على (ع ) و تشكر از همسر - داستان هایی از امام علی علیه السلام نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

داستان هایی از امام علی علیه السلام - نسخه متنی

حمید خرمی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

عليهماالسلام رفته بودم ، ولى رسول خدا به وحى حواله كرد. امير المؤمنين (عليه السلام ) فرمود: من به
خدمت رسول الله رسيدم و پهلوى او نشستم و عرض كردم : يا رسول الله ! تو حق مرا مى دانى و حق پدرم بر تو
را مى دانى و قرابت من نسبت به خودت و جهاد با دشمنان را مى شناسى ؛ پيامبر تبسمى كرده و فرمود: يا على
(عليه السلام ) آيا حاجتى دارى ؟ عرض كردم : تزويج فاطمه عليهماالسلام را خواهانم ، فرمود: چيزى از
درهم و دينار دارى ؟ عرض ‍ كردم : شتر و زرهى دارم ، فرمود: از حيوان سوارى چاره اى نباشد، لكن زره را
بفروش و بهاى آن را پيش من آور.

حضرت فرمود: زره را به بازار بردم و به چهار صد و هشتاد درهم بفروختم و در دامن رسول الله صلى الله
عليه و آله و سلم ريختم ، در حالى كه عده اى از صحابه حاضر بودند. پيامبر فرمود: خطبه بخوان و من
خواندم و پيامبر صحابه را گواه گرفت ، بعد فرمود: اى گروه اصحاب من ، بدانيد كه فاطمه عليهماالسلام
را به على (عليه السلام ) به اجازه خداى تعالى دادم ؛ جبرئيل به نزدم آمد و گفت : خداى تعالى سلام مى
رساند و مى گويد: فاطمه عليهماالسلام را به على (عليه السلام ) دو هزار سال پيش ‍ از آفريدن آسمانها
دادم و خطبه خوان ، جبرئيل و حاملين عرش از گواهان بودند... رسول الله (صلى الله عليه و آله وسلم )
مقدارى از دراهم را به سلمان داد و فرمود: به بازار برو و لباس و مايحتاج خانه را تهيه كن ؛ مقدارى پول
هم به مقداد دادند و فرمودند: براى فاطمه عليهماالسلام مشك بخر؛ مقدارى پول به ابوذر دادند و
فرمودند: اين مقدار را به ام هانى ، خواهر على (عليه السلام ) برسان تا اين را بر سر فاطمه
عليهماالسلام نهد؛ به اميرالمؤمنين فرمود: برو به منزل فاطمه عليهماالسلام ، دست به او دراز مكن تا
من به شما برسم ؛ بعد از ساعتى پيامبر به در خانه فاطمه آمدند و در را زدند، ام هانى در را باز كرد؛
پيامبر به درون خانه تشريف آوردند؛ اميرالمؤمنين برخاست و پيامبر او را بنشاند؛ فرمود: اى على (عليه
السلام )! اينك جبرئيل با هفتاد هزار ملائكه بر دست راست ، فاطمه عليهماالسلام را بر تو جلوه مى دهند؛
بعد فرمود: اى ام هانى ! ظرفى پر از آب بياور؛ ام هانى ، ظرفى پر از آب حاضر كرد؛ پيامبر كفى از آب
برداشت و بر سينه فاطمه عليهماالسلام بينداخت و فرمود! خدايا! فاطمه و ذريه او را از شيطان رجيم ، به
تو پناه مى دهم و كفى ديگر از آب برداشت و به ميان هر دو كتف على (عليه السلام ) ريخت و فرمود: خدايا!
على (عليه السلام ) و ذريه او را از شيطان رجيم به تو پناه مى دهم ؛ سپس فرمود: خداوند اين وصلت شما را
براى شما و به هر دوى شما مبارك گرداند. )) (16)

على (ع ) و تشكر از همسر

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

شكى نيست كه (( فاطمه زهرا )) عليهماالسلام در خانه اميرالمؤمنين فوق العاده صبر و شكيبايى داشت ، و
با فقر مالى و عدم رفاه زندگى مدارا كرد و در برابر فشارهاى سياسى كه به امير مؤمنان وارد مى شد، و
روح زهرا عليهماالسلام را به شدت آزار مى داد تحمل كرد! و در اين ميادين آن چنان امتحان داد كه ملائكه
را به تعجب واداشت ، و تاريخ اسلام را از اين حوادث تلخ شرمنده ساخت !!
فاطمه در حالى كه همسر اميرالمؤمنين بود از دشمنش سيلى خورد!! و قباله فدكش پاره گشت !! و خانه امنش كه
ملائكه و عزرائيل بدون اجازه اش وارد نمى گشتند، مورد يورش وحشيانه قرار گرفت !! و (( باب الله )) منزل
وى به آتش كشيده شد، و جنينى را كه پيامبر محسنش ناميده بود در اثر حمله ناجوانمردانه شهيد و سقط
گرديد!
زهرا همه اين ناملايمات را در دوران شوهردارى تحمل كرد، و هرگز در مقابل على (عليه السلام ) لب به
شكايت باز نكرد!! و همه را در (( خزانه اسرار )) نگه داشت ، و روزى در پيشگاه الهى آنها را فاش خواهد
كرد...

زهرا براى (( ولايت على )) دست و پا مى زد و تا چهل شب به همراه على و دو فرزندش به در خانه هاى مهاجر و
انصار مى رفت تا از آنان كمك گيرد و حق بر باد رفته ولايت را از غاصبين باز ستاند ولى نشد كه نشد!(17)
زهرا همان همسر با وفايى است كه چون على را به زور براى بيعت ستمگران به مسجد بردند، پيراهن رسول خدا
را بر سر كرد، و دستهاى حسنين را به دست گرفت ، و خطاب به خليفه ديكتاتور فرمود: مى خواهى على را به
شهادت رسانده مرا بيوه نموده و حسنينم را يتيم بنمايى ؟! و آنگاه دست على را گرفت ، و از مهلكه شياطين

/ 91