محمد جواد بلاغی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

محمد جواد بلاغی - نسخه متنی

علی علیزاده مهرانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

بلاغي، محمد جواد

علي عليزاده مهراني

طليعه

علامه بلاغي از شخصيتهاي بس ارزنده و والاي تاريخ معاصر است که زواياي زندگي و مجاهداتش کمتر مورد بررسي و ارائه قرار گرفته است . در اين نوشتار سعي شده است با کمک خامه و رنگ واژه ها تصويري از چهره اين بزرگمرد گمنام ترسيم گردد هر چند نامه کوچکتر و واژه ها کم رنگ تر از آنند که از عهده چنين مهمي برآيند. اما مولانا زيبا سروده است :




  • آب دريا را اگر نتوان کشيد
    هم بقدر تشنگي بايد چشيد



  • هم بقدر تشنگي بايد چشيد
    هم بقدر تشنگي بايد چشيد



رويش صبح

در روز چهارشنبه اي از ماه رجب ، در يکي از محله ها نجف (محله براق ) در خانه دانشمند عامل و روحاني فاضل ، علامه شيخ حسن بلاغي ، ستاره اي چشم به جهان گشود که اميد آن مي رفت تا گمشدگان وادي شب گون ناداني را به کرانه هاي صبح اميد رساند. اين نورسيده را محمد جواد نام نهادند. و بدين سان در سال 1282 ق . (80) خداوند نعمتي ديگر به جامعه شيعه عنايت کرد .

آل بلاغي يکي از خاندانهاي نجيب ، شريف و قديمي شهر نجف بوده اند. اين دودمان پاک بسان چشمه اي پربرکت همواره جوشيده و طراوت بخشيده اند و تشنگان را سيراب کرده و همگي به جلال و بزرگي در علم و ادب شهرت داشته اند .

جرعه نوش علم و معرفت .

محمد جواد پس از آنکه نشو و نما يافت و دوران کودکي را پشت سر گذاشت در بوستان هميشه سبز حوزه قدم نهاد و شاگردي آن مکتب گرديد. علوم مقدماتي را در حضور نوراني علماي نجف فراگرفت و تا 24 سالگي از اساتيد بزرگ آن حوزه عظيم ، استفاده هاي علمي و معنوي فراواني برد .

روان پاک بلاغي که شيفته کسب معارف و درک فضايل بود او را در سال 1306 ق . مجبور به ترک زادگاهش کرد و او با دلي مالامال از عشق و علاقه به فراگيري دانش و خودسازي ، وارد شهر مقدس کاظمين شد تا بتواند در سايه انديشه هاي بلند آن ديار، به اهداف عاليه اش نايل آيد .

ايشان شش سال از عمر مبارکش را در اين شهر صرف تحصيل و تهذيب نمود و تا سال 1312 ق . در کاظمين ماند. او در همان شهر با خانواده شريف عالم بزرگوار سيد موسي جزايري وصلت نمود .

در سي سالگي به زادگاهش نجف اشرف بازگشت و در درس سرآمدترين استوانه هاي علمي و عملي عصر خويش حاضر شد و سرزمين سبز فکرش ‍ را با زلال آبهاي با صفاي آن حوزه طراوت بخشيد و مدت 14 سال در اين دانشگاه بزرگ اسلامي ماند و از باغ و بوستانهاي نجف خوشه هاي فراوان علم و معنويت چيد .

شيخ محمد جواد بلاغي که سالهاي متمادي را در پي علم و عمل گذرانده بود در سال 1326 ق . وارد شهر مقدس سامرا شد و در درس مرجع مجاهد و رهبر انقلابي ، ميرزا محمد تقي شيرازي شرکت جست و ده سال بر سفره علمي اين مجتهد سترگ و بيدار مهمان بود و با استفاده از جنبه هاي روحي و معنوي آن بزرگوار، خويشتن را تقويت کرد .

اين دانشمند وارسته آنچنان شيفته دانش و ياد گرفتن بود که تا 54 سالگي در درس ميرزاي شيرازي شرکت نمود .

راهنمايان رهرو خوبيها

انديشمندان و فرزانگاني که علامه بلاغي در حضور نوراني آنان نشست و آموخت عبارت اند از :

1. فقيه بزرگوار شيخ محمد طه نجف ( متوفي 1323 ق .)

2. فقيه محقق حاج آقا رضا همداني (متوفي 1322 ق .)

3. عالم و اصولي مدقق شيخ محمد کاظم خراساني (متوفي 1329 ق .)

4. علامه فقيه سيد حسن صدرالدين کاظمي (متوفي 1354 ق .)

5. فقيه بزرگ شيخ محمد حسين مامقاني (متوفي 1323 ق .)

6. علامه محدث ميرزا حسين نوري (متوفي 1320 ق .)

7. فقيه عاليمقام سيد محمد حسن هاشم هندي غروي (متوفي 1323 ق .)

8. مرجع مجاهد ميرزا محمد تقي شيرازي (متوفي 1338 ق .) (81)

پيوند دانش و مبارزه

اين متعهد وظيفه شناس از تبار روحانيتي بيدار و آگاه بود که در پي استقلال طلبي کشور عراق از يوغ استعمار انگليس در سال 1336 ق . - براي بار دوم - آهنگ شهر کاظمين کرد و در جرگه جهاد و دفاع از ثغور اسلامي حضور يافت و به صف مجاهدان پيوست .

آينده ساز دلسوز

اينک نام تني چند از پروردگان آن فقيه آينده ساز را ذکر مي نماييم .

1. آية الله العظمي آقاي سيد شهاب الدين مرعشي نجفي (متوفي 1411 ق .)

2. آية الله العظمي حاج سيد ابوالقاسم خويي (متوفي 1414 ق .)

3. آية الله العظمي آقاي حاج سيد هادي ميلاني (متوفي 1395 ق .)

4. علامه اديب آقاي ميرزا محمد علي اردوباي نجفي (متوفي 1380 ق .)

5. علامه سيد محمد صادق بحرالعلوم ( متوفي 1390 ق .)

6. آية الله شيخ محمد رضا آل فرج الله نجفي (متوفي 1386 ق .)

7. آية الله شيخ محمد مهدوي لاهيجي (متوفي 1403 ق .)

8. آية الله شيخ نجم الدين جعفر عسکري تهراني (متوفي 1395 ق .)

9. حاج شيخ ذبيح الله محلاتي (متوفي 1405 ق .)

10. آية الله حاج شيخ محمد رضا طبسي نجفي (متوفق 1405 ق .)

11. ميرزا محمد علي مدرس خياباني

12. استاد اديب علي خاقاني

13. آية الله شيخ علي محمد بروجردي (متوفي 1395 ق .)

14. شيخ مهدي بن داوودالحجار (متوفي 1358 ق .)

15. علامه محقق حاج شيخ مجتبي لنکراني نجفي

16. آية الله سيد صدرالدين جزايري (متوفي 1388 ق .)

17. شيخ ابراهيم بن شيخ مهدي قريشي

18. شيخ مرتضي مظاهري نجفي

19. آية الله سيد مرتضي لنگرودي (متوفي 1383 ق .)

20. علامه ميرزا محمد علي ادبي تهراني

تراوش قلم

آثار سبز او در زمينه هاي فقه ، تفسير، تاريخ ، اصول فقه ، عقايد و رد يهود و نصارا و ماديون و بابيت و بهائيت تدوين يافته است .

نشانه هاي ماندگار ايشان عبارت است از :

1. تفسير آلاءالرحمن

2. رساله اي در پاسخ به پرسشهايي که از جبل عامل براي ايشان فرستاده و در آن شبهاتي درباره قرآن نموده بودند

3. الرحلة المدرسية يا المدرسة السيارة

4. الهدي الي يدن المصطفي

5 . التوحيد والتثليت

6. اعاجيب الاکاذيب

7. انوارالهدي

8. البلاغ المبين

9. نصايح الهدي

10. المسيح و الانجيل

11. نسمات الهدي

12. المصابيح في بعض ‍ من ابدع في الدين في القرن الثالث عشر

13. مصباح الهدي

14. مسئلة في البداء

15. نورالهدي

16 . اجوية المسائل البغدادية

17. داعي الاسلام و داعي النصرانية

18. تا 45. مجموعه از تعليقه ، حاشيه و رساله هاي فقهي ، در اين ميان رساله اي در احکام وضو به چشم مي خورد که علامه خود آن را به زبان انگليسي ترجمه کرده است 46. رساله اي درباره اوامر و نواهي در علم اصول 47. رساله اي در نفي تزويج ام کلثوم با عمربن خطاب 48. رساله اي درباره عدم اعتبار تفسير منسوب به امام حسن عسکري عليه السلام 49. رد بر کتاب (( تعليم العلماء )) نوشته غلام احمد قادياني 50 رد بر کتاب (( حياة المسيح )) نووشته غلام احمد قادياني 51 رد بر کتاب (( ينابيع الکلام )) 52. رساله اي در رد جرجيس سائل و هاشم عربي (اين چهار رساله در رد شبه هاي مخالفان اسلام بويژه مبلغان مسيحي نوشته است .)

53. رساله اي در رد حسيون (رد بر فرقه قاديانيه است .) 54. داروين و اصحابه . (82)

مهتاب ادب

يکي از ويژگيهاي شخصيت علمي علامه بلاغي ، جنبه ادبي ايشان است . او دانشمندي اديب و اديبي دانشمند بود. نوشته هايش را با قلم و سبکي ابتکاري و جديد و در قالبهاي ادبي و شعر، داستان ، رمان و مناظره به رشته تحرير در آورده و برخي از مسائل عقيدتي و فلسفي را در قالب شعر سروده و شعرش حامل پيام بوده است .

ايشان در ثنا و رثاي اهل بيت عليهم السلام چکامه هايي چند سروده است . يکي از آنها را که مرثيه اي براي امام حسين عليه السلام است مرور مي کنيم :




  • يا تريب الخد في رمض الطفوف
    يا نصيرالدين اذ عزالنصير
    و شديد الباءس واليوم العسير
    کيف يا خامس اصحاب الکسا
    و ابن ساقي الحوض في يوم الظماء
    يا صريعا ثاويا فوق الصعيد
    کيف تقضي بين اجناد يزيد
    ضاميا تسقي بکاسات الحتوف (83)



  • ليتني دونک نهبا للسيوف
    و حمي الجار اذ عزالمجير
    و ثمال الوفد في العام العسوف
    و ابن خيرالمرسلين المصطفي
    و شفيع الخلق في اليوم المخوف
    و خضب الشيب من فيض الوريد
    ضاميا تسقي بکاسات الحتوف (83)
    ضاميا تسقي بکاسات الحتوف (83)



- اي کسي که گونه هايت در سرزمين کربلا بر خاک گرم افتاد! اي کاش من به جاي تو، جايگاه ضربه هاي شمشير مي شدم .

- اي ياور دين هنگامي که ياران اندک شدند! و اي اميد بي پناهان هنگامي که پناه دهندگان کم شدند .

- اي کسي که در روز جنگ و سختي صبر بسيار داري و اي ملجاء وارد شدگان در سالهاي خشکي و سخت .

- چه سان است اي پنجمين اصحاب کساء و اي فرزند بهترن رسولان (حضرت محمد مصطفي صلي الله عليه و آله و سلم )

- اي فرزند ساقي حوض (حضرت علي عليه السلام ) در روز تشنگي ، شفاعت کننده مردم در روز ترسناک .

- اي کشته افتاده روي زمين و اي کسي که محاسنت با خون گلويت خضاب است .

- چگونه تشنه ماندي بين لشکر يزيد، در حالي که سيرابت مي کردند از جام مرگها .

چکاد تلاش

آموختن زبانهاي خارجي با امکانات محدود آن روز، کاري بسيار مشکل بوده است . علامه بلاغي علاوه بر زبان عربي ، زبانهاي عبري ، انگليسي و فارسي (84) را خوب مي دانست و به آنها تسلط داشت و فراگيري آنها به شخصيت علمي ايشان برجستگي ويژه اي بخشيده بود .

درباره چگونگي آموختن زبان عبري چنين نگاشته اند : (( زبان عبري را از يهود دوره گرد آموخته است . در آن روزگار گروهي يهودي در شهرهاي عراق بودند که مقداري جنس ، پارچه و امثال آن ، بر دوش داشتند و در کوچه و بازار مي گشتند و مي فروختند. بلاغي از اين فرصت استفاده مي کرد و درباره مفردات و جمله بندي زبان عبري از آنان چيزهايي مي پرسيد. گاه مجبور مي شد همه اجناس يک يهودي دوره گرد را بخرد تا از او درباره يک واژه يا ترکيب سخني بشنود. چون يهوديان در آموختن لغت خود به ديگران بسيار بخل مي ورزيدند. بلاغي گاه شيريني و شکلات مي خريد تا اگر بچه اي يهودي ببيند به او بدهد و چيزي از او بپرسد . )) (85)

شکوه گمنامي

گمنام زيست و بي هياهو، ولي نامش در گمنامي اوست و هنرش در اخلاص ‍ والايش ...

شکوه گمنامي و حماسه اخلاص او در شعار معروفش تجلي کرده که مي فرمود :

(( اني لا اقصد الا الدفاع من الحق لا فرق عندي بين ان يکون باسمي او اسم غيري . )) (86) : من جز دفاع از حق انگيزه اي نداشتم . بنابراين هيچ فرقي نيست که کتاب به نام من يا نام ديگري منتشر شود .

اسوه زهد

درباره ساده زيستي اش گويند :

(( اتاقي کوچک داشت و محقر. در آن جز بوريايي و روفرشي يي که بر آن مي نشست هيچ چيز نبود. در زمستان وسايل گرم کردن و در تابستان وسايل سرد کردن نداشت ؛ با اينکه مزاجي ضعيف داشت و بيمار بود. با اين احوال ، هيچ گاه از اين اتاق بيرون نمي رفت مگر براي نيازهاي ضروري . )) (87)

بحقيقت که ايشان با بي پيرايگي اش اسوه برجسته زهد و پارسايي بود .

خنياگر بيداري

حياتش ترکيبي از دو عنصر عقيده و جهاد بود و حرکتش بر مبناي اين دو عنصر هيچ گاه گوشه نشيني را نگزيد و آرام نگرفت و پيوسته حريت آميخته با حيات را بر سر و روي جامعه اسلامي مي پاشيد و خوابهاي گران را بر مي آشفت گويند :

(( برخي از بهائيان جاسوس استعمار در محله اي در بغداد، مکاني را به نام حظيره براي اجتماع خود بنا نهادند. بلاغي با شنيدن اين خبر ديگر آرام نگرفت و استراحت را بر خود روا نداشت تا با مراجعه به دادگاه و قانون آنان را به ترک آن محل واداشت و پس از مدتي آنجا را به مسجدي تبديل کرد و در آن نماز و شعاير حسيني اقامه مي شد . )) (88)

اين روحاني آگاه ، مرز و بوم را همواره نگهبان بود و براي بيدار ساختن جامعه دل مي سوزاند و تمام هستي خود را فداي خدمت به حق و خلق کرد .

وي براي چاپ کتاب (( الهدي )) ( در رسوا سازي خدعه ها و توطئه هاي مبلغان مسيحي ) پولي نداشت . بناچار هر چه در خانه داشت به قيمت ارزان فروخت و کتاب را به چاپخانه فرستاد تا خداوند اندک اندک اثاثيه خانه و زندگاني وي را فراهم ساخت . (89)

آخرين هجرت

آسمان شهر غم رنگ بود و اندوهبار. اشک هجران بر گونه هاي شهر جاري بود. زيرا خورشيد انديشه اي رو به غروب بود که هفتاد سال در آسمان علمي شيعه نور بخشيده بود. تقويم عمري رو به پايان مي شد که برگ برگ وجودش را وقف خدمت کرده بود .

باد خزان بر باغ پرشکوفه رادمردي وزيدن گرفته بود که سراسر عمرش بهار بود و بيداري فصل فراق در گوش جان علامه آهنگ وداع مي نواخت و نسيم (( ارجعي )) (90) جانان در بوستان جانش وزيدن داشت و در حياط (( حياتش )) مي رفت که با قفل مرگ بسته شود. او که عمري در وادي رضاي حق قدم و قلم زد اکنون مجنون صفت مشتاق نوشيدن جام وصال بود .

سرانجام اين چکاد تعبد و تخصص ، فقيه و اديب فرزانه و مجاهد زاهد، شب دوشنبه بيست و دوم شعبان 1352 ق . (91) نداي حضرت دوست را لبيک گفت و مرغ جانش با کوله باري از خدمت و خوبي و افتخار به سراي ابدي پر کشيد و در آستان دوست جاي گرفت . خاکيان را در سوگ و عرشيان را در سرور نشاند. حوزه هاي علميه - بويژه طلاب نجف - در اين فقدان ، غرق در ماتم شد. پس از تجليل و تشييع ، پيکر پاکش را در حجره جنوبي سوم در سمت غربي صحن مبارک حضرت علي عليه السلام ، در کنار آرامگاه جواد بن محمد حسيني ( مؤ لف کتاب مفتاح الکرامه ) به خاک سپردند .

روحش شاد، راهش سبز و پر رهرو و تربتش از شمع رضاي جانان نوراني باد .

/ 1