جوشش عشق نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

جوشش عشق - نسخه متنی

غلامرضا گلی‏زواره

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

جوشش عشق

غلامرضا گلي‏زواره

در بزرگداشت 27 آذر

فرازهايي از دوران كودكي، نوجواني و زندگي خانوادگي شهيد آيت‏اللّه‏ دكتر محمد مفتح




  • آتش عشق است كاندر ني فتاد
    جوشش عشق است كاندر مي فتاد



  • جوشش عشق است كاندر مي فتاد
    جوشش عشق است كاندر مي فتاد



فرزانه‏اي گرانمايه

در دوران تاريخ معاصر، شخصيت‏هاي برجسته‏اي درخشيدند كه در هدايت و روشني افراد جامعه و پيروزي انقلاب اسلامي، نقش بسزايي داشته‏اند. در همان زماني كه حاكميت استبداد به عنوان يك قدرت، استيلاي فرهنگي، اجتماعي و سياسي خود را نشان مي‏داد، اين عالمان وارسته به پا خاستند و با تحمل سختي‏ها و مرارت‏هاي فراوان، فراز و نشيب‏هاي زيادي را درنورديدند. يكي از اين بزرگان، شهيد آيت‏اللّه‏ دكتر مفتح مي‏باشد كه پس از شهيد مطهري از استوانه‏هاي اجرايي انقلاب فرهنگي بود، انساني كه در نهايت ايمان و علم و آگاهي، همواره در كنار بزرگاني چون شهيد دكتر بهشتي، شهيد دكتر باهنر و ديگر دانشوران زيست و مبارزه كرد و خود در سنگر علم و انديشه به نشر معارف و حقايق اسلامي مبادرت نمود و براي عملي ساختن طرح‏هاي فرهنگي ـ تبليغي خويش در عرصه‏هاي گوناگوني حضور يافت و از تهديدهاي عوامل ساواك و نقشه‏هاي شوم جرثومه‏هاي نفاق هراسي به خود را نداد. تأسيس كانون دانش‏آموزان قم به كمك آيت‏اللّه‏ بهشتي، حضور مؤثر در دبيرستان دين و دانش قم، تشكيل مجمع اسلام‏شناسي، فعاليت در مكتب‏الرضا(ع)، تأسيس انجمن كاوش‏هاي ديني و علمي در دماوند، تلاش‏هاي علمي و آموزشي در مسجد جاويد، تشكيل كلاس‏هاي فوق‏العاده در دانشكده الهيات دانشگاه تهران به همراه شهيد مطهري و بنيان نهادن مسجد قبا و تبديل نمودن اين مركز عبادي به كانون مبارزاتي و سياسي از جمله اقدامات مؤثر شهيد آيت‏اللّه‏ مفتح مي‏باشد.

در پايان ماه رمضان سال 1398ه···.ق مقارن سال 1356، آن شهيد نماز عيد فطر را

مادر مهربانش در پرورش محمد و آموختن آداب نيك انساني نقشي بس ارزنده و آموزنده داشت.

زمزمه‏هاي محبت او و كلام تأثيرگذار پدر و هر آنچه كه در محيط پيرامون خويش

در عالم پر احساس كودكي مي‏ديد همه جلوه‏اي معرفتي و روحاني داشت.

با حضور هزاران نفر در زير برق سلاح‏ها و حضور نظاميان تا دندان مسلح رژيم طاغوت برگزار كرد و در سال بعد نماز عيد فطر در تپه‏هاي قيطريه به امامت آن شهيد بزرگوار برگزار شد كه پس از آن اولين تظاهرات ميليوني در تهران به راه افتاد. بعد از انجام اين راهپيمايي، در تهران حكومت نظامي اعلام گرديد و كشتار هفده شهريور اتفاق افتاد. با تشكيل شوراي انقلاب از سوي امام خميني، آن انديشمند مبارز حوزه و دانشگاه به عضويت اين شورا در آمد و به هنگام بازگشت شكوهمند امام به سوي ميهن در كميته تدارك استقبال از آن رهبر فرزانه حضوري فعال داشت. آخرين مسئوليت وي سرپرستي دانشكده الهيات و عضويت در شوراي گسترش آموزش عالي كشور بود كه به خوبي در اين سنگر انجام وظيفه نمود.

شهيد مفتح كه در حوزه به درجه اجتهاد نائل آمد، تحصيلات دانشگاهي را در رشته الهيات و معارف اسلامي تا سطح دكترا ادامه داد و در زمينه‏هاي حكمت، كلام و اخلاق تأليفات باارزشي بر جاي نهاد.1

پدر و مادر

روحاني فرزانه و عالم متعهد حجت‏الاسلام و المسلمين حاج شيخ محمود مفتح، از واعظان مشهور شهر همدان بود كه در كمال اخلاص، زهد، صداقت و قناعت زندگي مي‏كرد و در بين مردمان اين سامان احترامي بسزا داشت. وي علاوه بر سخنوري و تبليغ بر فراز منبر، به تدريس دروس ادبيات فارسي و عربي در حوزه علميه همدان مشغول بود. او به خاندان رسالت و عترت ارادت مي‏ورزيد و چون در ادبيات و زمينه‏هاي ذوقي تبحر و توانايي داشت؛ اشعار زيادي در مدح، مَنقبت و رثاي اهل‏بيت سرود.2 وي

دو ماه پس از شهادت فرزندش دكتر مفتح، دار فاني را وداع گفت. مادر شهيد مفتح، حاجيه خانم فاطمه ثمالي، همسر را در مسير تلاش‏هاي فرهنگي و تبليغي ياري مهربان و رئوف بود و مي‏كوشيد شرايطي را در خانه پديد آورد كه منجر به شكوفايي معنويت در آن گردد. اين بانوي نيكوسرشت در سال 1354ه···.ش دار فاني را وداع گفت.3

ولادت

محله چهل‏پله همدان، كوچه‏هاي باطراوتي دارد چرا كه شكوفه‏هاي سيب و بادام و خوشه‏هاي انگور، فضاي آن را بانشاط و معطر مي‏نمايد. حال و هواي معماري كوچه‏ها و معابر و خانه‏ها و سنگ‏فرش محله خاطراتي معطر همراه با هويت بومي و صفاي نياكان را در اذهان تداعي مي‏كند. اواخر خرداد سال 1307ه···.ش و آخرين روزهاي بهار است. درِ خانه مرحوم محمود مفتح به رغم كهنگي و فرسودگي ساختمان، زندگي و پويايي حضوري سبز و خرّم دارد، خاك نمناك آن معنويت و صداقت را در فضا پراكنده مي‏سازد، در جاي جاي اين خانه شادماني و شور و شوق موج مي‏زند. اهل خانه در انتظار ولادت كودكي لحظه‏شماري مي‏كردند كه بعدها حياتي جاويدان و كارنامه‏اي درخشان را از آنِ خويش كرد. شيخ محمود هيجان‏زده و در حالي كه چشمانش برق مي‏زد منتظر بود كه غنچه پرباري را نظاره‏گر باشد. زير لب با خداي خويش در حال راز و نياز بود و از پروردگار خويش مصرانه و عاجزانه مي‏خواست به پاس خدمت در كسوت روحانيت و در مقام يك واعظ عاشق در مجالس و محافل مذهبي، طفلي ستوده‏خصال و عاشق مكارم و فضايل به او عطا نمايد. نجواي شيخ محمود همچنان

فلسفه، عرفان، دروس خارج فقه، اصول و اخلاق اسلامي را در عالي‏ترين سطح

از محضر امام خميني فرا گرفت و رابطه وي با آن رهبر فرزانه از روابط استادي و شاگردي

فراتر رفت و به پيوندي صميمانه و عاطفي تبديل گرديد.

استمرار داشت. لحظات به تدريج سپري مي‏شدند. 28 خرداد فرا رسيد. در چنين روزي و در چتر شكوفه‏خيز بادام‏ها و برگ‏هاي تاك‏ها نويدي پراميد به پدر داده شد و فضاي خانه آكنده از حضور كودكي گشت كه او را محمد ناميدند.

فصل رويش

دوران كودكي اين نوزاد، تحت تربيت سالم خانواده‏اي پاك‏نهاد، پدري دانش‏دوست و مشتاق خاندان رسالت سپري گشت. دانش‏طلبي در پرتو معنويت از همان اوان زندگي با جانش عجين شد و محمد علم و عمل صالح را از پدري پارسا و مادري فضيلت‏پرور و در كلاس خانوادگي آموخت، بي‏آنكه پايش بلغزد، گام در طريق صلاح و فلاح نهاد و به دنبال كمال و خوبي‏ها رفت تا آنكه به حريم مردان خدا راه يابد. او از همان ايام كودكي به اطرافيان نشان داد كه هوش سرشاري دارد. گرچه با طبع كودكي به دنبال حشرات مي‏دويد، از درختان بالا مي‏رفت، از روي بوته‏ها و گل‏ها مي‏پريد و به جست و خيز و بازي مشغول بود، همواره همراه با اين رفتارهاي خردسالي به نشانه‏هاي الهي فكر مي‏كرد، از نغمه پرندگان و صداي برگ‏ها كه نسيم فرحزايي آنها را به حركت در مي‏آورد احساس معنوي به او دست مي‏داد، گويي تسبيح موجودات را به گوش جان مي‏شنيد. خداوند اشتياقي را در اعماق وجود محمد كوچولو نهاده بود كه جاذبه جاويدانش او را از دنياي گياهان، وحوش و اشكال و صورت‏ها به ديار قدس و ملكوت مي‏كشانيد. بازي‏هاي كودكانه‏اش انبساط خاطر و نشاطي بود از براي شنيدن و دانستن و فهميدنِ هر آنچه آينده او را شكل مي‏داد. مادر مهربانش در پرورش محمد و آموختن آداب نيك انساني نقشي بس ارزنده و آموزنده داشت. زمزمه‏هاي محبت او و كلام تأثيرگذار پدر و هر آنچه كه در محيط پيرامون خويش در عالم پر احساس كودكي مي‏ديد همه جلوه‏اي معرفتي و روحاني داشت. حياط نسبتا وسيعي اما سنتي، باصفا و صميمي، باغچه پر از گل و سبزي، چاه آب و حوض ميان خانه و كوچه‏باغ‏هاي محله خاطرات آرام‏بخشي را در ذهن محمد نشانيده بود كه هر وقت از ذهن خويش عبور مي‏داد، موجي از نشاط و سرور در سيمايش هويدا مي‏گرديد.

دوران دانش‏اندوزي

هفت بهار كه از دوران زندگي محمد گذشت، پايش به سوي مدرسه گشوده شد و به فراگيري دروس مقطع ابتدايي روي آورد. از همان دوران، گه‏گاهي همراه پدرش به مجالس وعظ و سخنراني مي‏رفت و برخي مواقع پس از پايان سخنانِ پدر و قبل از آنكه او از منبر پايين بيايد، با صداي زيبا و جذاب خويش با سروده‏هايي ذكر مصيبت اهل‏بيت(ع) را بر زبان جاري مي‏ساخت، شيوه‏اي كه در مجالس سوگواري به «پامنبري» معروف مي‏باشد و بين شيعيان سابقه‏اي ديرينه دارد. محمد از پدر مقدمات ادبيات فارسي و عربي را به خوبي آموخت و نيز ذوق ادبي و جنبه‏هاي ادبي را نزد پدر شكوفا ساخت و پس از اتمام دوران دبستان به تشويق پدر و بنا به اشتياق دروني و استعداد درخشاني كه در وجودش نهفته بود به حوزه علميه همدان پاي نهاد. در اين مكان مقدس، مرحوم آيت‏اللّه‏ آخوند ملاعلي همداني جرعه‏هايي از چشمه انديشه را در كام محمد نوجوان ريخت و در تكوين انديشه‏هاي آن شهيد نقش بارز و ارزشمندي را عهده‏دار گرديد.4

در واقع سال 1315ه···.ش براي محمد به‏يادماندني اما توأم با تعهد و پذيرش مسئوليتي خطير بود. او در اين ايام، خود را در اقيانوس حوزه علميه غوطه‏ور مي‏ديد. آشنايي با فرزانه نامداري چون ملاعلي همداني عطش علمي و فكري او را مضاعف ساخته بود. او هفت سال در حوزه علميه همدان به تحصيل و فراگيري معارف ديني اهتمام ورزيد و در پرتو انوار اساتيد اين مركز علمي، آرام آرام به ساحل حكمت و معرفت نزديك مي‏شد. آموخته‏هايش در سنين نوجواني او را دچار تحولي دروني و ژرف ساخت و فرا گرفت كه چگونه مسير زندگي خويش را در امتداد حق و حقيقت ادامه دهد، رسالت خويش را درك كند و از انجماد، سكون و بيهودگي بپرهيزد. آموخت كه قلم را بر دست گيرد و با نوشتن به جامعه روشني بخشد و بر زبان آورد آنچه را افراد اجتماع بدان نياز دارند. تحصيل در مدرسه همدان سرمنشأ بسياري از تلاش‏هاي فرهنگي و علمي محمد گرديد. مجاهدت‏ها و حركت‏هاي تبليغي كه براي نجات نسل جوان و بيان آرمان‏هاي امام خميني انجام شد.5

اقامت در شهر مقدس قم

شهيد آيت‏اللّه‏ دكتر مفتح پس از آنكه مقدمات علوم عربي، فقه و بخشي از منطق را نزد پدر و اساتيد حوزه همدان آموخت تصميم گرفت به شهر مقدس قم مهاجرت نمايد. سرانجام عصر يكي از روزهاي پاييز سال 1322ه···.ش در حالي كه خورشيد رفته رفته سفره زرين خويش را جمع مي‏كرد و مي‏رفت كه در پسِ كوهها پنهان شود، نوجواني باوقار با روحي سرشار از اشتياق به معارف معنوي و حقايق ملكوتي و با دلي مشحون از اميد و انبساط توأم با ابتهاج وارد شهر قم گرديد.

چقدر آرزو مي‏كنم اين مراحل سخت ـ مراقبت شديد و استفاده از ماشين ضد گلوله ـ

را پشت سر بگذاريم و برگرديم به همان آزادي و آزادگي شخصي كه داشتيم.

صبح‏ها خودم به تنهايي مي‏آمدم بيرون و لوازم منزل را شخصا مي‏خريدم.

يك ماشين، يك فولكسي كه غالب دانشجويانم هُلش داده بودند و آن را خوب مي‏شناختند.

گرچه هجرت او در پاييز برگ‏ريزان صورت گرفت اما به دياري باكرامت آمد تا در بوستان فضيلت و بهشت مكارم همچون گل‏هاي بهاري به شكوفايي كامل برسد و عطر روح‏نواز و دلپذير خويش را در مشام تشنگان ديانت پراكنده سازد و خود نيز از خرمن دانش بزرگان آن سامان بهره‏مند شود. پس از گشت و گذاري آميخته با شوق در معابر و كوچه‏هاي قم به حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه(س) رفت و زيارت بارگاه اين بانوي آسماني، غبار خستگي راه و غم جدايي از خانواده و خويشاوندان را از تن و روح خويش بيرون آورد و در جوار آن آستان مبارك سراغ مدرسه دارالشفاء را گرفت تا در آن مكان وجود خويش را در چشمه دانش اهل‏بيت(ع) شستشو دهد.

اگر چه مدرسه علميه همدان جوابگوي هوش و نبوغ فوق‏العاده‏اش نبود اما درس باحلاوت و پرخاطره پدر و استاد ارجمندي چون آخوند ملاعلي همداني سرآغاز هجرتي گرديد كه محمد را از براي فرا گرفتن علوم حوزوي در سطح بالاتر، مهياي سفر مي‏كرد. زندگي جديد او در نهايت سادگي و قناعت در حجره‏اي كوچك و نمور در مدرسه دارالشفاي قم همچون ديگر جويندگان دانش ديني آغاز گرديد. او به رغم اين دشواري‏ها و تنگناها با جديت و تلاشي تحسين‏برانگيز به كسب معارف روي آورد. ذوق سرشار و استعداد عالي به همراه اهتمامي بااهميت و وجود اساتيدي برجسته موجب گرديد تا مفتح رسائل، مكاسب و كفايه را در طول سال‏هاي 1324 ـ 1322ه···.ش به سرعت فرا گيرد و خود در زمره اساتيد حوزه قلمداد گردد.6

از ديدگاه محمد، زيستن در قم و تحصيل علم و كمال بسيار لذت‏بخش و شيرين بود. او فلسفه، عرفان، دروس خارج فقه، اصول و اخلاق اسلامي را در عالي‏ترين سطح از محضر امام خميني فرا گرفت و رابطه وي با آن رهبر فرزانه از روابط استادي و شاگردي فراتر رفت و به پيوندي صميمانه و عاطفي تبديل گرديد.7 استادان ديگر او در حوزه قم آيت‏اللّه‏ حاج ميرزا ابوالحسن رفيعي قزويني، آيت‏اللّه‏ حجت كوه‏كمري، و علامه طباطبايي بودند.8 در آن زمان مفتّح تنها فردي بود كه در حوزه علميه قم در علوم قديم و جديد بالاترين رتبه را به خود اختصاص داد و به همين دليل توانست در سال 1344ه···.ش در حوزه علميه به درجه اجتهاد برسد و در همان سال نيز موفق به اخذ دكترا از دانشگاه تهران شود.9

تشكيل خانواده

با وجود آنكه محمد در علوم و معارف اسلامي به عالي‏ترين درجه رسيد، احساس نمود وقت آن فرا رسيده است تا با تشكيل زندگي مشترك، سنت پسنديده نبوي را لبيك گويد. با خود نجوا مي‏كرد آموختن با سختي و مشقت همراه است و خستگي هر لحظه روح و تن را آزار مي‏دهد. زندگي آميخته با تلاش است و نشاط و مسرّت آن عاري از اندوه نمي‏باشد و نگريستن از راه دل و جاري نمودن جويبار عطوفت مي‏تواند رنگين‏كماني را در آسمان عمر و حيات دنيوي آشكار سازد كه تا حدودي فرسودگي‏ها را كم نمايد و اين همان چيزي است كه قرآن بر آن تأكيد مي‏كند: «وَ مِنْ آياتِهِ اَن خَلَقَ لَكُمْ مِنْ اَنْفُسِكُمْ اَزْواجا لِتَسْكُنُوا اِليها وَ جَعَلَ بَيْنَكُمْ مَودَّةً وَ رَحْمةً؛10

و از نشانه‏هاي قدرت اوست كه برايتان از جنس خودتان همسراني آفريد تا به ايشان آرامش يابيد و ميان شما دوستي و مهرباني نهاد.»

آيت‏اللّه‏ مفتح براي ازدواج در پي كسي بود كه سنگ صبور و رازدار لحظه‏هاي تنهايي او باشد. همسر شايسته‏اي كه محمد از انديشه‏ها و آرمان‏هاي خود برايش سخن گويد و او را در لحظات حساس زندگي و مسئوليت‏هاي خطيري كه بر دوش دارد ياري دهد. با اين انگيزه، محمد در سال 1328ه···.ش و در سن 31 سالگي عازم همدان گرديد تا در شبي خاطره‏انگيز و به‏يادماندني به منزل آيت‏اللّه‏ حيدرعلي جابري انصاري برود و تنها دخترش را از ايشان خواستگاري نمايد. اين عالم وارسته مدرّس برجسته‏اي در حوزه مقدس نجف به شمار مي‏آمد كه بر حسب وظيفه شرعي و اداي تكليف و به منظور تدريس و تربيت طلابي فاضل و متعهد به حوزه علميه همدان مهاجرت نموده بود. او يك دختر به نام فاطمه و پنج پسر داشت. فاطمه در خانواده‏اي اهل فضل و شيفته اهل‏بيت تحت تربيت پدري دانشمند و پارسا پرورش يافته بود و همين خصال خوب و محاسن اخلاقي اين بانو توانست نقش او را در زندگي آيت‏اللّه‏ مفتح به صورت همسري مدير و مدبّر و ياوري دلسوز ضبط كند. زندگي مشترك و پرشكوه اين دو نفر در شب مقدس نيمه شعبان سال 1328ه···.ش در كمال سادگي در محله نوربخش قم و در خانه‏اي استيجاري كه آيت‏اللّه‏ مشكيني در آن سوي حياطش ساكن بودند، آغاز گرديد. آن دو صادقانه با يكديگر پيمان بستند تا در كوران حوادث و فراز و نشيب‏هاي زندگي چون كوه، مقاوم و استوار و باصلابت باشند و عاطفه، محبت و عشق را كه والاترين و ارزشمندترين هديه انساني است و خدا و رسول او و ائمه بر آن

در مورد من كه همسرشان بودم، سعي بسيار داشتند كه سطح شناخت مرا

در معارف اسلامي بالا ببرند. به امر آموزش بچه‏ها و آشنا كردن آنان به فرايض و عبادات

و نيز بيان تاريخ زندگي ائمه(ع) اهميت مي‏دادند. ايشان در منزل چه نسبت به من

و چه نسبت به فرزندان‏شان بيشتر رفتاري معلم‏گونه داشتند و اين برخاسته از

علاقه و محبت شديدي بود كه در برخورد با خانواده ابراز مي‏داشتند.

اصرار ورزيده‏اند، نثار يكديگر كنند. فاطمه در مسير زندگي همپاي محمد پيش رفت و به او كمك كرد تا در مسير كمال با اطمينان و اعتماد و آرامش جلو رود و آرمان‏هاي خويش را در شب تيره ستم تبهكاران، در هر كوي و برزن فرياد زند. پس از گذشت هفت سال از اين پيوند پاك، نخستين فرزند آنان ديده به جهان گشود و در مجموع حاصل ازدواج محمد با فاطمه چهار پسر و چهار دختر است.11

خُلق و خوي ملكوتي

رفتار شهيد مفتح در برخورد با همسر، اهل خانه، دوستان، همكاران و شاگردان

سيره اهل‏بيت(ع) را در اذهان تداعي مي‏نمود. از آن سوي، محال بود براي خوشامدگويي افراد يكي از برنامه‏هاي اسلامي را از دست بدهد و با آن معامله كند و تأكيد مي‏نمود: مبارزات ما، زندان‏رفتن‏ها، شكنجه‏ديدن‏ها و محروميت‏ها به خاطر اين بود كه متعلق به اسلام بوديم بنابراين نمي‏توانيم وظيفه‏هاي شرعي و ديني را به دليل آنكه گروهي ناراحت مي‏شوند رها كنيم.12

اين شخصيت به دليل تربيت ديني آن هم از دوران كودكي و متخلق گرديدن به آداب اسلامي از ابتداي جواني انساني باتقوا، مهربان، دلسوز و با پشتكار فراوان بود.13

او در سخناني انزجار خويش را از تشريفات و شرايط سختي كه به خاطر ترورها برايش فراهم كرده‏اند اعلام مي‏كند: چقدر آرزو مي‏كنم اين مراحل سخت ـ مراقبت شديد و استفاده از ماشين ضد گلوله ـ را پشت سر بگذاريم و برگرديم به همان آزادي و آزادگي شخصي كه داشتيم. به هيچ شكل از تشريفات، معتقد نبوده بلكه منزجر بوده‏ام و با آن روح طلبگي كه از اول با آن خوي تربيت شده بودم، عادت داشتم. صبح‏ها خودم به تنهايي مي‏آمدم بيرون و لوازم منزل را شخصا مي‏خريدم. يك ماشين، يك فولكسي كه غالب دانشجويانم هُلش داده بودند و آن را خوب مي‏شناختند. بعد از جريان ترور شهيد

امام خميني:

من نمي‏دانم اول بايد به شماها كه بستگانش هستيد تبريك بگويم

براي يك چنين شخصيتي كه داشتيد و افتخاري كه براي شماها حاصل شد يا تسليت بگويم

براي اينكه ما كسي را از دست داديم كه اميد اين بود كه بيشتر از اينها خدمت كند.

مطهري و ديگران تلفن‏هاي پي در پي شد كه شما مال خودتان نيستيد ما به شما احتياج داريم، اينقدر ساده حركت نكنيد. بعد يك اتومبيلي به ما دادند كه اگر توي اين اتومبيل‏ها كه بيرونش هم يك شكل و قيافه‏اي دارد بنشينيد واقعا اعمال شاقه است. خدا مي‏داند در اين تابستان (سال 1358) چه كشيديم. بعد يك اتومبيل ضد گلوله فرستادند ولي كاملاً محبوس، اصلاً مال ما نيست. واللّه‏ اينها براي ما لذت‏بخش نمي‏باشد. اين يك ضرورتي اجباري است به خاطر همين مسائلي است كه پيش آمده (ترور شخصيت‏ها). حالا اگر مقاومت كنيم از آن طرف معنايش تظاهر به پاره‏اي مسائل است كه ما به خدا پناه مي‏بريم كه بخواهيم متظاهر باشيم.14

آن متفكر ژرف‏انديش در ضمن آنكه براي دانشجويان و طلاب علوم ديني استادي مهربان، خوش‏برخورد و شيرين‏سخن بود، همچون پدري دلسوز به امور افراد بينوا رسيدگي مي‏كرد و چون خود وضع دردناك آنها را در زندگي درك كرده و طعم تلخ فقر را چشيده بود، به پيروي از سيره عملي خاندان عصمت و طهارت شخصا در كمك به مستمندان دخالت مي‏نمود، شاگردان كم‏بضاعت را شناسايي مي‏نمود به طريقي كه شخصيت آنان در بين ديگر دانشجويان مخدوش نگردد و احساس حقارتي در آنان پديد نيايد و عزت نفس اين افراد به دليل مشكلات مالي تباه نشود، در حد توان و بسته به وسع مالي به رفع گرفتاري‏هاي آنان اقدام مي‏كرد.15

همسرش خانم فاطمه جابري در مورد اخلاق و رفتار شهيد مفتح طي خاطره‏اي گفته است:

ايشان در تمام مراحل زندگي اعم از زندگي مشترك و زندگي اجتماعي فردي پاي‏بند به اصول اسلامي بود و دقيقا اخلاق اسلامي را رعايت مي‏نمود. لذا رفتار ايشان در زندگي مشترك نيز از اين اصل كلي تبعيت كرده و عاطفه و مهرباني و رسيدگي به وضع داخلي خانواده، انجام كليه فرايض و بسياري از نوافل و برخوردهاي جدّي كه گاهي اوقات با فرزندان خود در جهت تربيت آنان داشتند همه بر اساس تعاليم اسلامي بود و همين طور در مورد من كه همسرشان بودم، سعي بسيار داشتند كه سطح شناخت مرا در معارف اسلامي بالا ببرند. به امر آموزش بچه‏ها و آشنا كردن آنان به فرايض و عبادات و نيز بيان تاريخ زندگي ائمه(ع) اهميت مي‏دادند. ايشان در منزل چه نسبت به من و چه نسبت به فرزندان‏شان بيشتر رفتاري معلم‏گونه داشتند و اين برخاسته از علاقه و محبت شديدي بود كه در برخورد با خانواده ابراز مي‏داشتند. شهيد مفتح همواره سعي مي‏كردند با افراد مختلف در اجتماع و نيز اقوام و خويشاوندان برخوردي كاملاً منطبق با ضوابط اسلامي از خود بروز دهند.16

دختر آن شهيد والامقام يادآور شده است: پدرم فردي متخلّق به اخلاق اسلامي، بسيار باتقوا، مهربان، دلسوز و با همت فراوان و خدمتگزار اسلام و انقلاب اسلامي بود. ارزش‏هاي تربيتي ايشان، برخوردهاي عاطفي توأم با ارشاد و راهنمايي بود و اين مسئله خصوصا در مورد دختران‏شان بسيار مشخص‏تر جلوه مي‏كرد. كاملاً معتقد بود كه بايستي تحصيل علم و دانش را تا آخرين مدارج تحصيلي به شرطي كه بر خلاف موازين اسلامي نباشد و اين كسب علم، خداي ناكرده باعث انجام فعل حرامي نشود، طي كرد. زماني كه در منزل با ما به سر مي‏بردند در بالا بردن آگاهي‏هاي مذهبي و علمي و پاسخ گفتن به سؤالات‏مان مي‏كوشيدند و نقش مؤثري در پرورش فرزندان ايفا مي‏نمودند. شخصيت علمي ايشان همراه روحيه عاطفي‏شان نه تنها در خانواده كه نزد تمام فاميل و آشنايان كاملاً برجسته بود.17

عرصه‏هاي ايثار و فداكاري

آيت‏اللّه‏ مفتح همراه با فعاليت‏هاي علمي و فرهنگي، مبارزات سياسي را پي گرفت و نقطه آغاز اين تلاش‏ها را مي‏توان سال 1342ه···.ش دانست. سالي كه حضرت امام خميني به عراق تبعيد گرديدند همراه ساير علما و روحانيون، عليه رژيم پهلوي افشاگري نمود و مسافرت‏هاي تبليغي خود را به منبرهاي روشنگرانه تبديل ساخت. اين برنامه‏ها به قدري براي رژيم استبدادي خطرناك بود كه ديگر وي را عنصري فعال و خطرناك تلقي كرد و به همين منظور او را در سال 1347ه···.ش به نواحي بد آب و هواي جنوب تبعيد و رابطه‏اش را با حوزه قم و خانواده‏اش قطع كرد. ساواك پس از پايان يافتن دوران تبعيد دكتر مفتح او را ناگزير به اقامت اجباري در تهران نمود. در وضع جديد، مبارزه ايشان شكل ديگري به خود گرفت. دور كردن او از قم و حوزه، موجي از نارضايتي‏ها را برانگيخت، عوامل استبداد با اوج‏گيري اين مخالفت‏ها تصميم گرفت دكتر مفتح را به دانشكده الهيات بياورد تا ضمن از بين بردن جوّ نارضايتي، افكار او را با مسائل فرعي مشغول كند. آن شهيد هم به شوق همكاري با شهيد مطهري كه در آن زمان مديريت گروه فلسفه و حكمت اسلامي دانشكده الهيات را بر عهده داشت و نيز گشودن باب ديگري از مبارزه آن هم در سنگر دانشگاه دعوت رژيم پهلوي را پذيرفت. حضور اين دانشمند وارسته در عرصه‏هاي گوناگون مبارزاتي و سياسي و فرهنگي با مشقت‏ها و ناگواري‏هاي فراواني توأم بود اما نيمه پنهان اين تلاش مربوط به خانواده او مي‏شود كه دوريِ درازمدت وي را بايد تحمل كنند و كنترل‏ها و فشارهاي عوامل رژيم برايشان دردسرهايي به وجود مي‏آورد. در گزارش‏هاي ساواك قم اين مسائل مطرح گرديده است و مدارك و اسناد معتبري گواه آن است كه منزل شخصي دكتر مفتح در قم، خيابان صفائيه، سخت تحت كنترل و نيز همسر و فرزندان ايشان به دليل مبارزات مستمر و خستگي‏ناپذير آن شهيد در حالتي از عُسرت و سختي به سر مي‏برده‏اند. آن شهيد به همراه متفكر شهيد مرتضي مطهري و آيت‏اللّه‏ دكتر بهشتي فضاي حوزه را به دانشگاه انتقال دادند ولي جريان‏هاي التقاطي نتوانستند آنان را تحمل كنند.18

شهيد دكتر مفتح به تهديدهاي آنان اشاره مي‏كند: اينها به چهره‏هاي پيشتاز، مبارز، دلسوز و شجاع حمله مي‏كنند. اگر دست آنها برسد مي‏خواهند ترور كنند. آنچنان كه ترور كردند، آنچنان كه خوارج با حربه قرآن و اسلام، حضرت علي(ع) را به شهادت رسانيدند و جامعه اسلامي را از وجود آن امام محروم نمودند.19

دختر ايشان مي‏گويد: پدرم بيش از بيست و پنج سال از عمرشان را به مبارزه با رژيم خائن پهلوي گذرانيدند كه در اين راه بارها به تبعيد و زندان رفتند. ايشان از سال‏ها پيش به انحراف گروهك‏ها پي برده و همراه استاد شهيد مرتضي مطهري به مبارزه فكري با آنان پرداختند و جوانان و جامعه را از خطر آنان آگاه مي‏ساختند و دلسوزانه سعي مي‏كردند جوانان را با معارف اسلامي آشنا سازند.20

گويا آن استاد حوزه و دانشگاه متوجه اين واقعيت شده بود كه مسير مبارزه با طاغوت و نفاق به شهادت منجر مي‏شود چنانچه همسرش گفته است: دكتر مفتح از همان زمان شاه خائن، بعضي اوقات از شهادت و مقام شهيد براي ما صحبت مي‏كردند كه منظورشان ايجاد زمينه براي پذيرش اين امر از سوي ما بود. افتخار مي‏كنم كه حضرت امام خميني با تشريف‏فرمايي خود در تشييع جنازه پرشكوه شهيد مفتح شركت كردند.21

سرانجام عالمي كه از حوزه برخاسته بود و جويبار فضيلت را در دانشگاه جاري ساخته بود و براي اتحاد دو قشر روحاني و دانشگاهي تلاش‏هاي زيادي به عمل آورد در روز سه‏شنبه 27 آذر سال 1358ه···.ش در دانشكده الهيات هدف گلوله منافقان گروه فُرقان قرار مي‏گيرد. يكي از بانوان پرستار بيمارستان محل بستري آيت‏اللّه‏ مفتح مشاهدات خود را اين گونه بيان كرده است:

موقعي كه پيكر مجروح دكتر مفتح را از اتومبيل خارج كردند آنجا بودم و مشاهده كردم گلوله‏اي از ناحيه پيشاني وارد سر او شده و استخوان جمجمه را متلاشي نموده بود. بلافاصله دكتر مفتح را به اتاق عمل برديم و سپس از تيم‏هاي جراحي بيمارستان سينا و دانشگاه تهران كمك خواستيم. ساعت نه و بيست دقيقه عمل جراحي آغاز شد ... ابتدا فشار خون دكتر مفتح خوب بود اما متأسفانه به دليل كاري‏بودن ضربه‏اي كه به مغزشان وارد آمده بود، رفته رفته فشار خون ايشان پايين رفت و علايم حياتي كم شد تا اينكه حدود ساعت دوازده ظهر با همه تلاش‏هايي كه اطبا انجام دادند معالجات، مؤثر واقع نشد و دكتر مفتح به شهادت رسيد.22

پيكر آن فرزانه عالي‏قدر پس از تشييع باشكوهي در تهران و قم همراه دو پاسدار شهيدش در حجره 23 صحن مطهر حضرت فاطمه معصومه(س) به خاك سپرده شد.23 چند روز پس از مراسم مذكور همسر و فرزندان و برادرِ دكتر مفتح به محضر امام خميني شرفياب گرديدند. رهبر انقلاب در ديدار با اين خانواده فرمودند:

من نمي‏دانم اول بايد به شماها كه بستگانش هستيد تبريك بگويم براي يك چنين شخصيتي كه داشتيد و افتخاري كه براي شماها حاصل شد يا تسليت بگويم براي اينكه ما كسي را از دست داديم كه اميد اين بود كه بيشتر از اينها خدمت كند. در هر حال، اين شهادت دنباله آن شهادت‏هايي است كه در اسلام از اول تا به حال واقع شده است ... و من اميدوارم كه خداوند به شماها سلامت بدهد. تسليت را به شما عرض كنم و همين طور تبريك را و خداوند همه شما را حفظ كند و شما هم همان راهي را كه پدر بزرگوارتان رفته است و همان طريقت را طي كنيد و همه ما هم همين طور ... .24

با توجه به اهتمام اين عالم به خون خفته در جهت ايجاد تفاهم و همبستگي بين اقشار روحاني و دانشگاهي، سالروز شهادتش به عنوان روز وحدت حوزه و دانشگاه مشهور مي‏باشد.


1 ـ آيات اصول اعتقادي قرآن، ص96.

2 ـ خاطرات محمدمهدي مفتح، آرشيو مركز اسناد انقلاب اسلامي.

3 ـ روم، آيه 21.

4 ـ افكار دكتر مفتح، ص155.

5 ـ همان.

6 ـ آيات اصول اعتقادي قرآن، ص93؛ سخنراني در باره حكومت اسلامي (اول شهريور 1358).

7 ـ طلايه‏دار شعار وحدت، مجله شاهد، 15 آذر 1362، ص22.

8 ـ مجله زن روز، شماره 896، 27 آذرماه سال 1361.

9 ـ نك: ديدار با ابرار، ج78، قم، پژوهشكده باقرالعلوم(ع)؛ مجله شاهد، شماره 50، 15 آذر 1362، ص23 ـ 22؛ روزنامه جمهوري اسلامي، شماره 6520، ص10.

10 ـ وحدت دو قشر روحاني و دانشگاهي، شهيد دكتر مفتح، ص25 ـ 22.

11 ـ چهارساله دوم [رياست جمهوري مقام معظم رهبري]،ص260.

12 ـ آيات اصول اعتقادي قرآن، ص74 ـ 69.

13 ـ همان.

14 ـ روزنامه كيهان، 28 آذر 1359، ص2.

15 ـ شهيد مفتح، تكبير وحدت، ص22، دانستني‏هاي انقلاب اسلامي، ج21، (حديث عاشقي)، ص19.

16 ـ شهيد مفتح تكبير وحدت، ص200.

17 ـ پدر ما معلم بود، زن روز، شماره 896.

18 ـ حديث عاشقي، ص11.

19 ـ نجوم امت، مجله نور علم، شماره 46؛ مجله اعتمام، شماره 19، ص22.

20 ـ حديث عاشقي، ص26.

21 ـ شهيد مفتح تكبير وحدت، ص26 و نيز آرشيو مركز اسناد انقلاب اسلامي، ص26.

22 ـ مصاحبه با آيت‏اللّه‏ دكتر بهشتي، ويژه‏نامه شهيدان، روزنامه جمهوري اسلامي، 27 آذر 1359، ص12.

23 ـ فرازهايي از زندگي شهيد مفتح، ص5.

24 ـ آيات اصول اعتقادي قرآن، دكتر مفتح، ص48.

/ 1