عبدالحسین امینی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

عبدالحسین امینی - نسخه متنی

سید علی رضا سید کباری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

اميني، عبدالحسين

ميلاد نور

زمين و آسمان تبريز نورباران بود. بوي گل محمدي در فضاي شهر پيچيده بود. بوي بهار مي آمد . تبريز در شبي رؤ يايي به سر مي برد. صداي حمد و تهليل و تکبير از همه جا بلند بود . علي عليه السلام آن شاهکار آفرينش از خداي کعبه مولودي خواسته بود، خجسته ، تا ياد حماسه بزرگ غدير را زنده کند .

باغبان آفرينش ، نداي علي عليه السلام را چگونه بي پاسخ مي گذاشت ؟

علي عليه السلام نور خدا، اميد امت ، فيض حق بود. دعايش مستجاب مي گرديد. خطه شيران ، تبريز به اميد طلوع بامدادي بود که ناگه بانگ تکبير مؤ ذن ، شب را شکست و از نور خبر داد .

هزار و سيصد و بيست سال از هجرت رسول اکرم صلي الله عليه و آله ، از مکه به مدينه مي گذشت که (( آقا ميرزا احمد )) صاحب پسر شد. سر به خاک سائيد و طلوع آفتاب زندگي در خانه اش را سپاس نهاد. در کنار بستر کودک جاي گرفت ، بغل کرد، بوسيد و بوئيدش . اشک شوق از ديدگانش ‍ بسان مرواريدي بر گونه کودک غلطيد. سيماي طفل با جذبه و نوري که در آن بود. پدر را از خود برده بود. چشم از رخ فرزند برنمي داشت . پدر نام فرزندش را (( عبدالحسين )) ناميد تا در سير امامت و شهادت و حماسه و ايثار گام نهد و بدين صورت عشق وافر خود به پيشواي سوم شيعيان را از خود متبلور ساخت .

سوره تربيت

روزها گذشت . فرزند به دوره اي از زندگي رسيد که مي توانست تعاليم پدر را به جان بپذيرد. او ديگر به بازي که توجه شده بود و در عالم خيال سير مي کرد. مي خواست بداند بياموزد و در هستي انديشه کند. نخست آموزه هاي مادر را فراگرفت . آيات قرآني و سوره هاي کوتاهي که با اوزان مخصوص جان او را صيقلي مي داد. تا نوبت به تعاليم پدر شد. آقا ميرزا احمد از دانشمندان نامي تبريز که در سال 1287 هجري قمري در قريه (( سردها )) از نواحي تبريز متولد شده بود. از سال 1304 براي ادامه تحصيل به شهر آمده و بعد از فراگيري مقدمات ، در محضر درس علامه بزرگوار مرحوم حاج ميرزااسدالله حضور يافت . و به مرتبه اي از دانش ‍ پژوهي رسيد که صلاحيت علمي آن بزرگ از طرف زعيم بزرگوار حضرت آية الله ميرزا علي آقاي شيرازي و فقيه برجسته حاج ميرزا علي ايرواني مورد تاءييد واقع شد .

علم و عمل از وي شخصيتي برجسته ساخته بود. حسن سيرت ، آراستگي طبيعت و پرهيزکاري وي زبانزد خاص و عام بود . (608)

وي اکنون تربيت فرزند خويش را بر عهده مي گرفت تا به نيکي به بار آيد و با دين محمدي و آئين علوي آشنا گردد. عبدالحسين به چنين پدري افتخار مي کرد و خداي را سپاس مي گفت که در خانه علم و تقوا تولد يافته و تربيت مي شود .

آموزش علوم توسط پدر شروع شد و در طي سالها آموزش ادبيات فارسي و عربي ، منطق ، فقه و اصول انجام گرفت . عبدالحسين همانگونه که دروس ‍ متداول حوزه هاي علميه را فرامي گرفت و به حفظ اشعاري چون (( الفيه ابن مالک )) در علم نحو مي پرداخت ، در ساله هدايت پدر، اشعاري هم از بزرگان دين حفظ کرد .

از اولين شعرهايي که پدر، فرزند و شاگردش را به آموختن و حفظ آن تشويق کرد، شعري از حضرت علي عليه السلام بود . (609)

او مي دانست همانگونه که براي علم نحو ابياتي قرار داده شده است تا با حفظ آنها اصول آن علم به آساني در دست باشد، بايد اصول اعتقادات را هم از اين طريق به شاگردان مکتب توحيد آموخت .

عبدالحسين کتابهاي مختلفي در حديث و اعتقادات را نزد پدر خواند و از آنها بهره برد. و مسايل مشکل را با استاد در ميان نهاد و به حال آنها پرداخت . اهتمام به قرآن و حديث ، به خصوص به نهج البلاغه ، وي را عاشق امام علي عليه السلام کرد. چه نيک به يادداشت آن سخن گرانمايه را که : (( هيچ آيه اي در قرآن کريم نيست که اول آن (( يا ايها الذين آمنوا )) باشد، مگر آنکه علي ابن ابيطالب عليه السلام سردار مخاطبان آن آية و امير و شريف و اول ايشان است )) . (610)

قرآن و نهج البلاغه دو کتاب گرانقدر براي اين محصل جوان بود. وي اين دو کتاب را بارها مطالعه کرده و در معاني آن دقيق شده بود. گاهي در مطالعه اين دو کتاب مي گريست و نم نم اشک برگونه اش جاري مي شد و چون دري گرانمايه در سينه وي نهان مي گرديد .

جد وي (( مولي نجفعلي )) مشهور به (( امين الشرع )) از اهالي آذربايجان بود که سال 1275 هجري قمري متولد شده و خويشتن را به علم و ادب و پاک و پرهيزکاري آراسته بود. آن بزرگ شيفته جمع آثار ائمه اطهار عليه السلام بود. از آنجا که از ادب فارسي و ترکي بهره وافر برده بود، قصايدي چند به اين دو زبان داشت . خانواده عبدالحسين به مناسبت شهرت جدش به (( اميني )) معروف شده بود . (611)

عبدالحسين هم راهي را در پيش گرفته بود که امين شرع و مدافع اسلام ناب محمدي و علوي باشد .

قيام سرو

عبدالحسين چهارده ساله بود که شيخ محمد خياباني بر ضد استعمار شوم انگليستان قيام نمود. پيش از نهضت خياباني ، انقلاب مشروطيت روي داده بود، انقلابي که مردم تبريز در آن نقش مهمي بر عهده داشت . اينک خياباني به پاس حرمت خون شهيدان ، با قيامي ديگر مي خواست با کج روي ها مقابله نمايد. لذا شانزدهم رجب 1338 هجري قمري برابر هفدهم فروردين 1299 هجري شمسي بر ضد دولت ارتجاعي وثوق الدوله و امپرياليستهاي انگليسي قيام کرد. اين قيام به شهرهاي ديگر آذربايجان هم سرايت نمود و ادارات دولتي يکي پس از ديگري به تصرف انقلابيون در آمد. شش ماه اداره شهر بر عهده کميته ملي به رهبري خياباني بود. مبارزي که با انگليس ، روس ، آلمان عثماني مقابله کرده و از استقلال موضع برخوردار بود .

با سقوط وثوق الدوله ، مشيرالدوله پيرنيا به نخست وزيري رسيد و حاجي مخبرالسلطنه هدايت را به تبريز فرستاد تا آن مجاهد خستگي ناپذير را دفع نمايد. عصر بيست و هشتم ذيحجة الحرام مرکز انقلابيون از بين رفت و بعد از سه روز وي را در خانه شيخ حسن ميانجي به شهادت رساندند .

عبدالحسين که با سخنان شيخ و انديشه و افکار متعالي وي آشنايي داشت ، چون ديگر دوستدارانش عزا گرفت و از پدر آموخت که بايد پس از قيام و شهادت با مکتب دعاء فرهنگ سياسي اجتماعي اسلام را در جامعه نشر داد .

هجرت عشق

سال 1342 هجري بود. عبدالحسين بيست و دو سال در کنار پدر با نشست و برخاست او و درسهاي علمي و عملي اش ، با اسلام و قرآن آشنا شده بود و از محضر بزرگان ديگري چون جناب حاج سيد محمد مؤ لف (( مصباح الساکين )) مشهور ره (( مولانا )) و جناب حاج سيد مرتضي خسروشاهي صاحب (( اهداء الحقير در معني حديث غدير )) و جناب شيخ حسين مؤ لف (( هدية الانام )) بهره هاي علمي برده بود .

عشق به امام علي عليه السلام و علاقه به تحصيلات عالي وي را به کوي عشق هدايت کرد . (( نجف اشرف )) شهري که سابقه تاريخي آن بر همگان روشن است . حوزه علميه نجف از دير باز جايگاهي براي رشد و تعالي دانشجويان علوم اسلامي بود و اينک مسافر عاشق مي خواست به شهر علم وارد شد .

عبدالحسين داستان هجرت با پدر در ميان نهاد. پدر بر قامت برومند نظري انداخت و با ديدگاني اشکبار بر هجرت فرزند پاسخ مثبت داد. پدر از نداي امام آگاه بود و از جاذبه علي عليه السلام حکايات فراواني به خاطر داشت . چگونه مي توانست عاشق را از معشوق دور نگاه دارد؟که او بي عشق افسرده مي شد و اين بر پدر سخت گران بود. پدر لذت ديدار و همنوايي با فرزند را از دامن شست و وي را به امام علي عليه السلام بخشيد و فرزندش ‍ امام حسين عليه السلام همانگونه که فرزند از لذات مادي به حيات جاويد رو آورده بود .

اميني هواخواه علي عليه السلام بود و خود مي دانست که علي عليه السلام او را به شهر خويش فرا خوانده است از اينرو ملامت سرزنشگران و کوردلان را به هيچ انگاشت و زير لب زمزمه مي نمود :




  • ملک در سجده آدم ، زمين بوس تو نيت کرد
    که در حصن تو لطيفي ديد بيش از حد انساني



  • که در حصن تو لطيفي ديد بيش از حد انساني
    که در حصن تو لطيفي ديد بيش از حد انساني



شهر نجف با سابقه ديرينه از عصر شيخ طوسي مهد علم و تقوي و فضيلت بود و بزرگ دانشگاه عالم تشيع محسوب مي گشت و با آشفته بازاري که در ايران - در - آغاز کودتا و سپس سلطنت رضاخان - به وجود آمده ، محل مناسبي براي تحصيل به شمار مي رفت .

و اميني در صدد بود با تحصيل در عتبات به جهاد علمي پردازد، عالمي فريادگر شود و مسير حق را تداوم بخشد. وي با هجرت به نجف در صدر تکميل معارف الهي بود. از اينرو در مکتب درس حضرات آيات سيد محمد فيروز آبادي - متوفي 1345 هجري قمري - و سيد ابوتراب خوانساري - متوفي 1346 هجري قمري - حاضر شد:

سپاه شقايق

شيخ مصلح سرزمين عشق ، اميني در روزگاري به شهر علي ابن ابيطالب عليه السلام وارد شده بود که با از هم پاشيدن امپراطوري عثماني ، عراق به دست انگليسهاي ناپاک افتاده بود.

وي هنوز شهداي انقلاب مشروطيت را به خاطر داشت که با مظلوميتي ديگر مواجه شد و در صدد برآمد تا ياد شهيدان راه فضيلت ، امت متفرق اسلامي را به وحدت و اخوت اسلامي دعوت نمايد. چرا که خون شهيدان رايج ترين سکه تاريخ بشريت در راه آزادي و استقلال و امت اسلامي است . و اين سکه طلايي نه در ضرابخانه هاي آزاديخواهان ، بلکه در ضرابخانه هاي مستبدان به نفع امت اسلام زده شده است .

علامه اميني زندگي شهداي راه حق و فضيلت را اولين تاءليف خويش قرار داد تا با جمع آوري گلهاي بوستان فضيلت امت اسلامي را به بزرگ آرمان الهي سوق دهد. آرمان والايي که براي تحقق آن رادمردان بسياري وضوي خون ساخته بودند و در محراب عشق به نماز ايستادند.

علامه اميني در اولين تاءليف خويش ابداع و ابتکاري به کار برد که پيش از آن کسي به انجامش موفق نشده بود. با تاءليف گرانبهاي ((شهداء الفيضيه )) گوي سبقت را از همگان ربوده و بر گذشتگان و معاصران خويش برتري يافت . از کتابهاي قديمي که در معرض نابودي و فراموشي بود گزارشاتي درباره علماي گذشته و قريب العهد فراهم آورده و به جاودانگي رساند.

بدين منظور بار سفر بسته و کشورها پيموده تا با رنج بسيار، که براي هر کس ‍ تحمل پذير نيست ، اين مجموعه از شرح حال را گرد آورد. کتابخانه هاي ايران و عراق را زير پا گذاشته و در کتابهاي خطي کمياب به دنبال مرداني گشته که به راه حق شهيد گشته اند، وي پس از صرف سالها و ماهها اين مهم را به انجام رساند (612) و پس از اين تاءليف به عنوان مجاهدي نستوه زبانزد خاص و عام شد.

برخي از دانشمندان اسلامي که با تقريظهاي خود اين اثر جاودانه را ستودند عبات اند از:

1 - بزرگ مرجع شيعه آية الله سيد ابوالحسن اصفهاني

2 - آية الله العظمي حاج آقا حسين طباطبايي قمي .

3 - آية الله شيخ محمد حسين غروي اصفهاني .

4 - علامه محقق شيخ آقا بزرگ تهراني .

به اين ترتيب علامه اميني ، با ((شهداء الفضيله )) مواضع صد و سي تن از علماي دين و پيروان علي عليه السلام و آل علي عليه السلام را از قرن چهارم تا چهاردهم به رشته تحرير در آورد. تا امت اسلامي همچنان سرفراز و استوار در مقابل فتنه هاي دشمنان ايستادگي نمايند.

زماني که استعمارگران با ترتيب دادن جنگهاي جهاني در صدد برآمدند تا ملل اسلامي را مورد تجاوز قرار داده و جزو مستعمرات خويش در آورند. اميني با تاءليف کتاب شريف شهداءالفضيلة بزرگ اسوه هاي شجاعت و ايثار را در مقابل مردم غيور مسلمان سامان داد و آنان را به پايداري و استقامت فرا خواند.

در اين دوره است که مجتهد مجاهد تبريز، آقا ميرزا صادق تبريزي (1274 - 1351) عليه فساد و استبداد رضاخاني نهضت را شکل مي دهد و آية الله العظمي حاج آقا حسين قمي (1282 - 1366) نهضت خراسان را رهبري مي نمايد (613) و آية الله کاشاني که تازه از عراق و جبهه جنگ عليه انگليس ‍ به ايران آمده است ، حرکت سياسي خود را در مقابل استبداد رضا خاني آغاز نموده است .

غواص بحر معاني

علامه اميني به عنوان محدث ، مفسر، فيلسوف و متکلم و فقيه دست به تحقيقات دامنه داري مي زند. شيخ بزرگوار در صدد است فلسفه سياسي اسلام را در هر صورت ممکن براي مردم کوچه و بازار هم قابل فهم نمايد. هر چه که بعضي از بزرگان علم هم از آن غافل مانده اند.

با تحقيق و تعليق بر کتاب ((کامل الزيارات )) ابن قولويه قمي که از مشايخ شيعه محسوب مي گردد، معتبرترين متون زيارات را در اختيار امت اسلامي قرار مي دهد و با تاءليف ((ادب الزائر لمن يمم الحائر)) که شرح آداب زيارت حضرت امام حسين عليه السلام است ، فلسفه زيارت را بيان مي دارد.

در اين باره شيخ مصلح ، عبدالحسين اميني سالهاست که در پاي مکتب درس اساتيد بزرگي نشسته و فقه و اصول و فلسفه و کلام اسلامي را فراگرفته است . از اين رو ((ثمرات الاسفار)) را در دو جلد فراهم مي آورد و بر ((رسائل )) و ((مکاسب )) شيخ اعظم انصاري حاشيه مي نويسد.

همچنين رساله اي درباره ((نيت )) مي نگارد و رساله اي در بيان ((حقيقت زيارت ))، تا به علماي پاکستان پاسخ داده باشد و ((رساله اي در علم دراية الحديث )).

علامه اميني با تاءليفات گرانقدر خويش بنيه علمي و نهاد وقاد خود را در معرض معاصران قرار مي دهد و از حضرت آية الله العظمي سيد ابوالحسن اصفهاني و حضرت آية الله علامه حاج ميرزا محمد حسين نائيني و حضرت آية الله العظمي شيخ عبدالکريم حائري و حضرت آية الله شيخ محمد حسين کمپاني اصفهاني ، اجازه اجتهاد دريافت مي دارد. و به زادگاه خويش تبريز باز مي گردد تا امين الشرع ديار خويش باشد. اما دل او ديگربار آهنگ نجف مي کند.

اينک او رو به قرآن کريم آورده است تا برنامه زندگي بشر و سعادت و خوشبختي و کام روائي وي را از کتاب الهي استخراج نمايد. شاگرد مکتب وحي آياتي از کتاب مبين را بر مي گزيند و به تفسير آن مي نشيند.

- سوره اعراف ، آية 172، ((ميثاق الاول ))

- سوره اعراف ، آية 180

- سوره واقعه ، آية 7

- سوره مؤ من ، آية 11

آنگاه ((العترة الطاهرة في الکتاب العزيز)) را مي نگارد و حق اولويت و مولويت خاندان رسالت را تبيين مي نمايد.

شهر آرماني غدير

تاءليف رسالات گوناگون ، جان شيفته وي را خوشنود نساخت . لذا بر آن شد، مدينه فاضله اسلامي را به صورت منقحي امت اسلامي عرضه دارد و داستان سال دهم هجرت را در خاطره ها زنده کند و آن زماني است که استعمارگران با حيله هاي خاص خود امپراطوري عثماني را از بين برده اند و در عرصه عقيدتي دولت سني مذهبي را که به عنوان حکومت اسلامي بر سرزمين پهناوري حکومت مي کرد، از صحنه خارج ساخته اند. علامه اميني به عنوان آسيب شناس اجتماعي ، اينگونه تشخيص داد که با زوال دولت عثماني نبايد به دولتهاي استعمارگر اجازه داد، تا جايگزين دولت ولو ظاهر اسلامي شوند.

از ديدگاه او، امت اسلام که با زوال دولت 623 ساله عثماني روبرو گشته است ، و تلخي هاي بسيار چشيده ، بهتر است ، نظام مدينه فاضله اسلامي را که در آن اصل بنيادي غدير مطرح است ، تجربه نمايد. نظامي که پيامبر جز به آن سفارش نفرموده است .

علامه اميني با تاءليف ((الغدير)) خاطرات عصر نبوي را تجديد مي کند، عصري که سروري از آن امت قرآني است و رسول اکرم صلي الله عليه و آله رهبري آن را بر عهده دارد و بعد از خود، ولايت علي بن ابي طالب عليه السلام را معرفي کرده است .

اميني ، احياگر سنت نبوي ، با ((الغدير)) جلوه هاي شوکت و عظمت امت اسلامي را در خاطره ها زنده مي دارد و اصل اصيل و محور حکومت قرآني ، جريان غدير خم را يادآور مي شود.

اميني در عصري زندگي مي کند که شکست دولت عثماني روي داده است . شکستي که اگر ((اصل غدير)) و رهبري امت آنگونه که پيامبر اسلام و قرآن کريم فرموده ، اجرا مي گرديد، روي نمي داد و انگليس را جراءت آن نبود که عراق را جزء مستعمرات خويش درآورد.

اميني احياگر مدينه فاضله قرآني ، با قرآن و حديث و شعر و حماسه ، مباني فلسفه سياسي اسلام را به جهانيان ابلاغ نمود. وي علاوه بر اينکه با رجوع به قرآن و سنت و رعايت موازين ((سند شناسي )) و ((نقد حديث )) حقائق غير قابل انکاري را پيش چشم امت اسلامي نهاد و مساءله اختلاف اهل يک کتاب و قبله را از ميان برداشت . جهانيان را به اين مساءله واقف ساخت که فلسفه امامت و رهبري از اصول شناخته شده تشيع ، از مباني اصيل اسلامي است که با رعايت آن حکومت اسلامي برقرار مي گردد، آنگونه که در صدر اسلام رسول اعظم الهي و امير مؤ منان با تکيه به اين اصل ، حکومت اسلامي را بنياد نهاده و حيات سياسي اسلام را استمرار بخشيدند.

علامه مصلح با نقد آثار و تاءليفات کساني چون ((ابن تيميه ))، ((آلوسي ))، ((قصيمي )) و ((رشيد رضا)) در صدد برآمد وحدت و اخوت اسلامي را در جهان اسلام بگستراند و تخمهاي نفاق و تفرقه را بخشکاند. وي در پي اسناد حديث غدير، بيست و چهار کتاب تاريخي ، بيست و هفت محدث و چهارده مفسر قرآن و هفت متکلم اسلامي را مي يابد که به نقد حديث غدير پرداخته اند. آنگاه راويان حديث غدير از صحابه پيامبر صلي الله عليه و آله را به ترتيب حروف الفبا ذکر مي کند.

وي يکصد و ده تن از اصحاب را نام مي برد که حديث غدير را روايت کرده اند و به نام هشتاد و چهار تابعي اشاره مي نمايد. سپس طبقات راويان حديث غدير از علما را بر مي شمارد از علماي قرن دوم هجري تا قرن چهاردهم سيصد و شصت تن را ذکر مي کند که به نقل از حديث شريف غدير موفق شده اند و علامه مجاهد براي يافتن مدارک معتبر بارها به اقصي نقاط جهان مسافرت مي نمايد تا آنچه را که از دين الهي در مورد خلافت کبري فرود آمده ، به امت اسلام برساند. وي نخست در کتاب گرانقدر الغدير به آياتي که در خصوص اميرمؤ منان علي عليه السلام فرود آمده ، مي پردازد، برخي از اين آيات نوراني عبارتند از:

آية تبليغ ، (614) آية اکمال دين (615) آيات سوره معارج (616) آية ولايت (617) سوره هل اتي . همچنين احاديث نبوي و سخنان پيامبر صلي الله عليه و آله را با آميختگي شگرفي در آغاز و انجام سخن و يا در مقام استدلال و تاءييد و تضمين يادآور مي شود که بعضي از اين احاديث به قرار زير مي باشند:

حديث غدير و ولايت ، حديث اخاء، حديث منزلت ، حديث ثقلين ، حديث علي مع الحق و الحق مع علي ، حديث تبليغ ، حديث انذار العشيرة ، حديث ان عليا اول من اسلم و آمن و صلي ، حديث ردالشمس ، حديث سد الابواب ، و صدها حديث ديگر که در فضل و بزرگي وصي بر حق حضرت رسول اکرم صلي الله عليه و آله ، بر زبان پيامبر اسلام جاري گشته است .

دکتر سيد جعفر شهيدي که خود در نجف و تهران از ياران آن فرزانه بود، نقل مي کند که روزي علامه اميني به من گفت :

((براي تاءليف ((الغدير)) ده هزار جلد کتاب خوانده ام )).

وي در ادامه سخن مي گويد:

((او مردي گزافه گو نبود. وقتي مي گفت کتابي را خوانده ام ، بدرستي خوانده و در ذهن سپرده و از آن يادداشت برداشته بود)). (618)

علامه نستوه پس از بررسي اسناد حديث غدير و اثبات واقعه مهم عصر نبوي ، شاعران چهارده قرن را که از سفره قرآن توشه برداشته بودند، به شهادت آورد. تا هم يادي از نام آوران و مبارزان مکتب ارجمند علوي کرده باشد و هم فضايل امام علي عليه السلام ، وصي حضرت رسول اکرم صلي الله عليه و آله را به اثبات رساند. وي ادب متعهد شيعي را يکي ديگر از حجتهاي واقعه غدير دانست و براي فراهم آوردن شعر بزرگ مردان فضيلت سالها تلاش پيگير نمود. تا علاوه بر گردآوري شعر حماسه سرايان غدير، اشتباهات عمدي محققين مغرض را بر ملا سازد.

سال 1364 / 1324 چاپ اول کتاب الغدير در نجف آغاز مي شود و تا نه جلد آن به طبع رسيده و در سراسر ممالک اسلامي و غير آن منتشر مي گردد. با انتشار کتاب گرانمايه ((الغدير)) سيل نامه ها و ستايشها به دانشمند فرزانه و علامه خبير ارسال مي شود. اين تقريظها گاه از دانشمندان بزرگ شيعه و اهل سنت است و گاه از پادشاهان کشورهاي اسلامي .

نکته واحدي که در تمام ستايشها به چشم مي خورد. پذيرش غدير است به عنوان محور حرکت اسلامي و بنيان حکومت ديني و مذهبي اسلام . پادشاهي فرصت طلب درصدد هستند تا اين جنبش ديني را به نفع خود به پايان رسانند ولي دانشمندان از جايگاهي بي غرضانه به مساءله مي انديشند و در حقيقت زنجير متصل به وحي را بعد از قرنها به راهنمايي مصلح بزرگ حضرت علامه اميني مي يابند.

شيخ محمد سعيد دحدوح از دانشمندان متتبع و امام جمعه و جماعت ((اريحا)) از نواحي حلب نامه اي اديبانه به مؤ لف ((الغدير)) نگاشته و در آن اينگونه مي گويد:

((آقاي من ، کتاب ، ((الغدير)) را دريافت کردم و آنرا مورد مطالعه قرار دادم ... قبل از آنکه در امواج انبوه معاني آن وارد شوم نيروي فکر و انديشه ام در آن شناور گشت و شمه اي از آن را با ذائقه روحي خويش چشيدم . احساس نمودم که اين همان يگانه سرچشمه و منبع آب گوارائي است که هرگز دگرگون نشود. اين منبع جوشان معاني از آب باران صاف تر و گواراتر و از مشک خوشبوتر است ...)). (619)

بوستان هدايت

صاحب الغدير سال 1373 هجري قمري ، هشت سال پس از انتشار نخستين جلد ((الغدير)) به تاءسيس کتابخانه اي اقدام نمود که نام آن را ((مکتبة الامام اميرالمؤ منين عليه السلام )) نهاد و در روز عيد غدير افتتاح کرد.

آغاز فعاليت اين کتابخانه يا 42000 جلد کتاب خطي و چاپي بود. در تاءسيس اين کتابخانه نسخه هاي خطي از کتابخانه هاي معتبري تهيه شد که شماري از آنها به قرار زير مي باشند.

کتابخانه ناصريه ، 000/30 جلد کتاب ، لکنهو

کتابخانه مدرسة الواعظين ، 000/20 جلد کتاب ، لکنهو

کتابخانه سلطان المدارس ، 000/5 جلد کتاب ، لکنهو

کتابخانه معتازالعلماء، 000/18 جلد کتاب ، لکنهو

کتابخانه فرنگي محل ، 000/9 جلد کتاب ، لکنهو

کتابخانه ندوة العلماء، 000/60 جلد کتاب ، لکنهو

کتابخانه اميرالدولة ، 000/110 جلد کتاب ، لکنهو

کتابخانه دانشگاه اسلامي عليگره ، 000/500 جلد کتاب ، عليگره

کتابخانه عمومي رظلا، رامپو

کتابخانه خدابخش ، 000/50 جلد کتاب ، پتنه

کتابخانه عمومي دانشگاه عثماني ، 000/111 جلد کتاب ، حيدرآباد

کتابخانه عمومي آصفيه ، 000/125 جلد کتاب ، حيدرآباد

کتابخانه سالار جنگ ، 000/52 جلد کتاب ، حيدرآباد

و اين غير از آن کتابخانه هاي خصوصي و عمومي است که در ايران و عراق ديده و استفاده شده بود.

بايست هاي جهان تشيع

علامه مصلح در طي سالهاي متمادي با جهان تشيع و تاريخ پرفراز و نشيب آن آشنائي کامل داشت . او به مقدار هر حرفي از کتاب الغدير تجربه اندوخته بود و نانوشته هايي داشت که بايد در جامعه پياده مي شد، تا نظام اجتماعي ، نظام الهي گردد.

زماني که علامه اميني را - دارالتبليغ قم - ديدن کرد و برنامه هاي آن مؤ سسه در اختيار ايشان قرار گرفت ، فرمودند:

بايد درسي تحت عنوان ((ولايت )) غير از آنچه که در تدريس علم کلام و اعتقادات مطرح مي شود، به طلاب آموزش داده شود)). (620)

اين جز از ژرف نگري مصلح اجتماعي چيز ديگري نيست . علامه اميني براي احياي بنيان فلسفه سياسي اسلام تدريس مبحث ولايت را امري ضروري تشخيص داده بود و آموزش آن در محدوده کتب کلامي و اعتقادي را کافي و وافي نمي دانست .

وي با مشکلات تاءليف و نشر کتاب آشنا بود و در اين انديشه بود تا با تاءسيس ((دارالتاءليف )) - خانه نويسندگان - رفاه مورد نياز محققين را در اين مکان فراهم آورده و نويسندگان بدون هيچ آشفتگي خيال به تحقيق و تاءليف مشغول شوند و اگر تاءليف مناسب حوزه کارگردانندگان آن بود، خود به چاپ و نشر آن اقدام نمايند.

از طرفي ديگر در طي تاءليف الغدير به نشريات بسياري در اقصي نقاط جهان برخورد نموده بود که درباره اسلام سخني داشتند. علاوه در صدد بود مجمعي تاءسيس نمايد تا اين نشريات گردآوري شده و مورد ارزيابي قرار گيرد. مباحثي که درباره اسلام ، فرق اسلام ، تاريخ ، جغرافيا، فلسفه ، کلام ادبيات ، اخلاق ، حقوق ، اقتصاد، تفسير قرآن کريم ، سياست و حکومت و ديگر علوم و صنايع اسلامي و... مي شود به دقت مورد مطالعه قرار گيرد و سره از ناسره شناخته گردد.

حضرت علامه اميني با مطرح نمودن ولايت و امامت و بحثهاي عميق علمي و کاوشگرانه پيرامون آن از نخستين متفکران اسلامي بود که به ((ولايت فقيه )) در عصر غيبت رسيد و بحث و درس اختصاصي پيرامون آن را امري لازم و ضروري دانست . حکومت را از آن ولي فقيه به حساب آورد و گفت :

((ديگران غاصبند و اين مقام ، حق مسلم آن فريادگر است .)) (621)

و در جاي ديگر به صراحت هر چه تمام تر ندا برداشت :

((الامام الخميني ذخيره الله للشيعة )).

((امام خميني ذخيره خدا براي جهان تشيع است .))

چه او از طلوع فجر صادق خبر داشت و رسالتي که بر دوش مجدد قرن نهاده شده بود. از اين رو شاگردي تربيت کرد چونان حضرت نواب صفوي تا حکومت علومي را فرياد زند وبا ياران خويش پايه هاي حکومت غاصبان را به لرزه افکند.

نماز آخر

تلاش بي پايان ، معمار مدينه غدير را دچار فتور جسمي کرد و بيمار شد. بيماري اندک اندک رو به فزوني گرفت . وي از کار باز ماند. کتاب از جلو ديدگانش دور شد و قلم از حرکت ايستاد. بيماري و بستري شدن علامه حدود دو سال به طول انجاميد و معالجات خارج از کشور هم مفيد واقع نشد تا اينکه آيتي از آيات الهي و عاشقي از عاشقان ولايت و مجاهدي نستوه روز جمعه 12 تيرماه 1349 برابر 28 ربيع الثاني 1390 هجري قمري نزديک ظهر بدرود جهان گفت . وي که همواره در نماز بود و جز به عبادت خداي کعبه و خدمت به مولود آن کاري ديگر نداشت ، در شصت و هشت سالگي از دنيا رفت و جهاني را در غم ارتحال خويش فرو برد .

الغدير وي چراغ خانه دلهاي باصفا شد و مشعل هدايت امت اسلامي .

/ 1