با شه ايران ز آزادى سخن گفتن خطاست
مذهب شاهنشه ايران ز مذهبها جداست
شاه مست و شيخ مست و شحنه مست و مير مست
هر دم از دستان مستان فتنه و غوغا به پاست
مملكت كشتي، حواد بحر و استبداد خس
كار پاس كشتى و كشتي نشين با ناخداست
پادشه خود را مسلمان خواند و سازد تباه
اى مسلمانان در اسلام اين ستمها كى رواست؟
باش تا خود سوى رى تازد ز آذربايجان
آن كه توپش قلعه كوب و خنجرش كشورگشاست
باش تا بيرون ز رشت آيد سپهدار سترگ
آن كه گيلان ز اهتمامش رشك اقليم بقاست
باش تا از اصفهان صمصام حق گردد پديد
تا ببينيم آن كه سر ز احكام حق پيچد كجاست
خاك ايران، بوم و برزن از تمدن خورد آب
هرچه هست از قامت ناساز بي اندام ماست
هرچه هست از قامت ناساز بي اندام ماست
كار ايران با خداست