حاج میرزا محمد حجتی میانجی فقیه مبارز نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

حاج میرزا محمد حجتی میانجی فقیه مبارز - نسخه متنی

غلامرضا گلی زواره

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

حجتي ميانجي ، حاج ميرزا محمد

فقيه مبارز

غلامرضا گل زواره

تجليل از فقيه مبارزي که عمر بابرکت خويش را صرف احيا و نشر معارف و انديشه‏هاي مکتب تشيّع کرد و براي شاگردان فاضل و فرزندان عالم متحمل زحمات زيادي شد، تبليغ فرهنگ و معرفت است، زيرا چنين استوانه هايي پشتوانه گرانسنگي براي حفظ و بقاي ارزش‏هاي هستند و با زنده داشت ياد آنان، خون سرخ شهداي راه اسلام و قرآن لحظه‏اي از جوشش باز نمي‏ايستد و غرّش رعد آساي انسانها عليه ناداني و ستمگري با روشنگري هايي چنين مشعل هاييي براي هميشه استمرار خواهد يافت.

آيت الله حاج ميرزا محمد حجتي که در راه انجام تکاليف و نشر شريعت محمدي هراسي به دل راه نمي‏داد، پايدار و استوار در مقابل خلافکاري‏ها و ستم‏هاي رژيم پهلوي، خوانين و حکّام محلي ايستادگي مي‏کرد و در اين راه، سختي‏ها و مشقات زيادي را به جان مي‏خريد. در اين نوشتار با شرح حال اين فاضل فرزانه و شاگردانش آشنا خواهيم شد.

پدر

در شمال شهرستان «ميانه» (جنوب شرقي آذربايجان شرقي و در پنجاه کيلومتري آن) آبادي «النجارق» از توابع بخش «کندوان» قرار گرفته است. رودخانه‏اي که از اين روستا مي‏گذرد و درختان سرسبز، بر صفاي اين روستا مي‏افزايد. همچنين واقع شدن روستا در منطقه‏اي کوهستاني به اعتدال شرايط آب و هوايي آن کمک مي‏کند؛ اما آنچه موجب طراوت معنوي اين مکان شد و حتي رايحه روان بخش آن را به نقاط ديگر انتقال داد، وجود عالماني است که با کوشش‏ها و فعاليت‏هاي علمي، تبليغي خود اوراقي از تاريخ اين مرز و بوم را درخشان کرده‏اند.

آخوند ملا محمد علي النجارقي (پدر آيت الله حجتي) يکي از اين نامداران نيکو روش است. وي از نوادگان حجة الاسلام نيّر تبريزي بود، در اين شهر نشو و نمود يافت؛ آنگاه در حوزه علميه آن ديار به مراتب بالايي از علم و معرفت ديني راه يافت. ملا محمد علي ذوق خوبي داشت، شعر مي‏سرود و اين اشعار را در حاشيه کتاب‏هاي درسي يادداشت مي‏کرد. برخي از آن کتاب‏ها نزد نواده‏اش؛ مرحوم آيت الله ميرزا ابو محمد حجتي نگهداري مي‏شد و اکنون در کتابخانه‏اش موجود است.

اين عالم عامل بنا به دعوت اهالي روستاي النجارق به آبادي خود رفت و به نشر تعاليم اسلامي، تبليغات مذهبي و ارشاد اهالي پرداخت و در ضمن آن، به طوري فعالانه در امور سياسي و اجتماعي ظاهر شد. او همواره با خوانين، اشرار و افرادي که مي‏خواستند به مردم ستم کنند، در ستيز بود و براي اين کار با خود اسلحه حمل مي‏کرد. روزي «اسحاق بيک» يکي از خان‏ها، به خيال خام خويش براي آن که اين روحاني هوشيار را فريب دهد، سه خروار گندم به منزلش فرستاد. او گندم‏ها را پذيرفت و توصيه کرد آن را در انبار نگهدارند و کسي در آن تصرف نکند. پس از چند روز، اسحخاق بيک به همراه اسب سواران مسلح به حضور آخوند ملا محمد علي آمد و از وي خواست سندي را - که نشان مي‏داد بخش بزرگي از اراضي و مستغلات آن منطقه به اسحاق بيک اختصاص دارد. - امضا کند. آخوند پس از ملاحظه و مطالعه سند از نقشه شيطاني خان آگاه شد و با شجاعت تمام در برابر خواسته‏هاي نامشروعش ايستاد. اسحاق بيک که ديد نقشه‏اش با ذکاوت آخوند خنثي شده است. با ناراحتي و شرمساري از منزل او خارج شد. وي در ضمن خروج به يکي از همراهان اشاره کرد که گندم‏ها را از ملا محمد علي مطالبه کند. در همين حال، آخوند با اشاره دست انبار را به او نشان داد و گفت: گندم‏ها در آن جا محفوظ است و هر وقت خواستيد، مي‏توانيد ببريد.

آخوند ملا محمد علي براي اين که تهيه معاش او براي مردم النجارق مزاحمتي فراهم نکند و به کسي محتاج نباشد، به نگهداري و پرورش کندوهاي زنبور عسل مي‏پرداخت و مخارج زندگي را از اين راه تأمين مي‏کرد.(1)

دوران شکوفايي

آخوند محمد علي به سال 1250ش. صاحب فرزندي شد که او را محمد ناميد. وي پس از پشت سر نهادن دوران کودکي، بخشي از مقدمات و سطح علوم ديني را نزد پدر فرا گرفت و از آن پس، رهسپار حوزه علميه تبريز شد و در آن جا محضر اساتيد معروفي را درک کرد و جهت تکميل اندوخته‏هاي علمي و فکري به سوي عتبات عاليات راهي شد و در نجف اشرف، با استمداد از فضاي ملکوتي بارگاه مقدس امير مؤمنان(ع)تحصيلاتش را ادامه داد. او در اين دوره، تحصيل علم را با تحمل سختي و تنگدستي طاقت فرسا مي‏گرفت. از دروس خارج فقه و اصول مراجع بزرگ آن عصر همچون؛ آيت الله العظمي آقا شيخ هادي تهراني (متوفّي به سال 1321ق.) استفاده کرد. وي در نجف اشرف با دانشوراني چون آيات عظام: آقا ميرزا صادق تبريزي و آقا شيخ فياض زنجاني هم بحث بود و پس از مدتي با دريافت درجه اجتهاد و تبحّر در علوم فقه، اصول و حديث به زادگاه خويش بازگشت تا از توانايي‏هاي علمي و اندوخته‏هاي فکري خويش براي ارشاد و هدايت هموطنان استفاده کند.

در ميدان مبارزه

آخوند ميرزا محمد به موازات برنامه‏هاي تبليغي، از مقاومت در مقابل خوانين - که متعرض مردم مي‏شدند. - غافل نماند و آن زماني که اشرار و فرستادگان خان‏ها هر از چند گاهي به آبادي‏ها يورش مي‏بردند و به اموال و ناموس مردم دست تعرض مي‏گشودند، اين مجتهد شجاع تدبيري تازه به کار برد و خاطر مردم النجارق و توابع را براي هميشه از گزند متجاوزان آسوده ساخت و امنيت را برايشان به ارمغان آورد. او با خريد چند قبضه اسلحه و مسلح کردن روستائيان، تشکيلات نسبتاً منسجمي پديد آورد. به اين ترتيب، مردان مسلح به نوبت در اطراف منطقه به صورت شبانه روزي به پاسداري مشغول شدند. او خود نيز در لباس رزم، فرماندهي آنان را عهده دار شد. ويژگي‏هاي علمي و روش‏هاي تبليغي اين روحاني مبارز، اهالي شهرستان ميانه را مجذوب کرد و آنان که مايل بودند از چشمه ناب قرآن و عترت جرعه هايي بنوشند، از آيت الله حاج ميرزا محمد حجتي - که آوازه تلاش‏هاي ارزنده‏اش در عرصه ديانت و سياست زبانزد مردمان آن نواحي شده بود. - دعوت کردند تا بر اين شهر بيايد. او بر اساس وظيفه شرعي و با اين احساس که مي‏تواند در حوزه وسيع‏تري به خدمات علمي و ديني مبادرت ورزد، به فراخواني اهالي متدين ميانه پاسخ مثبت داد و زادگاه خويش را به قصد اقامت دائمي در اين شهر ترک کرد.

تلاش‏هاي تبليغي، فرهنگي

سال‏هاي متمادي بود که اين شهر آشفتگي‏هاي نگران کننده‏اي را پشت سر مي‏نهاد؛ مردم از نظر رشد فکري و مذهبي و مسايل فرهنگي اوضاع مرارت باري داشتند. به هنگام وقت ملکوتي نماز، نه از صوت فرحزاي الله اکبر موذن خبري بود و نه از صف صفا بخش جماعت نشاني. در اين موقعيت نامطلوب، محيط براي رشد علف‏هاي هرز و عوامل آفت زا مساعد شد و از اين جهت فرقه ضالّه بهائيت توانسته بود فرصت مناسبي را براي ترويج عقايد گمراه کننده و خرافي به دست آورد: اما با مهاجرت آيت الله حجتي به ميانه، ابر رحمت بر فراز اين شهر پديدار شد و باران برکت زا، بر آن فرود آورد. او سرود توحيد را بازخواند و با تبليغات وسيع و برنامه‏هاي ارشادي توان فرسايي مسلمانان اين سامان را به مساجد دعوت کرد. به اين ترتيب پس از سال‏ها به اقامه نماز جماعت پرداخت، صوت طراوت بخش اذان را در فضاي شهر طنين انداز کرد و جمعيتي را که مدت‏ها از مراکز عبادي فاصله گرفته بودند، در مساجد مجتمع ساخت و سرانجام آن جا را به گلستاني معطر تبديل کرد.(2)

شاگردان

قبل از اقامت آيت الله ميرزا محمد حجتي، حوزه علميه‏اي در شهر ميانه وجود نداشت و يا با گذشت روزگار از بين رفته بود. اين عالم مجاهد به احياي مرکز علوم ديني پرداخت و شاگرداني را - که در اينجا به ذکر چند تن از آن‏ها بسنده مي‏شود. - در حوزه درسي خويش پرورش داد.

- 1آيت الله حاج ميرزا حسن انصاري ( 1355 - 1280ش.) از تربيت يافتگان اين مکتب پرفيض است. آن مرحوم در پرتو تعاليم تربيتي آيت الله حجتي در جوار بارگاه حضرت فاطمه معصومه(س)ضمن دانش اندوزي به تزکيه نفس پرداخت و به آبادي «اشلق» که زادگاهش بود، بازگشت. ميرزا حسن علاوه بر وعظ و خطابه، در عمران و آباداني زادگاهش نقش مهمي را ايفا کرد. در بعد سياسي نيز با روشنگري‏هاي وي، مردم اشلق در بهار 1324بر ضد حزب منحط توده بسيج شدند و جلوي فعاليت خائنانه افراد آن را گرفتند. وي از وجوه شرعي استفاده نمي‏کرد، اهل راز و نياز و تهجد بود و نماز شبش ترک نمي‏شد. ذوق شعري داشت و اشعار شيوايي در مدح، منقبت و مرثيه اهل بيت(ع) از وي بر جاي ماند.(3)

- 2آيت الله حاج شيخ هادي نيّري ( 1363 - 1282ش.) مدتي از محضر آيت الله حجتي استفاده برد و تحصييلاتش را در قم ادامه داد و پس از نه سال به ميانه بازگشت و با تشکيل جلسات علمي و ديني به رشد و شکوفايي تفکرات مذهبي مردم اهتمام ورزيد. آيت الله نيّري از روحي مهذب برخوردار بود و در ضمن کسب حالات عرفاني و اخلاقي، با شهامت تمام به مقابله با فرقه دموکرات، در سال 1324ش. پرداخت. در بحبوحه انقلاب اسلامي با وجود کهولت سن، رکن مبارزات مردم ميانه با رژيم شاه به شمار مي‏رفت و با موفقيت و سرافرازي، اين مسئوليت را ادامه داد. برخي جاهلان و نيز گروهي از دشمنان بازي خورده مي‏خواستند اين مرد پرهيزکار را از انقلاب و رهبري جدا کنند، ولي اخلاص، وارستگي و صداقت وي تلاش مذبوحانه آنان را خنثي کرد و سرانجام اين فقيه فرزانه در سن 82سالگي جان به جان آفرين تسليم کرد. پيکر پاکش با عزت و احترام کامل به شهر مقدس قم انتقال يافت و در مزار علي بن جعفر (ع) مجاور گلزار شهداي قم، به خاک سپرده شد.(4)

- 3آيت الله حاج شيخ نصرت الله بنارواني ميانجي ( 1349 - 1293ش.): وي تحصيلات خود را در ميانه. زنجان و قم تمام کرد و از حضرت آيت الله بروجردي و حضرت آيت الله اراکي به دريافت اجازه اجتهاد مفتخر شد. آيت الله بنارواني علاوه بر تسلط کافي به فقه و اصول با منطق و فلسفه آشنايي داشت. آثاري در علوم عقلي و نقلي و نيز ديوان اشعاري از وي باقي ماند. او در سال 1349ش. چشم از جهان فرو بست و در جوار حرم حضرت معصومه(س)در قبرستان شيخان قم به خاک سپرده شد.(5)

گر چه حوزه علميه ميانه که به همت آيت الله ميرزا محمد حجتي پاگرفت و چنين شاگرداني را تربيت کرد، پس از مدتي تحت شعاع مسايل ديگر به تدريج تعطيل، ولي در حدود سال 1358ق. ( 1316ش.) به اهتمام فرزند برومند آن مرحوم، آيت الله آقا ميرزا ابو محمد حجتي که يکي از شاگردان پدر به شمار مي‏آيد، بازگشايي شد.

نسيم فرحزا

آيت الله ميرزا محمد حجتي زندگي بسيار ساده‏اي داشت و بر خلاف شهرت اجتماعي و علمي، اهل قناعت بود. در استفاده از وجوهات شرعي، دقت بسياري مي‏کرد و اجازه نمي‏داد خانواده‏اش از سهم مبارک امام زمان(ع)استفاده کند. خودش ضمن خاطره‏اي گفته است:

«در يکي از سال‏ها گراني شگفتي منطقه را فرا گرفت و شدت اين بلا به قحطي به حدي بود که مردماني گروه گروه بر اثر گرسنگي و عدم توانايي در تأمين ارزاق خود، از بين رفتند. مبالغي را از راه کسب حلال جمع آوري نموده بودم تا زمين بخرم، گويا شيطان در خانه دلم لانه کرده بود و وسوسه‏ام مي‏نمود که مي‏توانم با اين پول تمامي روستا را بخرم؛ اما ندايي از درون به ملامتم برخاست که: اين چه آرزويي است که در سر مي‏پروراني؟! مسلمين اين آبادي دارند از شدت گرسنگي جان خود را از دست مي‏دهند و خانواده هايي در تدارک مايحتاج خود وضع مشقت باري دارند و روا نيست در اين وضع ناگوار املاک و مستغلات بخريد. عزم خود را جزم نمودم و همراه با فردي به روستاي «گوندوغدي» از توابع ميانه، رفتم و مقداري قابل توجه گندم خريده و به آبادي انتقال دادم تا اهالي را از آن وضع آشفته نجات دهم.»

فرزند بزرگش؛ ميرزا ابو محمد حجتي نقل مي‏کند:

«از اين زمان، هر روز يک کاسه آش و يک قرص نان به تمام ساکنين روستا مي‏داد. و جالب آن که همان نان و خورشتي که به ديگران اختصاص مي‏داد، براي خانواده خود در نظر مي‏گرفت و نهايت مساوات را در توزيع مواد غذايي رعايت مي‏کرد.»

روزي فرزند به پدر مي‏گويد: مادرم گفت: از پدرت مقداري پول بگير تا گوشت تهيه کنيم. آيت الله حجتي در پاسخ به درخواست وي گفت: در وضع کنوني پولي ندارم. فرزند مي‏افزايد: ديروز دو نفر آمدند و مبلغي به من دادند که تحويلتان دادم. پدر با ناراحتي خاطرنشان ساخت: از آن پول نمي‏توانم معاش خانواده را تهيه کنم؛ زيرا جنبه شخصي ندارد و از وجوهات شرعي است. مدتي طول نکشيد که دو نفر که قصد ازدواج داشتند و اهل محل بودند، آمدند و آيت الله حجتي برايشان صيغه نکاح جاري ساخت و مبلغي را از اين بابت تقديم کردند. پدر لباس پوشيد که براي اقامه نماز ظهر به مسجد برود که قبل از آن، پول مزبور را به فرزندش داد تا با آن مختصري مواد غذايي تهيه کند. او براي آن که اهل خانه را از هر گونه شبهه‏اي برهاند، سر سفره غذا که مي‏نشست، خطاب به حاضران مي‏گفت: آن پولي که ديروز آوردند، از بابت خمس بود و سهم امام است که بايد براي آيت الله شيخ عبدالکريم حائري بفرستم تا به طلبه‏ها بدهد؛ اما آن پولي که امروز دادند، به خودم تعلق دارد.(6)

فرزند فاضل

آيت الله ميرزا ابو محمد حجتي (فرزند ميرزا محمد حجتي) نزد پدر به تحصيل مقدمات و سطح پرداخت. آنگاه به حوزه علميه تبريز مهاجرت کرد و به کسب فيض از محضر اساتيد آن ديار روي آورد. بخشي از کتاب شرايع را نزد مرحوم ميرزا عبدالکريم نقابي تلمّذ کرد و سپس روانه حوزه علميه قم شد و به افتخار شاگردي آيات عظام: حاج شيخ عبدالکريم حائري، حاج شيخ عباس قمي و سيد محمد تقي خوانساري درآمد تا آن که رحلت پدر و دعوت اهالي ميانه، مسير زندگي اش را عوض کرد. او به زادگاه خويش (ميانه) بازگشت و بر مسند خدمتگزاري پدر تکيه کرد. منزل پدري را همچنان پناهگاه محرومان و ستم ديدگان شهر قرار داد و به همت والاي او، حوزه علميه ميانه بار ديگر در سال 1358ق. ( 1316ش.) احيا شد. اين مجتهد فداکار در روزگار سياهي که کشف حجاب و استبداد رضاخاني رمق زندگي و حيات معنوي را از مردم گرفته بود، زندگي مذهبي، سياسي خود را آغاز کرد و گوشه‏اي از منزل محقّر خويش را چون مدرسه و خوابگاه در اختيار طلاب نوجوان قرار داد و در راه تربيت و تعليم آنان خون دل‏هاي فراواني خورد.

او در عصري که پوشيدن عبا و قبا و گذاشتن عمامه پيامدهاي ناگواري داشت، با تلاش‏هاي شبانه روزي شاگردان فاضل را مجذوب حوزه درسي خود ساخت تا اين که پس از مدتي به سبب استقبال شايان توجه طلاب، اداره آنان در منزل برايش ناممکن شد و به ناچار با همکاري حضرات آيات: حاج شيخ هادي نيري، حاج مير حسين حججي، آقا شيخ علي کتاني و سيد عبدالستار محمدي منزل ديگري اجاره کرد و در مجاورت مسجد جامع امامزاده اسماعيل چند حجره براي ساکنان فراگيران علوم ديني بنا نهاد. ولي اين توسعه هم نتوانست احتياجات ضروري طلاب را برطرف کند؛ لذا در سال 1325ش. با کسب اجازه از آيات عظام قم، ساختمان حوزه علميه‏اي به نام مدرسه علميه جعفريه را بنا نهادند.

اين مرکز علمي و مذهبي با توليت پنج روحاني مذکور چندين دهه به آموزش و پرورش طلاب همت گماشت و هر چند ديگر علماي شهر نيز در رشد و شکوفايي اين مرکز قدم‏هاي قابل تحسيني برداشته‏اند، اما زحمات آيت الله آقا ميرزا ابو محمد حجتي از جايگاه خاصي برخوردار است. بر پايه همين واقعيت، وي در ميان علماي ميانه به مؤسّس اصلي اين شجره طيبه شناخته مي‏شود. و در سايه زحمات شبانه روزي اين عالم فرزانه، صدها طلبه و روحاني فاضل و دانشمند در اين شهرستان تربيت يافتند که از شخصيتهاي بارز اين مجموعه گرانقدر، آيت الله حاج ميرزا علي احمدي ميانجي است.

آيت الله حاج ميرزا علي احمدي ميانجي، در سال .1345ق متولد شد. وي در سال .1358ق به حوزه علميه ميانه - که توسط آيت الله حجتي بنيان شده بود. - آمد و تحت سرپرستي مؤسّس آن به فراگيري علوم و فنون اسلامي پرداخت؛ وي سپس تحصيلات خود را در حوزه علميه تبريز و قم پي گرفت و به تأليف در مباحث فقهي، کلامي و روايي همت گماشت. آيت الله ميانجي هم اکنون مشغول تحقيق و تدريس در سطح عالي در قم است.

آيت الله آقا ميرزا ابو محمد علاوه بر تأسيس حوزه و تربيت طلاب، تحقيق و تأليف در علوم و معاريف اسلامي را سرلوحه کارهاي روزانه خويش قرار داد و آثار آموزنده‏اي در زمينه‏هاي گوناگون علوم ديني به رشته تحرير درآمد که هم اکنون اين تأليفات در نزد فرزند گرامي اش حجة الاسلام والمسلمين محمد تقي حجتي نگاهداري مي‏شود.(7)

و ديگر فرزند فرزانه او مرحوم آيت الله حاج شيخ احمد حجتي مي‏باشد.

غروب ستاره

سرانجام آيت الله حاج ميرزا محمد حجتي در سال 1308ه. ش طي مسافرتي که به قم مشرف شده بود، در همين شهر به سراي باقي شتافت و شاگردان و دوستان را سوگوار ساخت. پيکر آن فقيه ربّاني پس از مراسم تشييع، در قم و در قبرستان نو، به خاک سپرده شد.

1 سيماي ميانه؛ خطّه ولايت، عبدالرحيم اباذري، ص 198و .199

2 مأخذ قبل، ص 204و .205

3 همان، ص 215و .216

4 همان، ص .221

5 همان، ص .223

6 به نقل از فرزند دوم ايشان، مرحوم آيت الله حاج شيخ احمد حجتي. اين اظهارات طي مصاحبه‏اي بيان شده است که نوار کاست آن موجود است که شرح حال اين عالم رباني در مقاله جداگانه از همين نگارنده، در همين کتاب آمده است.

7 سيماي ميانه، ص 221 165و .223


/ 1