زندگینامه آیت الله حاج سید احمد صفایی خوانساری نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

زندگینامه آیت الله حاج سید احمد صفایی خوانساری - نسخه متنی

ناصرالدین انصاری قمی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

مسجد- 1825، ش : 58

زندگينامه آيت الله حاج سيد احمد صفايي خوانساري

ناصرالدين انصاري قمي

محقق حوزه علميه قم

اشاره

از ديرباز، شهر خوانسار مرکز علم، دانش و فرهنگ شيعي بوده است. دهها مدرسه، مسجد، حسينيه، کتابخانه و مکتبه­هاي قديم در اين شهر، نشاندهنده رشد و بالندگي مذهب در اين شهر است. ساليان و قرون متمادي، علماي بزرگ اين شهر موجب اعلاي کلمه حق و بزرگداشت شعاير ديني بوده­اند. وجود مراجع معظم تقليدي همچون: آيت­الله سيد محمدتقي خوانساري و آيت الله سيد احمد خوانساري در ميان مراجع بزرگ شيعه در قرن چهاردهم هجري، نشاندهنده خدمات علماي خوانسار به دين و مذهب بوده است [زماني نژاد، دانشمندان خوانسار؛ ميرمحمدي، فرزانگان خوانسار؛ انصاري قمي، مجله مسجد، شماره 34،78-85؛ ميرمحمدي، مجله مسجد، شماره48-82-91].

يکي ديگر از علماي بزرگ خوانسار - که با آثار باقيه­اش، حق بزرگي بر ذمه علم و دانش دارد - مرحوم آيت الله حاج سيداحمد حسيني صفائي خوانساري - طاب ثراه - است. اين مقاله کوتاه، بازگويي بخشي از زندگي علمي، حيات طيبه، و آثار و خدمات گرانبهاي ايشان به عرصه دين و مذهب را برعهده دارد.

نسب

آيت الله صفاوئي خوانساري، برخوردار از نسبي روشن و افتخارآميز بود - که به شريفان مدينه منوره همچون: قاضي سيد مهنا مدني و يحيي عبيدلي مي­رسد - که با 40 واسطه، به حضرت امام زين­العابدين و سيد الساجدين، علي­بن الحسين (ع) مي­رسد. نسب ايشان، بدين شرح است: «سيد احمد، فرزند محمدرضا، فرزند احمد، فرزند رضا، فرزند عمو سيد، فرزند هاشم، فرزند مشهدي، فرزند جعفر، فرزند شمس­الدين، فرزند مرجان، فرزند محمد مؤمن، فرزند قاسم، فرزند همايون شاه، فرزند شاه قاسم بدلا، فرزند عبدالکريم شاه، فرزند ابوالحسن، فرزند شاه عبدالله، فرزند يحيي الفاضل، فرزند ابوالحسن وحاحدي، فرزند محمد، فرزند حسن، فرزند علي، فرزند محمد، فرزند منصور، فرزند محمد، فرزند عبدالله، فرزند عبدالواحد، فرزند شريف مالک، فرزند شهاب­الدين، فرزند شريف حمزه المهنا الاکبر، فرزند داود، فرزند قاسم، فرزند عميدالدين، فرزند عبيدالله المکرم، فرزند عميدالدين، فرزند يحيي العبيدلي، فرزند حسن، فرزند الحجة، فرزند عبيدالله الاعرج، فرزند ابي عبدالله حسين الاصغر و فرزند امام همام زين العابدين (ع)» [مرعشي، المسلسلات، ج 2، 81].

ولادت

در سال 1291 هـ . ق، معظم­له در شهر خوانسار و در محله «صفائيه»، ديده به جهان گشود. شايد به همين دليل، لقب «صفايي» را براي خود برگزيد [استادي، فهرست هزار و پانصد نسخه خطي، 5]

تحصيلات

سيداحمد، سيادت و شرافت را - که از پدران والامقامش به ارث برده بود - با فضيلت علم و دانش درهم آميخت، و به فراگيري علوم ديني روي آورد. نخست، ادبيات و سطوح را نزد استادان شهرش فرا گرفت. برخي از اين استادان، عبارتند از حضرات آيات:

علامه شيخ محمدحسين خوانساري؛ که ادبيات را نزد وي آموخت.

حکيم متأله آخوند ملا محمدعلي خوانساري؛ که شرح منظومه را از او فرا گرفت.

آخوند سيدعلي اکبر بيدهندي خوانساري (د. 1342 هـ . ق)؛ که سطوح را تدريس مي­کرد.

هجرت به اصفهان

حاج سيداحمد صفائي به سال 1310 هـ . ق و در 20 سالگي از زادگاهش به حوزه علمي اصفهان - که در آن روزگار شاهد اوج عظمت و شکوه خويش بود - مهاجرت کرد. در آنجا، وي به مدت 12 سال، مراتب علمي خويش را در محضر استادان فن تکميل کرد، و به آموختن علوم: فقه، اصول، کلام فلسفه، رجال، درايه و حديث همت گماشت.

استادان

استادان وي در اصفهان، که از چهره هاي درخشان علمي شيعه در عصر خويش به شمار مي­رفتند، عبارتند از:

شيخ محمدتقي آقا نجفي اصفهاني (د. 1332 هـ . ق)، صاحب ادلة الاحکام و حقائق الاسرار

ميرزا محمد هاشم موسوي خوانساري (د. 1318 هـ . ق)، صاحب اصول آل الرسول و مباني الاصول

ميرزا ابوالمعالي کلباسي (د. 1315 هـ . ق)، صاحب الجبر و التفويض، و الرسائل

آقا منيرالدين بروجردي (1269-1342 هـ . ق)، صاحب منظومه الفيه

شيخ محمدعلي ثقةالاسلام اصفهاني (1271 - 1318 هـ . ق)، صاحب لسان الصدق و آداب صلاة الليل

ميرزا حسن نجفي اصفهاني (د. 1320 هـ . ق)، نويسنده تقريرات درس ميرزا حبيب الله رشتي

علامه سيد محمدباقر درچه­اي اصفهاني (د. 1342 هـ . ق)، نويسنده حاشيه بر رسائل و مکاسب

ملامحمد باقر فشارکي اصفهاني (د. 1314 هـ . ق)، نويسنده عنوان الکلام و آداب الشريعة

ميرزا بديع موسوي اصفهاني (د. 1318 هـ . ق)، نويسنده حاشيه بر قوانين

ميرزا جهانگيرخان قشقايي (د. 1328 هـ . ق)

آخوند ملا محمد کاشي (1249-1333 هـ . ق)

هجرت به نجف اشرف

آيت الله صفائي در 32 سالگي و به سال 1322 هـ . ق، پس از 12 سال تحصيل در اصفهان، رهسپار حوزه علميه نجف اشرف شد. در آنجا، وي از محضر پرفيض مراجع تقليد شيعه بهره­هاي بسيار برد، و به اوج کمالات علمي رسيد. استادان وي در آنجا عبارت بودند از، آيات عظام [نجفي مرعشي، کشف الاستار (مقدمه)، ج 1، 15-17؛ انصاري قمي، مجموعه مقالات کنگره کتاب و کتابخانه در تمدن اسلامي، ج 3، 1333؛ حسيني اشکوري، تراجم الرجال، ج 1، 68-71]:

آخوند ملامحمد کاظم خراساني (د. 1329 هـ . ق)، صاحب کفاية الاصول

سيد محمدکاظم طباطبائي يزدي (د. 1337 هـ . ق)، صاحب عروةالوثقي

شيخ فتح الله غازي معروف به شيخ الشريعه اصفهاني (د. 1339 هـ . ق)، صاحب قاعده لاضرر

حاج ميرزا حسين حاج ميرزا خليل تهراني (د. 1326 هـ . ق)، نويسنده ذريعة الوداد في منتخب نجاة العباد

سيد ابوتراب موسوي خوانساري (د. 1346 هـ . ق)، نويسنده سبيل الرشاد في شرح نجاة العباد

آخوند ملا محمدعلي امامي خوانساري (د. 1332 هـ . ق) نويسنده شرح تبصرة المتعلمين

اجازت

تحصيل معظم له در نجف، شش سال به طول انجاميد، و به کسب اجازات متعدد روايي و اجتهادي از استادانش نايل آمد. آيت الله شريعت اصفهاني در اجازه­اي که در 1324 هـ . ق، برايش نگاشت، چنين نوشت: «فان العالم العامل و االفاضل الفاصل الکامل ابا الفضائل و الفواضل صاحب القريحة القويمة والسليقة المستقيمة و النظر الثاقب و الحدس الصائب المستعد لافاضة نتائج المطالب من الکريم الواهب الموفق المسدد السيد احمد...» [مرعشي، المسلسلات، ج 2، 82].

آيت الله سيدابوالحسن اصفهاني هم در اجازه­اي که برايش فرستاد، چنين نگاشت: «ان جناب العالم العامل الهمام و الفاضل العلم العلام ذي الفهم الثاقب و النظرالثاقب صاحب التصانيف الشريفة الرشيقة و التأليفات الانيقة فخر الفقهاء و المجتهدين ثقة الاسلام و المسلمين الآغا سيداحمد الصفايي الخوانساري - دام افضاله و کثرفي العلماء العاملين امثاله - ممن جد و اجتهد في تحصيل العلوم الشرعية و المعارف الالهية حتي حاز الدرجات العالية و المقامات السامية و بلغ رتبة الاجتهاد مقرونة بالصلاح و السداد» [شکوري، تراجم الرجال، ج 1، 70].

آن مرحوم، بجز بزرگان ياد شده، از آيات عظام: شيخ عبدالکريم حائري يزدي، ميرزاي نائيني، ميرزا صادق آقا تبريزي، ملامحمد بيدهندي خوانساري و ميرزا حسن نجفي اصفهاني اجازه اجتهاد و روايت داشت. همچنين، وي به گروهي بسيار نيز اجازه روايت داده بود؛ که برخي از آنان عبارتند از [مرعشي، المسلسلات، ج 2، 82] :

آيت الله سيد شهاب­الدين مرعشي نجفي (1315- 1411 هـ . ق)، صاحب الاجازة الکبيرة و ملحقات احقاق الحق

آيت الله حاج شيخ محمدرضا طبسي نجفي (د. 1405 هـ . ق)، صاحب ذرائع البيان في عوارض اللسان و شرح تبصرة المتعلمين

آيت الله شيخ محمدباقر زند کرماني اصفهاني (د. قبل 1370 هـ . ق)، نويسنده بيان اعتبار کتب اربعه

آيت الله سيد مصطفي صفائي خوانساري (1321-1413 هـ . ق)، صاحب الديانة الاسلامية

بازگشت به خوانسار

آيت الله صفايي خوانساري، در سال 1328 هـ . ق- و در حالي که 38 سال از عمرش مي­گذشت -، به زادگاهش بازگشت. وي با کوله باري از علوم معقول و منقول، و با علم و فضل بسيار، به ميان همشهريانش باز آمد و به وظايف روحاني خويش مانند: بنياد بناهاي خيريه، تدريس و تربيت شاگردان، حکومت و رفع دعاوي شخصيه، تأليف و تصنيف، راهنمايي مؤمنان و دستگيري درماندگان پرداخت.

بيشتر وقت وي، صرف تدريس مي­شد. از سر فروتني و تواضع، و عشق به علم و دانش، وي هر کتابي را براي هر کس تدريس مي­کرد. لذا، در حوزه تدريس وي، بسياري از علما و دانشمندان خوانسار تربيت شدند [حسيني اشکور، تراجم الرجال، ج 1، 70].

تأليفات

از آن مرد بزرگ، کتابهايي فراوان در فقه، اصول، تاريخ، تراجم و کتاب شناسي بر جاي مانده، که معروفترين آنها اثر 10 جلدي فخيم و ارزشمند کشف الاستار عن وجه الکتب و الاسفار است. ديگر تأليفات وي، عبارتند از:

رساله در خلل صلاة

رساله در خيارات

رساله در اقتداء المأموم المتطهر بالطهارة المائية بالامام المتطهر بالطهارة الترابية

رساله در ولايت و انواع و مقدار آن

رساله در بيع العبد المسلم من الکافر

رساله در احکام الاراضي الخراجية

رساله در بيع الوقوف

رساله در قطع و ظن

رساله در احتياط و اشتغال

رساله در استصحاب

رساله در تعادل و تراجيح

رساله در عدالت

رساله در معاطاة

رساله در اجماع

تقريرات درس فقه آيت الله ميرزا حسن نجفي اصفهاني

تقريرات درس اصول آيت الله ميرزا حسن نجفي اصفهاني

تاريخ خوانسار

ترجمه احوال اسعد بن عبدالقادر اصفهاني، از علماي قرن هفتم و صاحب رشح الولاء في شرح دعاء صنمي قريش، که نسخه خطي آن در مجموعه «ش 693» کتابخانه آستان قدس رضوي موجود است [استادي، فهرست هزار و پانصد نسخه خطي، 284].

کشف الاستار عن وجد الکتب و الاسفار [مرعشي، المسلسلات، ج 2، 83]؛ که يکي از برترين و مشهورترين فهارس و کتاب شناسيهاي شيعه اماميه در قرن چهاردهم هجري به شمار مي­رود. اين کتاب براساس حروف الفبا مرتب شده است، و از حرف «الف» آغاز و تا حرف «ميم» ادامه مي­يابد. البته، پس از آن، عمر مؤلف بزرگوار وفا نکرد، و اين اثر گرانسنگ ناتمام ماند.

اين کتاب، تا چندي پيش در زاويه کتابخانه مرحوم آيت الله حاج سيد مصطفي صفايي، فرزند مؤلف، پنهان و به چاپ نرسيده بود. تا اينکه با توفيق الهي و همت جناب مستطاب آيت الله حاج سيد محمدعلي ابن­الرضا خوانساري و با تحقيق مؤسسه آل البيت (ع) به کار چاپ و نشر آن اقدام شد. تا کنون، 6 جلد از اين کتاب 10 جلدي به چاپ رسيده است.

آيت الله بروجردي اين کتاب را به بهترين نوشتار در معرفي کتابهاي شيعه مي­دانست. آيت الله شيخ آقا بزرگ تهراني نيز بسيار از اين کتاب تمجيد کرد [مرعشي، المسلسلات، ج 2، 86]. وي، پس از اطلاع از چگونگي نگارش آن، از اينکه در زمان نوشتن الذريعة آن را در اختيار نداشت، اظهار تأسف کرد (مختاري، مجله نشر دانش، 55].

انگيزه تأليف کشف الاستار

مؤلف بزرگوار، انگيزه­اش را براي نگارش اين کتاب چنين مي­نويسد: «داعي من بر اين کار شريف - ترتيب نام کتابها از هر تصنيف - اخبار و احاديث ائمه اطهار - عليهم السلام - مبني بر حفظ کتابهاي اصحاب، و وزيدن غبار فراموشي بر صورت اصول و کتابهاي علما در اين زمان است. من اين کار را برعهده گرفتم تا شايد توفيق رفيق اشخاصي شود و آنها را از گوشه و کنار شهرها و از دست افراد گوناگون، در محلي واحد گرد آورد که اين احياي آثار اهل بيت و داراي فوايد بي شمار است» [صفائي خوانساري، کشف الاستار، ج 1، 13-14].


تاريخ تأليف

در سال 1320 هـ . ق، مؤلف بزرگوار تأليف کتاب خويش را [صفائي خوانساري، کشف الاستار، ج 1، 17]. آغاز کرد و نگارش آن بيش از 30 سال ادله يافت . وي در پايان حرف «الف» مي‌نويسد : «به پايان رسيد نوشتن اين مقدار ، در 12 شعبان المعظم سال 1353هـ .ق [صفائي خوانساري ، کشف الاستارج 4،245].

مسلم است که نوشتن چنين کتابي با اين همه تحقيقات و فحص و جستجو، مستلزم صرف ساليان دراز است.

شيوه تأليف

مؤلف محقق و متتبع، در اين کتاب روشي را دنبال کرده، که آن را از کتابهاي همانند خويش ممتاز ساخته و مجموعه­اي گرانبها را فراهم آورده است. برخي از خصوصيات آن، عبارت است از:

اين کتاب آکنده از مباحث شيرين: رجالي، تاريخي، کتاب شناسي، ادبي، نسب شناسي و تراجم دانشمندان، همراه با يادکرد مسائل: فقه، اصول، تفسير، کلام، ملل و نحل، فلسفه و لغت است [انصاري قمي، مجموعه مقالات کنگره کتاب و کتابخانه در تمدن اسلامي، ج 3، 1342-1347].

مؤلف همراه با توصيف هر کتاب، به شناسايي دقيق مؤلف آن با ذکر اجمالي ويژگيهاي زندگي­اش، و با استفاده از مصادر معتبر و فراوان مي­پردازد. در حقيقت، اين کتاب موسوعه­اي در رجال و تراجم نيز به شمار مي­رود.

مؤلف دانشمند، در چهار جلد از اين کتاب، حدود هزار اصل از اصول معتبر حديث را به همراه شرح حال هر يک از مؤلفان آنها باز گفته، و وثاقت و عدم وثوق ايشان را بررسي کرده است. در واقع، مجموعه­اي رجالي - با نقد و بررسي گفتار علماي علم رجال - در اين کتاب گردآوري شده است.

مؤلف فقيه به هنگام يادکرد نام هر دانشمند، کتابهاي ديگر او را که با همان حرف آغاز مي­شوند، آورده است. بدين ترتيب چند کتاب از يک مؤلف در رديف هم ذکر مي­شود.

مؤلف رجالي در اين کتاب، بسيار کساني را که در کتابهاي رجالي تضعيف شده­اند، با استفاده از امارات گوناگون توثيق کرده است [انصاري قمي، مجله آينه پژوهش، شماره 37، 73-76].

همت بلند

اين کتاب، نشانه­اي از همت بلند و عزم استوار آن بزرگمرد فقيه است. وي، اين کتاب را با تمام مشاغل روحاني، گرفتاريها، فقدان منابع و نبود امکانات نگاشت. اگر اين کتاب در محيط علمي نجف يا قم نگاشته مي­شد، خيلي شگفت نبود. اما تأليف اين موسوعه پربار و گرانبها در خوانسار، چيزي شبيه معجزه است؛ زيرا نه کتابخانه­اي در آنجا بود، و نه مؤلف کتابخانه­اي غني با ابزار و وسايل تحقيق داشت.

ايشان در نامه­اي به آيت­الله مرعشي نجفي مي­نويسد: «... در فقره کتابي که اشتغال به تأليف آن فعلاً دارم، در ضبط اسامي کتب اماميه به ترتيب حروف تهجي نظير کشف­الظنون است با اشاره به اسم مؤلف هر کتاب و وثاقت آن و مشايخ ايشان و بعضي نوادر حالات، به هر اندازه که موفق به تحصيل آن بشوم و اشاره به طبقه و مواليد و وفيات ايشان اگر ميسر شود. لکن به واسطه قلت اسباب و کتب متعلقه به اين امر، به زحمت فوق­العاده بايد مرتب شود. و مثلاً، عمده اسباب مرتبطه به اين کار، رياض العلماء و جامع­الرواة اردبيلي و از کتب قدما فهرست ابن­النديم است، که حقير از زيارت آنها محروم هستم و تمکن تحصيل ندارم و در بلد هم شخص معين و مساعدي که مضايقه از دادن کتب [نکند] ولو به اعاره باشد يا به جهات اخري، وجود ندارد؛ ذهب الرجال الکرام المقتدي بفعالهم. چنانچه در مکتبه حضرت مستطاب عالي هر نحو از کتب موجود باشد، اشاره به اسامي آنها با مؤلفين بفرماييد، نهايت اعانت و کمال تشکر و امتنان دارم» [نجفي مرعشي، کشف الاستار (مقدم)، ج 1، 14].

وي در جاي ديگر مي­نويسد: «فکر من در اين موضوع به دراز کشيد، يک پايم را پيش مي­گذاشتم و پاي ديگرم را به عقب مي­نهادم؛ زيرا دانش من اندک و اسباب و کتابهاي مربوط به اين فن مفقود بود و يار و ياوري نداشتم و خانه و شهرم از علما و دانشمندان متخصص اين امر دور است تا از برکات وجود آنها استفاده برم» [صفائي خوانساري، کشف الاستار، ج 1، 4].

و باز، ايشان مي­نويسد: «کسي مرا به کوتاهي و سهل­انگاري و کمي تتبع نسبت ندهد، همانا من با کمبود کتابها و اسباب و نبود يار و ياور واقع شدم. در شهري دور از همه چيز با تفرق بال و اختلال احوال و غم و اندوه بسيار و تغيير زمان، و رواج بدعتها و گناهان و خراب شدن پايه هاي دين [اشاره به دوران حکومت رضاخان و مظالم آن] تمام کوششم را و نهايت طاقتم را در راه به پايان رسانيدن اين هدف به کار گرفته­ام» [صفائي خوانساري، کشف الاستار، ج 3، 447 و ج 4، 87].

وي در جاي جاي کتابش، به انتقاد از وضعيت زمان خويش - دوران حکومت رضاخان - پرداخت، و از روزگار معاصرش انتقاد کرد. از جمله، وي مي­نويسد: «دزدان سقيفه، احوال مسلمانان را سياه و حال اسلام را تباه گردانيدند. و به اين کار زشت خويش، ابواب جنگ و نزاع و ريختن خونها، و تاراج مالها، و از بين بردن آبروها را گشودند. و آزادشدگان و طلقاء را بر سيد الوصيين مسلط کردند. و حقوق حضرت فاطمه زهرا را غصب و محسنش را سقط کردند و اين امر زشت و ناپسند ادامه يافت تا اينکه در زمان ما، مسلمانان گروه گروه گشته و يکسره تمام شعاير اسلام را به يک سو افکنده و معالم دين را ترک کرده و سرگردان مانده­اند؛ نه مسلمانند و نه مسيحي. آنان قوانين کفار را در خوراک و پوشاک و رفتار و کردارشان اخذ کرده، و به آنان شبيه گرديده­اند. و بر پيشوايان دين و علماي مسلمين - بلکه بر خدا و پيامبر و مذهب - طعن مي­زنند و مسخره مي­کنند، تا زماني که خداوند به ظهور امام منتظر، اين بلا را از امت دفع نمايد» [صفايي خوانساري، کشف الاستار، ج 1، 322].

وي در راه تحصيل، تدريس و گسترش علم کوشا و دائم به مطالعه مشغول بود. او مي­گفت: «ما خادم اهل بيت هستيم. و بر خدمتگزار واجب است که بر آن چيزي که به او سپرده­اند، امين بوده و در حفظ و نگهداري­اش حريص باشد» [مرعشي، المسلسلات، ج 2، 82]. او با کوششي فراوان شمار بسياري از مخطوطات را استنساخ کرد، و آنها را با نهايت دقت تصحيح و مقابله نمود، و تعداد ديگري را تکميل کرد. بدين ترتيب وي کتابخانه مهم و ارزنده‌اي را از خويش به يادگار نهاد.

کتابخانه

مکتبه اين مرد بزرگ، يکي از حسنات دهر به شمار مي‌رود. اين مرد دانشمند، در طول سالهاي فراوان با پشتکار بسيار، به حفظ، نگهداري و گردآوري نسخه­هاي خطي فراوان همت گماشت. او با همتي عالي و اراده­اي قوي، خود به استنساخ حدود 270 کتاب و رساله - در 50 مجلد - پرداخت. در اين کتابخانه، 1500 نسخه خطي - که بسياري از آنها داراي ارزش و نفاست است - وجود دارد که 110 نسخه آن به خط علماي بزرگ شيعه مزين است. پس از درگذشت آيت الله سيد احمد صفائي خوانساري، اين کتابخانه به فرزندش، آيت­الله سيد مصطفي صفائي، منتقل شد. آن فقيه بزرگوار نيز نسخه هاي ديگري را بر آن افزود، و نسخه­هاي ناقص را به هم به خط خويش تکميل نمود. پس از درگذشت وي، با خواست رهبر خردمند و دورانديش انقلاب، حضرت آيت الله خامنه­اي - مد ظلعه العالي -، اين کتابخانه يکجا خريداري و به آستان قدس رضوي اهدا شد.

دانشمند بزرگوار آيت الله رضا استادي، کتابي را در معرفي آن به سامان رسانيد، و در پايان آن چند فهرست نگاشته است که عبارتند از [استادي، فهرست هزار و پانصد نسخه خطي، 389- 379]:

نسخه­هايي که به دست خط علما مزين است (حدود 100 نسخه)

نسخه­هايي که به خط آيت الله سيد احمد صفائي است (حدود 270 کتاب و رساله)

نسخه­هايي که تاريخ کتابت آنها پيش از سال هزار است (72 نسخه)

نسخه­هايي که سرلوح زرين و مذهب دارد (62 نسخه)

مسجد

يکي ديگر از يادگارهاي پايدار مرحوم آيت­الله صفائي مسجد معروف و مشهور او در محله «پايتخت» خوانسار بود.

اين مسجد که وي در آن اقامه جماعت مي­کرد، هم اکنون نيز داير و آباد است.

آيت­الله صفائي در طول 30 سال اقامت خويش در خوانسار، در اين مسجد نماز مي­خواند و عموم مؤمنان و اخيار، بدو اقتدا مي‌کردند. آن مرحوم، شهرت خويش را هم مديون اقامه جماعت در اين مسجد بود.

آيت الله سيد مصطفي صفائي خوانساري در اين باره گفت: «حاج شيخ علي اکبر شريفي خوانساري، از اخيار و نيکان خوانسار و از اقوام ما، حضرت ولي عصر امام زمان - عج الله تعالي فرجه الشريف - را در عالم رؤيا بديد که او را بر قطع رحم سرزنش فرمود، و بر نماز جماعت در پشت سر «احمد الصفا» سفارش نمود. و اين نام را مکرر گفت. زماني که مرحوم شريفي اين خواب را براي مرحوم صفائي نقل کرد، او تفأل به خير زد و اين لقب را براي خويش برگزيد» [حسيني اشکوري، تراجم الرجال، ج 1، 69].

فرزندان

معظم­له، به غير از شاگردان، تأليفات و بناهاي خيريه­اي که از خود به يادگار نهاد، فرزنداني متدين و نيک نهاد داشت؛ که از جمله ايشان، آيت الله حاج سيد مصطفي صفائي خوانساري، از علماي مشهور حوزه علميه قم بود.

او در ربيع­الاول 1321 هـ . ق، ديده به جهان گشود. مقدمات، سطوح و مقداري از فلسفه و حکمت را نزد پدر بزرگوارش و دايي­اش، حاج سيدعلي رضوي خوانساري، و ديگر علماي خوانسار فراگرفت. سپس در سال 1340 هـ . ق، به قم آمد و نزد آيت الله حائري يزدي و حضرات آيات: سيد ابوالحسن رفيعي قزويني، ميرزا محمدعلي شاه­آبادي، شيخ محمدرضا مسجد شاهي اصفهاني، حاج سيد محمدتقي خوانساري، حاج سيد احمد خوانساري و سيد محمدصادق اصفهاني و آيات عظام: ميرزاي نائيني و سيد ابوالحسن اصفهاني - در توقف هشت ماهه آنان در قم - زانوي ادب به زمين زد و فقه، اصول، فلسفه، کلام حديث و رجال را فرا گرفت. او از حواريون و اصحاب استفتاي آيت­الله بروجردي، و از اساطين حوزه علميه قم به شمار مي­رفت. وي از مراجع بزرگ شيعه اجازه اجتهاد و روايت داشت، و به بسياري از علماي قم اجازه حديث بخشيده بود [استادي، هزار و پانصد نسخه خطي، 12-13].

از او تأليفاتي مانند: تقريرات درس فقه و اصول آيت الله حائري، حاشيه بر درر الاصول و وسيلة النجاة، و کشکولي به نام الجواهر المودعة و الذخائر الرهينة - که نسخه اصل آن به شماره 1484 در کتابخانه آستان قدس رضوي است - و کتابي در اصول عقايد به نام الديانة الاسلامية بر جاي ماند.

وي در صبح جمعه، 18 جمادي الثاني 1413 هـ . ق / 24 مهر 1371، در 92 سالگي درگذشت، و در مسجد بالاسر حرم حضرت معصومه - جايي که سالها در آنجا اقامه جماعت صبح مي­کرد - به خاک سپرده شد.

آيت­الله گلپايگاني در پيام تسليت فقدان اين مرد بزرگ چنين مرقوم فرمودند: «رحلت عالم رباني آيت الله آقاي حاج سيد مصطفي خوانساري - طاب ثراه - که عمري را در خدمت به اسلام و مسلمين و احياي تراث اهل بيت عصمت (ع) سپري نمود، موجب تأثر و تأسف گرديد» [انصاري قمي، مجله آيينه پژوهش، شماره 15، 112-113؛ شريف رازي، آثار الحجة، ج 2، 76 و 292؛ همو، گنجينه دانشمندان، ج 2، 138؛ استادي، فهرست هزار و پانصد نسخه خطي، 11 - 15؛ همو؛ مجله پيام حوزه، شماره 2، 78].

درگذشت

سرانجام، آيت الله حاج سيد احمد صفائي خوانساري، در سحر شب 14 ذيقعدة­الحرام 1359 هـ . ق / 1319 ش، در 68 سالگي و به هنگام گفتن تکبيرةالحرام نماز وتر [حسيني اشکوري، تراجم الرجال، ج 1، 70] ديده از جهان فروبست و به اجداد طاهرينش پيوست. پيکر پاکش، پس از تشييع باشکوه، در قبرستان محله پايتخت - نزديک مسجدي که خود بنا کرده بود - به خاک سپرده شد. ميرزا محمدجواد ولايي متخلص به افسر خوانساري در رثايش چنين سرود [مرعشي نجفي، مقدمه کشف الاستار، ج 1، 25-26]:




  • از آسمان علم و عمل مهر تابناک
    احمد سمي حامي شرع و شراع دين
    آمد نداي ارجعي­اش چون به گوش روح
    پرواز کرد طائر روحش به قرب حق
    مجموعه فضائل و کشاف معضلات
    بر مرتبتش به چشم حقيقت چه بنگريم
    روح­القدس مؤيد افسر بلند گفت:
    سال هزار و سيصد و پنجاه و نه برفت
    احمد چو جد خويش به معراج در سماک



  • کردي غروب از افق دهر زير خاک
    جسم و روان و اصل و نسب هر چهار پاک
    پيوسته گفت: ان رضائي لقد رضاک
    اي روج پاک آيت حق روحنا فداک
    شد گنج پاک گوهر دانش نهان به خاک
    نوري به نور مهر سما کرده اصطکاک
    تاريخ فوت حضرت او بي هراس و پاک
    احمد چو جد خويش به معراج در سماک
    احمد چو جد خويش به معراج در سماک



آيت­الله سيد مصطفي خوانساري به نقل از علامه حاج ميرزا محمدعلي حکيم الهي خوانساري، در پايان نسخه خطي نبراس الضياء ميرداماد نوشته است: پس از گذشت شش ماه از فوت پدر علامه بزرگوارم، صدايي از قبرش شنيده شد که مي­خواند: «يا ليت قومي يعلمون بما غفرلي و جعلني من المکرمين» و پس از آن اضافه کرد: «فوق ما يتخيلون» [استادي، فهرست هزار و پانصد نسخه خطي، 10].

منابع:

استادي، رضا، فهرست هزار و پانصد نسخه خطي اهدايي حضرت آيت الله خامنه­اي به کتابخانه آستان قدس رضوي، قم، 1373

انصاري قمي، ناصرالدين، «درگذشت آيت الله صفائي خوانساري»، مجله آينه پژوهش، شماره 15، مهر 1371

همو، کشف­الاستار و مؤلف آن، مجموعه مقالات کنگره کتاب و کتابخانه در تمدن اسلامي، مشهد، بنياد پژوهشهاي اسلامي آستان قدس رضوي، 1379

همو، «نگاهي به کشف الاستار» مجله آيينه پژوهش، شماره 37

حسيني اشکوري، سيداحمد، تراجم الرجال، قم، 1415 هـ . ق

شريف رازي، محمد، آثار الحجة، چاپ قم، 1332

همو، گنجينه دانشمندان، کتابفروشي اسلاميه، قم، 1352

صفائي خوانساري، سيداحمد، کشف الاستار عن وجه الکتب و الاسفار، چاپ و تحقيق مؤسسه آل البيت (ع)، لاحياءالتراث، 1409-1421 هـ . ق

مرعشي نجفي، سيد شهاب­الدين، الاجازة الکبيرة، به اهتمام محمد سمامي حائري، کتابخانه آيت الله مرعشي، قم

همو، کشف الاستار عن حياة مؤلف کشف الاستار (در مقدمه جلد اول کشف الاستار)، چاپ قم، 1409 هـ . ق

مرعشي، سيد محمود، المسلسلات في الاجازات، کتابخانه آيت الله مرعشي، قم.

/ 1