مريم شاهسون مادرم كتابي برايم خواند. كتاب كه تمام شد گفت: «عزيزم، فكر نمي كردم خواندن كتاب اينفدر برايم سخت شده باشد». امروزه اين گونه جملات از زبان مادران بيشتر از گذشته شنيده مي شود و روانكاوان خستگي بي نهايت شديدي پديد مي آيد كه در نهايت به زوال و نابودي ذخاير انرژي دروني فرد مي انجامد. تاكنون اين مفهوم فقط براي محافل حرفه اي و بخصوص كاركنان بيمارستاني به كار مي رفت؛ اما روان شناسي به نام ويولن گريتول كه خود صاحب دو فرزند است. بيان مي كند مادران و نه فقط مادران شاغل، بلكه بيشتر از آنان زنان خانه دار تمامي نشانه هاي كاركنان شاغل تحت استرس همچون پرستاران بيمارستاني بيش از حد پركار و مشغله دار را از خود نشان مي دهند. در محافل حرفه اي و شغلي كه تحقيقات بي شماري درباره استرس صورت گرفته، آشكار شده است كه قدرداني و قدرشناسي و نيز حمايت اجتماعي، دو عامل مهم و موثر برابر سوختن و فدا شدن است. به عبارت ديگر زماني كه رويدادهاي خوب يا بد محيط شغلي، بيش از حد شما را گرفتار و مشغول مي كند چنانچه از زحمات و تلاشهاي شما قدرداني شود و شما مورد تشويق قرار گيريد، براحتي قادر خواهيد هر نوع شوك و ضربه روحي شديد را تحمل كنيد؛ اما زنان خانه دار بندرت از اين نرده هاي محافظ بهره مند مي شوند. او داوبر كه مادر 6 فرزند 5 تا 19 ساله است مي گويد: رنج آورتر از هر چيز اين است كه به تعليم و تربيت كودكان همچون علمي دقيق نگاه نمي شود. اگر هيچ كس به كار شما اهميتي ندهد و نگويد چه كار خوب و در عين حال سنگيني را داري انجام مي دهي، آن وقت است كه زن و مادر خانه دارد دچار افسردگي مي شود. من براي تربيت بچه هايم از كار بيرون و از اين كه بيرون از خانه مورد قدرداني قرار بگيرم و شناخته شوم صرف نظر كردم و حالا تنها كسي كه از من قدرداني مي كند، خودم هستم. زنان خانه دار هميشه از انزواي اجتماعي رنج برده اند، هر چند در گذشته انزواي اجتماعي آنان چندان پررنگ نبود زيرا خواهر، خاله، عمه، دختر خاله يا دختر عمه اي وجود داشت كه به حرفهاي آنان گوش، به آنان كمك يا با آنان همدردي كند. ويولن گريتول، روان شناس اين گونه توضيح مي دهد: امروزه زنان خانه دار در برابر شغلي كه پيچيده تر و غامض تر شده است منزوي تر شده اند و انزواي اجتماعي آنان بناچار بيشتر شده است. در گذشته مادران و مادربزرگ هاي ما هيچ وقت لازم نمي ديدند به تعادل روان شناختي كودك بپردازند. مساله مهم براي آنان خوب خوردن و سالم بودن كودك بود. در صورتي كه اكنون مادران پي در پي در توصيه هاي روان شناسي تعليم و تربيتي چاپ شده در مجلات و كتابها غرق مي شوند؛ توصيه هايي كه گهگاه به دليل تناقض هاي موجود در آنها به هيچ وجه مادران را مطمئن و خاطر جمع نمي كند. گاهي فقدان حضور در اجتماع به دليل فقدان حمايت همسر شديدتر و پررنگ تر مي شود؛ همسري كه مشغله هاي شغلي و حرفه اي، او را بسيار به خود مشغول كرده است. بدين ترتيب هنگامي كه بچه ها مادر را به ستوه مي آورند، افكار سياه و خطرناك به سراغ مادر مي آيد. مادر براي ساكت كردن كودك او را مي زند. در صورتي كه براحتي مي توانست نگراني هاي خود را با شوهرش در ميان بگذارد؛ اما همسر بيش از حد درگير و مشغول است و كاملا منفعل و بي تفاوت باقي مي ماند. بدين ترتيب مادر پي در پي از سردرد شكايت مي كند و ديگر نمي تواند خوب بخوابد و پس از مدتي در بستر بيماري مي افتد.
حق گله و شكايت ممنوع!
به فقدان حمايتي و فقدان قدرداني بايد عامل استرس زاي ديگري نيز كه مشخصه دنياي صنعتي امروز است، افزود؛ غير قابل پيش بيني بودن وظايفي كه در يك روز بايد انجام شود و اين عامل مانع تمركز فرد روي يك كار مشخص مي شود. به عنوان مثال فرض كنيد شما مجبوريد گزارشي مهم براي يك همايش آماده كنيد، ناگهان 2 نفر از همكاران تان براي مشورت درباره كاري نزد شما مي آيند. رئيس نيز شما را احضار مي كند تا با شما درباره پروند مهمي صحبت كند. نتيجه اين كه شما با پرونده اي ناقص در همايش شركت مي كنيد و روز را هم در حالي كه كاملا عصبي بوده ايد به پايان مي رسانيد. براي مادران حوادث بي موقعي كه مانع كار مي شود، پي در پي اتفاق مي افتد. ماريا مي گويد: تصميم گرفتم با آرتور پسر 6 ماهه ام و نيكلاس پسر 2 ساله ام به خريد بروم. سوار ماشين شدم. در همين موقع تلفن همراهم به صدا درآمد كه لازم بود جواب مي دادم. ناگهان متوجه شدم بايد پوشك آرتور را عوض كنم چون حسابي خرابكار كرده بود و نيكلاس هم شيشه شيرش را انداخته و پستانك آن كثيف شده بود. با خودم فكر كردم اگر تمام اين خرابكاري ها را هم سريع انجام بدهم، باز هم خيلي دير مي شود؛ بنابراين بچه ها را از ماشين پياده كردم و به خانه برگشتم. بعد يكراست به آشپزخانه رفتم و حسابي گريه كردم. برخي مادراني كه به اين بي نظمي ها و اختلال هاي پي در پي و غيرمترقبه در كارشان عادت كرده اند، قادرند زمان انجام اين كار را پيش بيني كنند. موريل مي گويد زماني آنقدر از اين حوادث بي موقع كه مانع انجاك كارند برايم پيش مي آمد كه من ديگر براي هماهنگ كردن حتي يك كار كوچك با دوستانم پيش بيني مي كردم يك دوم احتمال دارد نتوانم به موقع كاري را تمام كنم. بيشتر اوقات مادران جرات ندارند اعتراف كنند كه خسته اند. ويولن گريتول يادآوري مي كند: در ناخودآگاه جمعي يعني امور اكتسابي كهن انسان كه از طريق توارث از نسلي به نسل ديگر منتقل مي شود، حس مادري و مادر بودن و بخصوص تربيت كودكان اين روان شناس تاكيد مي كند مادراني كه براي مشاوره نزد او مي آيند پس از مدتي به روان شناس اعتماد كامل مي كنند. گريتول تصديق مي كند: حرف زدن و صحبت كردن درباره مشكل در واقع نيمي از حل مشكل است. پس بايد مادران از اين حس گناه آزاد و رها و تمامي محروميت ها و ناكامي هاي آنان را برطرف كرد. در اينجا ناكامي به معناي محروميت فرد از نتايج عمل خويش است. به عبارت ديگر وضعيتي است كه فرد را از دستيابي به خواسته اي كه به آن اميد بسته است يا انتظارش را مي كشد، باز مي دارد. امروزه زنان خانه دار در مقايسه با زنان شاغل بيشتر از اين ناكامي ها و محروميت هاي شديد رنج مي برند. نانسي كه مادر 3 فرزند است، مي گويد: وقتي شما بيرون از خانه كار مي كنيد از رفتن به تعطيلات خيلي لذت مي بريد و خوشحال تريد چون بالاخره فرصتي و وقتي پيدا كرده ايد كه كنار بچه هايتان باشيد؛ ولي براي ما كه خانه دار هستيم تعطيل بودن يا نبودن هيچ فرقي نمي كند. فقط به مكاني جديد مي روي و شوهر هم در اين مدت كمكي مي كند، ولي فشارها و محروميت ها همچنان در طول سال براي زن خانه دار باقي مي ماند. در واقع مثل اين است كه فقط ظرفشويي را عوض كرده اي. گاهي اوقات فكر مي كنم آنها را به مهد كودك بفرستم، چون مي خواهم قدري نفس بكشم و حق دارم 2 يا 3 بار در هفته صبحانه يا ناهارم را با آرامش بخورم. گاهي اوقات كاملا خسته مي شوم و به آنها مي گويم: اگر ادامه بدهيد، سر كار مي روم. نانسي قصد دارد پس از به مدرسه رفتن آخرين فرزندش كاري نيمه وقت پيدا كند. تمامي زنان بخوبي مي دانند مادر بودن سعادتي بي انتها و همان خوشبختي واقعي به شمار مي رود، اما در عين حال وضعيتي هميشه بحراني است، زيرا مسئوليتي است 24 ساعته آن هم به مدت 365 روز در سال. جام جم 22/9/83