نگاهى به مناظرات توحيدى در احاديث نبوى(ص) - نگاهی به مناظرات توحیدی در احادیث نبوی (ص) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

نگاهی به مناظرات توحیدی در احادیث نبوی (ص) - نسخه متنی

محمود واعظی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

نگاهى به مناظرات توحيدى در احاديث نبوى(ص)

محمود واعظى

دانشكده الهيات و معارف اسلامى

چكيده:

آزادى بحث و انتقاد يا مناظره در مسائل دينى از ويژگيهاى فرهنگ اصيل اسلامى است. پيامبر اكرم(ص) در امر دعوت مشركان و ساير اديان به آيين اسلام، از روش مناظره براى تضارب آراء و پويايى انديشه ها و انگيزش عقول مخاطبان بهره مى‏گرفته‏اند كه بخشى از آن در كتابهاى حديثى به ما رسيده است. در اين مقاله مجموعه مناظرات توحيدى رسول اكرم(ص) از جهات مختلف مورد بررسى قرار گرفته و ضمن ارزيابى مخاطبان، بيشتر موضوعات طرح شده در جلسات مناظره با آنان نيز به تفكيك، استخراج گرديده‏است.

كليد واژه‏ها: مناظره، احتجاج، توحيد، شرك.

مقدمه

اسلام در ميان ساير اديان و مكاتب، به اصل رويارويى‏هاى دينى توجه ويژه‏اى مبذول داشته و روش مناظره را در امر دعوت و تبليغ با شرايط و ضوابط خاصى پذيرفته‏است. مناظره واجد شرايط نه تنها مورد تأييد قرار گرفته، بلكه ضرورت به كارگيرى آن در بسيارى از آيات كريم قرآنى مطرح شده و نقش ارزنده آن در بيدارى و تبيين حق از باطل در عصرها و شرايط گوناگون زندگى انبياى الهى مورد نقد، بررسى و تحليل قرار گرفته‏است؛ چندان كه مى‏توان ادعا كرد كه همه رسولان الهى، به نوعى از مناظره و احتجاج در امر دعوت الهى بهره مى‏گرفته‏اند (مؤمنون/23، هود/27، اعراف/73، يس/78، انعام/80؛ نيز نك: جوادى آملى، جم). قرآن كريم به صراحت رسول گرامى اسلام را براى به كارگيرى آن دستور فرموده است كه: ادْعُ اِلى سَبِيلِ رَبّكَ بالْحِكْمَةِ وَالمَوْعِظَةِ الحَسَنَةِ وَ جادِلْهُم بِالَّتى هِىَ اَحْسَنُ اِنَّ رَبَّكَ هُوَ اَعْلَمُ بِمَن ضَلَّ عَن سَبِيلِهِ وَ هُوَ اَعْلَمُ بالمُهْتَدينَ (نحل / 125). بدون شك اين سه واژه حكمت، موعظه و جدال به احسن، مربوط به طرز سخن گفتن است و رسول اكرم (ص) مأمور شده تا دعوت خدا را به اقتضاى مخاطب ازطريق برهان، خطابه و جدل شايسته بكار بندد (نك: طباطبايى، 12/371).

قرآن كريم شيوه الگويى مناظره را به درون جامعه اسلامى منحصر نكرده بلكه آن را براى رويارويى به غير مسلمانان نيز تعميم داده است: وَ لا تُجَادِلُوا اَهْلَ الكِتابِ اِلا بِالَّتى هِىَ اَحْسَنُ (عنكبوت/46) كه جز به شيوه‏اى نيكو و ضابطه‏مند به گفتگو اقدام نكنيد چراكه مواجهه نامطلوب و غير منطقى حاصلى جز افزودن بدبينى و تعصب ندارد، چنانكه قرآن كريم فرمود: وَ لَوْ كُنْتَ فَظاً غَلِيظَ القَلْبِ لانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ (آل عمران/ 159).

مناظره ابراهيم با نمرود و بت‏پرستان روزگارش (بقره/258، انبياء/62-67) و نوح با قومش كه او را به كثرت بحث و استدلال متهم كردند (هود/32) و بسيارى از آيات ديگر، همه روشنگر اين نكته است كه اسلام نه تنها مشروعيت و حجيت آن را پذيرفته بلكه بر فرهنگ سازى آن به عنوان روش برتر در مجادلات و منازعات فكرى - عقيدتى تأكيد ورزيده است. قرآن برخلاف روشهاى معمول و جارى بين علما كه پيوسته مطالب خود را حق و مطالب طرف مقابل را نادرست مى پندارند با صراحت اعلام مى كند كه در جهت پرهيز از هرگونه شتابزدگى در ديدگاهها بايسته است تا از هر نوع پيشداورى و ذهنيت پرورى نسبت به طرف مقابل پرهيز شود: وَ اِنَّا اَوْ اِيَّاكَمْ لَعَلى‏ هُدىً اَوْ فى ضَلالٍ مُبِينٍ (سبا/24(

سيره رسول اكرم(ص) و ائمه معصومين(ع) نيز مبين و مؤيد اين روش قرآنى است و گفتگوها و مناظرات آنان در كتابهاى روايى فراوانى بما رسيده است. بيشتر اين نوع مطالب در كتابهاى حديثى با عنوان احتجاجات ذكر شده است مثلاً «باب احتجاجات الرسول»، «باب احتجاجات اميرالمؤمنين» اين عنوان شامل هر نوع رويارويى بحث انگيز مى شود، اعم از رويارويى هايى كه از طرف افراد حق جو و پژوهشگر در جهت كشف حقيقت يا در فضاى آكنده از خصومت و لجاج توسط فرد يا گروه معاند در برابر امامان(ع) تحقق مى‏يافته است؛ و اعم از اين كه در زمان رسول اكرم(ص) ضمن حادثه نزول وحى بوده يا غير آن. از اين رو، احتجاجات رسول اكرم(ص) هم در آيات قرآنى ذكر شده و هم در احاديث فراوانى روايت شده است.

نكته ديگر آنكه اين روايات در منابع متعددى ذكر شده كه از نظر اعتبار و حجيت در سطح يكسانى قرار ندارند. حديث پژوهان در اين زمينه تحقيقات زيادى به عمل آورده‏اند. اين مسأله گرچه از جايگاه مهم و با ارزشى برخوردار است؛ اما اولاً خود بحث مستقلى است كه از موضوع اين مقاله بيرون است. ثانياً ثمره بررسى حجيت روايات، بيشتر در حوزه مسائل فقهى است، در حالى كه حوزه موضوعى مناظرات رسول اكرم(ص) مباحث عقيدتى است كه تعبد و انقياد در آن راه ندارد ، بر اين اساس مبناى گزينش و اعتماد ما در تحليل روايات ، مواردى است كه از معيارهاى تأييد و موافقت با عقل، عدم تعارض مطالب و مفاهيم آن با قرآن و سنت قطعى رسول اكرم(ص) و معصومان(ع) برخوردار بوده و از انگيزه هاى مؤثر در جعل و وضع به دور باشد.

موضوع اين مقاله محدود به مناظراتى است كه بر محور مسأله مهم و اساسى توحيد و شرك مطرح شده است.

اصل توحيد در مناظرات نبوى (ص)

شناخت اهميت و جايگاه اصل توحيد در رويارويى‏هاى رسول گرامى اسلام(ص) و شرك ستيزى معارف الهى كه در قالب آيات و روايات از رسول اكرم (ص) ارائه شده در گرو دو امر است:

1) درك و شناسايى نقش محورى اصل بنيادين توحيد در مجموعه تعاليم اسلامى؛

2) شناخت فرهنگ دينى غالب بر جامعه زمان بعثت.

فضاى سراسر شرك آلود شبه جزيره عربستان در قالبهاى متعصب عصرجاهليت از يك سو و ماهيت شرك ستيز و توحيدى آيين جاودان اسلام از سوى ديگر، زمينه و بستر موضوعات دعوت اسلامى و رويارويى هاى رسول گرامى اسلام را پى‏ريزى كرد. بر همين اساس اكثر موضوعات مطرح شده در مناظرات پيامبر(ص) با دهريان، مشركان، نصارى و يهوديان را مباحث خداشناسى، يكتاپرستى، نفى فرزند داشتن خدا، و نفى اتحاد خداوند يا خالق يا مخلوق تشكيل داده است.

حجم مناظرات توحيدى نبوى(ص)

گرچه احاديث فراوانى توسط اهل سنت و شيعه از پيامبر اكرم(ص) نقل شده و منابع و متون تاريخى از اخبار، غزوات، سيره و آداب مختلف آن حضرت، سرشار است، اما از اين همه، احتجاجات توحيدى سهم زيادى ندارند. محمدباقر مجلسى با بهره‏گيرى از بيش از 83 مأخذ روايى، تنها مجلدات نهم و دهم كتاب بحارالانوار را به عنوان احتجاجات اختصاص داده كه از اين ميان ، تنها در پايان جلد نهم، مناظرات نبوى (ص) را نقل كرده است (مجلسى، 9). اين روايات كه بيشتر از تفسير منسوب به امام حسن عسكرى(ع)، احتجاج طبرسى، خرايج، علل الشرايع، امالى شيخ صدوق و اختصاص شيخ مفيد، گردآورى شده مجموعاً حدود صد صفحه قطع عادى را به خود اختصاص داده‏است.

با توجه به فضاى فكرى حاكم بر شبه جزيره و اصالت مسائل زيربنايى و اعتقادى اسلام، بيشتر روايات اين مجموعه درباره موضوع توحيد وشرك رقم خورده است. از اين گذشته، روايات ارزشمند ديگرى هم به طور پراكنده در برخى ديگر از جلدهاى بحارالانوار از جمله در جلد چهارم كتاب توحيد آمده كه صورت احتجاج و مناظره دارد، ولى با عنوان «احتجاجات» نيامده است (مجلسى، 4/106-107).

انواع مناظرات توحيدى رسول اكرم (ص)

با بررسى و تحليل متون و نصوص روايات نقل شده در باب احتجاجات الرسول، مى‏توان مناظرات پيامبر (ص) را از جهات گوناگون دسته بندى كرد. در نگاه كلى به مجموعه مناظرات ايشان، شش بخش از اين مجموعه بيشتر جلب توجه مى‏كند كه جداگانه و با شرحى كوتاه مطرح مى‏شود:

1- از نظر تعداد مناظره‏گران

مناظرات فردى: شامل مناظراتى است كه طرف مناظره تنها يك فرد بوده‏است؛ مثل مناظره عبدالله بن سلام كه طبق نقل شيخ مفيد (الاختصاص، 42)، صبح يك روز دوشنبه پس ازنماز فجر، خدمت حضرت رسيد و گفت: السلام‏عليك يا محمد. حضرت فرمود: «و على من اتبع الهدى و رحمة الله و بركاته». آنگاه خود را معرفى كرد. حضرت پس از چند سؤال مقدماتى به او اجازه ورود به بحث دادند. آنگاه مناظره‏اى مفصل درگرفت كه گزارش آن طى حدود هشت صفحه در اختصاص شيخ مفيد آمده است و از مناظرات بسيار جالب و خواندنى به شمار مى‏رود.

مناظرات گروهى: كه طرف مناظره متعدد بوده است. مناظرات گروهى خود بر دو نوع بوده است:

گروهى كه از يك فرقه دينى بودند؛ مانند مناظره گروهى از يهوديان كه پس از اعتراض نسبت به آيه 7 از سوره جمعه و 96 از سوره بقره و پاسخ قاطع و جامع حضرت، اظهار داشتند: «اگر شما و برادرتان على مستجاب‏الدعوه‏ايد، دعا كنيد فرزند رييس ما كه به بيمارى جذام و پيسى گرفتار آمده و همه از نزديك شدن به او تنفر دارند، شفا پيدا كند».

مناظره اين گروه يهودى با پيامبر(ص)، كه توسط امام حسن مجتبى(ع) نقل شده، بسيار عبرت‏آموز، عميق و پرمحتواست (نك: تفسيرالامام، 443).

گروهى كه از فرقه‏هاى دينى براى مناظره حضور مى‏يافتند مانند: مناظره بسيار هيجانى و ارزنده‏اى كه با حضور 25 نفر از 5 طايفه يهود، نصارى، مشركان، ثنويان و دهريان در خدمت رسول اكرم (ص) انجام شد و حضرت طى بحث و مناظره طولانى تمامى آنها را مجاب ساختند و در بحث با هركدام از آنان با طرح اشكالات و استدلالات بديع و روشن و قانع كننده، آنان را محكوم و به اعتراف به نادانى خود ناگزير كردند، و طبق نص روايت در پايان، هركدام به نحوى اظهار كردند: «سننظر فى امورنا» يعنى: در آرا و نظراتمان تأمل خواهيم كرد. يا مى‏گفتند: «ما رأينا كاليوم مجادلاً و لا مخاصماً ». تاكنون چنين مناظره‏گر و جدال كننده‏اى نديده بوديم (طبرسى، 1/21). اين مناظره در تفسير الامام(ع) طى سيزده صفحه به تفصيل آمده‏است (ص 530-543).

2- از نظر استدلال

مناظراتى كه با مخالفان و مستكبران انجام مى‏شد و از آغاز تا پايان با استدلالات و مباحثات متنوع و متفاوت دو طرف همراه بود؛ مانند مناظره گروهى از مشركان كه به سركردگى عبدالله بن ابى اميّه مخزومى به قصد محكوميت و سركوبى امر رسالت حضرت رسول اكرم (ص) آغاز شد و مشركان با گستاخى تمام براى مخاصمه و مجادله با ايشان حاضر شدند. اين مناظره طى يازده صفحه در بحارالانوار به نقل از تفسير منسوب به امام حسن عسكرى(ع) از امام دهم روايت شده است (ص 501). به بخشى از اين مناظره در آيات 90-93 سوره مبارك اسراء اشاره شده است.

مناظراتى كه با دگرانديشان حق‏جو انجام شده‏است. در اين مناظرات طرف مقابل، غالباً افرادى حقيقت‏جو بودند كه كوشش مى‏كردند شخصيت و چهره‏اى را بيابند كه بشارت ظهورش را در كتب عهدين خوانده بودند. آنها با طرح سؤالاتى مشخص از جانب علما و براساس نصوصى كه در اختيار داشتند، در جست و جوى فردى عالم به اسرار و خفيات عالم هستى و عبد صالح و پيامبر موعود بودند و با ارائه مجموعه‏اى از آن سؤالات، صرفاً در مقام اخذ پاسخ و تطبيق نشانه‏هاى نبوت با گفتار و رفتار ايشان برمى آمدند. در اين نوع، مناظره گران اغلب مقهور و مجذوب كرامات، سجايا و فضايل ارزشمند و علوم وحيانى حضرت مى‏شدند و خبرى از مخاصمات و مجادلات طرفينى در ميان نبود، بلكه پس از طرح چند سؤال، با علاقه و اشتياق فراوان چونان شاگرد، از محضر حضرت (ص) بهره مى‏بردند. اين شيفتگيها در نهايت به تسليم قلبى آنان منجر مى‏شد(نك: شيخ مفيد، الاختصاص، 42-50).

3- از نظر ارائه معجزه‏

اين نوع مناظرات خود بر دو بخش است:

بخش اول مناظراتى است كه سير طبيعى بحث و استدلال به جايى مى‏رسيد كه لازم بود پيامبر(ص) براى اتمام حجت و اقناع خصم، معجزه‏اى ارائه كنند. در برخى موارد اساساً طرف مقابل از ابتداى بحث، با هدف ديدن جلوه‏اى از اعجاز يا به منظور تطبيق شنيده‏ها و مطالعاتش از كتابهاى پيشين، در جلسه مناظره، حضور مى‏يافت. نمونه‏هاى بسيارى از اين نوع، در كتب روايى نقل شده‏است؛ از جمله: معجزه شفاى فرزند رييس قوم يهود كه پس از مناظره در جهت اثبات حقانيّت پيامبر(ص) و على(ع) و مؤمنان انجام شد (همان، 443).اعجاز ديگرى كه در پايان مناظره‏اى بسيار پرشور روى داد، اعتراض يهود و در خواست آنها براى اثبات خبر قرآنى نسبت به قسى بودن يهود و به شهادت گرفتن كوه و صخره بر اين مدعا بود (همان، 113-115).

اين نوع مناظرات، بيشتر با قوم سرسخت و كينه توز يهود انجام مى‏گرفت كه با ذهنيتى معاندانه به سراغ پيامبر(ص) مى‏آمدند. از جمله ماجراى ايمان آوردن عبدالله بن سلام عالم يهودى است كه پس از اظهار ايمان گفت: من قومم را مى‏شناسم، اگر از اسلام آوردن من مطلع شوند، قصد جانم خواهند نمود. از اين رو قرار شد او در منزل حضرت(ص) مخفى شود و پس از ورود قوم يهود و اقرار گرفتن حضرت از آنها نسبت به وى، از پشت پرده بيرون بيايد و شهادتين را در حضور آنان، مجددا بر زبان جارى كند. عجيب آنكه در همين مجلس برگزيدگان يهود ابتدا به عالم و عالم‏زاد بودن و پارسايى عبدالله بن سلام گواهى دادند، ولى پس از شنيدن خبر ايمان وى، او را به جهل و حماقت منسوب كردند (تفسيرالامام، 460؛ مجلسى، 9/327).

نوع ديگر مناظراتى است كه با بحث و استدلال يا بدون آن به پايان مى‏رسيد و به ارائه معجزه نمى‏انجاميد. از جمله اين مناظرات كه بيشتر با غير يهود انجام مى شد، مى‏توان از مناظره حضرت (ص) با ثنويان ياد كرد كه گفتند صانع جهان، نور و ظلمت است و چنين علت آوردند كه ما اشياء را در جهان از دو صنف يافته‏ايم، خير و شر و اين دو را ضد هم ديده‏ايم و نتوانسته‏ايم قبول كنيم كه فاعل يگانه، هم شى و هم ضدش را ايجاد كرده باشد و از اين رو براى هر كدام فاعل، و خالقى جداگانه قائل شده‏ايم. پيامبر(ص) در پاسخ فرمودند: «مگر رنگها با يكديگر ضد نيستند. آيا هركدام خدايى دارند؟ پس چرا به تعداد رنگها به خالق قديم قائل نشده‏ايد ؟!» با شنيدن اين مطالب مستدل، صريح و روشن، همه ساكت شدند. حضرت در ادامه مناظره، استدلالات بسيار روشن‏ترى را همراه با مثالهاى متعدد بيان فرمودند كه در عين جامعيت بسيار ساده و خواندنى است (نك: تفسيرالامام، 537؛ طبرسى‏1/23).

4- از نظر نتيجه

اين گونه مناظرات هم دو بخش است: بخش اول مناظراتى است كه در آنها طرف مناظره پس از استدلال و گفت‏وشنود ايمان مى‏آورد و تسليم سخنان و استدلالات پيامبر(ص) مى‏شد.از آن جا كه اين استدلالات از نوع بديهيات و يقينيات بود و بر وجدانيات و عقل سليم استوار بود، دلهاى آماده و حق‏جو در اولين گفتگوها تحت تأثير واقع مى‏شد و ايمان مى‏آورد. عبدالله بن سلام، پس از اتمام جلسه مناظره و درك حقيقت گفت: «اشهد ان لا اله الا الله وحده لا شريك له و أشهد انّ محمّداً عبده و رسوله المصطفى»، همچنين در پايان اقرار كرد: «قد تمت الحجج و انزاحت العلل و انقطعت المعاذير فلا عذر لى ان تأخّرت عنك و لاخير فى أن تركت لتعصّب لك» (تفسيرالامام، 461).

نمونه بسيار جالب و خواندنى ديگر از امام حسن(ع) نقل شده كه فرد يهودى پس از گرفتن پاسخ سؤالاتش از حضرت، نور حقيقت در دلش تابيدن گرفت واز عمق جان اظهار داشت: «صدقت يا محمّد و أنا أشهد أن لا اله الّا الله و أنّك عبده و رسوله خاتم النبيين، امام المتقين»(صدوق، 195).

بخش دوم: مناظراتى است كه پس از پايان بحث و گفت‏وگو و حتى ارائه معجزه، باز هم فرد يا افراد مقابل، از ايمان سر بر مى‏تافتند. اين نوع مناظرات به خاطر طبيعت و اقتضاى اعجاز و هدايت بخشى آن، بيشتر در حالت گروهى و جمعى برگزار مى‏شده است؛ مانند مناظره‏اى كه در آن گروهى از يهود كه براى اعتراض به آيه شريفه 105 سوره بقره: ما يَوَدُّ الذَّينَ كَفَرَوُا مِنْ اَهْلِ الكِتابِ وَ لا المُشْرِكيِنَ اَنْ يُنَزَّلَ عَلَيْكُمْ مِن خَيْرٍ مِن رَبّكُم (بقره/ 105). خدمت پيامبر(ص) رسيدند و گفتند: «بايد اثبات كنى كه ما نمى‏خواهيم خيرى از جانب خداوند به مسلمانان برسد». پيامبر(ص) فرمود: «اعضايتان عليه شما شهادت خواهند داد» يهود گفتند: «تا قيامت فاصله زيادى است آنچه را گفتى اثبات كن، اما ما مى‏دانيم كه تو دروغگويى و هرگز قادر به انجام چنين كارى نيستى». رسول اكرم (ص) به على(ع) فرمودند: « اعضايشان را به شهادت فرا خوان». على(ع) چنين كرد و اعضاى آنها شهادت دادند كه آنها مايل نيستند كه محمد (ص) از خداوند براى امتش خير و رحمتى طلب كند و نمى‏خواهند اعجازى را از او براى اثبات نبوتش ببينند، زيرا ترس آن دارند كه محكوم شوند و عوام آنها به ايشان ايمان آورند و عليه آنها بشورند. يهوديان حاضر پس از ديدن و شنيدن اين شهادت ، منكر آن شدند و گفتند ما از شهادتى كه ادعا مى‏كنى، چيزى نشنيديم و اعضاى ما عليه ما سخن نگفتند! رسول اكرم (ص) فرمود: اينها از افرادى هستند كه خداوند درباره آنها فرمود: اِنّ الذَّيِنَ حَقّتْ عَلَيْهِم كَلِمَهُ ربّكَ لا يُؤْمِنُونَ وَ لَوْ جَاءَتْهُمْ كُلّ آيةٍ (يونس / 96). آنگاه حضرت به على(ع) فرمود: بر آنها نفرين كن. بعد از نفرين على هر عضوى كه عليه صاحبش شهادت داده بود، از بدن جدا شد و جان داد و بدين سان آشكار شد كه آنان سنگدلانى از يهود هستند كه با گفتار و كلام نافذ نبوى و آيات مبارك و حيانى و قدرت و اعجاز لايزال رحمانى هم، سر به حقيقت و هدايت فرود نمى‏آورند و بر كفر و انكار خويش همچنان باقيند.

گفتنى است مناظره به عنوان يكى از روشهاى كشف حقيقت و روشنگرى جايگاهى ويژه دارد، اما همچون ساير اسباب و علل، از تأثير و توان نسبى برخوردار است و چنين نيست كه پيوسته به مطلوب و نتيجه دست يابد. مناظره برهانى به عنوان يك فن و شيوه با اين كه در خدمت والاترين و كاملترين فرد عالم قرار دارد و همواره با بهره‏گيرى از ديگر امتيازات ويژه الهى بيشترين نقش را در هدايتگرى انسانها ايفا مى‏كند، اما گاهى هم به نتيجه و هدايت نينجاميده است. اين نكته بدين معنى نيست كه در به كارگيرى روشها و دعوت تبليغى، اشكال و كاستى وجود داشته، بلكه به خاطر شدت عصيان فرد مقابل و عدم قابليت لازم براى پذيرش حقيقت بوده است (مجلسى، 9/334-335). با اين حال، پيامبر(ص) از باب اتمام حجت، رسالت الهى را ابلاغ كرده است.

آنچه بايد در اينجا مورد امعان نظر قرار گيرد اين نكته است كه مناظرات برهانى در كنار ديگر روشهاى تبليغى بايد بجا و مناسب و با رعايت تمامى ظرايف و دقتهاى لازم به مثابه يك تكليف به كار گرفته شود؛ اما نبايد انتظار داشت كه پيوسته با موفقيت و نتيجه مطلوب همراه باشد.

5- از نظر امدادهاى الهى و نزول وحى‏

مناظرات نبوى(ص) از نظر امدادهاى الهى بر دو گونه است:

نوع اول مناظراتى كه رسول اكرم (ص) براى ارائه پاسخ به سؤالات مناظره‏گران، توسط وحى و آيات الهى مورد تاييد و حمايت قرار مى‏گرفت. اين تاييدها بر سه نوعند:

امدادهايى كه به وسيله نزول آيات صورت مى‏گرفت. گاهى در پاسخ شبهات و اشكالات طرف مقابل، وحى الهى مستقيماً براى پاسخگويى نازل مى‏شد. براى مثال: مطابق روايتى كه از امام حسن(ع) نقل شده است: فرد يهودى پس از طرح سلسله سؤالاتى از رسول اكرم (ص) پرسيد: آيا تو براى عرب مبعوث شده‏اى يا عجم؟ در اين هنگام فرشته وحى فرود آمد و اين آيه نازل شد: قُلْ يا اَيُّهَا النَّاسُ اِنّى رَسُول اللهِ اِلَيْكُم جَميعاً(اعراف/158).

امدادهايى كه با القاى پاسخ توسط فرشته وحى انجام مى‏شد. بارها حضرت(ص) در مقابل خصم اقرار مى‏فرمودند كه اين مطالب را جبرئيل به من القا مى‏كند و آنها را از پيش خود نمى‏دانم. از جمله اين موارد، روايت ثوبان است كه پس از پاسخگويى حضرت به سؤالات فردى يهودى فرمود: «و الّذى نفسى بيده ما كان عندى شى‏ء ممّا سالتنى عنه حتّى أنبأنيه الله عزّوجلّ فى مجلسى هذا على لسان أخى جبرئيل»(شيخ مفيد، الاحتجاج، 1/50).

در مناظره ديگرى آمده است كه آن حضرت فرمود: «سلنى ما شئت و جبرئيل عن يمين النبّىّ و ميكائيل عن يساره يلقيانه» (صدوق، امالى، 195).

گاه امدادهايى در مواجهه با منكران به صورت ارائه معجزه تحقق مى‏يافت. به نمونه‏هايى از اين قسم در مباحث گذشته اشاره شد.

گاهى نيز مناظراتى رخ مى‏داد كه از آغاز تا پايان، حضرت از انديشه و بيان خود كمك مى‏گرفتند و بدون ذكر هيچ‏گونه تأييد وحيانى و نزول آيات قرآنى به اتمام مى‏رسيد.

نمونه اين گونه مناظرات، گفت و گوى بيست و پنج نفر از سران پنج مذهب بود كه به تفصيل در روايتى توسط امام صادق(ع) نقل شده است. حضرت در اين مناظره با ارائه استدلالات ساده، بديهى و پاسخهاى نقضى و متعدد، همه آنها را قانع و وادار به تسليم نمودند. در پايان اين روايت، امام صادق(ع) مى‏فرمايد: بيش از سه روز از اين مناظره نگذشته بود كه همه آن علما و بزرگان كه از سران پنج تفكر بزرگ زمان بودند، اسلام آوردند (شيخ مفيد، همان، 1/21).

موضوع مناظرات

موضوعاتى كه براى بحث در هر مناظره مطرح مى‏شود، از يك سو نشانه اهميت و ارزش آن و از سوى ديگر حاكى از فضا و تفكرات حاكم بر محيط و جامعه آن زمان است. اين مساله آن گاه بيشتر جلب توجه مى‏كند كه مناظره بين متفكران و انديشمندان برجسته و پرچمداران برگزيده دو يا چند تفكر جمعى، انجام شود. اين دو نكته در مناظرات رسول اكرم (ص) از جايگاهى ويژه برخوردار است كه تبيين و بحث مستوفى راجع به نكته دوم نيازمند بحث مستقل ديگرى است. آنچه در اين مختصر مورد نظر است، نگاهى اجمالى به برخى مسائل و موضوعات مطرح شده در مناظرات نبوى است. اين نكته حائز اهميت است كه موضوعات ارائه شده، با توجه به دو نكته ذيل انتخاب و مطرح شده است:

موضوعات اعم از مطالبى است كه حضرت در مقام استدلال و اقناع خصم، نخست چندين مقدمه مناسب را مطرح كرده و آنگاه نتيجه مورد نظر را از بحث گرفته‏اند ، يا موضوعاتى كه پس از طرح سؤالاتى از طرف مخاطب، مطرح شده است.

نوع موضوعات طرح شده تا حدى فضاى فكرى غالب هر گروه را نشان مى‏دهد؛ چه، رسول اكرم (ص) به تناسب فكرى مخاطبان موضوعاتى را مطرح كرده‏اند. از اين رو، بر اساس استقراى ناقصى كه به عمل آورده‏ايم، موضوعات مناظرات توحيدى حضرت را براساس تفكيك مخاطبان و حتى الامكان به ترتيب فراوانى ،ياد مى‏كنيم.

الف - موضوعاتى كه با يهود مطرح شده است:

1- وحدانيت خداوند متعال (تفسيرالامام، 218).

2- نفى هرگونه شرك و كفر (همانجا).

3- بطلان فرزند خدا بودن عزير با ادله قاطع (همانجا).

4- دفاع از عاملان مقرب الهى جبرييل و ميكاييل مرتبط باآيه 98 سوره مباركه بقره (همان، 164).

5- تفسير تسبيحات اربعه (صدوق، امالى، 112).

6- تبيين مساله «بدا» همراه با نمونه‏هاى بسيار (صدوق، توحيد، 106).

7- تبيين مساله «جهت» در عبادت الهى و تغيير قبله (همو، 105).

8- بيان كيفيت «لوح» و «قلم» (مجلسى، 9/342).

9- معرفى مقام رسالت و نبوت الهى به يهود (صدوق، امالى، 112).

10- بيان فضيلت پيامبر بر تمامى انبياى سلف به طور مشروح (مفيد، احتجاج، 28).

11- وجود نام پيامبر در تورات (صدوق، امالى، 114).

12- وجه نامگذارى قرآن به فرقان، دنيا و آخرت، ايام هفته، حضرت آدم، مقدس، احمد، ابوالقاسم، بشير، نذير و داعى بودن حضرت و واژه ليل (علل الشرايع، 160).

13- علت نداشتن معجزه در هنگام تولد؛ مثل عيسى (همو، 38).

14- اوقات نمازهاى پنج گانه (مجلسى، 9/296).

15- علت غسل پس از جنابت و عدم غسل پس از بول و غايط (همو، 297).

19- بيان فضيلت مردان بر زنان (همو، 299).

20- فلسفه روزه، وقوف در عرفات، شستن اعضاى اربعه در وضو، خلقت آدم و حوا و ديگر مسايل مربوط به آن (صدوق، امالى، 115).

21- ناسخ بودن قرآن نسبت به كتب سلف (صدوق، توحيد، 104).

22- تحريف آيات الهى (تفسيرالامام، 194).

23- خلقت آدم وحوا (علل‏الشرايع، 160).

24- تفسير حروف الفبا ابجد(مجلسى، 9/338).

25- ارزشگذارى اسلام ايمان و عمل صالح براى ورود به بهشت (مجلسى، 9/337).

ب - موضوعاتى كه با مشركان مطرح شده است:

1- نفى پرستش اصنام و علت آن (تفسير الامام، 218).

2- جايگاه امر الهى در اطاعت و پرستش همراه با ذكر نمونه (همان، 219).

3- وصف نشدن پروردگار با صفات مخلوقات (همانجا).

4- قديم بودن ذات الهى و عدم امكان تغيير در ذات (همانجا).

5-جايز نبودن سجده به غير خدا (همانجا).

6- تبيين كيفيت تعظيم و پرستش الهى (همان، 220).

7- تبيين فرق بين تقرب جستن به خداوند با سجده به سوى محراب و به قصد كعبه با سجده براى تصوير آدم به قصد تقرب به خدا (همانجا).

8- توضيح عدم حق اعتراض به افعال الهى همراه دليلها و مثالهاى فراوان (مفيد، احتجاج، 13).

9- عدم تلازم ادعاى نبوت با برآوردن نيازهاى مادى ديگران (همانجا).

10- لحاظ نشدن سليقه‏هاى شخصى در حكمت و قانون الهى (همو، 15).

11- نقش نداشتن انسانها در كيفيت تقسيم رحمتها و نعمتهاى الهى (همانجا).

21-اقامه حجت و براهين قوى توسط حضرتش براى بصيرت و آگاهى مردمان (همو، 17).

13- جريان نيافتن تدبيرات الهى بر آنچه لازمه‏اش محال است (همانجا).

14- محال بودن رؤيت ذات حق (همو، 18).

ج - برخى از موضوعاتى كه با نصارى مطرح شده است:

1- محال بودن اتحاد مسيح با خداوند با تمام صورتهاى ممكن (تفسير الامام، 214).

2- بيان تفاوت بين شرك و تو حيد در عبارت «ابراهيم خليل الله» و «عيسى ابن الله» (همانجا).

3- تفسير و تبيين جمله منقوله «أذهب الى أبى» از حضرت عيسى (با دو تعبير، همانجا).

د- موضوعاتى كه با دهريها مطرح شده‏است:

1- تحليل حدوث و قدم عالم (همان، 215).

2- بيان و اثبات حادث بودن زمان (همانجا).

3- بيان احتياج و نياز اجزاى عالم براى بناى يك ساختار تركيبى مستحكم (همانجا).

ه‍- موضوعاتى كه با دوگانه پرستان مطرح شده‏است:

1- بيان نقضى در محال بودن اعتقاد به خداى قديم (مجلسى، 9/262).

2- محال بودن اجتماع نور و ظلمت با يكديگر (همو،263).

پس از طرح اجمالى از گونه هاى متفاوت مناظرات نبوى (ص)، چند نكته قابل تامل است:

- اسلام، در مقايسه با ساير اديان بزرگ، براى امر گفتگو، مناظره و روياروييهاى فكرى - عقيدتى ارزش خاص قائل شده‏است؛ تا آنجا كه بارها در آيات قرآنى، مساله بحث‏آزاد و تحدى با آراى مخالف مطرح شده‏است (نك: بقره/23، هود/13، يونس/38، اسراء/88، طه /58، 34)، علاوه بر آن فرمان صريح الهى در زمينه جدال احسن با اربابان ساير اديان و مذاهب نيز صادر شده‏است (نحل/125). اسلام، توسعه و گسترش خود را بيش از همه وامدار همين اصل اساسى مى‏داند. راه يابى اسلام در زمان كوتاه به اقصى نقاط شرق آسيا و آمريكا و نيز بيدارى و خيزش ميليونها انسان با مليت، نژاد و رنگهاى گوناگون در گرو فراخوانى همراه با حكمت، موعظه نيكو و جدال احسن مى‏باشد. اتخاذ اين روش در مكتب اسلام، تنها بدليل غناى ذاتى و وحيانى اوست كه با تكيه بر مبانى فطرى و حقايق استوار، آمادگى كامل براى پاسخگويى به همه نيازهاى روحى و ارزشى آحاد بشر و نيز جوامع انسانى را در همه دورانها دارد.

- اسلام اصل اختلاف و تنوع را در هستى به رسميت شناخته و وجود ديدگاهها و نظرات مخالف و متنوع را در جوامع انسانى امرى كاملاً طبيعى مى‏داند. وَ مَا كَان النَّاسُ اِلا اُمَةً واحِدَةً فَاخْتَلَفُوا (يونس/19). از اين رو، بر همين اساس است كه رسول اكرم(ص) در فضاى عصر خود كه انباشته از افكار و ديدگاههاى خرافى، تقليدى متنوع است، ضمن اصل احترام به انديشه‏هاى ديگران، با آنان به گفتگو و مناظره پويا و روشنگر مى‏پردازد و در حقيقت، با تشكيل جلسات مناظره با مخالفان و دگر انديشان و به حضور پذيرفتن آنان، انديشه و تفكر ايشان را براى گفتگو و تبادل ديدگاهها، به رسميت مى‏شناسد.

- عقل محورى و خردورزى امتياز ديگرى از روشهاى رويارويى مكتب اسلام در روابط و ارتباطات اجتماعى محسوب مى‏شود. استدلالات منطقى، عقلانى و منسجم رسول اكرم(ص) كه به بخشى از آنها اشاره شد، نشانگر آن است كه مهمترين تكيه‏گاه ارتباطى و تاثيرگذارى حضرت با مخالفان، عقل و فطرت سليم بوده و ساير مسائل در پرتو آن مطرح مى‏شده است. به كارگيرى بسيارى از قواعد فلسفى مانند، عدم امكان وقوع امر محال و عدم جريان تدبير الهى على ما يلزم به المحال، محاليت انقلاب ماهيت، عدم اجتماع ضدين و غير آنها كه در مناظرات حضرت در برابر دهرى‏ها و مانوى ها به كار گرفته شده به روشنى مثبت اين ادعاست. بر آيند طبيعى اين اصل در مكتب نبوى، اصالت بخشيدن به انديشه ها، رشد افكار عمومى و بالندگى فرهنگ جامعه است؛ انسان سازى و انديشه ورزى دو پديده لازم و ملزوم يكديگرند كه بدون آن دو نمى‏توان به جامعه مطلوب دست يافت. اما توليد انديشه در جامعه موكول به فراهم بودن زمينه امن در حوزه فكر و خردورزى است.

در پايان، با توجه به شرايط ويژه عصرى و اعتراف جهان غرب به بحران خلأ معنويت و اخلاق و از سوى ديگر، گرايش روز افزون مشتاقان حقيقت به آيين عقلانى و فطرى اسلام، ضرورى است بيش از پيش دنياى اسلام به ويژه محققان و استادان گرانقدر، راههاى گفتگو و مناظره با روش احسن را براى رويارويى با شبهات و تحريفات مغرضانه، با تكيه بر معارف درونى خود، فراهم ساخته، زمينه‏هاى ورود موفق به اين عرصه را از طريق شناسايى، بررسى و تحليل روشها وكيفيت رويارويى‏هاى اسوه‏هاى معصوم و كامل مكتب اسلام و الگوگيرى از آنان در حوزه گفت‏وگوهاى دينى مهيا سازند. اميد است آشنايى اجمالى با مناظرات بزرگ مبلغ توحيد و آخرين پيام‏آور وحى، زمينه تحقيق هر چه بيشتر دانش پژوهان را براى شيوه‏شناسى و ارايه الگوهاى روشن و كاربردى به داعيان الى الله هموارتر سازد.

كتابشناسى

حرانى، ابومحمدحسن‏ابن‏شعبه، تحف‏العقول عن‏آل‏الرسول، به كوشش على‏اكبر غفارى، قم، 1404ق.

تفسيرالامام، قم، 1409ق.

جوادى آملى، سيره پيامبران در قرآن، قم، 1379/1421ق.

ديلمى، حسن ابن ابى الحسن، ارشاد القلوب، تهران، 1412ق.

شيخ مفيد، الارشاد، قم، 1413ق.

همو، الاختصاص، قم، 1413ق.

صدوق، الامالى، تهران، 1362ق.

همو، التوحيد، قم، 1357.

همو، خصال، قم، 1403ق.

همو، علل الشرايع، نجف، 1385ق.

طباطبايى، محمدحسين، الميزان فى تفسير القرآن، انتشارات جامعه مدرسين حوزه علميه، قم.

طبرسى، احمدبن على، الاحتجاج، مشهد، 1403ق.

مجلسى، محمد باقر، بحارالانوار، بيروت، 1404ق.

/ 1