سید عارف حسین حسینی آفتاب پاراچنار نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

سید عارف حسین حسینی آفتاب پاراچنار - نسخه متنی

سید غلام حسین صادقی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

حسيني، سيّد عارف حسين

آفتاب پاراچنار

سيّد غلام حسين صادقي

آفتاب پاراچنار

از آن زمان که حيات پر فراز و نشيب آدمي قامت بر افراشت و کتاب تکوين خدايي در نظام هستي گشوده شد، پيوسته جويندگان راه کمال و فضيلت پا به عرصه وجود گذاشته‏اند تا با حضور خويش در عينيت جامعه، قافله بشري را به منزل برسانند .

جامعه متمدن بشري، مرهون زحمات خالصانه دانشمنداني است، که سروش آزادي، خودشناسي و اقتدار فرهنگي - سياسي را از وراء مرزهاي مادي الهام گرفتند و در پرتوش خدمات تحسين‏انگيز، بر جاي بنهادند. اين نوشتار، جهت معرفي چهره علامه شهيد سيّد عارف حسين حسيني، است آن سرو و نخلي، که براي بقاء دين، مجد و عظمت جامعه ديني پاکستان، فداکاري فراواني نمود و سر انجام توسط عناصر ضد دين و تفکر انقلاب اسلامي به درجه رفيع شهادت نايل آمد، حيات پر بارش در جامعه مسلمان پاکستان، مشعل فروزان هدايت گرديد، شهادت او سبب استحکام باورهاي ديني و افشاي چهره دشمنان اسلام شد .

تولد

پيشاور مرکز استان سرحد پاکستان است که، به کشور افغانستان، مرز دارد و در شمال غربي آن فرمانداري است به نام «پاراچنار» که حدود 200 کيلومتر از پيشاور فاصله دارد و در 10 کيلومتري پاراچنار روستاي مرزي واقع شده است به نام «پيوار» در اين روستاي مرزي سه قبيله زندگي مي‏کنند به نام‏هاي «غندي خيل»، «علي زائي» و «دويرزائي» که شهيد سيد عارف حسين حسيني از قبيله دويرزائي «پيوار» مي‏باشد جمعيت شيعيان «پارا چنار» قريب به 200 هزار نفر مي‏رسد .

در سال 1320 هجري شمسي، شهيد حسيني، در يکي از خانواده‏هاي مذهبي و روحاني قبيله مذکور، ديده به جهان گشود .

تحصيل

از آنجايي که سيد عارف حسين حسيني از بقاياي سلسله مردان علم و کمال بود، مسير پاک آن نيک مردان را پيمود. نخست تحت تعليم و تربيت پدرش که سيد فضل حسين ميان بود، قرار گرفت و از سرچشمه تقوا و کمال وي سيراب گشت. با آماده شدن شرايط سني وارد مدرسه ابتدائي و سپس راهنمائي گرديد و با استعداد سرشاري که داشت، سريع مراتب تحصيل را پشت سر نهاد .

به عنوان شاگرد ممتاز، راهي دبيرستان پاراچنار گرديد و در سال 1343 ش. دوره دبيرستان را با موفقيت به پايان رسانيد، پس از اخذ ديپلم بر اساس رغبت زيادي که به فراگيري علوم آل محمد (ص) داشت وارد حوزه علميه جعفريه پاراچنار شد و نزد استاد حاجي غلام جعفر لقمان، در مدت کوتاهي ادبيات عرب را فرا گرفت و به مرحله سطوح عالي رسيد .

و جهت فراگيري بيشتر علوم ديني در سال 1346 راهي حوزه علميه نجف اشرف گرديد، همان ايام مصادف بود با تبعيد حضرت امام (ره) و سلطه جائرانه سوسيال بعثي‏ها، در عراق که دشوارترين دوره در عمر حوزه علميه نجف اشرف بود. و با وجود موانع متعدد و فقر اقتصادي، شهيد عارف حسين حسيني (ره) نخست در مدرسه علميه «بشريه» و سپس مدتي بعد در مدرسه علميه دارالحکمه سکني گزيد .

اساتيد

اين شهيد عاليقدر گامهاي نخستين تعليم و تربيت را نزد پدرش مرحوم سيّد فضل حسين ميان بر داشت و سپس براي طي نمودن مدارج بالاتر علمي از محضر حاجي غلام جعفر لقمان ادبيات عرب را خواند و تا لمعه رساند و سپس راهي نجف اشرف شده و نزد اساتيد :

- آيت اللّه سيّد اسداللّه مدني: شرح لمعه را .

- سيّد مجتبي لنکراني: رسايل را و نزد .

- آيت الله مرتضوي: مکاسب را تا خيارات خواند .

و در حوزه علميه قم، قبل از انقلاب اسلامي نزد اساتيد بزرگ، کتابها و درسهاي ذيل را فرا گرفت .

- آيت اللّه شهيد مرتضي مطهري: درس فلسفه .

- آيت اللّه فاضل لنکراني: جلد اول کفايه .

- آيت اللّه جعفر سبحاني: جلد دوم کفايه .

- استاد ستوده: باقي مانده خيارات مکاسب .

- آيت اللّه محسن حرم پناهي: درس عقائد اسلامي .

- آيت اللّه ناصر مکارم شيرازي: خارج اصول .

- آيت اللّه شيخ جواد تبريزي: خارج فقه و...و بهره فراوان کسب نمود.(1 )

فعاليت‏هاي سياسي

شهيد سيد عارف حسين حسيني (ره) در ايام اقامت در نجف اشرف در کنار مردان عمل و اسوه مبارزه قرار گرفت. اولين آشنايي ايشان با شخصيت محبوب امت اسلام، امام خميني ( ره) بود . اين آشنايي آغاز تحول فکري و سياسي در زندگي اين شهيد بود .

در اول برخورد با امام (ره) مجذوب گشته و تحت هدايت پيامبرگونه ايشان قرار گرفت در متن وقايع سياسي وارد گرديد. يکي از هم درسهاي وي مي‏گويد: «در عصر حاکميت بعثي‏ها، از آنجايي که آيت اللّه العظمي حکيم (ره) با ديدگاه‏هاي حزب بعث مخالف و آنرا بعنوان نگرش انحرافي و مخالف تفکر ديني معرفي مي‏کرد با واکنش دولت بعثي مواجه شده، ايشان را در کوفه، در محاصره قرار دادند و فعاليت وي را محدود ساختند. مردم عراق نيز از آيت اللّه العظمي حکيم (ره) پشتيباني نکردند؛ روحانيت نجف تصميم گرفتند که به ديدار ايشان از نجف به کوفه بروند .

من و شهيد عارف حسين حسيني (ره) با اتوبوس شهري عازم کوفه و در کنار مسجد کوفه از اتوبوس پياده شديم. منزلي که آيت اللّه العظمي حکيم اقامت داشت در کنار فرات بود. و در مسير ما کلانتري بود. نيروهاي پليس جلوي ما را گرفته و مانع از حرکت ما به طرف بيت معظم‏له، شدند. در اين فرصت چند تن از طلاب «بصري» وارد درگيري با پليس شدند، من و شهيد عارف حسيني خود را به درون منزل ايشان رسانيديم و پس از سخنراني آيت اللّه العظمي حکيم از منزل خارج شديم. همين که مقابل کلانتري رسيديم، ديديم پليس با چوب‏هايي که در دست دارد، طلاب را مي‏زند. شهيد حسيني جلوتر از ما حرکت مي‏کرد، و من پشت سر ايشان بودم، که ناگهان يکي از نيروهاي پليس دست دراز کرد تا عمامه مرا از سرم بردارد، شهيد عارف حسين حسيني (ره) با مشت محکم به سينه او زد و نقش بر زمينش ساخت. تعدادي از مردم کوفه که در قهوه‏خانه نشسته بودند، با ديدن اين صحنه بيرون آمده و به حمايت از نيروهاي پليس شتافتند و پنج نفر از آنها آمده، اطراف شهيد حسيني (ره) را گرفته و او را با عبايش پيچيده، به داخل کلانتري بردند و زندانيش ساختند.»(2) و در مورد فعاليت‏هاي سياسي شهيد حسيني (ره) در عراق يکي از فرزندانش چنين مي‏گويد: «به دليل شرکت در فعاليت‏هاي انقلابي و شرکت در تظاهرات، در اعتراض به ظلمي که نسبت به آيت اللّه العظمي حکيم (ره) اعمال مي‏شد، دستگير و حدود يک ماه زنداني و سپس توسط بعثي‏هاي جابر از عراق اخراج گرديد.» (3 )

و پس از اخراج از عراق به پاکستان رفت و به فعاليت‏هاي علمي - سياسي خود پرداخت و نفوذ گسترده در بين اقشار امت مسلمان پاکستان پيدا نمود. در سال 1353 دوباره جهت فراگيري بيشتر علوم اسلامي، راهي نجف اشرف شد و با ندادن اجازه ورود به کشور عراق، ناگزير مقيم حوزه علميه قم گرديد و در کنار تحصيل به فعاليت‏هاي سياسي نيز مشغول شد. ورود شهيد حسيني (ره) به حوزه علميه قم همزمان بود، با گسترش نهضت جهاني امام خميني (ره) . اين شهيد هم خود در تظاهرات شرکت مي‏کرد هم ديگر طلاب پاکستاني، ساکن حوزه علميه قم را،ترغيب مي‏نمود. و از اينرو طلاب غير ايراني، بخصوص طلاب پاکستاني، تحت مراقبت شديد ساواک قرار گرفتند. و به همين سبب شهيد حسيني را پس از شناسايي، دستگير و از ايران اخراج نمودند .

شهيد سيد عارف حسين حسيني (ره) پس از ورود به پاکستان بيکار نماند و براي بيداري توده‏هاي پاکستان چهره سفاک شاه ايران را معرفي کرد و از نهضت اسلامي امام خميني ( ره) که در حال پيروزي بود، حمايت نمود. در کتاب زندگينامه شهيد حسيني، آمده است :

« شهيد حسيني (ره) حضرت امام خميني (ره) را، بعنوان وليّ امر مسلمانان و رهبر جهان اسلام براي مسلمانان پاکستان معرفي کرد و علي رغم مخالفت‏ها، با قاطعيت تمام، راه خود را ادامه داد و همواره در پي نشر افکار بلند و انقلابي رهبر مستضعفان جهان، تلاش مي کرد تا آنجا که به پشتيباني از نهضت و انقلاب اسلامي ايران، راه پيمايي دويست کيلومتري را تدارک ديد و به همراه چند هزار نفر از مردم «پاراچنار» بسوي « پيشاور» حرکت کرد. در پيشاور با تشکيل يک اجتماع عظيم، از حضرت امام امت و انقلاب اسلامي، اعلام حمايت کرد. اين حرکت که در نوع خود، در تاريخ پاکستان بي نظير بود، موجب آگاهي توده‏ها، نسبت به حقانيت انقلاب اسلامي گرديد.» (4 )

زمينه سازي انقلاب اسلامي

اين شهيد براي شروع تحول فرهنگي - سياسي در ساختار جامعه پاکستان اقدامات حساب شده‏اي را انجام داده و شيعيان پاکستان را از ماهيت حکومت نظامي ضياء الحق آگاه ساخت. در اين باره، آمده است که: «در ششم جولاي 1986 ايشان اعلام کرد که: ما وارد سياست خواهيم شد. زمانيکه ضياء الحق، ديکتاتور معروف پاکستان بود، هيچ کس جرأت نمي‏کرد عليه ضياء الحق قيام کند حتي «بي نظير بوتو» که نخست وزير بود، نمي‏توانست بر عليه او ابراز عقيده کند. شهيد حسيني (ره) در اوايل رهبري علناً با حکومت ظالم ضياء الحق مخالفت کرد. از طرف دولت پيشنهادهاي زيادي براي مذاکره شد و مي‏خواستند شهيد حسيني راه سازش را در پيش گيرد اما شهيد حسيني آنرا به هيچ وجه قبول نکرده در سال 1980 دولت قوانيني به تصويب رساند که در آن حقوق شيعيان تضييع شده بود و شيعيان را در اقليت قرار داده بودند. آن زمان که رهبر شيعيان پاکستان مفتي جعفر حسيني (ره ) بود اعلام کرد که همه شيعيان جهت اعتراض به اين قانون، در «اسلام آباد» تجمع کنند . دولت اعتراض مردم را قبول نکرد و شيعيان به دبيرخانه (که نخست وزيري و مجلس سنا در آن واقع است.) حمله کردند و يکي از شيعيان در اين راه شهيد شد. و نتيجه آن ( اعتراضات) به تصويب رسيدن قرار داد بين شيعيان و دولت بود .

يکي از محرّکين اصلي و از کساني که در اين جريان فعاليت زيادي داشت، شهيد عارف حسيني بود و بعد از دستگيري مفتي جعفر حسيني (ره) شهيد حسيني فعاليت خود را شدت بخشيد.» (5) شهيد عارف حسيني پس از انتخاب به رهبري، قلمرو فعاليت‏هاي انقلابي خود را گسترش داد.او محو مفاسد اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي را در پاکستان در يک حرکت بنيادي در بافت کلي جامعه پاکستان مي‏دانست و از اين جهت انقلاب اسلامي را در پاکستان تنها راه حل آن به حساب مي‏آورد و چنين عقيده داشت :

« حل تمام اين مشکلات از راه يک انقلاب اسلامي خواهد بود، مانند انقلاب اسلامي که در ايران بر پا شد و دشمن هم امروز به حقانيت آن اعتراف دارد، اکنون آمريکا با اينکه ميليونها دلار صرف کرده است در دل محرومان و مظلومان جهان جاي ندارد و علي رغم همه مخالفتهاي قدرتهاي استکباري، دل محرومان و مظلومان جهان، مالامال از محبت به انقلاب اسلامي ايران و امام خميني (ره) است.»(6 )

رابطه دوستانه شهيد حسيني (ره) با رهبران جمهوري اسلامي حکايت از وفاداري وي نسبت به انقلاب اسلامي ايران دارد. در واقع علامه عارف حسين حسيني (ره) زبان گوياي انقلاب اسلامي در شبه قاره هند بود.(6 )

خدمات اجتماعي

اين شهيد عالي مقام، جهت گسترش معارف آل محمد (ص) مراکز آموزشي و عبادي زيادي را در شهرهاي مختلف پاکستان بنا نهاده است و ما در اين مجال کوتاه به چند مورد آن اشاره مي‏کنيم :

دار المعارف اسلاميه: در اين کانون آموزشي، با برنامه‏هاي سنتي و جديد به پرورش فرزندان مسلمان مي‏پرداخت، تدريس رشته‏هاي نو و پاسخگويي به نياز جامعه بر اساس شرايط زندگي اجتماعي عصر، همانند اقتصاد، علوم سياسي و آموزشهاي اعتقادي جريان داشت. در کشوري که تقابل فرهنگي به صورت سيار و پر پيچ و خم رواج داشت، چنين حوزه‏هاي معارف ديني، نقش حساس و مؤثري ايفاء مي‏کردند و با پاسداري از حريم مکتب، رسالت خويش را به انجام مي‏رساندند. و پس از شهادت اين عارف دلسوز اسلام، اسم اين مرکز ديني - علمي تغيير يافته و اکنون بنام جامعه شهيد عارف الحسين الحسيني (ره ) خوانده مي‏شود. با توجه به عدم امکانات اقتصادي لازم در مناطق شيعه نشين، اين حوزه ديني، بسيار زيبا و به شيوه جديد ساخته شده و از امکانات لازم بر خوردار است. اين حوزه علميه در شهر پيشاور جامعه اهل البيت «انوار المدارس» در منطقه‏اي واقع شده است بنام (اورکزئي) که قبايل آزاد زندگي مي‏کنند و تحت نظارت نماينده سياسي دولت مرکزي اداره مي‏شود. اين مکان علمي نياز طلاب همانند، خوابگاه، مدرس و مسکن مدرسين را بر طرف مي‏سازد و مسجدي بسيار مجلل را در کنار اين مدرسه ساخته است .

مساجد: علامه شهيد (ره) علاوه بر فعاليت‏هاي سياسي به آباد سازي مراکز عبادي نيز مي‏پرداخت. ايشان براي ايجاد مساجد در مناطق دور افتاده و محروم، برنامه ريزي وسيعي داشت و موفق شد در مناطق ايالت سرحد سند و بلوچستان اين برنامه‏ها را پياده کند، گرچه دشمنان اسلام به ايشان فرصت ندادند و او را از ملت گرفتند ولي او در مدت کوتاهي به ساخت و تأسيس مساجد متعددي موفق شد که عبارتند از :

- مسجدي در منطقه بنگش .

- مسجدي در منطقه کچي .

- مسجدي در ستر سام .

- مسجدي در شبلان واقع در منطقه «کرم ».

- مسجدي در «پيوار» زادگاهش .

- مسجدي جامع در مرکز اورکزئي بنام کلايا .

- مسجدي در بخش علي زائي .

- مسجدي در سرازئي .

- مسجدي در اندخيل «اورکزئي ».

- مسجد با شکوهي در قصبه در کرمان در چهار مايلي پاراچنار .

- در مناطق بلوچستان پاکستان، سه مسجد جامع تأسيس کرده است .

- مسجدي در آزاد کشمير. امروز اين مساجد مراکز اسلام‏شناسي هزاران تن از مسلمانان اين مناطق بحساب مي‏آيد .

حسينيه: در مؤمن آباد بنگش .

در منطقه سترسام و مناطق ديگر حسينيه‏هاي متعددي را بوجود آورده است .

درمانگاه: در شهرستان پاراچنار و در حاشيه شهر درمانگاهي به نام «شفاخانه علمدار» به همت ايشان ساخته شد، در اين درمانگاه علاوه بر وسايل درماني و امکانات مورد نياز بيماران، سي تخت براي بستري شدن بيماران مي‏باشد. پزشکان ماهر با وسايل و ابزار پيشرفته به معالجه بيماران مي‏پردازند .

در شهر کراچي: براي معالجه افراد فقير و بي پول درمانگاهي به نام «العصر» به دستور مستقيم ايشان تأسيس گرديد و هم اکنون در خدمت مردم محروم اين شهر قرار دارد .» (7)

ويژگيهاي اخلاقي

شهيد عارف حسين حسيني (ره) علاوه بر برجستگي‏هاي علمي و سياسي، از صفات اخلاقي خوبي برخوردار بود. و از همين جهت خيلي زود توانست در قلوب مسلمانان پاکستان جا نمايد و خدمات شايسته‏اي را به انجام برساند و ما طبق اين مبحث به مواردي از آن اشاره مي‏نماييم :

تعبد: تقيّد به برنامه‏هاي ديني و عبادي در هر شرايط در او ملموس بود؛ فرزندش چنين مي‏گويد: «به اعتقاد من رمز موفقيت شهيد عارف در حفظ اخلاص و تعبد ايشان بود . قبل از رهبري هم اين خلق و خوي در ايشان بود، حفاظت و مداومت بر نماز شب ايشان قابل تحسين بود. گاه مسافرتهاي طولاني داشت، مثلاً هفده ساعت در مسافرت بود، اما با اين حال از نماز شب غافل نمي‏شد و در طول 24 ساعت شبانه روز 3 الي 4 ساعت خواب داشت و با آن خستگي زياد، نماز شب را ترک نمي‏کرد. در همه حال در سفر و حضر بر اقامه نماز شب تأکيد فراوان داشت. سجده‏هاي طولاني داشت و همچنين به دعاي کميل بسيار علاقمند بود و هر شب جمعه دعاي کميل مي‏خواند.»(8 )

يکي از دوستان دوران نجف شهيد حسيني درباره روح تعبد ايشان اظهار مي‏دارد: «در همان جواني که با هم در حوزه علميه نجف بوديم، تقوي و پرهيزکاري از سيمايش پيدا بود و هر گاه به زيارت قبر مولي الموحدين امام علي (ع) مشرف مي‏شد و زيارت نامه مي‏خواند، تا آخر زيارت نامه يکنواخت اشک مي‏ريخت. چنان با هيجان و سوز دل بود، که اطرافيانش را نيز منقلب مي‏ساخت.» (9 )

تواضع: شهيد عارف حسين حسيني (ره) از نظر تواضع کم نظير بود. چه قبل از انتخاب به رهبري و نيز پس از آن، برخوردش بسيار شايسته و با همه نزديکان دوستانه بود و خود را بالاتر از اطرافيان به حساب نمي‏آورد. يکي از دوستان شهيد درباره تواضع ايشان چنين مي‏گويد: «دو قضيه از تواضع شهيد عارف حسين حسيني (ره) به نظر من آمده است :

1 - يکي اينکه وقتي بنده در مدرسه ايشان (پيشاور) به عنوان مدرس اعزام شده بودم، گاهي بنده به عنوان امام جماعت، نماز جماعت مي‏خواندم. ايشان هم گاهي که در پيشاور بودند و در حوزه علميه حضور داشتند در نماز جماعت شرکت و به بنده اقتداء مي‏کردند . با اينکه بنده يک طلبه کوچک و ايشان قائد ملت جعفريه کشور پاکستان بود .

2 - يک روز من و شهيد حسيني (ره) در داخل مدرسه علميه پيشاور قدم مي‏زديم، ايشان از من به عنوان مشاوره پرسيد: آقاي مهدوي! بفرمائيد که بنده از طرف ايران دعوت شده‏ام چه بکنم، مسافرت بروم يا نه؟ شأن ايشان اجلّ از اين بود که با طلبه کوچکي مثل بنده مشورت کند. بنده در جواب عرض کردم که: آقا، ما قابليت اين را نداريم که به جناب عالي نظر مشورت بدهيم. ايشان باز هم اصرار کردند لذا بنده مجبور شدم و عرض کردم: آقا، بنظر بنده جناب عالي مدرسه علميه را فعّال کنيد و خودتان مشغول تدريس شويد. و اصلاً از مدرسه خارج نشويد و فقط نماينده‏هاي خود را روانه کنيد. در جواب گفتند: آقاي مهدوي! شما درست فرمودي، ولي بنده مجبورم که به شهرها و روستاها بروم، چون اگر بنده نروم اختلافات ميافتد. بنده مجبورم که اختلافات را حل کنم و بدون من اختلافات بعضي جاها حل نمي‏شود.» (10 )

درد اجتماعي : شهيد حسيني خود را وقف خدمات اجتماعي کرده بود، با توجه به عدم امکانات لازم به بسياري از مناطق محروم و شهرهاي مرزي سفر مي‏کرد، و به حل معضلات اقتصادي - فرهنگي توده‏هاي رنجديده شيعه مي‏پرداخت. او نه تنها در دوره رهبري اين گونه بود، بلکه در ايام جواني نيز خدمات اجتماعي‏اش را از کسي دريغ نمي‏کرد و در حد توان به حل آن اهتمام مي‏ورزيد. يکي از دوستان شهيد حسيني در اين باره چنين اظهار نظر مي‏نمايد: «در سال 1354 در حوزه علميه قم بودم، همسرم مريض و در بيمارستان ( نيکويي) بستري بود. شهيد حسيني هم در قم بود. روزي در خيابان ارم (آيت اللّه مرعشي نجفي) مرا ديد و از حال همسرم پرسيد. من از اينکه رابطه آنچناني با ايشان نداشتم مسئله مريضي همسرم را به او نگفته بودم، از سؤال او تعجب نمودم که چطور فهميده است ؟

فرداي آنروز بوسيله يکي از همدرسي هايم مقدار سيصد تومان برايم فرستاد تا خرج بيمارستان نمايم و همچنين براي بهبودي همسرم در بيمارستان نياز به خون بود و لذا شهيد حسيني (ره) دو نفر را فرستاد خون دادند. با همکاري آن شهيد بزرگوار بود که همسرم نجات يافت .

شهيد حسيني پس از رهبري هم روحيه خدمت به توده‏ها را از دست نداد چون خودش از بين قشر محروم برخاسته بود. درد مردمي داشت و مشکلات آنها را درک مي‏نمود و از اين رو به دورافتاده‏ترين مناطق کشور مي‏رفت. مثلاً در دهات (سند) که فاقد امکانات مانند برق...بود مي‏رفت و به مشکلات آنها مي‏پرداخت، و حتي عبا را پهن مي‏کرد و نماز جماعت مي‏خواند.» (11 )

اخلاق در خانه: اين شهيد بزرگوار در خانه و با خانواده‏اش بسيار ساده و صميمي بود و اخلاقش در روابط خانوادگي همانند اخلاق سياسي و اجتماعي‏اش الگو بود. همسر شهيد در رابطه با روش او در خانه و خصوصيت شخصي‏اش اظهار مي‏دارد: «ما در زندگي با شهيد هيچ مشکلي نداشتيم،

1 - او با اخلاق بسيار خوب با ما رفتار مي‏کرد و مي‏فرمود: موقعي که تمام خانواده را خوشحال مي‏بينم خستگي ام از بين مي‏رود .

2 - ايشان تمام پول و مخارج خانه را به دست من مي‏داد و به من کاملاً اعتماد مي‏کرد و هميشه مي‏فرمود: من به شما اعتماد دارم و مي‏دانم که امور خانه را بهتر از من مي‏توانيد اداره نمائيد .

3 - همچنين ايشان براي پذيرايي هر چه بهتر از مهمانان تأکيد مي‏ورزيد .

4 - ايشان با خويشان خود با نهايت عطوفت و رأفت رفتار مي‏کرد و اگر از آنها کسي مريض مي‏شد و يا در مصيبتي مبتلا مي‏شد، هر کمکي که امکان داشت، به آنها مي‏کرد و آنها را ياري مي‏نمود. او از پول شخصي خود براي معالجه آنان اقدام مي‏نمود و حتي در بعضي مواقع آنها را براي استراحت و گذراندن دوره معالجه يا نقاهت، به منزل خود مي‏آورد .

5 - هر گاه درباره شهادت کسي خبري مي‏شنيد مي‏فرمود: چقدر خوشبخت است که سعادت شهادت را يافته است. ايشان در تمام نمازهاي خود از خدا مي‏خواست که: خدايا! مرا از اين سعادت محروم نفرما .

6 - و همچنين هر کجاي جهان مصيبتي بر شيعيان وارد مي‏شد، ايشان ناراحت مي‏شد و گاه در آنروز غذا ميل نمي‏کرد .

7 - در زندگي مبارک خود هميشه کمتر مي‏خوابيد، تقريباً بيشتر وقت شبها را به عبادت الهي اشتغال داشت. و بعد از خواندن نماز فجر کمي استراحت مي‏کرد .

8 - به غذاي لذيذ تمايل نداشت. البته درباره مهمانان خويش اينطور نبود. براي آنها با کمال اهتمام دعوت مي‏کرد و غذاهاي خصوصي و لذيذ، تهيه مي‏کرد. (12 )

اسلام گرايي : شهيد حسيني چه قبل از رهبري و يا بعد از آن مدافع سر سخت اسلام و ارزشهاي آن بود و لحظه‏اي از سنگر پاسداري دين غافل نشد. در مجامع علمي و سخنراني‏ها شالوده زندگي سالم را در سايه قرآن دانسته و عمل به آن را مايه سربلندي مسلمين مي‏دانست. در اين مورد چنين گفته است: «قرآن خاص ابدي سعادت بشري است و انسان را از ذلت و نکبت مي‏رهاند.» و در موضوع قرآن و هدايت مي‏گفت :

« قرآن فقط يک کتاب فقهي و تربيتي نيست، بلکه شامل اصول سياسي، اجتماعي، اقتصادي، عدالتي، روحاني و مادي نيز مي‏باشد. مسلمانان تا وقتي که به قرآن عمل مي‏کردند، سر فراز و رستگار و با سعادت بودند، و از لحظه‏اي که از تعليمات اين کتاب آسماني دوري جسته‏اند در معرض زوال و نابودي قرار گرفته‏اند. آن عظمت از دست رفته مسلمانان زماني بر خواهد گشت که مسلمين راه‏هاي غلط و انحرافي را ترک کرده و به قرآن روي آورند و به تعليمات آن عمل نمايند و قرآن را رهنماي خويش و چراغ زندگي خود قرار بدهند.»(13 )

اين شهيد (ره) براي وحدت اسلامي زياد زحمت کشيد. با علماء اهل سنت پاکستان و ساير بلاد و مسلمانان رابطه‏اي صميمي داشت. و قلمرو فعاليت‏هاي فرهنگي خود را تا شهرهاي سنّي نشيني گسترش داده بود و با نفوذ کلام و نفس پاکي که داشت، خيلي‏ها را شيفته فرهنگ اهلبيت (ع) ساخت. فرزندش مي‏گويد :

« در پاکستان منطقه‏اي است به نام (چارسده و ديز) که از مناطق صد در صد سنّي نشين هستند و تعصب عجيبي نسبت به شيعيان دارند، شهيد حسيني در آنجا تبليغات خود را شروع کرد و براي مردم آنجا کتاب مي‏فرستاد و سخنراني مي‏کرد. مهمترين هدفي را که در اين کار دنبال مي‏کرد، اين بود که اتحاد بين تسنّن و تشيّع محکمتر شود. بحمد اللّه در آنجا صدها نفر علاقمند به شيعه شدند و هم اکنون افراد ديگري هم که توسط شهيد حسيني ؛ شيعه شدند، خود بخود فعاليت‏هاي مذهبي و تبليغي دارند.»(14 )

يکي از طلاب پاکستاني در اين رابطه چنين مي‏گويد: «در سال 1354 با هم مکه مشرف شديم، در «مني‏» چادر بزرگ به پا شده بود و علماء پاکستاني که از اهل سنت بودند، در آنجا ساکن بودند. شهيد عارف حسين حسيني (ره) دعاي عرفه را خواندند، آنچنان جذاب و توأم با قلب شکسته بود که حتي برادران سني اشک مي‏ريختند وقتي به مکه آمديم از شهيد حسيني و همراهان دعوت کردند و در فضاي بسيار دوستانه به گفتگو پرداختند.»(15 )

استعمار ستيزي : شهيد حسيني (ره) در برابر دشمنان دين، از خود سازش نشان نمي‏داد و از مجامع سياسي، با قاطعيت نظام استکباري را مورد حمله قرار مي‏داد و سر چشمه مفاسد سياسي و اقتصادي جهان را آمريکا معرفي مي‏کرد و با وجود نفوذ گسترده استعمار آمريکايي در پاکستان، هراسي نداشت و اين چنين جهان استعمار را مورد انتقاد قرار مي‏داد: «براي ما تعجب آور نيست اگر مي‏بينيم براي ايجاد اختلاف بين مسلمانان پاکستان مسجدي به نام (مسجد فيصل) در اسلام آباد ساختند و يا براي ايجاد اختلاف در بين مسلمانان پاکستان، دانشگاه‏هايي را بوجود آوردند. پس ما اين منطق را درک مي‏کنيم که تنها با اين کارها منافع خود را دنبال مي‏کنند، بخاطر منافع خودشان مسلمانان را به جان يکديگر مي‏اندازند، براي منافع خودشان مساجد و مدارس را به صورت سنگر در مي‏آورند ولي ما اين منطق را درک نمي‏کنيم آن که آل سعود به چه دليل براي از بين بردن انقلاب نيکاراگوا به نهضت ضد انقلابي «کنترا» کمک‏هاي مالي مي‏کند؟ !

آمريکا که خود را جمهوري خواه و حکومت خود را جمهوري مي‏انگارد، ببينيد در « پاناما» به چه توطئه هايي که عليه پاناما دست نمي‏زند. «گرانادا» را ببينيد که آمريکا چگونه بوسيله ارتش خود، حکومت آنجا را سرنگون و حکومتي مطابق خواسته‏هاي خود در آنجا بوجود آورد. اين آمريکا که به «مسکو» رفته و حقوق بشر را به گورباچف، تدريس مي‏کند. ما در رابطه با همين حقوق بشر مي‏پرسيم: آقاي «ريگان»! شما سخن از حقوق کدام بشر را مطرح مي‏کنيد؟ آيا فلسطيني‏ها بشر نيستند؟ آيا در لبنان بشر نيست؟ « ويتنامي‏ها» بشر نبودند ؟ در آفريقاي جنوبي بشر نيست؟ آنهايي که در ايران در هواپيما و در حال سفر بودند، بشر نبودند؟ اين کدام بشر است که آمريکا از آن دم مي‏زند؟ اين بشر همان بشري است که براي منافع آمريکا کار کند. چه اين بشر، يهودي باشد و چه حکّام به اصطلاح مسلمان.» (16 )

و ديگر سخنراني‏هاي اين شهيد که در اين فرصت کوتاه نمي‏شود آنرا گنجانيد، همه بيانگر شجاعت و قاطعيت او در برابر استکبار جهاني و در رأس آن، آمريکا است .

فرزندان

از شهيد عارف حسين حسيني (ره) هفت فرزند باقي مانده است، دو دختر و پنج پسر که عبارتند از :

1 - سيّد محمد حسيني ،تحصيل کرده

2 - حجة الاسلام و المسلمين سيّد علي حسيني

3 - سيّد حسين حسيني

4 - سيّد سجّاد حسيني

5 - سيّد حسن حسيني

شهادت

شهيد حسيني (ره) شخصيت متعهدي بود که شجاعانه از حريم پاک مکتب دفاع و مانع بزرگ سر راه استعمار سياسي - فرهنگي در پاکستان بود، همانا استعمارگران خارجي و سياستمداران مستبد داخلي او را دشمن مي‏دانستند و سعي بر نابوديش داشتند و در اين فرصت کوتاه اشاره مي شود به روندي که سرانجامش منجر به شهادت ايشان شد .

پس از تولّد کشور پاکستان و جدايي‏اش از شبه قاره هند، پاکستان کشوري بود فاقد سرمايه غني و سالم فکري - سياسي، و اعلام استقلال آنها ناشي از تنفّر از حاکميت استبدادي هندوها بر مسلمانان بود. و به علت عدم آشنايي اين کشور، با بينش ديني و معيارهاي سالم اعتقادي، به مرور زمان به فقر اقتصادي - سياسي و فرهنگي دچار گرديد و در نتيجه مورد هجوم فرهنگ بيگانه قرار گرفت. و از همه زودتر مورد تهاجم فرهنگي غرب سرمايه‏داري و شرق سوسياليستي واقع شد، اين دو بلوک مبلّغ روابط آزاد جنسي، بي حجابي، مواد مخدر و برنامه‏هاي ضد دين بودند و در اين ميدان غربي‏ها بيشتر نفوذ خود را گستردند، رسانه‏هاي داخلي در راستاي برنامه‏هاي‏استعماري و با تبليغات زهرآگين خود اذهان را، نسبت به اسلام و شعاير ملي - مذهبي بدبين مي‏ساختند. در چنين مقطع حساسي از حيات سياسي - فرهنگي و اخلاقي پاکستان، وارد شدن شخصيتي همانند شهيد حسيني ( ره) در صحنه پيکار عليه تمام مظاهر تباهي فرهنگي - سياسي، براي جامعه مسلمان پاکستان از موهبت‏هاي خدايي تلقي مي‏شد و حضور امثال وي در ميدان عمل سياسي - فرهنگي براي استکبار جهاني و استبداد داخلي زنگ خطر بود و لذا استعمارگران با نوکران منطقه‏اي و حلقه به گوشان پاکستاني خود، او را به شهادت رسانده و قلوب محرومان را مجروح ساختند .

در سنگر شهادت

شهيد سيد عارف حسين حسيني (ره) شامگاه 13 مرداد ماه 1367 از زادگاهش پاراچنار به پيشاور آمده و شب را در مدرسه علميه دارالمعارف ماند، قرار بود فردا صبح 14 مرداد براي شرکت در يک مصاحبه مطبوعاتي به لاهور سفر کند و پس از ختم مصاحبه در اجتماع مردم سخنراني نمايد و مسئله‏اي مهم درباره آينده موقعيت سياسي کشور، اعلام کند و مردم از شهرهاي دور و نزديک گرد هم آمده بودند تا به سخنان رهبر عاليقدر خويش گوش فرا دهند .

شهيد حسيني (ره) نماز صبح جمعه همان روز را اقامه و پس از بجا آوردن فريضه الهي جهت تجديد وضوء طرف وضوءخانه که طبقه دوم مدرسه علميه دارالمعارف بود، مي‏رود و پس از وضوء همان طوري که از پله‏ها پايين مي‏آيد، توسط جنايت‏کاران ناشناسي هدف گلوله‏اي قرار مي‏گيرد که از تفنگ داراي « صداخفه کن» شليک مي‏شود و به محض اصابت گلوله‏ها با فرياد لا اله الّا اللّه، نقش بر زمين مي‏گردد. يکي از شاهدان عيني مي‏گويد :

« من هنوز علت زمين افتادن را متوجه نشده بودم و نزديک شدم تا با کمک من ايشان از زمين برخيزد. ليکن وقتي که من ايشان را از زمين بلند کردم، ديدم که سينه و صورت ايشان هدف تير قرار گرفته است.»(17 )

طلاب مدرسه از اين فاجعه اطلاع يافته و خود را در کنار بدن شهيد حسيني (ره ) مي‏رسانند، فرزندان آن شهيد، سيّد علي و سيّد محمد حسيني که در همان شب به همراه پدر از پاراچنار آمده بودند در هنگام حادثه، خود را به بالين جسد غرقه در خون پدر رسانده، اشک مي‏ريختند .

بدن آغشته در خون ايشان را طرف بيمارستان حرکت دادند و پس از تحقيقات پزشکي در مي‏يابند که گلوله‏ها سمي بود. و به قلبي که همواره در غم مظلومان مي‏تپيد، رسيده . پس از لحظه‏اي روحش به درجه رفيع شهادت نايل و به معبود مي‏پيوندد. مي‏رود تا درد و اندوه امت مظلوم شيعه و پيروان اهلبيت (ع) را به اجداد طاهرينش برساند .

از خبر ترور و شهادت اين رهبر شهير، شهر پيشاور را ماتم فرا گرفت، گريبانها دريده و سراسيمه به خيابانها ريختند. امت مسلمان و عاشق روحانيت و اسلام در لاهور که انتظار مقدمش را مي‏کشيدند، نيز لباس ماتم به تن و در فراق رهبر دلسوز خويش، اشک مي‏ريختند .

صبح جمعه همان روز «14 مرداد ماه 1367» خبر شهادت سيّد عارف حسين حسيني (ره) از تلويزيون پاکستان پخش و به گوش مسلمانان بخصوص شيعيان تحت ستم مي‏رسد، از اين مصيبت دلهاي آنان شکسته و با چشم‏هاي اشک آلود به همديگر تسليت مي‏گويند، و غم وارده بر يتيمان شهيد حسيني (ره) وصف‏ناپذير است. احساسات آنروز مردم پاراچنار را نمي‏توان در قالب بيان و قلم ريخت و به توصيف آن نشست .

غروب آفتاب پاراچنار

پيکره پاک شهيد حسيني (ره) را به مدرسه دارالمعارف انتقال دادند، دوستان پيرامون جنازه‏اش تا صبح 15 مرداد، نوحه سرايي نمودند. هنگام طلوع آفتاب پيکرش را جانب پارک جناح (که داخل شهر پيشاور است.) حرکت دادند، دسته‏هاي عزادار و بخصوص دو فرزند يتيم آن شهيد، در ميان درياي جمعيت حرکت مي‏کردند، هيجان و اندوه جمعيت قابل توصيف نيست . در جمع تشييع کنندگان، پس از آنکه جمعيت دعوت به سکوت شدند، فرزندش سيّد علي حسيني خطاب به مردم چنين گفت:« اي ملت! من مفتخرم به اينکه امروز فرزند يک شهيد هستم، از شما خواهش مي‏کنم تا زماني که امام خميني رهبر عظيم الشأن من و اميد مسلمانان جهان، زنده است. شما احساس يتيمي نکنيد ما تا ايشان زنده باشند، يتيم نيستيم.» (18)هيئت عالي رتبه‏اي از ايران اسلامي وارد پيشاور شد، تا در تشييع جنازه شهيد حسيني (ره ) شرکت جويد، پس از ورود هيئت مذکور پيکرش بر روي دوش عاشقان اهلبيت (ع) و با شرکت شخصيت‏هاي‏علمي، سياسي و نظامي به پارک جناح انتقال يافت پس از اقامه نماز بر پيکر پاک آن شهيد (ره) به امامت حضرت آيت اللّه جنتي، جنازه‏اش را با هلي کوپتر طرف زادگاهش (پاراچنار) حرکت دادند .

پرچم‏هاي سياه بر بام خانه‏ها حکايت از عزاي عمومي در شهر پاراچنار مي‏نمود، تصاوير امام خميني (ره) و شهيد حسيني (ره) بدست ياران مصيبت ديده آن شهيد (ره ) حکايت از هم جهتي دو کشور مسلمان و همسنگري دو مرد اخلاص و عمل داشت. پيکرش را در حوزه علميه «پاراچنار» بردند آن شب را نيز دفن نکردند، تا دوستان و شاگردانش پروانه وار گرد شمع وجودش بگردند و با اشک بدرقه‏اش کنند پس از اذان صبح در ميان سيلي از جمعيت نالان، جانب زادگاه اصلي‏اش «پيوار» حرکت دادند و بدن ابرمرد پيکار و اسوه عمل را در درون خاک وطن و در کنار آرامگاه يکي از بزرگان که از اجداد آن شهيد است، به خاک سپردند. او زير خاک خوابيد ولي آرمان بلندش را فرزندان و يارانش ادامه مي‏دهند و سنگرش را خالي نمي‏گذارند. ان شاء اللّه

پيام‏هاي تسليت

پس از دريافت خبر شهادت علّامه سيّد عارف حسيني (ره) پيام‏هاي تسليت از طرف شخصيتهاي علمي - سياسي جهان اسلام سرازير شد که در اينجا به يکي از آن پيامها، بسنده مي‏کنيم :

امام خميني (ره) رهبر کبير انقلاب اسلامي: خدمت حضرات علماي اعلام و حجج اسلام و ملت بزرگوار پاکستان - ايّدهم اللّه تعالي - پيام‏ها و تلگرافهاي تبريک و تسليت شما در رابطه با شهادت جناب حجة الاسلام آقاي سيد عارف حسين الحسيني، اين يار وفادار اسلام و انقلاب و مدافع محرومان و مستضعفان و اين فرزند راستين سيّد و سالار شهيدان حضرت ابي عبداللّه الحسين (ع) واصل گرديد .

گرچه اين حادثه بزرگ، قلوب مسلمانان و خصوصاً روحانيت متعهد اسلام را جريحه دار نمود، ولي مسئله‏اي دور از انتظار ما و ملتهاي مظلوم جهان و خصوصاً ملت بزرگوار پاکستان، که خود طعم تلخ استعمار را چشيده است و با مبارزه و جهاد و شهادت، استقلال خويش را بدست آورده است، نبود .

درد آشنايان جوامع اسلامي، هم آنان که با محرومان و پا برهنگان ميثاق خون بسته‏اند، بايد توجه کنند که در آغاز راه مبارزه‏اند و براي شکستن سدهاي استعمار و استثمار و رسيدن به اسلام ناب محمدي (ص) راه طولاني در پيش دارند و براي امثال علامه عارف حسين حسيني (ره) بشارتي بالاتر از اين نبوده است که از محراب عبادت حق عروج خونين «ارجعي الي ربّک» خويش را نظاره کند و جرعه وصل يار را از شهد شهادت بياشامد و شاهد وصول هزاران تشنه عدالت به سر چشمه نور گردد. (19 )


1 - مصاحبه با حجة الاسلام شيخ محمد علي فياضي کشميري (از هم درسهاي شهيد) توسط مؤلف .

2 - همان .

3 - مصاحبه با حجة الاسلام سيد علي حسيني فرزند شهيد، توسط مؤلف .

4 - زندگينامه شهيد حسيني، ص 28 - 27 .

5 - مصاحبه با حجة الاسلام سيد علي حسيني، توسط علي باباجاني .

6 - پيام به مستضعفين: از زندگينامه شهيد حسيني، ص .56

7 - زندگينامه شهيد حسيني، ص 82 و 81 .

8 - مصاحبه با سيد علي حسيني، توسط علي باباجاني .

9 - مصاحبه با حجة الاسلام محمد علي فياضي کشميري (از همدوره‏اي شهيد) توسط مؤلف .

10 - مصاحبه با شيخ علي ناصر مهدوي پاکستاني (مسئول حوزه علميه قرآن و عترت قم ) توسط مؤلف .

11 - مصاحبه با شيخ حسين شريفي پاکستاني«بلستاني» توسط مؤلف .

12 - مصاحبه با همسر شهيد حسيني: نقل از زندگينامه شهيد، ص .186

13 - از سخنراني‏هاي شهيد: تحت عنوان قرآن و هدايت. از زندگينامه شهيد، ص‏.107

14 - مصاحبه با سيد علي حسيني (فرزند شهيد) توسط علي باباجاني .

15 - مصاحبه با شيخ حسين شريفي پاکستاني، توسط مؤلف .

16 - از زندگينامه شهيد حسيني، ص .192

17 - سيد جواد هادي (از نزديکان شهيد حسيني) نقل از زندگينامه شهيد، ص .85

18 - همان، ص .89

19 - صحيفه نور، ج 19، ص 7 - 9 در تاريخ 1367/5/14

20 - زندگينامه شهيد حسيني، ص 229 - .238

/ 1