عبدالرحيم رباني شيرازي؛ آية استقامت
زادگاه
دارالفضيله شيراز زادگاه اوست . شهر تاريخي با مردمي اصيل و فرهنگي و هنري که در طول تاريخ مشاهير و مفاخر گرانقدري مثل سعدي و حافظ، ميرزا محمد حسن شيرازي ، ميرزا محمد تقي شيرازي ، ميرزا علي آقا شيرازي ، شهيد دستغيب ، ملاصدرا و... به خود ديده است . تولد، کودکي ، نوجواني
در سال 1301 شمسي کودکي به دنيا آمد که او را عبدالرحيم نام نهادند. تا سن 20 سالگي نزد پدر، آداب زندگي معاشرت ، تحصيل و کسب و کار را فرا گرفت . دوران جواني
عبدالرحيم پس از آموختن روش زندگي و چگونگي اداره آن - از محضر پدر بزرگوارش - تصميم به زندگي مستقلي گرفت . ابتدا مغازه اي کوچک در بازار شيراز دست و پا کرد و از کنار پدر به آنجا رفت . انصاف او با مشتريان سبب شده بود که بيشتر اوقات دکانش محل ازدحام جمعيتي باشد که براي خريد سوغات به بازار آمده بودند. زائران مرقد مطهر احمدبن موسي (شاهچراغ ) از مغازه عبدالرحيم اجناسي - از قبيل مهر و تسبيح ، سجاده ، انگشتر - خريداري مي کردند. حزب برادران
در آن سالها آية الله سيد نورالدين حسيني - براي مقابله با تجاوزات استعمارگران خارجي و عمال داخلي آنها به حريم اسلام و روحانيت - حزبي به نام ((حزب برادران )) تاءسيس کرده بود. اين حزب مرکز تجمع کساني بود که نمي خواستند از کنار جريانات ضد اسلامي - ملي آن روزها، بي تفاوت بگذرند. عبدالرحيم که از قبل بنيانگذار اين حزب را مي شناخت و بارها از مجلس وعظ و دانش او بهره مند شده بود به عضويت حزب برادران درآمد و فعاليتهاي سياسي خود را رسما شروع کرد. تحصيل
رباني شيرازي در کنار فعاليتهاي حزبي ، براي تکميل اطلاعات ديني به مدرسه علميه آقا بابا خان رفت . فرزندش انگيزه پدر مبني بر ورود ايشان به حوزه علميه را چنين بيان کرده است : روزي از روزها که مثل هميشه در مغازه اش مشغول کار بود صداي داد و فريادي را شنيد نزديک رفت تا ببيند چه خبر است . مشاهده کرد که يکي از ماءموران انتظامي رضا شاه ، وسط بازار با روحاني پيرمردي که گويا - به عمل پاسباني در مورد کشيدن چادر از سر زن مسلماني اعتراض کرده بود - درگير شده است و پس از آنکه عمامه اش را از سرش برداشته او را به زمين کوفته و با مشت ولگد و ناسزا به جانش افتاده است . آية الله رباني گفته است : من با ديدن اين صحنه ، در يک لحظه ماجراهاي پيامبران در ذهنم مجسم شد و با خود گفتم که پس معلوم مي شود که اينها بر حق اند که اينگونه با آنان رفتار مي شود و از همانجا اين احساس در من به وجود آمد که بروم طلبه بشوم . هجرت به قم
آية الله رباني شيرازي در سال 1327 شمسي پس از کسب علم و معرفت در حوزه علميه شيراز - در زمان مرجعيت آية الله بروجردي - به قم مشرف شد. چند سالي در مدرسه حجتيه مسکن گزيد و از درس اساتيد و مراجع معظم آن زمان از جمله حضرت آية الله بروجردي - بهره مند شد تا آنکه ازدواج کرد و به منزلي که در يکي از محله هاي مستضعف نشين قم اجاره کرده بود نقل مکان نمود. بنا داشت که از سهم امام مصرف نکند و به همين سبب براي امرار معاش به بيع و شرا پرداخت . چون کتاب شناس بود، بيشتر سعي مي کرد که از طريق خريد و فروش کتاب هزينه زندگي اش را تاءمين کند گاهي هم فرش معامله مي کرد. در محضر استاد
حضور آية الله رباني شيرازي در حوزه درس حضور آية الله بروجردي به گونه اي ملموس و محسوس بود که اگر تصادفا روزي نمي توانست در کلاس درس حاضر شود، همگان متوجه عدم حضور وي مي شدند. بارها اتفاق افتاده بود که آية الله بروجردي از ميان آن همه شاگرد که به درس وي حاضر مي شدند سراغ آقاي رباني را گرفته بود و وقتي گفته مي شد که کسالت دارد و مريض است افرادي را به نيابت از خود جهت عيادت و احوال پرسي او به منزلشان مي فرستاد. و اين جلب توجه استاد به شاگرد به سبب نقدهاي دقيق علمي آية الله رباني به کلام حضرت آية الله العظمي بروجردي ، بود که بارها استاد را وادار به تجديد نظر در راءي و مطلب ارائه شده کرده بود. فقط قدرت علمي و دقت نظر مرحوم رباني نبود که منزلت وي را نزد استاد بالا برده بود؛ روح ديني و فکر روشن و تقواي شديد او در امر دين نيز از ديگر علل علاقه آية الله بروجردي به وي به شمار مي رفت . و اين اعتماد استاد به شاگرد تا جايي بود که کرارا آقاي رباني را به عنوان نماينده خويش براي رسيدگي به امور مسلمين به شهرهاي مختلف بفرستد. بر کرسي تاليف
1. بنا به پيشنهاد آية الله العظمي بروجردي مبني بر تشکيل و تاءسيس مکتب فقهي جديدي - تحت عنوان - ((فقه الحديث )) آية الله رباني يکي از سه نفر شاگردان ممتاز و قبول شدگان از بين شصت نفر شاگردان برجسته معظم له بود - که در احياء وسائل الشيعه از طريق تصحيح و تعليق و چاپ ، همت گمارد. ضمن اينکه در گروه تدوين کتاب ((جامع الحديث )) نيز حضور فعال داشت . 2. تصحيح و تعليق بر بحار الانوار دقت و مهارتي که مرحوم رباني شيرازي در تصحيح وسائل الشيعه و نگاشتن پاورقي هاي آن از خود نشان داد، آوازه فضلش را به دور دست ها رساند و متعاقب پيشنهاد تصحيح و تنقيح کتاب عظيم بحارالانوار به حضرت علامه طباطبايي از سوي يکي از ناشران متعهد، علامه طباطبايي را بر آن داشت تا در اجراي اين امر مهم از آية الله رباني دعوت به همکاري کند. از مجموعه 110 جلدي بحارالانوار کار تصحيح و تعليق 40 جلد آن توسط ايشان انجام گرفته است . 3. قضاءالحقوق في ترجمة الصدوق اين کتاب را به منظور حق شناسي از صدوق عليه الرحمة به رشته تحرير در آورده است . 4. حرکت طبيعي از دو ديدگاه اين اثر از آخرين نوشته هاي مرحوم رباني شيرازي است که زندان شاه به رشته تحرير در آورده است . 5. آثار چاپ نشده ولايت فقيه ، سلاسل الصوفيه ، شرح حال علماء و دانشمندان و چند اثر ديگر در فقه و اصول از جمله آثار منتشر نشده از ايشان است . طرح پيشنهاد اتحاد مراجع
پس از رحلت حضرت آية الله العظمي بروجردي در سال 1340 شمسي ؛ رژيم شاهنشاهي براي اينکه هميشه خود را از نقش احياء گرانه روحانيت راحت کند فورا دست به کار شد و در اولين گام با ارسال تلگراف تسليتي به محضر آية الله العظمي حکيم که در نجف اقامت داشت ، سعي کرد که تشکيلات مرکزي روحانيت را به خارج از ايران انتقال دهد. آية الله رباني از توطئه شاه با خبر شد و احساس خطر کرد. درس و بحث و تاءليف و تحقيق را کناري نهاد و قدم به ميدان مبارزه سياسي گذاشت . احساس مرحوم رباني اين بود که شرط اصلي رويارويي با دشمن در درجه اول ؛ برخورداري از يک تشکيلات قوي و منسجمي است که در راءس آن کسي باشد که در عين اينکه از لحاظ صلاحيت هاي علمي مورد تاءييد علماء و بزرگان حوزه باشد، داراي ديدي دشمن شناس و دلي پرجراءت و معتقد به مبارزه با انحرافات و کژي ها باشد و بخوبي بتواند از عهده رهبري دفاع از اسلام بر آيد. وي در اين باره مي گويد: (( چون خبر داشتم که شاه اقدامات ضد اسلامي خود را با وفات آية الله بروجردي شروع کند لذا پس از وفات ايشان مدرسين را دعوت کردم در منزل آقاي حرم پناهي و چند جاي ديگر و پيشنهاد انتخاب مرجع واحد را مطرح کردم و در مقام نظر خواهي پيشنهاد مرجعيت آقاي خميني را دادم . در آن جلسه اين مطلب به ذائقه خيلي ها خوش نيامد و قبول ننمودند.))(952) کادرسازي
آية الله رباني از سال 1349 ش . با مطرح شدن حکومت اسلامي از ناحيه امام خميني (ره ) در صدد برآمد تا با سازماندهي روحانيون انقلابي و فرستادن آن ها به نقاط مختلف کشور به پرورش کادرهاي لازم براي شرکت در يک قيام همگاني و به دست گرفتن پستهاي کليدي در حکومت آينده بپردازد. طولي نکشيد که ثمره اين فعاليتهاي فرهنگي - سياسي به صورت هيئت ها، جمعيت ها، جلسات ، انجمن هاي مختلف اسلامي در سراسر کشور ظاهر شد و حتي برخي از آنها، براي تشکيل حکومت اسلامي دست به اسلحه بردند و با زبان گلوله با رژيم شاه سخن گفتند. گروه انقلابي ابوذر
يکي از گروههاي فعالي که با آية الله رباني در تماس مستقيم بودند و پايگاه مرکزي آنها در شهر نهاوند قرار داشت گروه ابوذر بود. افراد اين گروه فعاليتهاي - سياسي انقلابي خود را تا جايي پيش بردند که در شهر قم - در حين خلع سلاح ماءمور شهرباني - که منجر به درگيري شد اعضاي اصلي گروه دستگير و هر شش نفر به اعدام محکوم و حکم صادره در 30/11/1352 به اجرا در آمد. دستگيري آية الله رباني
در رابطه با گروه ابوذر و دستگيري کادر مرکزي آن ؛ منزل آية الله رباني در قم به محاصره ساواک قم در آمد و سپس به داخل خانه ايشان هجوم بردند و او را با خشونت تمام دستگير و در حضور همسر و فرزندانش او را زير ضربان مشت و لگد و قنداق تفنگ و... به شهرباني بردند. پس از انتقال وي به شهرباني ، ماءموران تا ساعت دو بعد از نيمه شب تمامي خانه را زير و رو کردند و چون مدرکي دال بر همکاري ايشان با گروه ابوذر نيافتند به ناچار به ضبط کتابهايشان پرداختند و همه آنها را به ساواک انتقال دادند. آية الله رباني در خصوص برخورد ماءموران ساواک در اولين لحظات دستگيريش مي گويد: ((حدود دو ساعت با انواع مختلف مرا شکنجه مي کردند. اول با شلاق ، گاهي با باطوم برقي زماني با سيگار... اما من استقامت کردم . وقتي ديدم دست از شکنجه برنمي دارند، پيش خود گفتم خود را به بيهوشي مي زنم شايد مؤ ثر باشد. خود را به بيهوشي زدم هر چه شلاق زدند تکان نخوردم . با باطوم برقي از بالا تا پايين بدنم کشيدند و من حرکت نکردم . خودم هم تعجب مي کردم که چطور توانستم از هر گونه حرکتي خودداري کنم ... چون ديدند فايده ندارد، يک ليوان آب به صورتم پاشيدند، تکان خوردم فهميدند که به هوش آمده ام ؛ دوباره شروع کردند به شکنجه و من همچنان خداوند را در نظر گرفتم و مطمئن بودم که به من کمک خواهد کرد. براي اينکه ما براي او حرکت کرده بوديم و در آن لحظات با تمام وجود ياري خداوند را احساس مي کردم . حدود يک ساعت ديگر به شکنجه ادامه دادند که بار ديگر تصميم گرفتم خودم را به بيهوشي بزنم و در مقابل هيچ چيز، عکس العمل نشان ندهم همين کار را هم کردم و هر چند انواع شکنجه ها را بر روي من امتحان کردند، تکان نخوردم تا بالاخره دست برداشتند و گفتند ببريدش بيمارستان ، بي هوش است ))(9 تبعيد يا زندان ؟
ساواک قم پس از مدتي که نتوانستند هيچگونه اعترافي از آية الله رباني بگيرد و يا به مدرکي دست پيدا کند. وي را به زندان قصر تهران منتقل و به سه سال و يک ماه حبس محکوم ساخت با اينکه ابتداء قرار بود به همين مدت به شهرستان چابهار تبعيد گردد. اقامه نماز در زندان شاه
از آنجايي که آية الله رباني شيرازي براي مبارزه زمان و مکان خاصي را نمي شناخت به محض ورود به زندان تصميم گرفت اقامه نماز صبح را رسميت بخشد؛ چرا که از مقررات زندان اين بود که : نماز خواندن براي افراد مذهبي ده دقيقه قبل از طلوع آفتاب و پيش از بيدار باش رسمي است و رژيم براي اينکه ثابت کند که کليه زندانيان ضد امنيت (سياسي ) مارکسيست هستند اين استثناء را نيز از بچه مذهبي ها لغو کرده بود. اين سوژه خوبي براي آية الله رباني جهت ادامه مبارزه بود. بر همين اساس او طي مشورتي با برخي از آقايان موجود در زندان ؛ پيشنهاد اجراي مراسم نماز صبح در اول وقت شرعي به طور دسته جمعي را داد که به اتفاق آراء به تصويب رسيد. بدنبال آن قرار شد که زندانيان مذهبي و نماز خوان ، در ساعت چهار صبح درست اول اذان صبح به يکباره بيدار شوند و عليرغم قانون زندان به انجام مراسم نماز بپردازند. زندانيان مذهبي که به واسطه گرمي هوا در حياط زندان مي خوابيدند آن شب در کنار يکديگر و نزديک به هم خوابيدند تا بتوانند با هماهنگي بيشتر به اجراي برنامه هاي پيش بيني شده بپردازند. در سحرگاه آن روز در حالي که يکديگر را بيدار کرده بودند دست جمعي برخاستند و براي وضو گرفتن به سوي شيرهاي آب حرکت کردند. ماءمورين داخل زندان که انتظار چنين حرکت مقدسي را از سوي زندانيان نداشتند با اخطارها و تهديدهاي پي در پي خواستند آنها را از وضو گرفتن باز دارند که با مقاومت زندانيان روبرو شدند و ديدند که چگونه عده اي زنداني تهديدهاي آنها را ناديده گرفته و با دلي آکنده از ايمان براي انجام عبادت و اقامه نماز تا پاي جان ايستاده اند. حمله ماءمورين به نمازگزاران
ماءموران و مسئولين داخلي زندان نيروهاي ضربت زندان و ساير نگهباناني را که در استراحت به سر مي بردند، جهت سرکوبي زندانيان بي پناه و بي دفاع به کمک فراخواندند و چيزي نگذشت که نمازگزاران از هر سو مورد هجوم وحشيانه قرار گرفتند. همين قضيه در هنگام اذان صبح فردا تکرار شد و عليرغم ضرب و شتم و شدت عملي که سرکوبگران به خرج دادند به هر طريقي که بود نماز صبح را در اول وقت شرعي اقامه کردند. روزهاي بعد نيز اين موضوع تکرار شد به طوري که حتي بعضي از افرادي که اهل نماز نبودند به صف نمازگزاران پيوستند. حاصل اين مقاومتها اين شد که از طرف مسئولين زندان اعلام شد که ((نماز خواندن همان طور که قبلا (ده دقيقه به طلوع آفتاب ) اعلام شده بود بلا مانع است .)) آية الله رباني و ديگر زندانيان سرشناس روحاني که ديدند موقعيت مناسبي براي ضربه زدن به رژيم شاه بدست آمده ، به عقب نشيني مسئولان زندان اعتنايي نکردند و فرداي آن روز نيز در آغاز اذان صبح با همان کيفيت قبل ، شروع به برپايي نماز در اول وقت شرعي کردند. شکنجه به خاطر برپايي نماز
ساواک پس از اين استقامت زندانيان مذهبي در خصوص اقامه نماز اول وقت صبح ، آية الله رباني را مسبب و محرک اصلي معرفي کرد و با احضار ايشان به نگهباني و اعمال شکنجه جسمي و تراشيدن محاسن ايشان به شکنجه روحي نيز پرداخت و سپس وي را به سلول انفرادي منتقل ساختند. قساوتها و شکنجه هاي ساواک در مورد زندانيان مذهبي سودي نبخشيد و موضوع اقامه نماز در اول وقت شرعي همچنان ادامه پيدا کرد تا اينکه سرهنگ محرري رئيس کل زندان قصر، به منظور جلوگيري از رسوايي بيشتر به زندان آمد و صريحا دستور سرهنگ زماني را لغو کرد. ديري نگذشت که خبر رفتار وحشيانه ساواک و پليس در برابر انجام فرائض مذهبي و شکنجه شدن روحانيون بخاطر اقامه نماز در زندان خبر داغ همه خبرگزاريهاي جهان شد و افکار عمومي جهانيان دريافتند که ادعاي شاه خائن مبني بر اينکه مبارزان عليه رژيم ، مارکسيست هستند، در چه پايه اي با حقيقت تطبيق دارد!! دفاع از انقلاب
ما زنده به آنيم که آرام نگيريم
موجيم که آسودگي ما عدم ماست
موجيم که آسودگي ما عدم ماست
موجيم که آسودگي ما عدم ماست