سيد احمد خوانساري؛ تنديس پارسايي
محمد عابدي ميانجي آيت الله سيد احمد خوانساري ستاره اي تابناک از تبار امام موسي بن جعفر(ع) بود . تبار او همه عالمان فرهيخته دين بودند و نور هدايت علوي را در ضمير جانها روشن نگاه داشتند. پدرش سيد يوسف امام جمعه خوانسار، جدش سيد محمد مهدي، رجالي معروف(1) و برادرش محمد حسن خوانساري (م 1337 هجري قمري) از عالمان کامل عصر خود بودند(2 ). يک آسمان ستاره
شب هجدهم محرم سال 1309 قمري آسمان خوانسار ستارگان بي قراري را شاهد بود که چشم بر زمين دوخته، در انتظار لحظهاي آسماني در تب و تاب بودند. به ناگاه ستارهاي در خانه سيد يوسف درخشيد و چشمان پدر و مادر را روشن ساخت. پدر به پاس رسالت عظمي نام احمد را برگزيد و مادر به مهر علوي او را در آغوش کشيد . سومين بهار از زندگي شيرين کودکي را پشت سر ميگذاشت که باد خزان بر خرمن مهر پدري زد و او را از دست سيد احمد گرفت. از آن پس سرپرستي او را برادر گرانقدرش سيد محمد حسن پذيرفت.(3 ) تحصيل
احمد به سرعت دوران کودکي را پشت سر گذاشت. با آغاز نوجواني شعلههاي عشق به تحصيل علوم آل محمد سراپاي وجودش را فرا گرفت. تا پايان سطح را در خوانسار گذراند و پس از آن ديگر فضاي تنگ علمي خوانسار برآورنده نيازهاي علمي او نبود. شانزده بهار از عمرش را تجربه ميکرد که بار سفر بست و روي به اصفهان آورد. چهار سال از محضر اساتيد آن ديار استفاده کرد و بعد از پايان دروس خارج فقه و اصول در هجده سالگي به آستان مقدس امير مؤمنان در نجف اشرف شتافت و به تکميل فقه و اصول و فراگيري علم رجال پرداخت و پس از شش سال روي به ميهن آورد و اندکي بعد در حوزه سلطان آباد اراک که به برکت وجود آية الله العظمي حائري شکوفا شده بود، ساکن شد و هفت سال هب تحصيل و تدريس پرداخت.(4 ) مکتب فرزانگان
سيد از محضر بزرگان عصر استفاده کرد برخي از آنان در چهار حوزه درسي عبارتند از : خوانسار: سيد محمد حسن خوانساري (متوفي 1337)، سيد علي اکبر خوانساري؛ دروس مقدمات و سطح . اصفهان: مير محمد صادق مدرس اصفهاني، عبدالکريم گزي (متوفي 1339) محمد علي تويسرکاني؛ دروس خارج فقه و اصول . نجف: آخوند خراساني(متوفي 1329) سيد محمد کاظم يزدي(متوفي 1337م) محمد حسن نائيني (متوفي 1355) آقا ضياءاندين عراقي(متوفي 1361)شيخ الشريعه اصفهاني، دروس خارج و سيد ابو تراب خوانساري رجال . قم: عبدالکريم حائري، ميرزا علي اکبر حکيم يزدي (فلسفه و حکمت) و محمد حسن رياضي(هندسه و رياضيات ). تدريس
آيت الله سيد احمد خوانساري ابتدا به تدريس سطوح و آنگاه خارج فقه و اصول پرداخت. علاوه بر آن از اساتيد خط و رياضيات نيز به شمار ميرفت و در تهران طالبان دانش دين در محضرش دروس خارج فقه را ميآموختند. يکي از معاصران وي مينويسد در مسجد مزبور(سيد عزيز الله) به اقامه جماعت و تدريس فقه استدلالي مشغول و تاکنون همه روزه ساعت ده صبح اکثر علماء تهران به مباحثه ايشان حاضر شده و استفاده مينمايند(5) او همواره به مطالب مهم ميپرداخت و جزئيات را به دانش طلبان وا ميگذارد. شاگردانش اکنون نيز از کاوش دقيق ظرايف و زواياي مطلب توسط استاد خويش سخن ميگويند . او در بحث به مباني عالمان گذشته توجه ويژه داشت نظريات آنان را به نقد ميکشيد . از جمله در مباحث او بارها سخنان آقا ضياء و مرحوم نائيني مورد بحث و کنکاش قرار ميگرفت . شاگردان
از حوزه تذريس آية الله خوانساري شاگرداني توانمند و مجتهديني ارزشمند به جامعه علمي و حوزه تقديم شد. برخي از شاگردان او در قم عبارتند از : 1- جلال طاهر شمس2- ستوده
3- شيخ علي پناه اشتهاردي
4- سيد محمد باقر سلطاني
5 - سيد موسي صدر
6- سيد علي منتظري
7- شهيد مرتضي مطهري
8- سيد محمد باقر ابطحي
9- سيد محمد علي ابطحي
10- سيد رضا صدر و
11- سيد عبدالله شبستري . از پرورش يافتگان علمي مکتب او در تهران نيز ميتوان به سيدرضي شيرازي، مجتهدي، محمود انصاري، محمد تقي شريعت مداري، حسن خسروشاهي و ميرزا هادي (حاجي) (متوفي 1377 کربلا) اشاره کرد .
آثار و تأليفات
حضرت آية الله العظمي خوانساري در طول عمر با برکت خود آثار فراوان عمراني و علمي از خود برجاي گذاشتند که بخش عمدهاي از آن شامل آثار علمي و تأليفاتش است . برخي از آنها عبارتنداز : 1- جامع المدارک در شرح کتاب مختصر النافع 6 جلد کتاب، يک دوره فقه استدلالي است که به صورت شرح بر مختصر النافع محقق حلي - متوفاي 1676- نگارش يافته است و بر مسائل فقهي از طريق کتاب و سنت و مدرک اجتهادي استدلال کرده است. مراجعه به آن از دقت نظر و مقام احتياط ايشان ما را مطلع ميسازد؛ همانطور که امام خيمني(ره) در مسئله شطرنج سخن از احتياط و تقواي او در استدلال به ميان آورده، ميفرمايد: شما مراجعه کنيد به کتاب جامع المدارک مرحوم آية الله آقاي حاج سيد احمد خوانساري... در تمام ادله خدشه ميکند. در صورتي که مقام احتياط و تقواي ايشان و نيز مقام علميت و دقت نظرشان معلوم است.(6 ) 2- عقايد الحقه: يک دوره اصول دين استدلالي است که به زبان عربي نگارش يافته است. با روش مستدل مسائل عقيدتي را مطرح ميکند. اين کتاب نيز ميزان احاطه ايشان بر فلسفه و کلام را مبين است . 3- حاشيه بر عروت الوثقي: افکار فکري آية الله خوانساري را مطرح ميسازد . 4- مناسک حج 5- توضيح المسائل 6- رساله علميه فارسي 7- کتاب طهارت 8- کتاب الصلوة و...(7 )
ويژگيهاي اخلاقي
1- زهد و ساده زيستي
او الگوي اخلاق براي نسل ديروز و امروز بود. با داشتن مقام علمي والا هيچگاه اصول اخلاقي را فراموش نميکرد. چنان مهر اهل بيت در جانش نفوذ کرده بود که کردارش نيز بوي علوي ميداد. بعد از گذشت سالها خوشه چينان مکتب سيد از زهد و ساده زيستي او به عنوان مشخصه اصلي زندگي اش ياد ميکنند . با اينکه وي پرداخت شهريه هنگفت طلاب تهران، مشهد، قم و نجف را بر عهده داشت(8 ) هرگز در آنها تصرف نکرد و تا آخرين لحظهاي که در قيد حيات بود، خانهاي هر چند محقر تهيه نکرد و عمرش را در منزل استيجاري گذراند. شاگردان او اکنون نيز از فرشهاي نخنماي خانهاش ياد ميکنند و نشانههاي بسياري از زهد و ساده زيستي در زندگي او را به ما نشان ميدهند.(9 ) 2- احتياط
حضرت آية الله خوانساري، احتياط، را حق مسلم زندگي خود قرار داده بود. آية الله ابو طالب تجليل ميگويد: احتياط او در امور شرعي زبانزد عام و خاص بود. تا آنجايي که وجوهات شرعيه را هرگز در منزل نگاه نميداشت و آن را نزد يکي از تجار امين ميگذاشت و به نيازمندان حواله ميداد تا به اين طريق احتمال هر نوع تصرف در آن پولها از بين برود. در امور سياسي نيز همين شيوه را پيش گرفت 3- تواضع
هر تازه وارد ابتدا با قامت ايستاده او مواجه ميشد. به احترام همه ميايستاد و مخصوصا براي سادات احترام بيشتري قائل بود. به ديد و بازديد تمام علماء ميرفت، هيچگاه در مجلس تکيه نزد و چهارزانو ننشست و کمال ادب و تواضع را مبذول داشت و آنگاه که امام به ايران آمد، باوجود کهنسالي به ديدارش شتافت و پيروزي نور بر سپاه جهل را تبريک گفت .
4- عرفان و کرامات
يکي از فضلاي حوزه علميه آنگاه که از عرفان و کسب مقامات سيد احمد سخن به ميان آمد ماجراي عمل جراحي او را يادآور شد که : سيد طبق اصول استنباطي خود معتقد بود مجتهد و رمجع تقليد هيچ گاه نبايد در حال بيهوشي باشد در غير اين صورت بعد از به هوش آمدن، تمام مقلدين بايد دوباره نيت تقليد از او کنند. به اني خاطر وقتي نياز به عمل جراحي پيدا کرد، اجازه نداد او را بيهوش کنند. سرورهاي از قرآن را شروع کرد. تا سورهاش تمام شد، عمل جراحي نيز پايان پذيرفت بي آنکه نشانهاي از احساس درد در سيماي ملکوتي اش نمايان شود.(10 ) نويسنده محقق محمد شري رازي از قول يکي از معتمدين درباره مقام عرفان و اتصال به ماوراء عالم امکان سيد مينويسد: او صاحب بينش و بصيرت خاص خويش بود... يکي از بازرگانان مورد اعتماد تهران ميگفت: روزي در خدمت ايشان بودم و هيچ کس ديگر نبود آقا ناگاه فرمود: فردي در خانه است و خواستهاي دارد. عرض کردم: اقا کسي زنگ نميزند. فرمود: چرا کسي هست اين پاکت را به او بدهيد تا برود. پاکت را گرفتم و جلو در آمدم، شخص محترمي را ديدم که قدم ميرند. او را صدا کردم و گفتم شما زنگ زديد؟ گفت خير. پرسيدم کاري داريد گفت آري، همسرم بيمار است و براي بستري شدن هشت هزار تومان کسري دارم... پاکت را به او دادم. او همانجا باز کرد و پولها را شمرد. درست هشت هزار تومان بود.(11 ) 5- عدالت
عظمت شخصيت او تا آن حد است که آيت الله العظمي حائري درباره ش ميگفت: اجتهاد را به هر معني تفسير کنيم، آيت الله خوانساري مجتهد بود و عدالت را به هرگونه معني کنيم، او عادل بود.(12) امام رحمة الله عليه نيز آنجا که به جامع المدارک استناد ميکند، به مقام علمي و تقوا و احتياط آيت الله سيد احمد خوانساري اشاره کرده و از او به بزرگي نام ميبرد . شهر ستارهها
در سال 1340 هجري قمري برابر با فروردين 1301 شمسي آيت الله حائري سفري به قم کرد. علماي قم از محضر او تقاضاي اقامت دائمي کردند.(13) بعد از اقامت او در قم، طالبان علم از نقاط مختلف گرد هم آمده(14)، حوزهاي پربرکت و ماندگار در کنار قبر حضرت فاطمه معصومه(س) تشکيل دادند . شش ماه از شکلگيري حوزه ميگذشت، آيت الله العظمي اراکي هم بحث آيت الله خوانساري ميگفت: آيت الله حائري آن روز در جمع عالماني که چون پروانه برگرد او در مجلس درس گرد آمده بودند، گفت: ما ميخواستيم آقاي سيد احمد خوانساري اعلم علماي شيعه باشد و ليکن ايشان قناعت کردند که اعلم علماي اراک باشند.(15 ) اين اظهارات در حالي بيان ميشد که سيد احمد بعد از انتقال حوزه علميه به قم، همچنان در اراک ماندگار شده بود. سيد به محض اطلاع از سخن استاد فرزانه درنگ را جايز ندانست. چه اين سخن گوياي علاقه آيت الله حائري به انتقال او بود. عزم سفر کرد و خود را به پاي درس استاد رساند و در شهر فاطمه معصومه(س) ساکن شد . علاقه و اعتماد شديد آيت الله العظمي حائري مؤسس حوزه علميه قم را ميتوان از لابه لاي رفتارهاي او به دست آورد. به فاصله دو ماه از هجرت ستاره خوانسار به قم، زماني اقامه نماز جماعت خود در فيضيه را به او سپرد و خود، اولين بار پشت سر سيد به نماز ايستاد. اين نهايت احترامي بود که استاد کل حوزه علميه قم ميتوانست در حق سيد احمد خوانساري ابراز کند . بعد از ورود به حوزه مقدس قم در حالي که خود يکي از مدرسان عالي مقام بود، در حوزه درسي، فقهي و اصولي مرحوم آيت الله حائري حاضر شد و در مدت اقامتش در قم فلسفه مشاء، اشارات و اسفار، رياضي و خط نستعليق را نيز آموخت . تا سال 1330 شمسي اقامت او در قم به طول کشيد. و در طي اين سالها شاگرداني در خور در مکتب درسي او تربيت شدند . فصل مبارزه(اقامت در تهران )
علامه شيخ آقا بزرگ مينويسد: در محرم سنه 1370 ه.ق که علامه حاج آقا سجادي وفات کرد اهالي تهران از مرجع کبير آيت الله العظمي بروجردي(ره) تقاضا کردند که شخصيت با کفايتي را به تهران اعزام دارند تا در مسجد حاج سيد عزيز الله اقامه نماز کرده و به امورات ديني مردم بپردازند و مرحوم بروجردي ايشان را به تهران ميفرستاد(16 ). ايشان بلافاصله تمام اشتغالات علمي خود را قطع و به تهران پايتخت حکومت ظلم و جور عزيمت کرد. و در آنجا علاوه بر امامت جماعت مسجد سيد عزيزالله و رفع گرفتاريهاي مردم، به تدريس خارج فقه نيز پرداخت . او مسجد سيد عزيزالله را به پايگاه مبارزه عليه طاغوت تبديل کرد و شاگرداني مکتبي در آن پروراند. فعاليتها و مبارزات سيد در اين دوران گوياي نقش و تلاش او در دوران مبارزاتي است که به پيروزي انقلاب اسلامي انجاميد و از آن روي که اين قمست از زندگاني فرزانه خوانسار در هالهاي از آراء و نظرات گوناگون قرار گرفته در مقاله حاضر رسالت خود ميدانيم، به تفصيل درباره آن سخن گوييم . سايه وحشت
يک و نيم سال بعد از وفات آيت الله بروجردي همزمان با نخست وزيري علم دولت به فکر اجراي انجمنهاي ايالتي و ولايت افتاد. اولين برنامه اصلاحي نخست وزير وقت، علم، در 16 مهرماه 1341 تصويبنامه مربوط به انتخابات انجمنهاي ايالتي و ولايتي که متن آن در شانزدهم همان ماه منتشر شد. بر اساس اين برنامه، نخستين بار به زنان حق رأي داده شد و در کنار آن قيد اسلام از شرايط انتخاب کنندگان و انتخاب شوندگان حذف و سوگند به کتاب آسماني جايگزين آن شد.(17) جو خفگان، فشار روز افزون و سايه وحشت حاکم بر جامعه توسط ساواک و حجم سنگين تبليغات رسانه علماء را به انفعال وا داشته بود. در چنين موقعيتي آيت الله خوانساري به همراه آيت الله بهبهاني که دو مرجع عامه پايتخت بودند اقدامات سلسله داري عليه اين اقدام رژيم انجام دادند. اولين کار اعلاميه مشترکي بود که از مذاکره با اولياء امر خبر ميداد . نحوه اقدام بعدي آيت الله خوانساري پرده از وجود فشار عليه علماء بر ميدارد تا آنجا که ناچار شد تنها با تشکيل مجلس دعا در مسجد سيد عزيزالله افکار عمومي را در جريان خيانتي که روي داده بگذارد. از اين روي اطلاعيهاي صادر و عموم مسلمين را به شرکت در آن مجلس دعوت کرد: در بخشي از اعلاميه آمده بود : مدتي هست آقايان مراجع محترم و علماي اعلام دامت برکاتهم، و جامعه مسلمين از نظر خيرخواهي و مصلحت مملکت وظايف شرعيه را کتبا و شفاها به دولت تذکر دادهاند . متأسفانه تاکنون از طرف مقامات مربوطه ترتيب اثر داده نشده است لهذا به پيروي از حضرت رسول اکرم(ص)، که در مواقع مشکله موفقيت مسلمين را زا خداوند متعال خواستار بود، جامعهاي روحانيون تهران روز پنج شنبه 1 ماه مبارک رجب که از ايام متبرکه است از ساعت 9 - 11 صبح در مسجد آقا سيد عزيز الله مجلس دعا تشکيل خواهد داد ... . الا حقر احمد موسوي الخوانسار(18 ) آيت الله محمد رضا تنکابني و محمد تقي آملي نيز هر يک با اعلاميه جداگانهاي مسلمين را به جمع شدن در مسجد عزيزالله دعوت کردند(19 ). امام خميني(ره) علمدار مبارزه با رژيم فاسد پهلوي که از فشار جهنمي ساواک و دستگاههاي تبليغاتي مطلع بود تحليلي ديگر براي عکس العمل در مقابل لايحه داشت. او در نامه خود به آيت الله فلسفي ضمن اينکه فشارهاي موجود را ميپذيرد بر عجز رژيم از عملي ساختن فشارها و تهديدهايش تأکيد ميکند. از اين رو هر چند اصل اقدام آيت الله خوانساري را ميستايد اما به نحوه برگزاري آن شديدا اعتراض کرده و مينويسد : اعلاميه آقاي خوانساري را ملاحظه کردم و خالي از تعجب نبود. اصل اقدام ايشان بسيار بموقع و لازم است و ليکن کيفيت آن خيلي نارسا و سست است. براي اين مطلب ديني که اساس روحانيت و ديانت و مليت در خطر است مجلس روضه درست کردن و در ضمن آن، اساس ديانت را قرار دادن بسيار موهن است نسبت به مقصد. و از آن بدتر آنکه مسجد سيد عزيز الله را چهار هزار جمعيت مقدس بازاري در آن مجتمع ميشوند(انتخاب ميکنند) و البته ميدانيد دولت از ديانت نميترسد تا از بازاري متدين و دعاي اينها يا نفرين آنها وحشت کند. دولت از مردم فعال و جوان و احزاب و دانشگاه ملاحظه ميکند بايد يک اجتماعي ديني که آقاي فلسفي سخنگوي ديانت اسلام است صحبت کند و آقاي خوانساري از مراجع وقت ميخواهد صحبت کند. در مسجد سيد عزيز الله که حکم صندوقخانه را دارد، نباشد... هيهات من الذله نترسيد ملاحظه نکنيد آقاي خوانساري را نميگيرند، شما را نيم گيرند، دنيا اقتضاء نميکند . اعتراضها و رهنمودهاي امام خميني(ره) به علماء و مراجع موجب شکلگيري اعتراضها و مخالفتهاي علني و عمده علي رژيم شده و به اين ترتيب اولين جوانههاي قيام در پايتخت کفر و ظلم بارور گشت . انتشار اعلاميههاي ديگر با دهها امضاء از طرف علماء و پخش گسترده آن تا حدودي اين نقيصه را بر طرف و تا اندازهاي نظر امام را براي حضور تمام طبقات تعيين کرد . آيت الله فلسفي در اين باره ميگويد: با انتشار اين اعلاميهها آثار شور و شوق و هيجان عمومي تهران را تکان داد به طوري که دانشگاهيان، فرهنگيان، کارمندان و کارگران، تجار و کسبه همه و همه براي فرارسيدن روز پنجشنبه دقيقه شماري ميکردند ... چهار نفر از علماي بزرگ تهران: آيت الله بهبهاني، آيت الله تنکابني، آيت الله خوانساري و آيت الله آملي به اتفاق ساير علماي تهران قصد داشتند تا حصول نتيجه در مسجد سيد عزيز الله متحسن شوند؛ عذرخواهي و پس گرفتن طرح اقدام کرد.(20 ) اما امام خميني دست از مبارزه برنداشت و اعلام کرد؛ تاوقتي دولت رسما لغو تصويبنامه را از طريق جرايد اعلام نکند به مبارزه ادامه خواهد داد . جمعي از علماي تهران و قم در مسحد سيد عزيز الله گرد آمدند و مردم را نيز دعوت به حضور کردند. سرانجام دولت چارهاي جز لغو تصويبنامه انتخابات انجمنهاي ايالتي و ولايتي و اغلام آن در جرائد روز دهم آذرماه 1341 نديد.(21 ) علماي تهران که به سختي توسط ساواک رژيم تحت فشار بودند، ضمن اعلاميهاي به مردم اطلاع دادند که مراسم دعا ديگر برگزار نميشود.(22) چون نخست وزير اعلام کرده است که موضوع تصويبنامه انتخابات انجمنهاي ايالتي و ولايتي طبق تصويب هيئت دولت اجرا نخواهد شد. با اين حال که اعلاميه فوق با امضاء آيات عظام بهبهاني، خوانساري، آملي و تنکابني به در و ديوار نصب شده بود مردم همچنان به طرف مسجد سيد عزيز الله در حرکت بودند آنان در اصالت اطلاعيه ترديد داشتند، از اين جهت اندکي بعد مسجد و اطراف بازار مملو از جمعيت شد. حجة الاسلام محمد تقي فلسفي به مسجد آمد و ضمن خطابه تاريخي و پرشور خود گفت : دولت متوجه شد ديشه احساسات عميق ملت مسلمان ايران بقدري قوي و نيرومند است که شايد در ظرف يک هفته به صورت يک سيل بيان کني ظهور کند و تار و پود افکار ضد اسلامي را يکسره بر باد دهد.(23 ) انقلاب شاه و ملت
يک ماه بعد از ختم حوادث مربوط به انجمنهاي ايالتي و ولايتي که به پيروزي روحانيت شيعه منجر شد، شاه طرح شش مادهاي موسوم به انقلاب سفيد را در 19 دي 1341 اعلام کرد . امام خميني اين بار نيز رهبري مبارزه را برعهده گرفت و اعلاميه تحريم رفراندم را در دومين روز بهمن انتشار داد. در پي آن اعتصاب در بازار تهران آغاز شد. آيت الله خوانساري بازوي تاناي حوزه علميه و مرجعيت شيعه در تهران از ابراز نارضايتي خودداري نکرد. او در اولين اقدام طبق معمول از نصيحت و پيشنهاد مذارکات لازمه، سخن گفت و اين چنين اعلام کرد : ... عموم علماء و مراجع محترم طبق وظيفه شرعي به فکر چاره جويي افتاده و به زبان نصيحت مذاکرات لازمه را نمودهاند و منتظرند هر چه زودتر اولياي امور به نظريات خيرخواهانه آقايان توجه کنند البته مردم را از جريان ماوقع مطلع ميکنند و اطمينان داشته باشند که مقامات روحاني به وظيفه شرعي خود عمل خواهند کرد . الاحقر احمد الموسوي الخوانساري العبد محمد الموسوي البهبهاني عفي عنه(24 ) مردم حاضر در بازار و مغازههاي اطراف با تعطيل بازار به سوي خانه آيت الله خوانساري که نزديک بازار بود به راه افتادند و آنگاه که آيت الله خوانساري به آنان پيوست، به منزل آيت الله بهبهاني رفتند. در آنجا حجة الاسلام فلسفي ضمن حملات شديد به رفراندم تقلبي اعلاميه مشترک آقايان بهبهاني و خوانساري را در تحريم رفراندم که همانجا صارد کرده بودند، قراعت کرد : بسم الله الرحمن الرحيم الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين ولا حول و لا قوت الا بالله العلي العظيم . کليه تصويبنامه هايي که بر خلاف شرع مقدس باشد، حرام و شرکت در آنهاشرکت در امر حرام و در حکم مبارزه با امام زمان ارواحنا له الفداء ميباشد و محرمات الهيه به تصويبنامه و آراي عمومي حلال نميشود، حلال محمد حلال الي يوم قيامة و حرامه حرام الي يوم القيمة . الاحقر احمد الموسوي الخوانساري(25 ) در پي صدور فتواي تحريم که در روز سه شنبه دوم بهمن 1341 جمعيت چند هزار نفري با حضور آية الله خوانساري و علماي اعلام در منزل حضرت آيت الله بهبهاني اجتماع کردند و فتاواي تحريم خوانده شد، جمعيت حاضر از آنان کسب تکليف کردند. در پي آن مقرر شد، بازار به عنوان اعتراض به رفراندوم براي سه روز تعطيل شود و ساعت سه همانروز در مسجد سيد عزيزالله اجتماع کرده ابراز مخالفت کنند. بيانيه جامعه روحانيت تهران حادثه مربوط به عصر آن روز را چنين باز ميگويد : در موقعي که مردم متدين تهران به اتفاق حضرت آيت الله خوانساري و بقيه آقايان علماء به طرف مسجد ميرفتند عده زيادي از افراد پليس و نظامي و جمعي از مأمورين انتظامي دولت با باتوم و قنداقه تفنگ و چوب و چماق به سوي علماء و جمعيت که فاقد هر گونه وسيله دفاعي بودند حمله کرده عده زيادي را مضروب و مجروح کردند و اهانت شديدي به مقامات روحانيت نمودند ... در قم نيز مأموران حفاظت و انتظامي به مدرسه فيضيه هجوم آوردند و به غارت و چپاول و شکستن شيشههاي مدرسه و ضرب و جرح طلاب پرداختند. آيت الله خوانساري نيز از حملات پليس در امان نماند. او همگام با ملت مسلمان به عنوان اعتراض به خيابان آمد و مورد حمله پليس و مأموران امنيتي قرار گرفت و از ناحيه پا مجروح گرديد با اين حال از حمايت منادي تشيع ناب دست بر نداشت.(26 ) حمله وحشيانه نيروهاي امنيتي به مردم و اهانت به ساحت مقدس مرجعيت، مورد خشم و انزجار مرجعيت شيعه و مردم متدين قرار گرفت . آيت الله گلپايگاني ضمن نامهاي به آيت الله سيد احمد خوانساري تلاشهاي او در راه عزت اسلام را ستود و اعلام کرد که تحمل سختيها در راه عزت دين توسط شما زينت صفحات تاريخ خواهد شد. در بخشي از تلگراف آيت الله گلپايگاني که در 26 شعبان 82 ارسال شد آمده بود : متاعبي را که حضرت مستطاب عالي در راه اعلام فتواي صريح دائر به حرمت شرکت در مراجعه به آراي عمومي تحمل فرمودهايد باعث مزيد عزت دين و اعتلاي حکم اسلام و زينت صفحات تاريخ مجاهدات علماي اعلام در راه حفظ اصول ديانت است. (27 ) تظاهرات روز چهارشنبه نيز ادامه يافت. اما شاه که اين بار قصد عقب نشيني نداشت روز چهارم بهمن خود راب ه قم مرکز اصلي انقلاب رساند و يکي از شديدترين سخنرانيهاي خود را در نهايت عصبانيت با توهينهاي بسيار در بين مردم قم و افرادي که از تهران آورده بودند، انجام داد (28 ): به هر حال با ارعاب و جو خفقاني که ايجاد شد رفراندوم در شش بهمن برگزار شد و رقم 5/598/711 موافق و تنها 4115 رأي مخالف اعلام شد. فشار و ارعاب در پي اعلام نتايج افزونتر شد. در طول اين مدت سه روز بازارها تعطيل شد و علما نيز از رفتن به مساجد خودداري کردند . جامعه روحانيت از مبارزه منفي آيت الله خوانساري (نرفتن به نماز جماعت براي اعلام مبارزه) طي بيانيهاي ياد ميکند : به علت مراجعات و تقاضاي حضرت باري عز اسمه همه امور و مشکلات حل شد و آقايان ائمه جماعت بعد از اطلاع از اين که آيت الله خوانساري را نمازگزاران به مسجد بردند به اقامه جماعت و انجام وظايف خود مشغول گرديدند. ولي اين نکته بايد مورد توجه عموم قرار گيرد که عدم رضايت جامعه روحانيت و ملت مسلمان ايران باقي بوده و با خواست خداوند براي حفظ حريم مقدس اسلام در مواقع لازم تا سرحد امکان استقامت خواهند نمود . جامعه روحانيت تهران
هشتم /رمضان المبارک/ 1382 (29 ) رسيدگي به زندانيان
شخصيت سياسي و نفوذ اجتماعي آيت الله خوانساري موجب ميشد در سختترين شرايط که ديگران قدرت ابراز نظر نداشتند وي دست به اعمال نظر بزند. از اين رو آنگاه که گروه عمدهاي از علما مانند حاج باقر قمي، سيد علي نقي تهراني، سيد محمد علي سبط و آيت الله فلسفي در زندان به سر ميبردند به ديدارشان شتافته موجبات آسايششان را فراهم سازد. آيت الله فلسفي در خاطرات خود (ص 278) مينويسد : معلوم شد که در بيرون منعکس شده است وضع ما در زندان چگونه است و بعضي رفتهاند از آيت الله سيد احمد خوانساري خواهش کردهاند که شما برويد و با زندانيها ملاقات کنيد. قصد ساواک اين بود که ما را به جاي مناسبي ببرند و براي آيت الله خوانساري وانمود کنند که جاي زندانيها اينجاست. آنچه شنيدهايد حقيقت ندارد ... پس از آن ملاقات اجازه دادند براي بعضيها که وضع مزاجي خوبي نداشتند از منزل غذا بياورند. (30 ) اقدامات آيت الله خوانساري در رسيدگي به وضع زندانيان و خانواده آنان بيش از آن است که در اين مجال بگنجد با اين حال به ذکر موردي بسنده شد . پانزده خرداد 42 و دستگيري امام
در پي موفقيت در برگزاري رفراندوم و سرکوب اعتراض علما شه احساس کرد توانسته بر نيروهاي مخالف مذهبي جامعه غالب شود بنابراين با استناد به اصل قانون اساسي که، مجلس شوراي ملي نماينده قاطبه اهالي مملکت است، اعلام کرد: نصف جمعيت اين مملکت تا کنون بر خلاف اين اصل مسلم قانون اساسي از حق خود محروم مانده و ما اين آخرين ننگ اجتماعي ايران را در انتخابات آينده برطرف خواهيم کرد.(31 ) در اين برهه از تاريخ مراجع تقليد حوزه علميه قم از امام خيمني، آيت الله گلپايگاني،... و علماي مجاهد پايتخت آيت الله خوانساري، بهبهاني، تنکابني به مخالفت با طرحهاي خائنانه شاه پرداختند هز چند علماي پايتخت بنا بر ملاحظات مصلحتي(حفظ عناصر اسلامي، روحانيت، نفوذ و حضور در مرکز)ناچار از مواضع گاه بي سر و صدا اقدام ميکردند . اين بار نيز حرکت توفنده در قم و از طرف يگانه مرجع بيدار عصر امام خميني صورت گرفت. امام در آستانه عيد نورز سال 1342 عزاي عمويم اعلام کرد و نوشت: دستگاه حاکمه ايران به احکام مقدسه اسلام تجاوز کرده و به احکام مسلمه قرآن قصد تجاوز دارد ... . امام همچنين در جواب سخنراني شاه، سخنان کوبنده سيزده خرداد را در مدرسه ايراد کرد : ايا ما مفت خوريم که مرحوم حاج شيخ عبدالکريم ما وقتي از دنيا ميرفت همان شب آقا زادهاش شام نداشتند يا که مرحوم بروجردي ما وقتي که از دنيا ميروند ششصد هزار تومان بابت شهريه طلبهها قرض باقي ميگذارند؟ ولي آنهايي که بانکهاي دنيا را از دسترنج مردم فقير انباشتهاند کاخهاي عظيم را روي هم گذاشتهاند باز هم ملت را رها نميکنند و باز هم دنبال اين هستند که منافع اين کشور با ره جيب خود و اسرايي برسانند مفت خور نيستند؟ بايد دنيا قضاوت کند...(32 ). شاه کهه از سخنراني امام به شدت عصباني بود، دستور دستگيري ايشن را شخسا صادر کرد. ساعت چهار بامداد پانزدهم خرداد 1342 امام دستگير و به تهران منتقل شد. بررسي عملکرد آيت الله العظمي خوانساري در اين برهه از تاريخ خونبار ميهن اسلامي که جو خفقان بر همه جا حاکم شده بود، به خوبي ميتواند پرده از شهامت او بردارد. او در بخشي از اعلاميهاي که در 1342/3/16 خطاب به عموم ملت مسلمان صادر شد نوشت : انا لله و انا اليه راجعون
مسئولين امنيت کشور با نهايت گستاخي حضرات آقايان مراجع عظام و علماي اعلام دامت برکاتهم را موافق اموري که مباينت آنها با شرع مطهر محرز و مکرر تذکر داده شده است جلوه ميدهند حقير در اين موقع حساس لازم ميدانم اولياء امور را متذکر سازم انجام اينگونه اعمال ضد انساني به حضرات علماء اعلام و قتل و جرح مردم بي پناه نه تنها موجب رفع غاعله نخواهد بود بلکه جز تشديد امور و ايجاد تفرقه و وخامت اوضاع اثر ديگري نخواهد داشت. موجب کمال تأسف است که بايد حريم مقدس اسلام و روحانيت از طرف اولياء امور اين چنين مورد تجاوز قرار گيرد انالله و انا اليه راجعون.(33 ) با انتشار خبر مربوط به دستگيري امام تظاهرات عظيمي در قم به راه افتاد که با دخالت پليس رو به رو شد اين خبر همان صبح به تهران رسيد و با تعطيل شدن بازار تظاهرات بزرگي بر ضد رژيم از جنوب تهران آغاز شد. دانشگاه را نيز اعتراض فراگرفت و اندکي پس از آن آنان به سوي کاخ سلطنتي به راه افتادند.(34 ) تا اواسط اسفند 42 امام همچنان در زندان بود و سرانجام بعد از دو ماه به خانه يکي از تجار تهران انتقال يافت . با اين حال سران اطلاعات و مقامات امنيتي از ملاقاتها جلوگيري ميکردند و سختگيري از خودشان نشان ميداد يکي از فضلاي حوزه از همراهي آيت الله سيد احمد خوانساري در اين لحظات حساس هم خبر داده است او ميگويد: اوايلي که امام در تهران به حالت تبعيد به سر مي بردند و ساواک نسبت به ملاقات با ايشان خيلي سختگيري ميکرد و ليکن افراد ميتوانستند با تحمل زحماتي ايشان را ملاقات کنند. يک روز صبح زود عازم ديدار امام شدم موقعي که به نزديکي منزلي که امام در آنجا تشريف داشتند، رسيدم، مشاهده کردم افرادي که منتظر ملاقات امام هستند به صف ايستاده و به نوبت به محضر امام شرفياب ميشوند با کمال تعجب ديدم که مرحوم خوانساري هم جزء همين افراد ( نفر شانزدهم) به صف ايستاده و منتظر رسيدن نوبت هستند تا با امام ملاقات کنند.(35 ) تبعيد امام
لايحه اعطايي مصونيت سياسي به مستشايران نظامي آمريکا، بار ديگر آتش انقلاب را شعله ور کرد و امام د راعتراض به آن کوبندهترين سخنراني تاريخ خود را ايراد کدر که منجر به تبعيد ايشان در تاريخ 13 آبان 1343 به ترکيه شد.(36 ) آيت الله خوانساري در اين موقعيت، ذخيره و اهرم اصلي حوزه علميه در تهران به حساب ميآمد او با اعلاميهها، گفتهها و در خواستهاي خود حکومت شاه را در فشار قرار داد به صورتي که در ماجراي تبعيد امام خمسني به ترکيه او توانست از موقعيتي که داشت استفاده کند. علماي تهران نيز غالبا اعتراضهاي خود را د رقالب نامه به وي اظهار ميکردند(37) و ابه اين طريق نقش علماي پايتخت را بايد در آن برهه حفظ خود براي حفظ قيام و فشار بر حکم زمان ارزيابي کرد . اولين اقدام آيت الله خوانساري در ارتباط به تبعيد المام خميني تشکيل جلسهاي بود که ضمن ارزيابي اوضاع، اقدامات لازم را مشخص کرد. جلسه در روز 5 شنبه، 21 آبان 43 با حضور علماي طراز او ل تهران، حاج ميرزا احمد آشتياني، حاج سيد احمد خوانساري و شيخ حسين محمد رضا تنکابني در منزل مرحوم آشتياني تشکيل شد و از وزير دربار نيز دعوت به عمل آورد. دست آورد جلسه اعزام سيد فضل الله خوانساري (داماد آيت الله خوانساري) به ترکيه براي ديدار با امام خميني بود. او در 29 آذر 43 امام را ملاقات کرد و نامه هايي را که با خود آورده بود تسليم امام کرد.(38 ) تبعيد به عراق فعاليتهاي علني و پشت پرداه آيت الله خوانساري راز سکوت او را آشکاري ميسازد و با اين اهرم در صدد بود تا وسيله آزادي يگانه رهبر شجاع شيعه را فراهم سازد. ستاره خوانسار به خوبي ميتوانست از عهده آن برآيد و از اهرم سکوت استفاده کند. تا آنجا که شاه طي پيامي شفاهي به آيت الله العظمي خوانساري توسط شريف امامي در 44/6/17 گفت: خميني را به عراق ميفرستم يا به ايران بر ميگردانم.(39 ) آيت الله خوانساري طي تلگرامي در مهرماه 1344 خوشحالي خود ا زانتقال امام به نجف را اينگونه ابراز داشت : بشارت تشرف حضرت عالي به عراق موجب مسرت؛ دوام تأييدات در ظل مبارک ولي عصر(عج ) از خدا مسألت و ملتمس دعا هستم . احمد الموسوي الخوانساري(40 ) قانون خانواده
آيت الله خوانساري با تمام گرفتاريهايي که اوضاع متشنج و در حال انقلاب ايجاد کرده بود، هرگز از مرکز قانونگذاري (مجلس) و امور داخلي کشور غفلت نکرد. در سال 1345 وقتي دولت لايحهاي به عنوان حمايت از خانواده تسليم مجلس کرد او با مطالعه دقيق به اشتباهات فاحش قانون گذاري اشاره کرد و نوشت : راجع به لايحه خانواده مجلس شورا شده است. بعد از ملاحظه آنچه در آن درج شده است ظاهرا حدود دوازده ماده آن بر خلاف احکام اسلامي ميباشد. حقير تلگراف نمودم به جهت مجلس از قرار مسموع انتشار انتشار پيدا کرده امضاي حقير راجع به اين لايحه . نميدانم اين افتراء و کذب محض از چه محلي ناشي شده است خداوند تبارک و تعالي همگي را از شر در اين دوره حفظ نمايد احمد الموسوي الخوانساري(41 ) حادثه 19 دي
اين حادثه با انتشار مقاله توهينآميز عليه امام خميني در روزنامه اطلاعات 18 ديماه 56 که بنا بر نظر محققان شخصا توسط شاه دستور تهيه آن داده شد، آغاز گشت. در بخشي از اين مقاله آمده بود : مالکان که براي ادامه تسلط خود همواره از ژاندارم تا وزير و از روضه خوان تا چاقوکش در اختيار داشتند وقتي با عدم توجه عالم روحانيت و در نتيجه مشکل ايجاد هرج و مرج عليه انقلاب روبرو شدند و روحانيون برجسته معاصر حاضر به همکاري با آنها نشدند در صدد يافتن يک روحاني بر آمدند که مردي ماجراجو، بي اعتنا و وابسته و سرسپرده به مراکز استعماري و بخصوص جاه طلب باشد و بتواند مقصود آنها را تأمين نمايد و چنين مردي را يافتند.(42 ) انتشار اين مقاله که دروغ و دغل بازي سياسي سراپاي آن را پوشانده بود خشم عمومي خصوصا مردم قم را فراگرفت. درسها تعطيل شد و طلاب به منزل مراجع حرکت کردند و پس از تأييد حرکت خود از طرف مراجع در مسجد اعظم قم اجتماع کردند . با اين حال حادثه فرداي آن روز يعني صبح دوشنبه 19 دي روي داد. بازارها تعطيل شد و مردم شهر را يکپارچه بر عليه شاه بسيج کردند و مزدوران شاه اين قيام انقلابي را به خاک و خون کشيدند. پيامي که امام در اينباره صارد کرد، نويد بخش سرنگوني رژيم شاهنشاهي بود؛ با بهانه مختصري که مأمورين ايجاد کردند مرکز تشيع و حوزه فقاهت اسلام را در جوار مرقد پاک فاطمه معصومه(س) بست... من به ملت ايران با اين بيداري و هوشياري و با اين روحيه قوي و شجاعت بي مانند نويد پيروزي ميدهم...(43 ) آيت الله خوانساري در اين زمان چيزي بيش از 89 سال از سنشان ميگذشت. او ديگر نميتوانست همانند واقعه انجمنهاي ايالتي و ولايتي همراه مردم در کوچه و بازار حاضر شود به اضافه اين واقعيت که از ابتدا نيز علماء قم از وي همواره ميخواستند در مواقع اضطراري به مذاکره و گوشزد کردن وظيفه و انحرافهاي حکومتي با اولياء امر بپردازيد اين بار نيز علماء از وي خواستار ايفاء نقشي بودند. آيت الله سيد عبد الله شيرازي مينويسد : ... اينجانب طي نامهاي که به حضرت آيت الله خوانساري دامت برکاته، داشتم، خواستار شدم که به مقامات مربوطه تذکر دهند که وظيفه آنان است از روحانيت و احکام دين تجليل نمايند و ايادي مرموزي که نسبت به آنان تعدي و تجاوز مينمايند کوتاه نمايند(44 ). حضرت آيت الله گلپايگاني نيز طي نامهاي به ايشان خواستار مذاکره و اخطار به مسئولين شد و اينگونه نوشت : ... مستدعي است به مئولين امور اخطار نماييد که مسؤليت اين حوادث فجيعه که هم اکنون با دستگري و تبعدي بعضي طلاب محترم و سلب آزادي از مردم ادامه دارد، متوجه آنها است. و در برابر خداوند متعال مسئول هستند و جوابي نخواهند داشت...(45 ). آيت الله خوانساري اين بار نيز با مقامات وقت مذاکره کرد و طي نامهاي در 56/10/27 به آيت الله مرعشي نجفي در قم نوشت : از جهت وقوع حادثه در حوزه همگي مکدر و شديدا متأثر، با مقامات مربوطه مذاکره شد...(46 ) ديدار با امام
طوفانهاي شديدي که تا سال 1357 همواره در حال وزيدن بود، بالاخره بنيان سلطه پهلوي را از ريشه کند. امام خميني در صبح روز 5 شنبه 12 بهمن 1357 وارد ايران شد و در مدرسه رفاه تهران اقامت گزيد . آيت الله سيد احمد خوانساري با کهولت سن در حاليکه نود سالگي خود را پشت سر ميگذاشت در مدرسه علوي شماره 1 به حضور امام شتافت. آيت الله خلخالي در اين باره ميگويد : به خاطر دارم که اوايل قيام آيت الله خوانساري... بعد از نماز مغرب و عشاء براي ديدن امام به دبيرستان علوي شماره 1 آمده بود(47 ). غروب ستاره خوانسار
بيش از 96 سال از عمر پربرکت آيت الله خوانساري ميگذشت يک هفته قبل از وفات آيت الله العظمي خوانساري اطرافيان را زا وفات خود آگاه ساخت و بر بالين نهاد.(48) تا اينکه بعد از يک عمر تلاش در عرصههاي گوناگون اخلاقي، معنوي، سياسي و اجتماعي در اولين ساعات بامداد روز 63/10/29 مطابق با 27 ربيع الثاني 1405 نداي حق را لبيک گفت . دروس حوزههاي علميه تعطيل و از سوي دولت وقت يک هفته در سراسر کشور عزاي عمومي شد و بازار تهران نيز به مدت سه روز تعطيل شد. با احترام و استقبال مردمي با شکوه پيکر مطهرش را به قم آوردند و بعد از تشيعي بي نظير حضرت آيت الله العظمي گلپايگاني نماز ميت خواند و در کنار مرقد مطهر حضرت فاطمه معصومه(س) به خاک سپرده شد.(مزار او کنار قبر علامه طباطبايي قرار دارد.) امام خميني در بخشي از پيام خود به مناسبت رحلت ستاره آسمان فضائل سيد احمد خوانساري، نوشت : اين عالم تجليل و بزرگوار و مرجع معظم که پيوسته در حوزههاي علميه و مجامع متدينه، مقام رفيع و بلندي داشت و عمر شريف خود را در راه تدريس و تربيت علم و عمل به پايان رسانده حق بزرگي بر حوزهها دارد . چه که با رفتار و اعمال خود و تقوا و سيره خويش پيوسته در نفوذ مستعده مؤثر و موجب تربيت بود.(49 ) آيت الله گلپايگاني نيز در بخشي از اعلاميه خود زواياي گوناگوني از فضائل او را بيان کرد . ... با کمال تأسف رحلت مرجع عاليقدر، بقية السلف و اسوه فضائل و تقوا و فقيه اهل بيت(ع)، حضرت آيت الله آقاي حاج سيد احمد خوانساري(ره) را به آستان اقدس حضرت بقية الله(عج) و به محاضر علماي اعلام و حوزههاي علميه و به عموم ملت مسلمان و شيعه جهان تسليت عرض ميکنم. آن فقيه روحانيت در علم و عمل و مخالفت هوي و اطاعت مولي و ترک اقبال به دنيا و انقطاع الي الله و جامعيت علمي و تدريس و تأليف عبادت و تواضع در بيش از نيم قرن مشار بالبنان و مسلم بود...(50 ) 1- از وي کتابي درباره ابو بصير بر جاي مانده است . 2- نور علم، شماره 18، ص12 . 3- آينه دانشوران، ص489 و 490 . 4- مکتب الاسلام، سال 24، شماره 11، ص1 و 2 . 5- مشاهير دانشمندان اسلام، ج4، ص383 . 6- پاسخ امام به نامه آقاي قديري، 1367/7/2 . 7- آيينه دانشوران، ص489 . 8- ماهانه سيصد هزار تومان شهريه طلاب ميداد.مشاهير دانشمندان اسلام، ج4، ص384 . 9- دوست فاضل و محقق گرانمايه آقاي ناصر الدين انصاري قمي در تحقيقات خود راجع به سيد احمد خوانساري فرازهاي زيبايي از زهد و... سيد را ياد آور شده است. مقاله حاضر با همياري خالصانه ايشان فراهم آمد . 10- به نقل از شيخ ابراهيم قضمفري . 11- کرامات صالحين، ص319 و 310 . 12- نور علم، ش8، ص15 . 13- برخي از علماي قم که قبل از ورود آيت الله العظمي حائري در قم بودند عبارتند از : ميرزا محمد ارباب، محمد فيض، ابوالقسم بن محمدکريم، محمد کبير، سيد فخر الدين سيدي، حسن فاضل، محمود روحاني، احدي حکمي، مير سيد محمد، سيد محمد تقي رضوي، علي اکبر اردکاني يزدي، سيد حسين کوچه حرمي، شيخ محمد حسين، شيخ حسن نويسي، ملا محمود، ميرزا جواد ملکي تبريزي، محمد تقي بافقي و ... شرح احوال حضرت آيت الله العظمي اراکي، رضا استادي، ص66 تا 77 را مطالعه کنيد . 14- برخي از مهاجرين از حوزه اراک به قم عبارتند از : آيت الله العظمي اراک، محمد رضا گلپايگاني، روح الله خميني، محمد تقي خوانساري، سيد احمد خوانساري، شيخ اسماعيل چاپنقي، حسن فريد اراکي، ميرزا محمد علي اديب تهراني، ابوالفضل زاهدي، هدايت الله گلپايگاني، مير سيد محمد، عبدالحسن صاحب الداري، ريحان الله نجفي گلپايگاني، شيخ محمد بن ملاعلي چپلقي، حسن فريد گلپايگاني، سيد محمد بن حاج ميرزا هدايت الله حائري گلپايگاني، سيد کاظم موسوي گلپايگاني، خليل کمرهاي، شيخ عباس تهراني و ... همان، ص53 تا 64 . 15- نور علم، ش11، ص64 . 16- نقباء البشر، ج1، ص462 . 17- داستان انقلاب، محمود طلوعي، ص.192 آيت الله فلسفي در خاطرات و مبارزات خود ميگويد : شايد در زمان حيات آيت الله بروجردي دولت به فکر اجراي قانون انجمنهاي ايالتي و ولايتي به صورت دلخواه خود بود ليکن جرأت انجام آن را نداشت تا بالاخره يک سال و نيم بعد از فوت ايشان در حالي که تنها چند ماهي از نخست وزيري علم گذشته بود و مجلس شورا و ثنا هم با شروع نخست وزيري اميني منحل شده بود، دولت علم از فرصت استفاده کرد و در اوايل پاييز 1341 تصوبنامهاي گذراند که طي آن در قانون انجمنهاي ايالتي و لايتي قيد اسلام و ذکوريت حذف ميگرديد. روزنامه جمهوري اسلامي، 13 آبان 1376. 18- اين اعلاميه مربوط به نه آبانماه است.نهضت روحانيون ايران، ج3، ص138، اسناد انقلاب اسلامي، ج1، ص.50 اولين اطلاعيه او در صفحه 132 اسناد انقلابي ثبت شده است . 19- همان، خاطرات و مبارزات حجة الاسلام فلسفي، روزنامه جمهوري، ش31 . 20- همان، ص196 . 21- همان، ص197 . 22- اسناد انقلاب اسلامي، ص.52 اين اطلاعيه به امضاء آيات عظام بهبهاني، خوانساري، تنکابني و محمد تقي آملي رسيده است . 23- نهضت روحانيون ايران، ج3، ص155 و 156 . 24- همان، ص207 و اسناد انقلاب اسلامي، ج1، ص58 . 25- اسناد انقلاب اسلامي. ج1، ص59 . 26- همان، ج4، ص20 . 27- همان، ج1، ص61 . 28- بررسي و تحليلي از نهضت امام خميني، ص265 تا 263 . 29- اسناد انقلاب اسلامي، ج4، ص27 . 30- خاطرات حجة الاسلام فلسفي، ص278 . 31- داستان انقلاب، ص203 . 32- همان، ص210 . 33- نهضت روحانيون، ج4، ص110 و 111، اسناد انقلاب اسلامي، ج1، ص120 و 121. 34- داستان انقلاب، ص214 . 35- نور علم، شماره8، ص15 . 36- داستان انقلاب، ص223 تا 224 . 37- نهضت امام خميني، ج2، ص 22 و 23 و 42 . 38- همان، ص51 . 39- همان، ج2، ص99 و 100 . 40- اسناد انقلاب اسلامي، ج1، ص293 . 41- همان، ص303 . 42- تاريخ سياسي معاصر ايران، مدني، ج2، ص243 تا 245 . 43- پيام انقلاب، ج1، ص195 تا 194 . 44- نهضت روحانيون، ج7، ص47 و 48 . 45- اسناد انقلاب اسلامي، ج1، مربوط به سند تاريخ، 1356/10/22 . 46- همان، ج1، ص416 . 47- روزنامه سلام، 1371/2/17، خاطرات آيت الله خلخالي . 48- گنجينه دانشمندان، ج9، ص150 - از وي تنها يک پسر به نام سيد جعفر باقيمانده است . 49- نور علم، ش8،ص17 . 50- همان