دانشوران روشندل نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

دانشوران روشندل - نسخه متنی

ناصر باقر بیدهندی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

اعور كرماج

صدرالدين اعور كرماج شاعرى است كه از يك چشم نابينا بوده.(1)

اعمى يزدى

ملاحسن در كتاب (بزم ايران) اين دوبيتى را از او نقل كرده است(1):




  • (نه دلبرى زخط سبز و روى گلرنگ است
    چو گل شكفته شود وارهد زدلتنگى
    ندانم اين دل صدچاك من چرا تنگ است.)



  • ميان صورت و معنا هزار فرسنگ است
    ندانم اين دل صدچاك من چرا تنگ است.)
    ندانم اين دل صدچاك من چرا تنگ است.)



الفت شيرازى

وى كه محمودخان نام داشت, از سرايندگان سده سيزدهم هجرى است كه (الفت) و (ساغر) تخلص مى كرده و به دستور فتحعلى شاه نابينا شده است.(1)

استرآبادى

سيدحسن استرآبادى از شاگردان ميرزاى شيرازى است و بر اساس گفته يكى از علما, در سوّمين بخش از زندگى خود, نابينا شد.

اصفهانى

سيدحسين, از علماى ربّانى و از شاگردانِ (فاضل اردكانى) بود كه در اواخر عمر پربركت خود بر اثر بيمارى نابينا شده پيش از سال 1330هـ.ق. در نجف وفات يافت.(1)

امرى شيرازى

نام او شيخ ابوالقاسم است. اين شاعر, داراى آثارى در علم اعداد و اسرار نقطه بوده و رساله اى در ذكر و فكر و جواب (مرآت الصفا) داشته است. وى, توسط فقيهان عصر خود تكفير و در سال 933هـ.ق. به دستور شاه طهماسب اوّل صفوى نابينا شد و سرانجام در سال 999هـ.ق. به قتل رسيد(1).

انتاكى (متوفى 1005 يا 1008 يا 1009هـ.ق.)

داوودبن عمر ملقب به (بصير) دانشمندى شيعى و عالمِ به علوم مختلف بوده در طب و فلسفه تبحّر داشت و در كودكى حافظِ قرآن شد. پدرش بزرگِ قبيله حبيب نجّار بود, لذا در جوار آرامگاه حبيب, سرايى براى تازه واردين ساخته و اطاق هايى نيز براى درويشان و همسايگان بناكرد و برنامه صبحانه را ـ كه هر روز تعدادى از خدمه براى آن جا مى آوردند ـ نظم داد. وى در مكه مكرمه رخ در نقاب خاك كشيد. تأليفات او به شرح زير است:

1 ـ شرح قصيده النفسِ ابوعلى سينا;

2 ـ استقصاء العلل;

3 ـ بغيةالمحتاج (در طب);

4 ـ النهجة;

5 ـ تذكرة اولى الالباب والجامع للعجب العجاب (در طب);

6 ـ تزيين الاسواق وتفصيل الشواق العشاق;

7 ـ الدرة المنتخبة فى الادوية المجرّبة;

8 ـ زينةالطروس فى احكام العقول والنفوس;

9 ـ غايةالمرام فى علم الكلام;

10 ـ النزهة المبهجة فى تشحيذ الاذهان وتعديل الأمزجة.(1)

انور شيرازى

ابراهيم خان, پسر كهين كريم خان زند است كه به دست على مرادخان زند نابينا شده در سال 1216هـ.ق. در قصبه نهاوند از دنيا رفت.(1)

اوزى شافعى (متولد 1275هـ.ق. و متوفى 1348هـ.ق.)

وى, فرزند حاج عبدالرحمان و متخلص به (مولوى) است كه شاعرى نويسنده و واعظى معاصر به شمار مى رفت. در اواخر عمر از نعمت بينايى و شنوايى محروم شد و سرانجام در بندرعباس از دنيا رفت. تأليفاتش عبارت است از:

1 ـ اصلاح القومين و ابطال القولين (در رد بهائيت);

2 ـ بشارة المؤمنين;

3 ـ الجوابات المولودية;

4 ـ ديوان اشعار عربى و فارسى.(1)
گفتنى است كه سه اثر نخست در هند به طبع رسيده است.

ابراهيم مجاب ضرير

سيدابراهيم, فرزند سيدمحمد عابد و نواده امام موسى كاظم است. شيخ شرف الدين عبيدلى در كتاب (تذكرةالأنساب) پيرامون ملقب شدن وى به مجاب, چنين مى گويد: (ابراهيم ضرير كوفى همان است كه جواب سلام او از سوى امام حسين داده شد. وى نخستين شخصى است كه در كربلا سكونت يافته در همان جا از دنيا رفت و در رواق حرم امام حسين دفن شد.)(1)

انصارى شوندى (متولد 1305هـ.ق.)

حجةالاسلام والمسلمين شيخ مصطفى انصارى شوندى در روستاى (شوند) ديده به جهان گشود. پدرش, حاج شيخ موسى انصارى است كه ايشان نيز رشته منبر را به دست داشته اند و شيخ موسى فرزند شيخ محمدعلى انصارى يكى از شاگردان مرحوم آيت اللّه ملاحسينقلى شوندى مى باشند و شيخ محمدعلى فرزند فرزند شيخ كريمقلى فرزند رمضان شوندى مى باشند بنابراين شيخ مصطفى يكى از نوادگان مرحوم ملاكريمقلى مى باشند كه ايشان در هفت سالگى به علت بيمارى بينايى خود را از دست داد,امّا در روستاى خود به مكتب رفت و پس از فراگيرى قرآن, مقدمات صرف ونحو را نزد پدرش فراگرفته در كنار آن تعدادى از كتابهاى ادبيات فارسى را نيز مطالعه كرد. در پى اتمام مقدمات صرف ونحو به همدان نزد مرحوم آخوند ملاعلى معصومى همدانى رفت و پس از آن كه استعداد قوى و حافظه شيخ مصطفى مورد توجه مرحوم آخوند قرارگرفت, وى در درسِ بحث مرحوم آخوند شركت جُست و 15سال تمام از محضر مرحوم آخوند بهره كافى برد, ضمن اين كه در درس هاى ساير اساتيد از جمله: حضرت آيةاللّه شيخ على انصارى, آيةالله بنى صدر و ديگران حضور مى يافت. هرگاه مرحوم آخوند براى جارى نمودن صيغه عقد به مجلس عقدى مى رفتن
د, تنها ايشان را به همراه مى بردند. شيخ مصطفى در اين باره مى گويد:
(مرحوم آقاى آخوند دست مرا مى گرفت و مانند دو رفيق با هم مى رفتيم; چون مى دانست من بينائى ندارم وقتى كه به حياط مدرسه مى رسيد هميشه با صدايى بلند مى گفت: آشيخ مصطفى, سلامٌ عليكم; و اكثراً مرا (يادگار آخوند ملاحسينقلى) صدامى زدند.)
به هنگام اقامت شيخ مصطفى انصارى در همدان, منبر مدرسه و نمازجماعت به عهده وى بوده است, لذا پس از آن كه چند روزى به علت گرفتارى به نماز جماعت نمى رود مرحوم آخوند به او مى گويد: (شيخ مصطفى, شما روز قيامت مسئول هستيد كه براى خواندن نماز جماعت نمى رويد چون طلبه ها پشت سر ديگران براى نماز حاضر نمى شوند و از دست شما شكايت دارند.)
شيخ مصطفى انصارى به علت بيمارى از مرحوم آخوند اجازه گرفته به (شوند) مى رود و در آن جا مى ماند, در عين حال در فكر درس و بحث بوده تكرار خوانده ها مى كند. وى, ديوان اشعارى نيز دارد كه مجموعه اى از اشعار عرفانى, غزليات مثنوى و اشعار تركى و عربى است. شيخ مصطفى سه دوره (اصول) مرحوم آخوند را درك كرده است. او, حافظ دوسوم قرآن مجيد و در حال حفظ كردن يك سوم ديگر است. در حيطه ادبيات فارسى هركس اشكالى داشت نزد مرحوم آخوند مى رفت, او نيز مى گفت: (آن ها را از آشيخ مصطفى بپرسيد ايشان بهتر از ما مى دانند! و ايشان در قسمت تفسير نيز كار مى كنند.)




/ 141