نقد «نظریه اخلاقی کانت» (علیرضا آل بویه، مصطفی ملکیان) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

نقد «نظریه اخلاقی کانت» (علیرضا آل بویه، مصطفی ملکیان) - نسخه متنی

محمد محمد رضایی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

‌ ‌نقد «نظريه‌ اخلاقي‌ كانت»

‌ ‌(عليرضا آل‌بويه، مصطفي‌ ملكيان)

چكيده‌

‌ ‌اين‌ مقال‌ بر آن‌ است‌ تا ترجمة‌ يكي‌ از كتاب‌هاي‌ مهم‌ در حوزة‌ فلسفه‌ اخلاق، يعني‌ نظريه‌ اخلاقي‌ كانت‌ را نقد و بررسي‌ كند.

اين‌ كتاب‌ را بروس‌ اوني. استاد دانشگاه‌ ماسوچوست‌ به‌ انگليسي‌ نگاشته‌ است‌ كه‌ دو تن‌ از مترجمان‌ يعني‌ آقايان‌ عليرضا آل‌بويه، و مصطفي‌ ملكيان‌ آن‌ را از انگليسي‌ به‌ فارسي‌ ترجمه‌ كرده‌اند. ناقد ترجمة‌ اين‌ كتاب، چند صفحه‌ از متن‌ انگليسي‌ را به‌ اجمال‌ بررسي، و خطاهاي‌ فاحشي‌ را در آن‌ مشاهده‌ كرده‌ است. اميد است‌ كه‌ اين‌ نقد، تذكاري‌ براي‌ دقت‌ هر چه‌ بيش‌تر مترجمان‌ و اصلاح‌ چاپ‌هاي‌ بعدي‌ اين‌ كتاب‌ باشد.

واژگان‌ كليدي:

اخلاق‌ كانت، نقد، ترجمه، فلسفة‌ اخلاق، مصطفي‌ ملكيان، عليرضا آل‌بويه‌

‌ ‌اخيراً‌ كتابي‌ با عنوان‌ نظرية‌ اخلاقي‌ كانت، نويسنده: بروس‌ اوني، مترجم: عليرضا آل‌بويه، ويراستار ترجمه: مصطفي‌ ملكيان، ترجمه‌ و تحقيق: مركز مطالعات‌ و تحقيقات‌ اسلامي، پژوهشكده‌ فلسفه‌ و كلام‌ اسلامي، ناشر: بوستان‌ كتاب‌ قم‌ (انتشارات‌ دفتر تبليغات‌ اسلامي)، چاپ‌ اول، 1381، از انگليسي‌ به‌ فارسي‌ ترجمه‌ شده‌ است.

كتاب‌ ياد شده، نقد و بررسي‌ نظرية‌ اخلاقي‌ كانت‌ است‌ كه‌ به‌طور عمده‌ بر دو اثر از آثار اخلاقي‌ او يعني‌ بنياد مابعدالطبيعه‌ اخلاق‌ و فلسفة‌ اخلاق‌ متمركز است. مؤ‌لف‌ دربارة‌ اين‌ كتاب‌ مي‌گويد: اميدوارم‌ كتابم‌ براي‌ متخصصان‌ فلسفة‌ كانت‌ جالب‌ باشد؛ اما آن‌ را براي‌ آن‌ دسته‌ از دانشجويان‌ و استادان‌ فلسفة‌ اخلاق‌ نوشته‌ام‌ كه‌ مي‌خواهند سهم‌ كانت‌ را دربارة‌ موضوع‌ خودشان‌ فهميده‌ و ارزيابي‌ كنند.

مؤ‌لف‌ اين‌ كتاب، بروس‌ اوني‌Bruce Aune[ ] (1933 - ) دكتري‌ فلسفه‌ خود را در دانشگاه‌ مينه‌سوتا در

‌ ‌دكتر محمد محمدرضايي1

‌ ‌1960 دريافت‌ كرد. در كالج‌ آبرلين‌ دانشگاه‌ پيتزبورگ‌ تدريس‌ كرد و در 1966 به‌ مقام‌ استادي‌ فلسفه‌ در دانشگاه‌ ماساچوست‌ در شهر آموست‌ رسيد. او كتاب‌هاي‌ چندي‌ را نگاشته‌ است.

دربارة‌ مترجمان: مسئووليت‌ اصلي‌ ترجمه‌ اين‌ كتاب، به‌ عهدة‌ آقايان‌ عليرضا آل‌بويه‌ و مصطفي‌ ملكيان‌ است؛ البته‌ استاد محترم، جناب‌ آقاي‌ ملكيان، مقابله‌ متن‌ انگليسي‌ را با ترجمه‌ فارسي‌ عهده‌دار بوده‌اند كه‌ تضمين‌كننده‌ اعتبار ترجمه‌ است. مترجم، در مقدمة‌ كتاب، نام‌ برخي‌ ديگر از مترجمان‌ را ذكر مي‌كند كه‌ آنان‌ نيز به‌ او مدد رسانده‌اند؛ ولي‌ مسئووليت‌ ترجمه، متوجه‌ آنان‌ نيست. همان‌طور كه‌ مؤ‌لف‌ مي‌گويد، اين‌ كتاب، براي‌ دانشجويان‌ و استادان‌ فلسفة‌ اخلاق‌ نگاشته‌ شده‌ است؛ بنابراين‌ ترجمة‌ چنين‌ كتابي‌ بايد با اصل‌ كتاب‌ همسنگ‌ باشد كه‌ چنين‌ نيست!

شايان‌ ذكر است‌ كه‌ اينجانب‌ به‌ عللي‌ قصد نقد و بررسي‌ آثار استاد محترم‌ جناب‌ آقاي‌ ملكيان‌ را نداشتم؛ ولي‌ چون‌ نبايد حقيقت‌ را در پاي‌ هيچ‌ موجودي‌ قرباني‌ كرد، و از آن‌جا كه‌ حتم‌ دارم‌ ايشان‌ نيز از اين‌ نقد استقبال‌ خواهند كرد و چون‌ اين‌ نقد به‌ پيشنهاد جناب‌ آقاي‌ عليرضا آل‌بويه‌ صورت‌ گرفت، به‌ اين‌ نقد پرداختم؛ اما همچنان‌ به‌ آن‌ عزيزان‌ ارادت‌ دارم‌ و توفيق‌ آنان‌ را در عرصه‌هاي‌ ديگر آرزومندم.

در اين‌ مقال، قصد پرگويي‌ نيست؛ بدين‌ جهت‌ چند صفحة‌ از متن‌ انگليسي‌ (70 - 83) و پانزده‌ صفحه‌ از متن‌ فارسي‌ (108 - 123) كه‌ 300 صفحه‌ است، يعني‌ پنج‌ درصد از كل‌ كتاب، گزينش‌ و به‌ اجمال‌ نقد شده‌ است. در اين‌ ارزيابي، ابتدا جملة‌ انگليسي‌ و در مرتبه‌ بعد، ترجمه‌ مترجمان‌ محترم، سپس‌ توضيح‌ ناقد و در آخر، ترجمة‌ پيشنهادي‌ خواهد آمد. اميد است‌ كه‌ اين‌ نوشتار نقد گونه، تذكاري‌ براي‌ دقت‌ هر چه‌ بيش‌تر و اصلاح‌ چاپ‌هاي‌ بعدي‌ باشد.

. To the extent that our motive concerns it, our1 motive concerns something that, because it is the final end of nature, is an object of absolute, nonrelative value. This justifies calling it an end , even though, as the object of a rational motive, it is not something that e or bring into existence.zwe endeavor to reali

It might be suggested that, contrary to what Kant says, there is a significant sense in which rational nature can be an end that creatures like us might (82e. (P. zendeavor to reali

ترجمة‌ مترجمان‌ محترم: تا آنجا كه‌ به‌ غايت‌ ما مربوط‌ مي‌شود، انگيزه‌ ما با چيزي‌ سروكار دارد كه‌ به‌ دليل‌ اين‌ كه‌ غايت‌ نهايي‌ طبيعت‌ است، متعلق‌ ارزش‌ مطلق‌ و غيرنسبي‌ است.

ممكن‌ است‌ گفته‌ شود كه‌ برخلاف‌ آن‌چه‌ كانت‌ مي‌گويد معناي‌ مهمي‌ وجود دارد كه‌ در آن‌ طبيعت‌ عقلاني‌ مي‌تواند غايتي‌ باشد كه‌ مخلوقاتي‌ مانند ما تلاش‌ مي‌كنند تا آن‌ را محقق‌ سازند. (ص‌ 123)

توضيح: مترجمان‌ محترم، بين‌ جمله‌ اول‌ و دوم‌ جمله‌اي‌ سه‌ سطري:

This justifics calling it an end, even though, as the object of a rational motive. it is not something that e or being into existence.zwe endeavor to reali

را ترجمه‌ نكرده‌اند كه‌ ترجمه‌ آن‌ چنين‌ مي‌شود:

اين‌ امر، «غايت» ناميدن‌ آن‌ را توجيه‌ مي‌كند؛ حتي‌ اگرچه‌ آن، به‌صورت‌ متعلق‌ انگيزة‌ عقلاني، چيزي‌ نيست‌ كه‌ بكوشيم‌ آن‌ را متحقق‌ سازيم‌ يا پديد آوريم.

ترجمة‌ پيشنهادي: تا آن‌جا كه‌ به‌ انگيزة‌ ما در باب‌ آن‌ مربوط‌ مي‌شود، انگيزة‌ ما با چيزي‌ سروكار دارد كه‌ چون‌ غايت‌نهايي‌ طبيعت‌ است، متعلق‌ ارزش‌ مطلق‌ و غير نسبي‌ است. اين‌ امر «غايت» ناميدن‌ آن‌ را توجيه‌ مي‌كند؛ حتي‌ اگرچه، آن، به‌صورت‌ متعلق‌ انگيزة‌ عقلاني، چيزي‌ نيست‌ كه‌ بكوشيم‌ آن‌ را متحقق‌ سازيم‌ يا پديد آوريم. ممكن‌ است‌ گفته‌ شود... .

. It turns out that, in Kant's view, these two ways2 of being unable to will that one's maxim shall become a universal law yield two distinct tests for morally permissible action and these tests coincide with the tests associated with the negative and positive (80treatment of humanity as an end in it self. (P,

ترجمة‌ مترجمان: معلوم‌ شد كه‌ از نظر كانت‌ اين‌ دو طريقي‌ كه‌ در آن‌ دو طريق‌ نمي‌توان‌ اراده‌ كرد كه‌ قاعده‌اي‌ قانوني‌ كلي‌ شود، دو آزمون‌ مجز‌ا براي‌ عمل‌ از لحاظ‌ اخلاقي‌ غيرمجاز در اختيار مي‌گذارد و اين‌ آزمون‌ با آزمون‌هاي‌ در مورد رفتار مثبت‌ و منفي‌ با انسانيت‌ به‌عنوان‌ غايت‌ في‌ نفسه‌ منطبق‌ است. (ص‌ 119)

توضيح: مترجمان‌ محترم‌ در اين‌ ترجمه، گرفتار خطايي‌ فاحش‌ شده‌اند. آنان‌ تعبيرtwo distinct tests for morally permissible action را به‌ «دو آزمون‌ مجزا براي‌ عمل‌ از لحاظ‌ اخلاقي‌ غير مجاز» ترجمه‌ كرده‌اند كه‌ درست‌ نيست‌ واژة‌permissible به‌ معناي‌ مجاز است، نه‌ غيرمجاز؛ بنابراين، ترجمة‌ صحيح‌ آن‌ چنين‌ مي‌شود: دو آزمون‌ مجزا براي‌ عمل‌ از لحاظ‌ اخلاقي‌ مجاز.

ترجمة‌ پيشنهادي: روشن‌ شد كه‌ از نظر كانت، دو طريقي‌ كه‌ در آن‌ها نمي‌توان‌ اراده‌ كرد كه‌ قاعده‌اي، قانون‌ كلي‌ شود، دو آزمون‌ مجز‌ا براي‌ عمل‌ از لحاظ‌ اخلاقي‌ مجاز در اختيار مي‌گذارد و اين‌ آزمون‌ها با آزمون‌هاي‌ مربوط‌ به‌ رفتار مثبت‌ و منفي‌ با انسانيت‌ به‌صورت‌ غايت‌ في‌نفسه‌ منطبق‌ است.

. On the face of it, C1 places a mere negative3 restriction on permissible actions: I act in a morally permissible way when and only when I can consistently ed from of my maxim should be azwill that a generali (79universal law. (P,

ترجمة‌ مترجمان: برحسب‌ ظاهر، 3C تنها اَ‌عمال‌ مجاز را به‌طور سلبي‌ محدود مي‌كند: من‌ هنگامي‌ و تنها هنگامي‌ به‌ طريقة‌ مجاز اخلاقي‌ عمل‌ مي‌كنم‌ كه‌ بتوانم‌ بدون‌ تناقض‌ اراده‌ كنم‌ كه‌ صورت‌ تعميم‌ يافتة‌ قاعده‌ام‌ قانوني‌ كلي‌ باشد: (ص‌ 118)

توضيح: مترجمان‌ در اين‌ ترجمه، گرفتار دو خطا شده‌اند:

1. در متن‌ 1C است؛ ولي‌ آن‌ را به‌ 3C ترجمه‌ كرده‌اند كه‌ خطا است.

2. آنان، تعبيرshould را كه‌ به‌ معناي‌ «بايد» است، در ترجمه‌ منعكس‌ نكرده‌اند.

ترجمة‌ پيشنهادي: بر حسب‌ ظاهر، 1C، محدوديت‌ سلبي‌ صرف‌ را بر اعمال‌ مجاز روا مي‌دارد: من‌ هنگامي‌ و فقط‌ هنگامي‌ به‌ طريقة‌ مجاز اخلاقي‌ عمل‌ مي‌كنم‌ كه‌ بتوانم‌ بدون‌ تناقض‌ اراده‌ كنم‌ كه‌ صورت‌ تعميم‌ يافتة‌ قاعده‌ام‌ بايد قانون‌ كلي‌ باشد.

. Take the second remark first. On the face of it,4 were an essentially negative3one would think that if C , the following1principle having the same content as C would be both necessary and sufficient for treating (78rational beings as ends: (P,

ترجمة‌ مترجمان: نخست‌ نكتة‌ اول‌ را در نظر بگيريد. برحسب‌ ظاهر، شخص‌ فكر مي‌كند كه‌ اگر 3C ذاتاً‌ اصلي‌ منفي‌ است‌ كه‌ محتواي‌ يك‌سان‌ با 1C دارد، اصل‌ زير براي‌ تلقي‌ موجودات‌ عاقل‌ به‌ عنوان‌ غايات‌ هم‌ لازم‌ و هم‌ كافي‌ است: (ص‌ 117)

توضيح: مترجمان‌ محترم‌ در اين‌ ترجمة‌ گرفتار خطايي‌ فاحش‌ شده‌ و تعبيرTake the second remark first. را به‌ «نخست، نكته‌ اول‌ رادر نظر بگيريد»، ترجمه‌ كرده‌اند كه‌ درست‌ نيست. ترجمة‌ صحيح‌ آن‌ چنين‌ است: نخست، نكته‌ دوم‌ را در نظر بگيريد؛ زيرا واژة‌Second به‌ معناي‌ دوم‌ است‌ نه‌ اول.

ترجمة‌ پيشنهادي: نخست‌ نكته‌ دوم‌ را در نظر بگيريد. بر حسب‌ ظاهر... .

. we act in such a way that we not only do not5 thwart their permissible ends but endeavor, so far as e (or help them realize) thosezpossible, to reali (78permissible ends. (P,

ترجمة‌ مترجمان: ما به‌گونه‌اي‌ عمل‌ كنيم‌ كه‌ نه‌ تنها غايات‌ مجاز ايشان‌ را از بين‌ نبريم. بلكه‌ تا آن‌جا كه‌ ممكن‌ است‌ در تحقق‌ اهداف‌ آن‌ها تلاش‌ كنيم‌ (يا در تحقق‌ غايات‌ به‌ ايشان‌ كمك‌ رسانيم).

توضيح: تعبيرthose permissible ends به‌ «اهداف‌ آن‌ها» ترجمه‌ شده‌ كه‌ درست‌ نيست. ترجمة‌ صحيح‌ آن، اهداف‌ مجاز است؛ يعني‌ در تحقق‌ آن‌ اهداف‌ مجاز بكوشيم‌ يا در تحقق‌ آن‌ غايات‌ مجاز به‌ ايشان‌ كمك‌ برسانيم، نه‌ در غايات‌ يا اهداف‌ آن‌ها به‌طور كلي.

ترجمة‌ پيشنهادي: ما به‌گونه‌اي‌ عمل‌ كنيم‌ كه‌ نه‌ تنها غايات‌ مجاز ايشان‌ را از بين‌ نبريم، بلكه‌ تا آن‌جا كه‌ ممكن‌ است، در تحقق‌ آن‌ اهداف‌ مجاز بكوشيم‌ (يا در تحقق‌ آن‌ غايات‌ مجاز به‌ ايشان‌ كمك‌ برسانيم).

. But Kant's thought is perhaps this: Instead of6 being determined to action by some urge or desire, the will can be determined to action by a willed (2 - 71principle of action (P.

ترجمة‌ مترجمان: اما شايد نظر كانت‌ اين‌ باشد كه: به‌جاي‌ اين‌كه‌ ميل‌ يا شوق، عملي‌ را متعين‌ كند، يك‌ اصل‌ عملي‌ كه‌ در باب‌ عمل‌ مراد است، مي‌تواند اراده‌ را براي‌ عمل‌ متعين‌ كند.

توضيح: در اين‌ ترجمه، خطايي‌ فاحش‌ رخ‌ داده‌ است:

تعبيرInsted of being determined to action by some urge or desire قيدي‌ مربوط‌ به‌the will است‌ نه‌ معناي‌ مستقل. متن‌ انگليسي، آن‌گونه‌ كه‌ مترجمان‌ معنا كرده‌اند بر آن‌ نيست‌ كه‌ بگويد: «ميل‌ يا شوق‌ عملي‌ را متعين‌ كند»؛ بلكه‌ مي‌خواهد بگويد: اراده‌ به‌ عوض‌ اين‌كه‌ به‌وسيلة‌ ميل‌ و شوق‌ به‌ عمل‌ متعين‌ شود...؛ بنابراين، ترجمة‌ آنان‌ به‌ هيچ‌ وجه‌ درست‌ نيست.

ترجمة‌ پيشنهادي: اما شايد نظر كانت‌ اين‌ باشد كه‌ اراده‌ به‌ جاي‌ اين‌كه‌ از طريق‌ ميل‌ يا شوق‌ به‌ عمل‌ متعين‌ شود، از طريق‌ اصل‌ عملي‌ كه‌ مورد اراده‌ واقع‌ شده‌ است‌ مي‌تواند به‌ عمل‌ متعين‌ شود.

. But perhaps Kant's thought can be clarified by a7 double use of ground : he might be saying that the ground of (= the basis for accepting) the categorical imperative is an objectively valid motive that is grounded on (based on the conception of) a thing that, because it is an end in itself, has absolute value (75for every rational being. (P,

ترجمة‌ مترجمان: ولي‌ شايد بتوان‌ فكر كانت‌ را به‌وسيلة‌ كاربردي‌ دوگانه‌ از زمينه‌ روشن‌ ساخت: ممكن‌ است‌ حرف‌ او اين‌ باشد كه‌ زمينة‌ (اساس‌ پذيرش) امر مطلق، انگيزه‌اي‌ از لحاظِ‌ عيني‌ معتبر است‌ كه‌ خود مبتني‌ است‌ بر (استوار است‌ بر تصور از) چيزي‌ كه‌ براي‌ هر موجود عاقلي‌ ارزش‌ مطلق‌ دارد. (ص‌ 114)

توضيح: مترجمان‌ محترم‌ در اين‌ ترجمه، تعبيرbecause it is an end in itself، يعني‌ به‌سبب‌ اين‌كه‌ آن، غايتي‌ في‌ نفسه‌ است‌ را در ترجمة‌ خود معنا نكرده‌اند كه‌ مي‌تواند در فهم‌ جمله‌ مؤ‌ثر باشد.

ترجمة‌ پيشنهادي: ولي‌ شايد بتوان‌ فكر كانت‌ را به‌وسيلة‌ كاربردي‌ دوگانه‌ از زمينه‌ روشن‌ ساخت. ممكن‌ است‌ سخن‌ او اين‌ باشد كه‌ زمينة‌ (اساس‌ پذيرش) امر مطلق، انگيزه‌اي‌ از لحاظِ‌ عيني‌ معتبر است‌ كه‌ خود مبتني‌ است‌ بر (استوار است‌ بر تصور از) چيزي‌ كه‌ به‌سبب‌ اين‌كه‌ آن، غايتي‌ في‌ نفسه‌ است، براي‌ هر موجود عاقلي‌ ارزش‌ مطلق‌ دارد.

. For to say that in using means to every end I8 ought to restrict my maxim by the condition that it should also be universally valid as a law for every subject is just the same as to say this - that a subject of ends, namely a rational being himself, must be made the ground for all maxims of action, never merely as a means, but as a supreme condition restricting the use of every means - that is, always as (77an end. (P.

ترجمة‌ مترجمان: زيرا [گفتن] اين‌كه‌ در به‌ كاربردن‌ وسيله‌ براي‌ هر غايت، من‌ بايد كردار خود را با اين‌ شرط‌ كه‌ هم‌چون‌ قانوني‌ براي‌ هر فاعلي‌ عموماً‌ معتبر باشد محدود كنم، برابر گفتن‌ اين‌ است‌ كه: اصل‌ بنيادين‌ همة‌ قواعد بايد اين‌ باشد كه‌ موضوع‌ همة‌ غايات، يعني‌ همان‌ موجود عاقل، هرگز صرفاً‌ به‌عنوان‌ وسيله‌ به‌ كار نرود، بلكه‌ به‌ منزلة‌ برترين‌ شرط‌ محدودكننده‌ [يا قيد] به‌ كار بردن‌ همة‌ وسيله‌ها باشد. (ص‌ 116)

توضيح: مترجمان‌ محترم‌ در اين‌ ترجمه، گرفتار دو خطا شده‌اند:

1. تعبيرthe ground for all maxims of action را «اصل‌ بنيادين‌ همه‌ قواعد» معنا كرده‌اند كه‌ ترجمه‌ درستي‌ نيست. او‌لاً‌ground به‌ معناي‌ زمينه‌ است‌ كه‌ خود مترجمان‌ نيز در اين‌ كتاب، آن‌ را به‌ همين‌ معنا ترجمه‌ كرده‌اند و ثانياً‌maxims of action به‌ معناي‌ قواعد عمل‌ است، نه‌ قواعد.

2. مترجمان، قسمت‌ آخر اين‌ جمله‌ را كه‌ براي‌ توضيح‌ جمله‌ به‌ كار رفته‌ است، ترجمه‌ نكرده‌اند و آن، تعبيرthat is, always as an end است‌ كه‌ معناي‌ «يعني‌ همواره‌ به‌صورت‌ غايت» دارد.

ترجمة‌ پيشنهادي: ... زمينة‌ همة‌ قواعد عمل‌ بايد اين‌ باشد كه‌ موضوع‌ همة‌ غايات، يعني‌ همان‌ موجود عاقل، هرگز صرفاً‌ به‌صورت‌ وسيله‌ به‌ كار نرود؛ بلكه‌ به‌ منزلة‌ شرط‌ اعلايي‌ است‌ كه‌ كاربرد همه‌ وسيله‌ها را محدود مي‌كند؛ يعني‌ همواره‌ به‌صورت‌ غايت‌ است.

. The violator of the rights of man intends to use9 the person of others merely as a means without taking into consideration that, as rational beings, they ought always at the same time to be rated as ends-that is, only as beings who must themselves be able to share (77in the end of the very same action. (P.

ترجمة‌ مترجمان: كسي‌ كه‌ حقوق‌ مردمان‌ را زير پا مي‌گذارد بر آن‌ است‌ كه‌ از شخص‌ ديگران‌ فقط‌ به‌ منزلة‌ وسيله‌ استفاده‌ كند، و ملاحظه‌ نمي‌كند كه‌ آن‌ كسان‌ را هميشه‌ و در عين‌ حال‌ بايد در مقام‌ غايت، يعني‌ به‌عنوان‌ ذات‌هايي‌ كه‌ مي‌توانند غايت‌ همان‌ عمل‌ [او] باشند، ارج‌ نهاد. (ص‌ 116)

توضيح: مترجمان‌ محترم‌ در اين‌ جمله، گرفتار چند خطا شده‌اند:

1. آنان، تعبيرas rational beings را كه‌ به‌ معناي‌ «به‌صورت‌ موجودات‌ عاقل» است، در ترجمه‌ منعكس‌ نكرده‌اند.

2. آنان‌ تعبيرonly as beings را «به‌ عنوان‌ ذات‌هايي» ترجمه‌ كرده‌اند كه‌ او‌لاً‌only ترجمه‌ نشده‌ و ثانياً‌beings را «به‌عنوان‌ ذات‌ها» معنا كرده‌اند كه‌ درست‌ نيست‌ و بايد «موجودات» ترجمه‌ مي‌شد؛ زيرا مؤ‌لف‌ در متن‌ انگليسي‌ براي‌ معناي‌ ذات، تعبيرnature را به‌ كار برده‌ است.

3. آنان‌ تعبيرthemselves را در ترجمه‌ منعكس‌ نكرده‌اند كه‌ به‌ معناي‌ «خودشان» است.

4. تعبيرshare را كه‌ به‌ معناي‌ سهيم‌ بودن‌ است، معنا نكرده‌اند.

5. تعبيرmust نيز در ترجمه‌ نيامده‌ است.

ترجمة‌ پيشنهادي: كسي‌ كه‌ حقوق‌ مردم‌ را زير پا مي‌گذارد، بر آن‌ است‌ كه‌ از ديگران‌ صرفاً‌ به‌صورت‌ وسيله‌ استفاده‌ كند، و ملاحظه‌ نمي‌كند كه‌ آن‌ كسان‌ را در جايگاه‌ موجود عاقل، هميشه‌ و در عين‌ حال‌ بايد به‌صورت‌ غايت، يعني‌ فقط‌ به‌صورت‌ موجوداتي‌ كه‌ بايد خودشان‌ بتوانند در غايتِ‌ همان‌ عمل‌ [او] سهيم‌ باشند، ارج‌ نهاد.

0. This is however, merely to agree negatively and1 not positively with humanity as an end in itself unless everyone endeavors also, so far as in him lies, to (77further the ends of others. (P.

ترجمة‌ مترجمان: ولي‌ البته‌ اگر كسي‌ تا جايي‌ كه‌ [غايت‌ مستقل] در او هست‌ براي‌ غايات‌ ديگران‌ نيز نكوشد، اين‌ [رفتار، يعني‌ پرهيز از ياري‌ به‌ شادي‌ ديگران] با انسانيت‌ به‌عنوان‌ غايتي‌ مستقل‌ فقط‌ هماهنگي‌ منفي‌ دارد، نه‌ مثبت. (ص‌ 117)

توضيح: مترجمان، واژة‌to further را كه‌ به‌ معناي‌ «پيشبرد» يا «پيشرفت‌دادن» است، در ترجمه‌ نياورده، و تعبيرendinitself را در جاهاي‌ ديگر به‌ معناي‌ غايت‌ في‌ نفسه، و در اين‌جا به‌ معناي‌ غايت‌ مستقل‌ ترجمه‌ كرده‌اند در صورتي‌ كه‌ بايد يك‌ معنا را به‌ كار ببرند.

ترجمة‌ پيشنهادي: ولي‌ البته‌ اگر كسي‌ تا جايي‌ كه‌ [غايت‌ في‌ نفسه] در او هست، براي‌ پيشبرد غايات‌ ديگران‌ نكوشد، اين‌ رفتار، با انسانيت‌ به‌صورت‌ غايتي‌ في‌ نفسه، فقط‌ هماهنگي‌ منفي‌ دارد، نه‌ مثبت.

1. If we are to understand the formula C3 we1 must, of course, know what is involved in treating (77humanity, or rational nature, as an end. (P,

ترجمة‌ مترجمان: اگر بنا باشد فرمول‌ 3C را بفهميم، بايد از آن‌چه‌ در تلقي‌ انسانيت‌ يا موجود عاقل‌ به‌عنوان‌ غايت‌ نهفته‌ است‌ آگاه‌ باشيم. (ص‌ 116)

توضيح: مترجمان‌ در اين‌ ترجمه‌ گرفتار دو خطا شده‌اند:

1. تعبيرof course راكه‌ به‌ معناي‌ «البته» است‌ در ترجمه‌ نياورده‌اند.

2rational nature . را به‌ «موجود عاقل» ترجمه‌ كرده‌اند كه‌ درست‌ نيست‌ و به‌ معناي‌ ذات‌ عاقل‌ است؛ زيرا مؤ‌لف‌ براي‌ موجود عاقل، تعبيرrational being را به‌كار مي‌برد.

ترجمة‌ پيشنهادي: اگر بنا باشد فرمول‌ 3C را بفهميم، بايد البته‌ از آن‌چه‌ در تلقي‌ انسانيت‌ يا ذات‌ عاقل‌ به‌صورت‌ غايت‌ نهفته‌ است‌ آگاه‌ باشيم.

2. As an illustration of this, we can imagine Kant1 saying that a rational being will develop its talents because it views the development of its talents as (73required by its nature as a rational being. (P,

ترجمة‌ مترجمان: در توضيح‌ اين‌ مطلب‌ مي‌توان‌ تصور كرد كه‌ كانت‌ مي‌گويد: موجود عاقل‌ استعدادهاي‌ خود را شكوفا مي‌سازد، زيرا استعدادهاي‌ خود را لازمة‌ طبيعت‌ خودش‌ به‌عنوان‌ موجود عاقل‌ مي‌بيند. (ص‌ 111)

توضيح: مترجمان‌ محترم، واژه‌development را كه‌ به‌ معناي‌ پيشرفت‌ و تكامل‌ است، در ترجمه‌ منعكس‌ نكرده‌اند.

ترجمة‌ پيشنهادي: در توضيح‌ اين‌ مطلب‌ مي‌توان‌ تصور كرد كه‌ كانت‌ مي‌گويد: موجود عاقل، استعدادهاي‌ خود را شكوفا مي‌سازد؛ زيرا پيشرفت‌ و تكامل‌ استعدادهاي‌ خود را لازمة‌ طبيعت‌ خودش‌ به‌صورت‌ موجود عاقل‌ مي‌بيند.

3. In fact, the ground just mentioned seems to be1 an ingredient of the categorical imperative for later in the paragraph Kant seems to be saying that it must be possible to derive all laws of the will from this (74supreme practical ground. (P,

ترجمة‌ مترجمان: در واقع، زمينه‌اي‌ كه‌ هم‌اينك‌ ذكر شد، ظاهراً‌ جزئي‌ از امر مطلق‌ است، زيرا كانت‌ بعداً‌ در همين‌ فقره‌ مي‌گويد: «همة‌ قوانين‌ اراده‌ را بايد بتوان» از اين‌ «قانون‌ عملي‌ برترين» استنتاج‌ كرد. (ص‌ 113)

توضيح: مترجمان‌ در اين‌ ترجمه، گرفتار دو خطا شده‌اند:

1. واژة‌seems را كه‌ به‌ معناي‌ «ظاهراً» است‌ در ترجمه‌ نياورده‌اند.

2. واژة‌ground را در ابتداي‌ جمله‌ به‌ معناي‌ زمينه، و در آخر آن‌ به‌ معناي‌ قانون‌ به‌ كار برده‌اند كه‌ قانون‌ معناي‌ مناسبي‌ براي‌ آن‌ واژه‌ نيست؛ بنابراين، تعبير «قانون‌ عملي‌ برترين» درست‌ نيست؛ بلكه‌ بايد «زمينة‌ عملي‌ برترين» باشد.

ترجمة‌ پيشنهادي: در واقع، زمينه‌اي‌ كه‌ هم‌اكنون‌ ذكر شد، ظاهراً‌ جزئي‌ از امر مطلق‌ است؛ زيرا كانت‌ ظاهراً‌ بعد در همين‌ فقره‌ مي‌گويد: «همة‌ قوانين‌ اراده‌ را بايد بتوان» از اين‌ «زمينة‌ عملي‌ برترين» استنتاج‌ كرد.

4. This line of thought seems to be supported by1 (75several remarks Kant makes. (P,

ترجمة‌ مترجمان: اين‌ مشي‌ فكري‌ به‌ وسيلة‌ نكاتي‌ چند كه‌ كانت‌ مطرح‌ كرده‌ است، تأييد مي‌شود.

توضيح: مترجمان‌ در اين‌ جمله‌ نيز تعبيرseems را كه‌ به‌ معناي‌ «به‌ نظر مي‌رسد» يا «ظاهر» است، در ترجمه‌ منعكس‌ نكرده‌اند.

ترجمة‌ پيشنهادي: اين‌ مشي‌ فكري‌ ظاهراً‌ به‌ وسيلة‌ نكاتي‌ چند كه‌ كانت‌ مطرح‌ كرده‌ است، تأييد مي‌شود.

5. This claim might seem surprising, for when1 Kant first introduced the categorical imperative in the first chapter of the Groundwork, he said, since I have robbed the will of every inducement that might arise for it as the consequence of obeying any particular law, nothing is left but the conformity of actions to universal law as such, and this alone must serve the (2 - 71law as its principle. (P,

ترجمة‌ مترجمان: اين‌ اد‌عا ممكن‌ است‌ شگفت‌آور به‌ نظر رسد، زيرا هنگامي‌ كه‌ او براي‌ نخستين‌ بار امر مطلق‌ را در فصل‌ نخست‌ بنياد مطرح‌ مي‌كند، مي‌گويد: من‌ چون‌ اراده‌ را از هرگونه‌ انگيزه‌اي‌ كه‌ در پيروي‌ از قانون‌ ممكن‌ است‌ برايش‌ دست‌ دهد محروم‌ كرده‌ام. ديگر جز مطابقت‌ كلي‌ كارهايش‌ با قانون‌ به‌طور عام‌ چيزي‌ باقي‌ نمي‌ماند و فقط‌ همين‌ مطابقت‌ با قانون‌ است‌ كه‌ بايد به‌ عنوان‌ اصل‌ اراده‌ به‌ كار آيد. (ص‌ 109)

توضيح: در اين‌ جمله، واژة‌particular در ترجمه‌ نيامده‌ است؛ بنابراين،any particular law قانون‌ خاص‌ مي‌شود، نه‌ قانون.

ترجمة‌ پيشنهادي: ... من‌ چون‌ اراده‌ را از هرگونه‌ انگيزه‌اي‌ كه‌ در پيروي‌ از قانون‌ خاص‌ ممكن‌ است‌ برايش‌ دست‌ دهد، محروم‌ كرده‌ام... .

6. The principle So act in relation to every1 rational being (both to yourself and others) that he may at the same time count in your maxim as an end in himself is thus at bottom the same as the principle Act on a maxim which at the same time contains its (76only universal validity for every rational being. (P.

ترجمة‌ مترجمان: اصل: در حق‌ هر موجود عاقل‌ (خود و ديگران) چنان‌ عمل‌ كن‌ كه‌ او هميشه‌ در قاعده‌ات‌ به‌عنوان‌ غايتي‌ مستقل‌ جاي‌ داشته‌ باشد، اساساً‌ با اين‌ اصل‌ يك‌سان‌ است‌ كه: طبق‌ چنان‌ قاعده‌اي‌ رفتار كن‌ كه‌ در عين‌ حال‌ متضمن‌ اعتبار عام‌ خود براي‌ هر موجود عاقل‌ باشد.

توضيح: مترجمان‌ محترم‌ در اين‌ جمله، گرفتار دو خطا شده‌اند:

1. تعبير واژة‌at the same time را در ابتداي‌ جمله‌ به‌ معناي‌ هميشه‌ و در انتهاي‌ آن‌ به‌ معناي‌ در عين‌ حال‌ معنا كرده‌اند؛ البته‌ معناي‌ اين‌ تعبير به‌ «هميشه» خطا است‌ و بايد به‌ معناي‌ «در عين‌ حال» باشد.

2. واژة‌only را در تعبيرits only universal validity ترجمه‌ نكرده‌اند.

ترجمة‌ پيشنهادي: اصلِ‌ دربارة‌ هر موجود عاقل‌ (خود و ديگران) چنان‌ عمل‌ كن‌ كه‌ او در عين‌ حال‌ در قاعده‌ات‌ به‌صورت‌ غايتي‌ مستقل‌ جاي‌ داشته‌ باشد، اساساً‌ با اين‌ اصل‌ يك‌سان‌ است: طبق‌ چنان‌ قاعده‌اي‌ رفتار كن‌ كه‌ در عين‌ حال، متضمن‌ فقط‌ اعتبار عام‌ خود براي‌ هر موجود عاقل‌ باشد.

7. Second, since it is self-existent, our motive1 must be ultimate in the sense that, whatever exactly the motive is, we do not have it because rational (82nature serves some further end that we value. (P,

ترجمة‌ مترجمان: ثانياً‌ از آن‌جا كه‌ طبيعت، قائم‌ به‌ ذات‌ است، انگيزه‌ ما نهايي‌ است‌ بدين‌معنا كه‌ انگيزه، دقيقاً‌ هر چه‌ باشد، آن‌ را بدين‌ دليل‌ نداريم‌ كه‌ طبيعت‌ عقلاني‌ به‌ يك‌ غايت‌ ديگري‌ كه‌ آن‌ را باارزش‌ مي‌دانم، خدمت‌ كند.

توضيح: مترجمان‌ محترم‌ در اين‌ جمله، تعبيرmust را در ترجمه‌ نياورده‌اند كه‌ در معناي‌ جمله، تغيير ايجاد شده‌ است.

ترجمة‌ پيشنهادي: ثانياً‌ از آن‌جا كه‌ طبيعت، قائم‌ به‌ ذات‌ است، انگيزة‌ ما بايد نهايي‌ باشد بدين‌معنا كه‌ انگيزه، دقيقاً‌ هر چه‌ باشد، آن‌ را بدين‌ دليل‌ نداريم‌ كه‌ طبيعت‌ عقلاني‌ به‌ غايت‌ ديگري‌ كه‌ آن‌ را باارزش‌ مي‌دانم، خدمت‌ كند.

در پايان، اين‌ نكته‌ را يادآوري‌ مي‌كنم‌ كه‌ موارد بسياري‌ از بي‌دقتي‌ در ترجمه‌ وجود دارد كه‌ به‌سبب‌ پرهيز از اطاله‌ كلام، از ذكر تفصيلي‌ آن‌ها خودداري، و به‌ ذكر اجمالي‌ آن‌ها بسنده‌ مي‌كنيم.

براي‌ مثال:

1. در صفحة‌ 108، سطر 8 متن‌ فارسي، كلمة‌ «خواست» ترجمة‌ «the will» هست‌ كه‌ بايد به‌ «اراده» ترجمه‌ شود و داخل‌ گيومه‌ باشد كه‌ مترجمان‌ چنين‌ نكرده‌اند.

2. در صفحة‌ 109، سطر 10 متن‌ فارسي، تعبير «انجام‌ A خنده‌آور است» بايد داخل‌ گيومه‌ باشد كه‌ مترجمان‌ چنين‌ نكرده‌اند.

3. در صفحة‌ 110، سطر 17 متن‌ فارسي، تعبير «موجود عاقل‌ به‌ عنوان‌ غايت‌ في‌ نفسه‌ وجود دارد» داخل‌ گيومه‌ گذاشته‌ شده‌ است‌ در صورتي‌ كه‌ در متن‌ انگليسي، گيومه‌ وجود ندارد.

4. در صفحة‌ 113، سطر 8 متن‌ فارسي، كلمه‌ «مي‌سازد» در متن‌ انگليسي‌ ايتاليك‌ نگاشته‌ شده‌ است‌ در صورتي‌ كه‌ در متن‌ فارسي‌ ايتاليك‌ ثبت‌ نشده‌ است.

5. در صفحة‌ 122، سطر 8 متن‌ فارسي، تعبير اين‌ گفته‌ كه‌ «ذات‌ عاقل‌ قائم‌ به‌ ذات‌ است» به‌ چه‌ معنا است؟ اولاً‌ قائم‌ به‌ ذات‌ داخل‌ گيومه‌ است‌ و ثانياً‌ كل‌ پرسش‌ داخل‌ گيومه‌ قرار دارد كه‌ مترجمان‌ به‌ آن‌ عنايت‌ نداشته‌اند و نگارش‌ درست‌ آن‌ چنين‌ است: «اين‌ گفته‌ كه‌ ذات‌ عاقل‌ «قائم‌ به‌ ذات» است، به‌ چه‌ معنا است»؟

.1 عضو هيأت‌علمي‌ دانشگاه‌ تهران.

/ 1