در مورد شخصيت علمي و اخلاقي شهيد آيت الله مدني(رحمه الله) توضيحاتي بفرماييد:به حق بايد گفت كه توجه به شخصيت اين گونه افراد كه تمام عمر خود را صرف خدمت به اسلام و مردم كردهاند، هم قدرداني از مقام علمي و معنوي اين افراد است و هم زمينه آموزندهاي براي افرادي كه از حالات اين بزرگوارها خبردار ميشوند. واقعاً اينها الگوهايي هستند كه افراد جامعه ما بايد از اينها سرمشق بگيرند، و در روش و رفتار خود از حركات و سكنات اينها استفاده كنند. اما در مورد سؤال، بايد عرض كنم كه وقتي كه من در نجف اشرف با ايشان تماس حاصل كردم و از آنجا نسبت به ايشان ارادت پيدا كردم ،همه نشو و نماي علمي ايشان را از نزديك نديدم و آنچه كه تكه تكه احياناً از جلسات و برخوردها فهميدم اين بود كه درس خارج را در قم، از آقايان حجت و حاج محمد تقي خوانساري و در نجف هم، از مرحوم سيد ابوالحسن اصفهاني و مرحوم شيخ كاظم شيرازي و علما و مراجع آن عصر استفاده كردند. آن موقع كه ما خدمتشان رسيده بوديم، مراحل اجتهاد را طي كرده و مشغول تدريس دروس مختلف بودند، به گونهاي كه تمام وقتشان را صرف درسهاي متعدد در سطوح مختلف ميكردند و جمعيت زيادي در درس ايشان شركت مينمودند، طوري كه در نجف، درس ايشان از همه درسها پرجمعيتتر بود و تلاميذ ايشان با عشق علاقهاي خاص در درس ايشان شركت ميكردند و از حوزه درسي ايشان بهرهمند ميشدند و از جهات اخلاقي ايشان نه فقط جلسات بحث اخلاق داشتند و آقايان طلاب و احياناً غير طلاب ديني استفاده ميكردند، بلكه اصلاً مشي عملي ايشان در زندگي، خانه، اجتماع و در جلسات بحث آموزنده بود و افرادي كه با ايشان در تماس بودند، آنها را تربيت ميكرد؛ در حقيقت بايد گفت كه شهيد آيت اللّه مدني در حوزه علميه نجف يك مربي عملي اخلاق بودند. در جلسات ايشان، آقايان اهل علم، در سطوح مختلف و احيانا گاهي كساني كه حتي از جهات علمي مقام بسيار عالي داشتند و حتي گاهي بعضي مراجع هم در جلسات بحث ايشان شركت ميكردند و ايشان هم مسائلي را كه مناسب با عوارضي كه ممكن است براي يك طلبه پيش بيايد و زيبنده نباشد، تذكر ميدادند و همه افرادي كه در جلسه شركت ميكردند، از بيانات ايشان بهرهمند ميشدند. از جهات اخلاقي نيز داراي خصوصيتي بود كه خلوت و اجتماعش با هم فرقي نداشت؛ در جلسات خصوصي و عمومي يكسان ديده ميشد. به امور مادي اعتنا نداشت و كيفيت رفتارش به گونهاي بود كه علاقمندانش را نسبت به امور دنيا بيعلاقه ميكرد و بيشتر شوق و ذوق علم و عمل، و پيمودن راه تهذيب و تزكيه را در آنها ايجاد ميكرد. اگر بخواهم در يك جمله خصوصيات معنوي و اخلاقي ايشان را خلاصه كنم، كساني كه با ايشان در ارتباط بودند، در رفتارشان مشخص بود كه از دوستان و علاقمندان او بودند؛ به ملاحظه روح تربيتياي كه از اين بزرگوار اثر ميگذاشت، در وضع رفتار برنامههاي زندگيشان تفاوتي پيدا ميشد و افراد از نحوه حركات و سكنات ايشان استفاده ميكردند. موقعيت ايشان در حوزه علميه چگونه بود؟ همانگونه كه در جواب سؤال اول ذكر شد، ايشان در حوزههاي علميه نقش بسيار مهمي، در دو جهت علم و عمل، نسبت به تربيت افراد و آقايان طلاب و محصلين علوم دينيه داشتند. از جهت علمي درسهاي متعددي در سطح مختلف داشته و شايد بتوان گفت كه درسهايي كه ايشان ميگفتند، نوع كساني كه در آن حد از درسها بودند، حتي المقدور سعي ميكردند، در درس ايشان شركت كنند و از اصل مطالب و نحوه القاي مطالب و چگونگي برخورد با شاگردان استفاده كنند و نسبت به طلاب بسيار دلسوز بوده و سعي ميكردند، مشكلات زندگي آنها را رفع نمايند، تا آنجا كه وقت داشتند و جمعي به خدمتشان ميآمدند تا درس تازهاي شروع نمايند. ايشان در حد توان مضايقه نميكردند، به گونهاي كه به اندازهاي درس ايشان زياد شده بودند كه شايد در روز هشت تا درس ميفرمودند و كاملاً نسبت به پرورندان طلاب كمال جديّت داشتند و اگر اشكالي براي طلاب پديد ميآمد، كاملاً گوش ميكرد و جواب كافي به آنها ميداد. از جهات عملي هم همينگونه كه ايشان از آن جهت كه فردي كاملاً ساخته شده بود و لذا در غير از جلسات اخلاقي كه داشتند، بسيار نقش سازندهاي در معنويات و روحيات آقايان طلاب داشت، در تماسها و معاشرتهايي كه با افراد مينمود، دائماً تذكر ميداد و ارشاد و راهنمايي ميكرد و افراد را از ناحيه تهذيب و تزكيه و اهتمام در آن جهاتي كه يك روحاني در راه كمال بايد رعايت كنند، هدايت مينمود و با رفتار و روشش تربيت ميكرد. نقش ايشان در جريان مبارزات و خنثي كردن توطئهها و خطوط انحرافي، به خصوص در رابطه با موقعيت ايشان در آذربايجان و سنگر نماز جمعه تبريز چگونه بود؟ به نظر ميرسد كه مبارزات ايشان را بايد به دو قسمت تقسيم كرد؛ يك قسمت مبارزات ايشان قبل از انقلاب و يك قسمت مبارزات ايشان با خطوط انحرافي پس از انقلاب، خصوصاً در آذربايجان كه پديد آمد. پيش از انقلاب ايشان از همان اوائل تحصيلات ،در سفرهاي تبليغي كه به بلاد مختلف ميرفتند ،مردم را نسبت به مفاسد رژيم گذشته آشنا ميكردند و به مردم هشياري ميدادند و شايد بتوان گفت كه ايشان از جمله كساني است كه در به ثمر رساندن انقلاب و بيدار كردن و حركت مردم با رهبريهاي امامت امت(ره) نقش مهميّ داشتند. گاهي خود ايشان تعبير ميكردند: «در بسياري از شهرستانها كه رفت و آمد داشتيم، افرادي را ساختهايم، بسيار محكم آماده و مهيا براي مبارزه با منكرات و مفاسد و مبارزه با رژيم گذشته»، ايشان قضايايي در همدان و آذرشهر داشتند و در خرم آباد كه مردم آنجا تقاضا نموده و ايشان را براي اداره امور به آنجا برده بودند، مبارزات مهمي انجام دادند كه منجر به تبعيد ايشان شد. آيت الله شهيد مدني به جاهاي مختلفي تبعيد شدند و در ايامي كه در نورآباد ممسني تبعيد بودند، ما به زيارتشان رفتيم. همانجا هم جلساتي داشتند و مردم را بيدار ميكردند و يك شور و هيجان در آن منطقه ايجاد شده بود. بطوري كه از كازرون و شيراز و. .. مرتب جمعيتهاي زيادي رفت و آمد مينمودند و از رهنمودهاي ايشان استفاده ميكردند و يك حركت و تحولي در مردم آنجا به وجود آورده بود كه دستگاه ميخواست زمينه آزادي ايشان را فراهم آورد، ولي سعي ميكرد كه اين بزرگوار تقاضاي آزادي كرده و يا كسي براي ايشان تقاضاي آزادي كند، ولي ايشان گفته بودند كه من رژيم را به رسميت نميشناسم تا تقاضاي آزادي كنم و راضي نيستم كه كسي براي من تقاضاي آزادي كند.در مبارزات ايشان با رژيم، در هر جا، آثار روشن و علني دارد؛ از جمله مبارزات ايشان، مبارزه با خطوط انحرافي رژيم گذشته زمينه از بين بردن كسروي بود.وقتي آيت الله شهيد مدني در نجف بود، موجب حركت مرحوم نواب صفوي به ايران شد؛ شهيد آيت الله مدني مقداري كتاب ميفروشد و پولش را در اختيار نواب قرار ميدهد تا وي به ايران بيايد و جلوي اين فرد فاسد كه با اعتقادات مردم بازي ميكرد را بگيرد.به ياد دارم كه اسلحهاي را كه ايشان تهيه كرده بود، از پول كتابهايي بود كه شهيد آيت الله مدني فروخته بودند كه بعد مسئله فدائيان اسلام پديد آمد.پس از انقلاب ايشان در همدان بودند و امور آنجا را اداره ميكردند و از سوي امام(ره) به نمايندگي و امامت جمعه آنجا منصوب شده بودند تا ترور مرحوم جناب آقاي قاضي(ره) پيش آمد. پس از تحركات ضد انقلاب، از جمله خلق مسلمان، امام ايشان را به نمايندگي استان آذربايجان و امامت جمعه تبريز منصوب كرد. از آن به بعد وضع تازهاي در آذربايجان پيدا شد.با روش و رفتاري كه اين شهيد عزيز داشتند، تقريبا ميتوان گفت كه ضد انقلاب، به خصوص حزب خلق مسلمان، ديگر نميتوانست نقش بارزي داشته باشد. بلكه ايشان به واسطه برنامه و فعاليتهايي كه در آنجا انجام دادند و بيدارياي كه به مردم آن سامان دادند و در خطبههاي نماز جمعه مسائلي را كه مطرح كردند، در حقيقت وضع آذربايجان را دگرگون كرد، به گونهاي كه ديگر جايي براي رشد ضد انقلاب باقي نماند و بايد گفت كه مرحوم شهيد آيتالله مدني نقش بسيار مهمي در تثبيت انقلاب و حكومت اسلامي در آذربايجان داشتند.در جريان مبارزات رابطه ايشان با امام(ره) به چه صورت بود؟ميتوان گفت كه مرحوم شهيد آيت الله مدني نسبت به امام (ره) فدائي و فاني بود و از ابتداي مبارزه روحانيت به رهبري امام(ره) ايشان در نجف حركتي را براي پشتيباني از نهضت آغاز كرد، به طوري كه مدتي درسها تعطيل بود و جلسات متعددي براي حمايت از امام(ره) و نهضت ايران، بعنوان مجالس فاتحه شهدا در تمام مدارس علميه و بعضي مساجد برگزار شد، ايشان همچنان به مبارزاتش ادامه داد، تا اينكه امام(ره) از تركيه به نجف اشرف مسافرت كردند.ايشان در آنجا هميشه در نماز جماعت امام(ره) شركت ميكردند و به مناسبتهاي مختلف خدمت امام(ره) شرفياب ميشدند و از ايشان رهنمودهايي ميگرفتند، با تمام وجود در مقام اطاعت و عمل به دستورات امام(ره) بود و در تمام مراحل، قدم به قدم از حركت امام (ره) و رهنمودهاي امام(ره) پيروي ميكردند.اعتماد امام(ره) به مرحوم آيت الله مدني به گونهاي بود كه در جلسات خصوصي كه در مواقع حساس تشكيل ميشد، از ايشان دعوت ميكردند؛ مثلاً به ياد دارم، با اينكه امام(ره) بنا نداشت مقامات عراق را بپذيرد و حتي المقدور سعي ميكرد به آنها اجازه ورود ندهد، لكن گاهي لازم ميشد و اجازه ميدادند. در اين جلسات امام از چند نفر افراد معتمد و مورد وثوق كه در نجف موقعيت خاصي داشتند، دعوت ميكردند تا رژيم عراق نتواند سياسي كاري كند و براي سوء استفاده مسائلي را به امام (ره) نسبت دهد؛ از جمله اين افراد، مرحوم آيت الله مدني (ره) و بعضي از آقايان علماي مورد وثوقِ عرب زبان بودند. با اينكه مقامات عراق مكرر تقاضاي ملاقات خصوصي با امام(ره) ميكردند و حضرت امام(ره) نميپذيرفت.لذا ايشان بسيار مورد اعتماد امام(ره) بودند و امام امور حساس به وجود آمده را به ايشان واگذار ميكرد.سوابق و خاطرات آموزندهاي از آن شهيد عزيز داريد، بيان بفرماييد؟بايد گفت همه حركات، روش و رفتار آيت الله شهيد مدني خاطرهاي آموزنده است. ايشان در خدمت اسلام بود و در همه جلسات خود اطرافيان را به ياد خدا ميانداخت.يادم هست در سفرهائي كه با هم پياده از نجف به كربلا مشرف ميشديم، چقدر تحت تأثير اخلاق ايشان قرار ميگرفتيم و چقدر عربهايي كه در جاده در طول 2 الي 3 شبانهروز با ما بودند تحت تأثير ايشان و مواعظ و نصايح ايشان واقع ميشدند.ايشان نسبت به خدمت به حوزههاي علميه اهتمام جدي داشت. درد سينهاي برايش به وجود آمد كه منجر به خونريزي شد (كه تعبير به بيماري سل ميكردند) و به اندازهاي خطرناك شد كه نوعا كساني كه با ايشان مربوط بودند و حتي دكترها، از حيات ايشان مأيوس شده بودند، اما ايشان با آن روحيه توسلي كه داشت، حالش خوب شد و درس را شروع كرد.در عبادتهايشان حالت خاصي داشتند، كساني كه حالت عبادت ايشان را ميديدند، لذت ميبردند، حالت دعاي خاصي داشتند به گونهاي كه نوعا جلسات دعايي كه برگزار ميشد، سعي ميكردند از وجود ايشان در آن جلسات استفاده نمايند. با اين همه ايشان خائف بودند كه نكند ما از جهت نيت، آن خلوصي كه بايد در اعمالمان داشته باشيم، نداشته باشيم.از جمله خصوصيات ايشان كه من آن را فراموش نميكنم، اين است كه وقتي بنا شد كه آيت الله العظمي بروجردي(ره) به آقايان طلاب حوزه علميه نجف شهريهاي بدهند، تصميم بر اين بود كه امتحاني گرفته شود و آيت الله مدني از ممتحنين بود؛ كيفيت امتحان ايشان به گونهاي بود كه هيچ كس از امتحان ناراحت نميشد و در عين حال خصوصيت وضع علمي و تحصيلي افراد مشخص ميشد، به گونهاي كه افرادي كه به حسب طبع، مايل بودند به امتحان و ميآمدند و كساني كه يك مقدار برايشان مشكل بود، به هر مناسبتي و موقعي به آنها تماس ميگرفت و از وضعيت درسي آنها مطلع ميگشت، مثلاً به عنوان ديدن به منزلشان ميرفت و بعد يك مسئله علمي را به عنوان بحث پيش ميكشيد كه در ضمن اين مطالب موقعيت علمي و تحصلي فرد مشخص شود و كاملاً رعايت حال افراد هم ميشد و وزان علمي بسياري از فضلا را به همين گونه به دست آورد.*