جوان قانون شكن - داستان هایی از امام علی علیه السلام نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

داستان هایی از امام علی علیه السلام - نسخه متنی

حمید خرمی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

بندگى و رسالت محمددعوت مى كنم . اگر ايمان بياوريد، در نفع و ضرر شريك مسلمانان هستيد.

ايشان گفتند:
- سخن تو را شنيديم ، آماده جنگ باش و بدان كه ما، تو و اصحاب تو را خواهيم كشت ! وعده ما صبح فردا.

على (عليه السلام ) فرمود:
- واى بر شما! مرا به بسيارى جمعيت خود تهديد مى كنيد؟ بدانيد كه ما از خدا و فرشتگان و مسلمانان بر ضد
شما كمك مى جوئيم : (( ولا حول و لا قوة الا بالله العلى العظيم ))
دشمن به پايگاههاى خود بازگشت و سنگر گرفت . على (عليه السلام ) نيز همراه اصحاب به پايگاه خود رفته و
آماده نبرد شدند. شب هنگام ، على (عليه السلام ) فرمان داد مسلمانان مركبهاى خود را آماده كنند و
افسار و زين و جهاز شتران را مهيا نمايند و در حال آماده باش كامل براى حمله صبحگاهى باشند.

وقتى كه سپيده سحر نمايان گشت ، على (عليه السلام ) با اصحاب نماز خواندند و به سوى دشمن حمله بردند.

دشمن آن چنان غافلگير شد كه تا هنگام درگيرى نمى فهميد مسلمين از كجا بر آنان هجوم آورده اند. حمله
چنان تند و سريع بود، كه قبل از رسيدن باقى سپاه اسلام ، اغلب آنان به هلاكت رسيدند. در نتيجه ، زنان و
كودكانشان اسير شدند و اموالشان به دست مسلمين افتاد.

جبرئيل امين ، پيروزى على (عليه السلام ) و سپاه اسلام را به پيامبر (صلى الله عليه و آله وسلم ) خبر
دادند. آن حضرت بر منبر رفتند و پس از حمد و ثناى الهى ، مسلمانان را از فتح مسلمين با خبر نموده و
فرمودند كه تنها دو نفر از مسلمين به شهادت رسيده اند!
پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم و همه مسلمين از مدينه بيرون آمده و به استقبال على (عليه السلام )
شتافتند و در يك فرسخى مدينه ، سپاه على (عليه السلام ) را خوش آمد گفتند. حضرت على (عليه السلام )
هنگامى كه پيامبر را ديدند از مركب پياده شده ، پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم نيز از مركب پياده
شدند و ميان دو چشم (پيشانى ) على (عليه السلام ) را بوسيدند. مسلمانان نيز مانند پيامبر (صلى الله عليه
و آله وسلم )، از على (عليه السلام ) قدردانى مى كردند و كثرت غنايم جنگى و اسيران و اموال دشمن كه به
دست مسلمين افتاده بود را از نظر مى گذراندند.

در اين حال ، جبرئيل امين نازل شد و به ميمنت اين پيروزى سوره (( عاديات )) به رسول اكرم صلى الله عليه
و آله و سلم وحى شد:
(( والعاديات ضبحا، فالموريات قدحا، فالمغيرات صبحا، فاءثرن به نقعا فوسطن به جمعا... )) (52)
اشك شوق از چشمان پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم سرازير گشت ، و در اينجا بود كه آن سخن معروف را به
على (عليه السلام ) فرمود:
(( اگر نمى ترسيدم كه گروهى از امتم ، مطلبى را كه مسيحيان درباره حضرت مسيح (عليه السلام ) گفته اند،
درباه تو بگويند، در حق تو سخنى مى گفتم كه از هر كجا عبور كنى خاك زير پاى تو را براى تبرك
برگيرند! )) (53)

جوان قانون شكن

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

روزى على (عليه السلام ) در شدت گرما بيرون از منزل بود سعد پسر قيس حضرت را ديد و پرسيد:
- يا اميرالمؤمنين ! در اين گرماى شديد چرا از خانه بيرون آمديد؟ فرمود:
- براى اينكه ستمديده اى را يارى كنم ، يا سوخته دلى را پناه دهم . در اين ميان زنى در حالت ترس و
اضطراب آمد مقابل امام (عليه السلام ) ايستاد و گفت :
- يا اميرالمؤمنين شوهرم به من ستم مى كند و قسم ياد كرده است مرا بزند. حضرت با شنيدن اين سخن سر فرو
افكند و لحظه اى فكر كرد، سپس سر برداشت و فرمود:
نه به خدا قسم ! بدون تاءخير بايد حق مظلوم گرفته شود!
اين سخن را گفت و پرسيد:
- منزلت كجاست ؟
زن منزلش را نشان داد.

/ 91