تحلیلی تطبیقی از قیام امام حسین (ع) و قیام امام خمینی (ره) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

تحلیلی تطبیقی از قیام امام حسین (ع) و قیام امام خمینی (ره) - نسخه متنی

غلام حیدر ابراهیم بای سلامی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

تحليلى تطبيقى از قيام امام حسين (ع) و قيام امام خمينى

غلام حيدر ابراهيمباى سلامى

مقدمه:

تاريخ زندگى بشر حاكى از آن است كه هر هنگام كه جوامع را نابسامانى فرهنگى و اجتماعى فراگرفته است، پيامبران و مصلحان به دستور خداوند در جهت هدايت مردم و نجات و اصلاح جامعه اهتمام ورزيده‏اند.

اسلام به عنوان كاملترين دين الهى بر محمد (ص) نازل شد تا هم جامعه زمان وى اصلاح گردد و هم حاوى اصول دستورهايى باشد كه براى آحاد بشر قابل اجرا در هر زمان پس از وى باشد و موجب هدايت و نجات جامعه گردد. در نوشته حاضر سعى بر آن است تا در يك بررسى تطبيقى از ديدگاه جامعه شناسى - تاريخى نشان دهيم كه علت اساس قيام امام حسين (ع) تداوم و تجديد
اسلام پيامبر (ص) است و قيام امام خمينى (ره) نيز با الهام از قيام امام حسين (ع) و در جهت تحقق اهداف آن به وقوع پيوسته است. امام خمينى (ره) خود نيز فرموده‏اند:

انقلاب اسلامى ايران پرتوى از عاشورا و انقلاب عظيم الهى آن است.

فرض اساسى ما در اين پژوهش اين است كه هر دوى اين قيامها با عنايت از دستورهاى كلى اسلام درباره اصلاح و تغيير جامعه به وقوع پيوسته‏اند و اين دستورها براى همه زمانها قابل پيروى و تطبيق است. در اين بررسى ما از روشى كه توماس اسپريگن دركتاب فهم نظريه‏هاى سياسى (1) پيشنهاد كرده است‏بهره برده‏ايم و بنابراين در بخش اول از ديدگاه جامعه شناسى - تاريخى آسيب‏هاى جامعه اسلامى را در زمان هر يك از دو رهبر بزرگ الهى مورد بررسى قرار مى‏گيرد و در بخش دوم به راههاى اصلاح وشيوه‏هايى كه اين دو رهبر براى درمان آسيبها و اصلاح جامعه پيشنهاد مى‏كنند اشاره شده است.

بخش اول

آسيبهاى جامعه اسلامى در زمان قيام امام حسين (ع) و امام خمينى (ره)

هر مصلحى با توجه به تصورى كه از وضع مطلوب جامعه دارد بر وضع موجود جامعه زمان خويش ايرادات و اشكالاتى وارد مى‏داند و به نواقص و امراض خاصى در آن جامعه اشاره مى‏كند و اينك به اختصار به آسيبها و ايرادات عمده جامعه اسلامى در زمان قيام امام حسين (ع) و قيام امام خمينى (ره) اشاره مى‏شود. الگوى مطلوب جامعه در اين نوشته جامعه اسلامى زمان پيغمبر (ص) درنظر گرفته شده است.

1- آسيبهاى اعتقادى و مذهبى

بررسى نحله‏هاى فكرى وانديشه‏هاى دينى نشان مى‏دهد كه مهمترين علل انحطاط و سقوط جامعه اسلامى بعد از رحلت‏حضرت رسول (ص) برداشت نادرست از دين و فهم غلط معارف اسلامى بوده است. عواملى كه به بروز كژانديشيها و گرايشهاى قبيله‏اى منتهى گرديد موجباتى را فراهم آورد تا كسانى كه به مصادر خلافت دست مى‏يافتند دين را وسيله توجيه حكومت و اهداف فردى و قومى خويش قرار دهند و جامعه اسلامى را براى مدت طولانى از مناديان واقعى توحيد وانديشه‏هاى اصيل مكتب اسلام بدور نگهدارند. تحقق چنين امرى وقتى ميسر گرديد كه افرادى همچون على (ع)، سلمان فارسى، عمار ياسر و ابوذر غفارى كنارگذاشته شدند. و افرادى همانند كعب الاحبار يهودى و ابوحريره ادعاى مسلمانى كردند و مفتى اعظم جامعه اسلامى گشتند و
حكم بر تكفير و تسفيق افرادى چون صحابه نستوه رسول الله (ص)، ابوذر غفارى دادند و با جعل احاديث و تفاسير وارونه سعى كردند تا اذهان مردم را نسبت‏به حقيقت دين و سيره پيامبر (ص) مغشوش نمايند. علاوه بر علماى دربارى فرصت‏طلبان و زراندوزانى چون طلحه و زبير براى حفظ منافع مادى و اقتصادى خويش على (ع) را متهم به كفر مى‏نمودند و مقدس مآبانى چون
خوارج نهروان با تاويل آيات خدا بر على (ع) شمشير مى‏كشيدند و همه اينها نشانگر اين مطلب است كه در آن زمان قشر عظيمى از مردم مسلمان در درك حقيقت دين و فهم معارف اسلامى با مشكل روبرو بوده‏اند و در چنين شرايطى بنى اميه حاكميت در جامعه اسلامى را به دست مى‏گيرند و براى توجيه حكومت‏خود به ترويج نوعى‏انديشه تقديرى و جبرگرايانه مى‏پردازند.انديشه‏اى كه احساس هرگونه مسئوليت اجتماعى را از انسان سلب مى‏كرد و چون با استناد به نام خدا و اراده الهى صورت فريبنده‏اى داشت در ظاهر صحيح به نظر مى‏آمد و در آستانه قيام امام حسين (ع) كه با القائات علماى دربارى و احاديث جعل پرورش يافته بودند.

به راحتى مى‏پذيرفتند كه اگر على (ع) شكست‏خورد خدا نمى‏خواسته تا او بر مسند حكومت‏باقى بماند و اگر حزب اموى زمام امور مسلمين را در دست دارد خدا چنين موهبتى به آنان عطا كرده است و بنابراين هرگونه اعتراض و انتقاد بر عليه وضع موجود و حكومت اموى انتقاد و اعتراض بر قدرت و مشيت الهى است. در اين زمان دين در امور فردى و عبادى خلاصه مى‏گردد و بر صورت ظاهر جمعه و جماعات بيش از هر چيز ديگر تاكيد مى‏شود و بينش و روحيه مذهبى در ميان اكثر قريب به اتفاق مردم به گونه‏اى مسموم و فلج‏شده است كه نه تنها عاملى براى اصلاح و سازندگى جامعه به حساب نمى‏آيد بلكه موجبات سكوت و تسليم را نيز فراهم مى‏سازد و صبر و سكوت تخدير كننده‏اى را بر سرتاسر شبه جزيره عرب مستولى مى‏گرداند. چنين اعتقادى مطلوب امام حسين (ع) نيست و امام با قيام خود تاكيد بر اين امر كه مى‏خواهند به اصلاح امت پيامبر (ص) و احياى سيره محمد (ص) و على (ع) بپردازند اولين اعتراض را برانديشه دينى رايج در جامعه زمان خود روا مى‏دارند.

قبل از قيام امام خمينى (ره) هم ملاحظه مى‏شود كه جامعه در زمينه عقايد الهى و مذهبى دچار آسيبهاى جدى است.

برداشتهاى دينى رايج‏به گونه‏اى است كه دين به هيچ يك از امور سياسى، اجتماعى و فرهنگى جامعه كارى ندارد و فقط امرى است كه به برخى از عبادات و اعمال فردى ختم مى‏گردد و چنين برداشتى از دين همواره مطلوب طبقات حاكم بر جامعه بوده است و به وسيله حكومتهاى باطل در ميان مردم رواج يافته است.

در آستانه قيام ايشان با توجه به وابستگى جامعه به جوامع بيگانه شرق و غرب، مسئله جدايى دين از امور سياسى و اجتماعى شدت يافت و با توجه به خودباختگى و الگو قرار گرفتن جوامع غربى براى حكومت و زمامداران امور چهره جديدترى به خود گرفت. به نظر امام خمينى (ره) جامعه اسلامى از صدر اسلام به اين آسيب دچار بوده است و اين مسئله در دوره اخير به اوج خود رسيده است چنانچه مى‏فرمايد:

اين يك نقشه شيطانى بوده است كه از زمان بنى‏اميه و بنى عباس طرح ريزى شده است و بعد از آن هم هر حكومتى كه آمده است، تاييد اين امر را كرده است و اخيرا هم كه راه شرق و غرب به دولتهاى اسلامى باز شده، اين امر در اوج خودش قرار گرفت كه اسلام يك مسئله شخصى بين بنده و خداست و سياست از اسلام جداست و نبايد مسلمان در سياست دخالت كند و نبايد
روحانيون وارد سياست‏بشوند. (2)

رواج‏انديشه جدايى دين از سياست‏به دليل اينكه هرگونه مسئوليت اعتقادى و اجتماعى را از افراد سلب مى‏كرد با روحيه تسامح و راحت طلبى نيز سازگارى داشت و بسيارى از افراد براى حفظ منافع شخصى خود از هرگونه‏انديشه‏اى كه به تغيير وضع موجود منتهى گردد احتراز مى‏كردند و لذا نقشه‏هاى شيطانى حكومت از يك سو و تسامح و راحت طلبى از سوى ديگر موجب شد تا
اعتقادات دينى نقش موثرى در اعمال اجتماعى - سياسى مردم نداشته باشند و از قيام براى خدا در جامعه اسلامى غفلت گردد.

امام خمينى (ره) در اين زمينه مى‏فرمايد:

خودخواهى و ترك قيام براى خدا ما را به روزگار سياه رساند و همه جهانيان را بر ما چيره كرده و كشورهاى اسلامى را زير نفوذ ديگران در آورد. (3)

2- آسيبهاى سياسى و اجتماعى جامعه اسلامى

بعد از رحلت پيامبر (ص) از نظر سياسى و اجتماعى معيارها و ضوابط اسلامى تحت‏الشعاع ارزشهاى قومى و نژادى قرار مى‏گيرد و مهاجر بر انصار و قريش بر غير قريش ترجيح داده مى‏شود و به لياقت و شايستگى افراد در تصاحب مناصب سياسى و اجتماعى عنايتى نمى‏شود امام حسين (ع) اينك وارث جامعه‏اى است كه بعد از پيامبر بسيارى از ارزشهاى دوران جاهليت در آن نضج گرفته است، بنى اميه آنچنان بر جان و مال مردم مسلط شده است كه خود را آقا و ارباب و مردم را بنده و نوكر خود قلمداد مى‏كنند.

عرب را بر عجم ترجيح مى‏دهند و روحيه برابرى و برادرى را در جامعه زايل مى‏نمايند، روشنفكران و اهل بصيرت را از بين مى‏برند. معاويه على رغم اينكه خلفاى قبل از او زندگى ساده‏اى داشته‏اند يك حكومت‏سلطنتى پر از تجملات ايجاد كرده است و به پيروى از دوران جاهليت كه بعد از مرگ شيخ قبيله به حكم وراثت فرزندش جاى او را مى‏گرفت تصميم مى‏گيرد تا حاكميت اسلامى را براى خاندان بنى اميه موروثى گرداند و به خلاف سيره پيامبر (ص) و خلفاى بعد از او پسرش يزيد را كه هيچ گونه لياقت و شايستگى نداشت‏به جانشينى خود منصوب كند و به اين ترتيب تخطى از معيارهاى سياسى و اجتماعى اسلامى و احياى ارزشهاى جاهلى و نژادى بود كه زمامدارى از قريش به مداخله تيره اموى و زمامدارى اموى به سلطنت موروثى و سلطنت موروثى به استبداد مطلق كشيده شد. (4)

امام خمينى (ره) يكى از ديرپاترين آسيبهاى جامعه اسلامى را عدم تشكيل حكومت‏حق مى‏داند و در زمانى قيام خود را آغاز مى‏كند كه جامعه تحت‏سلطه يك حكومت فاسد شاهنشاهى قرار گرفته است كه جز منافع فردى و خانوادگى خود هيچ معيار ديگرى را نمى‏شناسد و حتى براى ارضاى نفسانيات خود حاضر است‏سلطه بيگانگان را نيز بر سر مردم مسلمان گسترش دهد،

مردم در اين حكومت هيچ نقشى ندارند و حق و حقوق محرومان جامعه پايمال مى‏گردد و افراد روشنفكر و با بصيرت نيز مورد هتك و آزار قرار مى‏گيرند و هيچ يك از ضوابط و معيارهاى اسلامى بر امور سياسى و اجتماعى جامعه حاكم نيست و همه امور جامعه در خدمت نفسانيات طبقه حاكم قرار گرفته است.

در نظر امام خمينى (ره) غلبه حكومت‏باطل يك آسيب اساسى است و از اين رو درباره غلبه رضاخان مى‏فرمايد:

قيام براى شخص است كه يك نفر مازندرانى بى سواد را بر يك گروه چند ميليونى چيره مى‏كند كه حرث و نسل آنها را دستخوش شهوات خود كند. (5)

3- آسيبهاى اقتصادى و غارت بيت المال

در جامعه اسلامى پيامبر با توجه به اصول و موزانه‏هايى كه بر مالكيت و نظام اقتصادى حاكم شد ثروتمندان و اشراف نمى‏توانستند به استثمار و تكاثر ثروت بپردازند و عدالت اجتماعى و اقتصادى از عمده ترين اصول جامعه اسلامى به شمار مى‏آمد.

اما اينك امام حسين (ع) پس از پنجاه سال كه از رحلت پيامبر مى‏گذرد با يك جامعه كاملا نابرابر مواجه است كه در آن از يك سو قريش و وابستگان به دستگاه خلافت‏به ويژه بنى اميه به ثروتهاى كلان دست‏يافته‏اند و از سوى ديگر اكثر آحاد مردم جامعه در فقر و محروميت‏به سر مى‏برند. جنگهايى كه بين سپاه اسلام و دو امپراطور بزرگ ايران و روم چند سال بعد از رحلت پيامبر به وقوع پيوست غنائم و اموال فراوانى را نصيب حكومت اسلامى ساخت و اما اين غنايم با رعايت رتبه‏ها و امتيازاتى خاص نظير سبقت دراسلام بين مسلمانان تقسيم شد و زمينها نيز به تملك سربازان فاتح درآمد. اكثر اين گروه كه به ثروتهاى كلان دست مى‏يافتند از قبيله قريش بودند كه از دوران جاهليت‏به بازرگانى و تجارت آگاهى داشتند و همين كه در نظام اسلامى اموال و ثروت بيشترى نصيب آنان گرديد شيوه زندگى پيشين خود را از سر گرفتند و روحيه مال‏اندوزى و جمع ثروت در آنها زنده شد با اين ترتيب نوعى از اشرافيت معنوى (نظير سبقت در اسلام) معيارى شد براى كسب ثروت و مال بيشتر و ايجاد اشرافيت مادى و پس از آن طبقه
جديدى از ثروتمندان و اشراف با رنگ و لعاب اسلامى در جامعه به وجود آمده و به دنبال آن اصل عدالت اجتماعى و موازنه‏هاى اقتصادى اسلام در معرض تهديد و نابودى قرار گرفت. (6) قريش و به ويژه بنى اميه هنگامى كه توانستند نفوذ و قدرت بيشترى در دستگاه خلافت اسلامى به دست آورند تحت عنوان هبه و جايزه به چپاول و غارت بيت المال پرداختند. افرادى همانند طلحه دويست هزار درهم و زبير ششصدهزار درهم از دستگاه خلافت اسلامى دريافت نمودند. اينك طبقه‏اى مقتدر و ثروتمند در جامعه اسلامى به وجود آمده بود، بين امويان و وابستگان آنها كه داراى ثروتهاى فراوان بودند از يك سو و اكثر مردم كه در فقر و محروميت‏به سر مى‏بردند از سوى ديگر شكافى عظيم پيدا گشت و با اين سيطره مالى و سياسى بود كه حزب اموى به تطميع و خريد افراد ذى نفوذ پرداخت و معاويه بناى كاخ سبز را در منطقه شام ايجاد كرد و به قدرت خود تحكيم بخشيد. تصاحب و غارت بيت المال از مهمترين عواملى بود كه حزب اموى در جهت اغفال مردم و تهيه و تجهيز سپاه شام از آن استفاده كرد.

ايجاد نظام طبقاتى و تبعيض و نابرابريهاى اجتماعى، سبب شد تا نظام عقيدتى و اخلاقى جامعه نيز متحول شود و پذيرش معيارها و اصول اقتصادى مكتب اسلام براى مردم ميسر نگردد. ثروتمندان كه وضع فعلى جامعه را از نظر مادى به نفع خويش مى‏ديدند اولين گروهى بودند كه در مقابل حكومت على به مخالفت و آشوب دست زدند و چون ديدند كه عدالت و ايجاد نظام
اقتصادى اسلام بيش از هر چيز ديگر منافع آنها را تهديد مى‏كند به اردوگاه بنى اميه پيوستند و مقدمات شكست‏خلافت امام را فراهم ساختند. معاويه همانند پادشاهان ايران و روم با تشريفات و تجملات بر مردم حكومت مى‏كرد و با سوء استفاده از بيت‏المال براى استمرار سلطنت اموى و جانشينى يزيد رشوه‏هاى كلانى مى‏پرداخت و گروههاى زيادى از مردم كوفه را با پول و ثروت فريب مى‏داد و به تطميع آنان مى‏پرداخت. از جمله وقتى مغيرة بن شعبه از طرف معاويه ماموريت‏يافت تا مردم كوفه را به بيعت‏با يزيد وادار كند مال فراوانى به هواداران حزب اموى در اين شهر بخشيد و گروهى از مردم كوفه را به سركردگى پسر خود نزد معاويه فرستاد تا با اعلام طرفدارى از ولايت عهدى يزيد وراثت‏سلطنتى امويان را مشروعيتى مردمى بخشند چون اين گروه به دربار حكومت رسيدند معاويه از پسر مغيرة پرسيد: پدرت دين اين مردم را به چند خريده است؟ وى جواب داد: هر يك را به سى هزار درهم. (7)

در نتيجه اين حقيقت روشن مى‏شود كه اگر چه عوامل متعدد در سقوط ارزشها و معيارهاى اسلامى در جامعه نقش داشته‏اند اما هيچ يك از آنها به‏اندازه رواج روحيه دنياطلبى و رغبت‏به مال‏اندوزى موثر نبوده است‏به گونه‏اى كه امام حسين (ع) در آستانه قيام مقدس خويش ماهيت اين مردم را چنين بيان مى‏كند :

الناس عبيدالدنيا و الدين لعق السنهم يحوطونه مادرت به معائشهم فاذا محصوا بالبلاء اقل الديانون

مردم بنده دنيا هستند دين را تا آنجا مى‏خواهند كه با آن زندگى خود را سر و سامان دهند و چون آزمايش شوند دينداران واقعى بسيار كم خواهند بود.

يكى از آسيبهاى مهم جامعه در آستانه قيام امام خمينى (ره) فاصله طبقاتى و بهره كشى سرمايه داران و طبقه ثروتمند جامعه از طبقات محروم و مستضعف مى‏باشد. ايجاد هسته‏هاى سرمايه دارى در ايران به وسيله نظام شاهنشاهى سبب شد تا وابستگان به دربار و ايادى دست نشانده شركتهاى چندمليتى با استفاده از پول نفت و فروش منابع طبيعى كشور به ثروتهاى كلان دسترسى پيدا كنند و به اين وسيله به چپاول ثروتها و استثمار اقشار ضعيف جامعه بپردازند در مقابل اين عده محدود اكثر آحاد مردم در شهرها و روستاها در فقر و مسكنت‏به سر مى‏بردند و هر روز به تعداد زاغه‏ها و بيغوله‏هاى اطراف شهرهاى بزرگ افزوده مى‏گشت.

امام خمينى (ره) با اشاره به تحليل نظام اقتصادى از سوى دولتهاى بيگانه مى‏فرمايد:

استعمارگران به دست عمال سياسى خود كه بر مردم مسلط شده‏اند نكات اقتصادى ظالمانه‏اى را تحميل كرده‏اند و بر اثر آن مردم به دو دسته تقسيم شده‏اند. ظالم و مظلوم. در يك طرف صدها ميليون مسلمان گرسنه و محروم از بهداشت و فرهنگ قرار گرفته است و در طرف ديگر اقليتهايى از افراد ثروتمند و صاحب قدرت سياسى كه عياش و هرزه گردند. مردم گرسنه و محروم كوشش مى‏كنند كه خود را از ظلم حكام غارتگر نجات دهند تا زندگى بهترى پيدا كنند و اين كوشش ادامه دارد، لكن اقليتهاى حاكم و دستگاههاى حكومتى جابر مانع آنهاست. ما وظيفه داريم مردم مظلوم و محروم را نجات دهيم. پشتيبان مظلومين و دشمن ظالم باشيم. (8)

و تاريخ انقلاب اسلامى به خوبى نشان مى‏دهد كه محرومين و مستضعفين كه از اين آسيب ويرانگر (تسلط و بهره كشى اغنيا از فقرا) به شدت رنج مى‏بردند اولين اقشارى بودند كه به نداى امام خمينى (ره) لبيك گفتند و به كمك نهضت اسلامى شتافتند.

4- آسيبهاى فرهنگى و اخلاقى

در زمان حيات پيامبر (ص) خصلتهاى پست فرهنگ بدوى و قبيله‏اى از جامعه محو شد و كينه توزى به برادرى مبدل گشت.

بى‏بندوباريهاى اخلاقى از بين رفت و زنان كه موجوداتى پست‏به شمار مى‏آمدند در جامعه مسلمين از مرتبه والايى برخوردارشدند و شخص پيامبر به دختر خويش مباهات مى‏كرد. اسلام به جامعه بشرى و به ويژه اعراب كه در غرقاب فساد و تباهى به سرمى‏بردند شخصيت و هويت انسانى داد و با ارزشهاى متعالى از عرب عصر جاهليت جامعه‏اى ساخت كه ايمان به خدا، عدالت اجتماعى و برابرى، آزادى انسان از سلطه ديگران مهمترين ويژگيهاى آن به شمار مى‏آمد.

با گسترش همين معيارها بود كه دين الهى توانست در درون انسانها و همچنين در محيط اجتماعى آنان تحول ايجاد كند و از يك طرف قبايل پراكنده عرب را متحد سازد و با ايجاد يك حكومت مركزى در مقابل دو امپراطور روم و ايران بايستد و از طرف ديگر جذبه و كشش درونى و فطرى انسانها را برانگيزد و از مناطق دور ونزديك انسانها را گروه گروه به سوى اسلام حقيقى فراخواند.

اما بعد از رحلت رسول اكرم با بروز فرهنگ بدوى و هواهاى نفسانى مجددا روحيه برترى‏جويى و مال‏اندوزى و راحت طلبى بر جامعه اسلامى مستولى شد و هنگامى كه بنى‏اميه بر شبه جزيره عرب حاكميت‏يافتند به تدريج ارزشها و اصول اخلاقى اسلام از جامعه حذف مى‏شد و قيام امام حسين (ع) وقتى آغاز مى‏شد كه امويان آشكارا و بدون هيچ ملاحظه‏اى به هتك حرمتهاى الهى
مى‏پرداختند و روحيات و اخلاق اعراب دوران جاهليت را احيا مى‏كردند و روحيه تملق و ذلت را در بين مردم گسترش مى‏دادند.

معاويه براى اينكه بتواند از فردى همانند زيادبن ابيه در حاكميت‏خود استفاده كند مجلسى برپا مى‏كند و در انظار مسلمين او را برادر نسبى خود مى‏خواند و يزيد در حضور مردم به ميگسارى مى‏پردازد و فسق و فجور را در بين مردم رواج مى‏دهد و در هنگامى كه در كربلا فرزندان رسول خدا را به شهادت مى‏رساند و خاندان نبوت را به اسارت مى‏كشاند كينه توزى بدوى و قبيله‏اى خود را در نعره‏اى جاهلانه نمايان مى‏سازد كه‏اى كاش آنان كه از قبيله من (بنى اميه) در جنگ با محمد به قتل رسيده‏اند مى‏بودند و آگاه مى‏شدند كه چگونه انتقام آنها را از بنى‏هاشم گرفتم.

شرايط اخلاقى و فرهنگى جامعه در آستانه قيام امام خمينى (ره) نيز به گونه‏اى بود كه هيچ تناسب با ضوابط و اصول اخلاقى اسلام نداشت. حكومت فاسد و وابسته شاهنشاهى با توجه به نوعى از خودباختگى فرهنگى و فرنگى مآبى كه دچار آن شده بود در تخريب ارزشهاى اخلاقى و فرهنگى جامعه از هيچگونه تلاشى مضايقه نمى‏كرد و جامعه را لهو و لعب و هرزگيها فراگرفته بود. (9)

جوانان مسلمان از اخلاق اسلامى تهى مى‏گشتند و به مراكز فساد كشانده مى‏شدند زن به گونه‏اى جديد ملعبه‏اى بود براى بازيگران صحنه‏هاى تجارت و اشاعه فساد در جامعه. روحيه ذلت و سلطه‏پذيرى و بى تفاوتى در جوانان تقويت مى‏شد و به انحاء مختلف زمينه‏هايى فراهم مى‏شد تا نيروى انسانى از بين برود و جوانهاى ما تلف شوند. امام خمينى (ره) اين را يك آسيب اساسى
مى‏داند و مى‏فرمايد:

اينها نيروهاى انسانى ما را خراب كردند نگذاشتند رشد كنند، خرابيهاى مادى جبرانش آسانتر از خرابيهاى معنوى است، اينها نيروهاى انسانى را از بين بردند. (10)

بخش دوم

راههاى اصلاح جامعه از نظر امام حسين (ع) و امام خمينى (ره)

در بخش اول به آسيبهاى جامعه اسلامى در زمان قيام امام حسين (ع) و قيام امام خمينى (ره) اشاره شده و اينك راههاى اصلاح جامعه از نظر اين دو رهبر بزرگ الهى مى‏پردازيم تا بدانيم كه براى رسيدن به جامعه مطلوب اسلامى چه راه حلهايى را ارائه كرده‏اند. براى درمان آسيبهاى جامعه اسلامى چه شيوه‏هايى را در پيش گرفته‏اند.

1- اصلاح‏انديشه دينى و تغيير نگرش مردم نسبت‏به دين

دين يكى از سرچشمه‏هاى اصلى فرهنگ در جوامع بشرى است و صلاح و فساد هر جامعه به صلاح و فسادانديشه دينى در آن جامعه وابسته است. در بخش اول ملاحظه شد كه جامعه اسلامى هم در زمان حسين (ع) و هم در عصر امام خمينى (ره) به شدت از نظر عقايد وانديشه‏هاى دينى دچار آسيب شده است و نگرش مردم نسبت‏به دين يك نگرش سطحى است و در اين دوره‏هاى بحرانى حكام جور از دين به عنوان وسيله‏اى براى توجيه حكومت و خلافت‏خود استفاده مى‏كنند و آنرا عاملى مى‏دانند براى سكوت و سكون توده‏هاى مردمى كه همه چيز را به قضا و قدر سپرده‏اند و از هرگونه مسئوليت اجتماعى پرهيز مى‏كنند.

امام حسين (ع) به عنوان مظهر اسلام محمدى با قيام خود عزم آن دارد تا بر تفسيرها و برداشتهاى رايج دين خط بطلان كشد و با احيا دين حقيقى وجوه پويا، سازنده و جهت دهنده اين را براى مردم نمايان سازد لذا مى‏فرمايد:

انا خرجت لطلب اصلاح فى امة جدى اريد ان امر بالمعروف و انهى عن‏المنكر و اسير بسيرة جدى و ابى على ابن ابيطالب.

پرواضح است كه عامل اصلى انسجام امت اسلامى دين است و اصلاح امت ممكن نيست مگر با اصلاح دين و اصلاح دين نيز به نظامى از كنترل و پيشرفت وابسته است كه عنوان امر به معروف و نهى از منكر به خود گرفته است و بعد از فهم صحيح از دين اين اصل انسان را در هر لحظه از زندگى موظف به بازآفرينى و احياى ارزشهاى دينى مى‏كند و اين بازگشت مجدد و مكرر به معيارها و ضوابط دينى هم متوجه خود فرد است و هم به جامعه‏اى كه در آن زندگى مى‏كند منوط مى‏شود.

بنابراين امر به معروف و نهى از منكر براى انسان مسئوليت اجتماعى مى‏آفريند و او را دچار نوعى از بيقرارى مى‏سازد تا نسبت‏به آنچه در امور مختلف سياسى و اجتماعى و فرهنگى در جامعه مى‏گذرد بى تفاوت و بى‏تحرك نباشد. امر به معروف و نهى از منكرهنگامى كه مبتنى بر فهم صحيح از دين باشد و از سيره نبوى و علوى يعنى معيارهاى خالص اسلام سرچشمه بگيرد جامعه را از حالت‏سكون و ايستايى خارج مى‏سازد و منجر به بالندگى و سازندگى آن مى‏گردد. امام‏حسين (ع) كه خود عصاره اسلام محمدى است قيام مى‏كند تا نشان دهد كه آنچه بنى‏اميه حكومت‏خود را به وسيله آن توجيه مى‏كند دين نيست‏بلكه نوعى فريب و نيرنگ است كه به اسم دين عرضه مى‏شود و دين فقط در عبادات فردى و جمعه و جماعات بدون تحرك خلاصه نمى‏شود و اسلام حقيقى با وجود چنين حكومتى سازگار نيست.

امام خمينى (ره) اصلاح‏انديشه‏هاى دينى را سرلوحه نهضت اسلامى قرار مى‏دهد و با طرح مسئله جدايى دين از سياست تغييرها و برداشتهاى رايج از دين را طرد مى‏كند و اسلام را يك دين اجتماعى و همه جانبه معرفى مى‏نمايد كه بايد در عرصه‏هاى مختلف سياسى، اجتماعى و اقتصادى متجلى گردد. ايشان نگرش مردم نسبت‏به دين را مبهم مى‏داند و مى‏فرمايد:

ما موظفيم ابهامى را كه نسبت‏به اسلام به وجود آورده‏اند برطرف سازيم تا اين ابهام را از اذهان نزداييم هيچ كارى نمى‏توانيم انجام بدهيم. (11)

با رفع اين ابهام از دين است كه بزرگترين انقلاب دينى جهان در جامعه اسلامى ايران به وجود مى‏آيد و امر به معروف و نهى از منكر در جامعه احيا مى‏گردد و جامعه از حالت ايستايى به تحرك در مى‏آيد و نظام سياسى و اجتماعى جهان را تحت تاثير خود قرار مى‏دهد.

2- نفى سازش با حكومت جور

سكوت در مقابل حكومت‏باطل و بى‏تفاوت بودن نسبت‏به وضع موجود جامعه موجب نهادينه شدن و ثبات هرچه بيشتر معيارها و ارزشهاى ضد دين مى‏گردد و به قدرتهاى جابر مشروعيت اجتماعى و سياسى مى‏بخشد. آنچه در قيام امام حسين (ع) و امام خمينى (ره) ملاحظه مى‏گردد اين است كه هر دو نهضت از ابتدا با نه گفتن به وضع موجود و عدم پذيرش حكام جور شروع مى‏شوند.

هنگامى كه بنى اميه با توسل به معيارهاى نژادپرستانه و استثمار و اغفال مردم سعى مى‏نمود كه تسلط خود را با حاكميت معاويه بر جامعه اسلامى گسترش دهد امام حسين (ع) به اين امر اعتراض نمودند و در نامه‏اى خطاب به وى چنين فرمودند:

انى لا اعلم فتنة اعظم على هذه الامة من ولايتك عليها

و هنگامى كه معاويه بر خلاف سيره رسول‏الله از امام براى خلافت موروثى خاندان بنى‏اميه و جانشينى فرزندش يزيد يعت‏خواست‏با مخالفت ايشان روبرو شد و محال است‏شخصيتى كه اسوه اسلام محمدى است‏به چنين ذلتى تن دهد و بر اسلام تقلبى مهر تاييد نهد. امام حسين (ع) با توجه به دستورات كلى مكتب اسلام تسليم حكومت جور نمى‏شود و در مقابل آن واكنش از خود نشان مى‏دهد. استاد شهيد مطهرى درباره اين وجه قيام امام حسين (ع) مى‏گويد:

تا اينجا اين نهضت ماهيت عكس‏العملى آنهم عكس العمل منفى در مقابل يك تقاضاى نامشروع دارد و به تعبير ديگر ماهيتش ماهيت تقوا است، ماهيت قسمت اول لااله الاالله; يعنى لااله است در مقابل تقاضاى نامشروع نه گفتن است. منظور اينكه نهضت از سنخ تقواست از سنخ اين است كه هر انسانى در جامعه خودش مواجه مى‏شود با تقاضاهايى كه به شكلهاى مختلف به صورت شهوت، به صورت مقام، به صورت ترس و به صورت ارعاب از او مى‏شود و بايد در مقابل همه آنها بگويد نه. (12)

امام خمينى (ره) نيز با اقتدا به امام حسين (ع) چنين كردند و در مقابل حكومت جابر همه مصيبتها را تحمل كردند و با ايستادگى و سازش ناپذيرى خود مشروعيت اجتماعى و سياسى نظام شاهنشاهى را براى اولين بار در تاريخ ايران زير سئوال بردند و براى هميشه جور آن را از سر مردم كم كردند.

آزادگى و ظلم‏ستيزى راه امام حسين (ع) بود كه در وجود امام خمينى (ره) دوباره متجلى گشت و خود ايشان مى‏فرمايند:

حضرت سيدالشهدا به همه آموخت كه در مقابل ظلم، در مقابل ستم، در مقابل حكومت جائر چه بايد كرد.. (13)

امام مسلمين به ما آموخت كه در حالى كه ستمگران زمان به مسلمين حكومت جائرانه مى‏كنند در مقابل او اگرچه قواى شما ناهماهنگ باشد به پا خيزيد و استنكار كنيد. اگر كيان اسلام را در خطر ديديد فداكارى كنيد و خون نثار نماييد. (14)

3- اهميت دادن به نقش مردم

نهضتهاى انقلابى و اصلاحى معمولا ثبات نظام اجتماعى را برهم مى‏زنند و افكار و آراء مردم را تحت تاثير خود قرار مى‏دهند. امام حسين (ع) و امام خمينى (ره) هر دو به نقش مردم و مشاركت آنها در قيام اسلامى اهميت داده‏اند ولى با توجه به تفاوتهاى اساسى كه از نظر زمانى و شرايط اجتماعى بين دو قيام وجود دارد مشاركت و استقبال از دو نهضت‏با يكديگر قابل مقايسه و
تطبيق نيستند.

در سال شصت هجرى كه امام حسين (ع) نهضت را شروع كردند شرايط خاص بر جامعه حاكم بود و مردم كوفه وقتى از قيام امام اطلاع يافتند از ايشان به بوسيله نامه‏هاى فراوان دعوت كردند. امام حسين (ع) هم به اين استقبال مردم با همه شرايطى كه بر جامعه حاكم بود پاسخ دادند تا نشان دهند كه براى مشاركت مردم ارزش و اهميت قائل هستند. دعوت مردم كوفه خود يك پديده اجتماعى است كه از قيام امام ناشى شده است و در شكل و هيات قيام تاثير داشته است و امام براى اتمام حجت‏به طرف آن شهر حركت كرد تا به نداى مردم كه ايشان را به يارى طلبيدند پاسخ گفته باشد.

امام خمينى (ره) در جامعه‏اى متفاوت از جامعه زمان امام حسين (ع) قيام خود را آغاز نمودند و مردم در قيام امام خمينى (ره) نقش ويژه‏اى دارند و شرط اساسى اصلاح جامعه را آگاهى مردم مى‏دانند و در يك دوره طولانى براى آگاه نمودن و مشاركت دادن مردم در قيام فعاليت مى‏كنند تا آنجا كه مى‏فرمايند :

اگر ما بتوانيم... مردم را بيدار و آگاه سازيم... حتما او را با شكست مواجه خواهيم ساخت. بزرگترين كارى كه از ما ساخته ست‏بيدار كردن و متوجه كردن مردم است. آن وقت‏خواهيد ديد كه داراى چه نيروى عظيمى خواهيم بود كه زوال ناپذير است. در عين حال راه دشوار خطرناكى در پيش داريم. (15)

ايشان بارها تاكيد فرموده‏اند كه براى اصلاح جامعه بايد يك موج تبليغاتى و فكرى به وجود بياوريم تا يك جريان اجتماعى پديدآيد. (16)

4- تشكيل حكومت اسلامى

نقش حكومتها در اصلاح و فساد جوامع بر كسى پوشيده نيست. اسلام دين جامعى است و اجراى اصول اجتماعى، اقتصادى و فرهنگى آن بدون تشكيل حكومت ممكن نيست. برخى از علماى اسلامى بر اين عقيده‏اند كه مهمترين‏انگيزه امام حسين از انجام اين قيام ايجاد حكومت اسلامى بوده است. (17) امام خمينى (ره) در اين زمينه مى‏فرمايند:

زندگى سيدالشهدا، زندگى حضرت صاحب سلام الله عليه، زندگى همه انبياء عالم، همه انبياء از اول، از آدم تا حالا همه شان اين معنا بوده است كه در مقابل حكومت جور، حكومت عدل را مى‏خواستند درست كنند. (18)

ايشان كه عدم تشكيل حكومت‏حق را از مهمترين و ريشه دارترين آسيبهاى جامعه اسلامى مى‏دانند اظهار مى‏دارند:

اگر گذاشته بودند كه حكومتى كه اسلام مى‏خواهد، حاكمى را كه خداى تبارك وتعالى امر به تعيينش فرموده است، رسول اكرم تعيين فرموده; اگر گذاشته بودند كه آن تشكيلات پيش بيايد حكومت اسلامى باشد آن وقت مردم مى‏فهميدند كه اسلام چيست و معنى حكومت اسلامى چيست. (19)

و لذا بهترين راه تصحيح جامعه از نظر ايشان اين است كه:

توده‏هاى آگاه وظيفه‏شناس و ديندار اسلامى متشكل شده، قيام كنند و حكومت اسلامى تشكيل دهند. (20)

5- تبيين و تصريح ارزشهاى اسلامى

نظام اجتماعى در هر يك از جوامع بشرى به واسطه ارزشها، هنجارها و احساسات مشترك بين اعضاى آن جامعه انسجام مى‏يابد و جوامع مختلف را از يكديگر متمايز مى‏سازد. اسلام حاوى ارزشها و هنجارهايى است كه در صورت بروز و اشاعه آنها اعضاى جامعه از درون متحول مى‏گردند و هر يك از اعمال فردى و اجتماعى آنها معانى خاص و شيوه‏هاى ويژه‏اى پيدا مى‏نمايند. امام خمينى (ره) و امام حسين (ع) كه وجودشان مظهر چنين ارزشهايى بود در اعتقاد و عمل به احياى آنها پرداختند و اشتياقى در دل انسانها برانگيختند كه وجودشان را دچار بيقرارى و پويايى دائمى ساخت. اين ارزشها و هنجارها منشا الهى دارند و پويايى و تحرك آفرينى آنها تابع هيچ زمان و مكان خاصى نيست و با آنچه در ساير جوامع مشاهده مى‏گردد متفاوت است.

قيام امام حسين (ع) در سال شصت هجرى جولانگاه و نمايشگاه اين ارزشهاى متعالى بود و فرزند پيامبر با چنين نهضتى، پويايى و تحرك آفرينى دين حضرت محمد را براى هميشه تاريخ ثبت كرد. امام خمينى (ره) نيز با اقتداى به امام حسين (ع) توانست اين نهضت عظيم را به ثمر رساند و مجددا به احياى اين ارزشها در جامعه اسلامى بپردازد. نمونه‏هايى از ارزشهاى مشترك كه اين دو نهضت مقدس به آنها صراحت‏بخشيد عبارتند از:

1- ايمان به جهاد فى سبيل الله و احياى روح مجاهده و مبارزه كه بر حسب آيه شريفه قل انما اعظكم بواحدة ان تقوموا لله سرلوحه قيام امام خمينى (ره) قرار گرفت و خلقى را براى جهاد در راه خدا برانگيخت.

2- احياى روحيه شهادت طلبى (21) و برترين مراحل عرفان عملى. ولاتحسبن الذين قتلوا فى سبيل الله امواتا

3- مقاومت و پايدارى و پشتكار در مبارزه. فاستقم كماامرت

4- احياى روحيه آزادگى و ذلت ناپذيرى. هيهات مناالذلة

5- شجاعت و شهامت و پرهيز از مصلحت‏انديشى و راحت طلبى و توجيه‏گرى. انى لاارى الموت الا السعادة و الحياة مع الظالمين
الا برما

6- احياى روحيه برادرى و برابرى و تساوى حقوق زن و مرد.

7- احياى امر به معروف و نهى از منكر و ساير امور عبادى نماز، روزه، دعا.

8- احياى جنبه‏هاى اخلاقى، مروت، ايثار و...


1- اسپريگن، توماس فهم نظريات سياسى ترجمه فرهنگ رجايى، انتشارات آگاه، چاپ اول 1365

2- اورعى، غلامرضا،انديشه امام خمينى (ره) درباره تغيير جامعه، موسسه انتشاراتى سوره، تهران، 1373، به نقل از صحيفه نور

جلد شانزدهم، صفحه 232

3- امام خمينى (ره)، صحيفه نور، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، چاپ اول، جلد اول، ص‏165

4- شهيدى، سيد جعفر، قيام حسينى (ع)، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، تهران، چاپ دوازدهم، 1367

5- امام خمينى (ره)، صحيفه نور، جلد اول ص‏4- 3

6- شهيدى، سيد جعفر، همان، ص‏52- 46 و ص‏85

7- پيشين.

8- امام خمينى (ره)، ولايت فقيه، انتشارات اميركبير تهران، 1360 (افست نسخه نجف)، ص‏42 و 43.

9- شهيدى، سيد جعفر، همان ص‏46- 33

10- امام خمينى (ره)، صحيفه نور، جلد هفتم، ص‏23

11- امام خمينى (ره)، ولايت فقيه، ص‏177

12- مطهرى، مرتضى حماسه حسينى انتشارات صدرا، جلد اول، 1363، 189- 186

13- امام خمينى (ره)، قيام عاشورا در كلام و پيام امام خمينى (ره)، موسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى (ره)، چاپ اول،

بهار1373، ص‏55

14- پيشين

15- امام خمينى (ره)، در جستجوى راه از كلام امام،

انتشارات اميركبير، دفتر دهم، ص 46

16- امام خمينى (ره)، ولايت فقيه، ص‏173

17- براى اطلاع بيشتر مراجعه كنيد به كتاب شهيد جاويد نوشته آقاى صالحى نجف آبادى و كتاب چرا حسين قيام كرد؟

نوشته مرحوم استاد محمد تقى شريعتى، نگارنده مقاله حاضر تاملاتى را بر اين نظريه وارد داشته است كه براى اطلاع از آن مى‏توانيد به مقاله تحليلى از قيام امام حسين (ع) كه در روزنامه سلام در مرداد ماه 1370 شمسى به نام وحيد سلامى به چاپ رسيده است مراجعه فرماييد.

18- امام خمينى (ره)، قيام عاشورا، ص‏38

19- امام خمينى (ره)، صحيفه نور، جلد اول، ص‏167

20- امام خمينى (ره)، ولايت فقيه، 173

21- برخى از صاحبنظران با توجه به تحليلى كه از اوضاع و احوال جامعه اسلامى در زمان قيام امام حسين ارائه مى‏كنند و با استناد به روايات متعددى همان ان الله شاء ان يراك قتيلا و امثال آن را با ديدگاههاى مختلفى كه نسبت‏به هم دارند، همانند مرحوم دكتر شريعتى در كتاب حسين وارث آدم و آقاى لطف الله صافى گلپايگانى در كتاب شهيد آگاهانگيزه و يا هدف اصلى قيام امام حسين را شهادت آن حضرت دانسته‏اند، نگارنده به تامل و تحليل اين نكته در مقاله‏اى كه در پاورقى شماره 17 به آن اشاره شد پرداخته است.

/ 1