پژوهشی در زمینه ها و شیوه های همیاری در اسلام نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

پژوهشی در زمینه ها و شیوه های همیاری در اسلام - نسخه متنی

حسین بهروان

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید


مشکوة ـ شماره 33


پژوهشي در


زمينه‏ها و شيوه‏هاي همياري در اسلام


حسين بهروان


گروه علوم اجتماعي


اگرچه موضوع تعاون در جامعه انساني داراي سابقه بسيار طولاني است، ولي بررسي
آن از ديدگاههاي مختلف علمي قدمتي به آن اندازه، ندارد. تعاون از ديرباز جزء
لاينفك زندگي اجتماعي انسان بوده است و فلاسفه و علماي ديني دربار? آن به بحث
پرداخته‏اند. ليكن دانشمندان در قرون اخير تعاون را از ديدگاه علمي مورد تحقيق
قرار داده و آن را نوعي سازمان اقتصادي - اجتماعي كه داراي اهداف عيني در زندگي
اجتماعي مي‏باشد، معرفي كرده‏اند. به اين ترتيب، اصطلاح تعاونيهاي علمي براي
اين گونه سازمان‏ها به كار رفته و از آنها در كشورهاي مختلف جهان براي رفع
مشكلات گوناگون اقتصادي - اجتماعي استفاده شده است. با وجود اين، در مباحث نظري
تعاونيهاي علمي از موضوع اخلاق نيز سخن به ميان آمده و بويژه در طرّاحي اصول
تعاوني‏ها و نيز در چگونگي عملكرد و موفقيّت آنها مسائل اخلاقي مطرح شده است.
بدين ترتيب، محتواي هر عمل تعاوني با اخلاق همراه است و تأثير اخلاق در اعمال
تعاوني امري غيرقابل انكار مي‏باشد.


هدف اين گفتار اساساً متوجه بررسي تعاون اخلاقي است و در آن اخلاقياتي كه در
جهت كمك به همنوعان است مورد بحث قرار مي‏گيرد. اگرچه به نظر مي‏رسد كه تعاون
اخلاقي شامل اخلاق در تعاونيها نيز هست، ولي چون در تعاليم اسلامي شكل خاصي از
تعاون مانند آنچه كه امروزه به نام شركتهاي تعاوني معروف است، معرّفي نشده است؛
بنابراين بحث حاضر نمي‏تواند مستقيماً اين گونه تعاوني‏ها را بررسي كند؛ ليكن
در مجموع مي‏توان نتيجه گرفت كه تعاون اخلاقي منجر به روح تعاون شده و موفقيّت
تعاونيهاي علمي يا شركتهاي تعاوني را از برخي جهات نيز به دنبال خواهد داشت.


قلمرو بررسي


تعيين قلمرو تعاون اخلاقي در ميان تعاليم اخلاقي اسلام چندان ساده نيست،
زيرا اخلاق اصولاً در اسلام براي بهبود روابط اجتماعي انسانها و رسيدن به سعادت
دنيوي و اخروي مقرر شده است و به اين ترتيب هم? صفات اخلاقي به نحوي با اجتماع و
نيازهاي كمالي آن مربوط خواهد شد. با اين وجود، تعاون اخلاقي شامل الگوهاي
رفتار در جامعه است كه منجر به پركردن خلأها و نيازهاي مادّي و معنوي جامع?
اسلامي مي‏شود.


ذكر اين نكته نيز حائز اهميّت است كه مفهوم تعاون اخلاقي تنها شامل الگوهاي
اخلاقي خاصي نيست بلكه همچنين بيان‏كننده عمل و رفتار تعاوني نيز مي‏باشد و
غرض از بحث اخلاق در بيان علماي ديني اسلام نيز چيزي جز اين نيست، زيرا اخلاق به
خودي خود موردنظر نيست بلكه شناخت اخلاق مقدّم? كردار است تا به شيوه يا الگوي
خاصي صورت گيرد. مرحوم علام? طباطبائي (ره) چنين بيان مي‏كند: «علم اخلاق… به
اين غرض بحث مي‏كند كه فضايل آنها را از رذايلش جدا سازد و معلوم كند كدام يك از
ملكات نفساني انسان خوب و فضيلت و ماي? كمال اوست و كدام يك بد و رذيله و ماي?
نقص اوست تا آدمي بعد از شناسايي آنها خود را با فضايل بيارايد و از رذايل دور
كند و درنتيجه اعمال نيكي كه مقتضاي فضايل دروني است انجام دهد…»


بدين گونه قلمرو بررسي تعاون اخلاقي، دربرگيرند? آن دسته از صفات و احكام
اخلاقي است كه معطوف به رفع نياز مادّي و معنوي افراد جامعه است. تعاون اخلاقي
در اسلام در كنار ساير برنامه‏ها و احكام اسلام كه براي ادار? امور جامعه
اسلامي تشريع شده‏اند و لزوماً جنب? اخلاقي ندارند، قرار مي‏گيرد. در ميان
احكام و صفات اخلاقي نيز برخي در جهت كمال معنوي فرد است و مستقيماً معطوف به
نياز مادي و معنوي ديگران نيست. ليكن از طريق ارتباط اخلاقي با ديگران به طور
غيرمستقيم نياز خود را برآورده مي‎كند بنابراين تحت عنوان خودياري اخلاقي در
قلمرواين بررسي قرار مي‏گيرد. درنتيجه تعاون اخلاقي اگرچه جايگاه خود را در
ميان اخلاقاجتماعي تعيين مي‏‎كند ولي شامل هم? اخلاق اجتماعي نمي‏تواند باشد
بلكه در انتخاب صفات و الگوهاي اخلاقي، تأكيد يا صراحت بركمالات مادّي و معنوي
خود يا ديگري و يا جامعه مورد توجّه بوده است.


سرانجام، محتواي تعاون اخلاقي اگرچه ريشه در منابع اصيل اسلامي يعني قرآن،
حديث و سيره يا روش اخلاقي پيامبر اكرم (ص) و ائمه معصومين (ع) داردولي به علت
گستردگي منابع، در اين بررسي فقط سخنان علي عليه‏السلام و عمدتاً نهج‏البلاغه
پايه و اساس مطالعه قرار گرفته است. اميد است در بررسيهاي بعدي منابع ديگر
اسلامي نيز مورد مطالعه قرار گيرد.


هدف تعاون اخلاقي


تعاون اخلاقي در زمين? هدف با ساير اشكال تعاون امروزي تفاوت زيادي ندارد.
هدف اين گونه تعاون رفع مشكلات و دشواريهاي اجتماعي - اقتصادي و يا حتي رواني و
فكري مردم است. تعاون اخلاقي نوعي ياري است كه در مقياسهاي مختلف اجتماعي صورت
مي‏گيرد تا نيازهاي گوناگون جامع? اسلامي را برآورده كند. ليكن تفاوت عمده و
آشكار اين نوع تعاون با تعاونيهاي علمي (شركتهاي تعاوني) در آن است كه هدف تعاون
اخلاقي در اسلام همواره «خود» يا اهداف دنيوي نيست بلكه در نهايت و غايت، اهداف
كمالي و معنوي يا اخروي موردنظر است. بنابراين اهداف دنيوي به طور غيرمستقيم از
تعاون اخلاقي حاصل مي‏شود و نيز در متون اسلامي به طور مكرر به اهداف اخروي
اشاره شده است. به عنوان مثال: از امام صادق عليه‏السلام روايت شده است كه
فرمود: «المُؤْمِنُونَ خََدَمُ بَعْضَهُمْ لِبَعْضِ قُلْتُ وَ كَيْفَ
يَكُونُونَ خَدَماً بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ: قال: يُفيدُ بَعْضُهُمْ بَعْضاً »
بعضي مؤمنان خدمتكار بعضي ديگرند، (راوي گويد) سؤال كردم چگونه بعضي خدمتكار
برخي ديگرند؟ فرمود: بعضي براي ديگران مفيد واقع مي‏شوند. و از طرف ديگر از
پيامبر اكرم (ص) نقل شده است كه فرمود: «عَلامَةُ‏البارِّفَعَشَرَةُ: يُحِبُ
فِي‏اللهِ، وَ يَبْغُضُ فِي‏اللهِ وَ يُصاحِبُ فِي‏اللهِ وَ يُفارِقُ
فِي‏اللهِ، وَ يَغْضَبُ فِي‏‎اللهِ وَ يَرْضي فِي‏‎اللهِ، وَ يَعْمَلُ
‏لله، و يَطْلُبُ ِالَيْهِ، و يَخْشَعُ لله، و خائِفاً مَخُوفاً طاهِراً
مُخْلِصاً مُسْتَحِيياً مُراقِباً، وَ يُحْسِنُ فِي‏الله» نيكوكار ده نشانه
دارد: دوستي مي‏كند در راه خدا، دشمني مي‏كند در راه خدا، همراهي مي‏كند در
راه خدا، دوري مي‏كند در راه خدا، خشم مي‏كنددر راه خدا، خشنود مي‏شود درراه
خدا، كار مي‏كند براي خدا و رغبت او به سوي خداست، فروتن است براي خدا، و ترسان
و با ابهت و پاك و مخلص و باحيا و مراقب اعمال خويش است، و نيكي مي‏كندبراي خدا.
روايت اوّل هدف دنيوي اخلاق و تأثير آن در زندگي؛ و روايت دوّم هدف معنوي و
اخروي اخلاق را بيان مي‏كند. نمونه‏هاي بسيار زياد ديگري براي اين مقصود و در
روايات معصومين (ع) وجود دارد كه براي رعايت اختصار ازذكر آنها خودداري
مي‏شود.


انواع اخلاق تعاوني


همان طور كه اشاره شد، اخلاق تعاوني متوجّه دفع نقص و كمبود، يا كمك در جهت
كمال شخص يا اشخاص است. بنابراين انواع اخلاق تعاوني با دو ملاك، يكي «نيازمند»
و ديگر «ماهيت نياز» به نحو زير طبقه‏بندي شده است:


الف - ملاك نيازمند: در هر عمل تعاوني نيازي مطرح است كه مقصود از اين عمل
برطرف‏كردن آن است. همچنين در هر عمل تعاوني دو طرف به عنوان ياري‏دهنده و
ياري‏گيرنده نيز قابل تشخيص است. اكنون بايد گفت كه گاهي ياري‏دهنده و
ياري‏گيرنده از لحاظ هدفِ عملِ تعاوني يك شخص است (البته به ترتيبي كه ذكر
خواهد شد) كه اين نوع تعاون را خودياري‏ گوييم. گاهي نيز ياري‏دهنده از
ياري‏گيرنده متمايز و متفاوت است كه در اين صورت اگر هدف عمل تعاوني رفع نياز
ديگري يعني ياري‏گيرنده باشد اصطلاحاً ديگر ياري مي‏گوييم و چنانچه هدف تعاون
رفع نياز ياري‏دهنده و ياري‏گيرنده به طور متناوب و متقابل باشد اين عمل را
همياري مي‏ناميم. اكنون به طور اختصار به توضيح مفاهيم فوق مي‏پردازيم:


1 ـ خودياري: در اين نوع تعاون و هدف ياري‏كننده خود است ولي براي رسيدن به
اين هدف از طريق يك صفت اخلاقي و درارتباط با ديگران اقدام مي‏كند. مثلاً صفت
اخلاقي «حسن ظن» گاهي مربوط به «خودياري» مي‏شود چنان كه حضرت علي
عليه‏السلام فرموده است: «مََنْ حَسُنَ ظَنُّهُ بِالنّاسِ مِن، حازَ مِنْهُمُ
الْمَحَبَّةَ» يعني هر كس نسبت به مردم خوش‏گمان باشد محبّت آنها را نسبت به
خود جلب خواهد كرد. بنابراين مي‏توان گفت كه اگر براي خود محبوبيّت اجتماعي را
مي‏طلبيم لازم است از راه يك صفت اخلاقي يعني «حسن ظن به مردم» عمل كنيم.


صاحبنظران تعاون علمي نيز مفهوم خودياري را مشابه مورد فوق بيان داشته‏اند.
چنان كه شارل ژيد بيان داشته است: «شعار تعاون هم خودياري، و هم يكي براي همه
است. من انساني را آرزو مي‏كنم كامل، مميّز و انفرادي تا بتواند به عنوان يك
انسان خود را تابع نفع و مصلحت عمومي كند. من انساني را آرزو مي‏كنم كه حاكم بر
خود باشد تا بتواند بهتر خدمتگزار همه باشد… براي فداشدن بايد مستقل بود و
به خود تعلق داشت»، دكتر ژرژفو كه با تأييد نظر شارل ژيد چنين اظهار مي‏دارد كه
«قبل از اين كه سازمانهاي تعاوني به وجود آيد مسأل? روابط و مناسبات بين فرد و
جامعه همواره مطرح بود. سهم بخصوص تعاون در اين امر اين است كه تعاون اصل
انفرادي را با اصل اشتراكي و دسته‏جمعي هم در زمين? اقتصادي و هم در زمين?
معنوي توأماً تلفيق مي‏كند».


از مطالب فوق اين نتيجه به دست مي‏آيد كه مفهوم خودياري يكي مفهوم اجتماعي
است؛ بدين معني كه عمل فرد درارتباط با «ديگران» قرار دارد ليكن نتيج? آن متوجه
كمال «خود» اوست. البته لازم به يادآوري است كه مفهوم خودياري در اسلام بسيار
پيچيده‏تر و دقيقتر از اين است و در اساس، تفاوت آشكاري با خودياري از ديدگاه
علمي دارد. رواياتي از قبيل قالَ› رسُولُ الله (ص) اَلْمُؤْمِنُ وَحْدَهُ
جَماعَةُ يعني مؤمن بتنهايي جماعت است، و نيز ساير روايات آن چنان پيوندي بين
فرد و جامعه برقرار مي‏سازد و آن چنان منافع فرد و جامعه را بخصوص در زمينه‏هاي
اخلاقي به هم گره مي‏زند كه جداكردن مصاديق خودياري از ديگرياري يا همياري را
واقعاً دشوار مي‏سازد. به همين جهت براي سهولت بيان مطلب به سطوح ظاهري و آشكار
حقيقت تعاون توجّه بيشتر كرده‏ايم. بدين ترتيب در خودياري اخلاقي، فرض ما بر آن
است كه شخص، منافع مادّي يا معنوي خود را مي‏جويد ولي از طريق عمل اجتماعي و
رفتار اخلاقي با ديگران مي‏تواند آن را بدست آورد ولي اين كه آيا عمق اخلاق
اسلامي و الگوي تام اخلاقي در اسلام در همين حدّ باقي مي‏ماند يا نه، مسأله‏اي
است كه نياز به بحث گسترده‏تر و مجال ديگري دارد.


نكت? مشترك ديگر در دو ديدگاه فوق (ديدگاه علمي و ديدگاه اسلام) دربار?
خودياري اين است كه هر دو منشأ كمك و ياري را در خود فرد مي‏دانند و شايد آگاهي
به اين امر نكت? مهمّي در شتاب حركتها و اعمال تعاوني باشد. بنابراين خودياري
اخلاقي مي‏تواند در جهت همبستگي اجتماعي و تلاشهاي مشترك اقتصادي براي بهبود
وضعيّت اقتصادي جامع? اسلامي، تأثير بگذارد.


برخي محققان در تكميل مفهوم خودياري و مقايس? آن با ساير مفاهيم تعاوني به
ويژگيهاي معيّني اشاره كرده‏اند كه استفاده از ابزارهاي تحليلي آنان
مي‏تواند كمك بيشتري به درك مطلب كند.


اوّل اين كه در «خودياري» اخلاقي ياري‏دهنده و ياري‏گيرنده قابل تشخيص از
يكديگر نيستند، زيرا درواقع اين دو يكي هستند ولي تفاوت آن با كار فردي شخص براي
خودش آن است كه از طريق ارتباط با ديگران و استفاده از وجود آنان كارآيي لازم را
براي پيشبرد هدف خود به دست مي‏آورد. چنان كه در احاديث اسلامي بسيار آمده است
كه نيكي تو به ديگران مستلزم قبول نيكي از طرف ديگران نيز هست. علي (ع) مي‏فرمايد
«مَنْ قَبِلَ عَطائَكَ فَقَدْ اَعانَكَ عَليَ ‏الْكَرَمِ» يعني كسي كه عطاي تو
را قبول كند تو را در عمل اكرام، ياري كرده است. بنابراين اگر عطاكردن مي‏تواند
كمك به ديگران تلقي شود، قبول آن توسط ديگري نيز نوعي كمك به عطاكننده است و
چنانچه هدف اكرام‏كننده منزلت اجتماعي يا اجر معنوي و غيره باشد رسيدن به اين
هدف جز به كمك ديگري امكان‏پذير نيست. نكت? مهم آن است كه اكرام‏كننده كه
ياري‏دهنده ناميده مي‏شود در عين حال ياري‏گيرنده نيز هست، بنابراين روايت
فوق از يك نگاه خودياري است (موفقيت در اكرام و نتايج حاصله از آن براي خود) و از
نگاه ديگر، ديگر ياري است (عمل اكرام و نتايج آن براي ديگري).


دوّم اين كه جريان و حركت عمل ياري در مفهوم خودياري به صورت خط مستقيم است كه
به خود شخص برمي‏گردد. مثلاً براي موفق‏شدن در اكرام، تو به ديگري عطا مي‏كني
و ديگري نيز با قبول عطايت تو را به مقصود مي‏رساند (كمك ديگري به تو).


سوّم اين كه خودياري، هم در زمينه‏هاي مادّي و هم در زمينه‏هاي معنوي مصداق
دارد. اين موارد، بتفضيل خواهد آمد.


2ـ ديگر ياري. در اين تعاون، هدف ياري‏دهنده نه خود او بلكه صرفاً ديگري است؛
بدين گونه كه ياري‏دهنده درنتيج? تعاون شريك نيست. ويژگيهاي ديگر ياري به شرح
زير است:


اوّل ـ ديگر ياري عملي است يكسويه و عمودي كه از بالا به پايين بين فراترو
فروتر جريان مي‏يابد. مثلاً علي (ع) مي‏فرمايد: «السُّخاءُ اَنْ تَكُونَ
بِمالِكَ مُتَبَرّعاً وَ عَنْ مالِ غَيْرِكَ مُتَوَّرِعاً يعني سخا آن است كه
مال خود را به ديگري بدون چشمداشت و عوض ببخشي و از مال ديگري چشم‏ بپوشي. جريان
يكسويه در سخا، اين گونه است كه بخشنده به عنوان ياري‏دهنده چيزي به سود خود از
ديگري باز نمي‏گيرد و از طرفي ياري‏دهنده نسبت به ياري گيرنده فضل و برتري
دارد. زيرا در روايات ديگر اين نكته مورد توجّه قرار گرفته است؛ ازجمله از حضرت
علي (ع) نقل شده است كه «اَفْضَلُ النّاسِ اَنْفَعَهُمُ لِلنّاسِ» برترين مردم
كسي است كه بيشترين نفع را به مردم مي‏رساند. اساساً هر ياري گيرنده‏اي نياز و
كمبودي دارد كه به اين لحاظ در مقام پايين‏تر از كسي است كه نياز و كمبودي
ندارد.


دوّم ـ در ديگر ياري انتظار متقابل براي جبران كمك وجود ندارد. البته ممكن است
ديگر ياري پيامدهاي گوناگون براي ياري‏دهنده داشته باشد ولي در نفس عمل ياري
ذي‏نفع نمي‏باشد و انتظار كمك متقابل از وي ندارد.


3ـ همياري: در اين نوع تعاون، رابط? تكاملي و تعاوني بين دو يا چند نفر برقرار
است، برخلاف انواع قبلي تعاون؛ در همياري انتظار متقابل وجود دارد و هر دو طرف
تعاون نيازمندند؛ بنابراين يكي را بر ديگري برتري نيست. زمينه‏هاي مختلف اين
گونه تعاون بتفضيل خواهد آمد. براي مثال: علي عليه‏السلام مي‏فرمايد: «اَعِنْ
تُعَنّ» ياري كن ديگري را تا ديگري تو را ياري كند. يا مي‏فرمايد: «كَما تُعينُ
تُعانُ» همان طور كه ديگري را ياري مي‏كني، تو خود به وسيل? ديگري ياري مي‏شوي.
البته نمونه‏هاي ديگري هم خواهد آمد كه در آنها رابط? تعاوني بين چند نفر يا كلّ
جامعه برقرار است. مثلاً علي (ع) مي‏فرمايد: «نِعْمَ الْعُونُ الْمُظاهَرةُ»
بهترين نوع ياري پشتيباني متقابل است. بنابراين، اين روايت يك فرد را مستقيماً
با فرد ديگر به عنوان ياري‏دهنده و ياري‏گيرنده مشخص نمي‏كند بلكه حكمي است
كلّي كه هم? افراد جامعه يا گروهي را شامل مي‏شود. بدين ترتيب اين گونه موارد هم
جزو همياري محسوب شده است.


ب - ملاك ماهيّت نياز


ملاك ديگري كه در تشخيص و تعيين اخلاق تعاوني مورد استفاده قرار گرفته است،
ملاك ماهيّت نياز است. از نظر مقايسه مي‏توان گفت، امروزه هدف شركتهاي تعاوني
يا تعاونيهاي علمي رفع نيازهاي گوناگون اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي جوامع است.
از اين لحاظ تعاوني‏هاي علمي گسترش بسيار يافته و هر يك به تناسب نيازهاي ويژه
در جوامع گوناگون واجد جايگاه و اهميّت خاصّي است. البته در اين نوع تعاونيها
همواره مشكلات عيني كه برحسب زمان و مكان تفاوت مي‏يابد، علّت و اساس تشكيل
آنها مي‏باشد. ليكن در اين بررسي، زمينه‏هاي كلي گوناگوني مورد توجه قرار
گرفته است كه همواره در جوامع انساني ايجاد مشكل مي‏كند و اين مشكلات از طريق
همكاري و ياري متقابل انسانها مي‏تواند و يا ضرورت مي‏يابد كه حل شود. علاوه بر
اين، چون اهداف كمالي براي انسان از ديدگاه اسلام محدود به اين جهان نمي‏شود؛
بنابراين زمينه‏هاي معنوي و عبادي يا اخروي نيز مطرح است و شايد بتوان گفت
منحصراً در فرهنگ تعاوني اسلام است كه براي رفع نيازهاي كمالي در اين زمينه هم،
از شيو? تعاوني استفاده مي‏شود.


اين نكته شايد براي بسياري كه با فرهنگ اسلام آشنايي ندارد شگفت‏انگيز باشد
كه چگونه فردي‏ترين اعمال انسان يعني رابطه‏اش با خدا و سير در مدارج شناخت و
معرفت نياز به اقدام تعاوني دارد. براي مثال: علي عليه‏السلام فرموده است:
«وَلكِنْ مِنْ اَوجَبُ حُقُوقِ الله عَلَي‏العِبادِ اَلنّصيحَةُ بِمَبْلَغِ
جَهْدِهِمْ وَ التَّعاوُن عَلي اِقامَةِ الْحَقِّ بَيْنَهُمْ وَ لَيْسَ
امْرُؤُ وَ اِنْ عَظُمَتْ فِي‏الحَقِ مَنْزِلَتُهُ وَ تَقَدّمَتْ
فِي‏الدّينِ فَضيلَتُهُ بِفَوْقِ اَنْ يُعانَ عَلي ما حَمَّلَهُ‏الله من
حَقِّهِ ولاامرؤ و ان صغرته النّفوسُ و اثنحمتهُ العيون بدون ان يعي علي ذلك او
يعان عليه» ازجمله واجبترين حقوق خدا برعهد? بندگان عبارت است از پنددهي (كمك
فكري آنان نسبت به يكديگر) تا سرحدّ توان آنان و نيز همياري در زمينه بپاداشتن
حق در بين خودشان، هيچ كس ـ اگرچه مقام بسيار والايي در اين زمينه به دست آورده
باشد و برتري و پيشينه‏اي در امر دين داشته باشد ـ بي‏نياز از همكاري و ياري
ديگران در زمينه ايفاي حقوقي كه خداوند بر او قرار داده است بي‏نياز نيست. و نيز
كسي ـ اگرچه در نظر مردم كوچك و حقير آيد ـ نيست كه در اين زمينه ديگري را ياري
نكند يا از ديگري ياري نگيرد.


بدين ترتيب ملاحظه مي‏شود كه ماهيّت نياز كه از طريق تعاون برآورده مي‏شود
در اسلام تنها به زمينه‏هاي مادّي و عيني محدود نمي‎شود. بنابراين ماهيّت نياز
در تعاون اخلاقي ابتدا به چهار زمين? زير طبقه‏بندي شده است:


الف - زمين? اجتماعي


ب - زمين? اقتصادي


ج - زمين? فكري و رواني


د - زمين? عبادي و اخروي


زمينه‏هاي فوق در هر يك از انواع تعاون اخلاقي يعني خودياري ديگرياري و
همياري مورد بررسي قرار گرفته است. علاوه بر آن هر زمينه به زمينه‏هاي فرعي نيز
تقسيم شده است كه در صفحات آينده از نظر خواهد گذشت. بدين ترتيب دوازده نوع اصلي
تعاون اخلاقي بررسي خواهد شد كه هر نوع آن عناوين مختلف را كه نشان‏دهند?
زمينه‏هاي فرعي است، دربر مي‏گيرد.


خودياري


1/الف - خودياري در زمين? اجتماعي


1 ـ منزلت اجتماعي


بذل: قال علي (ع) «المال يكرم صاحبه ما بذله و يهينه ما نجله» ثروت باعث
گراميداشت صاحب آن مي‏شود تا زماني كه آن را بخشش كند، و باعث خواري او مي‏شود
مادام كه از بخشش آن خودداري ورزد.


توضيح اين كه اگر كسي بخواهد از طريق صفات اخلاقي منزلت اجتماعي براي خود به
دست آورد مي‏تواند از طريق بذل و بخشش مال خود به اين مقصود نايل شود. بنابراين
عزّت و خواري هر فرد به دست خود او ولي از طريق ديگران (جامعه) حاصل مي‏شود. در
اين رابطه تعاوني، خود شخص ياري گيرنده است زيرا منزلت اجتماعي به دست مي‏آورد.
همچنين خود شخص ياري‎دهنده است زيرا ديگران (جامعه) مستقيماً و بدون هيچ اقدامي
از طرف او منزلت و عزّت براي وي قائل نمي‏شوند.


افضال: قال علي (ع) «افضل علي‏النّاس يعظم قدرك» به مردم احسان كن تا قدر و
مرتب? تو بزرگ شود.


انصاف: قال علي (ع) «الا نصاف عنوان النبل» انصاف نشانه و دليل نجابت است.
توضيح اين كه انصاف باعث مي‏شود كه شخص حق ديگران را با تشخيص وجدان رعايت كند و
اين امر موجب مي‏شود تا ديگران نجابت و فضيلت او را تأييد كنند. و در نظر آنها
بزرگوار محسوب شود. بدين ترتيب هر شخص مي‏تواند با رعايت انصاف منزلت اجتماعي
خود را تثبيت كند.


قناعت: قال علي (ع) «قد عزَّمن قنع» هر كس قناعت كند به عزّت دست مي‏يابد. قال
علي (ع): «القناعة تؤدّي الي الْعِزِّ» قناعت شخص را به عزّت نايل مي‏كند.


عفو: قال علي (ع) «العفو يوجب المجد» در گذشتن از حق خود نسبت به ديگران (عفو)
موجب بزرگي و افتخار مي‏شود.


قال علي (ع) «تجاوز عن الزَّلل و اقل العثرات ترفع لك الدَّرَجاتُ» در گذر از
لغزشها و بپذير تقاضاهاي گذشت ديگران را تا مرتبه‏هاي اجتماعي تو بلند شود.


توضيح: در اين روايت و مانند آن ممكن است ياري شخص به خود، ياري به ديگران هم
باشد ولي غرض اصلي ما اين است كه هر شخص چگونه مي‏تواند به خود ياري دهد. همان
طور كه قبلاً توضيح داده شد كمك به خود از طريق ديگران و احياناً از طريق كمك به
ديگران امكان‏پذير مي‏شود.


عدل: قال علي (ع): «العدل فوز و كرامةُ» دادگربودن موجب رستگاري (اُخروي) و
بزرگواري (دنيوي) است؟


توضيح: عدالت به دو معني آمده است: يكي در مقابل فسق و ديگري در مقابل ظلم؛ در
معني اوّل برخي معتقدند عدالت آن است كه شخص كاري نكند كه باعث خفّت و ذلّت او
در نظرها باشد و سبب استهزاء مردم شود. در معني دوّم عدالت آن است كه شخص دادرسي
يا فريادرسي كند و حق مظلوم را از ظالم بگيرد و اين امور نيز موجب گرامي‏شدن شخص
در نظر ديگران مي‏شود.


قال علي عليه‏السلام: «من عدل عظم قدره» كسي كه دادگري كند حيثيت اجتماعي او
افزايش يابد.


احسان: قال علي (ع): «كثرةُ اصطناع المعروف تزيد في‏العمر و تنشر الذِّكر»
فزوني احسان و نيكي به ديگران سبب افزايش عمر و شهرت نام مي‏شود.


قال علي (ع): «كثرهُ الصَّنايع ترفع الشرف و تستديم الشُُّكْرَ» فزوني احسان
باعث بالارفتن حيثيت اجتماعي و ادامه سپاسگزاري مردم (از شخص) مي‏شود.


صمت: قال علي (ع): «بالْصَمْتِ يكثر الوقار» سكوت (پرهيز از زياده‏گويي) سبب
افزايش وقار و احترام مي‏شود.


قال علي (ع): «الصدق كمال النبل» راستگويي باعث كامل‏شدن نجابت اجتماعي
است.


صدق: قال علي (ع) «الصّدق نجاةُ و كرامةُ» راستگويي موجب رهايي و احترام
ميشود.


صبر: قال علي (ع): «من تجلبب الصبر و القناعه عز و بنل» هر كه خود را به شكيبايي
و قناعت آراسته كند عزيز و بلندمرتبه شود.


مصاحبت: قال علي (ع): «من صاحب العقلاء وَقِّرَ» هر كس با خردمندان همنشيني كند
مورد احترام قرار مي‏گيرد.


تحمّل: قال علي (ع): «لا يسود من لا يحتمل اخوانه» سروري و بزرگواري نمي‏يابد
كسي كه هزين? زندگي برادرانش (همنوعان) را تحمّل نكند.


بنابراين، مفهوم مخالف روايت آن است كه هر كس به همنوعان خود در جهت كم‏كردن
بار زندگي آنان كمك كند سروري و احترام كسب خواهد كرد.


قال علي (ع): «الاحتمال يُجِلُّ القدر» تحمّل‏كردن ديگران سبب بزرگي قدر و
منزلت اجتماعي مي‏شود.


برّ: قال علي (ع): «من بذل بِرَّهُ انتشر ذكره» هر كس نيكي خود را به ديگران
برساند نام او (به خوبي) منتشر شود.


وفاء: قال علي (ع): «الوقاء نبل» وفاداري به ديگران موجب بزرگواري و
منزلتمي‏شود.


2 ـ قدرت اجتماعي


عفو: قال علي (ع): «العفو احسن الانتصار» عفو (گذشت) بهترين نوع غلبه و پيروزي
است.


لازم به يادآوري است كه قدرت اجتماعي عبارت است از وضعيّتي كه يك فرد در جامعه
از طريق به دست‏آوردن برخي امكانات مادّي و معنوي براي خود به وجود مي‏آورد كه
مورد قبول و تأييد ديگران قرار دارد، و با استفاد? از آن مي‏تواند به اهداف خود
در جامعه دست يابد. بنابراين حيثيت اجتماعي، طرفداران زياد، نفوذ اجتماعي و
امثال اينها عناصري هستند كه موجب قدرت اجتماعي مي‏شوند. عفو به عنوان يك صفت
اخلاقي چنين اثر و خاصيتي براي فرد در جامعه خواهد داشت.


صبر: قال علي (ع): «الصَّبرعون علي كلّ أمْر» شكيبايي ياور انسان است در هر
امري.


قال علي (ع): «الصّبْرُ خير جنود المؤمن» شكيبايي بهترين ياوران مؤمن است.


قال علي (ع): «الصّبْرُ كفيل بالظَّفر» صبر، ضامن پيروزي است.


قال علي (ع): «من يصبر يظفر»هر كس شكيبا باشد پيروز خواهد شد.


مصاحبت: قال علي (ع): «بحسن الصُّحبةِ تكثر الرفاق»تعداد دوستان (رفيقان) از
طريق حسن همنشيني افزايش مي‏يابد.


سخاء: قال علي (ع): «كثرةُ‏السَّخاء تُكثّرُ الاولياء و تستصلح
الاعداد»افزوني سخاوت موجب ازدياد دوستان و به سازش كشاندن دشمنان مي‏شود.


سِلْمْ: قال علي (ع): «من سالم النّاسَ كثر اصدقائه و قلَّ اعدائه»هر كس با
مردم به مسالمت رفتار كند؛ دوستانش زياد و دشمنانش كم خواهند شد.


اكرام: قال علي (ع): «اكرم عشيرتك فَاَنَّهُمْ جناحك الذّي به تطير و اصلك
الَّذي اليه تصير و يدك الَّذي بما تصول»خويشانت را گرامي بدار زيرا آنان به
منزل? بال تو هستند كه بدان وسيله پرواز مي‏كني و به منزل? ريش? تو هستند كه
بدان وابسته مي‏شوي و به منزله دست تو هستند كه بدان وسيله حمله مي‏كني.


احسان: قال علي (ع): «الاحسان يستعبد الانسان»نيكي به ديگران آنان را به بندگي
و خدمت تو درمي‏آورد.


قال علي (ع): «من كثر احسانه كثر خدمه و اعوانه»هر كس نيكي‏اش به ديگران فزوني
يابد خدمتكاران و ياوران او ازدياد يابند.


قال علي (ع): «مع الاحسان تكون الرَّفعةُ»بلندي مرتبه با احسان (نيكي به
ديگران) همراه است.


حسن توفيق: قال علي (ع): «حسن التَّوفيقِ خير معينٍ»توفيق‏يافتن بهترين ياور
انسان است. لازم به توضيح است كه حسن توفيق، يعني موفق‏شدن به انجام امر خير،
حالتي است كه انسان براي به‏دست‏آوردن آن بايد همواره خود را مقيّد و ملتزم
كند. در بعضي ادعيه، ائم? اطهار (ع) از خداوند طلب توفيق كرده‏اند. بنابراين،
اكتساب چنين حالتي نوعي ويژگي اخلاقي است كه آثار اجتماعي براي خود فرد دارد.
يكي از آن موارد اين است كه اين حالت وي را در انجام كارهاي نيك كمك مي‏كند و
درنتيجه كمال اجتماعي به دست خواهد آورد.


قال علي (ع): «لا معونة كالتَّوفيق» هيچ كمكي مانند توفيق (يك صفت اخلاقي) براي
انسان نيست.


تحمّل: قال علي (ع): «بكثرة الاحتمال بكثرالفضل»با تحمل ديگران، انسان بر
ديگران برتري مي‏يابد.


3 ـ محبوبيّت اجتماعي


حسن ظنّ: قال علي (ع): «من حسن ظَنُّهُ بِالنّاسِ حاز منهم المحبَّةَ»هركس
نسبت به مردم خوش‏گمان باشد، محبّت آنان را نسبت به خود جلب خواهد كرد.


حسن معاشرت: قال علي (ع): «حسن العشرةِ تدوم الْمَوَدّةَ»نيكي معاشرت با
ديگران موجب ادام? دوستي با آنان مي‏شود.


قال علي (ع): «بحسن العشرة تأنس الرِّفاقُ»رفيقان به وسيل? نيكي همنشيني، با
يكديگر مأنوس مي‏شوند.


رفق: قال علي (ع): «بالرّفق تدوم الصُّحبةُ»همدلي به وسيل? مدارا تداوم
مي‏يابد.


سخاء: قال علي (ع): «السَّخاءُ يزرع المَحَبَّةَ»سخاوت توليد محبّت
مي‏كند.


حسن خلق: قال علي (ع): «حسن الخلق يورث المَحَبَّةَ و يُؤكدُّ المودةَ»
نيكخويي توليد محبّت مي‏كند و دوستي را محكم مي‏سازد.


صله رحم: قال علي (ع): «صِلَةُ‏الرَّحم توجب المحبَّةَ و تكبت العدوَّ»رابط?
با خويشان موجب محبّت مي‏شود و دشمن را خوار مي‏سازد.


احسان: قال علي (ع): «سبب المحبَّةِ الاحسان»نيكي به ديگران سبب ايجاد محبّت
است.


الفت: قال علي (ع): «من تالَّف النّاسُ احبُّوهُ»هركس با مردم دمساز شود آنان
او را دوست خواهند داشت.


هديه: قال علي (ع): «الهديَّةُ تجلب المحبَّةِ»هديه‏دادن محبّت ديگران را جلب
مي‏كند.


4 ـ ارتقاي اجتماعي


حسن خلق: قال علي (ع): «كم من وضيع دفعه حسن خلقه»چه بسا افراد دون‏مرتبه‏اي
كه نيكخويي آنان باعث ارتقاي اجتماعي آنان شده است.


احسان: قال علي عليه‏السلام: «مع الاحسان تكون الرَّفعةُ»ارتقاي اجتماعي با
نيكي به ديگران همراه است.


عفو: قال علي (ع): «تجاوز عن الزلل و اقل العثرات ترفع لك الدّرجاتُ»از لغزشهاي
ديگران در گذر و تقاضاي عفو آنان را بپذير تا درجات (اجتماعي و اخروي) تو بالا
رود.


5 ـ آبروي اجتماعي


مسالمت: قال علي (ع): «من سالم النّاسَ سترت عُُيُوبُه»هر كس با مردم به مسالمت
(صلح‏جويي) رفتار كند عيوب و لغزشهاي او پوشيده بماند.


توضيح: فرض آن است كه هم? انسانها جايزالخطايند و منظور از خطا گناه كبيره يا
جرمهاي واقعي نيست بلكه هر كس در روابط اجتماعي و زندگي فردي و خانوادگي خويش
ويژگي‏هايي را داراست كه مطلوب همه نيست و آشكارشدن آنها از حيثيت و ابروي
اجتماعي او مي‏كاهد. بنابراين اگر كسي با ديگران مراوده و ارتباط داشته باشد و
با سازش و صلح با آنها رفتار كند اين گونه نكات را آشكار نمي‏نمايند. حتّي در
جايي كه گناه يا لغزشي از او سر زند حفظ آبروي وي را مي‏كنند و آن را منتشر
نمي‏سازند. اگرچه در اخلاق اسلامي و در روابط فرد با ديگران آمده است كه مسلمان
گناه كسي را افشا و برملا نكند ولي در عمل، كسي كه مسالمت در رفتار ندارد
اخلاقاً نمي‏تواند انتظار داشته باشد كه ديگران در مورد او چنين رفتار كنند. پس
به حقيقت مي‏توان گفت حفظ آبروي هر كس در گرو چگونگي رفتار او (سازش يا
ناسازگاري) با ديگران است و از اين طريق هر فرد مي‏تواند به خود كمك كند.


6 ـ اصالت اجتماعي


حسن خلق: قال علي (ع): «نغم الحسب حسن الخلق»نيكخويي بهترين نوع اصالت اجتماعي
است.


بدين ترتيب هر كس مي‏تواند از طريق اخلاق نيك براي خود اصالت و نجابت اجتماعي
به وجود آورد. لازم به توضيح است كه اصالت اجتماعي در جوامع مختلف مايه‏هاي و
بنيانهاي مختلف و گوناگون دارد. مثلاً در برخي جوامع روابط خويشاوندي و
قبيله‏اي و در برخي ديگر تحصيلات، مالكيت، اموال و غيره براي يك خانواده و يا
يك فرد اصالت و نجابت اجتماعي به وجود مي‏آورد. در چنين شرايطي هر كس فاقد
امتيازهاي ياد شده باشد بسختي مي‏تواند آنها را به دست آورده و درنتيجه صاحب
اصالت و نجابت اجتماعي گردد. ليكن در فرهنگ اسلامي پاي? اصالت اجتماعي بر اخلاق
نيك گذاشته شده است و بدين ترتيب هر كس در موقعيت اجتماعي اقتصادي خواهد توانست
اصالت اجتماعي را از طريق اخلاق نيك به دست آورد و اين امر يكي از بهترين
شيوه‏هاي خودياري اجتماعي در فرهنگ اسلامي است.


7ـ امنيّت اجتماعي


مدارا: قال علي (ع): «دارالنّاس تستمتع باخائهم و القهم بالبشر تمت اضغانهم»با
مردم مدارا كن تا از پشتوانه برادري آنان بهره‏مند شوي و با خوشرويي با آنها
برخورد كن تا كينه‏هاي آنان را نسبت به خودت بميراني.


امنيّت اجتماعي مفهومي است كلّي كه شامل وضعيّت سلامت، آسايش، يا رفاه فرد در
جامعه مي‏شود؛ به عبارت ديگر امنيّت اجتماعي محفوظ‏ماندن از آسيب از سوي
ديگران است. اين امر را امروزه سازمانهايي مانند پليس، زندان و دستگاه قضايي
براي جامعه فراهم مي‏سازند. ليكن اين هدف مي‏تواند توسط هر فرد در جامعه و از
طريق اخلاق و روابط اجتماعي حاصل شود. به عبارت ديگر هر فرد امنيّت اجتماعي مورد
نياز خود را از راه مداراي با مردم مي‏تواند فراهم سازد.


صَمْتُ: قال علي (ع): «الزم الصَّمت فادني نفعه السَّلامةُ»سكوت را رعايت كن
زيرا كمترين فايد? آن براي تو سلامت است.


در ادبيات فارسي ضرب‏المثلهاي گوناگوني وجود دارد كه نشان‏دهند? اين
واقعيت است كه هر فرد چگونه با حفظ و نگهداري زبان خود مي‏تواند امنيت اجتماعي
براي خود فراهم سازد. مانند موارد زير: «زبان آيد زيان آيد» ـ «زبان در دهان
پاسبان سر است» (سعدي) ـ «زبان سر را عدوي خانه‏زاد است» (وحشي) - سر سبز از زبان
سرخ بر باد داد آن كه از اهل سخن چون طوطي از تقليد سر برزد.


مصاحبت: قال علي (ع): «اصحب اخا التقُّي والدّين تسلم» با برادري كه پرهيزگار و
ديندار است همراه شو تا سلامت بماني.


بدين ترتيب برادر با تقوا موجب مصونيّت شخص از كجيها و پليديها خواهد شد و او
را از بسياري زيانهاي اجتماعي و اقتصادي و غيره در امان خواهد داشت.


رفق: قال علي (ع): «الرَّفق يؤدّي الي السّلم»مدارا با مردم منجر به امنيّت و
سلامت انسان مي‏شود.


سِلْمْ: قال علي (ع): «سالم النّاس تسلم دنياك»با مردم سازش كن تا زندگي دنيوي
تو ايمن شود.


8 ـ آزادي اجتماعي


مفهوم آزادي اجتماعي در اين جا به معني محدودتري از معني رايج آن به كار رفته
است و فقط شامل جنب? اخلاقي و رواني آن مي‏شود. در حالي كه مفهوم وسيع آن شامل
جنبه‏هاي سياسي، حقوقي، اقتصادي و غيره نيز مي‏شود امّا دليل اين كه قيد
اجتماعي افزوده شده آن است كه اين نوع آزادي اگرچه ماهيّت دروني و رواني دارد
ولي معطوف به وجود و حضور ديگران است و به عبارت ديگر معطوف به روابط اجتماعي
شخص است. مثلاً احساس آزادي از نرفتن زير بار منّت و خواري ديگران، احساس آزادي
از نگفتن تملّق و غيره.


يأس: قال علي (ع): «اَلْيأسُ عتق»نوميدي از ديگران (قطع اميد يا چشم‏ندوختن به
ديگران) رهايي است.


قال علي (ع): « اَلْيَأسُ حُرُّ»نوميدي از ديگران، آزادي است.


قال علي (ع): « اَلْيَأسُ عتق مديح»نوميدي از ديگران، نوعي رهايي آسودگي‏بخش
است.


بديهي است چشم‏داشتن به ديگران مستلزم رنج و تعب و انتظار است كه قطع از
ديگران باعث رهايي از اين عوارض مي‏شود.


1/ب - خودياري در زمين? اقتصادي


بهبود زندگي


قصد: قال علي (ع): «عليك بالقصد فانَُّهُ اعون شيئيٍ علي حسن العيش»ميانه‏ور
باش زيرا ميانه‏روي بهترين ياور تو براي بهبود زندگي است.


قال علي (ع): «الاقتصاد نصف المؤنة»ميانه‎روي نيمي از هزين? زندگي را تأمين
مي‏كند.


قال علي (ع): «من اقتصد خَفَّتْ عليه المؤن» هر كس ميانه‏روي كند هزينه‏هايِ
زندگي‏اش كاهش مي‏يابد.


عفّت و قناعت: قال علي عليه‏السلام: «عليك بالعفاف و القنوع فمن اخذ به
خَفَّتْ عليه الْمُؤْنُ»عفّت و قناعت داشته باش زيرا هر كس آن را داشته باشد
هزين? زندگي‏اش كاهش مي‏يابد.


خودكفايي (بي‏نيازي)


قناعه: قال علي (ع): «القناعةُ عون الفاقةِ»قناعت ياور نيازمندي است.


به عبارت ديگر هر كس نيازمندي خود را مي‏تواند از طريق قناعت برطرف سازد.


. قال علي (ع): «القناعةُ تغني»قناعت، شخص را بي‏نياز مي‏كند.


قال علي (ع): «القناعةُ افضل الغنائين»قناعت بهترين روش از دو روش بي‏نيازي
است.


بي‏نيازي گاه از طريق كسب مال و امكانات حاصل مي‏شود و گاهي از طريق قناعت به
دست مي‏آيد. در روايت فوق چنين آمده است كه آن بي‏نيازي كه از طريق قناعت و
كم‏خواهي حاصل مي‏شود بهتر از روش اول است زيرا بديهي است كه به‏دست‏آوردن
مال براي رفع نياز مستلزم رنج و تعب است در حالي كه قناعت سهل‏الوصول‎تر از آن
است. همچنين آن بي‏نيازي كه از طريق قناعت حاصل مي‏شود رضايت بيشتري براي
انسان حاصل مي‏كند تا بي‏نيازي از طريق كسب مال.


عفّت: قال علي (ع): «لا فاقَةَ مع العفاف»با داشتن عفّت هيچ گونه نيازمندي براي
انسان باقي نمي‏ماند.


رضا: قال علي (ع): «الزم الرّضا يلزمك الغنا و الكرامةُ»رضايت را همواره با خود
داشته باش تا بي‏نيازي و احترام با تو همراه شود.


رضايت آن است كه انسان از حرص و طمع به داشتن اموال و اشياي بيشتر خودداري كند
و به دارايي و امكانات موجود راضي و خوشنود باشد. در اين صورت احساس بي‏نيازي
خواهد كرد و چون طمع به ديگران ندارد و انحصارطلبي نكند؛ در نظر ديگران نيز عزيز
و محترم خواهد بود.


اخوّت: قال علي (ع): «خير اخوانك من واسك بخيره و خير منه من اغناك عن
غيره»بهترين برادران تو كسي است كه با تو در نيكي همياري كند و بهتر از او كسي
است كه تو را از ديگران (غير خودش) بي‏نياز كند.


مفهوم اخوّت آن است كه مسلمان با همكيش خود پيوسته و همراه شود تا در برابر
مشكلات مادّي و زندگي از كمك و ياري او برخوردار گردد و اين وظيفة برادري در دين
اسلام است و ارزش برادر همكيش براي مسلمان به انداز? كمك و همياريي است كه به او
مي‏كند. بدين ترتيب اخوّت و خوي برادري ديني در اسلام مي‏تواند به حل مشكلات
اقتصادي مسلمان كمك كند. روايت فوق نشان مي‏دهد كه نه تنها نيكي به برادر همكيش
جزئي از ارزشها و وظايف برادري است بلكه همچنين گوياي آن است كه با وجود داشتن
برادر ديني، نبايد مسلمان نياز به كمك ديگري پيدا كند. به عبارت ديگر برادر ديني
بايد آخرين نيازهاي همكيش خود را برآورده سازد. بدين گونه هر مسلماني مي‏تواند
از اين امكانات اقتصادي برادري در اسلام بهره‏مند شود.


قال علي (ع): «خير اخوانك من واساك و خير منه من كفاك»بهترين برادرانت كسي است
كه با تو همياري كند و بهتر ازاو كسي است كه تو را از ديگران بي‏نياز كند.


يأس: قال علي (ع): «باليأس يكون الغناء»بي‏نيازي با يأس از ديگران (قطع اميد)
به وجود مي‎آيد.


افزايش رزق (بهره‏وري)


رفق: قال علي (ع): «من استعمل الرّفق استدرَّ الرِّزق»هر كس مدارا و ملايمت را
با مردم به كار بندد روزي خود را افزايش داده است.


لازم به ذكر است كه رزق به معاني مختلف آمده است كه گاهي جنب? اخروي و گاهي
جنب? دنيوي آن منظور نظر بوده است؟ ازجمله معاني دنيوي آن عبارت است از معني
بهره و نصيب، عطاي جاري، غذا و خوردني، مال، مقام و علم. بنابراين يكي از معاني
رزق معناي اقتصادي آن است.


اخوّت: قال علي (ع): «اخ تستفيده خير من اخ تستزيده»برادري كه از او استفاده
(معنوي)بري بهتر است از برادري كه از او زيادت (مادّي) بخواهي.


مفهوم روايت فوق ممكن است اين باشد كه بهتر اين است انسان با كسي رفيق و دوست
شود كه كسب فايده‏اي از او كند و به وسيل? او ترقّي و كمال يابد تا اين كه صرفاً
خود به برادر خود نفعي رساند اگرچه اين امر هم خوب است.


عقل: قال علي (ع): «عليك بالعقل فلامال اعود منه»به مقتضاي عقل عمل كن زيرا هيچ
گونه مالي سودمندتر از آن براي تو نيست.


روي‏آوردن به عقل، به مفهوم تفكّر و انديشه و استفاده از تجربه نيز هست.
بنابراين به كمك خرد و انديشه انسان مي‏تواند منافع خود را تأمين كند.


احسان: قال علي (ع): «عليك بالاحسان فانَّه افضل زراعةٍ و اربح بضاعةٍ»به
ديگران احسان (نيكي) كن زيرا كه آن پربارترين زراعت و سودمندترين سرمايه است.


امكانات و تداركات


صبر: قال علي (ع): «الصَّبر عدَّةُ الفقر»شكيبايي امكانات و تداركات لازم براي
فقراست.


عُدّة در لغت به معني مال ووسايل يا ابزارآلات است. چنان كه در المنجد آمده
است: «العدَّة ما اعددته لحوادث الدّهر من مالٍ و سلاح» يعني عُدّه چيزي از مال
و تجهيزات است كه براي حوادث و اتفاقات زندگي تدارك مي‏بيني و نيز آمده است:
«عُدُّةُ البنّاء النّجار و غيرهما: آلاتهم» يعني منظور از عُدّه بنّا و نجّار
و غير آنها ابزار و آلات حرفه‏اي آنها است.


صدق: قال علي (ع): «الصّدق افضل عُدَّةٍ»راستگويي بهترين نوع امكانات و
تداركات است.


توكّل: قال علي (ع): «من توكّل علي‏الله ذلّت له الصّعاب و تسّهلت عليه
الاسباب «هر كس به خدا اعتماد كند سختيها برايش آسان و وسايل لازم برايش فراهم
شود.


رسيدن به هدف


صبر: قال علي (ع): «من صبر نال المني»هر كس شكيبا باشد به هدفهاي خود خواهد
رسيد.


مُني? جمع مُنْيَة مرادف بُغْيَة است يعني چيزي كه مورد خواست و رغبت قرار
مي‏گيرد.


1/ج - خودياري در زمين? رواني و فكري


امنيّت رواني


نصيحت: قال علي (ع): «من اقبل النَّصيحةَ امن من الفضيحة»هر كس پند ديگران را
بپذيرد از رسوايي ايمن خواهد بود.


بديهي است رسوايي موجب آزردگي رواني انسان مي‏شود و رسوايي ممكن است در اثر
لغزشها و خطاهاي او به وجود آيد؛ بنابراين چنانچه به راهنمايي ديگران در مورد
اعمال و كارها توجّه كند از خطا، و درنتيجه از رسوايي مصون و محفوظ خواهد
ماند.


سخاء: قال علي (ع): «السََّخاءُ ستر العيوب»بخشش پوشش عيب‏هاي انسان است.


آشكارشدن عيبهاي انسان موجب رسوايي و آزردگي رواني مي‏شود. بنابراين پوشيده
‏ماندن آنها موجب امنيّت رواني وي خواهد شد.


قال علي (ع): «مَنْ سالََمَ النّاسَ سُتِرَتْ عُيُوبُهُ»هر كس با مردم آشتي
كندعيوبش پوشيده ماند.


بدين ترتيب آن كس كه با مردم دشمني مي‏كند آنان نيز در جستجوي عيبهاي وي
خواهند بود و سرانجام او را رسوا خواهند كرد و برعكس آشتي با مردم آنان را از
پي‏جويي خطاهايش باز خواهد داشت.


اخوّت: قال علي (ع): «انَّ اخاك حقّاً من غفر زلّتك و سدَّ خلَّتك و قبل عذرك و
ستر عورتك و نفي وجلك و حقق املك»همانا برادر تو بحقّ كسي است كه لغزش تو را
ببخشد، جلوي نياز و احتياج تو را بگيرد، عذر تو را بپذيرد، چيزي را كه مي‏خواهي
پنهان بماند آشكار نكند، ترس تو را از بين ببرد، و آرزوي تو را محقّق سازد.


روايت فوق نشان‏دهند? اين مطلب است كه اُخُوّت به عنوان خوي اجتماعي اثرهاي
رواني، اقتصادي، و اجتماعي براي انسان دارد و هر كس مي‏تواند با داشتن اين صفت
اخلاقي كمكهايي در زمينه‎‏هاي فوق به خود بكند.


آرامش رواني


انصاف: قال علي (ع): «الانصاف راحةُ»انصاف باعث آرامش انسان است. انصاف يعني
رعايت حقوق ديگران با تشخيص وجدان؛ يا به تعبير ديگر انصاف عبارت است از رعايت
قانون، (حق) در جايي كه قانون روشني وجود ندارد. انصاف درواقع صفتي اخلاقي است كه
موجب مي‏شود انسان در روابط اجتماعي خود با ديگران مراقب حقوق آنان باشد و جايي
كه قانون و عدالت نمي‏تواند ضمانت اجرايي داشته باشد، انصاف كاربرد دارد؛
بنابراين تأثيري كه از لحاظ رواني بر شخص منصف دارد عبارت است از آرامش يا بهبود
رواني و نيز تكامل روحي.


قناعت: «قال علي (ع): اعون شيئي علي صلاح النَّفْسِ القناعةُ»بهترين ياور براي
بهبود رواني انسان قناعت است.


سخاء: قال علي (ع): «اِنَّ سَخاءَ النَّفْسِ عمّا في اَيْدي النّاسِ لافْضَلُ
مِنْ سَخاءِ الْبَذْلِ»سخاوت رواني يا عدم چشمداشت به آنچه در دست مردم است،
برتر است از سخاوت مالي يا بخشش به ديگران.


تأثير رواني سخاوت براي انسان آن است كه باعث ارتقاي روحي و روانيانسان
مي‏شود، زيرا بخشش مال به ديگران به معني درك بهتر آنان و احترام به شخصيّت
آنان است و اين خود تعالي روحي براي شخص بخشنده محسوب شود. ليكن سخاوت رواني حتي
تأثير رواني بيشتري از سخاوت مالي دارد وآن بدين ترتيب است كه انسان از چشمداشت
يا طمع به مال ديگران خودداري ورزد. نتيجه آن كه سخاوت موجب تعالي و بهبود رواني
شخص مي‏شود.


صل? رحم: قال علي (ع): «صلةُ الرَّحم تدرُّ النّعم و تدفع النِّقَمَ»ارتباط با
خويشان موجب فراواني نعمتها و جلوگيري از تنفر و اكراه آنان مي‏شود.


نقمه در لغت عبارت است از اكراه، طعنه و عقوبت. بدين ترتيب ارتباط با خويشان
تمايلات آنان را نسبت به انسان بهبود مي‏بخشد.


كمك فكري


استشارة: قال علي (ع): «من استعان بذوي الالباب سلك سبيل الرِّشادِ» هركس از
صاحبان انديشه و خود مدد جويد راه درست را طي خواهد كرد.


قال علي (ع): «من استشار ذوي النُّهي و الالباب فاز بالحزم والسداد» هر كس با
صاحبان عقل و تشخيص مشورت كند به دورانديشي و محكم‏كاري دست خواهد يافت.


قال علي (ع): «الشركةُ في الّراي يؤدّي الي الصَّواب» شركت ديگران در رأي و نظر
انسان، او را به مقصود خواهد رساند.


بدين ترتيب روشن مي‏شود كه مشورت با ديگران و دخالت‏دادن آنان در
تصميم‏گيري باعث تكامل فكري انسان مي‏شود و اين امر به نوب? خود موجب رسيدن به
مقصود و انتخاب براه درست مي‏گردد. لازم به يادآوري است كه در روايات فوق، مطلق
مشاركت فكري مطرح شده است؛ بنابراين در تمام زمينه‏هاي فكري مشاوره تأثير
تعاوني قاطع براي انسان دارد.


4ـ تسكين رواني


صبر: قال علي (ع): «الصَّبر يمحّص الرَّزيَّة» شكيبايي باعث كاهش مصيبت
مي‏شود.


قال علي (ع): «الصّبر يُهَوّنُ الفجيعة» شكيبايي مصيبت را سبك مي‎كند.


قال علي (ع): «نعم المعونة الصَّبر علي البلاء» بهترين ياري براي انسان
شكيبابودن او هنگام مصيبت و ناراحتي است.


قال علي (ع): «كم صبر خَفَّتْ محنته» هر كس شكيبا باشد اندوه او تسكين يابد.


قال علي (ع): «لاعون افضل من الصَّبر» هيچ ياري براي انسان برتر از شكيبايي
نيست.


اخوّت: قال علي (ع): «عليك باخوان الصَّفا فانَّهم زينةُ في‏الرخاءِ وَ
عَوْنُ في‏البلاء» بر تو باد به داشتن برادران صفا (خالص) زيرا آنان هنگام
راحتي تو زيور زندگي تو هنگام گرفتاري و ناراحتي ياور تو مي‏باشند.


قال علي (ع): «الغريب من ليس له حَبيبُ» كسي كه دوست ندارد غريب است.


بديهي است در غربت نگراني و اضطراب بر انسان حاكم است و بدين ترتيب نداشتن
دوست نيز نگراني و اضطراب براي انسان به وجود مي‏آورد كه مي‏تواند اين حالت
نامطلوب رواني را به كمك صفت اخلاقي اخوّت و ارتباط با همنوعان برطرف سازد.


1/د - خودياري در زمين? عبادي


هدايت و تقوا


اخوّت: قال علي (ع): «خير اخوانك من دلَّك علي هديً و اكسبك تقي و صَدَّكَ عن
اِتّباعِ هوي» بهترين برادرانت كسي است كه تو را به هدايت دلالت و راهنمايي كند
و تقوا را نصيب تو سازد و تو را از پيروي هوسها باز دارد.


قال علي (ع): «اخوك في‏الله من هداك الي رشاد و نهاك عن فسادٍ و اعانك الي
اصلاح معادٍ» برادر تو در راه خدا كسي است كه تو را به راه راست هدايت كند و از
فساد، تو راباز دارد و در امر معاد و آخرت، تو را ياري دهد.


شفقت: قال علي (ع): اشفق النّاس عليك اعونهم لك علي صلاح نفسك و انصحهم لك في
دينك» مهربانترين مردم به تو كسي است كه بيشترين ياري را در بهبود رواني و
بيشترين پند را در زمين? ديني به تو مي‏دهد.


رفيق: قال علي (ع): «انَّما سُمّيَ الرَّفيقُ رفيقاً لانَّهُ يرفقّك علي صلاح
دينك فمن اعانك علي صلاح دينك فهو الرَّفيقُ» همانا رفيق را به اين نام
ناميده‏اند زيرا كه او در بهبود ديني با تو همراهي مي‏كند، پس هر كس در اين
زمينه تو را ياري كند رفيق توست.


صدق: قال علي (ع): «من صدق اصلح ديانته» هر كس راستگو باشد دينداري خود را بهبود
بخشيده است.


جلب رحمت خداوند


احسان: قال علي (ع): «من احسن الي رعيَّته نشرالله عليه جناح رحمته و ادخله في
مغفرته» هر كس نسبت به زيردست خود نيكي كند خداوند بال رحمت خود را بر او
بگستراند و او را مورد آمرزش خود قرار دهد.


بر: قال علي (ع): «مغ البّر تدرُّالرَّحمتة» رحمت خداوند همراه با نيكي انسان
جريان مي‏يابد.


ديگرياري


2/الف - ديگرياري در زمين? اجتماعي


همان طور كه قبلاً اشاره شد مفهوم اين عمل تعاوني آن است كه ياري‏كننده در
اثر و نتيج? ياري ذي‏نفع نيست و به عبارت ديگر ياري با چشمداشت و انتظار متقابل
همراه نمي‏باشد، بلكه تمام هدفِ ياري، متوجه ديگري است كه نيازهاي او در
زمينه‏هاي اجتماعي، اقتصادي، رواني و فكري يا عبادي قرار دارد و بدين ترتيب
ديگر ياري انواع گوناگون دارد كه مورد بحث قرار مي‏گيرد:


خدمات اجتماعي


تفصّل: قال علي (ع): «ان تَفَضَّلْتَ خدمت» اگر به ديگري بخشش كني به او خدمت
كرده‏اي.


عفو: قال علي (ع): «العفو احسن الاحسان» گذشت بهترين نوع نيكي به ديگران است.



اعانة: قال علي (ع): «اذا رأيت مظلوماً فاعنه علي الظّالم.» هرگاه ستمديده‏اي
را ديدي او را عليه ستمگر ياري كن.


نجات ستمديده از ستم، يكي از انواع خدمت اجتماعي است. بدين ترتيب اين وظيف?
اجتماعي به صورت اخلاق اجتماعي در اسلام به عهد? مسلمانان قرار داده شده است.
اعانت يكي از اين گونه صفات اخلاقي است كه دربرگيرند? ديگر ياري است زيرا
ياري‏دهنده را در نوع كمك نفعي نيست و انتظار جبران از ياري‏گيرنده ندارد.


عدالت: قال علي (ع): «لا تؤيّس الضعفاء من عدلك» ضعيفان را از عدالت خود نااميد
مكن.


عدالت اجتماعي ايجاب خواهد كرد كه در جهت رفع فقر و محروميّت ديگران بكوشيم و
در احقاق حقوق آنان تلاش كنيم. بنابراين عدالت نوعي كمك به ديگران محسوب خواهد
شد.


صديق: قال علي (ع): «الصَّديق من كان ناهياً عن الظُّلم و العدوان، معيناَ
علي‏البِرِّوالاحسان» دوست، كسي است كه ديگري را از ستم و تجاوز به ديگران باز
دارد و در نيكي و خوبي به ديگران او را ياري دهد.


در اسلام دامن? خدمات اجتماعي به گونه‏اي گسترده است كه شامل جلوگيري از
ستمگري و كمك در نيكوكاري نيز مي‏شود. زيرا ممكن است كسي تحت تأثير تمايلات
گوناگون فردي، اجتماعي، اقتصادي و غيره دست به ستمگري و تجاوز به حقوق ديگران
بزند و بدين ترتيب از كمال انساني دور شود. بنابراين جلوگيري از ستم فراهم‏كردن
توفيق به نيكوكاري براي ديگري مي‏تواند كمك يا خدمت اجتماعي براي او محسوب
شود.


سيادة: قال علي (ع): «السَّيد من تحمَّل اثقال اخوانه» كسي كه سنگيني بار
برادرانش را به دوش كشد سيادت و سروري دارد.


صفت سيادت حاوي مفهوم خدمت اجتماعي است بدين گونه كه كاستن از بار مادّي و
معنوي ديگران با سيادت و سروري مرادف شناخته شده است. بنابراين در اسلام بسياري
از نيازهاي مسلمانان از طريق مسلمانان ديگر كه واجد صفات اخلاق اسلامي
مي‏باشند برآورده مي‏شود.


مودّت: قال علي (ع): «كن للودّ حافظاً و ان لم تجد محافظاً» از دوست خود
پشتيباني كن اگرچه خود بدون پشتيبان باشي.


روايت فوق مفهوم ديگر ياري اجتماعي را دقيقتر بيان مي‏كند زيرا حمايت و
پشتيباني ديگران بدون چشم‏داشت حمايت متقابل مورد تأكيد قرار گرفته است.
بنابراين شرط مودّت در اسلام حمايت بي‏قيد و شرط از دوست خويش است. قال علي:
«الا حتمالُ زين الرّفاق تحمّل (بار ديگران) زينت رفاقت است.


رفاقت: قال عليُّ (ع): «الاحتمال زين السّياسة» تحمل (بار ديگران) زينت سياست
است.


بدين ترتيب صفات رفاقت و سياست آثار تعاوني دارد بدين صورت كه كمال اين صفات
در خدمت اجتماعي به ديگران نهفته است. ملاحظه مي‏شود كه در مجموع اخلاق اجتماعي
در اسلام حاوي جنبه‏هاي تعاوني گوناگون است و گسترش اين صفات اخلاقي بسياري از
مسائل و مشكلات اجتماعي را حلّ خواهد كرد.


روابط اجتماعي


سيادت: قال علي (ع): «السّيد من احسن مجاورة جيرانه» سيادت از آن كسي است كه با
همسايگان خود حسن همجواري داشته باشد.


كرم: قال علي (ع): «من الكرم احتمال جنايات الاخوان» تحمّل خطاها و لغزشهاي
برادران نشان? كرم است.


مروّة: قال علي (ع): «مُرُوَّةُ الرَّجل في احتمال عثرات الاخوان» مروّة مرد
در تحمّل لغزشهاي برادران است.


تحمّل وصلة: قال علي (ع): «احمل نفسك عند شدَّة اخيك علي اللّين و عند قطيعته
علي الوصل و عند جموده علي البذل و كن للَّذي يبدو منه حمولا وله وصولاً.» تحميل
كن بر خودت ملايمت و مهرباني را هنگام سرسختي برادرت، برقراري ارتباط را هنگام
دوري‏گزيني او، بخشش را هنگام گرفتگي و خسّت او، و تحمّل كن هر آنچه را از او به
تو مي‏رسد و با او همواره در تماس باش.


روايت فوق حاوي اصول اساسي در برقراري روابط اجتماعي و كمك به بهبود آن است.
يك نكت? مهّّم آن است كه قطع ارتباط، گرفتگي و بدرفتاري از طريق عدم مقابل? به
مثل پيشگيري شده است و اصل در روابط اجتماعي، همبستگي و كمك به ديگران قرار داده
شده است. درواقع مي‏توان گفت تحمّل و ادام? ارتباط اجتماعي با ديگران نوعي
آموزش اجتماعي است تا همگان در جهت بهبود روابط اجتماعي تربيت يابند. بدين گونه
موانعي كه براي يك فرد به منظور برقراري ارتباط اجتماعي وجود دارد، برطرف خواهد
شد.


اطاعت و ارتباط: قال علي (ع): «اطع اخاك و ان عصاك وصله و ان جفاك» از برادرت
اطاعت كن اگرچه نافرماني تو را كند و با او ارتباط داشته باش اگرچه با تو درشتي
كند.


بي‏آزاري: قال علي (ع): «من امارات الخير الكفُّ عن الاذي» از نشانه‏هاي خير،
خودداري از آزار ديگران است.


تَوَدُّدْ: قال علي (ع): «آلتوّدد الي النّاس رأس العقل» دوستي با مردم اساس
خرد است.


ترحّم و نيكي: قال علي (ع): «اشعر قلبك الرَّحمة لجميع النّاس و الاحسان اليهم
ولا تنلهم حيفاً ولا تكن عليهم سيفاً» نيكي و مهرباني با مردم را شعار دلت كن و
به آنان آزاري مرسان و براي آنان همچون شمشير مباش.


پرهيز از كينه‏توزي: قال علي (ع): «تجنَّبوا تضاغَّن القلوب و تشاحن الصّدور و
تدابر النّفوس و تخاذل الايدي تملكوا امركم.»بپرهيزيد از كينه‏داشتن دلها با
هم، از دشمني سينه‏ها با هم، از روي‏گرداندن روانها از يكديگر، و از
ياري‏نكردن دستها به يكديگر، تا اين كه خود بتوانيد امور خود را در دست
گيريد.


اين روايت به خوبي نشان مي‏دهد كه تأثير همبستگي اجتماعي و رواني بر استحكام
روابط اجتماعي و انسجام جامعه غيرقابل انكار است همچنان كه واقعيتها نيز اين
تأثير را ثابت مي‏كنند. به عبارت ديگر رابطه و تأثير ديگر ياري اجتماعي و رواني
در بهبود و استحكام روابط اجتماعي حقيقي است كه از زبان حضرت عليه‏السلام بيان
شده است و مي‏توان از بررسيها و شواهد عيني نيز به حقانيّت آن پي برد.


همبستگي اجتماعي


اگرچه بهبود روابط اجتماعي به نوعي ممكن است منجر به همبستگي اجتماعي و كمك
متقابل اجتماعي شود ولي غرض از مفهوم فوق، پيوستگي و اعتماد متقابل در بين
مسلمانان در جامع? اسلامي است كه نتيج? و محصول برخي صفات و شيوه‏هاي اخلاقي به
شرح ذيل است:


مساعدت: قال علي (ع): «ساعد اخاك علي كلّ حالٍ و زل معه حيثما زال» برادرت را
ياري و مساعدت كن در هر حالي كه ممكن باشد و برو با او هر جا كه برود.


اظهار دوستي: قال علي (ع): «بالتودُّدِ تكون المحبَّةُ» اظهار دوستي با ديگري
سبب (پيوند رواني و) محبّت مي‏شود.


حسن خلق: قال علي (ع): «حسن الخلق يورث المحبَّةَ و يؤكّدُ الْمَوَدَّةَ»
نيكخويي موجب دوستي و افزايش آن مي‏شود.


2/ب - ديگر ياري در زمينه اقتصادي


بخشش مال


جُود: قال علي (ع): «جودوا بالموجود» آنچه در دست داريد به ديگران ببخشيد (به
خود وعده بخشش در آينده را ندهيد).


سخا: قال علي (ع): «خير السَّخاءُ ما صادف موضع الحاجة» بهترين نوع سخاوت آن
است كه مال را به نيازمند آن ببخشي.


قال علي (ع): «السَّخاءُ ان تكون بِمالِكَ متبرّعاً و عن مال غيرك مُتوّرعاً»
سخاوت آن است كه مال خود را بدون چشمداشت به ديگري ببخشي و از مال ديگري چشم
بپوشي.


بذل: قال علي (ع): «ابذل مالك في‏الحقوق و واس به الصَّديق فانَّ السَّخاء
بالحُّر اخلق» مال خود را در راه اداي حقوقي كه بر تو لازم شده است هزينه كن و به
وسيله آن نياز دوست خود را برآور. زيرا بخشش مال به شخص آزاده (كسي كه نيازش را
پيش ديگران مطرح نمي‏كند) سزاوارتر است.


قال علي (ع)ك «اخرج من مالك الحقوق و اشرك فيه‏الصّديق» مال خود را در راه
اداي حقوق لازم شده بر خود خرج كن و دوست خود را در آن شريك گردان.


انفاق: قال علي (ع): «لم يرزق المال من لم يَنْفْقهُ» كسي كه مال خود را به
ديگري نمي‏بخشد بهره‏اي از آن نبرده است.


رفع نياز ديگران


اخوّت: قال علي (ع): «خير اخوانك من واساك بخيره و خير منه من اغناك عن غيره»
بهترين برادرانت كسي است كه در رفع نياز با تو همنوايي كند و بهتر از او كسي است
كه تو را از غير خودش بي‏نياز سازد.


توضيح آن كه مواسات عبارت است از رفع نياز ديگري در حدّي برابر با خود و اين
امر نوعي ياري و كمك به ديگري است ليكن درج? برتر اخوّت آن است كه نياز ديگري را
به طور كامل و حتّي? بيشتر از حدّي كه براي خود رفع كرده‏اي، برآورده كني.
ملاحظه مي‏شود كه اخلاق تعاوني در زمين? اقتصادي مبتني بر رفع نياز ديگران به
طور كامل است.


برّ: قال علي (ع): «خير البّر ما وصل الي المحتاج» بهترين نيكي آن است كه نياز
نيازمندي با آن برآورده شود.


رفع نياز: قال علي (ع): «من احتاج اليك وجب اسعافه عليك» هر كس به ياري تو
نيازمند شد ياري‏كردن او بر تو واجب است.


كمك به زندگي ديگران


فضل: قال علي (ع): «احسن النّاس عيشاَ من عاش النّاس من فضله» نيكوترين زندگي
را كسي دارد كه ديگران از بخشش او زندگي كنند.


قال علي (ع): «زكوةُ المال الافضال» زكات مال بخشودن آن به ديگران است.


قال علي (ع): «انَّ احسن النّاس عيشاً من حسن عيش النّاس في عيشه» بهترين زندگي
را كسي دارد كه زندگي ديگران در اثر زندگي او خوش و مرفه باشد.


انفاق: قال علي (ع): «لم يرزق المال من لم ينفقه» از مال بهره نبرده است كسي كه
آن را به ديگران نبخشد.


فضل: قال علي(ع): «افضل النّاس انفعهم للنّاس» با فضيلت‏ترين مردم كسي است كه
بيشترين نفع را به مردم مي‏رساند.


قال علي (ع): «لا تؤخذ انالةَ المحتاج الي غد فانَّك لا تدري ما يعرض لك و له في
غد» رساندن كمك به ديگري را تا فردا به تأخير مينداز زيرا نمي‏داني كه فردا چه
براي تو و او پيش خواهد آمد.


از مجموع روايات فوق دربار? كمكهاي اقتصادي به ديگران چنين نتيجه مي‏توان
گرفت كه اخلاق اسلامي يكي از اساسي‏ترين شيوه‏هاي رفع نيازهاي اقتصادي جامعه
است. اخلاق تعاوني در اسلام در زمين? اقتصادي هدفي كاملاً اجتماعي و حمايتي
دارد و اشتراك منافع، نفع متقابل، رفاه همگاني و تأمين اجتماعي از ويژگي‏هاي
آن است. بخشش ديگران گاه به منزل? اداي زكات بيان شده و در مقايسه با حقوق واجب
اقتصادي قرار گرفته است. ماهيّت نياز به گونه‏اي مطلق بيان شده است كه جامعيّت
كافي براي شمول زمانها و مكانهاي مختلف را داشته باشد. زندگي مسلمان از طريق
اخلاق به زندگي ديگران پيوند مي‏خورد و تراكم ثروت و افزوني آن از طريق اخلاق
تعاوني در رفع نياز ديگران هزينه مي‏شود. جريان كمك، جرياني روزمره در نظر
گرفته شده است و تأخير آن به صورت گهگاهي و اتّفاقي مجاز شمرده نمي‏شود. به طور
كلّي اعطاي كمك، نوعي واجب و فريض? اخلاقي قلمداد شده است كه مسلمان نمي‏تواند
به سادگي از آن بگذرد.


2 ـ ج - ديگرياري در زمين? رواني و فكري


نياز به راهنمايي و كمك فكري براي انسان در سطوح مختلف اعم از فردي و گروهي
وجود دارد و هر جامعه به شيوه‏هاي رسمي و غيررسمي در جهت رفع اين نوع نياز انسان
اقدام مي‏كند. امروزه در برخي جوامع صنعتي استفاد? از فكر و نظر ديگري در
زمينه‏هاي علمي، فنّي و تخصصّي و يا حتّي? مشاور? رواني صورت اقتصادي به خود
گرفته و مستلزم پرداخت هزينه است. از طرف ديگر بسياري از گرفتاريهاي اجتماعي كه
سلامت و امنيّت جامعه را تهديد مي‏كند از قبيل نزاعها، اختلافها، بيماريهاي
رواني، عصبانيّتها و غيره ريشه در چگونگي روابط اجتماعي و طرز رفتارها و
هنجارهاي اجتماعي دارد. بدين ترتيب نياز به هدايت و همكاري فكري و تلطيف روحي و
رواني در جامعه حايز اهميّت بسيار است كه در اسلام اين نياز عمده از طريق اخلاق
تعاوني يا اخلاق اجتماعي برآورده مي‏شود.


در اخلاقيّات اسلامي استفاده از واژ? كمك يا اعانه براي اهداف فكري و رواني
فراوان ديده مي‏شود. و اين نكته خود جاي تأمّل دارد؛ زيرا در اسلام اعانت صرفاً
مفهوم اقتصادي ندارد، بلكه مفهوم رواني و فكري نيز دارد. اكنون به برخي از انواع
كمكهاي فكري و رواني در اخلاق تعاوني اسلام اشاره مي‏شود.


راهنمايي ديگران


هدايت: قال علي (ع): «اعن اخاك علي هدايته» برادر مسلمانت را در زمين? هدايت او
كمك و ياري كن.


اين نوع هدايت مطابق آنچه كه گفته‏اند در زمين? راهنمايي امور است و جلوگيري
از هرگونه اشتباهكاري را كه ممكن است موجب زيان مادّي و معنوي انسان شود شامل
مي‏شود. اين نوع هدايت در مقابل فردگرايي و انزواي اجتماعي قرار دارد كه
گريبانگير بسياري از جوامع است.


الصديق: قال علي (ع): «الصَّدوق من نصحك في غيبك و حفظك و آثرك علي نفسه» دوست
راستگو كسي است كه دربار? نارسايي‏ها تو را پند دهد و از گفتار ناروا در غياب تو
پرهيز كند و تو را بر خود مقدّم دارد.


ايثار: قال علي (ع): «ليكن آثر النّاس عندك من اهدي اليك عيبك» مقدّم‏ترين
مردم نزد تو بايد كسي باشد كه عيب تو را به تو گوشزد كند.


بهبود رواني


ايثار: قال علي (ع): «ليكن آثر النّاس عندك من … اعانك علي نفسك» مقدم‏ترين
مردم نزد تو بايد كسي باشد كه تو را در زمينه رواني ياري كند.


صحبت: قال علي (ع): «من لم يصحبك معيناً علي نفسك فصحبته و بالاعليك ان علمت»
كسي كه با ياري‏كردن در زمين? رواني تو را همراهي نكند، همنشيني او باري است بر
دوش تو اگر بداني.


شفق: قال علي (ع): «اشفق الناس عليك اعونهم علي صلاح نفسك» مهربانترين مردم
نسبت به تو كسي است كه در مورد بهبود رواني تو بيشتر ياري‏ات رساند.


مددكاري رواني


معروف: قال علي (ع): «افضل المعروف اغاثةُ الملهوف» بهترين كار نيك مددكاري
غمديده است.


اخوّت: قال علي (ع): «الا خوانُ جلاءالهموم و الاحزان» برادران غمها و اندوهها
را از انسان دور مي‏سازند.


رازداري


عدم تجسس: قال علي (ع): «من تطَّلع علي اسرار جاره انهتكت استاره» كسي كه بر
رازهاي همسايه‏اش آگاهي يابد به حريم او تجاوز كرده است.


محبّت: قال علي (ع): «عين المحبّ عمية عن معاين المحبوب و اذنه صّماءُ عن قبح
مساويه» ديد? دوست از ديدن زشتيهاي محبوب خود كور و گوش او از شنيدن بدي‏هاي وي
كر است.


تحمّل لغزش‏ها


فتوّت: قال علي (ع): «نظام الفتّوة احتمال عثرات الاخوان…» نظام جوانمردي
عبارت است از تحمّل لغزشهاي برادران.


مروّت: قال علي (ع): «مروَّةُ الرَّجل في احتمال عثرات الأخوان» مردانگي مرد
در تحمّل لغزشهاي برادران است.


2ـ دـ ديگرياري در زمينه عبادي و اخروي


ياري ديني


شفقت: قال علي (ع): «اشتفق النّاس عليك انصحهم لك في دينك» مهربانترين مردم
نسبت به تو كسي است كه بيشترين پند را در زمين? ديني به تو دهد.


قال علي (ع): «فمن اعانك علي صلاح دينك فهو الرَّفيق الشَّفيقُ» كسي كه تو را
در امر دين ياري كند، رفيق مهربان تو است.


افزايش و بهبود ايمان


محبّت: قال علي (ع): «احبب في‏الله من يجاهدك علي صلاح دينٍ و يكسبك حسن يقينٍ»
دوست بدار در راه خدا كسي را كه براي بهبود دين با تو مي‏جنگد و يقيني نيكو به تو
مي‏بخشد.


3ـ هدايت ديني


اخوّت: قال علي (ع): «اخوك في‏الله مَن هداك الي رشادٍ و نهاك عن فسادٍ و اعانك
الي معادٍ» برادر تو در راه خدا كسي است كه تو را به سوي راه راست هدايت كند و از
فساد، تو را باز دارد و در امر معاد و آخرت تو را ياري دهد.


همياري


3 ـ الف - همياري در زمين? اجتماعي


جبران نيكي


اهتمام: قال علي (ع): «من هَمَّ ان يكافي علي معروفٍ فقد كافي» كسي كه قصد جبران
نيكي كسي را كند، در حقيقت جبران كرده است.


جبران نيكي يك عمل متقابل اجتماعي است كه در جهت همبستگي و تكامل اجتماعي
تأثير مي‏گذارد. ليكن گاهي جبران نيكي يك نيكوكار با اقدام مشابه آن يعني نيكي
متقابل است و اين نوعي همياري در زمين? نيكوكاري است و گاهي هم جبران نيكي وي با
قصد نيكي صرفاً امكان‏پذير است. و روايت فوق از مقول? اخير است. بدين ترتيب قصد
نيكي، عملي اخلاقي است كه همانند عمل واقعي تأثيرگذار است. اين نوع تأثير يك
تأثير اخلاقي است و كمكي اخلاقي محسوب مي‏شود.


2ـ انصاف متقابل


انصاف: قال علي (ع): «من انصف انصف» كسي كه نسبت به ديگران رعايت انصاف كند،
ديگران نسبت به او رعايت انصاف خواهند كرد.


توضيح اين كه چگونگي تأثير متقابل يك عمل اخلاقي مانند رعايت انصاف و
درنظرداشتن حقوق ديگران به دو صورت ظاهر مي‏شود: اوّل اين كه ياري‏گيرنده
شخصاً ياري‏دهنده را موضوع عمل اخلاقي خود قرار دهد. دوّم اين كه عمل اخلاقي به
صورت هنجاري اجتماعي درآيد و ديگران (نامتعيّن) از طريق يا دگيري اجتماعي تربيت
اخلاق‏يافته و نسبت ياري‏دهنده (معيّن) به انصاف رفتار كنند. پس ياري‏دهنده
يعني شخص منصف معيّن؛ ممكن است از شخص معيّني مورد انصاف انتظار انصاف متقابل
نداشته باشد و از ديگران نامتعيّن چنين انتظاري داشته باشد.


3ـ ياري متقابل


اعانة: قال علي (ع): «اعن تعن» ديگران را ياري كن تا ديگران تو را ياري كنند.


قال علي (ع): «كما تعين تعان» همان طور كه ديگري را ياري مي‏‎كني ديگري نيز تو
را ياري مي‏كند.


قال علي (ع): «من لم ينجد لم ينجد» كسي كه اعانت نكند اعانت نشود.


عون: قال علي (ع): «نعم العون المظاهَرَة» همپشتي بهترين نوع ياري است. در
روايت فوق رابط? تعاون با يك عمل اخلاقي يعني همپشتي مشخّص مي‏شود زيرا همپشتي
نوعي ياري محسوب شده و مورد تأكيد قرار گرفته است و بدين ترتيب زمين? اجتماعي
تعاون نيز آشكارتر شده است؛ در مقابلِ اين فكر كه تعاون بيشتر در زمين? اقتصادي
كار كرد دارد.


4ـ همبستگي اجتماعي


صديق: قال علي (ع): «الا صدقاء نفس واحدةً في جسوم متفرقةً» دوستان نسبت به هم
مانند يك جان در بدنهاي مختلف هستند.


روايت مزبور حاوي حكمي واقعي و اخلاقي است. بدين ترتيب كه در واقعيت، گروهِ
دوستان داراي درك، حسّاسيّت و عواطف مشترك مي‏باشند و آنچه ماي? آزردگي يكي
شود آزردگي ديگران را به دنبال خواهد داشت و مصاديق اين امر فراوان است و اين يك
واقعيّت است. همچنين رابط? فوق مي‏تواند به عنوان نوعي ارزش اخلاقي نيز منظور
شود و دوستان را ملزم به دفاع از منافع يكديگر كند تا نسبت به سود و زيان يكديگر
حسّاس و كنجكاو باشند.


بنابراين، روابط دوستي صفتي اخلاقي است كه همبستگي اجتماعي متقابل را براي
اعضاي گروه دوستان درپي دارد.


5ـ امنيّت متقابل


مصاحبت: قال علي(ع): «اصحب النّاس بما تحبُّ ان يصحبوك تأمنهم و يأمنوك» با
مردم به گونه‏اي مصاحبت كن كه مايلي ديگران با تو آن گونه مصاحبت كنند به طوري
كه تو موجب امنيّت آنان و آنان موجب امنيّت تو شوند.


6ـ دوستي متقابل


سخا و حسن خلق: قال علي(ع): «عليكم بالسَّخاء و حسن الخلق فانَّهما يزيدان
الرّزق و يوجبان المحبَّةَ» بر شما است كه سخاوت و نيكخويي داشته باشيد، زيرا
اين دو موجب فزوني روزي و دوستي بين شما مي‏شود.


قال علي (ع): «حسن الخلق يورث المحبَّةَ و يؤكّدُ الموَّدَةَ» خوي نيك موجب
محبت و تثبيت دوستي مي‏شود.


مضمون روايات فوق گوياي اين مطلب است كه صفات اخلاقي مزبور تأثير جمعي و
متقابل دارد؛ زيرا در بيان روايات، طرف خاصّي به عنوان تأثيرپذير و طرف ديگر به
عنوان تأثيرگذار مشخص نشده است. بدين ترتيب هر كس مي‏تواند با داشتن صفات
اخلاقي معيّن دوستي ديگران را جلب كند يا بهخاطر صفت خاصّي كه ديگران دارند خود
دوست ديگران شود.


7ـ افزايش قدرت


صله رحم: قال علي (ع): «صلةُ الرَّحم منماةُ للعدد مثراةُ للنَّعم» ارتباط با
خويشان وسيل? افزايش تعداد (افراد قوم و قبيله) و فزوني نعمتها مي‏شود.


8ـ نيكي متقابل


احسان: قال علي (ع): «احسن يحسن اليك» به ديگري احسان و نيكي كن تا متقابلاً به
تو نيكي و احسان شود.


در اين روايت دريافت نيكي از ديگران مشروط به اعمال نيكي از طرف خود انسان شده
است بدين مفهوم كه در صورتي مي‏توان انتظار نيكي ديگران را داشت كه خود، انسان
نيكوكاري باشد. پس به اين ترتيب نيكوكارشدن، هم نفع فردي و هم نفع جمعي درپي
دارد.


9ـ منزلت


احسان: قال علي (ع): «كافل دوام الغني والامكان اتّباع الاحسان الاحسان» احسان
پي‏درپي به ديگران ضامن استمرار بي‏نيازي و منزلت است.


از مفهوم كلّي و عام اين روايت استفاده مي‏شود كه احسان مي‏تواند اين ويژگي
را داشته باشدكه اگر به وسيل? يك فرد يا تعدادي افراد به صورت پي‏درپي و مكرّر
تحقّق يابد لزوماً حالت بي‏نيازي و مكنت به گروه وسيعي از جامعه مي‏دهد و اثر
جمعي خواهد داشت. بنابراين برخوردارشدن از مكنت و بي‏نيازي؛ هم براي فرد و هم
براي جمع مؤثّر است.


عزّت: قال علي(ع): «ما عزّ من ذلَّ جيرانه» كسي كه همسايگانش را خوار شمارد به
عزّت و آبرو دست نيابد.


بنابراين، آبروي ساكنان يك محل بستگي به عمل متقابل آنان، يعني احترام
متقابل و رعايت آبروي يكديگر دارد. نفع فردي و جمعي آنان در رعايت اصل اخلاقي
فوق خواهد بود.


10ـ صلح و آشتي


يشر: قال علي (ع): «البشر يطفي نارالمعاندة» خوشرويي آتش كين? متقابل را خاموش
مي‎كند.


قال علي (ع): «البشر يؤنس الرفاق» خوشرويي موجب همدلي رفيقان و دوستان
مي‏شود.


بشاشة: قال علي(ع): «البشاشته حيالةُ المودَّة» خوشرويي دام دوستي است.


روايات فوق ظاهراً اثر فردي و جمعي صفات اخلاقي را بيان مي‏كند و بدين ترتيب
اعضاي يك جامعه يا گروه مي‏توانند با اين ويژگيها سلامت و آشتي اجتماعي را در
بين خود تأمين كنند.


3ـ ب ـ همياري در زمين? اقتصادي


1ـ فراواني نعمت


معروف: قال علي (ع): «صنايع المعروف تدُّرالنَّعماء و تدفع البلاء» كارهاي نيك
موجب فراواني نعمتها و جلوگيري از گرفتاريها مي‏شود.


صله رحم: قال علي (ع): «صلةُ الرَّحم تدرُّالنّعم و تدفع النّقم» پيوند با
خويشان موجب فراواني نعمتها و جلوگيري از تنفر و اكراه انسان مي‏شود.


قال علي (ع): «صلةُ الارحام تثمر الاموال و تنسي في الآجال» پيوند با خويشان
موجب افزايش و بارورشدن اموال و تأخير اجلها مي‏شود.


2ـ رفع نياز متقابل


اخوت: قال علي (ع): «خير الاخوان من لا يحوج اخوانه الي سواه» بهترين برادران
كسي است كه نگذارد برادرش به ديگران نيازمند شوند.


بدين ترتيب برادري اسلامي ايجاب مي‏كندكه برادران به طور متقابل نيازهاي
مادّي و معنوي يكديگر را تأمين كنند. پس اخوّت اسلامي گروهي هميار را تشكيل
خواهد داد به طوري كه از اخوّت خود بهر? اقتصادي نيز خواهند برد.


3ـ ازدياد روزي


سخا و حسن خلق قال علي (ع): «عليكم بالسَّخاء و حسن الخلق فانَّهما يزيدان
الرّزق و يوجبانالمحبَّةَ» بر شما باد به سخاوتمندي و نيكخويي زيرا اين دو براي
شما موجب افزايش روزي و محبت خواهد بود.


قال علي (ع): «ليكن احبُّ النّاس اليك وم احظاهم لديك اكثرهم سعيا في منافع
النّاس» محبوبترين و سودمندترين مردم نزد تو كسي بايد باشد كه بيشترين تلاش را
در راه سود رساندن به مردم دارد.


بنابراين روايات، دوستي و اخوّت در اسلام و نيز نيكخويي و سخاوت در پويش
اجتماعي، سودمندي و بهره‏وري اقتصادي را براي گروهي از مسلمانان كه داراي صفات
فوق هستند، فراهم مي‏آورد. بديهي است گستردگي دامن? اين گروه مي‏تواند جامع?
اسلامي را دربر گيرد. و در نهايت اخلاق مزبور يكي از راه‏حلّهاي اقتصادي جامعه
تواند بود.


4ـ دفع فقر و نيازمندي


صدقه و بذل: قال علي (ع): «داووا الفقر بالصَّدقه و البدل» فقر و نيازمندي را
بين خود با صدقه و بخشش مداوا كنيد.


احسان: قال علي (ع): «فمن اتاه‏الله مالافليصل به‏القرابةَ و لحسن منه
الضّيافةَ و ليفکّ به الا سير و العاني» كسي كه خداوند به او ثروتي عطا كرد بايد
توسط آن با خويشان ارتباط برقرار كند، مهماني و انفاق دهد، برده آزاد كند و به
نجات افراد گرفتار بپردازد.


جالب توجه اين است كه رفع گرفتاري انسانها نوعي فريض? اخلاقي منظور شده است و
اين وظيف? متقابل مسلمانان است.


مواساة: قال علي (ع): «افضل المرَّو ةِ مواساةُ الاخوان بالاموال و مساواتهم
في الاحوال» برترين مردانگي همدردي مالي با برادران و برابري با ايشان در احوال
(طرز برخوردها) است.


قال علي (ع): «لا تعدَّنَّ صديقاً من لا يواسي بماله» كسي را كه توسط ثروتش با
تو همدردي نمي‏كند، دوست خود مشمار.


3ـ ج - همياري در زمينه رواني و فكري


الفت: قال علي(ع): «المؤمن آلف مألوف متعطّف» مؤمن با ديگران الفت مي‏گيرد و
نيز مورد الفت ديگران واقع مي‏شود و انعطاف‏پذير است.


الفت، هم يك صفت اخلاقي و هم يك نياز رواني است كه انسان در جستجوي آن است و
نبود يا كمبود آن در جامعه منجر به اختلال رواني و اجتماع ي خواهد شد. همچنين،
روايت فوق، همه يك حكم ارزشي است و هم يك حكم واقعي، بدين گونه كه به ضرورت وجود
الفت متقابل در بين مسلمانان و مومنان توصيه و تأكيد مي‏كند (كلمه ارزشي) و هم
اين كه بيان مي‏كند افراد الفت‏گيرنده كه ديگران را مي‏پذيرند و به خود راه
مي‏دهند به نوب? خود و به طور متقابل مورد پذيرش و محبّت ديگران قرار خواهند
گرفت. و البته با تحقيق تجربي اين حكم نيز قابل تأييد و اثبات است. بنابراين الفت
صفتي اخلاقي است كه به طور دوجانبه و متقابل كمك به رفع نياز رواني مؤمنان خواهد
كرد و نوعي همياري محسوب مي‏شود.


زينت زندگي


اخوّت: قال علي (ع): «الا خوان زينةُ في‏الرَّخاء و عدَّةُ في‏البلاء»
برادران به هنگام آسودگي زينت (زندگي) و در موقع گرفتاري ياوران يكديگرند.


بديهي است كه زندگي بدون معاشرت با دوستان لذّتي نخواهد داشت؛ بنابراين
اخوّت در روابط اجتماعي نوعي لطافت و نشاط ايجاد مي‏كند. طبعاً همين دوستان به
هنگام گرفتاري حدّاقل از نظر رواني ماي? اطمينان خاطر و راهنمايي خواهند بود.
بدين ترتيب اخوّت اين چنين كاركردها يا آثار رواني براي گروه دوستان يا برادران
خواهد داشت.


كاهش غم و اندوه


قال علي (ع): «الاخوان جلاء الهموم والاخوان برادران (دوستان) غم و اندوه
يكديگر را از بين مي‏برند.


3ـ راهنمايي


نصيحت: قال علي (ع): «خير الاخوان انصحهم و شرّهم اغشَّهم بهترين برادران
خالصترين آنان و بدترين آنها غش‏دارترين آنان است.


بدين معني؛ روابطي كه براساس اخوّت است از انحراف و غش بدور خواهد بود زيرا
لازم? برادري در اسلام اين است كه افكار موذيانه و نادرست در آنان نباشد.


مشورت: قال علي (ع): «الأستشارةُ عين الهداية» مشورت‏خواهي همان راهيابي (يا
راهنمايي) است.


هدايت به دو معني آمده است: يكي نشان‏دادن راه و ديگر پيداكردن راه و رسيدن به
مقصود كساني كه طالب مشورت باشند مي‏توانند در مسيرهاي مختلف فكري راه درست را
از نادرست تشخيص داده و از همكاري فكري ديگران برخوردار شوند.


4ـ نشاط خاطر


بشاشة: قال علي (ع): «البشاشته أحسان» خوشرويي نوعي نيكي است.


يشر: قال علي (ع): «البشر احد العطائين» شكفته‏رويي به منزل?بخشش است از
روايات فوق مي‌توان چنين دريافت کرد شکفته‌رويي وخوش‏رويي نوعي بخشش است با
اين تفاوت كه بخشش گاهي تأثير مادّي در ديگران دارد و گاهي بخشش به صورت يك صفت
اخلاقي تأثير رواني دارد و نوعي كمك و همكاري است كه در اثر آن لطافت و نشاط خاطر
براي گروهي از افراد كه با هم ارتباط دارند فراهم مي‏شود.


د - همياري در زمين? عبادي


يكي از ويژگيهاي جامع? اسلامي اين است كه مسلمانان از نظر اخلاقي، نه فقط در
زمينه‌هاي دنيوي و زندگي مادّي، بلكه در زمينه‏هاي عبادي و ديني نيز موظّف به
همكاري با يكديگر مي‏باشند. بدين ترتيب طرح جامع? اسلامي الگوي يك نظام تعاوني
است كه در ابعاد اجتماعي، اقتصادي، رواني و ايدئولوژيك يا ديني كاركرد دارد.
اكنون به برخي از صفات اخلاقي كه به طور متقابل اثرات عبادي يا اخروي دارد و از
طريق آن صفات، جامع? اسلامي در جهت رستگاري و هدايت معنوي قرار مي‏‏گيرد،
اشاره مي‏شود:


حق خدا: قال علي (ع): «ولكن من اوجب حقوق‏الله علي العباد النَّصيحةُ به مبلغ
جهدهم، والتَّعاون علي اقامة الحق بينهم،و ليس امرءَ و ان عظمت في الحقّ منزلته
و تقدَّمت في‏الدّين فضيلتهُ بفوق ان يعان علي ما حمَّله الله من حقّه، ولامرء
و ان صفَّرته النّفوس و اقتحمته العيون بدون اني يعين علي ذلك او يعان عليه»


ازجمله حقوق واجب? خدا بر بندگان اندرزدادن و كمك و ياري به يكديگر است براي
اجراي حق بين خودشان به قدرتوان، و كسي نيست كه در راه حق و آنچه بر او واجب است،
به ياري ديگري نيازمند نباشد، هرچند مقام و مرتب? او بزرگ باشد و در دين حق
تقدّم داشته باشد. و نيز كسي كه مردم او را خُرد و كوچك مي‏شمارند، ناتوان از
ياري‏كردن ديگران و بي‏نياز از ياري‏شدن توسط ديگران نمي‏باشد.


اخوّت: قال علي (ع): «خيرالاخوان من لم تكن علي الدّنيا اخوَّته» بهترين
برادران (دوستان) كسي است كه دوستي او براساس دنيا نباشد.


وقتي كه زمين? همكاري امور دنيوي نباشد، غرض دوستي نيز احتمال بيشتري داردكه
براساس امور دنيا نباشد بلكه اهداف معنوي و اخروي منظور نظر باشد. بنابراين
تأثير اخوت در همكاري در زمين? معنوي و اخروي از روايت فوق آشكار مي‏شود.


نتيجه‏گيري


در اين مقاله سعي شده كه انواع تعاون بر حسب دو ملاك عمده يكي نيازمند و ديگر
ماهيّت نياز طبقه‏بندي شود كه درنتيج? آن سه نوع تعاوني تشخيص داده شده است كه
عبارتند از؛ خودياري، ديگرياري و همياري. سپس زمينه‏هاي مختلف تعاون در هر يكي
از انواع فوق بررسي شده و سرانجام صفات مختلف اخلاقي كه در كلام حضرت علي
عليه‏السلام جنب? تعاوني داشته در هر يك از زمينه‏هاي مزبور مطرح شده و يك يا
دو نمونه از كلمات آن حضرت بيان گرديده است. ضمناً در خلال مطالب توضيحاتي كه
براي درك بهتر جنب? تعاوني اخلاقيّات ضروري به نظر مي‏رسيده، آورده شده است. در
پايان براي درك سريعتر اخلاقيّات تعاوني خلاص? مقاله در جدول زير نشان داده شده
است:


خودياري


(نوع تعاون) (زمين? تعاون) (اخلاق تعاوني)


الف - در زمين? اجتماعي 1 ـ منزلت اجتماعي: بذل، فضل؛ انصاف؛ قناعت؛ عفو؛ عدل؛
احسان؛


صمت؛ صدق؛ صبر؛ مصاحبت؛ تحمّل؛ برّ؛ وفا


2ـ قدرت اجتماعي: عفو، صبر، مصاحبت، سخاء، مسالمت، اكرام،
احسان، توفيق، تحمّل.


3ـ محبوبيّت اجتماعي: حسن ظن، حسن معاشرت، رفق، سخاء، حسن
خلق، صله رحم، احسان، الفت، هديه.


4ـ ارتقاي اجتماعي: حسن خلق، احسان، عفو.


5ـ آبروي اجتماعي: مسالمت.


6ـ اصالت اجتماعي: حسن خلق.


7ـ امنيّت اجتماعي: مدارا، صَمت، مصاحبت، رفق، سلم.


8ـ آزادي اجتماعي: يأس.


ب - در زمين? اقتصادي 1ـ بهبود زندگي: قصد، عفّت، قناعت.


خودكفايي: قناعت، عفّت، رضا، اخوّت، يأس.


افزايش روزي (بهره‏وري): رفق، اخوّت، عقل، احسان.


امكانات و تداركات: صبر، صدق، توكل.


رسيدن به هدف: صبر.


ج - در زمين? رواني و فكري 1ـ امنيت رواني: نصيحت، سخا، سِلْم، اخوّت.


2ـ آرامش رواني: انصاف، قناعت، سخا، صل? رحم.


3ـ كمك فكري: مشورت.


4ـ تسكين رواني: صبر، اخوّت.



(نوع تعاون) (زمين? تعاون) (اخلاق تعاوني)


د - در زمين? عبادي 1 ـ هدايت و تقوا: اخوّت، شفقت، رفق، صدق.


2ـ جلب رحمت خدا: احسان، برّ.



2ـ ديگرياري


الف - در زمين? اجتماعي 1 ـ خدمات اجتماعي: تفضّل، عفو، اعانت، عدالت، صدق،
سيادت، مودّت، رفاقت، سياست.


2ـ روابط اجتماعي: سيادت، كرم، مروّت، تحمّل، صله، اطاعت،
بي‏آزاري (كف عن الاذي)، تودّد، ترحمّ، عدم كينه.


3ـ همبستگي اجتماعي: مساعدت، تودّد، حسن خلق.


ب: در زمين? اقتصادي 1 ـ بخشش مال: جود، سخا، بذل، انفاق



2ـ رفع نياز ديگران: اخوّت، برّ، اسعاف (ياري).



3ـ كمك به زندگي ديگران: فضل، انفاق، عدم تأخير.


ج ـ در زمين? رواني و فكري: 1ـ راهنمايي ديگران: هدايت، صدق، ايثار.


2ـ بهبود رواني: ايثار، مصاحبت، شفقت.


3ـ مددكاري رواني: معروف، اخوّت.


4ـ رازداري: عدم تجسّس، محبّت.


5ـ تحمل لغزشها: فتوّت، مروّت.


دـ در زمين? عبادي و اخروي:1ـ ياري ديني: شفقّت.


2ـ بهبود ديني: محبّت.


3ـ هدايت ديني: اخوّت.



نوع تعاون (زمين? تعاون) (اخلاق تعاوني)


3 ـ همياري


الف - در زمين? اجتماعي 1ـ جبران نيكي: اهتمام.


2ـ انصاف متقابل: انصاف


3ـ ياري متقابل: اعانت، عون.


4ـ همبستگي متقابل: صديق


5ـ امنيّت متقابل: مصاحبت


6ـ دوستي متقابل: سخا، حسن خلق، الفت (ص 44 اضافه شود)


7ـ افزايش قدرت: صل? رحم


8 ـ نيكي متقابل: احسان


9 ـ منزلت: احسان، عزّت.


10ـ صلح و آشتي: بشر، بشاشت.


ب - در زمين? اقتصادي 1ـ فراواني نعمت: معروف، صل? رحم.


2ـ رفع نياز متقابل: اخوّت


3ـ ازدياد روزي: سخا، حسن خلق.


4ـ رفع فقر و نيازمندي: صدقه، بذل، احسان، مواسات، بشر (ص 46 اضافه شود)


ج - در زمين? رواني و فكري 1ـ زينت زندگي: اخوّت


2ـ كاهش غم و اندوه: اخوّت


3ـ راهنمايي: نصيحت، مشورت.


4ـ نشاط خاطر: بشاشت، بشر.


د ـ در زمين? عبادي 1ـ همياري عبادي: حق خدا، اخوّت.



پي‏نوشتها :


. پايان صفحه 86.


.پايان صفحه87.


. پايان صفحه 88 .


. پايان صفحه 89.


. پايان صفحه 90.


. پايان صفحه 91.


. پايان صفحه 92.


. پايان صفحه 93 .


. پايان صفحه 94.


. پايان صفحه 95.


. پايان صفحه 96.


. پايان صفحه 97.


. پايان صفحه 98.


. پايان صفحه 99.


. پايان صفحه 100.


. پايان صفحه 101.


. پايان صفحه 102.


. پايان صفحه 103.


. پايان صفحه 104.


. پايان صفحه 105.


. پايان صفحه 106.


. پايان صفحه 107.


. پايان صفحه 108.


. پايان صفحه 109.


. پايان صفحه 110 .


. پايان صفحه 111.


. پايان صفحه 112.


. پايان صفحه 113.


. پايان صفحه 114.


. پايان صفحه 115.


. پايان صفحه 116.


. پايان صفحه 117.


. پايان صفحه 118.


. پايان صفحه 119.


. پايان صفحه 120.


. پايان صفحه 121.


. پايان صفحه 122.


. پايان صفحه 123.


. پايان صفحه 124.


. پايان صفحه 125.


. پايان صفحه 126.














46





. علّام? طباطبائي.


. ژرژفوكه، بخش تعاون، انتشارات سازمان مركزي تعاون كشور، ص 65.


. تحف العقول، ص 23، ميزان الحكمه (ري شهري) ج 1، ص 400، ح 1675.


. ابن بابويه قمي، من لا يحضره الفقيه، ص 103.


. مرتضي فرهادي، كيهان فرهنگي، «ياوريهاي سنّتي در ايران»، سال 2، شمار? 10، ص
22.


. عبدالواحدبن محمّد، تميمي آمدي، غررالحكم و دررالكلم، شرح جمال‏الدين
محمّد خوانساري، دانشگاه تهران، چاپ 3 ج 5 ص 313.


. همان، جلد 2، ص 82 .


. همان، جلد 2، ص 397.


. همان، ج 2، ص 175.


. همان، ج 4، ص 623.


. همان ج 6، ص 164.


. اويس كريم محمد، المعجم الموضوعي نهج‏البلاغه، خطب? 214، مجمع البحوث
الاسلاميّه، مشهد، 1408 قمري، ص 243.


. آمدي، غررالحكم و دررالكلم، ج 2، ص 61.


. همان، ج 2، ص 177.


. همان، ج 1، ص 68.


. همان، ج 4، ص 476.


. همان، ج 1، ص 278.


. همان، ج 1، ص 198.


. همان، ج 3، ص 314.


. همان، ج 1، ص 179.


. همان، ج 5، ص 193.


. همان، ج 4، ص 594.


. همان، ج 4، ص 594.


. همان، ج 3، ص 198.


. همان، ج 1، ص 179.


. همان، ج 1، ص 264.


. همان، ج 5، ص 462.


. همان، ج 5، ص 181.


. همان، ج 6، ص 398.


. همان، ج 1، ص 210.


. همان، ج 5، ص 336.


. همان، ج 1، ص 261.


. همان، ج 1، ص 277.


. همان، ج 1، ص 196.


. همان، ج 1، ص 328.


. همان، ج 1، ص 195.


. همان، ج 5، ص 148.


. همان، ج 3، ص 224.


. همان، ج 4، ص 592.


. همان، ج 5، ص 221.


. همان، ج 2، ص 229.


. همان، ج 1، ص 199.


. همان، ج 5، ص 332.


. همان، ج 6، ص 122.


. همان، ج 3، ص 390.


. همان، ج 6، ص 353.


. همان، ج 2، ص 277.


. همان، ج 5، ص 379.


. همان، ج 3، ص 201.


. همان، ج 3، ص 210.


. همان، ج 3، ص 237.


. همان، ج 1، ص 82.


. همان، ج 3، ص 418.


. همان، ج 4، ص 209.


. همان، ج 4، ص 121.


. همان، ج 5، ص 184.


. همان، ج 1، ص 83.


. همان، ج 4، ص 558.


. همان، ج 6، ص 122.


. همان، ج 3، ص 314.


. همان، ج 5، ص 268.


. همان، ج 6، ص 156.


. همان، ج 4، ص 16.


. همان، ج 2، ص 184.


. دهخدا، زبان سرخ.


. آمدي، غرر و درر، ج 2، ص 189.


. همان، ج 1، ص 277.


. همان، ج 4، ص 139.


. همان، ج 1، ص 41.


. همان، ج 1، ص 23.


. همان، ج 1، ص 41.


. همان، ج 4، ص 297.


. همان، ج 1، ص 151.


. همان، ج 5، ص 274.


. همان، ج 4، ص 292.


. همان، ج 1، ص 148.


. همان، ج 1، ص 15.


. همان، ج 6، ص 26.


. همان، ج 6، ص 363.


. همان، ج 2، ص 227.


. همان، ج 3، ص 432.


. همان، ج 3، ص3 و 432.


. همان، ج 3، ص 215.


. همان، ج 5، ص 338.


. راغب اصفهاني، المفردات في غريب القرآن، واژة رزق.


. آمدي، غرر و درر، ج 1، ص 359.


. همان، ج 4، ص 287.


. همان، ج 4، ص 290.


. همان، ج 1، ص 196.


. همان، ج 1، ص 358


. همان، ج 5، ص 425.


. همان، ج 5، ص 150.


. همان، ج 5، ص 227.


. همان، ج 1، ص 228.


. همان، ج 5، ص 268.


. همان، ج 2، ص 609.


. همان، ج 1، ص 13.


. همان، ج 2، ص 436.


. همان، ج 2، ص 540.


. همان، ج 4، ص 204.


. همان، ج 5، ص 396.


. همان، ج 5، ص 396.


. همان، ج 2، ص 87.


. همان، ج 1، ص 173.


. آمدي، غررالحكم و دررالكم، ج 1 حرف الف، حديث 586.


. آمدي، شرح غرر و درر، ج 6، ص 166.


. همان، ج 5، ص 192.


. همان، ج 6، ص 383.


. همان، ج 6، ص 316.


. همان، ج 3، ص 436.


. همان، ج 2، ص 80.


. همان، ج 2، ص 486.


. همان، ج 2، ص 486.


. همان، ج 5، ص 355.


. همان، ج 6، ص 120.


. همان، ج 3، ص 24.


. همان، ج 1، ص 67.


. همان، ج 3، ص 138.


. همان، ج 6، ص 275.


. همان، ج 2، ص 128.


. همان، ج 2، ص 108.


. همان، ج 4، ص 604.


. همان، ج 1، ص 194.


. همان، ج 1، ص 197.


. همان، ج 2، ص 108.


. همان، ج 6، ص 16.


. تكراري، همان، ج 6، ص 136.


. همان، ج 2، ص 229.


. همان، ج 2، ص 175.


. همان، ج 6، ص 24.


. همان، ج 1، ص 354.


. همان، ج 2، ص 206.


. همان، ج 3، ص 304.


. همان، ج 4، ص 134.


. همان، ج 3، ص 200.


. همان، ج 3، ص 418.


. همان، ج 3، ص 358.


. همان، ج 3، ص 426.


. همان، ج 2، ص 82 .


. همان، ج 2، ص 204.


. همان، ج 2، ص 227.


. همان، ج 5، ص 96.


. همان، ج 3، ص 432.


. همان، ج 3، ص 425.


. همان، ج 5، ص 468.


. همان، ج 2، ص 410.


. همان، ج 4، ص 104.


. همان، ج 2، ص 605.


. همان، ج 5، ص 96.


. همان، ج 2، ص 397.


. همان، ج 6، ص 315.


. همان، ج 2، ص 178.


. همان، ج 2، ص 76.


. همان، ج 5، ص 48.


. همان، ج 5، ص 48.


. همان، ج 5، ص 428.


. همان، ج 2، ص 485.


. همان، ج 2، ص 391.


. همان، ج 2، ص 143.


. همان، ج 5، ص 371.


. همان، ج 4، ص 356.


. همان، ج 6، ص 185.


. همان، ج 6، ص 136.


. همان، ج 2، ص 485.


. همان، ج 3، ص 79.


. همان، ج 2، ص 196.


. همان، ج 2، ص 85.


. همان، ج 5، ص 356.


. همان، ج 5، ص 144.


. همان، ج 2، ص 175.


. همان، ج 4، ص 623.


. همان، ج 5، ص 253.


. همان، ج 6، ص 164.


. همان، ج 2، ص 123.


. همان، ج 2، ص 231.


. همان، ج 4، ص 304.


. همان، ج 3، ص 418.


. همان، ج 4، ص 206.


. همان، ج 2، ص 172.


. همان، ج 4، ص 633.


. همان، ج 6، ص 56.


. همان، ج 1، ص 150.


. همان، ج 1، ص 191.


. همان، ج 1، ص 269.


. همان، ج 4، ص 205.


. همان، ج 4، ص 206.


. همان، ج 4، ص 207.


. همان، ج 3، ص 427.


. همان، ج 4، ص 304.


. همان، ج 5، ص 49.


. همان، ج 4، ص 24.


. نهج‏البلاغه، فيض‏الاسلام، ص 1242.


. شرح غرر و درر آمدي، ج 2، ص 465.


. همان، ج 6، ص 287.


. همان، ج 1، ص 375.


. همان، ج 1، ص 394.


. همان، ج 2، ص 143.


. همان، ج 3، ص 433.


. همان، ج 1، ص 256.


. همان، ج 1، ص 13.


. همان، ج 2، ص 12.


. نهج‏البلاغه، فيض‏الاسلام، خطبه 207، ص 684.


. آمدي، غرر و درر، ج 3، ترجم? محدث، ص 432.



/ 1