جوانمردى امام على (ع ) - داستان هایی از امام علی علیه السلام نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

داستان هایی از امام علی علیه السلام - نسخه متنی

حمید خرمی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

سلم آوردند تا بر او نماز گزارد، فرمود: على بن ابى طالب كجاست ؟ گفتند: اى رسول خدا، او به قبا در پى
كار يكى از مسلمانان رفته است . رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم نشست و بر او نماز نخواند، گفتند:
اى رسول خدا، چرا بر او نماز نمى گزارى ، فرمود: خداى بزرگ مرا فرموده كه نماز او را تاءخير بيندازم
تا على بر جنازه او حاضر شود و او را نسبت به سخنى كه در حضور من به او گفت حلال كند تا خداوند مرگ وى
را با خوردن اين سم كفاره گناه وى قرار دهد.(217)

يكى از كسانى كه شاهد داستان گفتگوى براء با على (عليه السلام ) بود گفت : اى رسول خدا، براء با على
شوخى كرد و سخنى جدى نگفت تا خداوند او را بدان مؤ اخذه كند. رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمود:
اگر جدى گفته بود خداى متعال همه اعمال او را نابود مى ساخت گرچه از عرش تا فرش زر و سيم صدقه داده
باشد، اما او شوخى كرد و در اين مورد (از سوى على ) حلال شده است اما رسول خدا مى خواهد كه كسى از شما
نپندارد كه على از براء ناخشنود است ، از اين رو مى خواهد حليت مجدد بطلبد و براى او آمرزش خواهد تا
خداوند بر قرب و بلندى مقام او در بهشت بيفزايد.

چيزى نگذشت كه على بن ابى طالب (عليه السلام ) حاضر شد، و در برابر جنازه ايستاد و فرمود: اى براء،
خدايت رحمت كند، تو مردى بسيار روزه دار و نمازگزار بودى و در راه خدا از دنيا رفتى .

آن گاه رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: اگر ميتى از دعاى رسول خدا بى نياز بود، بى شك اين
دوست شما با دعايى على درباره او بى نياز شده است .

سپس برخاست و بر او نماز گزارد و او را دفن كرد. چون از تجهيز وى بازگشت در مجلس عزا نشست ، فرمود: شما
اى اولياى براء، به تبريك سزاوارتريد تا تسليت ، زيرا براى دوست شما در حجابهاى آسمانى قبه اى برپا
شد از آسمان فرودين تا آسمان هفتم ، و در تمام حجابها تا كرسى و تا ساق عرش ، و اين براى روح او كه به
آنجا عروج كرد ساخته شد، سپس روح او را به بهشت بردند و همه خازنان بهشتى آن را دريافت كردند و همه
حوريان بهشتى به ديدن او سركشيدند و همه گفتند: خوشا به حالت ، خوشا به حالت اى براء كه رسول خدا
منتظر ماند تا على - كه درود و سلام او بر آن دو و خاندان گرامشان باد - حاضر شد و بر تو رحمت فرستاد و
برايت آمرزش طلبيد؛ آگاه باش كه حاملان عرش ‍ پروردگارمان براى ما از خداوند گزارش دادند كه فرمود:
اى بنده من كه در راه من جان دادى ، اگر گناهانى به عدد سنگريزه ها و همه خاكها و قطرات باران و برگ
درختان و موى حيوانات و چشمكها و نفسها و حركات و سكنات آنها داشتى همه به دعاى على (عليه السلام )
براى تو آمرزيده مى شد.

آن گاه رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: پس اى بندگان خدا، خود را در معرض دعاى على قرار
دهيد و در معرض نفرين او قرار ندهيد، كه هر كه على بر او نفرين كند خداوند هلاكش گرداند گرچه به عدد
آفريده هاى خدا حسنه داشته باشد، چنانكه اگر كسى على در حق او دعا كند خداوند سعادتمندش كند گرچه به
عدد آفريده هاى خدا گناه داشته باشد.(218)


و (219)

جوانمردى امام على (ع )

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

اين ابى الحديد گويد: در جنگ صفين هنگامى كه سپاه معاويه شريعه فرات را محاصره كردند و راه آب را بر
آن حضرت بستند و سران شام به معاويه گفتند: بگذار همه از تشنگى بميرند چنانكه عثمان را تشنه كشتند،
على (عليه السلام ) و يارانش از آنان خواستندكه راه آب را باز كنند، سپاه معاويه گفتند: نه ، به خدا
سوگندتو را قطره اى نمى دهيم تا از تشنگى بميرى چنانكه عثمان لب تشنه جان سپرد. حضرت چون ديد ناگزير
همه از تشنگى خواهند مرد، با ياران خود بر سپاه معاويه حملاتى پى در پى انجام داد تا پس از كشتارى
فراوان كه سرها و دستها از بدن جدا شدند، آنان را از جاى خود دور كرد و خودشان بر آب دست يافتند و
ياران معاويه در زمين خشك و بى آبى قرار گرفتند، ياران و شيعيان عرض ‍ كردند: اى امير مؤمنان ، آب را
از آنان دريغ ‌دار چنانكه آنان دريغ داشتند و قطره اى آب به آنان مده و با تيغ عطش آنان را از پاى
درآر و همه را دستگير كن كه ديگر نيازى به جنگ نيست . فرمود: نه ، به خدا سوگند من با آنان مقابله به
مثل نمى كنم ، قسمتى از آب را براى آنان آزاد كنيد. زيرا كه لبه تيز تيغ ما براى آنان كافى است .(220)

شاعر گويد:

/ 91