوده است، به صورت كتاب حديث و نقل بوده است نه به صورت فتوا. اينك ما بحثخود را از مفتيان اولى كه در زمان غيبت صغرا بودهاند آغاز مىكنيم: 1. على بن بابويه قمى متوفا در سال 329، مدفون در قم، پدر شيخ محمد بن على بن بابويه معروف به شيخ صدوق است كه در نزديكى شهر رى مدفون است. پسر، محدث است و پدر: فقيه و صاحب فتوا. معمولا اين پدر و پسر به عنوان «صدوقين» ياد مىشوند. 2. يكى ديگر از فقهاء بنام و معروف آن زمان كه معاصر با على بن بابويه قمى است، بلكه اندكى بر او تقدم زمانى دارد «عياشى سمرقندى» صاحب تفسير معروف است. او مردى جامع بوده است. گرچه شهرتش به تفسير است، او را از فقهاء شمردهاند. كتب زيادى در علوم مختلف و از آن جمله در فقه دارد. ابن النديم در الفهرست مىگويد: «كتب او در خراسان رواج فراوان دارد». در عين حال ما تاكنون نديدهايم كه در فقه آراء او نقل شده باشد. شايد كتب فقهى او از بين رفته است. عياشى، ابتداء سنى بود و بعد شيعه شد. ثروت فراوانى از پدر به او ارث رسيد و او همه آنها را خرج جمع آورى و نسخهبردارى كتب و تعليم و تعلم و تربيتشاگرد كرد. بعضى جعفر بن قولويه را كه استاد شيخ مفيد بوده است (در فقه) همدوره على بن بابويه و قهرا از فقهاى دوره غيبت صغرا شمردهاند و گفتهاند كه جعفر بن قولويه شاگرد سعد بن عبد الله اشعرى معروف بوده است. (1) ولى با توجه به اينكه او استاد شيخ مفيد بوده است و در سال 367 و يا 368 در گذشته است نمىتوان او را معاصر على بن بابويه و از علماى غيبت صغرا شمرد. آنكه از علماى غيبت صغرا است پدرش محمد ابن قولويه است. 3. ابن ابى عقيل عمانى. گفتهاند يمنى است. عمان از سواحل درياى يمن است. تاريخ وفاتش معلوم نيست. در آغاز غيبت كبرا مىزيسته است. بحر العلوم گفته است كه او استاد جعفر بن قولويه بوده است و جعفر بن قولويه استاد شيخ مفيد بوده است. اين قول از قول بالا كه جعفر بن قولويه را همدوره على بن بابويه معرفى كرده است اقرب به تحقيق است. آراء ابن ابى عقيل در فقه زياد نقل مىشود. او از چهرههايى است كه مكرر به نام او در فقه بر مىخوريم. 4. ابن جنيد اسكافى. از اساتيد شيخ مفيد است. گويند كه در سال 381 در گذشته است. گفتهاند كه تاليفات و آثارش به پنجاه مىرسد. فقهاء از ابن الجنيد و ابن ابى عقيل سابق الذكر به عنوان «القديمين» ياد مىكنند. آراء ابن الجنيد همواره در فقه مطرح بوده و هست. 5. شيخ مفيد. نامش محمد بن محمد بن نعمان است. هم متكلم است و هم فقيه. ابن النديم در فن دوم از مقاله پنجم «الفهرست» كه درباره متكلمين شيعه بحث مىكند از او به عنوان «ابن المعلم» ياد مىكند و ستايش مىنمايد. در سال 336 متولد شده و در 413 در گذشته است. كتاب معروف او در فقه به نام «مقنعه» است و چاپ شده و موجود است. شيخ مفيد از چهرههاى بسيار درخشان شيعه در جهان اسلام است. ابو يعلى جعفرى كه داماد مفيد بوده است گفته است كه مفيد شبها مختصرى مىخوابيد، باقى را به نماز يا مطالعه يا تدريس يا تلاوت قرآن مجيد مىگذرانيد. شيخ مفيد، شاگرد شاگرد ابن ابى عقيل است. 6. سيد مرتضى معروف به علم الهدى، متولد 355 و متوفاى 436. علامه حلى او را معلم شيعه اماميه خوانده است. مردى جامع بوده است. هم اديب بوده و هم متكلم و هم فقيه. آراء فقهى او مورد توجه فقهاء است. كتاب معروف او در فقه يكى كتاب «انتصار» است و ديگرى كتاب «جمل العلم و العمل». او و برادرش «سيد رضى» جامع نهج البلاغه نزد شيخ مفيد سابق الذكر تحصيل كردهاند. 1- الكنى و الالقاب. درس چهارم: تاريخچه فقه و فقهاء (3)
21. شيخ على بن عبد العالى كركى، معروف به محقق كركى يا محقق ثانى. از فقهاء جبل عامل است و از اكابر فقهاء شيعه است. در شام و عراق تحصيلات خود را تكميل كرده و سپس به ايران (در زمان شاه تهماسب اول) آمده و منصب شيخ الاسلامى براى اولين بار در ايران به او تفويض شد. منصب شيخ الاسلامى بعد از محقق كركى به شاگردش شيخ على منشار، پدر زن شيخ بهائى رسيد، و بعد از او اين منصب به شيخ بهائى واگذار شد. فرمانى كه شاه تهماسب به نام او نوشته و به او اختيارات تام داده و در حقيقت او را صاحب اختيار واقعى و خود را نماينده او دانسته است معروف است. كتاب معروف او كه در فقه زياد نام برده مىشود «جامع المقاصد» است كه شرح «قواعد» علامه حلى است. او علاوه بر اين، «مختصر النافع» محقق و «شرايع» محقق و چند كتاب ديگر از علامه و چند كتاب از شهيد اول را حاشيه زده و يا شرح كرده است. آمدن محقق ثانى به ايران و تشكيل حوزه در قزوين و سپس در اصفحان و پرورش شاگردانى مبرز در فقه سبب شد كه براى اولين بار پس از دوره صدوقين، ايران مركز فقه شيعه بشود. محقق كركى ميان سالهاى 937 و 941 در گذشته است. محققن كركى شاگرد على بن هلال جزايرى و او شاگرد ابن فهد حلى بوده است. ابن فهد حلى شاگرد شاگردان شهيد اول از قبيل فاضل مقداد بوده. عليهذا او به دو واسطه شاگرد شهيد اول است. پسر محقق كركى به نام شيخ عبد العالى بن على بن عبد العالى نيز از فقهاء شيعه است، «ارشاد» علامه و «الفيه» شهيد را شرح كرده است. 22. شيخ زين الدين معروف بن شهيد ثانى. از اعاظم فقهاء شيعه است. مردى جامع بوده و در علوم مختلف دست داشته است. اهل جبل عامل است. جد ششم او صالح نامى است كه شاگرد علامه حلى بوده است. ظاهرا اصلا اهل طوس بوده است. از اين رو شهيد ثانى گاهى «الطوسى الشامى» امضاء مىكرده است. شهيد ثانى در سال 991 متولد شده و در 966 شهيد شده است. مسافرت زياد كرده و اساتيد زياد ديده است. به مصر و دمشق و حجاز و بيت المقدس و عراق و استانبول مسافرت كرده و از هر خرمنى خوشههائى چيده است. تنها اساتيد سنى او را دوازده تن نوشتهاند. و به همين جهت مردى جامع بوده است، علاوه بر فقه و اصول، از فلسفه و عرفان و طب و نجوم هم آگاهى داشته است. فوق العاده زاهد و متقى بوده است. شاگردانش در احوالش نوشتهاند كه در ايام تدريس، شبها به هيزم كشى براى اعاشه خاندانش مىرفت و صبح به تدريس مىنشست. مدتى در بعلبك به پنج مذهب (جعفرى، حنفى، شافعى، مالكى، حنبلى) تدريس مىكرده است. شهيد تاليفات زيادى دارد. معروفترين تاليف او در فقه «شرح لمعه» شهيد اول و ديگر «مسالك الافهام» است كه شرح «شرايع» محقق حلى است. شهيد ثانى نزد محقق كركى (قبل از آنكه محقق به ايران بيايد) تحصيل كرده است. شهيد ثانى به ايران نيامد. صاحب «معالم» كه از معاريف علماء شيعه است فرزند شهيد ثانى است. 23. احمد بن محمد اردبيلى، معروف بن مقدس اردبيلى. ضرب المثل زهد و تقوا است و در عين حال از محققان فقهاء شيعه است. محقق اردبيلى در نجف سكنى گزيد معاصر صفويه است. گويند شاه عباس اصرار داشت كه به اصفهان بيايد، حاضر نشد. شاه عباس خيلى مايل بود كه مقدس اردبيلى خدمتى به او ارجاع كند تا اينكه اتفاق افتاد كه شخصى به علت تقصيرى از ايران فرار كرد و در نجف از مقدس اردبيلى خواست كه نزد شاه عباس شفاعت كند. مقدس نامهاى به شاه عباس نوشت به اين مضمون: «بانى ملك عاريت عباس بداند: اگر چه اين مرد اول ظالم بود، اكنون مظلوم مىنمايد، چنانچه از تقصير او بگذرى «شايد» كه حق سبحانه از «پارهاى» تقصيرات تو بگذرد - بنده شاه ولايت، احمد اردبيلى». شاه عباس نوشت: به عرض مىرساند: عباس خدماتى كه فرموده بوديد به جان منت داشته به تقديم رسانيد. اميد كه اين محب را از دعاى خير فراموش نفرمائيد - كلب آستان على، عباس». (1) امتناع مقدس اردبيلى از آمدن به ايران سبب شد كه حوزه نجف به عنوان مركزى ديگر در مقابل حوزه اصفهان احيا شود، همچنانكه امتناع شهيد ثانى و پسرش شيخ حسن صاحب «معالم» و دختر زادهاش سيد محمد صاحب «مدارك» از مهاجرت از جبل عامل به ايران سبب شد كه حوزه شام و جبل عامل همچنان ادامه يابد و منقرض نگردد. صاحب «معالم» و صاحب «مدارك» براى اينكه دچار محظور و رودربايستى براى توقف در ايران نشوند، از زيارت حضرت رضا(ع) كه فوق العاده مشتاق آن بودند صرف نظر كردند. اين بنده فعلا نمىداند كه مقدس اردبيلى، فقه را كجا و نزد چه كسى تحصيل كرده است. همين قدر مىدانيم كه فقه را نزد شاگردان شهيد ثانى تحصيل كرده است. پسر شهيد ثانى (صاحب معالم) و نواده دختريش (صاحب مدارك) در نجف شاگرد او بودهاند. در كتاب زندگى جلال الدين دوانى مىنويسد كه: «ملا احمد اردبيلى، مولانا عبد الله شوشترى، مولانا عبد الله يزدى، خواجه افضل الدين تركه، مير فخر الدين هماكى، شاه ابو محمد شيرازى، مولانا ميرزاجان و مير فتح شيرازى، شاگردان خواجه جمال الدين محمود بودهاند و او شاگرد محقق جلال الدين دوانى بوده است». (2) و ظاهرا تحصيل مقدس اردبيلى نزد خواجه جمال الدين محمود در رشتههاى معقول بوده نه منقول. مقدس اردبيلى در سال 993 در نجف در گذشته است. كتاب فقهى معروف او يكى «شرح ارشاد» است و ديگر «آيات الاحكام». نظريات دقيق او مورد توجه فقها است. 24. شيخ بهاء الدين محمد عاملى، معروف به شيخ بهائى. او نيز اهل جبل عامل است. در كودكى همراه پدرش شيخ حسين بن عبد الصمد كه از شاگردان شهيد ثانى بود به ايران آمد. شيخ بهائى از اين رو كه به كشورهاى مختلف مسافرت كرده و محضر اساتيد مختلف در رشتههاى مختلف را درك كرده و به علاوه داراى استعداد و ذوقى سرشار بوده است، مردى جامع بوده و تاليفات متنوعى دارد. هم اديب بوده و هم شاعر و هم فيلسوف و هم رياضى دان و مهندس و هم فقيه و هم مفسر. از طب نيز بى بهره نبوده است. اولين كسى است كه يك دوره احكام فقه غير استدلالى به صورت رساله عمليه به زبان فارسى نوشت. آن كتاب همان است كه به نام «جامع عباسى» معروف است. شيخ بهائى چون فقه رشته اختصاصى و تخصصيش نبوده از فقهاء طراز اول به شمار نمىرود، ولى شاگردان زيادى تربيت كرده است. ملا صدراى شيرازى، ملا محمد تقى مجلسى اول - پدر مجلسى دوم صاحب كتاب بحار الانوار - محقق سبزاورى و فاضل جواد صاحب «آيات الاحكام» از شاگردان اويند. همچنانكه قبلا اشاره كرديم، منصب شيخ الاسلامى ايران پس از محقق كركى به شيخ على منشار پدر زن شيخ بهائى رسيد و پس از او به شيخ بهائى رسيد. همسر شيخ بهائى كه دختر شيخ على منشار بوده است، زنى فاضله و فقيهه بوده است. شيخ بهائى در سال 953 به دنيا آمده و در سال 1030 يا 1031 در گذشته است. شيخ بهائى ضمنا مردى جهانگرد بوده است، به مصر و شام و حجاز و عراق و فلسطين و آذربايجان و هرات مسافرت كرده است. 25. ملا محمد باقر سبزوارى، معروف به محقق سبزوارى. اهل سبزوار بوده و در مكتب اصفهان كه هم مكتبى فقهى بود و هم فلسفى پرورش يافته و از اين رو جامع المعقول و المنقول بوده است. نام او در كتب فقهيه زياد برده مىشود. كتاب معروف او در فقه يكى به نام «ذخيره» و ديگرى به نام «كفايه» است و چون فيلسوف هم بوده است بر الهيات شفاى ابو على سينا حاشيه نوشته. در سال 1090 در گذشته است. محقق سبزوارى نزد شيخ بهائى و مجلسى اول تحصيل كرده است. 26. آقا حسين خوانسارى، معروف به محقق خوانسارى. او نيز در مكتب اصفهان پرورش يافته و جامع المعقول و المنقول است. شوهر خواهر محقق سبزوارى است. كتاب معروف او در فقه به نام «مشارق الشموس» است كه شرح كتاب «دروس» شهيد اول است. محقق خوانسارى در سال 1098 در گذشته است. او با محقق سبزوارى معاصر است و همچنين با ملا محسين فيض كاشانى و ملا محمد باقر مجلسى كه هر دو از اكابر محدثين به شمار مىروند. 27. جمال المحققين معروف به آقا جمال خوانسارى. فرزند آقا حسين خوانسارى سابق الذكر است. مانند پدر، جامع المعقول و المنقول است. حاشيه معروفى دارد بر «شرح لمعه» و حاشيه مختصرى دارد بر طبيعيات شفاى بو على كه در حاشيه شفاى چاپ سنگى تهران چاپ شده است. آقا جمال با دو واسطه استاد سيد مهدى بحر العلوم است. زيرا او استاد سيد ابراهيم قزوينى است و او استاد پسرش سيد حسين قزوينى است و سيد حسين قزوينى يكى از اساتيد بحر العلوم است. 28. شيخ بهاء الدين اصفهانى، معروف به «فاضل هندى». اين مرد «قواعد» علامه را شرح كرده است و نام كتابش «كشف اللثام» است و به همين مناسبتخود او را «كاشف اللثام» مىخوانند. آراء و عقائد و نظريات او كاملا مورد توجه فقهاء است. فاضل هندى در سال 1137 در گير و دار فتنه افغان در گذشت. فاضل هندى نيز جامع المعقول و المنقول بوده است. 29. محمد باقر بن محمد اكمل بهبهانى، معروف به «وحيد بهبهانى». اين مرد شاگرد سيد صدر الدين رضوى قمى شارح «وافيه» و او شاگرد آقا جمال خوانسارى سابق الذكر است. وحيد بهبهانى در دوره بعد از صفويه قرار دارد. حوزه اصفهان بعد از انقراض صفويه از مركزيت افتاد، برخى از علماء و فقها - از آن جمله سيد صدر الدين رضوى قمى استاد وحيد بهبهانى - در اثر فتنه افغان به عتبات مهاجرت كردند. وحيد بهبهانى كربلا را مركز قرار داد و شاگردان بسيار مبرز تربيت كرد. از آن جمله ستسيد مهدى بحر العلوم، شيخ جعفر كاشف الغطاء، ميرزا ابو القاسم قمى صاحب كتاب «قوانين»، حاج ملا مهدى نراقى، سيد على صاحب «رياض»، ميرزا مهدى شهرستانى، سيد محمد باقر شفتى اصفهانى معروف به حجة الاسلام، ميرزا مهدى شهيد مشهدى، سيد جواد صاحب «مفتاح الكرامة»، سيد محسن اعرجى. علاوه بر اين او مبارزه پى گيرى كرد در دفاع از اجتهاد و مبارزه با اخباريگرى كه در آن قتسخت رواج يافته بود. شكست دادن اخباريان و تربيت گروهى مجتهد مبرز سبب شد كه او را استادالكل خواندند. او تقوا را در حد كمال داشت. شاگردانش براى او احترام بسيار عميقى قائل بودند. وحيد بهبهانى نسب به مجلسى اول مىبرد يعنى از نوادهها دخترى مجلسى اول (البته به چند واسطه) است. دختر مجلسى اول كه جده وحيد بهبهانى است به نام «آمنه بيگم» است. آمنه بيگم همسر ملا صالح مازندرانى بوده و زنى فاضله و فقيهه بوده است. با آنكه همسرش ملا صالح مردى بسيار عالم و فاضل بوده است گاهى آمنه بيگم مشكلات علمى شوهر فاضل خود را حل مىكرده است. 30. سيد مهدى بحر العلوم. شاگرد بزرگ و بزرگوار وحيد بهبهانى است و از فقهاى بزرگ است. منظومهاى در فقه دارد كه معروف است. آراء و نظريات او مورد اعتنا و توجه فقها است. بحر العلوم به علت مقامات معنوى وسير و سلوكى كه طى كرده فوق العاده مورد احترام علماة شيعه است و تالى معصوم به شمار مىرود. كرامات زياد از او نقل شده است. كاشف الغطاء آتى الذكر با تحت الحنك عمامه خود غبار نعلين او را پاك مىكرد. بحر العلوم در سال 1154 يا 1155 متولد شده و در سال 1212 در گذشته است. 31. شيخ جعفر كاشف الغطاء. شاگرد وحيد بهبهانى و شاگرد او سيد مهدى بحر العلوم بوده است. او عرب است و فقيه فوق العاده ماهرى است. كتاب معروف او در فقه به نام «كشف الغطاء» است. در نجف مىزيسته و شاگردان زيادى تربيت كرده است. سيد جواد صاحب «مفتاح الكرامه» و شيخ محمد حسن صاحب «جواهر الكلام» از جمله شاگردان اويند. چهار پسر داشته كه هر چهار از فقهاء بودهاند. كاشف الغطاء معاصر فتحعلى شاه است. در مقدمه «كشف الغطاء» او را مدح كرده و در سال 1228 در گذشته است. كاشف الغطاء در فقه نظريات دقيق و عميق داشته و از او به عظمتياد مىشود. درس پنجم: تاريخچه فقه و فقهاء (4)
32. شيخ محمد حسن صاحب كتاب «جواهر الكلام» كه شرح شرايع محقق است و مىتوان آن را دائرة المعارف فقه شيعه خواند. اكنون هيچ فقيهى خود را از جواهر بىنياز نمىداند. اين كتاب مكرر چاپ سنگى شده است و اخيرا با چاپ حروفى در قطع وزيرى مشغول چاپش هستند و در حدود پنجاه جلد 400 صفحهاى يعنى در حدود بيست هزار صفحه خواهد شد. كتاب «جواهر» عظيمترين كتاب فقهى مسلمين است و با توجه به اينكه هر سطر اين كتاب مطلب علمى است و مطالعه يك صفحه آن وقت و دقت زياد مىخواهد مىتوان حدس زد كه تاليف اين كتاب بيست هزار صفحهاى چقدر نيرو برده است. سى سال تمام يكسره كار كرد تا چنين اثر عظيمى به وجود آورد. اين كتاب مظهر نبوغ و همت و استقامت و عشق و ايمان يك انسان به كار خويشتن است. صاحب «جواهر» شاگرد كاشف الغطاء شاگرد شاگرد او سيد جواد صاحب «مفتاح الكرامة» است و خود در نجف حوزه عظيمى داشته و شاگردان زيادى تربيت كرده است. صاحب جواهر عرب است. در زمان خود مرجعيت عامه يافت و در سال 1266 كه اوايل جلوس ناصر الدين شاه در ايران بود درگذشت. 33. شيخ مرتضى انصارى. نسبش به جابر بن عبد الله انصارى از صحابه بزرگوار رسول خدا مىرسد. در دزفول متولد شده و تا بيستسالگى نزد پدر خود تحصيل كرده و آنگاه همراه پدر به عتبات رفته است. علماء وقت كه نبوغ خارق العاده او را مشاهده كردند از پدر خواستند كه او را نبرد. او در عراق چهار سال توقف كرد و از محضر اساتيد بزرگ استفاده كرد. آنگاه در اثر يك سلسله حوادث ناگوار به وطن خويش بازگشت. بعد از دو سال بار ديگر به عراق رفت و دو سال تحصيل كرد و به ايران مراجعت نمود. تصميم گرفت از محضر علماء بلاد ايران استفاده كند. عازم زيارت مشهد شد و در كاشان با حاج ملا احمد نراقى صاحب كتاب «مستند الشيعه» و صاحب كتاب معروف «جامع السعادات» فرزند حاج ملا مهدى نراقى سابق الذكر ملاقات كرد. ديدار نراقى عزم رحيل او را مبدل به اقامت كرد و سه سال در كاشان از محضر او استفاده كرد، و آنگاه به مشهد رفت و پنج ماه توقف نمود. شيخ انصارى سفرى به اصفهان و سفرى به بروجرد رفته و در همه سفرها هدفش ملاقات اساتيد و استفاده از محضر آنها بوده است. در حدود سالهاى 1252 و 1253 براى آخرين بار به عتبات رفت و به كار تدريس پرداخت. بعد از صاحب «جواهر» مرجعيت عامه يافت. شيخ انصارى را خاتم الفقهاء و المجتهدين لقب دادهاند. او از كسانى است كه در دقت و عمق نظر بسيار كم نظير است. علم اصول و بالتبع فقه را وارد مرحله جديدى كرد. او در فقه و اصول ابتكاراتى دارد كه بى سابقه است. دو كتاب معروف او «رسائل» و «مكاسب» كتابى درسى طلاب شده است. علماء بعد از او شاگرد و پيرو مكتب اويند. حواشى متعدد از طرف علماء بعد از او بر كتابهاى او زده شده. بعد از محقق حلى و علامه حلى و شهيد اول، شيخ انصارى تنها كسى است كه كتابهايش از طرف علماء بعد از خودش مرتب حاشيه خورده و شرح شده است. زهد و تقواى او نيز ضرب المثل است و داستانها از آن گفته مىشود. شيخ انصارى در سال 1281 در نجف در گذشته و همانجا دفن شده است. 34. حاج ميرزا محمد حسن شيرازى، معروف به ميرزاى شيرازى بزرگ. ابتدا در اصفهان تحصيل كرد و سپس به نجف رفت و در حوزه درس صاحب «جواهر» شركت كرد و بعد از او به درس شيخ انصارى رفت و از شاگردان مبرز و طراز اول شيخ شد. بعد از شيخ انصارى مرجعيت عامه يافت. در حدود 23 سال مرجع على الاطلاق شيعه بود و هم او بود كه با تحريم تنباكو، قرار داد معروف استعمارى رژى را لغو كرد. شاگردان زيادى در حوزه درس او ربيتشدند از قبيل آخوند ملا محمد كاظم خراسانى، سيد محمد كاظم طباطبائى يزدى، حاج آقا رضا همدانى، حاج ميرزا حسين سبزوارى، سيد محمد فشاركى اصفهانى، ميرزا محمد تقى شيرازى، و غير اينها. از او اثرى كتبى باقى نمانده است ولى احيانا برخى آرائش مورد توجه است. در سال 1312 در گذشت. 35. آخوند ملا محمد كاظم خراسانى. در سال 1255 در مشهد در يك خانواده غير معروف متولد شد و در 22 سالگى به تهران مهاجرت كرد و مدت كوتاهى تحصيل فلسفه كرد و سپس به نجف رفت. دو سال درس شيخ انصارى را درك كرده است اما بيشتر تحصيلاتش نزد ميرزاى شيرازى بوده است. ميرزاى شيرازى در سال 1291 سامرا را محل اقامتخود قرار داد ولى آخوند خراسانى از نجف دور نشد و خودش مستقلا حوزه درس تشكيل داد. او از مدرسين بسيار موفق است. در حدود هزار و دويستشاگرد از محضرش استفاده مىكردهاند و در حدود دويست نفر آنها خود مجتهد بودهاند. فقهاء عصر اخير نظير مرحوم آقا سيد ابو الحسن اصفهانى، مرحوم حاج شيخ محمد حسين اصفهانى، مرحوم حاج آقا حسين بروجردى، مرحوم حاج آقا حسين قمى و مرحوم آقا ضياء الدين عراقى همه از شاگردان او بودهاند. شهرت بيشتر آخوند خراسانى در علم اصول است. كتاب «كفاية الاصول» او يك كتاب درسى مهم است و حواشى زيادى بر آن نوشته شده است. آراء اصولى آخوند خراسانى همواره در حوزههاى علميه نقل مىشود و مورد توجه است. آخوند خراسانى همان كسى است كه فتوا به ضرورت مشروطيت داد و مشروطيت ايران رهين او است. او در سال 1329 هجرى قمرى در گذشت. 36. حاج ميرزا حسين نائينى. از اكابر فقهاء و اصوليون قرن چهاردهم هجرى است. نزد ميرزاى شيرازى سابق الذكر و سيد محمد فشاركى اصفهانى سابق الذكر تحصيل كرده است و خود مدرسى عاليمقام شد. شهرت بيشتر او در علم اصول است. به معارضه علمى با مرحوم آخوند خراسانى برخاست و از خود نظريات جديدى در علم اصول آورد. بسيارى از فقهاء زمان ما از شاگردان اويند. او كتابى نفيس به فارسى دارد به نام «تنزيه الامة» يا «حكومت در اسلام» كه در دفاع از مشروطيت و مبانى اسلامى آن نوشته است. او در سال 1355 هجرى قمرى در نجف وفات يافت. خلاصه و بررسى
ما مجموعا سى و شش چهره از چهرههاى مشخص فقهاء را از زمان غيبت صغرا يعنى از قرن سوم هجرى تا كنون كه به پايان قرن چهاردهم هجرى قمرى نزديك مىشويم معرفى كرديم. ما چهرههايى را نام برديم كه در دنياى فقه و اصول شهرت زيادى دارند، يعنى همواره از زمان خودشان تا عصر حاضر نامشان در درسها و در كتابها برده مىشود. البته ضمنا نام شخصيتهاى ديگر غير اين سى و شش چهره نيز برده شد. از مجموع آنچه گفتيم چند نكته معلوم مىگردد: الف. از قرن سوم تاكون فقه يك حيات مستمر داشته و هرگز قطع نشده است. حوزههاى فقهى بدون وقفه در اين يازده قرن و نيم دائر بوده است. رابطه استاد و شاگردى در همه اين مدت هرگز قطع نشده است. اگر فى المثل از استاد بزرگوار خود مرحوم آيت الله بروجردى شروع كنيم مىتوانيم سلسله اساتيد فقهى ايشان را تا عصر ائمه اطهار به طور مسلسل بيان نمائيم. چنين حيات متسلسل و متداوم يازده قرن و نيمى ظاهرا در هيچ تمدن و فرهنگ ديگر غير از تمدن و فرهنگ اسلامى وجود ندارد. استمرار فرهنگى به معنى واقعى، كه يك روح و يك حيات، بدون هيچ وقفه و انقطاع، طبقات منظم و مرتب و متوالى را در قرونى اين چنين دراز مدت به يكديگر پيوند دهد و يك روح بر همه حاكم باشد، جز در تمدن و فرهنگ اسلامى نتوان يافت. در تمدن و فرهنگهاى ديگر، ما به سوابق طولانى ترى احيانا بر مىخوريم ولى با وقفهها و بريدگيها و انقطاعها. همچنان كه قبلا نيز يادآورى كرديم، اينكه قرن سوم را كه مقارن با غيبت صغرا است مبدا قرار داديم نه بدان جهت است كه حيات فقه شيعه از قرن سوم آغاز مىشود، بلكه بدان جهت است كه قبل از آن عصر، عصر حضور ائمه اطهار است و فقهاء شيعه تحت الشعاع ائمهاند و استقلالى ندارند، و الا آغاز اجتهاد و فقاهت در ميان شيعه و آغاز تاليف كتاب فقهى به عهد صحابه مىرسد. چنانكه گفتيم اولين كتاب را على بن ابى رافع (برادر عبيد الله بن ابى رافع كاتب و خزانهدار امير المؤمنين على(ع) در زمان خلافت آن حضرت) نوشته است. ب. بر خلاف تصور بعضىها، معارف شيعه و از آن جمله فقه شيعه تنها به وسيله فقهاء ايرانى تدوين و تنظيم نشده است. ايرانى و غير ايرانى در آن سهيم بودهاند. تا قبل از قرن دهم هجرى و ظهور صفويه، غلبه با عناصر غير ايرانى است و تنها از اواسط دوره صفويه است كه غلبه با ايرانيان مىگردد. ج. مركز فقه و فقاهت نيز قبل از صفويه ايران نبوده است. در ابتدا بغداد مركز فقه بود. سپس نجف وسيله شيخ طوسى مركز شد. طولى نكشيد كه جبل عامل (از نواحى جنوبى لبنان فعلى) و پس از آن و قسمتى مقارن با آن، حله كه شهر كوچكى است در عراق، مركز فقه و فقاهت بود. حلب (از نواحى سوريه) نيز مدتى مركز فقهاء بزرگ بوده است. در دوران صفويه بود كه مركزيت به اصفهان انتقال يافت و در همان زمان حوزه نجف وسيله مقدس اردبيلى و ديگر اكابر احيا شد كه تا امروز ادامه دارد. از شهرهاى ايران، تنها شهر قم است كه در قرون اول اسلامى، در همان زمان كه بغداد مركز فقاهت اسلامى بود، وسيله فقهائى نظير على بن بابويه و محمد بن قولويه به صورت يكى از مراكز فقهى در آمد همچنان كه در دوره قاجار وسيله ميرزا ابو القاسم قمى صاحب قوانين نيز احيا شد و بار ديگر در سال 1340 هجرى قمرى يعنى در حدود 56 سال پيش وسيله مرحوم حاج شيخ عبد الكريم حائرى يزدى احيا شد و اكنون يكى از دو مركز بزرگ فقهى شيعه است. عليهذا، گاهى بغداد، زمانى نجف، دورهاى جبل عامل (لبنان)، برههاى حلب (سوريه)، مدتى حله (عراق)، عهدى اصفهان و دورانهائى قم مركز نشاط فقهى و فقهاء بزرگ بوده است. در طول تاريخ مخصوصا بعد از صفويه در شهرهاى ديگر ايران از قبيل مشهد، همدان، شيراز، يزد، كاشان، تبريز، زنجان، قزوين، و تون (فردوس فعلى) حوزههاى علميه عظيم و معتبرى بوده است ولى هيچ يك از شهرهاى ايران به استثناى قم و اصفهان، و در مدت كوتاهى كاشان، مركز فقهاء طراز اول نبوده و عالىترين و يا در رديف عالىترين حوزههاى فقهى به شمار نمىرفته است. بهترين دليل بر نشاط علمى و فقهى اين شهرها وجود مدارس بسيار عالى و تاريخى است كه در همه شهرستانهاى نامبرده موجود است و يادگار جوش و خروشهاى علمى دورانهاى گذشته است. د. فقهاء جبل عامل نقش مهمى در خط مشى ايران صفويه داشتهاند. چنانكه مىدانيم، صفويه درويش بودند. راهى كه ابتدا آنها بر اساس سنتخاص درويشى خود طى مىكردند اگر با روش فقهى عميق فقهاء جبل عامل تعديل نمىشد و اگر وسيله آن فقهاء حوزه فقهى عميقى در ايران پايه گذارى نمىشد، به چيزى منتهى مىشد نظير آنچه در علويهاى تركيه و يا شام هست. اين جهت تاثير زيادى داشت در اينكه اولا روش عمومى دولت و ملت ايرانى از آن گونه انحرافات مصوم بماند و ثانيا عرفان و تصوف شيعى نيز راه معتدلترى طى كند. از اين رو فقهاء جبل عامل از قبيل محقق كركى و شيخ بهائى و ديگران با تاسيس حوزه فقهى اصفهان حق بزرگى به گردن مردم اين مرز و بوم دارند. ه. همان طور كه شكيب ارسلان گفته است: «تشيع در جبل عامل زمانا مقدم است بر تشيع در ايران». و اين يكى از دلايل قطعى بر رد نظريه كسانى است كه تشيع را ساخته ايرانيان مىدانند. بعضى معتقدند نفوذ تشيع در لبنان وسيله ابوذر غفارى صحابى مجاهد بزرگ صورت گرفت. (1) ابوذر در مدت اقامت در منطقه شام قديم كه شامل همه يا قسمتى از لبنان فعلى نيز بود، همدوش مبارزه با ثروت اندوزيهاى معاويه و ساير امويان، مرام پاك تشيع را نيز تبليغ مىكرد. 1- نشريه دانشكده الهيات مشهد، آقاى واعظ زاده، تحت عنوان «بازديد از چند كشور اسلامى عربى» نقل از كتاب «جبل عامل فى تاريخ». 2- اين داستان هر چند در مآخذ معتبر نقل شده ولى با توجه به سال فوت محقق اردبيلى و جلوس شاه عباس قابل خدشه و نيازمند به تحقيق است. 3- زندگى جلال الدين دوانى - تاليف فاضل محترم آقاى على دوانى. بخشي از كتاب آشنايى با علوم اسلامى (3)