عبدالرحیم ربانی شیرازی؛ آیة استقامت نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

عبدالرحیم ربانی شیرازی؛ آیة استقامت - نسخه متنی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

عبدالرحيم رباني شيرازي؛ آية استقامت

زادگاه

دارالفضيله شيراز زادگاه اوست . شهر تاريخي با مردمي اصيل و فرهنگي و هنري که در طول تاريخ مشاهير و مفاخر گرانقدري مثل سعدي و حافظ، ميرزا محمد حسن شيرازي ، ميرزا محمد تقي شيرازي ، ميرزا علي آقا شيرازي ، شهيد دستغيب ، ملاصدرا و... به خود ديده است .

تولد، کودکي ، نوجواني

در سال 1301 شمسي کودکي به دنيا آمد که او را عبدالرحيم نام نهادند. تا سن 20 سالگي نزد پدر، آداب زندگي معاشرت ، تحصيل و کسب و کار را فرا گرفت .

دوران جواني

عبدالرحيم پس از آموختن روش زندگي و چگونگي اداره آن - از محضر پدر بزرگوارش - تصميم به زندگي مستقلي گرفت . ابتدا مغازه اي کوچک در بازار شيراز دست و پا کرد و از کنار پدر به آنجا رفت . انصاف او با مشتريان سبب شده بود که بيشتر اوقات دکانش محل ازدحام جمعيتي باشد که براي خريد سوغات به بازار آمده بودند. زائران مرقد مطهر احمدبن موسي (شاهچراغ ) از مغازه عبدالرحيم اجناسي - از قبيل مهر و تسبيح ، سجاده ، انگشتر - خريداري مي کردند.

حزب برادران

در آن سالها آية الله سيد نورالدين حسيني - براي مقابله با تجاوزات استعمارگران خارجي و عمال داخلي آنها به حريم اسلام و روحانيت - حزبي به نام ((حزب برادران )) تاءسيس کرده بود. اين حزب مرکز تجمع کساني بود که نمي خواستند از کنار جريانات ضد اسلامي - ملي آن روزها، بي تفاوت بگذرند. عبدالرحيم که از قبل بنيانگذار اين حزب را مي شناخت و بارها از مجلس وعظ و دانش او بهره مند شده بود به عضويت حزب برادران درآمد و فعاليتهاي سياسي خود را رسما شروع کرد.

تحصيل

رباني شيرازي در کنار فعاليتهاي حزبي ، براي تکميل اطلاعات ديني به مدرسه علميه آقا بابا خان رفت .

فرزندش انگيزه پدر مبني بر ورود ايشان به حوزه علميه را چنين بيان کرده است :

روزي از روزها که مثل هميشه در مغازه اش مشغول کار بود صداي داد و فريادي را شنيد نزديک رفت تا ببيند چه خبر است . مشاهده کرد که يکي از ماءموران انتظامي رضا شاه ، وسط بازار با روحاني پيرمردي که گويا - به عمل پاسباني در مورد کشيدن چادر از سر زن مسلماني اعتراض کرده بود - درگير شده است و پس از آنکه عمامه اش را از سرش برداشته او را به زمين کوفته و با مشت ولگد و ناسزا به جانش افتاده است .

آية الله رباني گفته است :

من با ديدن اين صحنه ، در يک لحظه ماجراهاي پيامبران در ذهنم مجسم شد و با خود گفتم که پس معلوم مي شود که اينها بر حق اند که اينگونه با آنان رفتار مي شود و از همانجا اين احساس در من به وجود آمد که بروم طلبه بشوم .

هجرت به قم

آية الله رباني شيرازي در سال 1327 شمسي پس از کسب علم و معرفت در حوزه علميه شيراز - در زمان مرجعيت آية الله بروجردي - به قم مشرف شد. چند سالي در مدرسه حجتيه مسکن گزيد و از درس اساتيد و مراجع معظم آن زمان از جمله حضرت آية الله بروجردي - بهره مند شد تا آنکه ازدواج کرد و به منزلي که در يکي از محله هاي مستضعف نشين قم اجاره کرده بود نقل مکان نمود. بنا داشت که از سهم امام مصرف نکند و به همين سبب براي امرار معاش به بيع و شرا پرداخت . چون کتاب شناس بود، بيشتر سعي مي کرد که از طريق خريد و فروش کتاب هزينه زندگي اش را تاءمين کند گاهي هم فرش معامله مي کرد.

در محضر استاد

حضور آية الله رباني شيرازي در حوزه درس حضور آية الله بروجردي به گونه اي ملموس و محسوس بود که اگر تصادفا روزي نمي توانست در کلاس ‍ درس حاضر شود، همگان متوجه عدم حضور وي مي شدند. بارها اتفاق افتاده بود که آية الله بروجردي از ميان آن همه شاگرد که به درس وي حاضر مي شدند سراغ آقاي رباني را گرفته بود و وقتي گفته مي شد که کسالت دارد و مريض است افرادي را به نيابت از خود جهت عيادت و احوال پرسي او به منزلشان مي فرستاد. و اين جلب توجه استاد به شاگرد به سبب نقدهاي دقيق علمي آية الله رباني به کلام حضرت آية الله العظمي بروجردي ، بود که بارها استاد را وادار به تجديد نظر در راءي و مطلب ارائه شده کرده بود.

فقط قدرت علمي و دقت نظر مرحوم رباني نبود که منزلت وي را نزد استاد بالا برده بود؛ روح ديني و فکر روشن و تقواي شديد او در امر دين نيز از ديگر علل علاقه آية الله بروجردي به وي به شمار مي رفت . و اين اعتماد استاد به شاگرد تا جايي بود که کرارا آقاي رباني را به عنوان نماينده خويش ‍ براي رسيدگي به امور مسلمين به شهرهاي مختلف بفرستد.

بر کرسي تاليف

1. بنا به پيشنهاد آية الله العظمي بروجردي مبني بر تشکيل و تاءسيس مکتب فقهي جديدي - تحت عنوان - ((فقه الحديث )) آية الله رباني يکي از سه نفر شاگردان ممتاز و قبول شدگان از بين شصت نفر شاگردان برجسته معظم له بود - که در احياء وسائل الشيعه از طريق تصحيح و تعليق و چاپ ، همت گمارد. ضمن اينکه در گروه تدوين کتاب ((جامع الحديث )) نيز حضور فعال داشت .

2. تصحيح و تعليق بر بحار الانوار

دقت و مهارتي که مرحوم رباني شيرازي در تصحيح وسائل الشيعه و نگاشتن پاورقي هاي آن از خود نشان داد، آوازه فضلش را به دور دست ها رساند و متعاقب پيشنهاد تصحيح و تنقيح کتاب عظيم بحارالانوار به حضرت علامه طباطبايي از سوي يکي از ناشران متعهد، علامه طباطبايي را بر آن داشت تا در اجراي اين امر مهم از آية الله رباني دعوت به همکاري کند. از مجموعه 110 جلدي بحارالانوار کار تصحيح و تعليق 40 جلد آن توسط ايشان انجام گرفته است .

3. قضاءالحقوق في ترجمة الصدوق

اين کتاب را به منظور حق شناسي از صدوق عليه الرحمة به رشته تحرير در آورده است .

4. حرکت طبيعي از دو ديدگاه

اين اثر از آخرين نوشته هاي مرحوم رباني شيرازي است که زندان شاه به رشته تحرير در آورده است .

5. آثار چاپ نشده

ولايت فقيه ،

سلاسل الصوفيه ،

شرح حال علماء و دانشمندان

و چند اثر ديگر در فقه و اصول از جمله آثار منتشر نشده از ايشان است .

طرح پيشنهاد اتحاد مراجع

پس از رحلت حضرت آية الله العظمي بروجردي در سال 1340 شمسي ؛ رژيم شاهنشاهي براي اينکه هميشه خود را از نقش احياء گرانه روحانيت راحت کند فورا دست به کار شد و در اولين گام با ارسال تلگراف تسليتي به محضر آية الله العظمي حکيم که در نجف اقامت داشت ، سعي کرد که تشکيلات مرکزي روحانيت را به خارج از ايران انتقال دهد.

آية الله رباني از توطئه شاه با خبر شد و احساس خطر کرد. درس و بحث و تاءليف و تحقيق را کناري نهاد و قدم به ميدان مبارزه سياسي گذاشت . احساس مرحوم رباني اين بود که شرط اصلي رويارويي با دشمن در درجه اول ؛ برخورداري از يک تشکيلات قوي و منسجمي است که در راءس آن کسي باشد که در عين اينکه از لحاظ صلاحيت هاي علمي مورد تاءييد علماء و بزرگان حوزه باشد، داراي ديدي دشمن شناس و دلي پرجراءت و معتقد به مبارزه با انحرافات و کژي ها باشد و بخوبي بتواند از عهده رهبري دفاع از اسلام بر آيد. وي در اين باره مي گويد:

(( چون خبر داشتم که شاه اقدامات ضد اسلامي خود را با وفات آية الله بروجردي شروع کند لذا پس از وفات ايشان مدرسين را دعوت کردم در منزل آقاي حرم پناهي و چند جاي ديگر و پيشنهاد انتخاب مرجع واحد را مطرح کردم و در مقام نظر خواهي پيشنهاد مرجعيت آقاي خميني را دادم . در آن جلسه اين مطلب به ذائقه خيلي ها خوش نيامد و قبول ننمودند.))(952)

کادرسازي

آية الله رباني از سال 1349 ش . با مطرح شدن حکومت اسلامي از ناحيه امام خميني (ره ) در صدد برآمد تا با سازماندهي روحانيون انقلابي و فرستادن آن ها به نقاط مختلف کشور به پرورش کادرهاي لازم براي شرکت در يک قيام همگاني و به دست گرفتن پستهاي کليدي در حکومت آينده بپردازد. طولي نکشيد که ثمره اين فعاليتهاي فرهنگي - سياسي به صورت هيئت ها، جمعيت ها، جلسات ، انجمن هاي مختلف اسلامي در سراسر کشور ظاهر شد و حتي برخي از آنها، براي تشکيل حکومت اسلامي دست به اسلحه بردند و با زبان گلوله با رژيم شاه سخن گفتند.

گروه انقلابي ابوذر

يکي از گروههاي فعالي که با آية الله رباني در تماس مستقيم بودند و پايگاه مرکزي آنها در شهر نهاوند قرار داشت گروه ابوذر بود. افراد اين گروه فعاليتهاي - سياسي انقلابي خود را تا جايي پيش بردند که در شهر قم - در حين خلع سلاح ماءمور شهرباني - که منجر به درگيري شد اعضاي اصلي گروه دستگير و هر شش نفر به اعدام محکوم و حکم صادره در 30/11/1352 به اجرا در آمد.

دستگيري آية الله رباني

در رابطه با گروه ابوذر و دستگيري کادر مرکزي آن ؛ منزل آية الله رباني در قم به محاصره ساواک قم در آمد و سپس به داخل خانه ايشان هجوم بردند و او را با خشونت تمام دستگير و در حضور همسر و فرزندانش او را زير ضربان مشت و لگد و قنداق تفنگ و... به شهرباني بردند.

پس از انتقال وي به شهرباني ، ماءموران تا ساعت دو بعد از نيمه شب تمامي خانه را زير و رو کردند و چون مدرکي دال بر همکاري ايشان با گروه ابوذر نيافتند به ناچار به ضبط کتابهايشان پرداختند و همه آنها را به ساواک انتقال دادند. آية الله رباني در خصوص برخورد ماءموران ساواک در اولين لحظات دستگيريش مي گويد:

((حدود دو ساعت با انواع مختلف مرا شکنجه مي کردند. اول با شلاق ، گاهي با باطوم برقي زماني با سيگار... اما من استقامت کردم . وقتي ديدم دست از شکنجه برنمي دارند، پيش خود گفتم خود را به بيهوشي مي زنم شايد مؤ ثر باشد. خود را به بيهوشي زدم هر چه شلاق زدند تکان نخوردم . با باطوم برقي از بالا تا پايين بدنم کشيدند و من حرکت نکردم . خودم هم تعجب مي کردم که چطور توانستم از هر گونه حرکتي خودداري کنم ... چون ديدند فايده ندارد، يک ليوان آب به صورتم پاشيدند، تکان خوردم فهميدند که به هوش آمده ام ؛ دوباره شروع کردند به شکنجه و من همچنان خداوند را در نظر گرفتم و مطمئن بودم که به من کمک خواهد کرد. براي اينکه ما براي او حرکت کرده بوديم و در آن لحظات با تمام وجود ياري خداوند را احساس مي کردم . حدود يک ساعت ديگر به شکنجه ادامه دادند که بار ديگر تصميم گرفتم خودم را به بيهوشي بزنم و در مقابل هيچ چيز، عکس العمل نشان ندهم همين کار را هم کردم و هر چند انواع شکنجه ها را بر روي من امتحان کردند، تکان نخوردم تا بالاخره دست برداشتند و گفتند ببريدش بيمارستان ، بي هوش است ))(9

تبعيد يا زندان ؟

ساواک قم پس از مدتي که نتوانستند هيچگونه اعترافي از آية الله رباني بگيرد و يا به مدرکي دست پيدا کند. وي را به زندان قصر تهران منتقل و به سه سال و يک ماه حبس محکوم ساخت با اينکه ابتداء قرار بود به همين مدت به شهرستان چابهار تبعيد گردد.

اقامه نماز در زندان شاه

از آنجايي که آية الله رباني شيرازي براي مبارزه زمان و مکان خاصي را نمي شناخت به محض ورود به زندان تصميم گرفت اقامه نماز صبح را رسميت بخشد؛ چرا که از مقررات زندان اين بود که : نماز خواندن براي افراد مذهبي ده دقيقه قبل از طلوع آفتاب و پيش از بيدار باش رسمي است و رژيم براي اينکه ثابت کند که کليه زندانيان ضد امنيت (سياسي ) مارکسيست هستند اين استثناء را نيز از بچه مذهبي ها لغو کرده بود. اين سوژه خوبي براي آية الله رباني جهت ادامه مبارزه بود. بر همين اساس او طي مشورتي با برخي از آقايان موجود در زندان ؛ پيشنهاد اجراي مراسم نماز صبح در اول وقت شرعي به طور دسته جمعي را داد که به اتفاق آراء به تصويب رسيد.

بدنبال آن قرار شد که زندانيان مذهبي و نماز خوان ، در ساعت چهار صبح درست اول اذان صبح به يکباره بيدار شوند و عليرغم قانون زندان به انجام مراسم نماز بپردازند.

زندانيان مذهبي که به واسطه گرمي هوا در حياط زندان مي خوابيدند آن شب در کنار يکديگر و نزديک به هم خوابيدند تا بتوانند با هماهنگي بيشتر به اجراي برنامه هاي پيش بيني شده بپردازند. در سحرگاه آن روز در حالي که يکديگر را بيدار کرده بودند دست جمعي برخاستند و براي وضو گرفتن به سوي شيرهاي آب حرکت کردند.

ماءمورين داخل زندان که انتظار چنين حرکت مقدسي را از سوي زندانيان نداشتند با اخطارها و تهديدهاي پي در پي خواستند آنها را از وضو گرفتن باز دارند که با مقاومت زندانيان روبرو شدند و ديدند که چگونه عده اي زنداني تهديدهاي آنها را ناديده گرفته و با دلي آکنده از ايمان براي انجام عبادت و اقامه نماز تا پاي جان ايستاده اند.

حمله ماءمورين به نمازگزاران

ماءموران و مسئولين داخلي زندان نيروهاي ضربت زندان و ساير نگهباناني را که در استراحت به سر مي بردند، جهت سرکوبي زندانيان بي پناه و بي دفاع به کمک فراخواندند و چيزي نگذشت که نمازگزاران از هر سو مورد هجوم وحشيانه قرار گرفتند. همين قضيه در هنگام اذان صبح فردا تکرار شد و عليرغم ضرب و شتم و شدت عملي که سرکوبگران به خرج دادند به هر طريقي که بود نماز صبح را در اول وقت شرعي اقامه کردند. روزهاي بعد نيز اين موضوع تکرار شد به طوري که حتي بعضي از افرادي که اهل نماز نبودند به صف نمازگزاران پيوستند.

حاصل اين مقاومتها اين شد که از طرف مسئولين زندان اعلام شد که ((نماز خواندن همان طور که قبلا (ده دقيقه به طلوع آفتاب ) اعلام شده بود بلا مانع است .))

آية الله رباني و ديگر زندانيان سرشناس روحاني که ديدند موقعيت مناسبي براي ضربه زدن به رژيم شاه بدست آمده ، به عقب نشيني مسئولان زندان اعتنايي نکردند و فرداي آن روز نيز در آغاز اذان صبح با همان کيفيت قبل ، شروع به برپايي نماز در اول وقت شرعي کردند.

شکنجه به خاطر برپايي نماز

ساواک پس از اين استقامت زندانيان مذهبي در خصوص اقامه نماز اول وقت صبح ، آية الله رباني را مسبب و محرک اصلي معرفي کرد و با احضار ايشان به نگهباني و اعمال شکنجه جسمي و تراشيدن محاسن ايشان به شکنجه روحي نيز پرداخت و سپس وي را به سلول انفرادي منتقل ساختند.

قساوتها و شکنجه هاي ساواک در مورد زندانيان مذهبي سودي نبخشيد و موضوع اقامه نماز در اول وقت شرعي همچنان ادامه پيدا کرد تا اينکه سرهنگ محرري رئيس کل زندان قصر، به منظور جلوگيري از رسوايي بيشتر به زندان آمد و صريحا دستور سرهنگ زماني را لغو کرد.

ديري نگذشت که خبر رفتار وحشيانه ساواک و پليس در برابر انجام فرائض ‍ مذهبي و شکنجه شدن روحانيون بخاطر اقامه نماز در زندان خبر داغ همه خبرگزاريهاي جهان شد و افکار عمومي جهانيان دريافتند که ادعاي شاه خائن مبني بر اينکه مبارزان عليه رژيم ، مارکسيست هستند، در چه پايه اي با حقيقت تطبيق دارد!!

دفاع از انقلاب




  • ما زنده به آنيم که آرام نگيريم
    موجيم که آسودگي ما عدم ماست



  • موجيم که آسودگي ما عدم ماست
    موجيم که آسودگي ما عدم ماست



پس از مبارزات مستمر حضرت امام خميني (ره ) عليه رژيم شاهنشاهي و سقوط آن در سال 1357 شمسي و پيروزي انقلاب و استقرار نظام مقدس ‍ جمهوري اسلامي ، عده اي گمان مي کردند که ديگر وقت آن است که به گوشه خلوت و راحتي بروند و خستگي دوران مبارزه را از تن بدر کنند، اما هجوم همه جانبه دشمنان انقلاب به نظام نوين ، نشان داد که چنين نيست و به قول حضرت امام با پيروزي انقلاب فقط نيمي از راه طي شده و نيم ديگر آن که عبارت از حفظ و حراست از انقلاب و دستاوردهاي آن است ، باقيمانده است . وظيفه مردم است که براي دفاع از موجوديت انقلاب همچنان در صحنه باشند.

شروع جنگ هاي داخلي در مناطق مختلف کشور و بخصوص در استانهاي مرزي مثل کردستان ، سيستان و بلوچستان آذربايجان ، فارس و... حکايت از اين داشت که پيش بيني شاه ، مبني بر اينکه با رفتن او از ايران به ايرانستان تبديل مي شود در حال وقوع است .

در اين ميان وضع دو استان کردستان و آذربايجان از ساير مناطق نگران کننده تر به نظر مي رسيد و از ديرباز همواره به عنوان اهرمهاي فشار به دولت مرکزي مورد استفاده قرار مي گرفت .

در چنين شرايطي آية الله رباني شيرازي اولين کسي بود که مجددا براي دفاع از انقلاب پيشقدم شد و در ميدان خطر حاضر گرديد. او با صلاحديد حضرت امام (ره ) در تاريخ 24/5/1358 ابتدا به کردستان و سپس به آذربايجان عزيمت کرد.

رفتن وي به کردستان در زمان صورت گرفت که نيروهاي ضد انقلاب بر بسياري از امور منطقه حاکم شده و تقريبا اختيار آنجا را به دست گرفته بودند. اين گروهها که نوعا چپ گرا و مارکسيستي بودند عليرغم اختلاف نظر شديدي که در بعضي از مسائل اعتقادي و اقتصادي و حتي سياسي و... با يکديگر داشتند با هم مؤ تلف شده و براي باج خواهي از دولت ، روانه مناطق مرزي و بخصوص کردستان شده بودند و به ايجاد آشوب و ناامني پرداختند.

آية الله رباني پس از ورود به منطقه کردستان و آگاه شدن از ترکيب نيروهاي مخالفي که در آنجا جمع شده بودند و همچنين به منظور پيشگيري از تکرار حوادث کردستان در مناطق مرزي و غير مرزي کشور پيشنهادي را خدمت امام و دولت موقت فرستاد که به بخشي از آن پيشنهادهاي تاريخي اشاره مي شود:

1.عمليات پاک سازي لازم منطقه و نمايش قدرت نظامي

2. برقراري و يا تقويت پادگان ها و پاسگاهها و تقويت روحيه پرسنل و تنبيه و اخراج بعضي از متخلفان .

3. رسيدگي به وضع عشاير و روحانيون و طلاب اهل سنت و جماعت .

4. دستگيري افراد خائن و ضد انقلاب

5. محاصره اقتصادي مهاباد در صورتي که عمليات نظامي به زودي شروع نشود و انتقال نظاميان کرد از منطقه و...

برخورد ضعيف دولت موقت با مسئله کردستان سبب شد که آذربايجان هم به آن بپيوندد و علم مخالفت برافرازد.

ماءموريت به آذربايجان

اما وضع آذربايجان از جهات گوناگون با کردستان تفاوت داشت . يکي از آن جهات اين بود که مردم آذربايجان بر خلاف مردم کرد، مسلماناني شيعه مذهب و متعصب و سخت پاي بند به مقررات شرعي و مذهبي بودند. به همين سبب حزب خلق مسلمان براي اجراي برنامه هاي خود، مجبور بود که چهره ضد انقلابي خود را در پشت سر شريعتمداري که در آن زمان در مقام مرجعيت قرار داشت پنهان کند و با زبان او به تحريک مردم بپردازد و حتي زمزه هايي براي بردن وي از قم به آذربايجان بر سرزبان ها افتاده بود.

آية الله رباني شيرازي که از سالها قبل آقاي شريعتمداري را مي شناخت ، از همان راهي وارد شد که خلق مسلماني ها وارد شده بودند و آن اين بود که ضمن سفري به آذربايجان تماس با علماء و مردم آن منطقه به افشاي شريعتمداري در دوران مبارزه و پس از آن پرداخت و آن سوي چهره اش را به مردم معرفي کرد و بدينوسيله توانست حزب خلق مسلمان را خلع سلاح نمايد و توطئه هاي پشت پرده را بر ملا کند و در نتيجه در تاريخ 20/9/1358 ضمن همکاري مردم با نيروهاي انتظامي ، با يک يورش ، عناصر ضد انقلاب و ضد خلق مسلمان را از مراکز راديو تلويزيون تبريز - که مدتي بود در اشغال و تصرف آنها قرار داشت - بيرون ريختند.

رباني شيرازي طي پيامي اقدام شجاعانه مردم تبريز - را در پس گرفتن مراکز راديو و تلويزيون - ستود.

ماءموريت به استان فارس

توانايي آية الله رباني در حال مشکلات کردستان و آذربايجان و برخورد واقع بينانه و اصولي او با حوادث و جريانات دو منطقه مزبور سبب شد که اندکي پس از شروع غائله استان فارس ، امام امت او را طي حکمي به شرح زير به آن منطقه فرستاد و مقامات اجرايي محل را موظف به پيروي از ايشان نمود:

جناب حجة الاسلام و المسلمين آقاي شيخ عبدالرحيم رباني دامة افاضاته

با توجه به مشکلاتي که در مناطق عشايري فارس وجود دارد، جنابعالي ماءموريت داريد جهت بررسي اوضاع و رفع مشکلات به مناطق مزبور برويد و با مشورت و کمک آقايان معتمدين محل و افراد ذي صلاح ، سعي کافي در اين باره نماييد و ساکمين مناطق را به اتحاد و يگانگي و پرهيز از اختلاف و تفرقه دعوت کنيد. بديهي است که مقامات اجرايي نيز به وظيفه خود در پيروي از راهنمايي هاي آن جناب و همکاريهاي لازمه با شما عملي خواهند نمود. از خداي تعالي موفقيت جنابعالي را مسئلت دارم .

روح الله الموسوي الخميني

23/9/1358

در پي اين فرمان تاريخي ؛ آية الله رباني به آن منطقه عزيمت کرد و با برخورد اصلي و حکيمانه در مقابل خوانين قشقايي ، توانست شورش آنها را مهار کند و گلوله را به گل تبديل نمايد.

مبارزه با سازشکاري

يکي ديگر از ويژگيهاي آية الله رباني شيرازي مبارزه وي با سازشکاران مکتبي و جريانات فکر انحرافي و التقاطي بود. او به همان نسبت که در مقابل مخالفان سياسي و عقيدتي خود انعطاف پذير بود و سعي در جذب آنها مي کرد به هيچ وجه حاضر به هيچ گونه عقب نشيني و گذشتي در مقابل انحرافات کساني که با ذهن ديگران مي انديشيدند و دست پخت مکاتب شرق و غرب را با نام اسلام ، به خورد مردم مي دادند، نبود.

حجم تبليغات و شعارهاي گروههاي چپ مثل حزب توده ، سازمان چريکهاي فدايي خلق ، پيکار، پيشگام ، شفق سرخ ، و راست متمايل به مارکسيسم و چپ مثل سازمان منافقن و جنبش مسلمانان مبارز، و افکار عمومي مردم مسلمان و جوانان انقلابي مؤ من را تحت تاءثير قرار داده بود.

يکي از مسائلي که در آن روزها به عنوان خواسته اساسي عموم گروهکها مطرح بود، مسئله ملي کردن ((تجارت خارجي )) و اجراي ((بند جيم )) بود که آية الله رباني با هر دوي آنها مخالف بود و معتقد بود که هيچ يک از دو قانون ربطي به اسلام ندارد. و اول بايد انسان اسلامي را شناخت تا اقتصاد - که تابعي از انسان آن مکتب است - بشناسيم .

رباني شيرازي و قانون اساسي

تسلط آية الله رباني بر فقه شيعه و قانون اساسي که خود يکي از 6 فقيه شوراي نگهبان و يکي از نمايندگان مؤ ثر مجلس خبرگان تهيه و تدوين قانون اساسي بود که توانست بسياري از منويات خود را به صورت قانون جلوه گر سازد که از جمله آنها رد قانون ملي کردن تجارت خارجي و همچنين رد بند چهارم (بند جيم ) قانون اصلاحات ارضي و زمين ها شهرهاي بود.

ترور رباني شيرازي

مواضع قاطعانه آية الله رباني شيرازي دشمنان ايشان را بر آن داشت که وي را مورد تهديد قرار دهند و وقتي صلابت و تهور ايشان را مشاهده کردند دست به ترور او زدند و در تاريخ 9/1/60 در راه بازگشت از جهاد سازندگي ، براي چندمين بار او را مورد سوء قصد قرار دادند به سوي ايشان تيراندازي کردند که يکي از گلوله ها به گردن وي اصابت کرد. حضرت امام (ره ) در تلگرافي خطاب به ايشان فرمود:

بسم الله الرحمن الرحيم

جناب حجة الاسلام و المسلمين آقاي رباني شيرازي دامة افاضاته

از سوء قصد به جنابعالي مطلع شدم . اين نحو برخورد با روحانيون متعهد، برنامه منحرفين بوده و هست و غرض آنان خارج نمودن جمع کاردان و متعهد از صحنه است ، غافل از آنکه به حکم تاريخ روحانيون آگاه در تمام صحنه هاي سياسي پيشقدم بوده اند و ترور اشخاص نمي تواند آنان را ماءيوس کند و راه را براي بدخواهان به اسلام و کشور بازکند.

بحمدالله جنابعالي از اين سانحه نجات پيدا نموديد و اميد است که به زودي صحت خود را بازيافته و به خدمت به اسلام و مملکت ادامه دهيد.(954)روح الله الموسوي الخميني

آية الله رباني پس از دريافت تلگراف امام خميني ، بلافاصله پاسخي تهيه نموده و براي آن حضرت ارسال کردند که در بخشي از آن چنين مي خوانيم ؛

... ماهيت انقلاب اسلامي ايران بر خلاف زعم کج انديشان متکي به فرد يا افراد نيست که با ترور آنها، وقفه يا ضربه اي بر آن وارد شود. انقلاب اسلامي ايران مرحله اي از تکامل انقلاب جهاني الهي است که با کوشش پي گير پيامبران الهي و پيشوايان راستين و مردان معتقد استوار گشته است ... و بر دو اصل ((ايمان )) و ((جهاد)) متکي است که حاملان آن دو اصل امتي مسئول و متعهدند که با رفت و آمد اشخاص خللي در تصميم آنها وارد نمي شود.(955)

رحلت

رفت و آمدهاي مکرر و مداوم ايشان از شيراز به تهران و بالعکس ، که جهت انجام مسئوليتها و وظايفي که در آن هر دو شهرستان به عهده وي بود؛ دشمنان رباني را به اين فکر واداشت که با استفاده از حربه که با استفاده از حربه تصادف ؟! به زندگي سراسر جهاد و مبارزه وي خاتمه دهند. لازم به ذکر است که ايشان چه در دوران تصدي نمايندگان مجلس خبرگان و چه در زمان عضويت در شوراي نگهبان نيمي از يک هفته را در تهران و بقيه را در شيراز بسر مي بردند و غالبا راه طولاني بين شيراز و تهران را نيز با اتومبيل طي مي کردند.

تا اينکه در تاريخ 17/12/1360 که براي شرکت در جلسات شوراي نگهبان از شيراز عازم تهران بودند، در بين راه دليجان و محلات ، اتومبيل ايشان پس ‍ از ترکيدن لاستيک آن توسط گلوله ؟! از جاده منحرف و واژگون شد. هنوز ساعاتي از انتقال ايشان به درمانگاه نگذشته بود که خبر رسيد روح پاکش از محنت آباد دنيا پرواز کرد.

غم فقدان آن عزيز بيش از همه سينه خميني بزرگ را آتش زد، آنچنانکه در مرثيه اي که براي او نوشت ، رحلتش را غم انگيز خواند:

بسم الله الرحمن الرحيم

با کمال تاءسف رحلت غم انگيز جناب حجة الاسلام و المسلمين مجاهد عزيز آقاي رباني شيرازي را به اسلام و اولياي معظم اسلام بويژه حضرت بقيه الله ارواحنا فداه و به ملت شريف و حوزه هاي علميه و اهالي محترم فارس و بازماندگان اين فقيه سعيد تسليت عرض عرض مي کنم .

در طول تاريخ مدعيان فضيلت و مجاهدت و شجاعت و تعهد به حق و دين بسيار بوده و هستند تنها در سختي ها و گرفتاريها و حق گوييها در مقابل قدرت هاي شيطاني است که مدعيان لاف زن از متعهدان بي سرو صدا و خالصان فداکار از مغشوشان و متمايز شوند.

مرحوم مجاهد سعيد ارزشمند رباني شيرازي که اکنون در جوار حق آرميده و ما از برکت وجودش محروم شديم از اين اقليت بود. او در طول زندگاني شرافتمندانه خود، چه قبل از انقلاب و چه بعد از آن در مقابل باطل و باطل ها ايستاد و از خودش نرمش نشان نداد. او در حبس ها و زجرها و ناملايمات با قامت راست انسانهاي متعهد ايستادگي کرد و تسليم نشد او که خدايش رحمت کند و به جوار قرب حضرتش بپذيرد با روحي ملايم در مقابل دوستان و مؤ منان و مقاوم در برابر دشمنان خلق به لقاءالله پيوست و ما عقب ماندگان که احتياج به اين مردان حق داريم از آن کمال و جمال محروميم . از خداوند متعال توفيق خدمت براي همگان و سعادت و صبر در اين مصيبت براي دوستان و بازماندگان ايشان را خواستارم .(956)

روح الله الموسوي الخميني

/ 1