همزمان با رحلت رسول خدا (ص)، بسرعت روند شكلگيري و ايجاد يك «انحراف» بزرگ آشكار شد، انحرافي كه بر محور سلب «قدرت» از «عترت» بود و امت اسلام را اسير رنج قدرتطلبي حقگريزان ساخت و آغازي بر كژيهاي پس از آن گرديد و آسيبها و خسارات زيادي را به همراه آورد بدان حد كه بافت فكري و نوع مطالبات را در ميان اصحاب پيامبر دگرگون كرد و جريان حكومت اسلامي را در سه دوره متوالي به كژراهه كشاند.ابوبكر دو سال و هشت ماه خلافت كرد [سيوطي، تاريخ الخلفاء، 72]. به وصيت او، عمر - كه بسيار مورد علاقه وي بود. [آبي، نثر الدرر، ج 2، 17]. به عنوان دومين خليفه بر مسند نشست. «مردم چونان گرفتار شدند، كه كسي بر اسب سركش نشيند، و آن چارپا به پهناي راه رود و راه راست نبيند»، آن گونه كه علي (ع) در بيان آن دوره «پر آسيب و جان آزار» فرمودند: «من آن مدت دراز را با شكيبايي به سر بردم، رنج ديدم و خون دل خوردم» [شهيدي، ترجمه نهج البلاغه، خطبه3].در سال 23 ه. ق خليفه دوم بمرد. او پيش از مرگ، تعيين خليفه را به شوراي شش نفره وانهاد. تركيب اعضاي شورا به گونهاي بود، كه خلافت به عثمان ميرسيد. خلافت عثمان را ميتوان آغاز اشرافيت قريش ناميد. او در انديشه اموي كردن همه امور سياسي بود. در اين راستا، وي افراد خاندان اموي را بر شهرها حاكم كرد. خليفه جديد «خود را در كشتزار مسلمانان انداخت، و پياپي دو پهلو را آكنده كرد و تهي ساخت. خويشاوندانش به او ايستادند. و بيتالمال را خوردند و بر باد دادند. چون شتر كه مهار بُرد و گياه بهاران چَرد، چندان اسراف ورزيد - كه كار به دست و پايش بپيچيد و پرخوري به خواري، و خواري به نگونساري كشيد» [ شهيدي، ترجمه نهج البلاغه، خطبه31].«انحراف» در روش حكومتي عثمان آشكار بود، و همگان بر «كژي» سياستها و عملكردش اذعان داشتند، بدان حد كه دربارهاش گفتهاند: «عثمان اولين كسي بود، كه ظلم را پيشه كرد» [اصفهاني، اغاني، ج 17، 152]. او در دين بدعت گذاشت [جعفريان، تاريخ خلفا، 147]، تبار سالاري را با سپردن مناصب مهم حكومتي به خاندان اموي استوار كرد، در بذل و بخشش بيتالمال گوي سبقت را ربود [ اميني، الغدير، ج 8، 404]، منتقدان خوش نامي همچون: ابوذر غفاري، عمار ياسر [دينوري، الامامة و السياسة، ج 1، 50] و عبدالله بن مسعود را سركوب كرد، و حتي نصايح اميرمؤمنان علي (ع) را بر نميتابيد [شهيدي، ترجمه نهجالبلاغه، خطبه 28]. <ح />ادامهاين روند كه با شخصيت خليفه حكومت اسلامي هيچ سنخيتي نداشت، سبب شورش مردم و ماجراهاي پس از آن شد. پس از 49 روز محاصره، عثمان در ذيحجه سال 35 كشته شد. [ابن شبه، تاريخ المدينة المنورة، ج 3، 1166، جعفريان، تاريخ خلفا، 186]. عدالتخواهي مردم، سبب گرديد كه خلافت با عهدهداري امام علي (ع) آراسته شود.در اين مقاله برآنيم كه از دوران كوتاه خلافت اميرمؤمنان (ع) و نقش ايشان در نوسازي و دگرگوني سياسي ياد نماييم، و به بازخواني كاركردهاي اصلاحگرايانه آن حضرت در ايجاد جامعه نمونه علوي اشاره كنيم.