بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید 1 ـ عبقات الانوار، تعريب شده 4 / 125.2 ـ همان / 121.3 ـكفاية الطالب ، باب 71، ص 289.4 ـينابيع المودة / 38.5 ـ بحارالانوار 38 / 296.6 ـهمان 37 / 49.7 ـبحارالانوار 20/ 107.8 ـ شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد326/20. نقل از امام على بن ابى طالب (عليه السلام )، ترجمه حسين استاد ولى ، ص
65 ـ 63.9 ـيونس ، آيه 58.10 ـطه ، آيه 82.11 ـمائده ، آيه 67.12 ـ امالى الصدوق ، ص 399؛ داستانهايى از زندگانى حضرت على (عليه السلام )، ص 25 ـ 23.13 ـشرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد ج 4 ص 107، فرائد السمطين ج 1 ص 152 ح 115.14 ـبحارالانوار ج 96 ص 358 از فرازهاى خطبه شعبانيه .15 ـنقل از آفتاب ولايت ، ص 269 ـ 267.16 ـكامل بهائى ، ج 1، ص 161؛ داستانهايى از زندگانى حضرت على (عليه السلام )، ص 69.17 ـشرح ابن ابى الحديد ج 6 ص 13.18 ـكافى ج 8 ص 237 ح 320 واضعة قميص رسول الله على راءسها آخذة بيدى ابنيها...19 ـتاريخ طبرى ج 3 ص 210، الامامه والسياسة ج 1 ص 13.20 ـابن ابى الحديد در شرح نهج البلاغه ج 6 ص 56 ـ 50.21 ـنهج البلاغه خ 193 ص 651.22 ـ بحار الانوار ج 103 ص 256.23 ـ لا شفيع للمراة انجح عند ربها من رضا زوجها.24 ـ نقل از آفتاب ولايت ، ص 396 ـ 393.25 ـمجالس المتقين شهيد ثالث ، ص 243؛ نقل از داستانهايى از زندگانى حضرت على (عليه السلام )، ص 66.26 ـ (بقره 156).27 ـامالى الطوسى - على از ولايت تا شهادت ، ص 279؛ نقل از داستانهايى از زندگانى حضرت على (عليه السلام )، ص 12 ـ9.28 ـتكوير آيه 18.29 ـاعراف 171.30 ـالصافات : 146.31 ـالاسراء آيه 85.32 ـتذكرة الخواص ، ص 144 ـ بوستان معرفت ، ص 133 ـ مناقب مرتضوى ، ص 246 ـ نقل از داستانهايى از زندگانى حضرت على (عليه السلام )، ص 40.33 ـسوره الرحمن ، آيه 3 و 4.34 ـ هود آيه 72.35 ـبحارالانوار، ج 8 ـ قضاوتهاى اميرالمؤمنين (عليه السلام )، ص 311 ـ نقل از داستانهايى از زندگانى حضرت على (عليه السلام )، ص 102.36 ـوافى ، ج 2، ص 165 ـ من لا يحضره الفقيه - قضاوتهاى اميرالمؤمنين ؛ داستانهايى از زندگانى حضرت على (عليه السلام )، ص 76.37 ـفروع كافى ج 7 ص 249 ح 4. متن آيه : (( افمن يهدى الى الحق احق ان يتبع امن لا يهدى الا ان يهدى فما لكم كيف تحكمون . )) نقل از آفتاب ولايت ، ص 144 ـ 143.38 ـداستانهايى از زندگانى حضرت على (عليه السلام )، ص 135.39 ـ حديقة الشيعه ، ص 193 ـ مناقب ابن شهر آشوب ؛ نقل از داستانهايى از زندگانى حضرت على (عليه السلام )، ص 148.40 ـبحار: ج 40، ص 306؛ نقل از داستانهاى بحارالانوار، ج 2، ص 51.41 ـكافى ج 5 ص 566 و 567 ح 46؛ نقل از آفتاب ولايت ص 147 ـ 146.42 ـ فروع كافى ج 7 ص 288 ح 4، وسايل الشيعه ج 19 ص 35 ح 3. نقل از آفتاب ولايت ص 150.43 ـشرح من لايحضره الفقيه ج 6 ص 6، وسائل الشيعه ج 18 ص 210 ح 6.44 ـ وسال الشيعه ج 18 ص 212 ح 11. نقل از آفتاب ولايت ص 151 ـ 150.45 ـالحاقه 17.46 ـ اعراف : 142.47 ـيوسف 4.48 ـبقره / 60.49 ـالخصال ، ابواب الاثنى عشر، ج 1؛ نقل از داستانهايى از زندگانى حضرت على (عليه السلام )، ص 106.50 ـ لب اللباب - الغناء والاسلام ص 372؛ نقل از داستانهايى از زندگانى حضرت على (عليه السلام )، ص 131.51 ـبحارالانوار، ج 9، ص 562 ـ پند تاريخ ج 1 ـ مهج الدعوات ص 153؛ نقل از داستانهايى از زندگانى حضرت على (عليه السلام )، ص 191.52 ـترجمه آيات : سوگند به اسبان دونده كه نفس زنان (به سوى ميدان جهاد) پيش رفتند. و سوگند به آنها (كه بر اثر برخورد سمهايشان به سنگهاى بيابان ) جرقه هاى آتش افروختند و با دميدن صبح بر دشمن يورش بردند. و گرد و غبار به هر سو پراكنده كردند، ناگهان در ميان دشمن ظاهر شدند و...53 ـبحار، ج 21 ص 72؛ داستانهاى بحارالانوار، ج 1، ص 39.54 ـبحار، ج 40، ص 113؛ داستانهاى بحارالانوار ج 1 ص 43.55 ـبحار، ج 41، ص 135؛ داستانهاى بحارالانوار، ج 1، ص 46.56 ـ بحار، ج 41، ص 52؛ داستانهاى بحارالانوار، ج 1، ص 47.57 ـشورى 30.58 ـتفسيرالبرهان ج 1، ص 45؛ نمونه معارف اسلام ، ج 2؛ داستانهايى از زندگانى حضرت على (عليه السلام )، ص 208.59 ـبحار، ج 40، ص 337؛ داستانهاى بحارالاءنوار، ج 2، ص 47.60 ـبحار: ج 70، ص 392؛ داستانهاى بحارالاءنوار، ج 2، ص 50.61 ـبحار: ج 40، ص 343؛ داستانهاى بحار الانوار، ج 2، ص 56.62 ـبحار: ج 42، ص 289؛ داستانهاى بحارالاءنوار، ج 3، ص 47.63 ـبحار: ج 41، ص 53 و ج 74 ص 157؛ داستانهاى بحارالاءنوار، ج 3، ص 48.64 ـبحار: ج 32، ص 76؛ داستانهاى بحارالاءنوار، ج 3، ص 50.65 ـبحار: ج 41، ص 24؛ داستانهاى بحارالاءنوار، ج 3، ص 56.66 ـبحار: ج 32، ص 245 و ج 100، ص 96؛ داستانهاى بحارالانوار، ج 4، ص 40.67 ـبحار: ج 40، ص 279؛ داستانهاى بحارالانوار، ج 4، ص 43.68 ـ شريح مردى بود كوسه كه مو در صورت نداشت ؛ بسيار هوشيار و زيرك بود و شناخت عجيبى در امور قضايى و حل و فصل اختلاف مردم داشت . نخست عمر بن خطاب او را براى كوفه قاضى قرار داد و در آن ديار به قضاوت اشتغال داشت . اميرالمؤمنين خواست او را عزل نمايد، اهل كوفه اعتراض كردند و گفتند: نبايد شريح را عزل كنى ، زيرا او را عمر نصب كرده است و ما با اين شرط با تو بيعت كرديم كه آنچه ابوبكر و عمر انجام داده اند تغيير ندهيد! هنگامى كه مختار ثقفى به حكومت رسيد، او را از كوفه به دهى كه همه ساكنين آن يهودى بودند تبعيد نمود و چون حجاج حاكم كوفه گشت او را به كوفه آورد با اين كه پير و سالخورده بود، دستور داد به قضاوت مشغول گردد و لى شريح عذر خواست و عذرش پذيرفته شد.داستانى از او نقل شده ، مى گويند: شريح مدتى در نجف اشرف ساكن بود وقتى كه به نماز و عبادت مى پرداخت ، روباهى مى آمد و در اطراف او بازى مى كرد و فكر او را پرت مى نمود. (البته در محلى بيرون از شهر) اين قضيه مدتى تكرار شد تا اين كه شريح آدمكى درست كرد و در جايى گذاشت ، پس از آن روباه مى آمد كنار آدمك (به خيال اين كه آدم واقعى است ) بازى مى كرد. يك وقت شريح از پشت سر آن روباه آمد و او را گرفت . به اين جهت در ميان عرب ضرب المثل ماند كه مى گفتند: شريح ادهى من الثعلب (شريح از روباه زيركتر و حيله بازتر است ) شريح هفتاد و پنج سال قاضى بود و دو سال آخر عمر بر كنار ماند و در سن صد و بيست سالگى از دنيا رفت . (م ) 69 ـبحار: ج 33، ص 458 و ج 41، ص 155 و ج 77، ص 279.70 ـبحار:40، ص 336 و ج 41، ص 121؛ داستانهاى بحارالاءنوار، ج 3، ص 53.71 ـبحار: ج 93، ص 277؛ نقل از داستانهاى بحارالانوار، ج 4، ص 47.72 ـبحار: ج 6، ص 27؛ داستانهاى بحارالاءنوار، ج 3، ص 59.73 ـبحار: ج 6، ص 242؛ داستانهاى بحارالاءنوار، ج 4، ص 52.74 ـاصول كافى ج 1، ص 171 ـ 169.75 ـ حق اليقين شبر، ج 1، ص 86، احتجاج طبرسى ، ج 2، ص 122، بحار، ج 23، ص 9 تا 13، ح 12، اصول كافى ، ج 1، ص 171، ح 4، مناقب ابن شهر آشوب ، ج 4، ص 243 و 244، كشف الغمه ، ج 2، ص 173؛ نقل از آفتاب ولايت ، ص 49 ـ 45.76 ـبحارالانوار - تتمة المنتهى ، ص 21 ـ 19؛ داستانهايى از زندگانى حضرت على (عليه السلام )، ص 22 ـ 20.77 ـشرح نهج البلاغه 1/21.78 ـبحارالانوار 41/275.79 ـهمان .80 ـ همان .81 ـدر نسخه اى ديگر: (( مى گفتند: ملايم تر برو )) .82 ـبحارالانوار 41/279.83 ـمنسوب به امام على بن ابى طالب (عليه السلام )، ص 734 ـ 729.84 ـ زندگانى اميرالمؤمنين (عليه السلام ) - بحارالاءنوار - تاريخ طبرى - ناسخ التواريخ - داستانهايى از زندگانى حضرت على (عليه السلام )، ص 59.85 ـالخصال ، باب السبعه ، ج 45.86 ـنقل از داستانهايى از زندگانى حضرت على (عليه السلام )، ص 78.87 ـبحارالانوار، ج 9، ص 681 ـ معادشناسى ، ج 5 ـ داستانهايى از زندگانى حضرت على (عليه السلام )، ص 90.88 ـتمام مطالب مذكور در منابع زير موجود است : خطبه هاى 8 و 31 ص 60 و 106 نهج البلاغه فيض الاسلام ، شرح ابن ابى الحديد ج 1 ص 230 به بعد و ج 2 ص 158 و 162 به بعد و ج 10 ص 6، و ج 11 ص 16 بحارالاءنوار ج 32 ص 5 به بعد و ص 24.89 ـنهج البلاغه خ 68 فيض الاسلام ص 163 و 164.90 ـ محجة البيضاء ج 4 ص 197.91 ـنقل از آفتاب ولايت ، ص 129 ـ 127.92 ـ خطبه سوم نهج البلاغه .93 ـشرح ابن ابى الحديد ج 1 ص 189.94 ـكامل ابن اثير ج 3 ص 66، كنزالعمال ج 5 ص 715 به بعد.95 ـانا اعلم ذلك (من اين را مى دانم كه از خلافت محروم مى شوم و ديگرى انتخاب مى گردد) ولكنى ادخل معهم فى الشورى لان عمر قد اهلنى الان للخلافة وكان قبل ذلك يقول : ان رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم قال : ان النبوة والامامة لا يجتمعان فى بيت فانا ادخل فى ذلك لاظهر للناس مناقضة فعله لروايته !!! 96 ـ شرح خطبه شقشقيه در شروح نهج البلاغه از جمله ابن ابى الحديد ج 1 ص 185 به بعد و ج 20 ص 21.97 ـنهج البلاغه خطبه 191 ص 648 فيض الاسلام .98 ـنقل از آفتاب ولايت ، ص 133 ـ 131.99 ـبحارالانوار، ج 41 ص 55 و 56 ح 5. نقل از آفتاب ولايت ص 174 ـ 172.100 ـبحارالانوار ج 41 ص 48 ح 1.101 ـنقل از آفتاب ولايت ص 176 ـ 175.102 ـ (( فلما سمع ذلك معاوية بكى و بكى الحاضرون . )) بحار الانوار ج 41 ص 15 و 120، و ج 33 ص 275، سفينة البحار ج 2 ص 657.103 ـ شرح ابن ابى الحديد ج 2 ص 210. نقل از آفتاب ولايت ص 178.104 ـ (( ما اسلموا و لكن استسلموا و اسروا الكفر فلما وجدوا اعوانا عليه اظهروه يعنى آنان مسلمان نشدند، بلكه با اجبار و كراهت خود را به اسلام زندند، و بدين وسيله كفر باطنى خود را پوشاندند، هنگامى كه نيرو پيدا كردند، كفر خود را آشكار ساختند. نهج البلاغه فيض نامه 16 ص 862، ابن ابى الحديد ج 15 ص 114 و 174.105 ـمحجة البيضاء ج 4 ص 202، بحارالانوار ج 33 ص 279.106 ـ شرح ابن ابى الحديد ج 4 ص 88 تا 91، و با اشاره كمتر وسائل الشيعه ج 18 ص 474 ح 1 فروع كافى ج 7 ص 216 ح 15، بحارالانوار ج 41 ص 9 ح 2.107 ـ... يا معاوية ! اظننت انى ساخيرك على على (عليه السلام ) بالطافك و طعامك و عطائك ؟ فادخل اليك مؤمنا و اءخرج منك كافرا... سفينة البحار ج 1 ص 699 ماده سود.108 ـ شرح نهج البلاغه ج 3 ص 61 و62 و 100 و 101.