بيدارى،روح عزادارى
على مختارىاهميت سوگوارى
سوگوارى براى عزيز از دست رفته، طبيعى بشر است و برخاسته از مهر و محبت، ولى اگر فرد از دست رفته، شهيد، يا بزرگ باشد و در راه خدا جانبازى كرده باشد، عزايش گذشته از مهر، رنگ حياتى و صبغه الهى دارد. عزاى شهيد مايه تكامل و موجب زنده نگه داشتن شهادت است. اگر عزادارى پيشواى شهيدان نبود، كسى امروز امام حسين عليهالسلام را نمىشناخت، راه حسين گم شده بود، و بشريت از هدايتهاى اهل بيت عليهمالسلام بىبهره و محروم بود. اگر سوگوارى امام حسين عليهالسلام نبود، كسى امروز يزيد و راه يزيديان را نمىشناخت و سعادت بشرى تأمين نمىشد. حسين شهيد و شهادت حسينى، رهبر اجتماع بشرى است، در همه زمانها و همه مكانها. سوگوارى براى شهيد، نفرت طبيعى را به سوى ظالم و ستمگر برمىانگيزد، و نالهها و اشكها، سندهاى زنده ظلم ظالمان مىباشند. سوگوارى شهيد، در پرورش اجتماع و آموزش مردم، تأثير كلى دارد و عزاى او، هدفش را احيا مىكند. عاطفه بشرى مهمترين محرك بشر است؛ اگر به سوى خير رهنما گردد بشر را خوشبخت و اگر به سوى شرّ رهنما شود، بشر را بدبخت مىكند. دعوت اشك، با زبان نيست، با قلم و يا رسانه نيست، دعوت اشك، دعوت با دل است. و دلربايى در تبليغ، مؤثرترين حربه است. و اين ابزار تنها به دست راهروان حسينى است. بىجهت نيست كه براى عزادارى اجر جزيل منظور شده است و سيره پيامبر صلىاللهعليهوآله و معصومان عليهمالسلام گرديده است. رسول خدا صلىاللهعليهوآله وقتى عموى خود حمزه را در احد در خون شناور مىبيند گريه مىكند. و آن گاه كه به شهر برمىگردد و مشاهده مىكند، در خانههاى قبيله «بنى أشهل» و «بنى ظُفَر» براى شهيدانشان صداى گريه بلند است، او نيز گريه مىكند و از اينكه حضرت حمزه گريه كننده نداشت، ناراحت مىشود و مىفرمايد: «لكِنّ حَمزَةَ لا بَواكِىَ لَهُ اليَومَ؛ وليكن امروز حمزه گريه كننده ندارد». سعد بن معاذ و اسيد بن خُضَير از اين جريان مطلع شدند، موضوع را با حضرت فاطمه عليهاالسلام و زنان مدينه در ميان گذاردند و سپس زنان در خانه حمزه به سوگوارى پرداختند و عبد اللّه بن رواحه، قصيده پرشورى سرود. همچنين با شنيدن خبر شهادت جعفر بن أبى طالب، برادر على عليهالسلام معروف به جعفر طيار ـ كه در غزوه موته در جنگ با روميان در 33 سالگى شهيد شد ـ حضرت رسول صلىاللهعليهوآله به خانه اسماء بنت عُمَيس، همسر شهيد مىرود و به او تسليت مىگويد. آن گاه به خانه فاطمه عليهاالسلام مىرود و با مشاهده اشك و آه فاطمه عليهاالسلام مىفرمايد: «عَلى مِثلِ جَعفَرٍ فَلْتَبْكِ الْبَواكى؛ بايد گريه كنندگان بر شخصيتى همچون جعفر گريه كنند». امام صادق عليهالسلام از يكى از شيعيانش به نام فضيل پرسيد: آيا تشكيل جلسه و نقل حديث داريد؟ فضيل پاسخ مثبت مىدهد، امام عليهالسلام مىفرمايد: «إنَّ تِلكَ المَجالِسَ اُحِبُّها، فَأحيوا أمرنا، رَحِمَ اللّهُ مَن أحيا أمرنا، يا فُضَيلُ مَن ذَكَرَنا أو ذُكِرْنا عِندَهُ، فَخَرَجَ مِن عَينِهِ مِثلُ جَناحِ الذُّبابِ غَفَر اللّهُ لَهُ ذُنُوبَهُ؛ براستى دوست دارم چنين جلساتى را، پس امر ما (ولايت و رهبرى ما) را احيا كنيد، رحمت خدا بر كسى باد كه امر ما را زنده كند، اى فضيل! هركه مارا ياد كند يا ما نزدش ياد شويم و در نتيجه از چشمش به قدر بال پشهاى اشك بيرون آيد، خداوند گناهانش را بيامرزد...» گريه بر امام حسين عليهالسلام
خيمه ماه محرم زده شد در دل ما
جز غم عشق تو ما را نبود سودايى
عشق سوزان تو آغشته به آب و گِل ما
باز نام تو شده زينت هر محفل ما
عشق سوزان تو آغشته به آب و گِل ما
عشق سوزان تو آغشته به آب و گِل ما
گريه حضرت رسول بر امام حسين عليهالسلام
عايشه همسر پيامبر صلىاللهعليهوآله روايت مىكند: وقتى حضرت رسول صلىاللهعليهوآله در غرفهاى بود كه بر آن حضرت وحى نازل مىشد، به من سفارش كرد كسى وارد آن جا نشود. در آن هنگام، حسين ـ كه در آن دوران كودكى بود ـ نزد حضرت رفت، جبرئيل به پيامبر صلىاللهعليهوآله خبر داده بود: زمانى نمىگذرد كه افرادى از ملت تو اين كودك را در سرزمين «طف» از خاك عراق، شهيد مىكنند، پس رسول خدا صلىاللهعليهوآله گريست. جبرئيل چنين تسليت گفت: «لا تَبكِ، فَسَوفَ يَنتَقِمُ اللّهُ مِنهُم، بِقائِمِكُم أهلَ البَيتِ؛ گريه مكن؛ زيرا به زودى خداوند به دست قائم شما اهل بيت از آنان انتقام مىگيرد». در بيان امام باقر عليهالسلام آمده است: «كانَ رَسُول اللّهِ صلىاللهعليهوآله إذا دَخَلَ الْحُسَيْنُ جَذَبَهُ إليه... فَيُقَبِّلُهُ ويَبْكى... فَيَقُولُ: يابُنَىَّ أُقَبِّلُ مَوْضِعَ السُيُوفِ مِنك...؛ سيره پيامبر خدا صلىاللهعليهوآله چنان بود كه هر گاه حسين عليهالسلام وارد مىشد، او را به خود جذب مىكرد... پس او را مىبوسيد و مىگريست... پس مىفرمود: فرزندم! جاى شمشيرها را بر بدنت مىبوسم». گريه امام على عليهالسلام
ابن عباس مىگويد: هنگام رفتن به جنگ صفين از نينوا مىگذشتيم، آن حضرت گريه مفصلى كرد به طورى كه اشك از روى محاسن او جارى شد، ما هم همصدا با على عليهالسلام گريستيم...، فرمود: در اين سرزمين هفده نفر از فرزندان من و فاطمه به شهادت مىرسند و به آغوش خاك مىروند. گريه فاطمه زهرا عليهاالسلام
طبق روايت امام صادق عليهالسلام، روزى فاطمه عليهاالسلام به محضر رسول خدا صلىاللهعليهوآله مشرف شد و حضرت را گريان يافت، از علت گريه پرسيد: حضرت رسول فرمود: جبرئيل عليهالسلام به من خبر داد كه حسين عليهالسلام را گروهى از امت من به قتل مىرسانند. فاطمه عليهاالسلام نيز با شنيدن اين خبر سخت نگران شد و گريه و ناله سر داد، اما وقتى از مقام بلند فرزند خويش به خاطر شهادت آگاه گرديد، آرامش و تسكين يافت. گريه امام صادق عليهالسلام
امام صادق عليهالسلام به ابوهارون مكفوف دستور مىدهد مرثيه بسرايد، و آن گاه كه وى مرثيه خود را مىخواند، مشاهده مىنمايد كه امام عليهالسلام سخت گريه مىكند، و متوجه مىشود كه از صداى گريه امام صادق عليهالسلام زنانى كه پشت پرده حضور داشتهاند، صداى خود را به گريه و شيون بلند كردهاند، بعد امام عليهالسلام فرمود: «مَنْ أنْشَدَ فِى الْحُسَينِ عليهالسلام شِعراً، فَبَكَى وأبْكى عَشَراً، كُتِبَ لَهُ الجَنَّةُ...؛ هركه درباره حسين عليهالسلام شعرى بخواند و در نتيجه بگريد و ده نفر را بگرياند، بهشت برايش مقرر شود...». در حديث ديگر از ابوهارون مكفوف روايت شده است: هنگامى كه در محضر امام صادق عليهالسلام شعرى خواندم، فرمود: «لا، كَما تُنْشِدُونَ وكَما تُرثيهِ عِندَ قَبْرِهِ؛ نه [اين گونه نخوان بلكه] همان گونه كه خودتان [با لحن و صوت حزين و آواز] مىخوانيد و همان طور كه كنار قبر حسين عليهالسلام مىخوانى؛ بخوان». آن گاه خواندم:
«اُمرُر على جدث الحُسين
فَقُلْ لاَِعْظُمِهِ الزكيّة...»
فَقُلْ لاَِعْظُمِهِ الزكيّة...»
فَقُلْ لاَِعْظُمِهِ الزكيّة...»
عزادارى زنده يا بىروح
با كمال تأسف اكنون بسيارى از عزاداريها مرده و بىروح است. هم نام اللّه و حسين عليهالسلام بر زبانها و هم محبت شيطان بزرگ و كوچك و بت طاغوت در دلهاست. در اين وضعيت از مردم معمولى ـ كه زير بمباران تبليغاتى استكبار و ايادى داخلى آنها هستند ـ انتظارى نيست؛ ولى چرا روحانيان و مداحان و... احيانا مقلّد يا چاپلوس عوام مىشوند؟ امروز نيازمند تبر ابراهيمى و دست توانمند علوى هستيم كه با كمك پيامبران، بتهاى استكبارى را بشكند تا طواف عزادارى بر محوريت امامت حق بچرخد، نه بر كعبه آن دلهايى كه باغ وحشى از حيوانات و شياطين الانس والجن است. چه شده است كه سيره امامان عليهمالسلام مثل برخورد امام هفتم عليهالسلام با ابراهيم جمّال كه تنها به سبب كرايه دادن شترانش به مأمون و علاقمندى به بازگشت او از سفر حج و پرداخت مال الاجاره، مذمت شد، از ياد رفته است؟ نمونه عزادارى زنده، شعار حماسى عزاداران ايران در 15 خرداد سال 1342 مصادف با 12 محرم بود و مراسمى كه در آستانه پيروزى انقلاب بويژه عاشورا، تاسوعا و اربعين انجام شد و مهمترين عامل سرنگونى طاغوت، و عامل پيروزى انقلاب گرديد. به عنوان نمونه كوچك ديگر، نوارهاى نوحه سينهزنى كه پيش از انقلاب در شهرستان جهرم تهيه و به سرعت در سراسر كشور منتشر شد، بسيار آموزنده بود. در آن مراسم عزاداران در هنگام رويارويى با مجسمه شاه در ميدان شهر با مشت گره كرده فرياد مىزدند:
«كاخت كنيم زير و زبر، يَابنَ مرجانه
اى ظالم بيدادگر، يَابنَ مرجانه»
اى ظالم بيدادگر، يَابنَ مرجانه»
اى ظالم بيدادگر، يَابنَ مرجانه»