سياست على (ع ) با ساير سياستمداران فرق دارد - داستان هایی از امام علی علیه السلام نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

داستان هایی از امام علی علیه السلام - نسخه متنی

حمید خرمی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

اشاره به يكى از زواياى قبه منوره نمودند و فرمودند: تو در اينجا توقف كن و بمان ، تو را نمى بينند؛
عضدالدوله خواهد آمد و مشغول زيارت و نماز مى شود و به درگاه خدا با تضرع و ابتهال ، دعا مى كند و خدا
را به محمد و آل طاهرينش سوگند مى دهد كه او را بر تو پيروز كند. در اين حال تو نزديك او برو و بگو؛ اى
پادشاه ! آن كسى كه در دعايت اصرار مى كردى و خدا را به محمد و آلش ‍ سوگند مى دادى كه تو را بر او
پيروز كند، كيست ؟ فنا خسرو مى گويد: مردى است كه در بين ملت من اختلاف افكنده و عصاى قدرت مرا شكسته و
در حكومت با من منازعه نموده است ؛ به او بگو: اگر كسى تو را بر او پيروز كند، مژدگانى او را چه مى دهى
؟ او مى گويد: هر چه بخواهد مى دهم ، حتى اگر مرا الزام كند كه او را عفو كنم ، عفو مى كنم . در اين وقت
تو خودت را به او معرفى كن و آنچه از او توقع دارى از جانب او به تو خواهد رسيد. ))
عمران مى گويد: (( همان طور كه حضرت به من در عالم خواب ، نشان داده و راهنمايى كرده بود واقع شد؛
عضدالدوله آمد و مشغول دعا و نماز شد و بعد براى پيروزيش بر عمران خدا را به محمد و آلش قسم داد؛ من در
كنارى قرار گرفته بودم ، نزدش آمدم همان سؤ ال را از او كردم و او هم در پاسخم گفت : هر كس مرا بر او
پيروز كند حتى اگر خواستش عفو باشد از او هم در پاسخم گفت : هر كس مرا بر او پيروز كند حتى اگر خواستش
‍ عفو باشد از او خواهم گذشت )) . عمران در اين هنگام به او مى گويد: منم عمران بن شاهين !! او مى گويد:
چه كسى تو را در اينجا راه داد و در اين موقف قرار داد؟ من گفتم : اين مولايم على (عليه السلام ) در خواب
به من فرمود: فنا خسرو در اينجا مى آيد و به من چنين و چنان فرمود كه خدمت شما عرض كردم .

عضدالدوله گفت : تو را به حق اميرالمؤمنين (عليه السلام )، سوگند مى دهم كه او به تو گفت فنا خسرو مى
آيد؟ گفتم : آرى قسم به حق اميرالمؤمنين (عليه السلام ).

عضدالدوله گفت : هيچ كس غير از من و مادرم و قابله نمى داند كه اسم من ، فنا خسرو است . همانجا از گناه
او درگذشت و او را به وزارت منصوب كرد و دستور داد برايش لباس و خلعت وزارت آوردند و خود به كوفه حركت
كرد.

عمران ، نذر كرده بود كه چنانچه مورد عفو عضدالدوله قرار گيرد با سر و پاى برهنه به زيارت على (عليه
السلام ) آيد، چون به وزارت منصوب شده بود چنين انديشيد كه چون شب شد و تاريكى ، عالم را فرا گرفت ، من
از كوفه با سر و پاى برهنه به زيارت روم ؛ چون شب فرا رسيد با سر و پاى برهنه ، تنها از كوفه به سمت نجف
مى آيد. راوى اين داستان ، حسن طهال مقدادى است ، گويد: جد من كليددار بقعه نجف بود كه حضرت را شب به
خواب مى بيند كه حضرت به او فرمود: از خواب برخيز و براى دوست ما عمران بن شاهين در حرم را باز كن .

جد من ، على بن طهال از خواب بر مى خيزد و شمعها را روشن مى كند و در حرم را باز مى كند و منتظر مى
نشيند، كه ناگهان مى بيند شيخى به طرف مرقد حضرت مى آيد. چون به حرم رسيد، جدم بدو مى گويد: بفرماييد
اى مولاى ما!
عمران مى گويد: من كيستم ؟ او مى گويد: شما عمران بن شاهين هستيد! عمران گفت : من عمران بن شاهين نيستم
؛ جدم مى گويد: شما عمران هستيد! الآن على (عليه السلام ) در خواب ، نزدم آمد و امر كرد برخيز و در را
براى دوست ما باز كن . عمران گويد: به حق خدا تو را سوگند مى دهم كه ، چنين گفت ؟ جدم گفت : آرى به حق او
سوگند مى خورم كه چنين گفت . عمران خود را روى در حرم مى اندازد و مشغول بوسيدن مى شود و به مدير خود در
صيد ماهى مى گويد: شصت دينار به جد من بدهند.(87)

سياست على (ع ) با ساير سياستمداران فرق دارد

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

پس از به خلافت رسيدن اميرالمؤمنين على (عليه السلام )، آن حضرت به كليه فرمانداران و استانداران
اطراف نامه هايى نوشت و همه را به بيعت خود فرا خواند.

از جمله اين اشخاص معاوية بن ابوسفيان بود، كه على (عليه السلام ) او را به مدينه احضار كرد.

چون نامه آن سرور به معاويه رسيد، و دانست كه در خلافت (( على )) جايگاهى نخواهد داشت ، لذا او نيز
نامه اى با مطالب و محتواى دروغين به زبير بن العوام نوشت ، و در آن ، نام زبير را به عنوان
اميرالمؤمنين درج كرد، و به طور غير واقع گزارش نمود كه : من از مردم شام براى تو بيعت گرفته ام و همگى
با رغبت خود اين امر را پذيرفته اند، و بدان كه پس از تو نيز با طلحة بن عبيدالله بيعت كرده اند شما

/ 91