روز آماده گردند!!
پادشاه با وزير در اين باره مشورت مى كرد، ولى چاره اى پيدا نشد!! سرانجام روز سوم وزير بيرون رفته و
دانيال را با بچه هاى ديگر مشاهده نموده كه به بازى مشغول بودند، و در آن بازى دانيال به ساير بچه ها
مى گفت : بيائيد من بعنوان پادشاه باشم ، و تو فلان زن عابده ، و آن دو نفر قاضى شاهد باشند، سپس
شمشيرش را كه از نى درست كرده بود، مقابلش گذاشت ، و قاضى ها را از هم جدا كرد، و آنها را به محاكمه
كشانيد، و چون آن دو به يك صورت شهادت ندادند، حكم اعدام آن دو قاضى را صادر كرد...وزير با خوشحالى مراجعت نمود و جريان را به پادشاه رسانيد، و پادشاه طبق همان برنامه قاضى ها را
احضار نموده و به طور جداگانه از آنان سؤالاتى نمود مثلا:
زن با چه كسى زنا كرد؟ و چه وقت زنا كرد؟ در چه روزى ؟ در چه ساعتى ؟ و در چه مكانى ؟!
چون حقيقت روشن گشت ، و اختلاف شهادت ، فساد درونى آنان را فاش نمود، پا شده به مردم اعلان كرد: اى
مردم چون اين دو قاضى باعث آبروريزى زن عابده شده ، و به دروغ شهادت داده ، و او را به زنا و عمل خلاف
عفت متهم ساخته اند، براى تماشاى اعدام آنان حاضر شويد، و سپس آن دو را اعدام كرد.(138)در اينجا به اين احاديث و قضاياى تاريخى بسنده نموده ، و از آوردن ساير احاديث و شواهد ديگر خوددارى
مى نماييم و نتيجه مى گيريم كه على (عليه السلام ) در دوران خانه نشينى اش پيوسته به داد خلفا رسيده و
اشتباهات آنان را جبران مى كرد، و از حقوق مردم و ستمديدگان دفاع مى فرمود...و از اين قضيه و حديث حضرت امام صادق (عليه السلام ) نيز نتيجه گرفته و به مسئولين قضايى هشدار مى گردد
كه از اعتماد صد در صد به مسئولين و دست اند كاران و قضات خويش اجتناب نموده ، و بدانند كه آنان مصون
از خطا نبوده ، و در مواردى ممكن است گرفتار هواهاى خود گرديده و با آبروى مردم بازى كنند.(139)
فضائل على (ع ) از زبان مخالفان
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْابن ابى الحديد در شرح سخن على (عليه السلام ) در خطبه 154 نهج البلاغه كه فرموده است :(( نحن الشعار والاصحاب ، والخزنة والابواب ، ولاتؤ تى البيوت الا من ابوابها، فمن اتاها من غير
ابوابها سمى سارقا. ))
(( مائيم نزديكان و ياران (پيامبر)، و گنجينه داران و درهاى (علم و حكمت )، و به خانه ها جز از درهاى آن
درنيايند، و هر كه از غير در، درآيد نام دزد بر او نهد )) .گويد: بدان كه اگر امير مؤمنان (عليه السلام ) به خود ببالد و نهايت كوشش خود را در شمارش مناقب و
فضائل خويش به كاربرد با آن فصاحتى كه خداوند به او عطا فرموده و ويژه او ساخته است ، و همه سخن
سرايان عرب در اين كار به يارى او شتابند، به ده يك از آنچه پيامبر راستگو صلى الله عليه و آله و سلم
درباره او فرموده است نمى رسند؛ و منظورم اخبار عام و شايعى كه اماميه بدان بر امامت وى احتجاج مى
كنند مانند خبر غدير و منزله و داستان برات و خبر مناجات (صدقه دادن هنگام رازگويى با پيامبر صلى
الله عليه و آله و سلم ) و داستان خيبر و خبر يوم الدار در مكه در آغاز دعوت ، و امثال آن نيست ، بلكه
اخبار خاصى است كه پيشوايان حديث درباره او روايت نموده اند و كمترين آنها درباره ديگران به حصول
نپيوسته است و من بخش اندكى را از آنچه علماى حديث - آنهايى كه در مورد آن حضرت متهم نيستند و
بيشترشان قائل به برترى ديگران بر اويند - روايت نموده اند مى آورم ، زيرا روايت آنان در فضائل او بيش
از روايت ديگران موجب آرامش نفس است . آن گاه گويد:
رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: (( اى على ، خداوند تو را به زيورى آراسته كه بندگان را به زيورى
محبوب تر از آن در نظر خويش نياراسته است و آن زيور نيكان در نزد خداست و آن زهد در دنياست ، تو را
به گونه اى ساخته كه نه تو چيزى از دنيا مى اندوزى و نه دنيا تواند از بهره اى برد، و دوستى بينوايان
را به تو بخشيد، آن گونه كه تو به پيروى آنان دلخوشى و آنان به امامت تو دلخوش )) .به نمايندگان ثقيف كه در اسلام آوردن بهانه تراشى مى كردند فرمود: (( يا اسلام مى آوريد يا آنكه مردى
را كه به منزله من است - به سوى شما گسيل مى دارم ، و او گردن شما را بزند و فرزندانتان را اسير كند و