آمدت نوروز و آمد جشن نو روزي فرا كامكارا، كار گيتي تازه از سر گير باز
كامكارا، كار گيتي تازه از سر گير باز كامكارا، كار گيتي تازه از سر گير باز
(منوچهري) همسويي نوروز با بهار عطرآگين، اين بزرگترين عيد ايرانيان كهن را به آئيني ورجاوند و ماندگار تبديل كرد؛ و با طلوع اسلام عيد نوروز رونق بيشتري يافت و خود با آموزه هاي اسلام راستين هماهنگ كرد. پيرامون پيدايي نوروز مورخان و پژوهندگان سخن ها گفته اند. در شاهنامه فردوسي و داستانهاي ديگر و بخشي از اوستا آمده است كه جمشيد اولين كسي بود كه نوروز را جشن گرفت. جمشيد، پسر تهمورث ديوبند، نخست، جم ناميده مي شد، اما مردم پسوند «شيد» به مفهوم درخشندگي به آن افزودند تا بر تابندگي و نورانيت چهره او تاكيد كرده باشند. به مرور نوروز در انحصار اولياي جامعه مي افتد و رونق بيشتري مي گيرد. سلاطين بعد از جمشيد، هر يك بر سنتهاي شاهانه نوروز چندان مي افزايند كه جايي براي مردم نمي ماند و جامعه به دست فراموشي سپرده مي شوند و نوروز تنها براي پادشاهان جشن گرفته مي شود. مي گويند در زمان انوشيروان و نيز در اواخر دوران ساسانيان، شش تا دوازده روز از سال نو صرفا در انحصار پادشاهان و اعوان و انصارشان بود و فقط در روزهاي ششم يا سيزدهم نوروز بود كه جشن عمومي بر پا مي شد و مردم به شادماني مي پرداختند. در چنين روزهائي شاه بار عام مي داد و مردم را به حضور مي پذيرفت تا با هدايايي كه به اجبار از آنان مي گرفت گنج هاي خسرواني را فزوني بخشد. مؤلف «محاضرات الادباء»، درباره پيدائي نوروز مي نويسد: «خليفه مامون پيرامون چگونگي نوروز از اطرافيانش پرسيد و چون جوابي نشيند، گفت اصل نوروز در اين است كه ابرويز(پرويز) مناطق ايرانشهر را آباد كرد و از آنجا كه اين آباداني در نوروز رخ داد، عيد گرفتن در آن روز باب شد...» پژوهندگان بر اين نكته اصرار دارند كه ايرانيان باستان از دو منظر گونه گون به نوروز نگريسته اند: برخي مي گفتند خداوند در نوروز نور را آفريد و برخي ديگر زمان به گردش درآمدن فلك در گذشته هاي دور را نوروز مي ناميدند. بيروني مي گويد: «از عادات پادشاهان ايران است كه در روز اول عيد نوروز به مردم بار عام دهند و به آنان خوبي كنند. در روز دوم، دهگانها و خانواده هاي دربار شرف حضور مي يابند. بزرگان و مؤبدان در روز سوم مي آيند. روز چهارم اهل خانه و مقربين و اطرافيان حاضر مي شوند و روز پنجم به فرزندگان و تربيت يافتگان شاه تعلق داشت و ...» ابن المقفع نيز آورده است: «از عادات ايرانيان اين بوده است كه از شب قبل از تحويل سال نو، جوان خوش سيمائي را بر در اندروني شاه مي گمارند و جوان با دميدن خورشيد بدون كسب اجازه به نزد شاه مي رفت. و شاه نيز مي پرسيد تو كيستي و از كجا آمده اي و كجا را مي خواهي و نامت چيست و چرا آمده اي و با خود چه داري؟ و جوان مي گفت: من منصور و نامم مبارك است و سوي خدا آمده ام و ملك سعادتمند مي خواهم. با خوشي و سلامتي وارد شده ام و سال نو با من است. سپس جوان مي نشست و مردي با طبق نقره محتوي گندم، جو، نخود، ارزن، كنجد، برنج، شكر، درهم و دينار وارد مي شد و طبق را در مقابل شاه بر زمين مي گذاشت. با آمدن وزير، مامور ماليات و مامور كمكها و سر آخر بعضي از مردم، شاه نان بزرگ فرآورده از حبوبات را بين خود و ديگران پخش مي كرد و خطاب به حاضران مي گفت: امروز، روز نو از ماه نو از سال نو است و آنچه را زمان كهنه كرده، بايد تازه و نو كنيم.» ابوريحان بيروني در التفهيم مي نويسد: «نوروز چيست؟ نخستين روز است از فروردين ماه، و زاين جهت روز نو نام كردند، زيراك پيشاني سال نو است و آنچ از پس اوست ازين پنچ روز همه جشن هاست. و ششم فرودين ماه نوروز بزرگ دارند. زيراك خسروان بدان پنج روز حق هاي حشم و گروهان {و بزرگان} بگزاردندي و حاجتها روا كردندي، آنگاه بدين روز ششم خلوت كردندي خاصگان را. و اعتقاد پارسيان اندر نوروز نخستين آن است كه اول روزي است از زمانه، و بدو فلك آغازيد گشتن.»1 وي همچنين در كتاب «الاثار الباقيه عن القرون الخاليه» پيرامون نوروز مي نويسد: «نخستين روز- فروردين ماه - روز نوروز است كه اولين روز سال نو است و نام پارسي آن بيان كننده اين معني است ... نوروز را دليل پيدايش و آفرينش جهان دانستند و گفته اند در اين روز بود كه خداوند افلاك را پس از آنكه مدتي ساكن بودند، به گردش درآورد و ستارگان را پس از چندي توقف گردانيد و آفتاب را براي آنكه اجزاي زمان از سال و ماه و روز به آن شناخته شود، آفريد، پس از آنكه اين امر پنهان بود و آغاز شمارش از اين روز شد و گفته اند خداوند عامل سفلي را در اين روز آفريد و كيومرث در اين روز به شاهي رسيد و اين روز جشن او بود كه به معناي عيد اوست و نيز گفته اند خداوند در اين روز خلق را آفريد و اين روز و مهرگان تعيين كننده زمان هستند، چنانكه ماه و آفتاب فلك را تعيين مي كنند. «عبدالصمد بن علي» در روايتي كه به جد خود «ابن عباس» آن را مي رساند، نقل مي كند كه در نوروز جامي سيمين كه پر از حلوا بود، براي پيغمبر هديه آوردند و آن حضرت پرسيد كه اين چيست؟ گفتند امروز، روز نوروز است. پرسيد كه نوروز چيست؟ گفتند عيد بزرگ ايرانيان است. فرمود آري در اين روز بود كه خداوند عسكره را زنده كرد. پرسيدند عسكره چيست؟ فرمود عسكره هزاران مردمي بودند كه از ترس مرگ ترك ديار كرده و سر به بيابان نهادند و خداوند به آنان گفت بميريد و مردند، سپس آنان را زنده كرد و ابرها را امر فرمود كه به آنان ببارد از اين روست كه پاشيدن آب در اين روز رسم شده سپس از آن حلوا تناول كرد و جام را ميان اصحاب خود قسمت كرده و گفت: كاش هر روزي براي ما نوروز بوده و برخي مي گويند كه چون «سليمان بن داود» انگشتر خويش را گم كرد، سلطنت از دست او بيرون رفت، ولي پس از چهل روز بار ديگر انگشتر خود را بيافت و پادشاهي و فرماندهي بر او برگشت و مرغان بر دور او گرد آمدند. ايرانيان گفتند نوروز آمد، يعني روزي تازه بيامد و سليمان باد را امر كرد كه او را حمل كند و پرستويي در پيش روي او پيدا شد كه مي گفت: اي پادشاه مرا آشيانه اي است كه چند تخم در آن است از آن سوتر رو كه آشيان مرا درهم مشكني. پس سليمان راه خود را كج كرد و چون از تخت خود كه بر باد حركت مي كرد، فرود آمد، پرستو با منقار خويش قدري آب آورد و بر روي سليمان پاشيد و يك ران ملخ نيز هديه آورد و از اينجاست كه مردم در نوروز به يكديگر آب مي پاشند و پيشكشي ها به نزد هم مي فرستند و علماي ايران مي گويند كه در اين روز ساعتي است كه فيروز فرشته ارواح را براي انشاي خلق مي راند و فرخنده ترين ساعات آن، ساعات آفتاب است و در صبح نوروز فجر و سپيده به منتها نزديكي خود به زمين مي رسد و مردم به نظر كردن بر آن تبرك مي جويند و اين روز، روز مختاري است، زيرا كه نام اين روز «هرمزد» است كه اسم خداوند تعالي است كه آفريدگار و صانع و پرورنده دنيا و اهل آن است و او كسي است كه واصفان توانا نيستند كه جزئي از اجزاي نعمتهاي او را توصيف كنند...»
استقبال از نوروز
مردم تدارك نوروز را حدود از دو هفته مانده به پايان سال آغاز مي كنند. طبق سنت متداول وسايل خانه را جابه جا مي كنند و دست به خانه تكاني مي زنند تا غبار از چهره اثاثيه منزل بروبند. به تناسب بضاعت و وسع خانواده، لباس خريداري مي شود و به نشانه سرسبزي و خرمي، دانه هاي گندم را در ظروفي مي كارند تا سبز شود.
چهارشنبه سوري
سه شنبه آخر سال را چهارشنبه سوري مي نامند. چهارشنبه سوري يكي از آئين هاي كهن مردم ما است. طبق آئين هاي نوروزي، در اين روز مردم از روي آتش مي پرند و مي گويند: زردي من از تو، سرخي تو از من، سردي من از تو، گرمي تو از من. بعد از آن كه آتش خاكستر شد، اهالي همراهي كنند تا خاكسترها در سر راههاي اصلي پخش شود و سپس قاشق زني آغاز مي شود. در بين اهالي اين طور رسم است كه چهره خود را بپوشانند و از صاحبخانه طلب آجيل مشگل گشا و شيريني كنند و مريدان نيز براي مراد گرفتن فالگوش مي ايستند تا با تفسير حرفهاي ديگران سرنوشت خود را در سال نو تعبير كنند. البته بازار نذر و نياز هم رونق خود را دارد.
ميز نوروز، حاجي فيروز آتش افروز
عناوين فوق كه شايد براي نسل امروز تازگي داشته باشد از رسوم نوروز بود كه به مرور ايام دستخوش تغيير شد و رفته رفته به دست فراموشي سپرده شد. حاجي فيروز در اين ميان پايدارتر از بقيه بود و هنوز هم در بعضي از محلات تهران و شهرستانها در حول و حوش نوروز فعاليت دارد. آتش افروز كه به عنوان يك پاي ديگر يك جمع نمايشي با شعبده بازي و آكروبات، مردم را به خود جلب مي كرد نيز اين روزها جز نامي - در تاريخ تئاتر - از خود به جاي نگذاشته است. گاه ديده مي شد كه حاجي فيروز و آتش افروز با همراهي يك ميمون و خرس برنامه خود را اجرا مي كردند. ميرنوروز نيز در شمار بازيهاي نمايشي نوروز بود و از دو روز به عيد مانده تا سيزدهم نوروز دوام مي آورد. ميرنوروز روزي كه مرحله اي از ابهت رسيده بود كه جهت القاي حس و حال عظمت نمايش خود، با شتر مي آمد و هر جا كه شتر توقف مي كرد، صاحبخانه ملزم به پذيرائي از مير نوروز و همراهانش به صرف شام و ناهار بود.
سيزده بدر
خيلي ها معتقدند كه عدد 13 نحس است و با اين پيش زمينه به جاي عدد سيزده از 1+12 استفاده مي كنند. اما سيزده بدر از «نحوست» عدد سيزده تاثير پذيرفته است و مردم در اين روز سعي مي كنند از خانه خود بيرون بروند و به زعم خود نحوست سيزده را در صحرا به در كنند. در روز سيزده نوروز، مردم اوقات خود را در دل سبزه و گياه سر مي كنند و حتي براي دختران دم بخت خود فالي مي گيرند و دختران هم با گره زدن سبزه ها آرزو مي كنند كه تا سال ديگر در خانه شوهر و بچه بعل باشند. از رسوم منقرض شده اين روز، شكستن كاسه و كوزه است كه سابقا از عادات اشراف بود و به اين وسيله مايه يمن و بركت را يافته بودند. ناهار سيزده بدر به زبان خودماني همان آش رشته معروف است كه همراه غذاهاي ديگري و از جمله شامي، فسنجان، سبزي پلو، كوكو، ماهي و ... صرف مي شود. از بازيهايي هم كه در اين روز از بزرگ و كوچك به آن اشتغال دارند، همان بازيهاي سنتي بچه ها از قبيل گل يا پوچ، گرگم به هوا، قايم باشك، خلاصي، الك دولك، يادم تو را فراموش و... است.