بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
ميراث شهاب ـ سال ششم ـ ش چهارم ش. مسلسل:30 ـ زمستان 81 ص: 3 ـ 12رجال / معرفي منابع
نبذة من ترجمة نصر من مزاحم المنقري
آيتالله العظمي سيدشهابالدين مرعشي نجفيتحقيق علي رفيعي علا مرودشتي
پيشگفتار
ابوالفضل (و يا ابوالمفضّل) نصربن مزاحم بن يسار منقري عطار كوفي (120 ـ 212 ق/ 738 ـ 828 م) محدث، اديب، مورّخ و آگاه به اخبار و از عالمان بزرگ شيعه و از اصحاب و ياران امام رضا عليهالسّلام و امام جواد عليهالسّلام.نسبت «منقري» او به دليل انتساب وي به «بنيمنقر بن مقاعس بن عمرو بن كعب بن سعد بن زيد مناة بن تميم» است. از آغاز زندگي وي اطلاعي در دست نيست. جز اين كه نوشتهاند در كوفه ميزيسته و در بازار كوفه، شغل عطاري داشته است و در حين اشتغال به عطاري، از كساني مانند: شعبة بن حجّاج، سفيان ثوري، يزيد بن ابراهيم تستري، لوط بن يحيي ابومخنف ازدي غامدي كوفي، حبيب بن حسّان، عبدالعزيز بن سياه، ابوالجارود زياد بن منذر، محمد بن مروان، عمر بن سعد، عبدالله بن ابراهيم، علي بن عبدالله، ابوخالد واسطي، جعفر احمر، يحيي بن يعلي اسلمي، عمرو بن سعيد و از گروهي ديگر، از جمله از پدر خود مزاحم بن يسار منقري، حديث شنيده و روايت كرده است.براساس نوشته شيخ طوسي وي از اصحاب امام باقر عليهالسّلام بوده و از آن حضرت نيز، حديث شنيده و روايت كرده است و ديگران نيز، همين نوشته شيخ طوسي را، تكرار كردهاند، در حالي كه نصربن مزاحم، چنان كه در برخي از منابع آمده، در سال 120 قمري، متولد شده و امام باقر عليهالسّلام در سال 114 قمري، شهيد شده است و چنان كه پيداست نصر، شش سال پس از شهادت امام باقر عليهالسّلام متولد شده است و اتفاقاً آيتالله خوئي در رجال خود به اين موضوع پرداخته و نوشته است: اين كه نصر از اصحاب امام باقر عليهالسّلام باشد، غير قابل تصديق است، زيرا محمد بن علي صيرفي ابوسمينه، از نصر بن مزاحم كتاب وي را نقل و روايت كرده است و صيرفي معاصر احمد بن محمد بن عيسي (متوفي حدود 280 قمري) است. چگونه ممكن است كه كسي چون صيرفي از اصحاب امام باقر عليهالسّلام روايت كرده باشد؟همچنين بر اساس نوشته آيتالله خوئي، يكي از رجال حديث به نام حميد، چنانكه خود شيخ نوشته است كتاب نصر بن مزاحم را از خود وي، روايت كرده است در حالي كه حميد در 310 قمري در گذشته، چگونه ممكن است كه حميد از اصحاب امام باقر عليهالسّلام روايت كرده باشد.و نيز احمد بن محمد بن سعيد (متوفي 333 ق) به يك واسطه كتاب نصر بن مزاحم منقري را روايت كرده است، در حالي كه ممكن نيست كسي مثل او به يك واسطه از اصحاب امام باقر عليهالسّلام روايت كرده باشد، سپس اضافه كرده است كه اين مطلب را تأييد ميكند اين نكته كه نصر بن مزاحم در 212 قمري، چنان كه ذهبي اشاره كرده، در گذشته است و بعد ميافزايد كه گمان ميكنم شيخ طوسي، روايتي از نصر بن مزاحم را ديده كه از ابوجعفر عليهالسّلام روايت كرده (گرچه من اين روايت را نيافتم) و گمان كرده است كه ابوجعفر عليهالسّلام امام باقر عليهالسّلام است و او را از اصحاب آن حضرت بهشمار آورده است. به هر حال اگر اين روايت درست باشد، منظور از ابوجعفر، لامحاله امام جواد عليهالسّلام است. نكته ديگري كه ثابت ميكند، وي از اصحاب امام باقر عليهالسّلام نبوده، اين است كه قطبالدين راوندي در كتاب خود، جريان آمدن امام رضا عليهالسّلام را كه محمد بن فضل هاشمي از نصر بن مزاحم، نقل كرده است. و اين مطلب نشان ميدهد كه نصر بن مزاحم، امام رضا را درك كرده و از امام جواد عليهالسّلام حديث شنيده و روايت كرده است.بيشتر عالمان، مورخان و رجالنويسان اهل سنت، او را به دليل شيعه بودنش، و طرفداري از حق و نوشتن كتابهايي در تاريخ ائمه و مناقب آنان، غالي در مذهب ضعيف، متروكالحديث و متمايل از حق معرفي كردهاند، اما شماري از علماي اهل سنت مانند: ابن حيان بستي و ابن ابيالحديد و همه محدثان، فقيهان، بزرگان علماي شيعه و رجالنويسان آنان، وي را مردي عالم، موثّق، مورد اعتماد، ثبت و صحيحالنقل و دور از هوي و هوس و غير غالي و به تعبير برخي از عالمان شيعي: مستقيمالطريقه، صالح الامر و موثق، دانستهاند و فقط نوشتهاند كه وي از راويان ضعيف نيز، روايت كرده است.راوياني مانند: نوح بن حبيب قومسي، ابوسعيد اشجّ، علي بن منذر طريقي، ابوصلت هروي، يعقوب بن يوسف بن زياد، ابوبرده بجلي، محمد بن حسين بن ابي خطّاب، محمد بن علي قرشي، جعفر بن محمد محمدي، سليمان بن ربيع، ابراهيم بن علي، حسن بن يحيي، محمد بن علي بن خلف، محمد بن علي صيرفي و حسين بن نصر، فرزندش از او حديث شنيده و روايت كردهاند.نصر بن مزاحم در قيام محمد بن ابراهيم بن اسماعيل بن طباطبا ابن ابراهيم بن حسن بن حسن بن علي بن ابيطالب عليهالسّلام به همراهي ابوالسّرايا سرّي بن منصور يكي از افراد قبيله بني ربيعة بن ذهل بن شيبان كه از طرفداران علويان بود و به محمد بن ابراهيم پيوسته بود، در سال 199 قمري، شركت كرد و پس از اين كه كوفه را متصرف شدند، نصر بن مزاحم، از جانب محمد بن ابراهيم و ابوالسّرايا، متولي و ناظر بر امور بازار كوفه گرديد و در مورد قيام محمد بن ابراهيم و ابوالسّرايا، كتابي با عنوان: اخبار محمد بن ابراهيم و ابيالسّرايا، نوشت و ابوالفرج اصفهاني، داستان خروج و قيام محمد بن ابراهيم و ابوالسّرايا را از كتاب وي به روايت يحيي بن عبدالرحمن كاتب، به تفصيل نقل كرده و نوشته است كه: به روايت يحيي بن عبدالله اعتماد كردم كه آن روايت از نصر بن مزاحم در قضاياي اين قيام است و نصر بن مزاحم است كه در حديث و نقل فردي ثبت و مورد اعتماد است. منقري، پس از ماجراي قيام محمد بن ابراهيم علوي و ابوالسّرايا و سركوب اين قيام، به بغداد رفت و در آنجا سكونت نمود و به نقل روايت و تأليف آثار خويش پرداخت و در همانجا نيز، ديده از جهان فرو بست و روي در نقاب خاك كشيد.
آثار و تأليفات:
نصر بن مزاحم داراي آثار و تأليفاتي بوده كه در منابع و مآخذي كه شرح حال وي را نوشتهاند و در برخي از فهارس متقدم، برخي از آنها ياد شده كه به ترتيب الفبايي عبارتند از: 1. اخبار محمد بن ابراهيم الغمر بن اسماعيل بن طباطبا و ابيالسّرايا، در ذكر قيام و خروج محمد و ابوالسرايا در كوفه.2. اخبار المختار بن ابي عبيد، در شرح قيام مختار و خونخواهي وي از قاتلان امام حسين عليهالسّلام در كوفه.3. الجمل، شرح حوادث و وقايع جنگ جمل.4. الصّفيّن، در شرح ماجراي جنگ صفّين و اخبار آن.5. عين الوردة، در ماجراي قيام و به شهادت رسيدن عون بن عبدالله بن جعفر بن ابيطالب عليهالسّلام البته عون اصغر كه در «عين الورده» شهري مشهور در جزيره، به همراهي يكي از امراي توابين، در يوم الحرّة، به شهادت رسيد.6. الغارات، كتابي در مورد تجاوزات و غارتهاي سپاهيان معاويه به حدود و مرزهاي حكومتي امير مؤمنان علي عليهالسّلام.7. مقتل حجر بن عدي، در بيان ماجراي دستگيري حجر بن عدي و سيزده تن از ياران وي كه حاضر به لعن امير مؤمنان عليهالسّلام نشدند و ابنزياد، آنان را به سوي معاويه گسيل داشت و به دستور معاويه، در مرج العذراء به شهادت رسيدند.8. مقتل الحسين عليهالسّلام، بيان واقعه كربلا و شهادت امام سوم شيعيان.9. المناقب، كتابي در مناقب امام علي عليهالسّلام و اهل بيت عليهالسّلام.10. النهروان، در بيان جنگ نهروان.اكنون از اين ده اثر و كتابهاي نصر، جز كتاب الصّفيّن وي چيز ديگري بر جاي نمانده و اندكي از روايات كتاب اخبار محمد بن ابراهيم و ابيالسرايا كه ابوالفرج در كتاب خويش مقاتل الطالبيّين. نقل كرده است.ابن ابيالحديد نيز، مطالب بسياري از كتاب الصّفيّن وي را در شرح نهجالبلاغه خويش، آورده و به گفته فؤاد سزگين، يكي از مصادر ابن ابيالحديد بوده است.نسخهاي از كتاب الصّفيّن نصر بن مزاحم، در موزه بغداد در 333 برگ از سده يازدهم قمري، به شماره 1430 موجود است.اين كتاب، با عنوان: كتاب صفين شرح غزاة اميرالمؤمنين عليهالسّلام، در 1300 قمري، در تهران منتشر شده و يك سال بعد، در 1301 قمري، به كوشش سيد فرجالله كاشاني، به همراه يك مثنوي در اخلاق، حكم، مواعظ و مدح اميرالمؤمنين عليهالسّلام در 305 صفحه، در تهران، به چاپ رسيده و بار ديگر با عنوان: نخبة المحدّثين في وقعة صفّين، در چاپخانه جريدة الحريّة، در آمريكا و در 1343 قمري، در 239 صفحه و بار سوم در قاهره در 1365 قمري، به كوشش عبدالسلام محمد هارون، همراه با مقدمهاي مفصل و عالمانه، در شرح حال مؤلف و اثر وي در 766 صفحه، چاپ و منتشر شده است.كتاب الصّفيّن منقري، در 1345 قمري، به وسيله شيخ محمد مهدي بن ثقةالاسلام حاج شيخ محمد باقر مسجد شاهي اصفهاني، با عنوان: سندس و استبرق، ترجمه و در اصفهان، در 218 صفحه جيبي، چاپ سنگي گرديد.بروكلمان با توجه به آثار منقري، وي را از قديميترين مورخان شيعي، به شمار آورده است، ولي فؤاد سزگين، نوشته است كه وي قديميترين مورخ شيعي نيست، زيرا محمد بن سائب كلبي نسّابه و ابو مخنف، متقدم از نصر بن مزاحم هستند، گرچه اطلاعات دقيقي در مورد قديميترين مورخ شيعي در دست نيست.مآخذ: تاريخ الكبير بخاري، 8/105؛ احوال الرّجال جوزجاني، ص 82؛ ضعفاء الكبير عقيلي، 4/300؛ الجرح و التعديل، 8/468؛ الثقات ابن حبّان بستي، 9/215؛ الكامل في ضعفاء الرّجال ابن عدي، 7/2502؛ الضعفاء و المتروكين دارقطني، ص 169؛ مقاتل الطالبيّين، ص 518 ـ 536؛ تاريخ بغداد، 13/283 ـ 284: الفهرست ابن نديم، ص 106؛ رجال شيخ طوسي، ص 139؛ الفهرست شيخ طوسي، ص 204 (481 ـ 482)؛ رجال نجاشي؛ 2/384 ـ 385؛ رجال ابن داود حلّي، ص 196؛ معجمالادباء ياقوت حموي، 19/225؛ المغني في الضعفاء، 2/696؛ ميزان الاعتدال؛ 4/253 ـ 254؛ تاريخ الاسلام ذهبي (حوادث و وفيات 211 ـ 220 ق)، ص 426 ـ 427؛ الوافي بالوفيات صفدي (خطي) 27/38؛ لسان الميزان، 6/157؛ شرح نهجالبلاغه ابن ابيالحديد، 2/206 ـ 260؛ ديوان الضعفاء و المتروكين، ص 317؛ خلاصة الاقوال، ص 175؛ الايضاح علامه حلّي، ص 306؛ نضد الايضاح، ص 347؛ بحارالانوار، بيروت، 1403 ق / 1983م، 1/19، 32، 36، 38، 49/79 ـ 80 و 80/324 و 88/381؛ تعليقة الشهيد الثّاني علي الخلاصة، ص 83؛ جامع الرّواة، 2/291؛ منتهي المقال، 6/379 ـ 380؛ اتقان المقال في احوال الرجال، ص 378 ـ 379؛ هداية المحدثين، ص 155؛ تنقيح المقال، 3/269؛ روضات الجنّات، 8/165 ـ 167؛ تأسيس شيعه، ص 237؛ اعيان الشيعة، 10/209؛ الذريعة، 1/347، 349 و 5/141 و 15/52 و 16/1 و 22/29، 31، 318 و 24/429؛ تحفة الاحباب، ص 387؛ جامع التصانيف الحديثة، ص 32؛ وقعة الصفّين، مقدمه عبدالسلام محمد هارون؛ جلوههاي تاريخ در شرح نهجالبلاغه ابن ابيالحديد، 1/57، 239 ـ 241 و موارد ديگر: الاعلام زركلي، 8/350؛ بروكلمان، ذيل 1/214؛ معجم رجال الحديث، 19/143 ـ 146؛ معجم المؤلفين، 4/24؛ تاريخ التراث العربي، 1/2/137 ـ 138. علم التاريخ دوري، ص 37؛ مؤلفين كتب چاپي فارسي و عربي مشار، 6/556 ـ 557؛ فهرست كتابهاي چاپي عربي مشار، ص 591؛ فهرست كتابهاي چاپي فارسي مشار، 3/3071؛ المتحف العراقي ببغداد، شماره 1430؛ مجله سومر، مقاله كوركيس عواد، 13/18.
نبذة من ترجمة نصر من مزاحم المنقري الکوفي
بعد الحمد و الصّلواة، هذه نبذة من ترجمة نصر بن مزاحم، مؤلف كتاب: صفّين، الّفه الحقير شهابالدّين الحسيني المرعشي النّجفي.اقول ممّن ذكره هو الحافظ الخطيب ابوبكر احمد بن علي بن ثابت الشافعي البغدادي المتوفّي سنة 463 [الهجري] في تاريخ بغداد و قال مالفظه:«نصر بن مزاحم ابوالفضل المنقري، كوفيّ سكن بغداد و حدّث بها عن سفيان الثّوري و شعبة و حبيب بن حسّان و عبدالعزيز بن سياه و يزيد بن ابراهيم التستري و ابيالجارود و زياد بن المنذر.روي عنه: الحسين بن نصر و هو ابنه و نوح بن حبيب القومسي و ابوالصّلت الهروي و ابوسعيد الاشجّ و علي بن المنذر الطريقي و جماعة من الكوفيّين.أخبرنا ابوعمر عبدالواحد بن محمد بن عبدالله بن مهدي، حدّثنا ابوالعبّاس احمد بن محمد بن سعيد الكوفي مولي بنيهاشم املاء، حدّثنا يعقوب بن يوسف بن زياد حدّثنا نصر بن مزاحم، حدّثنا عبدالعزيز بن سياه، عن عامر بن السّمط، عن سلمة بن كهيل، عن ابن صادق، عن عليم، عن سلمان، قال: قال علي عليهالسّلام؛ (لقد علم ذو العلم من آل محمد صلي الله عليه و آله أن أصحاب الاسود ذي الثّدية ملعونون علي لسان النّبي الأمّي صلي الله عليه و آله و قد خاب من افتري) الي أن قال: سنة اثنتي عشر و مأتين فيها مات نصربن مزاحم المنقري انتهي.و في ذلك: في ترجمة رافع بن سلمة، رواية ابي بردة البجلي، عن نصر بن مزاحم، عن عمر بن سعد [المراد به: عمر بن سعد بن ابيالصيد الاسدي الثّقة] عن جرّاح بن عبدالله [عن ابيسفيان رافع بن سلمة، قال: كنت مع عليّ يوم النّهروان، فقال: أما و الله لولا أن تدعوا العمل لنبّأتكم بما قضي الله علي لسان نبيّه ـ صلي الله عليه و سلّم ـ لمن قاتل هؤلاء القوم. مبصراً لضلالتهم، عارفاً للنّور الّذي نحن عليه].و فيه ايضاً، مالفظه: «أخبرنا ابوعمر بن مهدي، أخبرنا ابوالعبّاس احمد بن محمد بن سعيد بن عقدة الكوفي الحافظ، حدّثنا يعقوب بن يوسف بن زياد، حدّثنا نصر بن مزاحم، حدّثنا محمد بن مروان، عن الكلبي، عن أبي صالح، عن ابن عباس: قل بفضل الله و برحمته بفضل الله النّبي ـ صلي الله عليه و سلّم ـ و برحمته عليّ».و فيه ايضاً: صرّح بكون نصر شيعيّاً رافضيّاً، فراجع [حيث قال: بعد ما نقل عن الجوزجاني، قلت: اراد بذلك غلّوه في الرفض].و في كتاب الامالي لشيخنا الحافظ الثّقة الصّدوق ابي جعفر محمد بن علي بن بابويه القمّي، في المجلس السابع و العشرين، ما لفظه: «حدّثنا الحسين بن احمد بن ادريس، قال: حدّثنا ابي، عن محمد بن الحسين بن ابيالخطاب، عن نصر بن مزاحم، عن عمر بن سعد، عن ارطاة بن حبيب، عن فضيل الرّسان، عن جبلة المكية، قالت: سمعت ميثم التمّار» الحديث.و فيه ايضاً، ما لفظه: «حدّثنا محمد بن الحسن بن الوليد، قال: حدّثنا محمد بن الحسن الصفّار، قال: حدّثنا محمد بن الحسين بن ابيالخطاب، عن نصر بن مزاحم، عن عمر بن سعد، عن عمرو بن ثابت، عن حبيب بن ابيثابت، عن امّسلمة زوجة النّبي» الخبر. و فيه ايضاً ما لفظه: «حدّثنا محمد بن علي ماجيلويه رضي الله عنه قال: حدّثني عمّي محمد بن ابيالقاسم، عن محمد بن علي القرشي، عن نصر بن مزاحم، عن عمر بن سعد، عن يوسف بن يزيد، عن عبدالله بن عوف بنالاحمر، عن علي عليهالسّلام» الخبر.و في كتاب كفاية الأثر في النّص علي الأئمة الاثني عشر، للشيخ الحافظ علي بن محمد علي الخزار القمّي الرّازي، رواية سندها كذا: «حدّثنا علي بن الحسن بن محمد، قال: حدّثنا محمد بن الحسين بن الحكم الكوفي، قال: حدّثنا علي بن العباس بن الوليد البجلي، قال: حدّثنا جعفر بن محمد المحمدي، قال: حدّثنا نصر بن مزاحم، قال: حدّثنا عبدالله بن ابراهيم، قال: حدّثني ابي، عن ابيه، عن علي بن الحسين، عن الحسين بن علي عليهالسّلام» الخبر.و في كتاب: بصائر الدرجات، للحافظ ابيجعفر محمد بن الحسن بن فرّوخ الصّفّار القمّي المتوفي سنة 290، رواية في فضائل الأئمة و قد ذكر في سندها نصر بن مزاحم و السّند هكذا: «حدّثنا محمد بن حمّاد الكوفي، عن اخيه، عن نصر بن مزاحم، عن عمرو بن شمر، عن جابر، عن ابيجعفر الباقر عليهالسّلام» الحديث.و في كتاب التفضيل، للشيخ المتكلّم المحدث الفقيه، ابيالفتح محمد بن علي بن عثمان البغدادي الكراجكي الاصل (المتوفي سنة 449)، رواية سندها هكذا: «حدّثنا الشيخ ابوالحسن، عن محمد بن عبدالله او عبيدالله الحافظ، قال: حدّثنا جعفر بن علي الدّقّاق، عن عبدالله بن محمد الكاتب، قال: حدّثنا سليمان بن الرّبيع، قال: حدّثنا نصر بن مزاحم، قال: حدّثنا الاشعث، قال: حدّثنا علي بن عبدالله، عن مرّة، عن ابيذر» الحديث.و في كتاب بشارة المصطفي لشيعة المرتضي، للشيخ الأجل الثقةالفقيه ابي جعفر محمد بن القاسم الطبري، في الجزء الثاني، ما لفظه: «و بهذا الاسناد، عن محمد بن محمد، قال: اخبرنا الشريف ابو محمد الحسن بن محمد بن يحيي قال: حدّثنا ابراهيم بن علي و الحسن بن يحيي جمعياً، قالا: حدّثنا نصربن مزاحم، عن ابي خالد الواسطي، عن زيد بن علي بن الحسين، عن ابيه، عن جدّه اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب عليهالسّلام» الحديث.و في الكتاب المذكور ايضاً في الجزء الرّابع ما لفظه: «أخبرنا الشريف ابومحمد الحسن بن محمد بن يحيي، قال: حدّثنا جدّي، قال: حدّثنا ابراهيم بن علي و الحسن بن يحيي جمعياً، قالا: حدّثنا نصر بن مزاحم، عن ابي خالد الواسطي، عن زيد بن علي، عن علي بن الحسين، عن ابيه عن اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب عليهالسّلام» الحديث.و في الكتاب المذكور ايضاً في الجزء الخامس، ما لفظه: «حدّثنا ابوجعفر محمد بن ابيالحسن بن عبدالصّمد التّميمي، سلخ شوال سنة اربع و عشرين و خمسمأة بنيشابور، عن ابيه، عن جدّه، قال: حدّثنا [ابوالحسن محمد بن القاسم الفارسي، قال: حدّثنا] احمد بن مروان الضّبّي، قال حدّثنا محمد بن احمد، عن ابيالبلخي، قال: حدّثنا محمد بن علي بن خلف [قال:] حدّثنا نصر بن مزاحم، عن جعفر الاحمر، عن هلال بن مقلاص، عن عبدالله بن سعد بن زرارة الانصاري، عن ابيه، عن النّبي صلي الله عليه و آله» الحديث.و ذكره شيخ الطائفة في الفهرست و قال: «انّ له مصنفات منها: كتاب الجمل و كتاب الصّفيّن و كتاب مقتل الحسين و كتاب عين الوردة و كتاب اخبار المختار بن ابي عبيدة و كتاب المناقب، أخبرنا بها ابن ابيجيّد، عن ابن الوليد، عن احمد بن ابيعبدالله البرقي، عن ابيه، عن محمد بن علي الصّيرفي، عن نصر بن مزاحم، عن لوط بن يحيي و غيره».و ذكره النّجاشي في الرجال و عدّ من كتبه: «كتاب النهروان و كتاب الغارات و كتاب أخبار محمد بن ابراهيم و ابيالسّرايا، أخبرنا بها: احمد بن محمد بن سعيد، قال: حدّثنا جعفر بن محمد بن سعيد الأحمسي، قال: حدّثنا نصر بن مزاحم بكتابه صفّين و يروي بهذا الطريق، سائر كتبه و كذا بطريق آخر من جهة القمّيين».و قال الشهيد الثّاني في حقّه نقلاً عن ابن ابيالحديد في شرح نهجالبلاغة، ما لفظه: نحن تذكر ما اورده نصر بن مزاحم من كتاب صفّين في هذا المعني، فهو في نفسه ثبت صحيح النّقل غير منسوب الي هوي و لا ادغال و هو من رجال اصحاب الحديث».و في كتاب الخرائج و الجرائح، للرّاوندي، عن محمد بن الفضل الهاشمي، عن نصر بن مزاحم، قضية قدوم الرّضا عليهالسّلام الكوفة.و كان نصر بن مزاحم، من اصحاب الباقر عليهالسّلام و أدرك الرّضا عليهالسّلام و روي عنه كما في الخرائج.و في كتاب بشارة المصطفي لشيعة المرتضي، للعلّامة الشيخ الفقيه العماد ابي جعفر محمد بن ابيالقاسم علي الطّبري، رواية نصر بن مزاحم، عن ابيخالد الواسطي، عن زيد الشهيد، عن آبائه و صورة السند، هكذا: «أخبرنا الشيخ الفقيه ابوعلي الحسن بن محمد بن الحسن الطوسي بمشهد مولانا اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب عليهالسّلام في شعبان سنة احدي عشرة و خمسمأة، قال: أخبرنا السعيد الوالد، قال: أخبرنا محمد بن محمد ـ رحمه الله ـ قال: اخبرني الشريف ابومحمد الحسن بن محمد بن يحيي، قال: حدّثنا ابراهيم بن علي و الحسن بن يحيي جمعياً، قالا: حدّثنا نصر بن مزاحم ...» الي آخر السنه.و في كتاب الامالي، لشيخنا ابيعبدالله محمد بن النّعمان المفيد، ما لفظه: «قال: أخبرني ابوالحسن علي بن محمد، قال: حدّثنا احمد بن ابراهيم، قال: حدّثنا ابوالحسن علي بن الحسن، قال: حدّثنا الحسين بن نصر بن مزاحم، قال: حدّثني ابي، قال: حدّثنا ابوعبدالرّحمان عبدالله بن عبدالملك، عن يحيي بن سلمة، عن ابيه سلمة بن كهيل، عن ابيصادق، قال: سمعت اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب عليهالسّلام يقول: ديني دين رسول الله و حسبي حسب رسول الله صلي الله عليه و آله فمن تناول ديني و حسبي، فقد تناول دين رسول الله صلي الله عليه و آله و حسبه» انتهي.و في ذلك الكتاب، ما لفظه: «قال: حدّثنا ابوالحسن علي بن بلال المهلّبي ـ رحمه الله ـ يوم الجمعة لليلتين بقينا من شعبان سنة ثلاث و خمسين و ثلاثمأة، قال: حدّثنا محمد بن الحسين بن حميد بن الرّبيع اللّخمي قال: حدّثنا سليمان بن الرّبيع النّهدي، قال: حدّثنا نصر بن مزاحم المنقري، قال: حدّثنا يحيي بن يعلي الاسلمي، عن علي بن الحزور، عن الاصبغ بن نباته، عن علي عليهالسلام» الحديث.و في ذلك الكتاب، ما لفظه، أخبرني ابوالقاسم جعفر بن محمد بن قولويه ـ رحمه الله ـ عن ابيه، قال: حدّثنا محمد بن يحيي و احمد بن ادريس جميعاً، عن علي بن محمد بن علي بن سعد الاشعري، عن الحسين بن نصر بن مزاحم العطّار، عن ابيه، عن عمرو بن شمر، عن جابر بن يزيد الجعفي عن ابي جعفر الباقر عليهالسلام الحديث.و في ذلك الكتاب، ما لفظه: «أخبرني ابوجعفر محمد بن علي بن الحسين، قال: حدّثنا ابي، قال: حدّثنا محمد بن ابي القاسم ماجيلويه، عن محمد بن عليالصّيرفي، عن نصر بن مزاحم، عن عمرو بن سعيد، عن فضيل بن خديع، عن كميل بن زياد النّخعي» الحديث.
كتابشناسي
1. اتقان المقال في احوال الرجال، شيخ محمد طه نجف، نجف 1340 ـ 1341 ق.2. احوال الرجال، ابراهيم بن يعقوب جوزجاني، تحقيق صبحي بدري سامرايي، بيروت 1405 ق.3. الاعلام، خيرالدين زركلي، بيروت، 1989 م.4. اعيان الشيعة، سيد محسن امين، تحقيق حسن الامين، بيروت، 1406 ـ 1419ق / 1986 ـ 1999 م.5. الامالي للشيخ الصدوق، محمد بن علي بن حسين بن موسي بن بابويه قمي (شيخ صدوق)، به كوشش مؤسسه بعثه قم، قم، 1417 ق.6. امالي المفيد، محمد بن محمد بن نعمان عكبري (شيخ مفيد)، نجف، 1367 ق و به كوشش علي اكبر غفاري. قم، 1403 ق.7. ايضاح الاشتباه في اسماء الرواة، حسن بن يوسف بن مطهر اسدي (علّامه حلّي)، تحقيق محمد حسون، قم، 1411 ق.8. بحارالانوار، محمد باقر بن محمد تقي مجلسي (علّامه مجلسي)، بيروت، 1403 ق، 1983 م.9. بشارة المصطفي، لشيعة المرتضي، ابوجعفر محمد بن ابيالقاسم محمد بن علي طبري، نجف، 1383 ق، 1963 م.10. بصائر الدرجات الكبري في فضائل آل محمد صلي الله عليه و آله، ابوجعفر محمد بن حسن بن فروخ صفار، به كوشش محسن كوچه باغي، تهران، 1380 ق.11. تاريخ الاسلام (211 ـ 220 ق)، محمد بن احمد بن عثمان ذهبي، تحقيق عبدالسلام تدمري، بيروت، 1411 ق، 1991 م.12. تاريخ بغداد، احمد بن علي خطيب بغدادي، بيروت، بيتا.13. تاريخ التراث العربي، فؤاد سزگين، قم، 1412 ق.14. التاريخ الكبير، محمد بن اسماعيل بخاري جعفي، تصحيح ابوالوفاء افغاني، عبدالرحمان بن يحيي يماني و محمد حبيبالله قادري، حيدرآباد دكن، 1360 ق.15. تأسيس الشيعة لعلوم الاسلام، سيد حسن صدر، بيروت، 1401 ق / 1981 م.16. تحفة الاحباب في نوادر آثار الاصحاب، شيخ عباس محدث قمي، تحقيق سيد جعفر حسيني، تهران، 1370 ش.17. تعليقة الشهيد الثاني علي الخلاصة، نسخه عكسي مؤسسه آل البيت از روي نسخه شهرداري گرگان.18. التفضيل، محمد بن علي بن عثمان كراجكي، به كوشش سيد جلالالدين محدث و شيخ محمد آخوندي، تهران، 1370 ق / 1329 ش.19. تنقيح المقال في احوال الرجال، عبدالله بن محمد حسن مامقاني، نجف، 1349 ـ 1352 ق.20. الثقات، محمد بن حبان بن احمد تميمي بستي، تصحيح عزيز بيگ، بيروت، 1395 ق / 1975 م.21. جامع التصانيف الحديثة، يوسف اليان سركيس، مصر، 1345 ق.22. جامع الرواة و ازاحة الاشتباهات عن الطرق و الاسناد، محمد بن علي اردبيلي غروي حائري، تصحيح ابوالحسن شعراني، قم، 1403 ق.23. الجرح و التعديل، عبدالرحمان بن محمد بن ادريس بن منذر تميمي حنظلي رازي، حيدرآباد دكن، 1371 ق / 1952 م.24. جلوه تاريخ در شرح نهجالبلاغه ابن ابيالحديد، محمود مهدوي دامغاني، تهران، 1367 ش.25. الخرائج و الجرائح، سعيد بن هبة الله قطب راوندي، تحقيق و نشر مؤسسه امام مهدي، قم، 1409 ق.26. خلاصة الاقوال في معرفة الرجال، حسن بن يوسف بن مطهر حلّي (علّامه حلّي)، قم، 1402 ق / 1982 م.27. ديوان الضعفاء و المتروكين، محمد بن احمد بن عثمان ذهبي، بيروت، 1988 م.28. الذريعة الي تصانيف الشيعة، محمد محسن بن علي (شيخ آقا بزرگ تهراني)، تصحيح سيد محمد صادق آل بحر العلوم، بيروت، 1403 ق / 1983 م.29. الرجال، حسن بن علي بن داود حلي، تحقيق سيد محمد صادق آل بحر العلوم، نجف، 1392 ق / 1972 م.30. رجال الطوسي، محمد بن حسن طوسي (شيخ طوسي)، تحقيق جواد قيومي، قم، 1415 ق.31. رجال النجاشي، احمد بن علي نجاشي، تحقيق محمد جواد نائيني، بيروت، 1408 ق / 1988 م.32. روضات الجنّات في احوال العلماء و السادات، محمد باقر موسوي خوانساري، تهران، 1390 ق.33. روضة الواعظين، محمد بن حسن فتال نيشابوري، با مقدمه سيد محمد مهدي بن سيد حسن خرسان، قم، 1386 ق.34. سومر (مجلّه)، وزارة الثقافة و الاعلام، بغداد، ج 13 (1957 م).35. شرح نهجالبلاغة، ابن ابيالحديد، تحقيق ابوالفضل ابراهيم، قاهره، 1959 ـ 1963 م.36. الضعفاء الكبير، محمد بن عمرو عقيلي مكّي، تحقيق عبدالمعطي امين قلعجي، بيروت، 1404 ق / 1984 م.37. الضعفاء و المتروكين، علي بن عمر دارقطني، تحقيق موفق بن عبدالله بن عبدالقادر، رياض، 1404 ق.38. الفهرست، ابن نديم، ترجمه م. رضا تجدد، تهران، 1343 ش.39. الفهرست، محمد بن حسن طوسي (شيخ طوسي)، تصحيح سيد محمد صادق آل بحرالعلوم، نجف، 1356 ق / 1937 م و تحقيق سيد عبدالعزيز طباطبايي، قم، 1420 ق / 1378 ش.40. فهرست كتابهاي چاپي عربي، خانبابا مشار، تهران، 1344 ش.41. فهرست كتابهاي چاپي فارسي، خانبابا مشار، تهران، 1350 ش.42. كامل الزيارات، جعفر بن محمد بن قولويه قمي، قم، 1417 ق.43. الكامل في التاريخ، ابن اثير جزري، بيروت، 1399 ق / 1979 م.44. لسان الميزان، احمد بن علي عسقلاني، بيروت، 1390 ق / 1971 م.45. المتحف العراقي ببغداد، وزراة الاعلام، بغداد، 1974 م.46. معجمالادباء، ياقوت حموي، بيروت، بيتا.47. معجم رجال الحديث و تفصيل طبقات الرواة، سيدابوالقاسم موسي خويي، بيروت، 1403 ق / 1983 م.48. معجم المؤلفين: تراجم مصنفي الكتب العربية، عمر رضا كحاله، بيروت، 1414 ق / 1993 م.49. المغني في الضعفاء، محمد بن احمد بن عثمان ذهبي، تحقيق نورالدين، حلب، 1391 ق / 1971 م.50. مقاتل الطالبيين، ابوالفرج اصفهاني، تحقيق احمد صقر، تهران، 1970 م.51. مناقب، محمد بن علي (ابن شهر آشوب)، قم، 1421 ق / 1379 ش.52. منتهي المقال في احوال الرجال، محمد بن اسماعيل حائري مازندراني، تحقيق مؤسسه آل البيت، قم، 1416 ق.53. مؤلفين كتب چاپي فارسي و عربي، خانبابا مشار، تهران، 1343 ش.54. ميزان الاعتدال في نقد الرجال، محمد بن احمد ذهبي، تحقيق عادل احمد عبدالموجود و عبدالفتاح ابوسنة، بيروت، 1416 ق / 1995 م.55. الوافي بالوفيات، خليل بن ايبك صفدي، بيروت، 1418 ق / 1997 م.56. وقعة صفين، نصر بن مزاحم منقري. تحقيق سيد فرجالله بن هاشم كاشاني، چاپ سنگي، تهران، 1300 ق و تحقيق عبدالسلام محمد هارون، قاهره، 1382 ق.57. هداية المحدثين الي طريقة المحمدين، محمد امين بن محمد علي كاظمي، تحقيق سيد مهدي رجائي، به اهتمام سيد محمود مرعشي نجفي، قم، 1405 ق.58. Geschichte der Arabischen Litteratur, Carl Brockelmann, Leiden reprint, 1942.