انسانساز حوزه ها نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

انسانساز حوزه ها - نسخه متنی

صادق گلزاده

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

انسان‏ساز حوزه‏ها

صادق گلزاده

در گفت وگو با آيت الله راستي كاشاني

در مورد شخصيت علمي و اخلاقي شهيد آيت الله مدني(رحمه الله) توضيحاتي بفرماييد:

به حق بايد گفت كه توجه به شخصيت اين گونه افراد كه تمام عمر خود را صرف خدمت به اسلام و مردم كرده‏اند، هم قدرداني از مقام علمي و معنوي اين افراد است و هم زمينه آموزنده‏اي براي افرادي كه از حالات اين بزرگوارها خبردار مي‏شوند. واقعاً اين‏ها الگوهايي هستند كه افراد جامعه ما بايد از اين‏ها سرمشق بگيرند، و در روش و رفتار خود از حركات و سكنات اينها استفاده كنند.

اما در مورد سؤال، بايد عرض كنم كه وقتي كه من در نجف اشرف با ايشان تماس حاصل كردم و از آنجا نسبت به ايشان ارادت پيدا كردم ،همه نشو و نماي علمي ايشان را از نزديك نديدم و آنچه كه تكه تكه احياناً از جلسات و برخوردها فهميدم اين بود كه درس خارج را در قم، از آقايان حجت و حاج محمد تقي خوانساري و در نجف هم، از مرحوم سيد ابوالحسن اصفهاني و مرحوم شيخ كاظم شيرازي و علما و مراجع آن عصر استفاده كردند.

آن موقع كه ما خدمتشان رسيده بوديم، مراحل اجتهاد را طي كرده و مشغول تدريس دروس مختلف بودند، به گونه‏اي كه تمام وقتشان را صرف درس‏هاي متعدد در سطوح مختلف مي‏كردند و جمعيت زيادي در درس ايشان شركت مي‏نمودند، طوري كه در نجف، درس ايشان از همه درس‏ها پرجمعيت‏تر بود و تلاميذ ايشان با عشق علاقه‏اي خاص در درس ايشان شركت مي‏كردند و از حوزه درسي ايشان بهره‏مند مي‏شدند و از جهات اخلاقي ايشان نه فقط جلسات بحث اخلاق داشتند و آقايان طلاب و احياناً غير طلاب ديني استفاده مي‏كردند، بلكه اصلاً مشي عملي ايشان در زندگي، خانه، اجتماع و در جلسات بحث آموزنده بود و افرادي كه با ايشان در تماس بودند، آنها را تربيت مي‏كرد؛ در حقيقت بايد گفت كه شهيد آيت اللّه مدني در حوزه علميه نجف يك مربي عملي اخلاق بودند.

در جلسات ايشان، آقايان اهل علم، در سطوح مختلف و احيانا گاهي كساني كه حتي از جهات علمي مقام بسيار عالي داشتند و حتي گاهي بعضي مراجع هم در جلسات بحث ايشان شركت مي‏كردند و ايشان هم مسائلي را كه مناسب با عوارضي كه ممكن است براي يك طلبه پيش بيايد و زيبنده نباشد، تذكر مي‏دادند و همه افرادي كه در جلسه شركت مي‏كردند، از بيانات ايشان بهره‏مند مي‏شدند.

از جهات اخلاقي نيز داراي خصوصيتي بود كه خلوت و اجتماعش با هم فرقي نداشت؛ در جلسات خصوصي و عمومي يكسان ديده مي‏شد. به امور مادي اعتنا نداشت و كيفيت رفتارش به گونه‏اي بود كه علاقمندانش را نسبت به امور دنيا بي‏علاقه مي‏كرد و بيشتر شوق و ذوق علم و عمل، و پيمودن راه تهذيب و تزكيه را در آنها ايجاد مي‏كرد. اگر بخواهم در يك جمله خصوصيات معنوي و اخلاقي ايشان را خلاصه كنم، كساني كه با ايشان در ارتباط بودند، در رفتارشان مشخص بود كه از دوستان و علاقمندان او بودند؛ به ملاحظه روح تربيتي‏اي كه از اين بزرگوار اثر مي‏گذاشت، در وضع رفتار برنامه‏هاي زندگيشان تفاوتي پيدا مي‏شد و افراد از نحوه حركات و سكنات ايشان استفاده مي‏كردند.

موقعيت ايشان در حوزه علميه چگونه بود؟

همانگونه كه در جواب سؤال اول ذكر شد، ايشان در حوزه‏هاي علميه نقش بسيار مهمي، در دو جهت علم و عمل، نسبت به تربيت افراد و آقايان طلاب و محصلين علوم دينيه داشتند.

از جهت علمي درس‏هاي متعددي در سطح مختلف داشته و شايد بتوان گفت كه درس‏هايي كه ايشان مي‏گفتند، نوع كساني كه در آن حد از درس‏ها بودند، حتي المقدور سعي مي‏كردند، در درس ايشان شركت كنند و از اصل مطالب و نحوه القاي مطالب و چگونگي برخورد با شاگردان استفاده كنند و نسبت به طلاب بسيار دلسوز بوده و سعي مي‏كردند، مشكلات زندگي آنها را رفع نمايند، تا آنجا كه وقت داشتند و جمعي به خدمتشان مي‏آمدند تا درس تازه‏اي شروع نمايند. ايشان در حد توان مضايقه نمي‏كردند، به گونه‏اي كه به اندازه‏اي درس ايشان زياد شده بودند كه شايد در روز هشت تا درس مي‏فرمودند و كاملاً نسبت به پرورندان طلاب كمال جديّت داشتند و اگر اشكالي براي طلاب پديد مي‏آمد، كاملاً گوش مي‏كرد و جواب كافي به آنها مي‏داد.

از جهات عملي هم همين‏گونه كه ايشان از آن جهت كه فردي كاملاً ساخته شده بود و لذا در غير از جلسات اخلاقي كه داشتند، بسيار نقش سازنده‏اي در معنويات و روحيات آقايان طلاب داشت، در تماس‏ها و معاشرت‏هايي كه با افراد مي‏نمود، دائماً تذكر مي‏داد و ارشاد و راهنمايي مي‏كرد و افراد را از ناحيه تهذيب و تزكيه و اهتمام در آن جهاتي كه يك روحاني در راه كمال بايد رعايت كنند، هدايت مي‏نمود و با رفتار و روشش تربيت مي‏كرد.

نقش ايشان در جريان مبارزات و خنثي كردن توطئه‏ها و خطوط انحرافي، به خصوص در رابطه با موقعيت ايشان در آذربايجان و سنگر نماز جمعه تبريز چگونه بود؟

به نظر مي‏رسد كه مبارزات ايشان را بايد به دو قسمت تقسيم كرد؛ يك قسمت مبارزات ايشان قبل از انقلاب و يك قسمت مبارزات ايشان با خطوط انحرافي پس از انقلاب، خصوصاً در آذربايجان كه پديد آمد.

پيش از انقلاب ايشان از همان اوائل تحصيلات ،در سفرهاي تبليغي كه به بلاد مختلف مي‏رفتند ،مردم را نسبت به مفاسد رژيم گذشته آشنا مي‏كردند و به مردم هشياري مي‏دادند و شايد بتوان گفت كه ايشان از جمله كساني است كه در به ثمر رساندن انقلاب و بيدار كردن و حركت مردم با رهبري‏هاي امامت امت(ره) نقش مهميّ داشتند. گاهي خود ايشان تعبير مي‏كردند: «در بسياري از شهرستان‏ها كه رفت و آمد داشتيم، افرادي را ساخته‏ايم، بسيار محكم آماده و مهيا براي مبارزه با منكرات و مفاسد و مبارزه با رژيم گذشته»، ايشان قضايايي در همدان و آذرشهر داشتند و در خرم آباد كه مردم آنجا تقاضا نموده و ايشان را براي اداره امور به آنجا برده بودند، مبارزات مهمي انجام دادند كه منجر به تبعيد ايشان شد. آيت الله شهيد مدني به جاهاي مختلفي تبعيد شدند و در ايامي كه در نورآباد ممسني تبعيد بودند، ما به زيارتشان رفتيم. همانجا هم جلساتي داشتند و مردم را بيدار مي‏كردند و يك شور و هيجان در آن منطقه ايجاد شده بود. بطوري كه از كازرون و شيراز و. .. مرتب جمعيت‏هاي زيادي رفت و آمد مي‏نمودند و از رهنمودهاي ايشان استفاده مي‏كردند و يك حركت و تحولي در مردم آنجا به وجود آورده بود كه دستگاه مي‏خواست زمينه آزادي ايشان را فراهم آورد، ولي سعي مي‏كرد كه اين بزرگوار تقاضاي آزادي كرده و يا كسي براي ايشان تقاضاي آزادي كند، ولي ايشان گفته بودند كه من رژيم را به رسميت نمي‏شناسم تا تقاضاي آزادي كنم و راضي نيستم كه كسي براي من تقاضاي آزادي كند.

در مبارزات ايشان با رژيم، در هر جا، آثار روشن و علني دارد؛ از جمله مبارزات ايشان، مبارزه با خطوط انحرافي رژيم گذشته زمينه از بين بردن كسروي بود.

وقتي آيت الله شهيد مدني در نجف بود، موجب حركت مرحوم نواب صفوي به ايران شد؛ شهيد آيت الله مدني مقداري كتاب مي‏فروشد و پولش را در اختيار نواب قرار مي‏دهد تا وي به ايران بيايد و جلوي اين فرد فاسد كه با اعتقادات مردم بازي مي‏كرد را بگيرد.

به ياد دارم كه اسلحه‏اي را كه ايشان تهيه كرده بود، از پول كتاب‏هايي بود كه شهيد آيت الله مدني فروخته بودند كه بعد مسئله فدائيان اسلام پديد آمد.

پس از انقلاب ايشان در همدان بودند و امور آنجا را اداره مي‏كردند و از سوي امام(ره) به نمايندگي و امامت جمعه آنجا منصوب شده بودند تا ترور مرحوم جناب آقاي قاضي(ره) پيش آمد. پس از تحركات ضد انقلاب، از جمله خلق مسلمان، امام ايشان را به نمايندگي استان آذربايجان و امامت جمعه تبريز منصوب كرد. از آن به بعد وضع تازه‏اي در آذربايجان پيدا شد.

با روش و رفتاري كه اين شهيد عزيز داشتند، تقريبا مي‏توان گفت كه ضد انقلاب، به خصوص حزب خلق مسلمان، ديگر نمي‏توانست نقش بارزي داشته باشد. بلكه ايشان به واسطه برنامه و فعاليت‏هايي كه در آنجا انجام دادند و بيداري‏اي كه به مردم آن سامان دادند و در خطبه‏هاي نماز جمعه مسائلي را كه مطرح كردند، در حقيقت وضع آذربايجان را دگرگون كرد، به گونه‏اي كه ديگر جايي براي رشد ضد انقلاب باقي نماند و بايد گفت كه مرحوم شهيد آيت‏الله مدني نقش بسيار مهمي در تثبيت انقلاب و حكومت اسلامي در آذربايجان داشتند.

در جريان مبارزات رابطه ايشان با امام(ره) به چه صورت بود؟

مي‏توان گفت كه مرحوم شهيد آيت الله مدني نسبت به امام (ره) فدائي و فاني بود و از ابتداي مبارزه روحانيت به رهبري امام(ره) ايشان در نجف حركتي را براي پشتيباني از نهضت آغاز كرد، به طوري كه مدتي درس‏ها تعطيل بود و جلسات متعددي براي حمايت از امام(ره) و نهضت ايران، بعنوان مجالس فاتحه شهدا در تمام مدارس علميه و بعضي مساجد برگزار شد، ايشان همچنان به مبارزاتش ادامه داد، تا اينكه امام(ره) از تركيه به نجف اشرف مسافرت كردند.

ايشان در آنجا هميشه در نماز جماعت امام(ره) شركت مي‏كردند و به مناسبت‏هاي مختلف خدمت امام(ره) شرفياب مي‏شدند و از ايشان رهنمودهايي مي‏گرفتند، با تمام وجود در مقام اطاعت و عمل به دستورات امام(ره) بود و در تمام مراحل، قدم به قدم از حركت امام (ره) و رهنمودهاي امام(ره) پيروي مي‏كردند.

اعتماد امام(ره) به مرحوم آيت الله مدني به گونه‏اي بود كه در جلسات خصوصي كه در مواقع حساس تشكيل مي‏شد، از ايشان دعوت مي‏كردند؛ مثلاً به ياد دارم، با اينكه امام(ره) بنا نداشت مقامات عراق را بپذيرد و حتي المقدور سعي مي‏كرد به آنها اجازه ورود ندهد، لكن گاهي لازم مي‏شد و اجازه مي‏دادند. در اين جلسات امام از چند نفر افراد معتمد و مورد وثوق كه در نجف موقعيت خاصي داشتند، دعوت مي‏كردند تا رژيم عراق نتواند سياسي كاري كند و براي سوء استفاده مسائلي را به امام (ره) نسبت دهد؛ از جمله اين افراد، مرحوم آيت الله مدني (ره) و بعضي از آقايان علماي مورد وثوقِ عرب زبان بودند. با اينكه مقامات عراق مكرر تقاضاي ملاقات خصوصي با امام(ره) مي‏كردند و حضرت امام(ره) نمي‏پذيرفت.

لذا ايشان بسيار مورد اعتماد امام(ره) بودند و امام امور حساس به وجود آمده را به ايشان واگذار مي‏كرد.

سوابق و خاطرات آموزنده‏اي از آن شهيد عزيز داريد، بيان بفرماييد؟

بايد گفت همه حركات، روش و رفتار آيت الله شهيد مدني خاطره‏اي آموزنده است. ايشان در خدمت اسلام بود و در همه جلسات خود اطرافيان را به ياد خدا مي‏انداخت.

يادم هست در سفرهائي كه با هم پياده از نجف به كربلا مشرف مي‏شديم، چقدر تحت تأثير اخلاق ايشان قرار مي‏گرفتيم و چقدر عرب‏هايي كه در جاده در طول 2 الي 3 شبانه‏روز با ما بودند تحت تأثير ايشان و مواعظ و نصايح ايشان واقع مي‏شدند.

ايشان نسبت به خدمت به حوزه‏هاي علميه اهتمام جدي داشت. درد سينه‏اي برايش به وجود آمد كه منجر به خونريزي شد (كه تعبير به بيماري سل مي‏كردند) و به اندازه‏اي خطرناك شد كه نوعا كساني كه با ايشان مربوط بودند و حتي دكترها، از حيات ايشان مأيوس شده بودند، اما ايشان با آن روحيه توسلي كه داشت، حالش خوب شد و درس را شروع كرد.

در عبادت‏هايشان حالت خاصي داشتند، كساني كه حالت عبادت ايشان را مي‏ديدند، لذت مي‏بردند، حالت دعاي خاصي داشتند به گونه‏اي كه نوعا جلسات دعايي كه برگزار مي‏شد، سعي مي‏كردند از وجود ايشان در آن جلسات استفاده نمايند. با اين همه ايشان خائف بودند كه نكند ما از جهت نيت، آن خلوصي كه بايد در اعمالمان داشته باشيم، نداشته باشيم.

از جمله خصوصيات ايشان كه من آن را فراموش نمي‏كنم، اين است كه وقتي بنا شد كه آيت الله العظمي بروجردي(ره) به آقايان طلاب حوزه علميه نجف شهريه‏اي بدهند، تصميم بر اين بود كه امتحاني گرفته شود و آيت الله مدني از ممتحنين بود؛ كيفيت امتحان ايشان به گونه‏اي بود كه هيچ كس از امتحان ناراحت نمي‏شد و در عين حال خصوصيت وضع علمي و تحصيلي افراد مشخص مي‏شد، به گونه‏اي كه افرادي كه به حسب طبع، مايل بودند به امتحان و مي‏آمدند و كساني كه يك مقدار برايشان مشكل بود، به هر مناسبتي و موقعي به آنها تماس مي‏گرفت و از وضعيت درسي آنها مطلع مي‏گشت، مثلاً به عنوان ديدن به منزلشان مي‏رفت و بعد يك مسئله علمي را به عنوان بحث پيش مي‏كشيد كه در ضمن اين مطالب موقعيت علمي و تحصلي فرد مشخص شود و كاملاً رعايت حال افراد هم مي‏شد و وزان علمي بسياري از فضلا را به همين گونه به دست آورد.*

/ 1