حسيني، سيّد عارف حسين
آفتاب پاراچنار سيّد غلام حسين صادقي آفتاب پاراچنار
از آن زمان که حيات پر فراز و نشيب آدمي قامت بر افراشت و کتاب تکوين خدايي در نظام هستي گشوده شد، پيوسته جويندگان راه کمال و فضيلت پا به عرصه وجود گذاشتهاند تا با حضور خويش در عينيت جامعه، قافله بشري را به منزل برسانند . جامعه متمدن بشري، مرهون زحمات خالصانه دانشمنداني است، که سروش آزادي، خودشناسي و اقتدار فرهنگي - سياسي را از وراء مرزهاي مادي الهام گرفتند و در پرتوش خدمات تحسينانگيز، بر جاي بنهادند. اين نوشتار، جهت معرفي چهره علامه شهيد سيّد عارف حسين حسيني، است آن سرو و نخلي، که براي بقاء دين، مجد و عظمت جامعه ديني پاکستان، فداکاري فراواني نمود و سر انجام توسط عناصر ضد دين و تفکر انقلاب اسلامي به درجه رفيع شهادت نايل آمد، حيات پر بارش در جامعه مسلمان پاکستان، مشعل فروزان هدايت گرديد، شهادت او سبب استحکام باورهاي ديني و افشاي چهره دشمنان اسلام شد . تولد
پيشاور مرکز استان سرحد پاکستان است که، به کشور افغانستان، مرز دارد و در شمال غربي آن فرمانداري است به نام «پاراچنار» که حدود 200 کيلومتر از پيشاور فاصله دارد و در 10 کيلومتري پاراچنار روستاي مرزي واقع شده است به نام «پيوار» در اين روستاي مرزي سه قبيله زندگي ميکنند به نامهاي «غندي خيل»، «علي زائي» و «دويرزائي» که شهيد سيد عارف حسين حسيني از قبيله دويرزائي «پيوار» ميباشد جمعيت شيعيان «پارا چنار» قريب به 200 هزار نفر ميرسد . در سال 1320 هجري شمسي، شهيد حسيني، در يکي از خانوادههاي مذهبي و روحاني قبيله مذکور، ديده به جهان گشود . تحصيل
از آنجايي که سيد عارف حسين حسيني از بقاياي سلسله مردان علم و کمال بود، مسير پاک آن نيک مردان را پيمود. نخست تحت تعليم و تربيت پدرش که سيد فضل حسين ميان بود، قرار گرفت و از سرچشمه تقوا و کمال وي سيراب گشت. با آماده شدن شرايط سني وارد مدرسه ابتدائي و سپس راهنمائي گرديد و با استعداد سرشاري که داشت، سريع مراتب تحصيل را پشت سر نهاد . به عنوان شاگرد ممتاز، راهي دبيرستان پاراچنار گرديد و در سال 1343 ش. دوره دبيرستان را با موفقيت به پايان رسانيد، پس از اخذ ديپلم بر اساس رغبت زيادي که به فراگيري علوم آل محمد (ص) داشت وارد حوزه علميه جعفريه پاراچنار شد و نزد استاد حاجي غلام جعفر لقمان، در مدت کوتاهي ادبيات عرب را فرا گرفت و به مرحله سطوح عالي رسيد . و جهت فراگيري بيشتر علوم ديني در سال 1346 راهي حوزه علميه نجف اشرف گرديد، همان ايام مصادف بود با تبعيد حضرت امام (ره) و سلطه جائرانه سوسيال بعثيها، در عراق که دشوارترين دوره در عمر حوزه علميه نجف اشرف بود. و با وجود موانع متعدد و فقر اقتصادي، شهيد عارف حسين حسيني (ره) نخست در مدرسه علميه «بشريه» و سپس مدتي بعد در مدرسه علميه دارالحکمه سکني گزيد . اساتيد
اين شهيد عاليقدر گامهاي نخستين تعليم و تربيت را نزد پدرش مرحوم سيّد فضل حسين ميان بر داشت و سپس براي طي نمودن مدارج بالاتر علمي از محضر حاجي غلام جعفر لقمان ادبيات عرب را خواند و تا لمعه رساند و سپس راهي نجف اشرف شده و نزد اساتيد : - آيت اللّه سيّد اسداللّه مدني: شرح لمعه را . - سيّد مجتبي لنکراني: رسايل را و نزد . - آيت الله مرتضوي: مکاسب را تا خيارات خواند . و در حوزه علميه قم، قبل از انقلاب اسلامي نزد اساتيد بزرگ، کتابها و درسهاي ذيل را فرا گرفت . - آيت اللّه شهيد مرتضي مطهري: درس فلسفه . - آيت اللّه فاضل لنکراني: جلد اول کفايه . - آيت اللّه جعفر سبحاني: جلد دوم کفايه . - استاد ستوده: باقي مانده خيارات مکاسب . - آيت اللّه محسن حرم پناهي: درس عقائد اسلامي . - آيت اللّه ناصر مکارم شيرازي: خارج اصول . - آيت اللّه شيخ جواد تبريزي: خارج فقه و...و بهره فراوان کسب نمود.(1 ) فعاليتهاي سياسي
شهيد سيد عارف حسين حسيني (ره) در ايام اقامت در نجف اشرف در کنار مردان عمل و اسوه مبارزه قرار گرفت. اولين آشنايي ايشان با شخصيت محبوب امت اسلام، امام خميني ( ره) بود . اين آشنايي آغاز تحول فکري و سياسي در زندگي اين شهيد بود . در اول برخورد با امام (ره) مجذوب گشته و تحت هدايت پيامبرگونه ايشان قرار گرفت در متن وقايع سياسي وارد گرديد. يکي از هم درسهاي وي ميگويد: «در عصر حاکميت بعثيها، از آنجايي که آيت اللّه العظمي حکيم (ره) با ديدگاههاي حزب بعث مخالف و آنرا بعنوان نگرش انحرافي و مخالف تفکر ديني معرفي ميکرد با واکنش دولت بعثي مواجه شده، ايشان را در کوفه، در محاصره قرار دادند و فعاليت وي را محدود ساختند. مردم عراق نيز از آيت اللّه العظمي حکيم (ره) پشتيباني نکردند؛ روحانيت نجف تصميم گرفتند که به ديدار ايشان از نجف به کوفه بروند . من و شهيد عارف حسين حسيني (ره) با اتوبوس شهري عازم کوفه و در کنار مسجد کوفه از اتوبوس پياده شديم. منزلي که آيت اللّه العظمي حکيم اقامت داشت در کنار فرات بود. و در مسير ما کلانتري بود. نيروهاي پليس جلوي ما را گرفته و مانع از حرکت ما به طرف بيت معظمله، شدند. در اين فرصت چند تن از طلاب «بصري» وارد درگيري با پليس شدند، من و شهيد عارف حسيني خود را به درون منزل ايشان رسانيديم و پس از سخنراني آيت اللّه العظمي حکيم از منزل خارج شديم. همين که مقابل کلانتري رسيديم، ديديم پليس با چوبهايي که در دست دارد، طلاب را ميزند. شهيد حسيني جلوتر از ما حرکت ميکرد، و من پشت سر ايشان بودم، که ناگهان يکي از نيروهاي پليس دست دراز کرد تا عمامه مرا از سرم بردارد، شهيد عارف حسين حسيني (ره) با مشت محکم به سينه او زد و نقش بر زمينش ساخت. تعدادي از مردم کوفه که در قهوهخانه نشسته بودند، با ديدن اين صحنه بيرون آمده و به حمايت از نيروهاي پليس شتافتند و پنج نفر از آنها آمده، اطراف شهيد حسيني (ره) را گرفته و او را با عبايش پيچيده، به داخل کلانتري بردند و زندانيش ساختند.»(2) و در مورد فعاليتهاي سياسي شهيد حسيني (ره) در عراق يکي از فرزندانش چنين ميگويد: «به دليل شرکت در فعاليتهاي انقلابي و شرکت در تظاهرات، در اعتراض به ظلمي که نسبت به آيت اللّه العظمي حکيم (ره) اعمال ميشد، دستگير و حدود يک ماه زنداني و سپس توسط بعثيهاي جابر از عراق اخراج گرديد.» (3 ) و پس از اخراج از عراق به پاکستان رفت و به فعاليتهاي علمي - سياسي خود پرداخت و نفوذ گسترده در بين اقشار امت مسلمان پاکستان پيدا نمود. در سال 1353 دوباره جهت فراگيري بيشتر علوم اسلامي، راهي نجف اشرف شد و با ندادن اجازه ورود به کشور عراق، ناگزير مقيم حوزه علميه قم گرديد و در کنار تحصيل به فعاليتهاي سياسي نيز مشغول شد. ورود شهيد حسيني (ره) به حوزه علميه قم همزمان بود، با گسترش نهضت جهاني امام خميني (ره) . اين شهيد هم خود در تظاهرات شرکت ميکرد هم ديگر طلاب پاکستاني، ساکن حوزه علميه قم را،ترغيب مينمود. و از اينرو طلاب غير ايراني، بخصوص طلاب پاکستاني، تحت مراقبت شديد ساواک قرار گرفتند. و به همين سبب شهيد حسيني را پس از شناسايي، دستگير و از ايران اخراج نمودند . شهيد سيد عارف حسين حسيني (ره) پس از ورود به پاکستان بيکار نماند و براي بيداري تودههاي پاکستان چهره سفاک شاه ايران را معرفي کرد و از نهضت اسلامي امام خميني ( ره) که در حال پيروزي بود، حمايت نمود. در کتاب زندگينامه شهيد حسيني، آمده است : « شهيد حسيني (ره) حضرت امام خميني (ره) را، بعنوان وليّ امر مسلمانان و رهبر جهان اسلام براي مسلمانان پاکستان معرفي کرد و علي رغم مخالفتها، با قاطعيت تمام، راه خود را ادامه داد و همواره در پي نشر افکار بلند و انقلابي رهبر مستضعفان جهان، تلاش مي کرد تا آنجا که به پشتيباني از نهضت و انقلاب اسلامي ايران، راه پيمايي دويست کيلومتري را تدارک ديد و به همراه چند هزار نفر از مردم «پاراچنار» بسوي « پيشاور» حرکت کرد. در پيشاور با تشکيل يک اجتماع عظيم، از حضرت امام امت و انقلاب اسلامي، اعلام حمايت کرد. اين حرکت که در نوع خود، در تاريخ پاکستان بي نظير بود، موجب آگاهي تودهها، نسبت به حقانيت انقلاب اسلامي گرديد.» (4 ) زمينه سازي انقلاب اسلامي
اين شهيد براي شروع تحول فرهنگي - سياسي در ساختار جامعه پاکستان اقدامات حساب شدهاي را انجام داده و شيعيان پاکستان را از ماهيت حکومت نظامي ضياء الحق آگاه ساخت. در اين باره، آمده است که: «در ششم جولاي 1986 ايشان اعلام کرد که: ما وارد سياست خواهيم شد. زمانيکه ضياء الحق، ديکتاتور معروف پاکستان بود، هيچ کس جرأت نميکرد عليه ضياء الحق قيام کند حتي «بي نظير بوتو» که نخست وزير بود، نميتوانست بر عليه او ابراز عقيده کند. شهيد حسيني (ره) در اوايل رهبري علناً با حکومت ظالم ضياء الحق مخالفت کرد. از طرف دولت پيشنهادهاي زيادي براي مذاکره شد و ميخواستند شهيد حسيني راه سازش را در پيش گيرد اما شهيد حسيني آنرا به هيچ وجه قبول نکرده در سال 1980 دولت قوانيني به تصويب رساند که در آن حقوق شيعيان تضييع شده بود و شيعيان را در اقليت قرار داده بودند. آن زمان که رهبر شيعيان پاکستان مفتي جعفر حسيني (ره ) بود اعلام کرد که همه شيعيان جهت اعتراض به اين قانون، در «اسلام آباد» تجمع کنند . دولت اعتراض مردم را قبول نکرد و شيعيان به دبيرخانه (که نخست وزيري و مجلس سنا در آن واقع است.) حمله کردند و يکي از شيعيان در اين راه شهيد شد. و نتيجه آن ( اعتراضات) به تصويب رسيدن قرار داد بين شيعيان و دولت بود . يکي از محرّکين اصلي و از کساني که در اين جريان فعاليت زيادي داشت، شهيد عارف حسيني بود و بعد از دستگيري مفتي جعفر حسيني (ره) شهيد حسيني فعاليت خود را شدت بخشيد.» (5) شهيد عارف حسيني پس از انتخاب به رهبري، قلمرو فعاليتهاي انقلابي خود را گسترش داد.او محو مفاسد اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي را در پاکستان در يک حرکت بنيادي در بافت کلي جامعه پاکستان ميدانست و از اين جهت انقلاب اسلامي را در پاکستان تنها راه حل آن به حساب ميآورد و چنين عقيده داشت : « حل تمام اين مشکلات از راه يک انقلاب اسلامي خواهد بود، مانند انقلاب اسلامي که در ايران بر پا شد و دشمن هم امروز به حقانيت آن اعتراف دارد، اکنون آمريکا با اينکه ميليونها دلار صرف کرده است در دل محرومان و مظلومان جهان جاي ندارد و علي رغم همه مخالفتهاي قدرتهاي استکباري، دل محرومان و مظلومان جهان، مالامال از محبت به انقلاب اسلامي ايران و امام خميني (ره) است.»(6 ) رابطه دوستانه شهيد حسيني (ره) با رهبران جمهوري اسلامي حکايت از وفاداري وي نسبت به انقلاب اسلامي ايران دارد. در واقع علامه عارف حسين حسيني (ره) زبان گوياي انقلاب اسلامي در شبه قاره هند بود.(6 ) خدمات اجتماعي
اين شهيد عالي مقام، جهت گسترش معارف آل محمد (ص) مراکز آموزشي و عبادي زيادي را در شهرهاي مختلف پاکستان بنا نهاده است و ما در اين مجال کوتاه به چند مورد آن اشاره ميکنيم : دار المعارف اسلاميه: در اين کانون آموزشي، با برنامههاي سنتي و جديد به پرورش فرزندان مسلمان ميپرداخت، تدريس رشتههاي نو و پاسخگويي به نياز جامعه بر اساس شرايط زندگي اجتماعي عصر، همانند اقتصاد، علوم سياسي و آموزشهاي اعتقادي جريان داشت. در کشوري که تقابل فرهنگي به صورت سيار و پر پيچ و خم رواج داشت، چنين حوزههاي معارف ديني، نقش حساس و مؤثري ايفاء ميکردند و با پاسداري از حريم مکتب، رسالت خويش را به انجام ميرساندند. و پس از شهادت اين عارف دلسوز اسلام، اسم اين مرکز ديني - علمي تغيير يافته و اکنون بنام جامعه شهيد عارف الحسين الحسيني (ره ) خوانده ميشود. با توجه به عدم امکانات اقتصادي لازم در مناطق شيعه نشين، اين حوزه ديني، بسيار زيبا و به شيوه جديد ساخته شده و از امکانات لازم بر خوردار است. اين حوزه علميه در شهر پيشاور جامعه اهل البيت «انوار المدارس» در منطقهاي واقع شده است بنام (اورکزئي) که قبايل آزاد زندگي ميکنند و تحت نظارت نماينده سياسي دولت مرکزي اداره ميشود. اين مکان علمي نياز طلاب همانند، خوابگاه، مدرس و مسکن مدرسين را بر طرف ميسازد و مسجدي بسيار مجلل را در کنار اين مدرسه ساخته است . مساجد: علامه شهيد (ره) علاوه بر فعاليتهاي سياسي به آباد سازي مراکز عبادي نيز ميپرداخت. ايشان براي ايجاد مساجد در مناطق دور افتاده و محروم، برنامه ريزي وسيعي داشت و موفق شد در مناطق ايالت سرحد سند و بلوچستان اين برنامهها را پياده کند، گرچه دشمنان اسلام به ايشان فرصت ندادند و او را از ملت گرفتند ولي او در مدت کوتاهي به ساخت و تأسيس مساجد متعددي موفق شد که عبارتند از : - مسجدي در منطقه بنگش . - مسجدي در منطقه کچي . - مسجدي در ستر سام . - مسجدي در شبلان واقع در منطقه «کرم ». - مسجدي در «پيوار» زادگاهش . - مسجدي جامع در مرکز اورکزئي بنام کلايا . - مسجدي در بخش علي زائي . - مسجدي در سرازئي . - مسجدي در اندخيل «اورکزئي ». - مسجد با شکوهي در قصبه در کرمان در چهار مايلي پاراچنار . - در مناطق بلوچستان پاکستان، سه مسجد جامع تأسيس کرده است . - مسجدي در آزاد کشمير. امروز اين مساجد مراکز اسلامشناسي هزاران تن از مسلمانان اين مناطق بحساب ميآيد . حسينيه: در مؤمن آباد بنگش . در منطقه سترسام و مناطق ديگر حسينيههاي متعددي را بوجود آورده است . درمانگاه: در شهرستان پاراچنار و در حاشيه شهر درمانگاهي به نام «شفاخانه علمدار» به همت ايشان ساخته شد، در اين درمانگاه علاوه بر وسايل درماني و امکانات مورد نياز بيماران، سي تخت براي بستري شدن بيماران ميباشد. پزشکان ماهر با وسايل و ابزار پيشرفته به معالجه بيماران ميپردازند . در شهر کراچي: براي معالجه افراد فقير و بي پول درمانگاهي به نام «العصر» به دستور مستقيم ايشان تأسيس گرديد و هم اکنون در خدمت مردم محروم اين شهر قرار دارد .» (7) ويژگيهاي اخلاقي
شهيد عارف حسين حسيني (ره) علاوه بر برجستگيهاي علمي و سياسي، از صفات اخلاقي خوبي برخوردار بود. و از همين جهت خيلي زود توانست در قلوب مسلمانان پاکستان جا نمايد و خدمات شايستهاي را به انجام برساند و ما طبق اين مبحث به مواردي از آن اشاره مينماييم : تعبد: تقيّد به برنامههاي ديني و عبادي در هر شرايط در او ملموس بود؛ فرزندش چنين ميگويد: «به اعتقاد من رمز موفقيت شهيد عارف در حفظ اخلاص و تعبد ايشان بود . قبل از رهبري هم اين خلق و خوي در ايشان بود، حفاظت و مداومت بر نماز شب ايشان قابل تحسين بود. گاه مسافرتهاي طولاني داشت، مثلاً هفده ساعت در مسافرت بود، اما با اين حال از نماز شب غافل نميشد و در طول 24 ساعت شبانه روز 3 الي 4 ساعت خواب داشت و با آن خستگي زياد، نماز شب را ترک نميکرد. در همه حال در سفر و حضر بر اقامه نماز شب تأکيد فراوان داشت. سجدههاي طولاني داشت و همچنين به دعاي کميل بسيار علاقمند بود و هر شب جمعه دعاي کميل ميخواند.»(8 ) يکي از دوستان دوران نجف شهيد حسيني درباره روح تعبد ايشان اظهار ميدارد: «در همان جواني که با هم در حوزه علميه نجف بوديم، تقوي و پرهيزکاري از سيمايش پيدا بود و هر گاه به زيارت قبر مولي الموحدين امام علي (ع) مشرف ميشد و زيارت نامه ميخواند، تا آخر زيارت نامه يکنواخت اشک ميريخت. چنان با هيجان و سوز دل بود، که اطرافيانش را نيز منقلب ميساخت.» (9 ) تواضع: شهيد عارف حسين حسيني (ره) از نظر تواضع کم نظير بود. چه قبل از انتخاب به رهبري و نيز پس از آن، برخوردش بسيار شايسته و با همه نزديکان دوستانه بود و خود را بالاتر از اطرافيان به حساب نميآورد. يکي از دوستان شهيد درباره تواضع ايشان چنين ميگويد: «دو قضيه از تواضع شهيد عارف حسين حسيني (ره) به نظر من آمده است : 1 - يکي اينکه وقتي بنده در مدرسه ايشان (پيشاور) به عنوان مدرس اعزام شده بودم، گاهي بنده به عنوان امام جماعت، نماز جماعت ميخواندم. ايشان هم گاهي که در پيشاور بودند و در حوزه علميه حضور داشتند در نماز جماعت شرکت و به بنده اقتداء ميکردند . با اينکه بنده يک طلبه کوچک و ايشان قائد ملت جعفريه کشور پاکستان بود . 2 - يک روز من و شهيد حسيني (ره) در داخل مدرسه علميه پيشاور قدم ميزديم، ايشان از من به عنوان مشاوره پرسيد: آقاي مهدوي! بفرمائيد که بنده از طرف ايران دعوت شدهام چه بکنم، مسافرت بروم يا نه؟ شأن ايشان اجلّ از اين بود که با طلبه کوچکي مثل بنده مشورت کند. بنده در جواب عرض کردم که: آقا، ما قابليت اين را نداريم که به جناب عالي نظر مشورت بدهيم. ايشان باز هم اصرار کردند لذا بنده مجبور شدم و عرض کردم: آقا، بنظر بنده جناب عالي مدرسه علميه را فعّال کنيد و خودتان مشغول تدريس شويد. و اصلاً از مدرسه خارج نشويد و فقط نمايندههاي خود را روانه کنيد. در جواب گفتند: آقاي مهدوي! شما درست فرمودي، ولي بنده مجبورم که به شهرها و روستاها بروم، چون اگر بنده نروم اختلافات ميافتد. بنده مجبورم که اختلافات را حل کنم و بدون من اختلافات بعضي جاها حل نميشود.» (10 ) درد اجتماعي : شهيد حسيني خود را وقف خدمات اجتماعي کرده بود، با توجه به عدم امکانات لازم به بسياري از مناطق محروم و شهرهاي مرزي سفر ميکرد، و به حل معضلات اقتصادي - فرهنگي تودههاي رنجديده شيعه ميپرداخت. او نه تنها در دوره رهبري اين گونه بود، بلکه در ايام جواني نيز خدمات اجتماعياش را از کسي دريغ نميکرد و در حد توان به حل آن اهتمام ميورزيد. يکي از دوستان شهيد حسيني در اين باره چنين اظهار نظر مينمايد: «در سال 1354 در حوزه علميه قم بودم، همسرم مريض و در بيمارستان ( نيکويي) بستري بود. شهيد حسيني هم در قم بود. روزي در خيابان ارم (آيت اللّه مرعشي نجفي) مرا ديد و از حال همسرم پرسيد. من از اينکه رابطه آنچناني با ايشان نداشتم مسئله مريضي همسرم را به او نگفته بودم، از سؤال او تعجب نمودم که چطور فهميده است ؟ فرداي آنروز بوسيله يکي از همدرسي هايم مقدار سيصد تومان برايم فرستاد تا خرج بيمارستان نمايم و همچنين براي بهبودي همسرم در بيمارستان نياز به خون بود و لذا شهيد حسيني (ره) دو نفر را فرستاد خون دادند. با همکاري آن شهيد بزرگوار بود که همسرم نجات يافت . شهيد حسيني پس از رهبري هم روحيه خدمت به تودهها را از دست نداد چون خودش از بين قشر محروم برخاسته بود. درد مردمي داشت و مشکلات آنها را درک مينمود و از اين رو به دورافتادهترين مناطق کشور ميرفت. مثلاً در دهات (سند) که فاقد امکانات مانند برق...بود ميرفت و به مشکلات آنها ميپرداخت، و حتي عبا را پهن ميکرد و نماز جماعت ميخواند.» (11 ) اخلاق در خانه: اين شهيد بزرگوار در خانه و با خانوادهاش بسيار ساده و صميمي بود و اخلاقش در روابط خانوادگي همانند اخلاق سياسي و اجتماعياش الگو بود. همسر شهيد در رابطه با روش او در خانه و خصوصيت شخصياش اظهار ميدارد: «ما در زندگي با شهيد هيچ مشکلي نداشتيم، 1 - او با اخلاق بسيار خوب با ما رفتار ميکرد و ميفرمود: موقعي که تمام خانواده را خوشحال ميبينم خستگي ام از بين ميرود . 2 - ايشان تمام پول و مخارج خانه را به دست من ميداد و به من کاملاً اعتماد ميکرد و هميشه ميفرمود: من به شما اعتماد دارم و ميدانم که امور خانه را بهتر از من ميتوانيد اداره نمائيد . 3 - همچنين ايشان براي پذيرايي هر چه بهتر از مهمانان تأکيد ميورزيد . 4 - ايشان با خويشان خود با نهايت عطوفت و رأفت رفتار ميکرد و اگر از آنها کسي مريض ميشد و يا در مصيبتي مبتلا ميشد، هر کمکي که امکان داشت، به آنها ميکرد و آنها را ياري مينمود. او از پول شخصي خود براي معالجه آنان اقدام مينمود و حتي در بعضي مواقع آنها را براي استراحت و گذراندن دوره معالجه يا نقاهت، به منزل خود ميآورد . 5 - هر گاه درباره شهادت کسي خبري ميشنيد ميفرمود: چقدر خوشبخت است که سعادت شهادت را يافته است. ايشان در تمام نمازهاي خود از خدا ميخواست که: خدايا! مرا از اين سعادت محروم نفرما . 6 - و همچنين هر کجاي جهان مصيبتي بر شيعيان وارد ميشد، ايشان ناراحت ميشد و گاه در آنروز غذا ميل نميکرد . 7 - در زندگي مبارک خود هميشه کمتر ميخوابيد، تقريباً بيشتر وقت شبها را به عبادت الهي اشتغال داشت. و بعد از خواندن نماز فجر کمي استراحت ميکرد . 8 - به غذاي لذيذ تمايل نداشت. البته درباره مهمانان خويش اينطور نبود. براي آنها با کمال اهتمام دعوت ميکرد و غذاهاي خصوصي و لذيذ، تهيه ميکرد. (12 ) اسلام گرايي : شهيد حسيني چه قبل از رهبري و يا بعد از آن مدافع سر سخت اسلام و ارزشهاي آن بود و لحظهاي از سنگر پاسداري دين غافل نشد. در مجامع علمي و سخنرانيها شالوده زندگي سالم را در سايه قرآن دانسته و عمل به آن را مايه سربلندي مسلمين ميدانست. در اين مورد چنين گفته است: «قرآن خاص ابدي سعادت بشري است و انسان را از ذلت و نکبت ميرهاند.» و در موضوع قرآن و هدايت ميگفت : « قرآن فقط يک کتاب فقهي و تربيتي نيست، بلکه شامل اصول سياسي، اجتماعي، اقتصادي، عدالتي، روحاني و مادي نيز ميباشد. مسلمانان تا وقتي که به قرآن عمل ميکردند، سر فراز و رستگار و با سعادت بودند، و از لحظهاي که از تعليمات اين کتاب آسماني دوري جستهاند در معرض زوال و نابودي قرار گرفتهاند. آن عظمت از دست رفته مسلمانان زماني بر خواهد گشت که مسلمين راههاي غلط و انحرافي را ترک کرده و به قرآن روي آورند و به تعليمات آن عمل نمايند و قرآن را رهنماي خويش و چراغ زندگي خود قرار بدهند.»(13 ) اين شهيد (ره) براي وحدت اسلامي زياد زحمت کشيد. با علماء اهل سنت پاکستان و ساير بلاد و مسلمانان رابطهاي صميمي داشت. و قلمرو فعاليتهاي فرهنگي خود را تا شهرهاي سنّي نشيني گسترش داده بود و با نفوذ کلام و نفس پاکي که داشت، خيليها را شيفته فرهنگ اهلبيت (ع) ساخت. فرزندش ميگويد : « در پاکستان منطقهاي است به نام (چارسده و ديز) که از مناطق صد در صد سنّي نشين هستند و تعصب عجيبي نسبت به شيعيان دارند، شهيد حسيني در آنجا تبليغات خود را شروع کرد و براي مردم آنجا کتاب ميفرستاد و سخنراني ميکرد. مهمترين هدفي را که در اين کار دنبال ميکرد، اين بود که اتحاد بين تسنّن و تشيّع محکمتر شود. بحمد اللّه در آنجا صدها نفر علاقمند به شيعه شدند و هم اکنون افراد ديگري هم که توسط شهيد حسيني ؛ شيعه شدند، خود بخود فعاليتهاي مذهبي و تبليغي دارند.»(14 ) يکي از طلاب پاکستاني در اين رابطه چنين ميگويد: «در سال 1354 با هم مکه مشرف شديم، در «مني» چادر بزرگ به پا شده بود و علماء پاکستاني که از اهل سنت بودند، در آنجا ساکن بودند. شهيد عارف حسين حسيني (ره) دعاي عرفه را خواندند، آنچنان جذاب و توأم با قلب شکسته بود که حتي برادران سني اشک ميريختند وقتي به مکه آمديم از شهيد حسيني و همراهان دعوت کردند و در فضاي بسيار دوستانه به گفتگو پرداختند.»(15 ) استعمار ستيزي : شهيد حسيني (ره) در برابر دشمنان دين، از خود سازش نشان نميداد و از مجامع سياسي، با قاطعيت نظام استکباري را مورد حمله قرار ميداد و سر چشمه مفاسد سياسي و اقتصادي جهان را آمريکا معرفي ميکرد و با وجود نفوذ گسترده استعمار آمريکايي در پاکستان، هراسي نداشت و اين چنين جهان استعمار را مورد انتقاد قرار ميداد: «براي ما تعجب آور نيست اگر ميبينيم براي ايجاد اختلاف بين مسلمانان پاکستان مسجدي به نام (مسجد فيصل) در اسلام آباد ساختند و يا براي ايجاد اختلاف در بين مسلمانان پاکستان، دانشگاههايي را بوجود آوردند. پس ما اين منطق را درک ميکنيم که تنها با اين کارها منافع خود را دنبال ميکنند، بخاطر منافع خودشان مسلمانان را به جان يکديگر مياندازند، براي منافع خودشان مساجد و مدارس را به صورت سنگر در ميآورند ولي ما اين منطق را درک نميکنيم آن که آل سعود به چه دليل براي از بين بردن انقلاب نيکاراگوا به نهضت ضد انقلابي «کنترا» کمکهاي مالي ميکند؟ ! آمريکا که خود را جمهوري خواه و حکومت خود را جمهوري ميانگارد، ببينيد در « پاناما» به چه توطئه هايي که عليه پاناما دست نميزند. «گرانادا» را ببينيد که آمريکا چگونه بوسيله ارتش خود، حکومت آنجا را سرنگون و حکومتي مطابق خواستههاي خود در آنجا بوجود آورد. اين آمريکا که به «مسکو» رفته و حقوق بشر را به گورباچف، تدريس ميکند. ما در رابطه با همين حقوق بشر ميپرسيم: آقاي «ريگان»! شما سخن از حقوق کدام بشر را مطرح ميکنيد؟ آيا فلسطينيها بشر نيستند؟ آيا در لبنان بشر نيست؟ « ويتناميها» بشر نبودند ؟ در آفريقاي جنوبي بشر نيست؟ آنهايي که در ايران در هواپيما و در حال سفر بودند، بشر نبودند؟ اين کدام بشر است که آمريکا از آن دم ميزند؟ اين بشر همان بشري است که براي منافع آمريکا کار کند. چه اين بشر، يهودي باشد و چه حکّام به اصطلاح مسلمان.» (16 ) و ديگر سخنرانيهاي اين شهيد که در اين فرصت کوتاه نميشود آنرا گنجانيد، همه بيانگر شجاعت و قاطعيت او در برابر استکبار جهاني و در رأس آن، آمريکا است . فرزندان
از شهيد عارف حسين حسيني (ره) هفت فرزند باقي مانده است، دو دختر و پنج پسر که عبارتند از : 1 - سيّد محمد حسيني ،تحصيل کرده 2 - حجة الاسلام و المسلمين سيّد علي حسيني 3 - سيّد حسين حسيني 4 - سيّد سجّاد حسيني 5 - سيّد حسن حسيني شهادت
شهيد حسيني (ره) شخصيت متعهدي بود که شجاعانه از حريم پاک مکتب دفاع و مانع بزرگ سر راه استعمار سياسي - فرهنگي در پاکستان بود، همانا استعمارگران خارجي و سياستمداران مستبد داخلي او را دشمن ميدانستند و سعي بر نابوديش داشتند و در اين فرصت کوتاه اشاره مي شود به روندي که سرانجامش منجر به شهادت ايشان شد . پس از تولّد کشور پاکستان و جدايياش از شبه قاره هند، پاکستان کشوري بود فاقد سرمايه غني و سالم فکري - سياسي، و اعلام استقلال آنها ناشي از تنفّر از حاکميت استبدادي هندوها بر مسلمانان بود. و به علت عدم آشنايي اين کشور، با بينش ديني و معيارهاي سالم اعتقادي، به مرور زمان به فقر اقتصادي - سياسي و فرهنگي دچار گرديد و در نتيجه مورد هجوم فرهنگ بيگانه قرار گرفت. و از همه زودتر مورد تهاجم فرهنگي غرب سرمايهداري و شرق سوسياليستي واقع شد، اين دو بلوک مبلّغ روابط آزاد جنسي، بي حجابي، مواد مخدر و برنامههاي ضد دين بودند و در اين ميدان غربيها بيشتر نفوذ خود را گستردند، رسانههاي داخلي در راستاي برنامههاياستعماري و با تبليغات زهرآگين خود اذهان را، نسبت به اسلام و شعاير ملي - مذهبي بدبين ميساختند. در چنين مقطع حساسي از حيات سياسي - فرهنگي و اخلاقي پاکستان، وارد شدن شخصيتي همانند شهيد حسيني ( ره) در صحنه پيکار عليه تمام مظاهر تباهي فرهنگي - سياسي، براي جامعه مسلمان پاکستان از موهبتهاي خدايي تلقي ميشد و حضور امثال وي در ميدان عمل سياسي - فرهنگي براي استکبار جهاني و استبداد داخلي زنگ خطر بود و لذا استعمارگران با نوکران منطقهاي و حلقه به گوشان پاکستاني خود، او را به شهادت رسانده و قلوب محرومان را مجروح ساختند . در سنگر شهادت
شهيد سيد عارف حسين حسيني (ره) شامگاه 13 مرداد ماه 1367 از زادگاهش پاراچنار به پيشاور آمده و شب را در مدرسه علميه دارالمعارف ماند، قرار بود فردا صبح 14 مرداد براي شرکت در يک مصاحبه مطبوعاتي به لاهور سفر کند و پس از ختم مصاحبه در اجتماع مردم سخنراني نمايد و مسئلهاي مهم درباره آينده موقعيت سياسي کشور، اعلام کند و مردم از شهرهاي دور و نزديک گرد هم آمده بودند تا به سخنان رهبر عاليقدر خويش گوش فرا دهند . شهيد حسيني (ره) نماز صبح جمعه همان روز را اقامه و پس از بجا آوردن فريضه الهي جهت تجديد وضوء طرف وضوءخانه که طبقه دوم مدرسه علميه دارالمعارف بود، ميرود و پس از وضوء همان طوري که از پلهها پايين ميآيد، توسط جنايتکاران ناشناسي هدف گلولهاي قرار ميگيرد که از تفنگ داراي « صداخفه کن» شليک ميشود و به محض اصابت گلولهها با فرياد لا اله الّا اللّه، نقش بر زمين ميگردد. يکي از شاهدان عيني ميگويد : « من هنوز علت زمين افتادن را متوجه نشده بودم و نزديک شدم تا با کمک من ايشان از زمين برخيزد. ليکن وقتي که من ايشان را از زمين بلند کردم، ديدم که سينه و صورت ايشان هدف تير قرار گرفته است.»(17 ) طلاب مدرسه از اين فاجعه اطلاع يافته و خود را در کنار بدن شهيد حسيني (ره ) ميرسانند، فرزندان آن شهيد، سيّد علي و سيّد محمد حسيني که در همان شب به همراه پدر از پاراچنار آمده بودند در هنگام حادثه، خود را به بالين جسد غرقه در خون پدر رسانده، اشک ميريختند . بدن آغشته در خون ايشان را طرف بيمارستان حرکت دادند و پس از تحقيقات پزشکي در مييابند که گلولهها سمي بود. و به قلبي که همواره در غم مظلومان ميتپيد، رسيده . پس از لحظهاي روحش به درجه رفيع شهادت نايل و به معبود ميپيوندد. ميرود تا درد و اندوه امت مظلوم شيعه و پيروان اهلبيت (ع) را به اجداد طاهرينش برساند . از خبر ترور و شهادت اين رهبر شهير، شهر پيشاور را ماتم فرا گرفت، گريبانها دريده و سراسيمه به خيابانها ريختند. امت مسلمان و عاشق روحانيت و اسلام در لاهور که انتظار مقدمش را ميکشيدند، نيز لباس ماتم به تن و در فراق رهبر دلسوز خويش، اشک ميريختند . صبح جمعه همان روز «14 مرداد ماه 1367» خبر شهادت سيّد عارف حسين حسيني (ره) از تلويزيون پاکستان پخش و به گوش مسلمانان بخصوص شيعيان تحت ستم ميرسد، از اين مصيبت دلهاي آنان شکسته و با چشمهاي اشک آلود به همديگر تسليت ميگويند، و غم وارده بر يتيمان شهيد حسيني (ره) وصفناپذير است. احساسات آنروز مردم پاراچنار را نميتوان در قالب بيان و قلم ريخت و به توصيف آن نشست . غروب آفتاب پاراچنار
پيکره پاک شهيد حسيني (ره) را به مدرسه دارالمعارف انتقال دادند، دوستان پيرامون جنازهاش تا صبح 15 مرداد، نوحه سرايي نمودند. هنگام طلوع آفتاب پيکرش را جانب پارک جناح (که داخل شهر پيشاور است.) حرکت دادند، دستههاي عزادار و بخصوص دو فرزند يتيم آن شهيد، در ميان درياي جمعيت حرکت ميکردند، هيجان و اندوه جمعيت قابل توصيف نيست . در جمع تشييع کنندگان، پس از آنکه جمعيت دعوت به سکوت شدند، فرزندش سيّد علي حسيني خطاب به مردم چنين گفت:« اي ملت! من مفتخرم به اينکه امروز فرزند يک شهيد هستم، از شما خواهش ميکنم تا زماني که امام خميني رهبر عظيم الشأن من و اميد مسلمانان جهان، زنده است. شما احساس يتيمي نکنيد ما تا ايشان زنده باشند، يتيم نيستيم.» (18)هيئت عالي رتبهاي از ايران اسلامي وارد پيشاور شد، تا در تشييع جنازه شهيد حسيني (ره ) شرکت جويد، پس از ورود هيئت مذکور پيکرش بر روي دوش عاشقان اهلبيت (ع) و با شرکت شخصيتهايعلمي، سياسي و نظامي به پارک جناح انتقال يافت پس از اقامه نماز بر پيکر پاک آن شهيد (ره) به امامت حضرت آيت اللّه جنتي، جنازهاش را با هلي کوپتر طرف زادگاهش (پاراچنار) حرکت دادند . پرچمهاي سياه بر بام خانهها حکايت از عزاي عمومي در شهر پاراچنار مينمود، تصاوير امام خميني (ره) و شهيد حسيني (ره) بدست ياران مصيبت ديده آن شهيد (ره ) حکايت از هم جهتي دو کشور مسلمان و همسنگري دو مرد اخلاص و عمل داشت. پيکرش را در حوزه علميه «پاراچنار» بردند آن شب را نيز دفن نکردند، تا دوستان و شاگردانش پروانه وار گرد شمع وجودش بگردند و با اشک بدرقهاش کنند پس از اذان صبح در ميان سيلي از جمعيت نالان، جانب زادگاه اصلياش «پيوار» حرکت دادند و بدن ابرمرد پيکار و اسوه عمل را در درون خاک وطن و در کنار آرامگاه يکي از بزرگان که از اجداد آن شهيد است، به خاک سپردند. او زير خاک خوابيد ولي آرمان بلندش را فرزندان و يارانش ادامه ميدهند و سنگرش را خالي نميگذارند. ان شاء اللّه پيامهاي تسليت
پس از دريافت خبر شهادت علّامه سيّد عارف حسيني (ره) پيامهاي تسليت از طرف شخصيتهاي علمي - سياسي جهان اسلام سرازير شد که در اينجا به يکي از آن پيامها، بسنده ميکنيم : امام خميني (ره) رهبر کبير انقلاب اسلامي: خدمت حضرات علماي اعلام و حجج اسلام و ملت بزرگوار پاکستان - ايّدهم اللّه تعالي - پيامها و تلگرافهاي تبريک و تسليت شما در رابطه با شهادت جناب حجة الاسلام آقاي سيد عارف حسين الحسيني، اين يار وفادار اسلام و انقلاب و مدافع محرومان و مستضعفان و اين فرزند راستين سيّد و سالار شهيدان حضرت ابي عبداللّه الحسين (ع) واصل گرديد . گرچه اين حادثه بزرگ، قلوب مسلمانان و خصوصاً روحانيت متعهد اسلام را جريحه دار نمود، ولي مسئلهاي دور از انتظار ما و ملتهاي مظلوم جهان و خصوصاً ملت بزرگوار پاکستان، که خود طعم تلخ استعمار را چشيده است و با مبارزه و جهاد و شهادت، استقلال خويش را بدست آورده است، نبود . درد آشنايان جوامع اسلامي، هم آنان که با محرومان و پا برهنگان ميثاق خون بستهاند، بايد توجه کنند که در آغاز راه مبارزهاند و براي شکستن سدهاي استعمار و استثمار و رسيدن به اسلام ناب محمدي (ص) راه طولاني در پيش دارند و براي امثال علامه عارف حسين حسيني (ره) بشارتي بالاتر از اين نبوده است که از محراب عبادت حق عروج خونين «ارجعي الي ربّک» خويش را نظاره کند و جرعه وصل يار را از شهد شهادت بياشامد و شاهد وصول هزاران تشنه عدالت به سر چشمه نور گردد. (19 ) 1 - مصاحبه با حجة الاسلام شيخ محمد علي فياضي کشميري (از هم درسهاي شهيد) توسط مؤلف . 2 - همان . 3 - مصاحبه با حجة الاسلام سيد علي حسيني فرزند شهيد، توسط مؤلف . 4 - زندگينامه شهيد حسيني، ص 28 - 27 . 5 - مصاحبه با حجة الاسلام سيد علي حسيني، توسط علي باباجاني . 6 - پيام به مستضعفين: از زندگينامه شهيد حسيني، ص .56 7 - زندگينامه شهيد حسيني، ص 82 و 81 . 8 - مصاحبه با سيد علي حسيني، توسط علي باباجاني . 9 - مصاحبه با حجة الاسلام محمد علي فياضي کشميري (از همدورهاي شهيد) توسط مؤلف . 10 - مصاحبه با شيخ علي ناصر مهدوي پاکستاني (مسئول حوزه علميه قرآن و عترت قم ) توسط مؤلف . 11 - مصاحبه با شيخ حسين شريفي پاکستاني«بلستاني» توسط مؤلف . 12 - مصاحبه با همسر شهيد حسيني: نقل از زندگينامه شهيد، ص .186 13 - از سخنرانيهاي شهيد: تحت عنوان قرآن و هدايت. از زندگينامه شهيد، ص.107 14 - مصاحبه با سيد علي حسيني (فرزند شهيد) توسط علي باباجاني . 15 - مصاحبه با شيخ حسين شريفي پاکستاني، توسط مؤلف . 16 - از زندگينامه شهيد حسيني، ص .192 17 - سيد جواد هادي (از نزديکان شهيد حسيني) نقل از زندگينامه شهيد، ص .85 18 - همان، ص .89 19 - صحيفه نور، ج 19، ص 7 - 9 در تاريخ 1367/5/14 20 - زندگينامه شهيد حسيني، ص 229 - .238